منبع: TomDispatch.com
عصر بود و ما در یک اتاق بدون پنجره در یک زندان ماساچوست بودیم. ما به تازگی یک کلاس را تمام کرده بودیم - در مورد مهارت های مصاحبه شغلی - و در حالی که تنها چند دقیقه باقی مانده بود، زنان شروع به ابراز ترس مشترک خود کردند. پس از آزادی، آیا واقعاً کسی آنها را استخدام می کند؟ در زیر این نگرانی نگرانی دیگری نهفته بود: آیا آنها قادر خواهند بود از داروهای بیهوش کننده اغواکننده ای که آنها را به زندان انداخته است اجتناب کنند؟
ناراحتی آنها منطقی بود. همه کسانی که دور آن میز پلاستیکی خاکستری با من بودند، همراه با اکثریت قریب به اتفاق زندانیان دیگر در زندان، به مواد افیونی معتاد بودند. روی دیوار سنگپوش، تابلویی چند لایه نوشته شده بود: «ما تمام رنجهایی که بهعنوان معتاد تجربه کردهایم و ایجاد کردهایم را بررسی میکنیم.»
هزاران دعواهای حقوقی راه خود را از طریق سیستم دادگاه در تلاش برای اجبار به نوعی بازپرداخت از سوی شرکتهای سازنده، توزیع و توزیع میکنند. میلیاردها دوزهای مخدرهای تجویزی
هزاران دعواهای حقوقی راه خود را از طریق سیستم دادگاه در تلاش برای اجبار به نوعی بازپرداخت از سوی شرکتهای سازنده، توزیع و توزیع میکنند. میلیاردها دوزهای مخدرهای تجویزی این داروها ، از جمله OxyContin و Fentanyl ، دارند کشته صدها هزار آمریکایی، در حالی که تعداد بیشمار دیگری را درگیر اعتیاد کردهاند (و اغلب در فعالیتهای غیرقانونی مانند سرقت برای پرداخت هزینه مواد مخدری که آنوقت هوس میکردند). شرکت های داروسازی درگیر ، با کمال تعجب ، مشتاق انکار مقصر بودن خود بودند ، که منجر به وسیع شده است یکدیگر را مقصر دانستن این یک روال در جمهوری ما با انگشت اشاره است.
وقتی موجی از اعتیاد به مواد افیونی شهر کوچک من در نیوانگلند را متحول کرد، شروع کردم به نوشتن در مورد آنچه در حال رخ دادن بود و تلاشهای محلی برای مبارزه با این بلای خانمان سوز را دنبال کردم. این به نوبه خود، من را به آن زندان کشاند، ابتدا به عنوان یک نویسنده در حین انجام وظیفه و در نهایت به جلوی آن کلاس درس موقت. در همان زمان، در طول دو سال، با ده ها نفر در حال بهبودی مصاحبه کردم. چیزی که من یاد گرفتم این بود که در درون این بحران (اگر میدانستید به کجا نگاه کنید)، مردم مسئولیت آنچه را که برایشان اتفاق افتاده بود میپذیرفتند و این کار را به روشی دگرگونکننده انجام میدادند. آنها متوجه شده بودند که سرزنش دیگران - حتی بدترین شرکت های داروسازی - راهی سریع به سمت پایین است، در حالی که به نظر می رسد مسئولیت پذیری مسابقه ای برای رسیدن به قله است.
چیزی که من یاد گرفتم این بود که در درون این بحران (اگر میدانستید کجا را نگاه کنید)، مردم مسئولیت اتفاقاتی که برایشان افتاده بود را میپذیرفتند و این کار را به روشی دگرگونکننده انجام میدادند.
"زوزه زمین"
در یک صبح آفتابی پاییزی، از مسیر 2 در مرکز ماساچوست و وارد پارکینگی شدم که قبلاً مسافرخانه روستای واچوست بود. هنوز هم مانند یک هتل زیبا در کشور به نظر می رسد ، اما امروز این یک مرکز تسهیلات سم زدایی و بازیابی است. من اینجا هستم تا دوست یکی از دوستانم را ملاقات کنم. وقتی او در دهلیز جلو به من سلام می کند ، متوجه می شوم که او یک طناب در اطراف گردن خود با شناسه دارد که نشان می دهد او در کارمندان است. سالها پیش ، آنا دو پویس می توانست در اینجا بیمار باشد. قبل از اینکه هوشیار شود ، بارها و بارها از دست داد که تعداد آنها را از دست داد.
او به من اطمینان می دهد: "من داستان پشتکار هستم" - و وقتی آن را می گوید، به نظر می رسد که از انرژی می درخشد.
اخیراً آنا این شغل تمام وقت را داشته است تا به دیگرانی که مانند زمانی او در مراحل اولیه بهبودی هستند، کمک کند. قبل از آن او بیمه می فروخت و به هیچ کس نمی گفت که معتاد بوده است و مرتباً شنیده می شود که همکاران و دیگران اعتیاد را به عنوان یک انتخاب و درمان را به عنوان هدر دادن دلارهای مالیات دهندگان رد می کنند.
شرکتهای دارویی که آن مواد افیونی را تولید میکردند، با فکر کردن به روش خاصی، جنایت کامل را انجام دادند. آنها محصولات اعتیادآوری را که توسط پزشکان معتمد تجویز شده بود می فروختند، در حالی که آنهایی که معتاد شدند، همدردی کمی پیدا کردند.
شرکتهای دارویی که آن مواد افیونی را تولید میکردند، با فکر کردن به روش خاصی، جنایت کامل را انجام دادند. آنها محصولات اعتیادآوری را می فروختند که توسط پزشکان مورد اعتماد تجویز می شد، در حالی که آنهایی که معتاد شدند، همدردی ناچیزی پیدا کردند. به هر حال، زمانی که آنها قلاب شدند، طبق تعریف، معتادان مواد. ریچارد ساکلر، رئیس سابق شرکت Purdue Pharma و فکر بکر پشت کمپین بازاریابی که OxyContin را راه اندازی کرد و شیوه های تجویز مواد افیونی را در این کشور بازسازی کرد، اکنون ننگین برای اشاره به کسانی که به مواد مخدر پرفروش او معتاد شدند به عنوان "تفاله های زمین"
برای این ما ، ما ساكلر را تحسین می كنیم - آنچه او انجام داد ناگوار بود - اما این نیز درست است كه هر بار كه هرکدام از ما پذیرفته است معتاد به مواد مخدر به عنوان یک لقب ناخوشایند، ما به او، پوردو، و بقیه صنعت داروسازی که نه تنها از اعتیاد، بلکه از تعصب ما نسبت به آن سود می بردند، کمک کرده ایم. ما ، با نگاه کردن به افراد مبتلا به این بیماری ، ما ، مردم ، به عایق های شرکت ها از مسئولیت کمک کردیم.
در این روند، ما نیز این شانس را از دست داده ایم که شاهد چیزی باورنکردنی باشیم.
"فیلمنامه اخلاقی جستجوگر و بی باک"
در یک شب دیگر در زندان شهرستان، گروه کوچک ما با هم استراتژی میکردند. این زنان به زودی باید سوابق کیفری خود را برای کارفرمایان بالقوه توضیح دهند که به طور فزاینده ای بررسی سوابق متقاضیان را انجام می دهند. بنابراین، در ابتدا بی سر و صدا و سپس با اعتماد به نفس بیشتر، تمرین کردند تا در مورد گذشته تلخ خود تأمل کنند و تأکید کنند که چقدر آموخته اند (بسیار) و تلاش های خود (هرکولین) برای بازپس گرفتن کنترل زندگی خود. همه آنها به اهمیت شروع یک برنامه 12 مرحله ای برای بهبودی اشاره کردند.
این چیزی است که من بارها و بارها از افرادی که در دوره بهبودی طولانی مدت هستند شنیدم. با اعتراف به ناتوانی در برابر اعتیاد، برنامههای 12 مرحلهای اغلب تا حدی دگرگونکننده هستند، زیرا شامل مسئولیتپذیری رادیکال میشوند. حتی وقتی تقصیر شخص دیگری باشد، مراحل شما را تشویق میکند که به درون خود نگاه کنید و بپرسید: نقش من چه بود؟ من در این همه مسئولیت چه مسئولیتی دارم؟ یک لحظه مهم در مرحله چهارم فرا میرسد، که خواستار «موجودی اخلاقی جستجوگر و بیباک» از خود است. این یک سفارش بلند نفس گیر است - و به کسانی که شجاعت انجام آن را دارند سودهای نسبتاً زیادی می پردازد.
راج آگاروال که در دهه 1990 به OxyContin معتاد شد و متعاقباً به هروئین روی آورد، میگوید: «من خودم را کاملاً برای آنچه هستم و تمام کارهایی که در زندگیام انجام دادهام میپذیرم. وقتی آن سوئیچ را انجام داد، تقریباً به هیچ کس نگفت. در حالی که اکسی، که به طور گسترده توسط پزشکان تجویز می شد، از نظر اجتماعی قابل قبول بود، هروئین قابل قبول نبود. مانند بسیاری دیگر، هرچه راج عمیقتر به اعتیاد میرفت، منزویتر میشد.
او امروز بیش از 15 سال است که هوشیار است و خودپذیری غبطهانگیزش او را آزاد کرده تا نیروی خیری در جهان باشد. راج است موسس و رئیس پرووک، یک سازمان مستقر در واشنگتن دی سی که به کسب و کارها کمک می کند تا تغییرات اجتماعی مثبت ایجاد کنند. Provoc کمپین های موفقی را در زمینه های مختلف از گسترش انرژی پاک و مبارزه با نژادپرستی تا تقویت طراحی کرده است. مشارکت رای دهندگان. در چت ویدیویی او به من گفت که قبلاً فکر می کرد اعتیاد بدترین اتفاقی است که برای او رخ داده است. اکنون، او میگوید: «بزرگترین چالش من به منبعی عظیم از قدرت تبدیل شده است.»
جستجوی روحی که راج و دیگران به عنوان بخشی از روند بهبودی خود انجام می دهند، تنها برای اعتیاد قابل استفاده نیست. فرض کنید از حرف ویرانکنندهای که یکی از اعضای خانواده گفته است، یا رفتار بد یکی از همکارانتان عصبانی هستید، یا شاید مأیوس هستید - چه کسی اینطور نیست؟ - بر سر دموکراسی شکسته ما. رویکرد 12 مرحله ای را برای بررسی نقش خود در موقعیت در نظر بگیرید. این بدان معنا نیست که افراد دیگر نیز مسئول نیستند. این فقط به شما فرصتی می دهد تا اعمال خود (یا عدم انجام آنها) را با وضوح بیشتری ببینید. به عبارت دیگر، به ما این امکان را میدهد که صاحب چرندیات خود شویم - و سپس، شاید، قدم درست بعدی را به جلو برداریم.
این یک مفهوم بیگانه در فرهنگ ما است، حداقل برای افرادی که در حال بهبودی نیستند، اما وعده آن بی پایان است. به عنوان یک مثال، مربوط به راه مشکل ساز رسانه ها بحران فعلی مواد افیونی را پوشش داده اند. هنگامی که اعتیاد در جوامع رنگین پوست بیداد می کند، موضوع کمترین توجه را به خود جلب می کند. اما در سالهای اخیر، از آنجایی که تعداد زیادی از سفیدپوستان به این بیماری مبتلا شدهاند، رسانهها با داستانهایی از کودکان چشم آبی که به مرگ نابهنگام میمیرند، بزرگنمایی کردهاند. و این جایی است که من در آن مسئولیت دارم. من موضوع اعتیاد را تنها پس از آن شروع کردم که زادگاهم به شدت سفیدپوست بود. به عبارت دیگر، من در ابتدا بر نگرانیهای سفیدپوستانی مثل من تمرکز کردم (و به همین دلیل ممتاز بودم). در نگاهی به گذشته، به سبک 12 مرحله ای، می بینم که چه کار کردم و آن را تقویت کرد برتری سفید که آبشارها دنیای آمریکا ما
هنگامی که اعتیاد در جوامع رنگین پوست بیداد می کند، موضوع کمترین توجه را به خود جلب می کند. اما در سالهای اخیر، از آنجایی که تعداد زیادی از سفیدپوستان مبتلا شدهاند، رسانهها با داستانهایی از کودکان چشم آبی که به مرگ نابهنگام میمیرند، بزرگنمایی کردهاند.
شاید این یکی را از یک رمان نویس رویایی شنیده باشید جیمز بالدوین: «هر چیزی که با آن روبرو می شود قابل تغییر نیست. اما تا زمانی که با آن روبرو نشود ، هیچ چیز قابل تغییر نیست. " کلید غلبه بر بحران مواد افیونی در اینجا نهفته است: این که افرادی که در حال بهبودی هستند معلمان نحوه مواجهه با سخت ترین چیزها هستند.
"تا زمانی که نفس می کشی، امید هست"
کیت الیسون، دادستان کل مینه سوتا، زمانی که شکایت خود را علیه پردو فارما ارائه کرد. گفت:انگیزه متهمان ساکلر نه کرامت انسانی یا ارزش جان انسانی، بلکه بیش از هر چیز به خاطر طمع نامحدود بود. میلیاردر ریچارد ساکلر بی امان تحت فشار قرار دادند داروهای اعتیادآوری که زندگیها را نابود میکردند و تارهای جوامع را در هم میکشیدند. چرا؟ برای ساخت هنوز بیش پول البته به نظر می رسد که در این داستان، انواع مختلفی از اعتیاد وجود دارد، و اگر پول داروی انتخابی شماست، پس (به عنوان پاسخ های اخیر از مولتی میلیاردرها به احتمال مالیات بر ثروت نشان می دهد) شما هرگز به اندازه کافی نخواهید داشت، مهم نیست چقدر جمع کرده اید.
و بنابراین، در حالی که ما خانواده ساکلر و سایر مدیران شرکت را به خاطر چیزی که واقعاً به نظر می رسد طمع فک فک است بدگویی می کنیم، وضعیت آنها آموزنده است. در سطحی سادهتر، بسیاری از ما در حال اسکیت کردن هستیم، هوسهای مداوم برای وسایل الکترونیکی یا شراب، کار یا پول را تغذیه میکنیم یا فقط جای خالی را خودتان پر کنید. مانند نسخههای کوچک آن میلیاردرها، ما نیز اغلب به دنبال یک احساس سرخوشی کوتاه هستیم تا ما را از چیزی زیرین منحرف کند.
آنا دو پویس به من گفت که مصرف مواد مخدر او جستجویی برای پر کردن یک «محل بیثبات داخلی» بود. راج گفت که OxyContin از دوران سخت کودکی خود به عنوان یک مهاجر در محله سفیدپوستان به او تسکین سعادت بخشید. در هزاران مورد، اعتیاد به مواد افیونی ناشی از افرادی بود که درد مزمن داشتند و به دنبال پاسخ بودند. با این حال انواع مختلفی از دردهای مزمن وجود دارد، از جمله ناامیدی، یا احساس پوچی. شاید Sacklers، کابوسهای طمع، به نوعی عمیقتر از آن چیزی که فکرش را میکنیم شبیه ما باشند.
اکنون یک فراخوانی رو به رشد آنها و سایر مدیران داروسازی را به زندان انداخت. به هر حال، چرا باید افرادی که مرتکب جنایات سطح پایین به دلیل اعتیادشان به مواد مخدری که ساکلرها می فروختند، مانند زنان کلاس من، زندانی شوند، در حالی که با دستان خونی و میلیاردها دلار در بانک دور می شوند. حساب ها؟ را پاسخ بیشتر به این بستگی دارد که چه کسی وکیل خوبی دارد. درست مانند بحرانهای مالی و سلب مالکیت 2007-2008، زمانی که شرکتها ویرانیهای گستردهای را به بار آوردند، بعید به نظر میرسد که مدیران اجرایی را به خاطر کارهایی که شرکتهایشان انجام میدهند پشت میلههای زندان ببینیم.
و با این حال، به عنوان سام کوئینونز، نویسنده کتاب قابل توجه سرزمین خواب وخیال در مورد ریشه های بحران مواد افیونی، اشاره می کند که مردم قبلاً پیروزی های مهمی کسب کرده اند. او میگوید در سال 2014، زمانی که کتابش را تمام میکرد، پوردو "غیرقابل لمس" بود.
در سالهای پس از آن، افراد و خانوادهها انزوا را رد کرده و در مورد اعتیاد به مواد مخدر صحبت کردهاند. فریاد آنها، به نوبه خود، مشکل را از چیزی تابو به اولویتی برای دولت های محلی تبدیل کرده است - و هزاران پرونده قضایی نتیجه آن بوده است. کوئینونز اذعان کرد که شرکت های داروسازی احتمالاً هرگز چیزی نزدیک به تمام هزینه کاری که انجام داده اند پرداخت نخواهند کرد. و با این حال، همانطور که او از طریق تلفن به من گفت، "ما احتمالاً آخرین داروی Purdue Pharma را به همان شکلی که زمانی به نظر می رسید دیده ایم، و همان جا خیره کننده است." او درست است: این هیچ شاهکار کوچکی نیست.
با این حال، چیز دیگری وجود دارد که سکونتگاههای آینده میتوانند به آن نیاز داشته باشند، چیزی که راج آگاروال به عنوان یک رویکرد بالقوه عادلانه میبیند. اگر تیمی از افراد در حال بهبودی از اعتیاد به مواد مخدر استخدام شوند تا به مدیران داروسازی آموزش دهند که واقعاً مسئولیت پذیری چیست؟ این ایده ای است که به کسانی که بیشتر قربانی شده اند احترام می گذارد، در حالی که به مجرمان چارچوبی می دهد تا با کاری که انجام داده اند دست و پنجه نرم کنند و شروع به جبران کنند.
تصور کنید Sacklers یک فهرست اخلاقی 12 مرحلهای جستوجو از خود را آغاز میکنند. (حداقل، من در مورد این خیال پردازی می کنم.) بدبینی به ما می گوید، حتی اگر این اتفاق بیفتد، گروهی از جنایتکاران یقه سفید هرگز گوش نمی دهند، اما آنا دو پویس دیدگاه خیرخواهانه تری دارد. او به من گفت: «تا زمانی که نفس میکشی، امید هست.
آنقدر از افرادی که در دوران نقاهت هستند یاد میگیرم که گاهی فکر میکنم سرم منفجر میشود. در عوض آنچه اتفاق می افتد این است که قلب من رشد می کند.
آنقدر از افرادی که در دوران نقاهت هستند یاد میگیرم که گاهی فکر میکنم سرم منفجر میشود. در عوض آنچه اتفاق می افتد این است که قلب من رشد می کند.
در زندان شهرستان، کلاس آخر خود را در آن اتاق بدون پنجره تمام می کنیم و زنان به سلول های خود باز می گردند. آنها به زودی آزاد می شوند. حتی با وجود اینکه میدانم شانسها بر خلاف آنهاست، به خودم اجازه میدهم خوشبینی کمی داشته باشم. شاید در نهایت در میان ما به آنها به عنوان معلم واقعی نگریسته شود.
ماتیا کرامر، یک TomDispatch منظم، در حال کار بر روی رمانی در مورد رابطه عاشقانه یک پیشخدمت با یک قرص نسخه ای است.
این مقاله برای اولین بار در TomDispatch.com، وبلاگ موسسه Nation، که جریان ثابتی از منابع، اخبار و نظرات جایگزین را از تام انگلهارد، ویراستار طولانی مدت در انتشارات، یکی از بنیانگذاران پروژه امپراتوری آمریکا، نویسنده فرهنگ پایان پیروزی، به عنوان رمان، آخرین روزهای انتشار. آخرین کتاب او ملتی ساخته نشده توسط جنگ (کتاب های مارکت) است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا