منبع: گاردین
برای بیش از 70 سال، 10 دسامبر در سراسر جهان به عنوان روز حقوق بشر جشن گرفته می شود، راهی برای بزرگداشت سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر، که در آن تاریخ در سال 1948 توسط سازمان ملل متحد اعلام شد. این به مرور زمان به فرصتی تبدیل شده است برای کسانی که از این حقوق برخوردارند تا به دنبال راه هایی برای تقویت آن باشند و برای کسانی که در سرزمین هایی که این حقوق سرکوب شده رنج می برند تا خواستار رعایت آنها شوند.
در شیلی، کشور من، تاریخ بعد از تاریخ معنای خاصی پیدا کرد 1973 کودتا توسط ژنرال آگوستو پینوشه که دولت منتخب دموکراتیک رئیس جمهور سوسیالیست سالوادور آلنده را سرنگون کرد. در طول 17 سال دیکتاتوری پس از آن، 10 دسامبر فرصتی بود برای تظاهرات علنی برای حقوقی که به شدت نقض می شد، زیرا رژیم مخالفان را دستگیر، شکنجه، اعدام یا تبعید کرد، و آزادی بیان و حق تجمع مسالمت آمیز را لغو کرد.
در چنین فضای رعب و وحشت، تجمع شهروندان برای اعتراض از سوی حاکمان ما یک اقدام تجاوزکارانه تلقی می شد. من می توانم یکی از این جلسات سرکش را در میدان مرکزی سانتیاگو به یاد بیاورم - باید در اواخر دهه 1980 باشد - زمانی که به سختی از کشاندن من به داخل یک ون و ضرب و شتم توسط پلیس ضد شورش جان سالم به در بردم، حتی اگر ما فقط در حال خواندن قصیده شادی بتهوون بودیم. پس از احیای دموکراسی در سال 1990، حضور در آن اجتماعات کمتر خطرناک شد، اما برگزاری آن بیش از هر زمان دیگری ضروری شد، به عنوان یادآوری که دیگر هرگز - nunca más - آیا باید به چنین رژیم ستمگری اجازه بازگشت داده شود؟
بنابراین بسیار مهم بود، حتی ممکن است جادویی داشته باشیم، این که در میان تمام روزهای ممکن که پینوشه می توانست بمیرد، معلوم شد 10 دسامبر 2006. چقدر مناسب بود که مرگ برای یکی از منفورترین مستبدان زمان ما اتفاق بیفتد، دقیقاً زمانی که جهان در حال جشن گرفتن حق تولدی بود که او برای نقض آن بسیار انجام داده بود. به نظر میرسید که به من پیام داد، همانطور که به هزاران نفر از هموطنانم که برای استقبال از رفتن او به خیابانها ریختند، که دیگر هرگز، nunca másآیا او هوای ما را تنفس می کند، رویاهای ما را آلوده می کند. شاید این را یک زن باردار گریان به بهترین شکل بیان کرد که به من گفت: "La sombra se fue": سایه از بین رفته است.
همانطور که از آن پیشگویی متاثر شدم، از آن نیز محتاط بودم. اتفاقا داخل شدم شیلی در زمان فیلمبرداری یک مستند و من با حامیان متعصب دیکتاتور بسیار زیادی ملاقات کرده بودم - که برای یک سوم و شاید بیشتر از رای دهندگان کشور صحبت می کردند - تا مطمئن باشم که تاریکی شب واقعاً به طور کامل فروکش کرده است. به نظر می رسید میراث پینوشه از بسیاری جهات پایدار است. ما توسط همان قانون اساسی اداره می شدیم که او در سال 1980 با تقلب به اجرا درآورده بود و به عنوان جلیقه ای برای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی ضروری عمل می کرد که شیلی برای تبدیل شدن به یک کشور واقعاً عادلانه و دموکراتیک به آن نیاز داشت. و درصد کمی از آن دسته از مردم شیلی که در طول سلطنت نئولیبرال او، بیش از حد ممتاز و به طرز فحاشی ثروتمند شده بودند، همچنان اقتصاد و بسیاری از رسانه ها را کنترل می کردند.
با این حال، من محتاطانه خوش بین بودم. مهم این بود که رئیسجمهور شیلی در آن روز دسامبر که پینوشه درگذشت، اتفاقاً میشل باشله، بازمانده شکنجه، یکی دیگر از قربانیان دیکتاتوری، همراه با خانوادهاش بود. داستان زندگی او تضمین می کرد که دفاع از حقوق بشر در دولت او نقشی اساسی خواهد داشت. اما در سطحی کمتر سیاسی – در سطحی افسانه ای تر – توسط یک جوان شیلیایی که وقتی به فعالیت های شورشی که توسط بستگان «دساپارسیدوها» انجام می شد، آشنا شده بودم، من را متقاعد کرد، آن مردان و زنان «ناپدید شدند» توسط پلیس مخفی پینوشه و هرگز توسط عزیزانشان دفن نشدند. اکنون نام او را به خاطر نمی آورم، فقط این که او که پس از دیکتاتوری به دنیا آمده بود، غم فراوانی را در خود جای داده بود که هرگز پدربزرگش را ندیده بود، یکی از کسانی که شب و مه دیکتاتوری آن را بلعیده بود. او به من اطمینان داد که مال اوست پدربزرگ که برای پینوشه آمده بود. او گفت: «نه گرفتگی عروق یا حمله قلبی. مردگان او را بردند، کسانی که پینوشه کشتند، ارواح شیلی، آنها نگهبانان دموکراسی ما هستند و ما را ناامید نخواهند کرد.
الان به آن جوان فکر می کنم و به زنی که معتقد بود سایه برداشته شده است. من به آنها فکر می کنم زیرا این احتمال وجود دارد که یکی از پیروان هار پینوشه، خوزه آنتونیو کاست، بتواند رئیس جمهور جدید شیلی شود. آ دور دوم انتخابات قرار است در 19 دسامبر علیه گابریل بوریک، یک نماینده 35 ساله کنگره برگزار شود که مظهر تمایل به غلبه بر بقایای سمی دیکتاتوری و تصویب قانون اساسی جدیدی است که می تواند به جامعه ای کاملاً متفاوت و فراگیر منجر شود. کاست، پسر الف عضو حزب نازی، یک بار ادعا کرد که اگر پینوشه زنده بود به او رای می داد. در آن شکی نمی توان داشت. در سال 2017، در اولین دوره ریاست جمهوری خود، او قول داد که بودجه موزه حافظه و حقوق بشر را که باشله در سال 2010 افتتاح کرده بود، کاهش دهد. با توجه به روابطش با برخی از بدترین ها، اگر او این تهدید را انجام دهد، تعجب آور نیست. ناقضان حقوق بشر در دوران پینوشه
نظرسنجی های اخیر به بوریچ در این مسابقه برای روح شیلی برتری می دهد. با این حال، ما هرگز نباید ترس جمعی را که یک نامزد قانون و نظم، ضد مهاجر و ضد سقط جنین ایجاد می کند، دست کم بگیریم، همانطور که متأسفانه در سراسر جهان قابل ذکر است.
از طرف بوریک نه تنها این امید وجود دارد که میلیون ها شیلیایی زنده در انتخابات آتی به عدم بازگشت به گذشته اقتدارگرایانه رأی دهند، بلکه شاید این امید نیز وجود دارد که مردگان به کسانی که پشت سر گذاشتند الهام بخش باشند که به درد و خاطره خود خیانت نکنند. . شاید آن پاسداران عزت کشورم، ارواح کسانی که پینوشه را از این دنیا بیرون کرد، از هموطنان خود محافظت کنند، زیرا ما برای سرنوشت سرزمین محبوب و محاصره شده خود تصمیم می گیریم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا