نیم قرن پیش، خیلی قبل از اینترنت، در یک کارخانه بزرگ نیمه هادی شغل پیدا کردم. در کارخانههای سیلیکون ولی، با این استدلال که این صنعت در قلب اقتصاد ایالات متحده قرار دارد، سعی کردیم اتحادیهای را سازماندهی کنیم. ما معتقد بودیم که اگر کارگران آن اتحادیه قوی داشتند، میتوانیم از قدرت خود برای تغییر جهان استفاده کنیم. شاید صنعت هم چنین فکر می کرد: از همان ابتدا، غول های آن متعهد بودند که کارگران کارخانه هایشان را سازماندهی نکرده نگه دارند. زمانی که رابرت نویس، یکی از بنیانگذاران اینتل، به طور معروف اعلام کرد: «غیر اتحادیه ماندن برای بیشتر شرکتهای ما ضروری است»، میدانستیم که او درباره ما صحبت میکند.
یکی از دلایلی که می خواستیم صنعت را سازماندهی کنیم، بزرگی آن بود: شرکت ها 250,000 کارگر را در یک دره گرد هم آورده بودند. اما این بخش نیز یک بخش ضروری بود که برای فناوری های نوظهور جدید پیرامون رایانه ها حیاتی بود. اگر ما شروع به سازماندهی از کارخانه ای به کارخانه دیگر می کردیم، دقیقاً همان کاری که کارگران خودروسازی در دیترویت چندین دهه پیش انجام دادند و نه تنها برای خود، بلکه برای سایر کارگران نیز مطالبات گسترده ای را مطرح می کردیم؟ آیا اتحادیه های کارگری در این کارخانه ها با هدف قرار دادن این صنعت استراتژیک می توانند به طور کلی سنگری برای نیروی کار ایجاد کنند؟
البته این اتفاق نیفتاد: بیشتر ما اخراج شدیم و من در لیست سیاه قرار گرفتم. تولید انبوه نیمه هادی ها در دهه 1980 سیلیکون ولی را ابتدا به کارخانه های پراکنده در جنوب غرب آمریکا و سپس به حاشیه آسیایی اقیانوس آرام ترک کرد. امروزه پیشرفته ترین تراشه ها از کارخانه های تولید در آسیا تهیه می شوند. اینها کارخانههایی هستند که مدارهای مجتمع یا تراشههای سیلیکونی را در قلب اساس مادی زندگی معاصر تولید میکنند: رایانهها، اتومبیلها. تولید نیمه هادی ضروری است، اما دیگر در ایالات متحده مستقر نیست - دلیلی برای قانون چیپس به تازگی تصویب شده است.
نقش بالقوه مهمی که کارگران تراشه می توانند در اقتصاد ایالات متحده و در کار سازمان یافته ایفا کنند، در کتاب جدید جان ووماک نمی گنجد. نیروی کار و استراتژی، اما سوالات تجربه ما با خواندن آن تکرار شد. ووماک در طول یک سری مصاحبه با کهنه سربازان کارگری پیتر اولنی و گلن پروسک به این موضوع اشاره می کند که با هدف قرار دادن صنایع استراتژیک، عموماً در تولید، حمل و نقل و ارتباطات، کارگران نه تنها می توانند قدرت را برای خود، بلکه به طور کلی برای نیروی کار به دست آورند.
با پاسخ های مجموعه ای از سازمان دهندگان و فعالان کارگری با تجربه، نیروی کار و استراتژی شامل چالش های بسیاری برای تز تحریک آمیز Womack است. از بیل فلچر جونیور تا جین مک آلوی، بسیاری از این پاسخ دهندگان استدلال می کنند که ما باید بر روی کارگرانی تمرکز کنیم که فعالانه سازماندهی می کنند یا، همانطور که فلچر می گوید، در "محل های مبارزه" هستند. اما Womack بلافاصله به آنها پاسخ می دهد: برخی از کارگران این قدرت را دارند که سیستم را خاموش کنند، در حالی که برخی دیگر این کار را نمی کنند.
سفر ووماک به این نتیجهگیری یک مسیر دوربرگردان بود. او که یکی از محققان برجسته تاریخ مدرن مکزیک بود، یک مطالعه اساسی درباره رهبر انقلاب امیلیانو زاپاتا، و همچنین کتاب و مقالاتی نوشت که به بررسی نقش کارگران صنعتی در انقلاب مکزیک پرداخت. او به ویژه بر ایالت وراکروز تمرکز کرد، جایی که این کارگران به پیروزی انقلاب کمک کردند و سپس برخی از پیشرفتهترین حقوق اجتماعی و کارگری جهان را در قانون اساسی انقلابی نوشتند.
درسها برای Womack روشن است: قدرت این کارگران از سازماندهی و فعالیت آنها در بخشهای ضروری صنعتی ناشی میشود. از طریق بررسی دقیق، او متوجه میشود که کارگران صنعتی به واسطه «روابط فنی» تولید به یکدیگر مرتبط هستند و بنابراین به طور بالقوه میتوانند از این اهرم در مبارزه برای قدرت استفاده کنند. برای مثال، کارگران آمازون میتوانند نقاطی را شناسایی کنند که سیستمهای تحویل عظیم این شرکت در برابر اقدامات کارگران آسیبپذیر هستند و با اعتصاب در آنجا میتوانند برای خود و به طور کلی کارگران مطالباتی را مطرح کنند.
از نظر ووماک، همه کارگران این قدرت استراتژیک را ندارند – فقط کارگرانی که در صنایع حیاتی برای عملکرد کلی تولید سرمایه داری هستند. او لزوماً نسبت به انگیزههای سازماندهی CIO در دهه 1930 که اتحادیههای قدرتمندی در صنایع خودروسازی، فولاد، نساجی و سایر صنایع ایجاد کرد، نوستالژیک نیست، اما استدلالهای او از این فرض نشات میگیرد که کارگران صنعتی میتوانند نه تنها در تغییر اقتصاد بلکه در تغییر اقتصاد نقش مهمی داشته باشند. سیاست یک جامعه نیز
اگر قانون چیپس منجر به ساخت کارخانههای نیمهرسانای جدید در ایالات متحده شود، آیا کارگرانی که از درب خانههایشان میگذرند، شانس دومی برای سازماندهی اتحادیهها دارند؟ Womack مطمئناً مخالف این تصور رایج است که یک کارخانه نیمه هادی مدرن آنقدر خودکار است که واقعاً به کارگران نیاز ندارد یا سازماندهی آنها حیاتی نیست. در عوض، او نتیجه میگیرد که تغییر در سازمان تولید، دریچهای را برای کارگرانی باز میکند که «میتوانند خود را در آن غوطهور کنند... به طوری که به زودی بهتر از مهندسان شرکت میدانند... چگونه کارها برای تولید سیستم با هم پیش میرود - و بنابراین چگونه آنها را از هم جدا کن.»
به این ترتیب، استدلالهای او نهتنها یادآور CIO، بلکه ایدهی خرابکاری و همچنین مناقشات کمونیستی و سوسیالیستی در دهههای 1920 و 30 است که سازماندهی صنعتی طبقهی کارگر راه رسیدن به قدرت سیاسی است.
Womack مخالف سازماندهی بخشهایی نیست که استراتژیک نیستند. کارگران در مناطق دیگر مبارزات قهرمانانه را به راه می اندازند و گاهی سرمایه را مستقیم و مؤثر به چالش می کشند. معلمان این کار را در شیکاگو و شهرهای دیگر انجام دادند و در نتیجه قدرت سیاسی غیرقابل انکاری را به دست آوردند. اما بدون اهرمی برای جلوگیری از عملکرد سیستم، او ادعا می کند، دستاوردها در طول زمان از بین می روند.
با این حال این سوال باقی می ماند: آیا چنین برنامه سازماندهی استراتژیک می تواند کاهش تعداد اتحادیه ها و قدرت سیاسی را معکوس کند؟ و از آنجایی که بسیاری از سازماندهیهایی که کارگران در دهههای اخیر انجام دادهاند در زمینههایی مانند خردهفروشی (فکر کنید استارباکس یا والمارت) یا مراقبت (از مراقبتهای بهداشتی گرفته تا کارهای خانگی) بوده است، آیا Womack نمیگوید که اقدامات آنها استراتژیک نیست؟ به جای نادیده گرفتن یا رد این سوالات، Womack، Olney و Perusek از 10 سازمان دهنده کهنه کار دعوت می کنند تا پاسخ دهند.
تجربیات آنها از کمپین کارگران متحد اتومبیل در کارخانه نیسان کانتون، میس، تا درایو بسته بندی گوشت اسمیتفیلد در کارولینای شمالی، والمارت و مبارزه با قیمت 15 دلار و به ویژه آمازون متغیر است. کری دال، که 15 سال تلاش کرد تا اتحادیه کارگران راه آهن را که یک اتحادیه بزرگ کارگران راه آهن است، متحول کند، خاطرنشان می کند که 85 درصد از کارگران تدارکات در ایالات متحده قبلاً به اتحادیه ها تعلق دارند، اما اغلب نمی توانند از آنها استفاده کنند. قدرت متوقف کردن اقتصاد، حتی برای کمک به خود.
کارگرانی که در موقعیت هایی قرار دارند که به طور بالقوه به آنها قدرت می دهد چگونه از نظر سیاسی آگاه می شوند - قادر و مایل به استفاده از این قدرت هستند؟ ملیسا شتلر، یکی از قهرمانان جنبش آموزش مردمی که توسط پائولو فریره تأسیس شد، خواهان آموزش کارگران از طریق اقدام جمعی در یک فرآیند مشارکتی و برابری طلبانه است.
کتی فاکس هادس، سازماندهنده سابق ILWU و اکنون مدرس دانشگاه، اشاره میکند که اگرچه کارگران بارانداز به دلیل کنترلشان بر جابجایی کالاها، قدرت بالقوه زیادی دارند، اما این قدرت اغلب با خصوصیسازی اسکلهها شکست خورده است. جین مکآلیوی دلایلی را بیان میکند که چرا اتحادیههای بهداشتی و آموزشی تحت رهبری زنان در جنبش کارگری ایالات متحده فعالترین سازماندهی هستند و چگونه اقدامات آنها با موفقیت در ایجاد قدرت، حتی اگر در یک بخش صنعتی نباشند، بیان میکند. آنها نه تنها اتحادیه های خوب سازمان یافته، بلکه ائتلاف هایی ایجاد کرده اند که به دفاع از آموزش عمومی، مراقبت های بهداشتی کافی و به طور کلی حقوق سیاسی کمک می کنند.
جین بروسکین، که رهبری سازماندهی را در خانه بسته بندی گوشت خوک عظیم اسمیتفیلد در ترهیل، NC بر عهده داشت، با Womack موافق است. او نبردی را توصیف می کند که آمریکایی های آفریقایی تبار در بخش دام انجام می دهند، جایی که خوک ها برای کشتار وارد مرکز می شوند. این کارگران دریافتند که با توقف کار میتوانند کارخانه را متوقف کنند، شرکت را مجبور به دادن امتیازاتی کنند و در نهایت به بقیه 3,000 نفر نیروی کار الهام بخشند تا اتحادیه را به نتیجه رساندن خود در بخشی از اهمیت حیاتی برای صنایع غذایی برسانند.
اما بروسکین همچنین خاطرنشان می کند که قدرت کارگران اسمیتفیلد نیز از عوامل اجتماعی فراتر از فرآیند تولید ناشی می شود. پیش از این، کارگران مکزیکی یاد گرفته بودند که سرعت خط ویرانگر کارخانه را کاهش داده و کنترل کنند و برای دفاع از حقوق خود به عنوان مهاجر دو بار خطوط را متوقف کردند. پس از اینکه کارگران سیاه پوست توسط حملات مهاجرت از کارخانه رانده شدند، مبارزه ای مبتنی بر محل کار برای حقوق مدنی را آغاز کردند. پیوند بین قدرت موضعی و جنبش های سیاسی، همانطور که کارگران کارخانه آنها را دیدند، به راحتی قابل تفکیک نیست.
پاسخ بروسکین به سوالات بی پاسخ مربوط به نژاد و جنسیت اشاره می کند. همانطور که بیل فلچر جونیور، سازماندهنده و رئیس سابق آموزش AFL-CIO، خاطرنشان میکند، کارگران «مکانهای مبارزه» علیه نژادپرستی و ستم جنسیتی نیز استراتژیک هستند، زیرا آنها در حال حاضر فعالانه در حال سازماندهی و مبارزه با سیستم هستند. او با نگاهی به شکست عملیات دیکسی CIO (تلاش برای سازماندهی اتحادیهها در جنوب)، خاطرنشان میکند که اگر جنبش کارگری نه بر کارخانههای بزرگ نساجی، بلکه بر کارگران دولتی در پی انقلاب متمرکز میشد، تاریخ ممکن بود متفاوت باشد. اعتصاب زباله ممفیس که به نمادی از جنبش حقوق مدنی تبدیل شد. فلچر می گوید: «نژاد و جنسیت مسائل هویتی نیستند. آنها از مجموعه خاصی از تضادها و اشکال ظلم صحبت می کنند که در سرمایه داری واقعی موجود است. مبارزه با این ظلم «منبع قدرت و تجدید» است.
با توجه به اینکه رنگین پوستان و مهاجران تا سال 2032 اکثریت طبقه کارگر را تشکیل خواهند داد، بر اساس گزارش موسسه سیاست اقتصادی، ممکن است بپرسیم که آیا آنها به خودی خود استراتژیک نیستند. تلاشهای سازماندهی کارگران مزرعهدار مهاجر، سرایداران، کارگران ساختمانی و دیگران مسئول بیشتر رشد واقعی اتحادیهها در ایالتهایی مانند کالیفرنیا در سه دهه گذشته است. این انگیزه های سازماندهی همچنین فعالان رادیکال را وادار کرده است تا نقش مرکزی مهاجرت نیروی کار در سیستم اقتصادی جهانی امروز را عمیق تر تحلیل کنند. اینکه آیا این سیستم میتواند بدون مهاجرت نیروی کار دوام بیاورد، و اینکه آیا خود مهاجران نقشی استراتژیک در تغییر آن دارند یا خیر، فقط پرسشهای نظری نیستند، بلکه مسائلی ضروری برای نیروی کار هستند.
تمرکز کارگران سیاهپوست در صنایع فولاد و خودرو دلیلی بود که بسیاری از رادیکالها آنها را محوری برای ایجاد جنبشی برای تغییرات اساسی اجتماعی میدانستند. در پی تخلیه سرمایه از این صنایع در داخل، آیا حوزههای اقتصادی که کارگران رنگین پوست در آن متمرکز شدهاند، کلید پیشرفت اجتماعی هستند؟ بسیاری از سازمان دهندگان کارگران عمومی، کارگران خانگی، سرایداران و دیگران قطعاً این را خواهند گفت.
یکی دیگر از عناصر سازماندهی نیروی کار که کمتر مورد توجه قرار می گیرد استراتژی کار و قدرت ساختار خود جنبش کارگری است. در دهه 1930، جنبش برای سازماندهی صنایع بزرگ تولید انبوه آنقدر به سازمان دهندگان حقوق بگیر وابسته نبود، بلکه به تمایل کارگران عادی برای شروع به سازماندهی، تشکیل اتحادیه ها و آغاز جنگ های کارگری عصر وابسته بود. کارگران تا حدودی خود را سازماندهی کردند زیرا چپ بزرگتر بود، اغلب سازماندهی شده بود، و تأثیر عمیقی بر نحوه نگاه کارگران به سیستم داشت. بسیاری از آنها اعضای احزاب کمونیست و سوسیالیست بودند یا حداقل از آنها الهام گرفته بودند.
همه پاسخ دهندگان در استراتژی کار و قدرت نیاز به تغییر ساختاری اتحادیه های ایالات متحده به منظور اجرای ایده های استراتژیک مورد بحث را بیان می کند. آنها خاطرنشان می کنند که سازماندهی اتحادیه به سازمان دهندگان کارکنان بستگی دارد. با این حال، جنبش کارگری موجود هرگز سازماندهی کافی نخواهد داشت تا صدها هزار کارگر مورد نیاز برای جلوگیری از کوچک شدن خود را هر ساله به صفوف جنبش بیاورد. افزایش درصد کارگران سازمان یافته در ایالات متحده تنها به میزان 1 درصد به معنای سازماندهی بیش از 1 میلیون نفر است. فقط یک جنبش سیاسی گسترده می تواند مردم را در آن مقیاس سازماندهی کند. با این حال احزاب سیاسی چپ امروز کوچک هستند و نقش یکسانی در آموزش گسترده کارگران ندارند.
نیروی کار و استراتژیشرکت کنندگان تلاش شجاعانه ای برای هدایت کارگران و اتحادیه ها به قلمروی ناشناخته انجام داده اند. آنها بهجای اینکه با کاهش تعداد و قدرت کار سازمانیافته درگیر شوند، فراخوانی قدرتمند برای تغییر مسیر میدهند. پاسخهای دورههای پیشین در اینجا با تفکر جدید متناسب با تغییرات آنچه هنوز قدرتمندترین سیستم تولید سرمایهداری جهان است، ترکیب میشود. مشخص نیست که آیا ایدههای Womack و سازماندهندهها در شبکه هاب آمازون آزمایش و اعمال میشوند یا در ساخت کارخانههای نیمهرسانا جدید. هیچ اتفاق نظری وجود ندارد - در یک حرکت متلاشی، شگفتی نیست. اما بحثی که آنها برانگیختند مطمئناً مورد استقبال و نیاز است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا