منبع: موسسه مطالعات سیاست
آریل دورفمن، نویسنده و فعال حقوق بشر مشهور شیلیایی، این سخنان را در چهل و پنجمین سالگرد برنامه یادبود لتلیر-موفیت در 45 سپتامبر 19 ایراد کرد. مجموعه عکس های این مراسم برای کسانی که امکان حضور حضوری را نداشتند در دسترس قرار گرفته است.
موسسه مطالعات سیاست این برنامه را هر ساله در محل ترور همکاران IPS، Orlando Letelier و Ronni Karpen Moffitt در سال 1976 توسط ماموران دیکتاتور شیلی، آگوستو پینوشه، برگزار می کند. لتلیر سفیر سابق شیلی در ایالات متحده بود و موفیت 25 ساله از همکاران توسعه IPS بود. آ برنامه جوایز مجازی حقوق بشر به نام آنها در 13 اکتبر برگزار می شود.
در طول تبعیدمان در دی سی، من و آنجلیکا سال به سال برای این مراسم بزرگداشت به محفل شریدان میآمدیم تا با ایزابل لتلیر و پانچو و دیگر پسران لتلیر و دوستانمان در جنبش همبستگی و اعضای IPS عزیزمان، برخی امروز و برخی دیگر، دور هم جمع شویم. افسوس که از میان ما جدا شد و هر سال اندازهگیری میکرد که چقدر به پایان دادن به دیکتاتوری پینوشه نزدیکتر میشویم، پایانی که راهی مناسب برای جشن گرفتن زندگی اورلاندو و رونی بود که در اینجا از دست رفتند.
هر مناسبت خاص بود. و برخورد امروز نیز همینطور است زیرا وقایع اخیر در شیلی به من اجازه میدهد اعلام کنم که 45 سال پس از این ترور و 31 سال پس از بازگشت دموکراسی به کشورم، آخرین گامها برای برچیدن دیکتاتوری و میراث منحرف آن در حال انجام است.
این دیدار امروز برای من نیز منحصر به فرد است. معرفی شدن توسط نوه خودم و گوش دادن به پسر دو دوست عزیزی که در دوران تبعید ما به گرمی از ما استقبال کردند، الیانیتا و پیتر، گواه شگفت انگیزی است که چگونه نسل های جدید - که در زمان اورلاندو و رونی زنده نبودند. به قتل رسیدند - مراسم بزرگداشت و مبارزه جاری را در دست می گیرند.
هنوز شواهد بیشتر: ما به تازگی از لئونس شنیدیم، که کار خواهر دیانا اورتیز، دوست و خواهر من را به عهده گرفت، دایانا که با او در بسیاری از مکان ها در کنار هم در مبارزه برای لغو شکنجه و مراقبت از آنها ظاهر شدیم. قربانیان. و شواهد بیشتری از "el relevo de generaciones"، انتقال از نسلی به نسل دیگر، با استفاده از عبارتی که کارا فقط صحبت کرد، به عنوان اینکه چگونه سازمان او به مبارزه ای ادامه می دهد که در طول پانصد سال گذشته استعمار متوقف نشده است.
خوشحالی من از این تغییر و تسکین و زنده شدن نگهبان، این نسل های جدید همسفر، با این فکر که اورلاندو هرگز نتوانست نوه های پرشمار و درخشان خود را ملاقات کند - چگونه ممکن است من آنها را بشناسم و او نه ? - و غم و اندوه بیشتر که رونی هرگز نتوانست بچه دار شود. رونی که عاشق موسیقی بود و می خواست همه مردم دنیا به آلات موسیقی دسترسی داشته باشند. رونی که خیلی به بچه ها اهمیت می داد و به محروم ترین آنها آموزش می داد. رونی که برای صلح جنگید تا آن کودکان دنیایی بدون جنگ داشته باشند. رونی که به تازگی به عنوان یک جمعآورنده سرمایه IPS ارتقاء یافته بود - و همانطور که ایزابل مورل دی لتلیه یک بار به من گفت، به تازگی ازدواج کرده بود. رونی که 25 سال داشت، چهار سال از ایزابلا دورفمن بزرگتر و ده سال از گابریل کورنبلوه لاولاک کوچکتر بود.
من امروز خیلی روی رونی تمرکز می کنم زیرا بسیج امروز جوانانی مانند او، میلیون ها نفر مانند اینجا در همه جا، از هنگ کنگ گرفته تا بلاروس و نیکاراگوئه، از ایران و سودان تا هندوراس و کلمبیا، است که به ما امیدواری می دهد که جهان می تواند جای بهتری باشد این امر بهویژه در شیلی و ایالات متحده، دو کشوری که در تمام آن دههها پیش بهطور سرنوشتسازی در این حلقه ملاقات کردند، صادق است.
زیرا امروز، در داخل ساختمانی در سانتیاگو که زمانی کنگره شیلی را در خود جای داده بود، یک کنوانسیون قانون اساسی با هدف صریح - که توسط بیش از 80 درصد رای دهندگان شیلی تصویب شده است - تشکیل شده است که قانون اساسی جدیدی را بنویسد که جایگزین قانون اساسی که پینوشه تقلب کرده است، شود. اورلاندو و رونی از این کنوانسیون هیجان زده خواهند شد. قابل توجه این است که الیزا لونکون، یک زن ماپوچی، که مظهر حقوق بومی است، ریاست آن را بر عهده دارد، هدفی که در قلب بیوه اورلاندو مرکزیت دارد و الیانا در آن سرمایه گذاری کرده است. و اتفاقاً الیزا لونکون به تازگی توسط مجله تایم به عنوان یکی از تأثیرگذارترین رهبران سال معرفی شده است.
این کنوانسیون در حال بحث در مورد چگونگی گنجاندن یک سری حقوق در Magna Carta جدید است که همه آنها در مبارزات در شیلی، ایالات متحده و در کل جهان بسیار مهم هستند: آب و حقوق زیست محیطی، حقوق LGBTQ، مراقبت های بهداشتی و آموزش. و حقوق بازنشستگی که برای از بین بردن اکثریت و نه ثروتمند کردن گروه کوچکی از سودجویان است، ایجاد یک جمهوری چند ملیتی و چند زبانه، پایان دادن به خشونت پلیس، به ویژه علیه جوانان، زیرا همیشه این جوانان هستند که مورد ضرب و شتم قرار می گیرند و همیشه جوانانی که قیام می کنند و عصیان می کنند.
و در واقع، این شورش جوانان است. میانگین سنی 155 نماینده کنوانسیون 44 سال است. و 15 نفر از آن نمایندگان یعنی یک دهم مجلس هنوز 30 سال سن ندارند.
این جوانی نباید ما را شگفت زده کند زیرا این دانش آموزان هم سن ایزابلا در شیلی بودند که جرقه شورش اکتبر 2019 را زدند که منجر به امکان پذیر شدن این کنوانسیون شد. و این جاده در دهه قبل توسط جوانانی که برای اعتراض به تبعیض و نابرابری های شایع در جامعه شیلی و سیستم آموزشی آن که اکنون اکثریت نمایندگان کنوانسیون را تشکیل می دهند، به خیابان ها آمدند، هموار شد. در واقع، یکی از آن رهبران جوان، گابریل بوریچ، امروز مدعی اصلی ریاست جمهوری شیلی است. در صورت انتخاب، گابریل بوریچ جوان ترین رئیس جمهور شیلی خواهد بود. او اتفاقاً... 35 ساله است که اتفاقاً هم سن گابریل کورنبلوه است. از جادو و تصادف صحبت کنید، از پژواک ها و دایره های تاریخ صحبت کنید! جبرئیل اینجا و جبرئیل الله!
بوریک پرچم سوسیالیسم و قهرمان خود را به دست گرفته است، و من، سالوادور آلنده، که اورلاندو را سفیر در آن ساختمان نامید - محل اقامت سفیر شیلی در ایالات متحده - جایی که، فکرش را بکنید، اورلاندو خورد و گیتار زد. و عشق ورزید و چهار پسرش را بزرگ کرد و با دولت نیکسون بر سر شرایط بهبود آلنده برای مردم شیلی از منابع و صنایع ما مذاکره کرد. و سپس آلنده اورلاندو را به عنوان وزیر امور خارجه و در نهایت وزیر دفاع در ماههای آخر دولت مردمی یونیداد معرفی کرد، پستی که در آن ژنرال آگوستو پینوشه نوکر، دوگانه و هوسباز را شناخت - جای تعجب نیست که پینوشه میخواست کسی را بکشد. می دانست او کیست
بنابراین مشاهده پایان آخرین تسلط پینوشه در شیلی، تماشای پایان قانون اساسی جعلی پینوشه، شادی بینظیری را به اورلاندو میداد تا این لحظه متعالی در تاریخ شیلی را جشن بگیرد.
اما چیزی که واقعاً قلب اورلاندو را گرم می کرد و لبخند رونی را تسکین می داد این است که این تظاهرات، مانند بسیاری از اعتراضات امروزی در ایالات متحده، راهپیمایی ها علیه فقر، تلاش برای برابری نژادی، فراخوان برای رسیدگی به ویرانی های ویرانی آب و هوا، درخواست بودجه صرف مردم و نه جنگ، که همه آنها توسط مؤسسه مطالعات سیاست انجام می شود، دقیقاً با هدف نظم نئولیبرالی است که برای اولین بار در دوران دیکتاتوری پینوشه، زمانی که شیلی به آزمایشگاه پسران شیکاگو تبدیل شد، وضع شد. آزمایش شوک درمانی، تخریب دولت رفاه و شبکه های اجتماعی و اتحادیه های کارگری. یک هفته قبل از قتلش، در سپتامبر 1976، اورلاندو مقاله ای در The Nation نوشت که در آن ارتباط مستقیمی بین دکترین نئولیبرالی پسران شیکاگو و خشونت لازم برای اعمال چنین سیاست هایی برخلاف میل اکثریت قریب به اتفاق ایجاد کرد. شیلیایی ها اقتصاد بازار آزاد میلتون فریدمن مستلزم سرکوب و خشونت مداوم علیه کارگران و مخالفان است. این بینش بسیار مهمی بود که امروزه طنین انداز می شود: ترور در این سیاست ها نقش اساسی دارد.
آنچه در آن زمان برای شیلی معتبر بود، امروز برای ایالات متحده نیز معتبر است - و چالشها همچنان یکسان هستند. اعلام این که سخنان پیشگویانه اورلاندو تأیید می کند که او به طرق مختلف و در بسیاری از مبارزات زندگی می کند، صرفاً آرزو، سراب نیست. میلیونها نفر که حتی نام او را نمیدانند در تلاش هستند تا دنیایی را که او و رونی آرزوی آن را داشتند بسازند.
شایان ذکر است که در زمان ترور، دولت های شیلی و ایالات متحده در شرایط بسیار عالی و در واقع به طرز فحاشی عالی بودند (مانند امروز، شرم آور، بین ایالات متحده و رژیم فاسد هندوراس). در واقع با چنان شرایط عالی در سال 1976 که شاید ماموران پینوشه احساس می کردند که از مجازات برای انجام هر کاری که می خواهند در خیابان های پایتخت کشوری که با دیکتاتوری بسیار دوست است مصونیت دارند. اورلاندو، یک شهروند شیلیایی و رونی، یک شهروند آمریکایی، نماد پاسخ به آن اتحاد ناشایست با اتحادی از خودشان بودند که هم در برابر دیکتاتوری شیلی و هم در برابر سیاست خارجی ایالات متحده مقاومت می کرد. اورلاندو و رونی بخشی از یک مبارزه در شیلی و ایالات متحده برای عدالت، آزادی و برابری بودند. عدالت، صلح، عزت، کلماتی که بر روی پلاک یادبود قتل آنها در این حلقه انتخاب شد. و آنها به قتل رسیدند زیرا جرات جنگیدن داشتند، به عدالت، صلح، کرامت ایمان داشتند.
برای من قابل توجه است که دو سخنران جوانی که قبل از من، گابریل و ایزابلا، خود محصول آمریکا و شیلی هستند، گابریل، پسر الیانا، یک زن شیلیایی، و پیتر، یک مرد آمریکایی، و ایزابلا، دختر پسر ما رودریگو، یک مرد شیلیایی و ملیسا، یک زن آمریکایی. تجسم، گابریل و ایزابلا، چگونه آن رابطه و ارتباط عمیق بین دو کشور و مردم تا به امروز ادامه دارد، زندگی جدیدی که همیشه از گذشته در حال چرخش است.
آخرین نکته در مورد روابط شیلی و ایالات متحده.
یک هفته پیش بیستمین سالگرد حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 بود - زمان کافی برای درک و محکوم کردن واکنش اشتباه ایالات متحده به آن فاجعه. اقدامات آمریکا - ناشی از ترس، میل به انتقام، طمع، مجتمع نظامی-صنعتی، استکبار شاهنشاهی - برای جهان ویرانگر و برای شهروندان این کشور نیز ویرانگر بوده است و میلیاردها دلار برای ویران کردن سرزمینهای خارجی هدر میرود. همانطور که IPS همیشه اصرار داشته است برای بهبود زندگی بسیاری در اینجا و خارج از کشور هزینه شده است.
این نابینایی در تضاد با نحوه واکنش ما در شیلی به 11 سپتامبر خودمان است، با مقاومت در برابر دیکتاتوری با ابزارهای عمدتاً صلح آمیز، پینوشه را در یک همه پرسی شکست دادیم، کشورمان را در شرایط مخاطره آمیز و خطرناک بازسازی کردیم و در نهایت راهی برای ایجاد یک راه جدید پیدا کردیم. قانون اساسی که دموکراسی کامل، عدالت، صلح، کرامت را برای مردان، زنان و کودکان ما تضمین می کند.
این حلقه، نه چندان دور از مراکز قدرتی که در آن تصمیمات عمده ای در مورد آینده بشریت گرفته می شود، این حلقه ای که زندگی دو میهن پرست، یکی شیلیایی و دیگری آمریکایی، به سرنوشت آنها پیوست، مکان مناسبی است. به این دو یازده سپتامبر بیندیشیم و در مورد دو کشوری که چنین وحشتی را تحمل کردند چه چیزهایی می توانیم بیاموزیم و چگونه مطمئن شویم که اشتباهات گذشته را تکرار نمی کنیم.
اولین باری که در این مراسم بزرگداشت سخنرانی کردم، یکی از شعرهایم را به زبان اسپانیایی و انگلیسی خواندم.
از آنجا که پیام آن هنوز مرتبط است و بیان می کند که اورلاندو و رونی چقدر غایب و در عین حال زنده هستند، می خواهم امروز دوباره این اشعار را اینجا بخوانم، اما همچنین به عنوان ادای احترام به سائول عزیزمان، به مارک و دیک، به نائول اوجدا و الیانا، که در لحظه نیاز ما در کنار ما ایستاد.
اراده
کواندو ته دیگان
que no estoy preso،
بدون les creas.
Tendrán que Reconocerlo
روزی
کواندو ته دیگان
پس من سولتارون
بدون les creas.
Tendrán que Reconocer
que es mentira
روزی
کواندو ته دیگان
que traicioné al partido،
بدون les creas.
Tendrán que Reconocer
que fui leal
روزی
کواندو ته دیگان
que estoy en Francia،
بدون les creas.
No les creas cuando te muestren
من کارنه غلط،
بدون les creas.
No les creas cuando te muestren
la foto de mi cuerpo,
بدون les creas.
No les creas cuando te digan
کو لا لونا ای لا لونا،
si te dicen que la luna es luna،
que ésta es mi voz en una grabodora،
que ésta es mi firma en un papel،
si dicen que un árbol es un árbol،
بدون هیچ چیز،
بدون les creas
نادا د لو که دیگان
نادا د لو که ته جوران
nada de lo que te muestren,
بدون les creas.
Y cuando finale
llegue ese día
cuando te pidan que passes
یک جسد تازه ساز
آه من واس
y una voz te diga
لو ماتاموس
se nos escapó en la tortura
está muerto،
cuanto te digan
من هستم
enteramente absolutamente definitivamente muerto،
بدون هیچ چیز،
بدون هیچ چیز،
بدون هیچ چیز،
بدون les creas.
و به زبان انگلیسی:
آخرین وصیت و عهد
وقتی بهت میگن من زندانی نیستم
آنها را باور نکن
آنها باید آن را بپذیرند
روزی
وقتی به شما می گویند مرا آزاد کرده اند،
آنها را باور نکن
آنها باید اعتراف کنند
دروغ است
روزی
وقتی به شما می گویند من در فرانسه هستم
آنها را باور نکن
وقتی به شما نشان می دهند آنها را باور نکنید
شناسنامه جعلی من
آنها را باور نکن
وقتی به شما نشان می دهند آنها را باور نکنید
عکس بدن من را باور نکنید
وقتی به شما می گویند آنها را باور نکنید
ماه همان ماه است،
اگر به شما بگویند ماه همان ماه است،
اگر به شما بگویند که این صدای من روی نوار است،
که این امضای من در یک اعتراف است،
اگر بگویند درخت درخت است
آنها را باور نکن،
باور نکن
هرچی بهت بگن
هر چیزی که بهش قسم میخورن
هر چیزی که به شما نشان می دهند،
آنها را باور نکن
و در نهایت
چه زمانی
آن روز
می آید
وقتی از شما می پرسند
برای شناسایی جسد
و تو مرا می بینی
و صدایی می گوید
ما او را کشتیم
حرامزاده بیچاره مرد
او مرده
وقتی به شما می گویند
که من هستم
کاملاً قطعاً مرده است
آنها را باور نکن،
آنها را باور نکن،
آنها را باور نکن
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
آریل به جای خیلی ها صحبت می کند، مثلا میلیون ها نفر.
شعر در عصری که دروغ جایگزین… اخبار، عقاید، تحقیقات، سیاست، دموکراسی، و نجابت و حقوق انسانی میشود، بسیار مهم است.