طی چند دهه گذشته، تغییرات سریع و اساسی در بخش های مالی و بانکی رخ داده است. اصلاحات بانکی نیودیل، که تا حدود سال 1980 ادامه داشت و درجه نسبی از ثبات بانکی و مالی را فراهم کرد، توسط ضدانقلاب نئولیبرال با چشماندازی به سمت افزایش سود و از بین بردن مسئولیت اجتماعی معکوس شد. کتاب جدید جرالد اپستاین، اقتصاددان مترقی مشهور جهان، تخریب باشگاه بانکداران: امور مالی برای بقیه ما، نتیجه را به ما نشان می دهد: یک سیستم مالی تحت سلطه مگابانک ها و مؤسسات مالی سایه مستعد بی ثباتی و بحران هایی که در عین حال متکی به کمک های مالی دولت هستند.
سیستم مالی نئولیبرالی که توسط اپستین «باشگاه بانکداران» کنترل میشود، منحصراً به افراد و مؤسسات قدرتمند سود میرساند، با نابرابری فزاینده ثروت و درآمد مرتبط است و خروجی خالص برای اقتصاد ایالات متحده است. با این وجود، بانکداران نه تنها خود را «کارگران اساسی» میدانند، دیدگاهی که اپشتین آن را تکه تکه میکند، بلکه همانطور که لوید بلنکفین، مدیر اجرایی سابق گلدمن ساکس ادعا کرد، بسیاری فکر میکنند که «کار خدا» را انجام میدهند.
آخرین تحول در تکامل سیستم مالی مدرن، تایید کمیسیون بورس و اوراق بهادار از صندوق های قابل معامله در مبادلات بیت کوین در ماه گذشته است که یک مبارزه یک دهه را به پایان رساند و نقطه عطفی را برای ارزهای دیجیتال رقم زد. این ممکن است یک تغییر بازی برای سیستم پولی جهانی باشد، اما همچنین می تواند ما را به یک بحران مالی دیگر سوق دهد.
در این اولین مصاحبه اختصاصی سه قسمتی برای حقیقتاپستین در مورد رشد مالی، خطرات ارزهای دیجیتال و کتاب راهگشای خود بحث می کند. تخریب باشگاه بانکداران. اپستاین استاد اقتصاد و یکی از مدیران موسسه تحقیقات اقتصاد سیاسی (PERI) در دانشگاه ماساچوست آمهرست است.
CJ Polychroniou: مالیسازی، فرآیندی که طی آن بازارهای مالی و انگیزههای مالی به طور فزایندهای به نیروهای غالب در اقتصادهای داخلی و بینالمللی تبدیل میشوند، به اوایل قرن بیستم بازمیگردد، اما در پنج دهه گذشته تشدید شده است. کتاب جدید شما، تخریب باشگاه بانکداران، تقریباً تمام ویژگیها و جنبههای اصلی مالیسازی را بررسی میکند، قدرت ماندگاری مالی را آشکار میکند و در عین حال شکستهای سیستم مالی و بانکی فعلی را آشکار میکند، و مسیرهای مشخصی را برای ایجاد یک سیستم مالی ارائه میدهد که برای مردم عادی کار کند. . بیایید با درخواست از شما در مورد توصیف خود از سیستم مالی به عنوان داشتن شخصیت جکیل هاید شروع کنیم. چه چیزی در سیستم مالی خوب است و چه چیزی بد؟
جرالد اپستاین: در فصل اول از تخریب باشگاه بانکداران من به داستان قدیمی رابرت لوئیس استیونسون اشاره می کنم، مورد عجیب دکتر جکیل و آقای هاید. در این داستان دکتر جکیل، یکی از اعضای برجسته جامعه، در درون خود دیگری پنهان نیز وجود دارد: جنایتکار قاتل آقای هاید. جکیل گاهی وسوسه میشود که خود را به هاید تبدیل کند تا از لذتهای انحرافیاش لذت ببرد، اما گاهی میخواهد در مقابل تمایلات شیطانی طرف هاید شخصیتش مقاومت کند تا در سمت راست جامعه و قانون بماند. این استعاره خوبی برای امور مالی است. از یک طرف، امور مالی یک نیروی مثبت و حتی ضروری در جامعه ما است: سیستم پرداخت را تسهیل می کند تا بتوانیم چیزهایی را بفروشیم و بخریم. مکانی امن برای نگهداری و افزایش پس انداز ما فراهم می کند. موسسات مالی می توانند به ما پول قرض دهند تا ما را قادر به خرید اقلام مهم بلیط بزرگ، مانند خانه ها و تحصیلات، یا راه اندازی کسب و کار کنیم. و مؤسسات مالی بیمه ای را در برابر حوادث، بلایای سلامتی و سایر آسیب های زندگی به ما ارائه می دهند. اما چهره هاید از امور مالی همیشه در پس زمینه نهفته است، که توسط طمع و زیاده روی سرمایه داری هدایت می شود. و اگر قوانین و مقررات کنترل نشود (و احتمالاً استحکام اخلاقی)، امور مالی بی پروا و مخرب می تواند بر سیستم مالی ما و گاهی اوقات بر اقتصاد ما مسلط شود. ما شاهد ویرانی هایی بودیم که امور مالی می توانست با بحران بزرگ مالی 2008-2009 ایجاد کند. اما چنین مالی همچنین می تواند اقتصاد ما را به صورت روزانه تضعیف کند: هزینه اضافی برای خدمات مالی اساسی مانند مدیریت دارایی و خدمات پرداخت. حذف برخی از گروه ها از خدمات مالی به طور کلی. و شاید خطرناکترین آنها، مشارکت در سرمایهگذاریهای سفتهبازی با ریسک بالا باشد که در صورت سقوط، سرمایهداران ارشد انتظار دارند که توسط دولت نجات پیدا کنند.
در طول زمان، جهان عملاً شاهد بحرانهای مالی و بانکی بیشماری بوده است، اما دورههایی نیز وجود داشته است که چنین بحرانهایی وجود نداشته است. به عنوان مثال، شما در کتاب خود اشاره می کنید که بین جنگ جهانی دوم و 1980 "یک دوره طولانی از آرامش مالی" در اقتصاد ایالات متحده وجود داشت. بحران های مالی و بانکی یعنی نظام هیچ نقصی نداشته و نیازی به اصلاح ندارد؟
در ایالات متحده، بانکهای بزرگ و مؤسسات مالی بسیار سفتهباز بهطور گسترده تصور میشدند که اگر نگوییم باعث رکود بزرگ دهه 1930 شدهاند. دولت روزولت مجموعه ای از مقررات مالی نیو دیل را اجرا کرد که به تثبیت سیستم مالی ایالات متحده برای بیش از 30 سال کمک زیادی کرد. از آنجایی که اقتصاد ایالات متحده بزرگترین اقتصاد جهان پس از جنگ جهانی دوم بود، اینها - همراه با موسسات برتون وودز که در سال 1944 ایجاد شدند و عوامل دیگر - به ثبات اقتصاد جهانی نیز کمک کردند. اصلاحات مالی نیو دیل بر کاهش موسسات مالی به اندازه های قابل مدیریت متمرکز بود (قانون گلس-استگال سرمایه گذاری را از بانکداری تجاری جدا کرد). محدود کردن اداره بانک ها با کاشت بیمه سپرده. محدود کردن سفتهبازی و شکار با محدود کردن اهرمها و داراییهایی که موسسات مالی میتوانند بخرند و بفروشند (از جمله محدود کردن محصولات مبهم مانند مشتقات پیچیده). و تحمیل ماموریت های اجتماعی بر بخش های مختلف مالی - به عنوان مثال بانک های تجاری سپرده می گیرند و وام های کوتاه مدت به مشاغل می دهند، پس انداز و وام ها وام مسکن ارائه می دهند، بانک های سرمایه گذاری برای مشاغل و دولت های ایالتی و محلی و غیره اوراق بهادار می نویسند.
