این یک واقعیت است که جهان در وضعیتی ناگوار است. همانطور که نوام چامسکی در مصاحبه ای اختصاصی در زیر توضیح می دهد، در واقع، چالش های بسیار زیادی پیش روی جهان ما وجود دارد و سیاره در واقع در نقطه شکست قرار دارد. حقیقت. یکی از بزرگترین روشنفکران عمومی جهان می گوید آنچه کمتر به رسمیت شناخته شده است این است که جهان دیگری ممکن است، زیرا جهان کنونی به سادگی پایدار نیست.
چامسکی استاد بازنشسته مؤسسه در گروه زبانشناسی و فلسفه در MIT و برنده استاد زبانشناسی و کرسی آگنیس نلمز هاوری در برنامه محیطزیست و عدالت اجتماعی در دانشگاه آریزونا است. چامسکی یکی از پراستنادترین دانشمندان جهان و یک روشنفکر عمومی است که میلیون ها نفر او را به عنوان یک گنجینه ملی و بین المللی می شناسند. امور آخرین کتاب های او هستند اقتدار نامشروع: مواجهه با چالش های زمانه ما (آینده؛ با CJ Polychroniou)؛ اسرار کلمات (با آندریا مورو؛ MIT Press، 2022)؛ عقب نشینی: عراق، لیبی، افغانستان و شکنندگی قدرت ایالات متحده (با ویجی پراشاد؛ نیو پرس، 2022)؛ و پرتگاه: نئولیبرالیسم، بیماری همه گیر و نیاز فوری به تغییرات اجتماعی (با سی جی پولیکرونیو؛ کتاب های مارکت، 2021).
سی جی پلی کرونیو: نوام، در حالی که وارد سال جدید می شویم، می خواهم این مصاحبه را با این درخواست از شما آغاز کنم که بزرگ ترین چالش های پیش روی دنیای امروز ما را برجسته کنید و اینکه آیا با این ادعا موافق هستید که پیشرفت بشر، در حالی که از برخی جهات واقعی و اساسی است، نه حتی و نه اجتناب ناپذیر است؟
نوام چامسکی: ساده ترین راه برای پاسخ دادن، استفاده از ساعت روز قیامت است که اکنون روی 100 ثانیه تا نیمه شب تنظیم شده است، و احتمالاً پس از چند هفته تنظیم مجدد، به پایان نزدیک تر می شود. همانطور که باید، با توجه به آنچه در سال گذشته اتفاق افتاده است. چالشهایی که ژانویه گذشته بر آن تاکید کرد همچنان در صدر فهرست باقی میمانند: جنگ هستهای، گرمایش جهانی، و سایر تخریبهای محیطی، و فروپاشی عرصه گفتمان عقلانی که تنها امید را برای پرداختن به چالشهای وجودی ارائه میدهد. موارد دیگری نیز وجود دارد، اما بیایید به اینها نگاه کنیم.
واشنگتن به تازگی با ارائه موشک های پاتریوت به اوکراین موافقت کرده است. این که آیا آنها کار می کنند یا نه یک سوال باز است، اما روسیه بدترین تحلیل را در پیش خواهد گرفت و آنها را به عنوان یک هدف در نظر خواهد گرفت. ما جزئیات کمی در اختیار داریم، اما احتمالاً مربیان آمریکایی با موشکها میآیند، از این رو اهدافی برای حمله روسیه هستند که ممکن است ما را چند پله از نردبان تشدید بالا ببرند.
این تنها سناریوی شوم ممکن در اوکراین نیست، اما تهدیدات تشدید جنگ غیرقابل تصور فقط در آنجا نیست. این به اندازه کافی در سواحل چین خطرناک است، به ویژه که بایدن جنگ مجازی علیه چین اعلان کرده است و کنگره در حال جوشیدن است تا «ابهام استراتژیک» را که صلح را در مورد تایوان به مدت 50 سال حفظ کرده است، از بین ببرد.
بدون ادامه، خطر جنگ پایانی، همراه با تضمین های احمقانه و جاهلانه که نیازی به نگرانی ما نیست، افزایش یافته است.
به محیط زیست بپردازیم. در مورد گرم شدن کره زمین، اخبار از وحشتناک تا وحشتناک متغیر است، اما نقاط روشنی وجود دارد. کنوانسیون تنوع زیستی گامی بزرگ در جهت محدود کردن تخریب کشنده محیط زیست است. پشتیبانی تقریباً جهانی است، اگرچه کامل نیست. یک ایالت از امضای قرارداد امتناع کرد. جمهوری خواهان، وفادار به اصول خود، از حمایت از هر چیزی که ممکن است با قدرت و سود خصوصی تداخل داشته باشد، خودداری می کند. به دلایل مشابه، ایالات متحده از امضای پروتکل های کیوتو در مورد گرمایش زمین (که در این مورد آندورا به آن ملحق شد) امتناع ورزید، و در نتیجه شکست فاجعه آمیزی در اقدامی به راه انداخت که چشم انداز فرار از فاجعه را به شدت کاهش داد.
منظورم این نیست که بگویم دنیا مقدس است. دور از آن. اما هژمون جهانی برجسته است.
بیایید به سومین عاملی که ساعت قیامت را به سمت نیمه شب سوق می دهد، بپردازیم: فروپاشی عرصه گفتمان عقلانی. بیشتر بحثها در مورد این پدیده عمیقاً نگرانکننده بر طغیانها در رسانههای اجتماعی، تئوریهای توطئه وحشیانه، QAnon و انتخابات دزدیده شده و سایر تحولات خطرناک متمرکز است که تا حد زیادی میتوان آن را در فروپاشی نظم اجتماعی زیر ضربات چکش جنگ طبقاتی جستجو کرد. 40 سال گذشته اما دستکم ما حوزهای منطقی و منطقی از نظر روشنفکر لیبرال داریم که امیدی به گفتمان عقلانی میدهد.
یا ما؟
آنچه در این حوزه می بینیم اغلب باورها را به چالش می کشد - و باعث تمسخر خارج از محافل منضبط غربی می شود. برای مثال، نشریه معتبر بینالملل با هوشیاری به ما اطلاع میدهد که شکست روسیه.این اصل را تقویت می کند حمله به کشوری دیگر بدون مجازات نمیتواند باقی بماند.»
این ژورنال به اصلی اشاره می کند که وقتی ما عامل تهاجم هستیم، بسیار وجداناً رعایت شده است - فکری که فقط در بین کسانی ظاهر می شود که مرتکب جنایت غیرقابل بخشش می شوند که اصولی را که ما شجاعانه برای دیگران رعایت می کنیم، مرتکب می شوند. تصور اینکه این فکر هرگز در جریان اصلی ظاهر نشده است، سخت است. اما پیدا کردن آن آسان نیست.
گاهی اوقات آنچه به نظر می رسد آنقدر عجیب و غریب است که شخص حق دارد از خود بپرسد که چه چیزی ممکن است پشت آن باشد، زیرا نویسندگان نمی توانند آنچه را که می گویند باور کنند. به عنوان مثال، یک نفر چگونه می تواند به داستانی با عنوان " واکنش نشان دهد.هیچ مدرک قطعی وجود ندارد که روسیه پشت حمله نورد استریم باشدرهبران جهان به سرعت مسکو را به خاطر انفجار در امتداد خطوط لوله گاز طبیعی زیر دریا سرزنش کردند. اما برخی از مقامات غربی اکنون تردید دارند که کرملین مسئول بوده است، حتی اگر روسها احتمالاً این کار را برای «خفه کردن جریان انرژی به میلیونها نفر در سراسر قاره» انجام دادند؟
به اندازه کافی درست است که بسیاری از کشورهای غربی روسیه را سرزنش کردند، اما این به همان اندازه آموزنده است که وقتی مشکلی پیش میآید، دستگاههای روسی به سرعت ایالات متحده را مقصر میدانند. کم محتمل ترین مقصر آنها از نابود کردن دارایی ارزشمند خود چیزی به دست نمی آورند. شرکت دولتی روسیه گازپروم مالک و توسعه دهنده اصلی خطوط لوله است و روسیه برای درآمد و نفوذ روی آنها حساب می کند. اگر آنها می خواستند "جریان انرژی را خفه کنند"، تنها کاری که باید انجام می دادند این است که برخی از دریچه ها را ببندند.
همانطور که بخش های عاقل جهان نیز به یکباره تشخیص دادند، محتمل ترین مقصر تنها کسی است که هم انگیزه و هم توانایی دارد. انگیزه آمریکا زیر سوال نمی رود. سال هاست که به طور عمومی اعلام شده است. پرزیدنت بایدن به صراحت به همتایان آلمانی خود کاملاً علنی اطلاع داد که اگر روسیه به اوکراین حمله کند، خط لوله ویران خواهد شد. البته توانایی ایالات متحده مورد بحث نیست، حتی به غیر از مانورهای عظیم دریایی ایالات متحده در منطقه خرابکاری درست قبل از وقوع آن.
اما نتیجه گیری آشکار به همان اندازه مضحک است که تصور کنیم این اصل شریف که حمله به کشوری دیگر بدون مجازات نمی ماند، ممکن است در هنگام حمله آمریکا به عراق یا هر شخص دیگری اعمال شود. ناگفتنی
آنچه پس از آن فراتر از عنوان خندهدار «هیچ مدرک قطعی روسیه در پشت حمله نورد استریم وجود ندارد» نهفته است - ترجمه اورولی از این بیانیه که ما شواهد زیادی داریم که نشان میدهد روسیه پشت این حمله نبوده و ایالات متحده بوده است.
محتمل ترین پاسخ، تکنیک «دزد، دزد» است، یک ابزار تبلیغاتی آشنا: وقتی با دستان خود در جیب کسی گرفتار شدید، آن را انکار نکنید و به راحتی رد شوید. در عوض، به جای دیگری اشاره کنید و فریاد بزنید "دزد، دزد"، و تصدیق کنید که یک سرقت وجود دارد و در عین حال توجه را به یک مجرم خیالی معطوف کنید. آن خیلی خوب کار می کند. همانطور که در مورد آن بحث کردیم، صنعت سوخت های فسیلی سال هاست که به طور موثر آن را تمرین می کند. وقتی با تکنیکهای استانداردی که تبلیغات ایالات متحده را بسیار مؤثرتر از انواع توتالیترهای سنگین میکند، بهتر عمل میکند: بحث را برای نشان دادن صراحت خود، اما در محدودیتهای محدودی که پیام تبلیغاتی را با پیشفرض القا میکند، تقویت میکند، که بسیار مؤثرتر است. نسبت به ادعا بنابراین، این واقعیت را برجسته کنید که در مورد فسق روسیه تردید وجود دارد و نشان می دهد که ما چه جامعه آزاد و باز هستیم و در عین حال ادعای مضحکی را که سیستم تبلیغاتی به دنبال القای آن است عمیق تر می کند.
مطمئناً احتمال دیگری وجود دارد: شاید بخشهایی از طبقات روشنفکر آنقدر عمیقاً در سیستم تبلیغاتی غوطهور باشند که در واقع نمیتوانند پوچ بودن آنچه میگویند را درک کنند.
در هر صورت، این یادآوری آشکار از فروپاشی عرصه گفتمان عقلانی است، درست در جایی که ممکن است امیدوار باشیم که بتوان از آن دفاع کرد.
متأسفانه، ادامه دادن آن بسیار آسان است.
به طور خلاصه، هر سه دلیلی که باعث شد ساعت به 100 ثانیه تا نیمه شب منتقل شود، در سال گذشته به شدت تقویت شده است. نتیجه گیری آرامش بخش نیست، اما اجتناب ناپذیر است.
دانشمندان به ما هشدار می دهند که گرمایش جهانی آنقدر تهدید وجودی است تا جایی که تمدن به سمت یک فاجعه بزرگ پیش می رود. آیا ادعاها یا دیدگاه های آخرالزمانی در مورد گرمایش جهانی مفید هستند؟ در واقع، برای دستیابی به اقدام موفق اقلیمی، با توجه به اینکه قدرتمندترین کشور تاریخ در واقع «دولت سرکشی است که جهان را به سمت فروپاشی زیستمحیطی هدایت میکند» چه چیزی لازم است، همانطور که جورج مونبیوت به درستی آن را در یک بیان کرد. اخیرا منتشر شده است in گاردین?
آب و هوای دانشگاه ییل برنامه اقلیم و ارتباطات در حال انجام مطالعاتی در مورد اینکه چگونه می توان مردم را به درک واقعیت بحرانی که بشریت با آن مواجه است به بهترین نحو آشنا کرد. موارد دیگری نیز از منظرهای مختلف وجود دارد.
این یک وظیفه از اهمیت ویژه ای در "دولت سرکش که جهان را به سمت فروپاشی زیست محیطی هدایت می کند" است. با توجه به اینکه انکار نه تنها در برخی محافل وجود دارد، بلکه از زمانی که این سازمان افراطی تسلیم تهاجم کنگلومرای انرژی کخ شد، انکار نه تنها در برخی محافل وجود دارد، به سیاست رسمی حزب جمهوری خواه نزدیک بود. انحراف به سمت سلامت عقل در طول مبارزات انتخاباتی مک کین در سال 2008. هنگامی که وفاداران حزب به رهبران خود و اتاق پژواک رسانه ای خود می شنوند و به آنها اطمینان می دهند "نگران نباشند"، دسترسی به آنها آسان نیست. و اگر چه افراطی، GOP تنها نیست.
به نظر می رسد به طور کلی توافق شده است که اظهارات آخرالزمانی مفید نیستند. مردم یا کوک می شوند یا گوش می دهند و تسلیم می شوند: "برای من خیلی بزرگ است." آنچه به نظر می رسد موفق تر است، تمرکز بر تجربه مستقیم و اقداماتی است که می توان برداشت، حتی اگر کوچک باشد. همه اینها به طور کلی برای برگزارکنندگان آشنا است. پیمودن این مسیر برای کسانی که از عظمت بحران آگاه هستند، سخت است. اما تلاش برای دستیابی به افراد باید متناسب با درک و نگرانی آنها باشد. در غیر این صورت، آنها می توانند به موعظه خودخواهانه به یک خلأ فرود آیند.
اخیراً در مصاحبه دیگری به این موضوع پرداختیم اهداف و اثرات سرمایه داری نئولیبرال. اکنون، نئولیبرالیسم اغلب به اندازه کافی با جهانی شدن درآمیخته می شود، اما کاملاً واضح است که دومی فرآیندی چند بعدی است که مدت ها قبل از ظهور نئولیبرالیسم وجود داشته است. البته، شکل غالب جهانیسازی امروز، جهانیسازی نئولیبرال است، اما این بدان معنا نیست که جهانیسازی باید حول محور سیاستها و ارزشهای نئولیبرالی ساختار یابد، یا فکر کنیم که «جایگزینی وجود ندارد». در واقع مبارزات مستمری در سراسر جهان برای کنترل دموکراتیک بر دولت ها، بازارها و شرکت ها وجود دارد. بنابراین سؤال من این است: آیا این تفکر آرمانشهری است که باور کنیم وضعیت موجود را میتوان به چالش کشید و جهان دیگری ممکن است؟
جهانی شدن به سادگی به معنای یکپارچگی بین المللی است. می تواند اشکال مختلفی داشته باشد. جهانیسازی نئولیبرالی که بیشتر در طول سالهای کلینتون ایجاد شد، به نفع سرمایه خصوصی طراحی شد، با مجموعهای از توافقنامههای حقوق سرمایهگذار به شدت حمایتگرایانه که به عنوان «تجارت آزاد» پوشانده شده بود. این به هیچ وجه اجتناب ناپذیر نبود. هم جنبش کارگری و هم دفتر تحقیقات خود کنگره (اداره ارزیابی فناوری یا OTA) جایگزینهایی را پیشنهاد کردند که در راستای منافع کارگران در ایالات متحده و خارج از کشور باشد. آنها به طور خلاصه اخراج شدند. بر اساس گزارش ها، OTA منحل شد زیرا GOP نیوت گینگریچ به آن توجه کرد همانطور که علیه آنها مغرضانه است، اگرچه ممکن است دموکرات های جدید کلینتونیت در مورد واقعیت و دلیل هم عقیده باشند. سرمایه شکوفا شد، از جمله سیستم مالی عمدتاً غارتگر. کار به شدت تضعیف شد، با عواقبی که تا کنون بازتاب دارد.
جهانی شدن می تواند شکل بسیار متفاوتی داشته باشد، درست همانطور که ترتیبات اقتصادی به طور کلی می توانند. سابقه طولانی تلاشها برای جداسازی حوزه سیاسی از اقتصادی وجود دارد، که دومی مانند نجوم کاملاً عینی تلقی میشود که توسط متخصصان حرفه اقتصاد هدایت میشود و در برابر کارگزاری شهروندان عادی، به ویژه کار مصون است. یک مطالعه اخیر بسیار چشمگیرتوسط کلارا ماتی، قانعکننده استدلال میکند که این دوگانگی، که نوعاً به شکل برنامههای ریاضتی در میآید، ابزار اصلی جنگ طبقاتی برای یک قرن بوده است، و راه را برای فاشیسم هموار میکند، که در واقع با استقبال افکار نخبگان غربی، با شور و شوق از سوی « آزادیخواهان.»
با این حال، هیچ دلیلی برای پذیرش اسطوره وجود ندارد. حوزه سیاسی به معنای وسیع، از جمله کارگری و سایر فعالیتهای مردمی، میتواند نظام اقتصادی را به گونهای شکل دهد که به نفع مردم باشد، نه سود و قدرت خصوصی. ظهور سوسیال دموکراسی این را به خوبی نشان می دهد، اما دلیلی برای پذیرش فرض ضمنی آن مبنی بر اینکه خودکامگی سرمایه داری یک قانون طبیعت است وجود ندارد. به نقل از متی، «یا سازمانهای مردمی میتوانند از روابط سرمایهداری [به دموکراسی اقتصادی] فراتر بروند، یا طبقه حاکم حکومت خود را دوباره تحمیل خواهد کرد».
وضعیت موجود قطعا می تواند به چالش کشیده شود. دنیایی به مراتب بهتر مطمئناً در دسترس است. هر دلیلی وجود دارد که شعار مجمع اجتماعی جهانی را گرامی بداریم که "دنیای دیگری ممکن است"، جهانی به مراتب بهتر، و تلاش خود را برای تحقق آن صرف کنیم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
باز هم ممنون پروفسور چامسکی. من همیشه از خواندن مقالات شما امیدوار می شوم.
آقای فیلیپس
Canada
بازنشسته