نوشتههای کیم مودی درباره «استراتژی رتبهبندی و پرونده» در میان گروههای سوسیالیست مختلف، مانند سوسیالیستهای دموکرات آمریکا و گروههای سوسیالیست کوچکتر، شنیدههای گستردهای به دست آورده است. اصل او جزوه سال 2000 در مورد استراتژی هم از نظر بازسازی نفوذ سوسیالیستی در جنبش کارگری و هم به عنوان راهی برای ایجاد یک جنبش سوسیالیستی کارگر محور در ایالات متحده صحبت می کند.
تازه مودی نکته ایجاد سازمان های کارگری درجه یک در چارچوب اتحادیه ها را به این شکل خلاصه می کند:
ایجاد قدرت برای مبارزه برای استقلال اتحادیهها از نفوذ سرمایهداری، که بخشی از آن توسط بوروکراسی منتقل میشود، یک وظیفه مهم در ایجاد جنبش کارگری آگاهانه طبقاتی است – چیزی که بدون آن سوسیالیسم تنها مجموعهای از ایدهها باقی میماند.»
چرا کنترل کارگری سازمان صنفی مهم است؟ در اینجا من فکر می کنم مهم است که به روند شکل گیری طبقات نگاه کنیم - فرآیند کم و بیش طولانی که از طریق آن طبقه کارگر بر جبرگرایی و شکاف های درونی (مثلاً در امتداد خطوط نژادی و جنسیتی) غلبه می کند، بینش سیاسی به دست می آورد و اعتماد را ایجاد می کند. ، آرمان ها و قدرت سازمانی مورد نیاز برای ایجاد یک چالش موثر برای طبقات مسلط است. وقتی کارگران از طریق کنش جمعی مخرب قدرت را توسعه می دهند، این حس را تشویق می کند که «ما می توانیم جامعه را تغییر دهیم». تا جایی که کارگران مبارزات و سازمانهای خود را کنترل میکنند، این امر باعث ایجاد اعتماد به نفس و مهارتها در میان افراد جامعه میشود. کنترل اتحادیه ها توسط مقامات و کارکنان حقوق بگیر این کار را نمی کند. سازمانهای تودهای کارگر خود مدیریت - نه تنها اتحادیهها، بلکه انواع دیگر سازمانها نیز- پلی را فراهم میکنند که در آن رادیکالها در این موقعیت میتوانند نارضایتیهای همکاران خود را به برنامه جاهطلبانهتر تغییری که سوسیالیستها ارائه میدهند، متصل کنند. توسعه همبستگی قویتر در سطح طبقاتی برای فرآیند ایجاد نیرویی برای دگرگونی اجتماعی مهم است، زیرا طبقه کارگر باید «نیروهای خود را» از بخشهای مختلف مبارزه جمع کند تا یک بلوک اجتماعی متحد با قدرت و آرزوی تغییر شکل دهد. به این ترتیب طبقه کارگر خود را به نیرویی تبدیل می کند که می تواند جامعه را تغییر دهد.
شیوه ای که بوروکراسی حقوق بگیر مقامات و سازمان کارکنان آنها به عنوان سد راه توسعه مبارزه با کارفرمایان عمل می کند، موانع مختلفی را برای توسعه مبارزات کارگری ایجاد می کند که حس قدرت کارگری را ایجاد می کند و تمایل به قطع دارد. فرآیند تشکیل کلاس لایه های بوروکراتیک در اتحادیه ها و احزاب انتخاباتی تمایل دارند طبقه کارگر را اسیر سرمایه داری نگه دارند. در این چارچوب، ایجاد تشکل کارگری مستقل از بوروکراسی اتحادیهها منطقی است - شبکهها و کمیتههایی از کارگران فعال که میتوانند برای توسعه مبارزات در کف مغازه تلاش کنند و برای مبارزه تهاجمیتر و هماهنگتر علیه کارفرمایان تلاش کنند.
بدون علاقه به ایجاد اتحادیه های جدید
یکی از ویژگیهای مشخصه «استراتژی رتبه و پرونده» مودی، عدم علاقه به تلاش برای ایجاد اتحادیههای جدید خارج از اتحادیههای به ارث رسیده از نوع AFL-CIO است - حتی اگر مودی شخصیت بسیار بوروکراتیزه آنها را تشخیص دهد. این ویژگی مشترک رویکردهای لنینیستی و «سوسیالیستی دموکراتیک» به جنبش کارگری از دوران جبهه مردمی در اواخر دهه 1930 بوده است. با توجه به اینکه تنها 6.2 درصد از کارگران در بخش خصوصی به اتحادیه ها تعلق دارند، چرا فکر می کنیم که اتحادیه گرایی را فقط می توان از درون اتحادیه های بسیار بوروکراتیزه از نوع AFL-CIO احیا کرد؟
برای لنینیست ها، این طرز فکر ریشه در رویکردی دارد که کمونیست ها در دهه 1920 از طریق اتحادیه آموزشی اتحادیه کارگری ویلیام زد فاستر (TUEL) اتخاذ کردند. بد خلقی اشاره دارد به TUEL به عنوان "اولین آزمایش در استراتژی رتبه و فایل". حتی با وجود اینکه حدود یک میلیون کارگر بین سالهای 1915 و 1921 اتحادیههای صنعتی مردمی را خارج از AFL بوروکراتیزه شده (و اغلب نژادپرستانه) ایجاد کردند، فاستر به شدت با این حرکتها مخالف بود. او معتقد بود که جنبش کارگری متحول شده باید از درون AFL به ارث رسیده ایجاد شود. هنگامی که او کمونیست شد، فاستر این نظریه را پذیرفت که محدودیت های AFL در ساختار آن از بالا به پایین یا کنترل توسط مقامات حقوق بگیر در بالا نیست. در عوض، او معتقد بود که این "ایدئولوژی ارتجاعی" رهبران است. این نشان می دهد که راه حل تغییر رهبران است.
نقش "اقلیت های مبارز" در اتحادیه ها موضوع مشترک آنارشیست ها، سندیکالیست ها و دیگر رادیکال های کارگری در اوایل دهه 1900 بود. «اقلیت مبارز» کارگران فعال تری خواهند بود که به سازماندهی می پردازند، به دلیل تجربه خود دارای نفوذ هستند، و متعهدتر به مبارزه، ایجاد اتحادیه گرایی هستند، و اغلب با ایده های جاه طلبانه تغییر رادیکال انگیزه دارند. با این حال، سندیکالیستها نقش «اقلیت مبارز» را بهعنوان جایگزینی برای خود نمیدانستند، بلکه بهعنوان افرادی که به ایجاد دموکراسی کارگری کمک میکنند که به گروهها اجازه میدهد اتحادیه را کنترل کنند، نمیدانستند. دیدگاه فاستر متفاوت بود. فاستر معتقد بود که "تعداد کمی" از "سیم های زنده" در میان یک گله منفعل، "مغز" جنبش کارگری است. بنابراین استراتژی فاستر برای جنبش کارگری این بود که پیشتازان را در موقعیت کنترل قرار دهد. تاکید شدید بر کنترل موقعیت های برتر توسط ارل برودر، همکار فاستر تکرار شد:
در مورد TUEL، برودر معتقد بود که «یک اقلیت کمونیستی جمع و جور و تحصیلکرده در سازمانهای تودهای بزرگ، متحد شده بر اساس یک برنامه روشن از اقدام عملی، میتواند موقعیتهای استراتژیک قدرت را در کار سازمانیافته به دست آورد». این یک گزاره عجیب «مدیریتی» بود که در عبارات دستکاری، کنترل و اداره کارگران غیرایدئولوژیک گنجانده شده بود.
مودی نخبه گرایی فاستر را تصدیق می کند:
«[فاستر] نگاه نخبه گرایانه خاصی به این کار و همچنین تمایل به حفظ کنترل شخصی عملیات داشت. در سال 1922، او نوشت که اکثر کارگران درجه یک «نادان و تنبل» بودند. در سال 1924، او به اسکات نیرینگ سوسیالیست گفت: «انقلابها توسط انقلابیون دوراندیشی که شما در ذهن دارید، به وجود نمیآیند، بلکه توسط تودههای احمقی که تحت فشار شرایط اجتماعی به شورش ناامیدکنندهای برمیگردند... به رهبری درست اندیشی. انقلابیونی که می توانند طوفان را هوشمندانه علیه سرمایه داری هدایت کنند.» (37)
با توجه به خصومت فاستر با اتحادیهگرایی جدید در دوران جنگ جهانی اول، او باید راهحل متفاوتی برای تقسیمبندیهای اتحادیههای کارگری ناکارآمد در جنبش کارگری آمریکا ارائه میکرد. راه حل TUEL پیشنهاد "ادغام" اتحادیه های صنایع دستی برای تشکیل اتحادیه های صنعتی بود. استراتژی TUEL برای "سازماندهی غیرسازماندهی ها" استفاده از این اتحادیه های صنعتی ادغام شده برای انجام این وظیفه بود. این یک راه حل کاملا غیر قابل اجرا بود. کمپین های ادغام توسط TUEL در طول دهه 1 یک شکست کامل بود.
انترناسیونال کمونیست به پایگاه صنعتی خود دستور راهپیمایی داده بود: "اتحادیه ها را فتح کنید!" استراتژی فاستر این بود که دقیقاً همین کار را انجام دهد - با استفاده از جنبش TUEL برای تسخیر رهبری اتحادیه های AFL. امروزه طرفداران «استراتژی طبقهبندی» از «قدرت رفتن» حمایت میکنند. یعنی تشکیل انجمن های صنفی برای به دست آوردن کنترل دستگاه اتحادیه از طریق انتخابات. مانند ویلیام زی فاستر، این رویکرد بر اساس یک نظریه اشتباه است. مشکل اساسی اتحادیه های نوع AFL-CIO به عنوان "رهبران بد" یا رهبران با "ایده های اشتباه" توضیح داده نمی شود - حتی اگر این اغلب درست است. مشکل بیشتر سیستمیک است.
اگر یک ستیزه جو به عنوان رئیس اتحادیه محلی انتخاب شود، ممکن است در ابتدا از موضع جنگجویانه تری نسبت به مدیریت حمایت کند. اما آنها همچنین متوجه خواهند شد که در موقعیتی قرار گرفته اند که در آن یک "سیستم" کامل با فشارها و محدودیت ها وجود دارد. آنها با یک قرارداد با بندهای بدون اعتصاب و سیستم های شکایت پله ای روبرو هستند که دعوا را از سطح مغازه حذف می کند. آنها همچنین با قانون اساسی «اتحادیه بینالمللی» و قدرت هیئت اجرایی بینالمللی روبرو هستند - مانند قدرت آن در اعتماد به اتحادیههای محلی و بیرون راندن رهبران منتخب در صورتی که رهبری محلی را بهعنوان به خطر انداختن موقعیت بوروکراسی اتحادیه ببینند. در طول چهار دهه گذشته موارد مختلفی از افسران اتحادیه محلی وجود داشته است که به دلیل اتخاذ موضعی بیش از حد ستیزه جویانه برای رهبران اتحادیه ملی - از مورد UFCW P-9 در دهه 1980 تا رهبران SEIU United Health Carers West در. سال های اخیر بیشتر ممکن است یک حضور ضعیف روزانه در محل کار آن اتحادیه وجود داشته باشد - که به دلیل سالها انتقال گاوها از طریق سیستم شکایت پلهای، از بین رفته است. و کارگران ممکن است به اتحادیه به عنوان یک آژانس خدماتی نگاه کنند که کارهایی را برای آنها انجام می دهد. مشارکت ضعیف کارگران و سازماندهی ضعیف فروشگاهی به معنای احساس قدرت کمتر در میان کارگران است.
کیم مودی آگاه است از این مشکل همانطور که او میگوید، «رهبران جدید» «با همان مشکلات، فشارها و دشمنانی که بیرون انداختهاند، مواجه خواهند شد». او به ما میگوید رهبران جدید «شکست خواهند خورد»، اگر «اتحادیه را دموکراتیک نکنند، رویکرد آن را به مذاکره جمعی تغییر ندهند، اعضا را تا حد امکان فعال نکنند، اعضا را آموزش دهند، اتحادهای گستردهتری ایجاد کنند، و...محل کار و سرپرستان را بهبود بخشند. سازمان - یعنی خودسازماندهی خود کارگران را تقویت کنید.
تا اینجای کار خیلی خوبه. اتحادیههای محلی محیطی هستند که کارگران میتوانند در آن شرکت کنند و ممکن است بتوانند از دموکراسی اتحادیه برای ایجاد تغییرات استفاده کنند - از جمله تغییر در افرادی که پستهای برتر را پر میکنند. گاهی جنبشهای شورشی دستهجمعی اتحادیههای محلی را تسخیر میکنند و موضعی مبارزانهتر و مشارکتجویانهتر اتخاذ میکنند. اما پایان بازی چیست؟ اتحادیه های محلی از نظر قانونی فقط آژانس های اداری هیئت اجرایی بین المللی هستند. به همین دلیل است که هیئتهای اجرایی بینالمللی میتوانند به سادگی افسران محلی منتخب را بیرون برانند و دیکتاتورها را برای تصاحب اتحادیه منصوب کنند. این سنت AFL است و دادگاه ها نیز اینگونه تصمیم گرفته اند. "اتحادیه های بین المللی" قلمرو بوروکراسی بالای اتحادیه هستند. تنها شانس برای شرکت رتبه و فایل در اینجا در کنوانسیون های نادر است. در عمل، کنوانسیونها اغلب توسط رهبران و کارکنان حقوق بگیر کنترل میشوند - از جمله گروههای مختلف که اتحادیههای محلی را اداره میکنند. من فکر می کنم شانس زیادی وجود ندارد که اتحادیه های ملی مانند UAW، SEIU یا UFCW هرگز به سازمان های کارگری خودگردان، مبارز یا پایگاهی برای ایجاد سوسیالیسم خودگردان تبدیل شوند.
سانترالیسم دموکراتیک و آلترناتیو فدرالیستی
حتی زمانی که اتحادیه های محلی به طور معقولی دموکراتیک هستند، اتحادیه های ملی به عنوان شکلی از «سانترالیسم دموکراتیک» ساختار یافته اند. این بدان معنی است که قدرت در افسران حقوق بگیر در راس، برای اداره سازمان متمرکز است. حتی اگر نمایندگان در یک کنوانسیون اتحادیه بین المللی به عنوان نمایندگان درجه یک انتخاب شوند، هیئت اجرایی بین المللی این اختیار را دارد که در واقع اتحادیه را بین کنوانسیون های نادر اداره کند. ساختارهای «سنترالیست دموکراتیک» تمایل دارند تا لایه بوروکراسی حقوق بگیر در اتحادیه ها را تقویت کنند. مشکلی مشابه با به اصطلاح «دموکراسی» انتخاباتی دولتهای سرمایهداری وجود دارد. پس از پاک کردن پوسترها از روی دیوارها و پایان انتخابات، شهروندان واقعاً راهی برای کنترل آنچه سیاستمداران پس از حضور در دفتر دولتی انجام می دهند، ندارند. و این اغلب منجر به قطع ارتباط بین تصمیمات آنها و آنچه اکثریت طبقه کارگر در جامعه ترجیح می دهند، می شود. مشکلی از این دست با «سانترالیسم دموکراتیک» هم در سازمان های اتحادیه و هم در حزب سیاسی وجود دارد. هم لنینیست ها و هم سوسیال دمکرات ها از نظر تاریخی از «سانترالیسم دموکراتیک» در اتحادیه ها و احزاب سیاسی طرفداری کرده اند.
مشکل «استراتژی رتبهبندی» تعهد آن به یک استراتژی اصلاحات داخلی است که واقعاً این شخصیت متمرکز اتحادیههای از نوع AFL-CIO را به چالش نمیکشد. قبل از جنگ جهانی اول، ساختار «سنترالیست دموکراتیک» اتحادیههای کارگری سوسیال دمکراتیک اروپا، قبلاً یک لایه بوروکراتیک ایجاد کرده بود که ترجیح میداد درجه تضاد با قدرتها را محدود کند. بنابراین تعجبی نداشت که آنها پشت سر بسیج های جنگی دولت های مختلف خود قرار گرفتند. تمرکز کنترل در بوروکراسی های حقوق بگیر در بالاترین سطح باعث ایجاد جدایی از شرایط زندگی بین مقامات و کارکنان حقوق بگیر و کارگران درجه یک که در کار باقی می مانند. مسئولان بر ایمنی و بقای نهادی که مدیریت می کنند تمرکز می کنند. هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم در صورت تغییر رهبران، این رویکرد اصلاح طلبانه به اتحادیهگرایی نتیجه دیگری در آینده خواهد داشت. مشکل آن شکل از اتحادیهگرایی ساختاری است. تعهد به «سانترالیسم دموکراتیک» اتحادیههای نوع AFL-CIO باعث میشود «استراتژی رتبهبندی» در داخل ناسازگار باشد.
بدیل سندیکالیستی ایجاد اتحادیه هایی است که قدرت را در «هیئت اجرایی ملی» برای مدیریت اتحادیه از بالا به پایین قرار نمی دهند. بلکه ایده این است که اتحادیههای محلی و فدراسیونهای اتحادیههای محلی در سطح شهر با سایر اتحادیههای محلی و فدراسیونهای محلی اتحادیههای دیگر شهرها و مناطق ارتباط افقی داشته باشند. این نوع اتحادیه فدرالیستی افقی یکی از ویژگی های CNT اسپانیا و سایر اتحادیه های سندیکالیستی در دهه های 1920 و 30 بود. این رویکرد در اواسط دهه 9 پس از آن که «اتحادیه بینالمللی» UFCW هر کاری که میتوانست برای خنثی کردن مبارزات کارگران کارخانه بستهبندی علیه امتیازات کارفرما انجام داد، مورد هدف قرار گرفت. اعتصاب کنندگان پیشنهاد تشکیل اتحادیه ملی جدید صنعت بسته بندی گوشت را دادند که یک فدراسیون افقی از اتحادیه های محلی باشد. برای مشارکت در شرکت مبارزات، کمیته های زنجیره ای متشکل از نمایندگان اتحادیه های محلی را پیشنهاد کردند. به طور مشابه، کل اتحادیه یک فدراسیون افقی از اتحادیههای محلی خواهد بود که توسط شورای هماهنگی متشکل از نمایندگانی که هنوز در کارخانهها کار میکنند، هماهنگ میشود. آنها اینطور بیان کردند:
اتحادیه بستهبندان گوشت آمریکای شمالی فدراسیونی از مردم محلی است - که توسط مردم محلی کنترل میشود... آخرین چیزی که ما نیاز داریم این است که یک بوروکراسی جدید رویای راههای جدیدی برای پر کردن لانهاش در «دفتر مرکزی» باشد. اگر محلی شما تصمیم بگیرد راه خودش را برود - حتی برای بازگشت به UFCW، این امتیاز شما خواهد بود. کنترل رتبه و فایل به معنای کنترل رتبه و فایل است.»
البته هیچ تضمینی وجود ندارد که یک اتحادیه خودگردان از انحطاط یا تمایلات محافظه کارانه در آینده جلوگیری کند. قدرت گرفتن توسط اپورتونیست ها همچنان یک احتمال است. تا جایی که کارگران مبارزه را مبارزه ای بر سر تغییر اساسی در جامعه می بینند، این امر انگیزه ای برای مشارکت و تعهد ایجاد می کند. بنابراین، آرمانها، "آگاهی طبقاتی" و تعهد کارگران برای حفظ شخصیت مبارزاتی و خود مدیریتی اتحادیه مهم است. و این ما را به موضوع انقلابیون در اتحادیهها و محلهای کار و توانایی رادیکالها برای ایجاد پلی از نارضایتیها و تجربیات کارگران درجه یک به سوی دستور کار جاهطلبانه برای گذار به شکلی تحت کنترل کارگران بازمیگرداند. سوسیالیسم
تام وتزل نویسنده کتاب غلبه بر سرمایه داری است که توسط AK Press منتشر شده است
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا