مفهومی حیاتی برای درک پتانسیل رهایی از شیوه تولید سرمایه داری و جایگزینی شیوه تولید تحت مدیریت نیروی کار، مفهوم تشکیل طبقاتی است. ایده این است که طبقه کارگری که در واقع «آگاهی طبقاتی»، انسجام، همبستگی، اعتماد به نفس، قدرت سازمانی و آرزوهای کنترل بر زندگی خود را برای به چالش کشیدن طبقات مالکیت و مدیریت برای کنترل جامعه ایجاد کرده است، وارد نمی شود. وجود "خود به خود" یا "خود به خود" به دلیل اینکه طبقه ای تحت ستم و استثمار، تابع قدرت رئیس، مجبور به جستجوی شغل از کارفرمایان هستند که شرکت هایشان را به عنوان خودکامه های مدیریتی اداره می کنند.
برخی از کارشناسان جناح چپ وضعیت طبقه کارگر را با داشتن یک «هویت» اشتباه می گیرند. اما «هویت» یک مفهوم ذهنی است که بر اساس باورهایی است که مردم دارند. از سوی دیگر، شرایط پرولتری یک وضعیت عینی است. طبقه کارگر وسایل زندگی ما را ندارد. اگر میخواهیم از موقعیتهای وحشتناکی مانند گرسنگی، اخراج شدن از آپارتمان خود به دلیل عدم پرداخت اجاره یا عدم توانایی در خرید داروهای مورد نیاز خودداری کنیم، معمولاً باید شغلی پیدا کنیم که در ازای آن دستمزد دریافت کنیم. ظرفیت کار در اختیار کارفرما. این وضعیت عینی تحت سلطه روسا است.
برخی از دانشگاهیان جناح چپ این اشتباه را مرتکب می شوند که فکر می کنند "آگاهی طبقاتی" صرفاً آگاهی از وجود ما در این موقعیت است. نمونه ای از این اشتباه این قسمت از جان هالووی است:
ما به عنوان طبقه کارگر مبارزه نمیکنیم، ما علیه طبقه کارگر بودن مبارزه میکنیم... هیچ چیز خوبی در این نیست که... دستور داده میشویم، فرمان میگیریم، از [کنترل] محصول و فرآیند تولیدمان جدا میشویم. مبارزه از این واقعیت ناشی نمی شود که ما طبقه کارگر هستیم، بلکه از این واقعیت ناشی می شود ... ما در برابر و فراتر از طبقه کارگر بودن وجود داریم ... از این نظر هویت طبقه کارگر چیز خوبی نیست ... اما ... چیزی است که باید با آن مبارزه کرد ... طبقه کارگر نمی تواند رهایی یابد. خود تا آنجا که طبقه کارگر است. فقط تا جایی که ما طبقه کارگر نیستیم، حتی میتوان مسئله رهایی را مطرح کرد...» (به نقل از کریس کارلسون در «Nowtopia»)
هالووی در اینجا نشان می دهد که او نه وضعیت طبقه کارگر و نه "آگاهی طبقاتی" را درک نمی کند. طبقه کارگر توسط بنگاه ها استخدام می شوند زیرا ظرفیت ها و مهارت های لازم برای تولید محصولات را دارند. وضعیت انقیاد و استثمار مستقیماً به مقاومت کارگران می انجامد. کارگران با هم متحد می شوند، کمیته های سازماندهی را تشکیل می دهند، اتحادیه ها را تشکیل می دهند و در فعالیت های شغلی و اعتصاب شرکت می کنند. آنها همچنین در برخی مواقع در خیابان ها دست به اقدامات اعتراضی می زنند - سوپرمارکت ها را غارت می کنند، تظاهرات می کنند، در مقابل پلیس مقاومت می کنند. تا آنجایی که اتحادیه ها و اقدامات اعتصابی و مقاومت جمعی در محل کار موفقیت آمیز باشد، کارگران به دلیل این واقعیت که برای فرآیند تولید ضروری هستند، احساس قدرت یا اهرمی را که دارند به دست می آورند. از طریق ایجاد سازمان ها و مبارزات، آنها همچنین درک نیاز به حمایت متقابل - برای همبستگی را توسعه می دهند. همبستگی نه تنها بر اساس دلسوزی برای فردی است که در حال مبارزه است، بلکه بر اساس درک قرار گرفتن در موقعیتی مشابه است، و ممکن است زمانی به همبستگی آنها نیاز داشته باشید. همانطور که این نوع آگاهی رشد می کند، به افراد کمک می کند تا از دیگرانی حمایت کنند که ممکن است به نحوی با آنها متفاوت باشند - وضعیت مهاجر متفاوت، تجربه "نژاد" متفاوت، جنسیت متفاوت.
بنابراین سوسیالیستها «هوشمندی طبقاتی» را بهطور سنتی بهعنوان نوعی گرایش در طبقه کارگر درک میکنند، تمایل به جمع شدن با دیگران برای مقاومت در برابر روسا یا قدرتها، تمایل به حمایت از دیگر افراد طبقه کارگر در تقلا. این حالت با گذشت زمان کاهش می یابد و کاهش می یابد. در دورههایی که مقاومت و کنشهای تودهای در حد پایین است، این تمایل کاهش مییابد. اگر مردم نبینند که دیگران در کارهایی مانند اعتصاب از یکدیگر حمایت می کنند، مردم به این فکر می کنند که «من خودم هستم». در دورههایی که مبارزه در سیل کامل و گسترده است، با اعتصابها در سراسر جهان، تفکر تمایل به تغییر دارد، زیرا مردم از این قدرت بالقوه در دسترس خود آگاهتر خواهند بود.
بنابراین شکلگیری طبقاتی فرآیند طولانیای است که در آن آگاهی طبقاتی رشد میکند، زیرا طبقه کارگر به طور فزایندهای خود را به یک نیروی اجتماعی متحدتر «تشکیل» میدهد، از طریق ایجاد اتحادیهها، اعتصابات و سایر اقدامات تودهای، غلبه بر اختلافات داخلی در طبقه کارگر مانند خطوط جنسیتی یا نژادی، پیوندهای واقعی تر به عنوان سازمان های مبتنی بر طبقه کارگر در ائتلاف ها یا یک جبهه متحد گرد هم می آیند. مطالعه تاریخ طبقه کارگر در ایالات متحده این روند تشکیل طبقاتی را از اوایل دهه 1900 تا 1930 نشان می دهد، با امواج عظیم اعتصاب و فرمت اتحادیه در آن دوره به عنوان بیانی از شکل گیری طبقاتی که در حال پیشروی بود.
همانطور که تشکیل کلاس می تواند اتفاق بیفتد، فرآیند تشکیل کلاس DE نیز می تواند اتفاق بیفتد. این روند با بوروکراتیزه شدن اتحادیه ها پس از جنگ جهانی دوم و تسلط لایه های بوروکراتیک در اتحادیه ها و احزاب و چالش محدودتر سرمایه آغاز شد. در نهایت این منجر به فروپاشی اتحادیهگرایی در دوران نئولیبرال، از اواخر دهه 2 به بعد، و فروپاشی مقاومت اعتصابی کارگران شد. سپس این در افول «آگاهی طبقاتی» منعکس شد - تغییری در گرایش عمومی به کنش همبستگی و مقاومت در طبقه کارگر که در بالا توضیح دادم.
«آتونومیست ها» از دهه 1990 کوشیده اند عبارت «ترکیب طبقاتی» را به جای شکل گیری طبقاتی و «تجزیه طبقاتی» را جایگزین شکل دهی کنند. اما من فکر می کنم این مفید نیست زیرا "ترکیب کلاس" مبهم است. ما میتوانیم از ترکیب طبقه کارگر آمریکا بر حسب گروههای مختلف حاضر در محیطهای کار صحبت کنیم - برای مثال افزایش حضور کارگران و زنان سیاهپوست و لاتین تبار در صنایع تولیدی و حملونقل. این مفهومی متفاوت از تشکیل طبقاتی است. آنها مفاهیم مرتبط هستند زیرا چالش ایجاد وحدت، اتحادیه ها و اقدامات جمعی با تغییر ترکیب نیروی کار تغییر می کند. اتحادیه گرایی و ساخت جنبش طبقه کارگر باید منعکس کننده نارضایتی های مردم واقعی باشد که در بین گروه های مختلف مردم متفاوت است.
حالا برگردیم به جان هالووی. چرا هالووی اشتباه می کند؟ او اشتباه می کند زیرا "آگاهی طبقه کارگر" فقط آگاهی از تابع بودن از روسا یا مجبور کردن مدیران برای استخدام شما نیست. همچنین نیاز به مقاومت و همبستگی در برابر قدرت کارفرمایان و مدیران است. هالووی میگوید هیچ افتخاری در تحت سلطه بودن وجود ندارد. اما کارگران در واقع به توانایی های خود و انجام کارهایی که انجام می دهند افتخار می کنند. خانواده طبقه کارگر یقه آبی من به من آموختند که باید مهارت ها را یاد بگیرم، بنابراین می توانی به نوعی مشارکت اجتماعی داشته باشی. و بسیاری از انواع کارهایی که افراد انجام می دهند از نظر اجتماعی ضروری هستند.
اگر طبقه کارگر صنایع را اداره میکرد، ما میخواهیم آنها را متفاوت از سرمایهداران اداره کنیم، فناوریهای متفاوتی ایجاد کنیم، حمایت اجتماعی بیشتری از مردم ارائه کنیم و از اشتراکات زیستمحیطی دفاع بیشتری کنیم. اما ما همچنان آنها را اداره میکنیم. کار، و توانایی های طبقه کارگر به شیوه ای سودمندتر از نظر اجتماعی توسعه یافته و مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا