این مروری بر «حفظ مشترک» اثر جرمی برچر است.
این کتاب جایی است که جرمی برچر نظریه یا مجموعهای از «ابزار» خود را برای توضیح جنبشهای اجتماعی ارائه میکند. جرمی تأثیر قابل توجهی در شبکه کارگری برای پایداری دارد و «معامله جدید سبز از پایین» او رویکردی است که تا حدودی تأثیرگذار است. بنابراین می خواستم دیدگاه او را بفهمم.
عنوان کتاب برگرفته از جرارد وینستانلی از «ترازهای واقعی» - نوعی جناح رادیکال فعالان در انقلاب انگلستان در دهه 1640 است. آلتو جرمی در مورد خاستگاه True Levellers صحبت نمیکند، آنها بخشی از جنبش پلبی از پایین بودند که در واکنش به جهت شریرانه طبقه حاکم انگلیسی در آن دوران به وجود آمد. این دوره ای بود که سرمایه داری ارضی در انگلستان طی یک فرآیند بسیار شرور ایجاد شد. توده های زیادی از مردم روستایی که از طریق کشاورزی معیشتی زندگی می کردند و غذای خود را پرورش می دادند، توسط بارون ها از زمین بیرون رانده شدند. سپس این "حصارها" به تصویب مجلس رسید.
هزاران نفر جاده ها را زیر پا گذاشته بودند. در اواسط دهه 1600، 600,000 کارگر مزدبگیر بی ملک در انگلستان وجود داشت، در حالی که این طبقه یک قرن پیش از آن وجود نداشت. این شرارت توسط قانون ولگردی 1597 نشان داده شده است. این به مقامات اجازه داد تا هرکسی را که بیکار بود جمع آوری کرده و آنها را در یک رژیم کار اجباری قرار دهند که اغلب توسط برخی بارون ها اداره می شود. این خاستگاه نظام بردهداری در جنوب ایالات متحده است، زیرا پسران طبقه مالک زمین انگلیسی، مستعمره ویرجینیا را با انتخاب جوانان طبقه پایین در لندن که تحت قانون ولگردی دستگیر شده بودند، راهاندازی کردند و به ویرجینیا فرستاده شدند. کلاس کاشت جدید آنها را در اسکله خرید.
True Levellers با تصرف زمینهایی که در آن زمان مشترک بود، شورش کردند، بنابراین مردم میتوانستند زمین را برای جمعآوری غذا به اشتراک بگذارند. بنابراین، زمین زمینهای برای «حفظ مشترک» زندگیشان فراهم کرد.
جرمی از اصطلاح «حفظ مشترک» برای اشاره به اهداف مشترک هر جنبش اجتماعی استفاده می کند. این اصطلاح برای جنبش آب و هوا و برای True Levellers کار می کند، اما من فکر نمی کنم که به طور کلی کار کند. به عنوان مثال، وقتی کارگران اتحادیهها را تشکیل میدهند، ممکن است هدفشان «حفظ» چیزی نباشد، بلکه رهایی از جنبههایی از رژیم کاری کارفرما باشد. البته در یک مفهوم پیش پاافتاده، آنها برای "حفظ" زندگی خود عمل می کنند، زیرا در تلاش برای بهبود وضعیت خود هستند.
من به جرمی به خاطر فروتنی اش اعتبار می دهم. او ادعا نمیکند که نظریهاش «توضیح صحیح» منشأ جنبشهای اجتماعی است و دیگران را دعوت میکند تا دست خود را در ارائه یک نظریه امتحان کنند.
اما من نظریه او را اصلا قابل قبول نمی دانم. جرمی در ابتدا تئوری ساختارگرایانه مبارزه اجتماعی و جنبشهای اجتماعی، مانند چارچوب «شیوههای تولید» مارکس را رد میکند، با ساختار طبقاتی که نقش کلیدی را به عنوان خط گسلی ایفا میکند که در طول آن مقاومت زیادی در برابر سیستم ایجاد میشود. او میگوید که ساختارگرایی مارکسیستی را رد میکند، زیرا «اجتنابناپذیر» است و اساس رژیمهای ظالم شده است.
این استدلال را می توان بلافاصله رد کرد. اول، سوسیالیست های آزادیخواه ممکن است تحت تأثیر مارکس قرار گرفته باشند، اما مارکسیست نیستند و در عین حال با درک ساختاری از ستم و استثمار نیز عمل می کنند، و به نهادهایی مانند مالکیت سرمایه بر اقتصاد و قدرت دولت به عنوان دو جنبه ای نگاه می کنند که خطوط گسل ایجاد می کنند. ایجاد مبارزه مشترک توسط کسانی که تحت قدرت خودسرانه هستند. و سوسیالیست های آزادیخواه - و بسیاری از مارکسیست های دموکرات - مدل دیکتاتوری تک حزبی "مارکسیسم-لنینیسم" را رد می کنند.
تئوری «شیوه های تولید» مارکس نباید به عنوان جبرگرا یا «اجتناب ناپذیر» تفسیر شود. مارکسیستها در اواخر دهه 1800 و اوایل دهه 1900، گاهی اوقات چنین صحبت میکردند، زیرا بخشی از ذهنیت ویکتوریایی «پیشرفت اجتنابناپذیر» بود.
جرمی بدون تئوری ساختار اجتماعی باید به یک نظریه صرفاً روانشناختی جنبشهای اجتماعی متوسل شود که برگرفته از نظریه رشد کودک پیاژه است. بنابراین این بدان معناست که او انواع نو شناسی ها مانند تعادل و غیره را اضافه می کند. و سپس این اصطلاحات را در همان جمله روی هم انباشته می کند - که خواندن را بسیار خسته کننده می کند، زیرا این اصطلاحات تعریف مبهمی دارند. این نوع رویکرد «فردگرایی روششناختی» نامیده میشود.
شما نمی توانید به طور قابل قبولی برای توسعه سازمان و اهداف مشترک بر این اساس حساب کنید. چرا این اتفاق می افتد؟ شما باید دشمن مشترک، دشمن طبقاتی، قدرت مدیریت دولتی و شرکتی داشته باشید. به عنوان مثال، مردان و زنان، کارگران سیاه و سفید، افراد دگرباش جنسی ممکن است «هویت» یا پیشینه یا شرایط یکسانی نداشته باشند، اما همه آنها در معرض قدرت مدیریت دلخواه هستند و می توانند به همین دلیل گرد هم آیند. من در موقعیتهایی بودهام که در آن مبارزهای حول حمایت از کارگران همجنسگرا شکل گرفت و ما توانستیم دیگران را به دلیلی که قبلاً ذکر کردم - اطاعت مشترک از اقتدار خودسر - به نفع آنها بکشانیم.
من از طبقه کارگر یقه آبی سرچشمه میگیرم و در طول زندگیام تحلیل طبقاتی در ارائه درک آنچه در اطرافم در جامعه میبینم بسیار منطقی بوده است.
فکر میکنم فردگرایی روششناختی جرمی همچنین توضیح میدهد که چرا راهحل اقلیمی او برای من غیرقابل قبول است. او نافرمانی مدنی جنبش آب و هوایی گسترده و رو به رشد را متصور است که بر دولتها و شرکتهای محلی و دیگر فشار میآورد تا تغییرات لازم برای جلوگیری از گرمای فاجعهبار جهانی را ایجاد کنند. بنابراین او فکر میکند که راهحل را میتوان بدون نیاز به تغییر اساسی در ساختار اجتماعی یا شیوه تولید یافت - سرمایهداری شرکتی و دولتهای کنونی دست نخورده باقی بماند. من فکر می کنم که بسیار غیر قابل قبول است.
من فکر میکنم که او توجه کافی به این موضوع ندارد که چگونه پویاییهای ساختاری اساسی سرمایهداری ذاتاً اکوکشی هستند. تنها تغییری که به نظر او ضروری است، کنار گذاشتن نئولیبرالیسم است. اما نیروهایی که سیاره را گرم میکردند، در دوران کینزییسم و «اجماع نیو دیل» پس از جنگ جهانی دوم بسیار فعال بودند.
بنابراین سیاست های کتاب نوعی سوسیال دموکراسی یا ترقی گرایی مردمی است. به نظر میرسد که فقدان پیشنهادی برای تغییر ساختاری انقلابی یا اساسی، از عدم تمایل او به مقابله با سرمایهداری بهعنوان چنین است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا