نظرات و پرس و جوهای کریس گرین که به مقاله من در ZNet ضمیمه شده است، فرصتی را فراهم می کند تا یک بار دیگر سعی کنم چند چیز ساده و کاملاً مهم را توضیح دهم که آشکارا درک آنها بسیار دشوار است، شاید به دلیل قدرت عظیم سیستم اعتقادی. حتی در میان کسانی که قدرت آن را می شناسند و متعهد به مقاومت در برابر آن هستند. قبل از اینکه به نظرات و پرس و جوها بپردازم، چند واقعیت مهم را تکرار می کنم. با عرض پوزش بابت تکرار و طولانی بودن، اما ضروری به نظر می رسد. خوشحال می شوم که پس از سال ها تلاش (من و اد هرمان) از انجام آن دست بکشم، اگر در نهایت برخی حقایق ساده، واضح و کاملاً مهم درک شوند.
چهار موضوع در این رابطه مطرح می شود: (1) کامبوج در سال های خمرهای سرخ، (2) کامبوج بلافاصله قبل از این سال ها، (3) کامبوج بلافاصله پس از این سال ها، و (4) تیمور شرقی. باید روشن شود که چرا این موضوعات به طور چشمگیری در دهه 1970 مطرح شد. و جدا از اولی، آنها هنوز هم انجام می دهند، به دلایلی که من به آنها باز خواهم گشت.
از چهار موضوع، سه موضوع آخر در آن زمان از اهمیت بالایی برخوردار بودند. در مقابل، اولین مورد از چهار مورد از اهمیت بسیار کمتری برخوردار بود. دلایل بسیار واضح است و به طور مداوم سرکوب شده است. در سه مورد اخیر، ما میتوانستیم کارهای زیادی برای پایان دادن به وحشت انجام دهیم، زیرا ایالات متحده نقش مهمی در انجام آنها داشت. در مقابل، در مورد کامبوج تحت حکومت KR، هیچ کس پیشنهادی در مورد اینکه چه کاری می توان انجام داد، نداشت. و هنگامی که ویتنامیها به جنایات خود پایان دادند، به شدت مجازات شدند، موضوع شماره (4). نتیجه این است که سه مورد آخر اهمیت بسیار بیشتری داشتند. این باید بدون اظهار نظر بیشتر واضح باشد.
بنابراین، ما چیزهای زیادی در مورد خودمان – جامعه، فرهنگ، ارزشهای اخلاقیمان – از این واقعیت میآموزیم که اولین مورد تقریباً تنها موضوع مورد توجه، در واقع توجه گسترده و خشم بسیار، واقعی یا ادعایی بود. بقیه نادیده گرفته شدند یا حقایق تکذیب شدند. این نتیجهگیریها با جزئیات گسترده در نوشتههای مشترک من و ادوارد هرمان در سالهای 1977-78 که بحثهای اخیر را بار دیگر برانگیخت، مستند شده است. مجدداً باید تأکید کرد که ما هر چهار موضوع را مورد بحث قرار دادیم، به ویژه بر مقایسه دقیق و بسیار صریح (1) و (4)، کامبوج تحت KR و تیمور شرقی، مقایسه ای بسیار طبیعی و مناسب همانطور که بحث کردیم. صنعت بزرگی وجود دارد که به دنبال یافتن خطا در گزارش ما از (1) است (و شکست میخورد)، اما در مورد بحث ما درباره موضوع بسیار مهمتر (4)، تیمور شرقی، به سختی کلمهای وجود دارد. این به تنهایی بسیار آشکار است، همانطور که این واقعیت تا کنون ادامه دارد.
نظر جانبی: دلیل عدم یافتن اشکال در بحث ما در مورد (1)، علیرغم تلاشهای چشمگیر، کاملاً ساده است، همانطور که قبلاً توضیح دادم: اول اینکه قبل از انتشار توسط محققان برجسته کامبوج بررسی شد و دوم اینکه تمرکز آن بر این بود. کاملا باریک همانطور که به طور مکرر و صریح توضیح دادیم، هیچ نتیجهای در مورد واقعیت آنچه در حکومت KR اتفاق میافتد نمیگرفتیم، اما به یک موضوع محدودتر، اما کاملاً آموزنده نگاه میکردیم: چگونه طیفی از شواهد موجود، که بررسی کردیم، پس از آن به دست عموم رسید. از فیلترهای اعتقادی گذشت. این البته کاملاً مستقل از آنچه ممکن است واقعیت باشد، با منطق ساده. از این رو، ادعاهایی درباره واقعیت، درست یا نادرست، تقریباً به طور کامل به آنچه نوشتیم بی ربط است: باز هم منطق ساده. تقریباً نزدیکترین چیزی که به بیان قضاوت خود در مورد واقعیت رسیدیم این بود که پیشنهاد کنیم باید به نتایج اطلاعات وزارت امور خارجه توجه شود که توسط تحلیلگران جدی به عنوان آگاهترین منبع شناخته میشود - نتایجی که نقل کردیم و در جریان اصلی نادیده گرفته شدند. تفسیر
با بازگشت به موضوع اصلی، آنچه در اواخر دهه 70 صادق بود، امروزه نیز تا حد زیادی صادق است. موضوعات (2)، (3)، (4) اهمیت بسیار بیشتری نسبت به (1) (کامبوج تحت KR) دارند. اگر کسی به موضوع علاقه مند باشد، خوب است که در مورد کامبوج تحت حکومت KR بیاموزیم، همانطور که در مورد جنایات مغول ها خوب است. و انجام این کار بسیار آسان است، زیرا موضوع به شدت مورد بررسی قرار گرفته است. انبوهی از بورس تحصیلی غنی و دقیق و بسیار جدی وجود دارد. همانطور که محققان کامبوج مشاهده کرده اند، ما در مورد کامبوج تحت حکومت KR بیشتر از بقیه تاریخ کامبوج می دانیم. در مقابل، تقریباً چیزی در مورد موضوعات بسیار مهمتر (2) و (3)، کامبوج قبل و بعد از KR وجود ندارد. فقط برای نشان دادن، مهمترین مطالعه در مورد کمپین بمباران هولناک ایالات متحده که در اوایل دهه 1970 روستایی کامبوج را هدف قرار داد، توسط اوون تیلور و بن کیرنان، تنها یک بار در ایالات متحده ظاهر شد، زمانی که من آن را در ZNet پست کردم. به طور مشابه، دوره پس از KR، زمانی که ایالات متحده و بریتانیا به حمایت نظامی و دیپلماتیک مستقیم از KR روی آوردند، به ندرت شناخته شده است.
مورد چهارم، تیمور شرقی، کمی متفاوت است. دو جنبه وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد: اول، از تهاجم اندونزی در سال 1975 تا پایان اشغال شرورانه توسط پرزیدنت کلینتون در سپتامبر 1999 چه اتفاقی افتاد؟ و دوم، واکنش ایالات متحده و متحدانش به جنایاتی که در نهایت توسط کمیسیون حقیقت به عنوان نسل کشی شناخته شد، چگونه بود؟ جنبه دوم تقریباً به طور کامل پنهان است. تقریباً هیچ تحقیقی صورت نگرفته است، اگرچه به اندازه کافی فاش شده است که بدانیم ایالات متحده مجوز حمله را صادر کرده و از همان لحظه اول، با همراهی متحدانش، حمایت نظامی و دیپلماتیک حیاتی ارائه کرده است. بدیهی است که این داستان بسیار زشت برای بررسی تلقی می شود، اگرچه - یا شاید به این دلیل - اهمیت آن به سختی می تواند مورد تردید قرار گیرد.
در جنبه اول، تاکنون مطالعات ارزشمندی انجام شده است. دقیق ترین و مهم ترین آن کتاب است استقلال تیمور شرقیتوسط کلینتون فرناندز، محقق استرالیایی و تحلیلگر سابق اندونزی اطلاعات استرالیا، که تا کنون بهترین منبع آگاه است. کتاب او تقریباً در ایالات متحده ناشناخته است. من چند بار به آن اشاره کرده ام. شاید جای دیگری وجود داشته باشد، اما مطمئناً زیاد نیست.
تا به امروز جنایات ایالات متحده در تیمور شرقی نه تنها نادیده گرفته شده، بلکه انکار شده است. اشاره به تیمور شرقی توسط سامانتا پاور، سفیر جدید اوباما در سازمان ملل، در کتاب پرفروش بسیار تحسین شده او در مورد عدم پاسخگویی ایالات متحده به جنایات دیگران، معمول است. مهم، فقط از دیگران. از تیمور شرقی نام برده می شود و ایالات متحده به دلیل نگاه کردن به آن مورد انتقاد قرار می گیرد. در واقع، واشنگتن از همان لحظه اول، با دقت و شدید، به حمایت از جنایات ادامه داد تا اینکه در اواخر سال 1999، کلینتون آنها را با عبارتی خاتمه داد، همانطور که میتوانست برای 25 سال انجام شود. حقایق مهم تر که در سکوت می گذرند.
از میان چهار موضوع، سه موضوع آخر امروز بسیار مهم هستند، زیرا آنها چیزهای زیادی در مورد سیاست ایالات متحده و فرهنگ فکری و اخلاقی حاکم در غرب به ما می گویند، بدیهی است که موضوعات بسیار مهمی هستند که کاملاً مستقیماً به رویدادهای معاصر مربوط می شوند. آینده ها در مقابل، در حالی که یادگیری در مورد کامبوج تحت KR خوب است، اهمیت بیشتری وجود دارد. در نهایت، از چهار موضوع، تنها یکی مورد توجه قرار می گیرد - در واقع، توجه بسیار زیادی در آن زمان و پس از آن: یکی از کم اهمیت ترین، کامبوج تحت حکومت KR.
دلایل این حقایق چشمگیر و آشکار کاملاً واضح است: جنایات کامبوج تحت حکومت KR را می توان به یک دشمن نسبت داد (تا زمانی که از نگاه کردن به سال های قبل خودداری کنیم) و ما نمی توانیم در مورد آنها کاری انجام دهیم، در حالی که در سه مورد دیگر، جنایات اساساً متعلق به ما هستند و میتوانستیم کارهای زیادی در مورد آنها انجام دهیم. بنابراین اولی باید کانون تحقیقات گسترده و هدف خشم بی پایان و پرشور باشد، در حالی که دومی باید سرکوب شود، نادیده گرفته شود، یا به سادگی انکار شود. علاوه بر این، الگوی بسیار کلی تر است، همانطور که در آسمان ها مستند شده است.
با توجه به قدرت فوقالعاده نظامهای اعتقادی غربی، درسها واضح، مهم و آشکارا درک آن بسیار دشوار است.
نظراتی که در زیر در پاسخ به کریس گرین در ZNet در ادامه میآیند، صرفاً به کامبوج تحت KR میپردازند، که به دلایلی که قبلاً ذکر شد، کماهمیتترین مورد در آن زمان و اکنون است. با این حال، آنها ارزش بررسی دارند.
گرین: من می توانم مشروعیت اکثر انتقادات منتقدان چامسکی/هرمان در مورد کامبوج را ببینم. اما وقتی ژیژک ادعاهایی را که در مورد چامسکی/کامبوج انجام می دهد، می کند، آیا این ادعاها کاملاً از هوا جدا شده اند یا حتی مبنایی جزئی در واقعیت دارند؟ در اقتصاد سیاسی حقوق بشر جلد. دوم، چامسکی/هرمن تصویری را که نورودوم سیاهنوک ترسیم کرده بود، می پذیرد که حکومت KR «سرکوب جدی» همراه با «برنامه های اجتماعی سازنده» برای فقرا را نشان می دهد. آیا چامسکی و هرمان امروز بر این بیانیه خواهند ایستاد؟
همانطور که نوشتم، با کمال میل آنچه را که امروز نوشتیم بازنشر می کنم، و گمان می کنم هرمان نیز این کار را خواهد کرد. و 10 سال بعد ما عملاً این کار را انجام دادیم و انتقادات را بررسی کردیم موافقت تولید (1988، بازنشر 2002).
سؤالی که در اینجا مطرح میشود، سؤال بسیار متفاوتی است: آیا ما امروز کامبوج را تحت حکومت KR توصیف میکنیم که در سالهای 1977-78 انجام دادیم؟ به دو دلیل سوال عجیبی است. یکی این است که در آن زمان تقریباً چیزی در مورد موضوع نگفتیم، همانطور که قبلاً توضیح داده شد (یک بار دیگر). دوم، کسانی که در آن زمان واقعاً درباره کامبوج مینوشتند، مطمئناً امروز حسابهای خود را اصلاح میکنند، و پس از سیل عظیم اطلاعاتی که پس از بیرون راندن ویتنامیها از KR ظاهر شد، این کار را انجام دادهاند. در واقع، کار علمی کنونی در مورد کامبوج تحت حکومت KR تقریباً به طور کامل بر این شواهد متکی است. پس هیچ دلیلی وجود ندارد که این سؤال را به ما خطاب کند، جدای از چنگال قدرتمند سیستم اعتقادی.
با این وجود برای پاسخ: به میزان بسیار محدودی که ما هر چیزی در مورد آنچه واقعاً اتفاق میافتد گفتیم، البته ما نیز آن را تجدید نظر خواهیم کرد. به طور خاص، نظر مورد استناد ممکن است با توجه به اطلاعاتی که بعداً در دسترس است، کمتر قابل قبول به نظر برسد. من می گویم "ممکن است به نظر برسد" زیرا اطلاعات بعدی بیشتر مربوط به سال 1978 است، زمانی که جنایات KR به شدت افزایش یافت و زمانی که تهاجم ویتنامی به آنها پایان داد به اوج خود رسید. و نظر سیهانوک به دوره قبلی اشاره داشت، تقریباً تنها دوره ای که ما به آن پرداختیم، زیرا زمانی که در سال های 1977 و 1978 می نوشتیم، جنایات سال 1978 به سختی شناخته شده بود.
گرین: بدیهی است که "سرکوب جدی" در مورد آنچه در زمان حکومت KR روی داد کمی دست کم گرفته شده است.
ما بسیار فراتر از «سرکوب جدی» رفتیم. این حتی در گزیدههایی که نظر به آن اشاره دارد نیز مشخص است.
گرین: و من نمیدانم که آیا منصفانه است که بگوییم در حالی که چامسکی/هرمن تشخیص میداد که KR بد است، آنها شاید متوجه نبودند که چقدر بد هستند. همچنین در بخش دیگری از کتاب، به نظر می رسد که آنها سعی دارند ثابت کنند که دهقانان خمر به دلیل عدم استقبال از مهاجمان ویتنامی به عنوان آزادیبخش، وحشت را تجربه نکرده اند. من این چیزها را می نویسم زیرا فکر می کنم دفاع چامسکی/هرمن در مورد کامبوج باید کمی دقیق تر باشد و در حالی که بیشتر انتقادات آنها از کامبوج احمقانه و ناصادقانه است، یک یا دو جنبه از آنها وجود دارد که اینطور نیست. کاملا بدون دلیل منظورم این است که چامسکی/هرمن از کلمات "ترور" "سرکوب"، "واقعیت گریزلی"، "و غیره به شیوه ای مبهم برای توصیف حکومت KR در طول نوشته های خود در اواخر دهه 70 استفاده می کند، اما من نمی دانم که آیا آنها کمی محتاط نبودند. واقعاً هیچ یک از اعداد مطرح شده در مورد تعداد مرگ و میرهای ناشی از KR را قبول نکنید (به جز شاید هزاران رقم پس از مقاله ژان لاکوتر در سال 76).
ما نه فیگور لاکوتور را پذیرفتیم و نه او فیگور داد. این یک اشتباه رایج است. ما آمار هزاران کشته را ذکر کردیم، اما این از نایان چاندا، خبرنگار مجله اقتصادی ریویو شرق دور است، که احتمالاً معتبرترین روزنامه نگاری بود که در آن سال ها کامبوج را پوشش می داد. و ما این رقم را "در آغوش نگرفتیم". در عوض، ما آن را به همراه بسیاری دیگر تا میلیونها کشته استناد کردیم و شواهد موجود (از جمله طیف وسیعی از ارقام) را با آنچه از فیلتر رسانهای رد شد مقایسه کردیم. این یک کار متفاوت است.
گرین: من به این فکر کردهام که خودم تحقیقات کاملتری درباره موضوع کامبوج/چامسکی انجام دهم و چیزی بنویسم، اما منابع یا زمان لازم برای آن را ندارم. نمیدانم که آیا نوشتههای چامسکی/هرمن در دهه 70 درباره حکومت KR با تحصیلات بعدی افرادی مانند مایکل ویکری مطابقت دارد یا خیر. شاید قبل از اظهار نظر در مورد این چیزها باید کتاب ویکری را بخوانم، اما با این حال فکر میکنم موضوع مهمی برای کاوش است و صرفاً روی جنبه تیمور شرقی یا بمباران نسلکشی آمریکا در کامبودیا و موارد دیگر تمرکز نمیکنیم.
عبارت "فقط تمرکز" نسبتاً عجیب است، زیرا در بین چهار موضوع مورد بحث، اینها موضوعاتی هستند که نادیده گرفته می شوند.
باز هم، بررسی موضوع خاص کامبوج تحت KR بسیار خوب است، و انجام این کار بسیار آسان است، زیرا بورس تحصیلی گسترده و ارزشمندی وجود دارد. همانطور که قبلاً ذکر شد، از میان چهار موضوع مرتبط، این تنها موضوعی است که از آن زمان و پس از آن به شدت مورد مطالعه قرار گرفته است. و با هر معیار عقلانی، کمترین اهمیت در بین چهار مورد بوده و هست.
باز هم، دلیل نابرابری شدید به سختی مبهم است. باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد، با پیامدهای متعدد آن برای موضوعات مهم، در مورد اینکه ما کیستیم و چیستیم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
من عاشق پست فوق العاده شما هستم پست مفیدی است ممنون بابت اطلاعات. شما می توانید مانند این اطلاعات جالب در سایت خود قرار دهید http://goo.gl/V1XiGb. این برای بازدیدکنندگانی که می خواهند به کامبوج سفر کنند بسیار مفید خواهد بود.