ساختار مالی اغلب یک سیستم "بانکداری خسته کننده" نامیده می شود.
البته این مقررات کامل نبود. دور از آن. ساختار مالی به طور رسمی و غیررسمی جنبه های بسیار تبعیض آمیز جامعه ایالات متحده را در خود جای داده است. سیستم مالی رنگین پوستان، به ویژه سیاهپوستان آمریکایی را از دریافت وام مسکن و سایر خدمات مالی محروم کرد. زنان برای دریافت خدمات مالی به شوهر یا پدر خود وابسته بودند. و طبقه فقیر و کارگر عموماً توسط این مؤسسات مالی مورد حمایت قرار نمیگرفتند یا قیمتهای گزافی برای آنها اعمال میشد. با این حال، ساختار مالی نیو دیل نسبتاً پایدار بود و اعتباری را برای مشاغل و برخی خانوارها فراهم کرد و رشد اقتصادی اوایل دوره پس از جنگ جهانی دوم را تسهیل کرد.
رژیم نظارتی مالی پس از جنگ، که در طول دهه 1930 تحت نیودیل ایجاد شده بود، از اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 شروع به فروپاشی کرد. چه چیزی باعث فروپاشی ساختار مالی نیو دیل شد و چرا به جای بهبود چارچوب نظارتی، به آزادسازی کامل سیستم مالی و بانکی می پردازیم؟
سیستم مالی کنونی تحت تسلط بانکهای بزرگ «جهانی» است که سپردهگذاری، وامدهی، معاملات اوراق قرضه و مشتقات، پذیرهنویسی و حتی تجارت کالا را ترکیب میکنند.
فروپاشی رژیم پولی New Deal پس از جنگ جهانی دوم به دلیل عوامل مالی، اقتصادی و سیاسی داخلی و جهانی بود. در سرتاسر جهان، جهانی شدن فزاینده و احیای رقبای عمده اقتصادی و مالی در تسلط ایالات متحده، از جمله ژاپن و برخی از کشورهای اروپایی وجود داشت. بانکها و مؤسسات مالی ایالات متحده میخواستند از محدودیتهای رژیم نظارتی «نیو دیل»، از جمله محدودیتهای پرتفوی داراییها و نرخهای سودی که میتوانستند برای سپردهها بپردازند، خارج شوند تا بتوانند با رقبای خارجی رقابت کنند، به ویژه در زمینه ارائه خدمات تجاری ایالات متحده و سایر شرکت های چند ملیتی. دوم تورم فزاینده ناشی از افزایش هزینه های ایالات متحده در جنگ ویتنام و افزایش نظامی مرتبط با جنگ سرد و سپس افزایش قیمت نفت اوپک در دهه 1970 بود. این تورم به بانکهای ایالات متحده آسیب رساند که نمیتوانستند به اندازه کافی نرخ بهره سپردهها را برای رقابت با موسسات مالی غیرقانونی جدید مانند صندوقهای بازار پول ایجاد شده توسط مدیران دارایی مانند Fidelity افزایش دهند. در مواجهه با این مشکلات ساختاری، نظام نیو دیل باید اصلاح میشد تا انعطافپذیری بیشتری برای بانکهای مشمول سختگیریهای آنها فراهم شود. این احتمال وجود دارد که چنین اصلاحاتی انجام شود. اما بانکهای بزرگی مانند سیتیبانک، بانک آمریکا و بانک چیس منهتن از این اختلالات به عنوان فرصتی برای دور هم جمع کردن متحدان خود، چه در داخل و چه در خارج از دولت، استفاده کردند تا رگولاتورها، فدرال رزرو و کنگره را تحت فشار قرار دهند تا سیستم قدیمی نیو دیل را نابود کنند. به طور کامل من این گروه را "باشگاه بانکداران" می نامم.
شما در کتاب اشاره میکنید که تغییراتی که ایجاد شد به بانکها این امکان را داد که مدل کسبوکار جدیدی ایجاد کنند که شما آن را «بانکداری خروشان» مینامید. بانکداری خروشان چگونه کار می کند و ذینفعان اصلی این مدل کسب و کار جدید چه کسانی هستند؟
سیستم مالی کنونی تحت تسلط بانکهای بزرگ «جهانی» است که سپردهگذاری، وامدهی، معاملات اوراق قرضه و مشتقات، پذیرهنویسی و حتی تجارت کالا را ترکیب میکنند. بانک هایی مانند سیتی گروپ، جی پی مورگان چیس، بانک آمریکا، گلدمن ساکس و غیره عملاً هیچ مرز مالی ندارند و به قدری بزرگ هستند که اگر به دردسر جدی برسند، آنقدر بزرگ هستند که نمی توانند نجات پیدا کنند و شکست هایشان، مانند شکست های Lehman Brothers. ممکن است یک وحشت بزرگ ایجاد کند. ما این نگرانیها را در بهار سال 2023 دیدیم، زمانی که حتی بانکهای متوسط نیز در حال فروپاشی بودند. مدل کسبوکار اصلی آنها استفاده از سطوح بالای اهرم برای شرطبندی مخاطرهآمیز روی داراییهای سوداگرانه از همه نوع است. و استفاده از قدرت شبه انحصاری خود برای در هم گسیختگی به منظور تسخیر تجارت توسط شهرداریها، دولتهای فدرال، شرکتها، صندوقهای بازنشستگی و خانوارها برای گرفتن بخشی از درصد عظیمی از تراکنشهای مالی نه تنها در ایالات متحده بلکه در بسیاری از مناطق جهان
اما علاوه بر این غولها، مدیران دارایی عظیمی مانند BlackRock و State Street نیز وجود دارند. بر اساس گزارش Investopedia، صندوقهای تامینی عظیم وجود دارند که «سرمایهگذاریهای جایگزینی هستند که از روشهای مختلفی مانند مشتقات اهرمی، فروش کوتاه مدت و سایر استراتژیهای سفتهبازی برای کسب بازدهی بهتر از بازار گستردهتر استفاده میکنند». بزرگترین آنها عبارتند از Citadel، Bridgewater Associates و DE Shaw. همچنین بازیگران کلیدی در دنیای "بانکداری خروشان" شرکت های سهام خصوصی قدرتمند فزاینده ای هستند که با توجه به کار درخشان آیلین آپلبام و رزماری باتبه کارگیری مقادیر هنگفت بدهی برای تصاحب شرکتهای مهم در صنایع خردهفروشی، پزشکی، املاک و خانههای سالمندان و غیره، و همچنین تحمیل شرایط سخت کاری بر کارکنان و زین کردن شرکتها با بدهی، به طوری که صاحبان اصلی این خصوصیات خصوصی شرکت های دارای سهام (PE) می توانند حداکثر سود کوتاه مدت را استخراج کنند. این شرکت های پلی اتیلن شامل Blackstone; KKR، یک شرکت خرید اهرمی بدنام از دهه 1990. و گروه کارلایل
این پیوند غولهای مالی مقررات بسیار کمی دارد و میتواند ثروت هنگفتی را از مشتریان و کارمندان استخراج کند. با رفتار مالیاتی مطلوب و کمکهای مالی دولت، میتواند چنان ثروت عظیمی را به دست آورد که به تولید نابرابرترین درآمد و توزیع ثروتی که ایالات متحده از سال 1929 داشته است کمک کند.
کمک های مالی تحت رژیم مقررات زدایی مالی و بانکی به یک امر عادی تبدیل شده است. چه کسی باید نجات یابد و چرا؟
کمک های مالی دولت یکی از نیروهای اصلی است که این سیستم بانکداری پرخروش را ادامه می دهد. قانون اصلاحات مالی داد-فرانک که در سال 2010 به تصویب رسید و توسط پرزیدنت اوباما به تصویب رسید، توسط دولت به عنوان پایان دادن به "بیش از حد بزرگ برای شکست" و کمک های مالی اعلام شد. اما در واقع، مشکل نجات باقی مانده و احتمالا بدتر شده است. همانطور که از فروپاشی بازار مالی تقریباً جهانی در مارس 2020 دیدیم، زمانی که سازمان بهداشت جهانی همهگیری کووید را اعلام کرد، فدرال رزرو و خزانهداری ایالات متحده (و همچنین سایر بانکهای مرکزی بزرگ) تریلیونها دلار به بازارهای مالی سرازیر کردند. آنها را تثبیت کرد و حتی اقداماتی را برای نجات برخی از صندوق های تامینی و سایر موسسات غیربانکی انجام داد. و هنگامی که بانک سیلیکون ولی ورشکست شد و چندین بانک متوسط دیگر در بهار 2023 دچار لرزش شدند، دوباره فدرال رزرو مداخله کرد تا عملاً کل سیستم سپرده های بانکی ایالات متحده را تضمین کند. با انجام این کار، از یک ضربه بزرگ در سیستم مالی جلوگیری شد، اما این قسمت به مشکلات نظارتی عظیمی اشاره کرد که هنوز سیستم مالی ما با آن مواجه است.
سه مشکل عمده با این نوع کمکهای مالی وجود دارد. یکی این است که آنها انگیزه های سرمایه گذاران را برای دست کشیدن از ریسک های بیش از حد حذف می کنند، زیرا این خطرات برای آنها نتیجه می دهد، اگر برای بقیه ما نباشد. دوم، آنها همان نخبگان را در قدرت نگه می دارند و شانس کنترل دموکراتیک تر اقتصاد ما را تضعیف می کنند. و سوم، مردم می دانند که این کمک های مالی ناعادلانه و غیر دموکراتیک است. آنها را عصبانی می کند و به آنها کمک می کند طعمه عوامفریبی مانند دونالد ترامپ شوند.
آیا هرگز باید کمک های مالی وجود داشته باشد؟ و اگر چنین است، از چه کسانی؟ سؤال خوبی بود. چارلز کیندلبرگر، مورخ اقتصادی فقید بررسی صدها سال بازارهای مالی سرمایه داری و اشاره کرد که اقدامات وام دهندگان در آخرین راه حل، یعنی کمک های مالی، بومی و مکرر بودند. به دانشجویانم می گویم: حتی اگر گاهی نیاز به کمک مالی به بانک ها داشته باشیم، نیازی به کمک مالی به بانکداران نداریم. من فکر می کنم این نکته مهم است. گاهی اوقات ما نیاز به حفظ بقای مؤسساتی داریم که طبیعتاً در معرض خطر هستند. اما ما نمی خواهیم به رفتار بد کسانی که از آنها و ما برای حفظ جایگاه والای آنها در سلسله مراتب طبقاتی استثمار می کنند پاداش دهیم.
در طول همه گیری کووید، ما چیزهای زیادی در مورد کارگران ضروری شنیدیم. آیا بانکداران کارگران ضروری هستند؟
خوب، بسیاری از بانکداران برتر فکر می کنند که هستند. لوید بلنکفین، مدیر اجرایی سابق گلدمن ساکس، معروف گفت: پس از اینکه گلدمن در سال 2009 به سقوط اقتصاد کمک کرد و کمک های مالی عظیمی از دولت دریافت کرد که «ما بسیار مهم هستیم. ما با کمک به آنها برای افزایش سرمایه به رشد آنها کمک می کنیم. این به نوبه خود به افراد امکان می دهد مشاغلی داشته باشند که رشد و ثروت بیشتری ایجاد کند. این یک چرخه با فضیلت است.» در واقع او گفت تایمزاز لندن که به عنوان یک بانکدار، «کار خدا» را انجام می دهد.
اما من و خوان آنتونیو مونتهینو، دانشجوی فارغالتحصیلی سابقم حضور پیدا میکنیم تخریب باشگاه بانکداران"بانکداری خروشان" در مقایسه با سیستم مدرن بانکداری خسته کننده، یک تخلیه خالص برای اقتصاد ایالات متحده است. این بانکداران بزرگ، اپراتورهای صندوق های تامینی و مدیران سهام خصوصی به دور از کارگران ضروری، نرخ رشد اقتصادی را کاهش می دهند و از اکثریت افراد در اقتصاد ثروت استخراج می کنند.
کمیسیون بورس و اوراق بهادار (SEC) اخیراً مهر تأییدی را به صندوق های مبادله شده بیت کوین داده است. این پیشرفت چقدر قابل توجه است؟
این تأیید میتواند بسیار مهم باشد، بهویژه اگر سوابق قانونی و/یا نظارتی ایجاد کند که شیب نزولی ادغام داراییهای رمزنگاری شده در آن معماری مالی سنتی را روان کند. از برخی جهات، این رویداد به من احساس "دژاوو دوباره" می دهد، و من را به یاد برخی از تصمیمات اولیه در مورد مقررات زدایی از مشتقات و مبادلات پیش پرداخت اعتباری به روش های افزایشی در آستانه بحران بزرگ مالی می اندازد. تعدادی از این خطرات به صورت مفصل و پرشور برجسته شد مخالفت به تصمیمی که توسط کمیسیونر SEC کارولین آ. کرنشاو نوشته شده است. هسته نقد کرنشاو این است که این صندوقهای قابل معامله در مبادلات بیتکوین مبتنی بر داراییهای بیتکوین هستند که خود تا حد زیادی غیرقانونی هستند و در بسیاری از نقاط جهان در پلتفرمهای تاریک معامله میشوند. شفافیت کمی در مورد اینکه چه چیزی قیمت بیت کوین ها را تعیین می کند وجود دارد و شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد آنها دستکاری شده اند و در معرض روش های کلاهبرداری هستند، اغلب بدون توسل. این فرصت های زیادی را برای فعالیت های غیرقانونی مانند پولشویی و همچنین تامین مالی و تجارت تسلیحات و مواد مخدر فراهم می کند. انتقاد اساسی این است که، مانند وامهای وامهای گرانقیمت غارتگرانه و اوراق بهادار مشکلساز با پشتوانه دارایی، میتوانید آنها را با بستهبندیهای شیک و زنگها و سوتهای پیچیده بپوشانید، اما زبالههای زیرین هنوز بوی تعفن میدهد. کرنشاو می داند که چگونه سوابق در تجارت نظارتی ایجاد می شود. و همانطور که اوراق مشتقه و سایر اوراق بهادار پیچیده به آرامی اما مطمئناً در آستانه بحران مالی به صورت افزایشی به فروش رسیدند. بینی زیر چادر رویه ها («خب، این چیز جدید درست مانند چیز قدیمی است که قبلاً تأیید کردهایدکرنشاو و منتقدان دیگر، مانند کسانی که در آمریکایی ها برای اصلاحات مالی و بازارهای بهتر، به درستی نگران این هستند که یک بار دیگر ما به سمت پایین یک سراشیبی لغزنده حرکت کنیم. کرنشاو به درستی می پرسد: «زمانی که FTX [شرکت سام بنکمن-فرید] منفجر شد، بسیاری از ما نفس راحتی کشیدیم که سقوط یکی از اصلی ترین بازیگران در بازار کریپتو تأثیر کمی بر بازارهای جهانی به طور کلی داشت. آیا تأیید محصولات امروزی پیوند ضعیفشده قبلی را برای بازارهای سنتی فراهم میکند [یعنی شکستن موانع قبلی] که اجازه میدهد بحرانها در بازارهای کریپتو عمدتاً ناسازگار سرایت کنند؟ این سوالات در دستور امروز در نظر گرفته نمی شود.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا