در اواسط آوریل، ما میزبان زبانشناس، تحلیلگر سیاسی و فعال مشهور نوام چامسکی بودیم که برای سخنرانی و رویداد پرسش و پاسخ در دانشگاه لیهای به عنوان بخشی از انجمن گفتگوهای داگلاس برگزار شد. این رویداد با حضور صدها دانشجو، استادان و کارمندان برگزار شد و جامعه دانشگاه لیهای فرصتی را برای مشارکت در مسائل سیاسی معاصر با پروفسور چامسکی در ارتباط با ظهور افراط گرایی جهانی و داخلی فراهم کرد. این تأمل به برخی از بینش های چامسکی و آنچه که آنها در مورد وضعیت دموکراسی امروز در آمریکا به ما می گویند می پردازد.
بیش از دو سال از قیام 6 ژانویه می گذرد، جایی که هزاران شورشگر راست افراطی در تلاش برای جلوگیری از انتقال مسالمت آمیز قدرت اجرایی به کاپیتول کشورمان یورش بردند. کریستوفر رای، رئیس اف بی آی، این قیام را یک «تروریسم داخلی» توصیف کرد. گزارش نشان می دهد که افراط گرایان راست افراطی در کشور ما بیشتر از بنیادگرایان اسلامگرای داخلی از 9 سپتامبر کشته شده اند. در این محیط سیاسی، چامسکی علل افزایش افراط گرایی دست راستی را افشا می کند و بیشتر وقت خود را با جامعه لیهی صرف بحث در مورد این موضوع کرد که نگرانی فزاینده ای داشت.
وقتی از چامسکی پرسیده شد که او درباره ظهور جناح راست در سیاست امروز ایالات متحده چه فکر می کند، اشاره می کند که این صرفاً یک آمریکایی نیست، بلکه یک پدیده بین المللی است. چامسکی با استناد به محبوبیت فزاینده ناسیونالیستهای قومی راستگرا در سراسر جهان از نایجل فاراژ در بریتانیا و مارین لوپن در فرانسه گرفته تا حزب AFD در آلمان، ژایر بولسونارو در برزیل، ویکتور اوربان در مجارستان و ملیگرایان مذهبی در اسرائیل اذعان دارد که در حالی که هر ملتی طعم منحصر به فرد خود را از ناسیونالیسم دست راستی دارد، افراط گرایی در حال افزایش در سراسر جهان است.
چامسکی بر نقش نئولیبرالیسم به عنوان نیرویی که به سیاست های راست گرا، اقتدارگرا و فاشیستی دامن می زند تأکید می کند. او به افزایش نابرابری و ناامنی کارگران در سرتاسر جهان در 40 تا 45 سال گذشته اشاره میکند و «جنگ طبقاتی تلخ و وحشیانه» را برجسته میکند که توسط هر دو حزب سیاسی بزرگ ایالات متحده، به نمایندگی از نخبگان پلتوکراتیک، و علیه اکثریت بزرگ در حال انجام است. آمریکایی هایی که در این دوره شاهد رکود یا افول موقعیت های اقتصادی خود بوده اند. در ایالات متحده، یک نخبۀ شرکتی یک سیستم سیاسی-اقتصادی را تحمیل کرده است که دستمزدها و درآمدهای راکد خانوار را نهادینه می کند، کارگران را برای افزایش بهره وری تحت فشار قرار می دهد، به حمله به اتحادیه های کارگری دامن می زند، هیچ کاری برای جلوگیری از افزایش هزینه های مراقبت های بهداشتی و افزایش مرگ و میر انجام نمی دهد. دولت حبس رشد کرد، زیرا سود احتکار شده از این شیوه ها به یک درصد از ثروتمندان آمریکایی تعلق می گیرد که اقتصاد را در اختیار دارند و آن را کنترل می کنند.
چامسکی به الف اشاره می کند گزارش از سوی شرکت رند، که دریافته است که نخبگان تجاری ایالات متحده در طول سه دهه گذشته 50 تریلیون دلار ثروت اضافی را به بهای هزینه های کارگران، طبقه متوسط و آمریکایی های فقیر از دست داده اند. گزارش رند از زبان آکادمیک مودبانه ای استفاده می کند و در مورد افزایش نابرابری اقتصادی از سال 1975 تا 2018 صحبت می کند که در آن رشد درآمد و ثروت "به طور مساوی تقسیم نشده است" و نابرابری "به میزان قابل توجهی با اکثر معیارها افزایش یافته است" به میزان 47 دلار اضافی. تریلیون دلاری که توسط ثروتمندترین آمریکایی ها تسخیر شده است، به زیان 90 درصد پایین درآمدشان.
چامسکی در زبانش صریح تر و صریح تر است. او در مورد این صحبت می کند که چگونه این جنگ طبقاتی به نمایندگی از نخبگان پلتوکراتیک "درها را برای سرقت محض مردم آمریکا باز کرده است". چامسکی استدلال می کند که تشدید جنگ طبقاتی محیط مناسبی برای یک عوام فریب اقتدارگرا است تا به قدرت برسد و با ترس و اضطراب یک شهروند ناامن فزاینده بازی کند. این عوام فریب - چامسکی از ترامپ به عنوان نمایشگاه A یاد می کند - به حامیانش می گوید که آنها را دوست دارد، در حالی که با تشدید بیشتر سیاست های نئولیبرالی مانند مقررات زدایی از تجارت و کاهش مالیات برای ثروتمندان، که نه تنها به افزایش نابرابری، بلکه به نابرابری جهانی دامن می زند، از پشت آنها خنجر می زند. بحران زیست محیطی که ناشی از فقدان مقررات در صنعت سوخت های فسیلی است. در سبک کلاسیک چامسکی، او به قدرت باورنکردنی تبلیغات اشاره می کند و صنعت سوخت های فسیلی نقش "بازرگانان شک، آب گفتمان عمومی را در مورد واقعی بودن یا خیر بودن تغییرات اقلیمی گل آلود می کند و در نتیجه اقدامات بالقوه دولت در این بحران فزاینده را کم رنگ می کند. چامسکی استدلال میکند که عوام فریبی به سبک ترامپی برای هدایت توجه عمومی از جنگ طبقاتی که نخبگان رانده میشوند، ابزاری است که خشم عمومی را از طریق بهرهبرداری بیشرمانه از مسائل مربوط به جنگ فرهنگی با دکمه داغ تحریک میکند. در میان آنها چامسکی شامل ضد واکسیریسم است - که به گفته او "صدها هزار آمریکایی را کشته است." یکی دیگر از تاکتیکهای انحرافی، جریان اصلی تبلیغات «جایگزینی بزرگ» در حزب جمهوریخواه و در رسانههای راستگرا است که سفیدپوستان طبقه کارگر آمریکایی را به دلیل مهاجرت غیرسفیدپوستان که تهدید میکنند سفیدپوستان را به اقلیت تبدیل میکنند، تحت حمله قرار میدهند. در نهایت، چامسکی از تلاشی اقتدارگرایانه در حق آمریکا برای شیطان جلوه دادن هر گروهی با تخصص صحبت میکند که ممکن است جمهوریخواهان، فریبهای آن و حامیان پلتوکراتیک آن را به چالش بکشد. این کارشناسان بسیار بداخلاقی شامل روزنامهنگاران، دانشمندان و متخصصان پزشکی، در میان دیگران با مهارتهای فنی هستند که ممکن است تبلیغات GOP را تکرار نکنند. همانطور که چامسکی استدلال میکند، پیامی که در این جنگ علیه روشنفکری ارائه میشود این است که «این بخش شرکتها مقصر نیستند» که مردم آمریکا را تحت فشار قرار دادهاند، بلکه «نخبگان لیبرال» و سایر تکنوکراتها هستند که ظاهراً ضمیمههای حزب دموکرات هستند. و علیه آمریکایی های عادی کار می کند. قابل درک است که چامسکی این ضد روشنفکری در حال افزایش را بسیار نگرانکننده میداند، زیرا بیاعتمادی، بیگانگی، توهم پارانوئیدی و انزوا را دامن میزند، که تلاشها برای تشکیل جنبشهای اجتماعی دموکراتیک مترقی را که ممکن است علیه پلوتوکراسی در آمریکا مبارزه کنند، تضعیف کرده است.
یکی از مهمترین درسهایی که چامسکی برای مخاطبانش گذاشت این است که ظهور افراطگرایی و پلوتوکراسی اجتنابناپذیر نیست. اگر جامعه عادلانهتری میخواهیم، باید سازماندهی کنیم و برای آن مبارزه کنیم. این فقط به دامان ما نمی افتد. جنبشهای اجتماعی قبلاً تغییر ایجاد کردهاند و میتوانند دوباره آن را انجام دهند. اما این به ما بستگی دارد که آن رویا را به واقعیت تبدیل کنیم.
یکی از اولین سوالاتی که از چامسکی در طول پرسش و پاسخ دانشجویان پرسیده شد، این بود: "آینده را با افزایش تنش ها و آشکارتر شدن جنگ طبقاتی در آینده چه می بینید؟" او پاسخ داد: این به شما بستگی دارد ... اگر فقط یک طرف درگیر جنگ طبقاتی باشد، نتیجه را می دانید. اگر هر دو طرف درگیر شوند، کاملاً متفاوت است.»
چامسکی چرخه های تغییر در قرن بیستم را برجسته کرد. او توضیح داد که چگونه اتحادیههای کارگری توسط رئیس جمهور وودرو ویلسون و سرکوبهای شرکتها در دهه 20 نابود شدند. افول اتحادیه های کارگری قبل از عصر طلایی، دوران فقر شدید و نابرابری عظیم ثروت بود. با این حال، عصر طلایی با واکنش شدید جنبش های اجتماعی مواجه شد. اتحادیههای کارگری و سازمانهایی مانند AFL-CIO شروع به سازماندهی اقدامات صنعتی و اعتصابات تحصنآمیز کردند. چنین فشاری در کنار کاخ سفید دلسوز تحت فرمان فرانکلین روزولت، منجر به تصویب نیو دیل شد که زمینه را برای نهادهای سوسیال دمکراتیک از جمله دولت رفاه، مقررات تجارت و حمایت از کارگران ایجاد کرد. به عنوان مثال تامین اجتماعی را در نظر بگیرید که امروزه به ده ها میلیون آمریکایی مزایا ارائه می کند و یکی از موثرترین برنامه های ضد فقر در تاریخ ایالات متحده است.
با این حال، لازم نیست برای نمونه هایی از موفقیت های جنبش دموکراتیک به یک قرن پیش برگردیم. اعتراضات زندگی سیاه پوستان مهم است (BLM) در سال 2020 یکی از بزرگترین، اگر نگوییم بزرگترین اعتراضات در تاریخ ایالات متحده بود. حدود 26 میلیون نفر گزارش شده است در تظاهرات شرکت کردند. این حدود 10 درصد از جمعیت بزرگسال بود. اعتراضات قبل از فرمان اجرایی 14074 بود که سیاست های استفاده از زور آژانس فدرال را تغییر داد. BLM همچنین تغییرات قابل توجهی در آگاهی عمومی ایجاد کرد و ادارات پلیس محلی را مجبور کرد تا با تاریخچههای آشفته نژادپرستی، پروفایلهای نژادی و وحشیگری پلیس مقابله کنند. پژوهش نشان می دهد که اعتراضات BLM گفتمان عمومی را به سمت ضد نژادپرستی سوق داد. تجزیه و تحلیل جستجوهای رسانه های اجتماعی و اخبار نشان می دهد که علاقه فزاینده ای به عباراتی مانند «حبس دسته جمعی»، «برتری سفیدپوستان» و «نژادپرستی سیستمیک» وجود دارد. چنین علاقه ای حتی فراتر از اوج اعتراضات در تابستان 2020 نیز ادامه داشت مدرک نشان میدهد که جنبش BLM درک تبعیض علیه سیاهپوستان را افزایش داد، و این باعث شد که برخی از آرا از دونالد ترامپ و نامزدهای حزب ثالث به جو بایدن در انتخابات ریاستجمهوری 2020 تغییر کنند.
دومین درس مهم از سخنرانی چامسکی این است که خشونت پاسخی برای مقابله با افزایش نابرابری و حمله به دموکراسی نیست. در طول پرسش و پاسخ از چامسکی پرسیده شد: «آیا تهدید خشونت تنها مکانیزمی است که برای برقراری صلح یا انقلاب مترقی داریم؟» او پاسخ داد: «آیا خشونت به غلبه بر این مشکلات کمک میکند؟ دلیلی برای این باور وجود ندارد. توسل به خشونت حرکت به عرصه ای است که دشمن در آن قدرت دارد. اگر تاکتیککار باشید، وارد عرصهای نمیشوید که حریف قدرتمند است، بلکه وارد عرصهای میشوید که حریف ضعیف است.» «دشمن» در این مرجع ظاهراً به نخبگان سیاسی-اقتصادی پلتوکراتیک اشاره می کند که چامسکی در طول سخنرانی خود به عنوان تهدید اصلی برای دموکراسی آمریکایی هدف قرار داده است.
چامسکی به این موضوع پرداخت که چگونه کسانی که در قدرت سیاسی هستند از خشونت مربوط به اعتراض برای توجیه مخالفت خود با جنبشهای اجتماعی استفاده میکنند. او از اعتراضات BLM در تابستان 2020 به عنوان مثال استفاده کرد و به این نکته اشاره کرد که چگونه، با وجود BLM به شدت بدون خشونت، حاشیه ای از معترضان و در برخی موارد آژیتاتورها، شورش کردند، فروشگاه ها را غارت کردند و اموال را تخریب کردند. این درست به نفع رسانه هایی مانند فاکس نیوز بود که کارشناسان آن شورش ها را دوست داشتند زیرا به آنها فرصتی دادند تا جنبش را شیطانی جلوه دهند. همانطور که مطالعات متعدد مستند شده است (نگاه کنید به اینجا کلیک نمایید و اینجا کلیک نماییدفاکس نیوز به طور مداوم شورش را به BLM گره می زد تا جنبش و اهداف عدالت اجتماعی آن را خدشه دار کند. اگرچه اکثریت قریب به اتفاق اعتراضات BLM مسالمت آمیز بوده است، نمونه هایی از اعتراضات خشونت آمیز برای افزایش درک جرم و خشونت BLM استفاده شد. چنین تصوراتی از حمایت از BLM و اهداف آن برای اصلاح پلیس می کاهد.
چامسکی از خشونت به عنوان "هدیه ای به دشمن" یاد کرد. در عوض، تغییر باید از "سازمان و کنشگری فعال" ناشی شود. همانطور که او به حضار یادآور شد، اعتراضات مسالمت آمیز جنبش حقوق مدنی دهه 1960 بود که به تصویب قوانین حقوق مدنی در سال های 1964 و 1968 و قانون حقوق رای در سال 1965 منجر شد. مارتین لوتر کینگ (MLK) جونیور الهام گرفته شده بود. توسط هنری دیوید ثورو و حمایت مهاتما گاندی از خشونت پرهیزی، و از آن به عنوان اصل سازماندهی جنبش حقوق مدنی استفاده کرد. در سازمان اجتماعی عدم خشونت (1959)، MLK خشونت را مورد انتقاد قرار داد و آن را به عنوان یک نیروی اجتماعی غیرجذاب توصیف کرد و استدلال کرد که فقط دفاع از خود از نظر اخلاقی موجه است و می تواند همدردی عمومی را به دست آورد. با این حال، MLK از مقاومت منفعلانه یا استعفا دفاع نکرد. او از "عدم خشونت ستیزه جویانه"، فشار مداوم اعتراضات مدنی در قالب راهپیمایی های توده ای، تحریم، تحصن، و اعتصاب دفاع می کرد. تقویت نظر چامسکی و MLK، تحقیق معاصر نشان می دهد که کمپین های مقاومت مدنی دو برابر کمپین های خشونت آمیز در دستیابی به تغییرات سیاسی موفق بوده اند.
ما معتقدیم که چامسکی استدلالی تحریکآمیز و قانعکننده در مورد حیات جنبشهای اجتماعی و عدم خشونت برای تغییر ارائه میکند. او همچنین حق دارد تشخیص دهد که چگونه نخبگان ثروتمند درگیر جنگ طبقاتی هستند که از تبلیغات جنگ فرهنگی استفاده می کند. زمانی که مقامات حزبی پایگاه خود را غارت می کنند طراحی روی ترانس هراسی، پرورش ترس در مورد نظریه نژاد انتقادی، دامن زدن به ترس در مورد حمله به حقوق متمم دوم، و جریان اصلی با تبلیغات «جایگزین بزرگ»، پایگاه حزب به طور فزاینده ای رادیکال می شود. پایگاه جمهوری اسلامی علیرغم اینکه قربانی یک جنگ طبقاتی نخبگان است، در این پیام جنگ فرهنگی قرار می گیرد. همانطور که ما داریم یافت در دادههای نظرسنجی ملی خودمان از موسسه مارکون دانشگاه لیهای، تنها حدود 1 درصد از افرادی که جمهوریخواه شناخته میشوند به عنوان طبقه بالا شناخته میشوند، و تنها 11 درصد به عنوان طبقه بالا یا طبقه متوسط بالا معرفی میشوند، به این معنی که از افراد حرفهای هستند. پس زمینه هایی که احتمالاً بخشی از کلاس کسب و کار شرکتی یا گروهی از متخصصان یقه سفید در حاشیه طبقه بالای شرکت هستند. 26 درصد از جمهوری خواهان آمریکایی خود را طبقه متوسط می دانند و 9 و 89 درصد دیگر را به ترتیب طبقه متوسط یا پایین می دانند. این به این معنی است که سهم XNUMX درصدی جمهوریخواهانی که خارج از طبقه بالا شناسایی میشوند، افرادی هستند که احتمالاً از افزایش ناامنی کارگران و تشدید نابرابری در دوران نئولیبرال آسیب دیدهاند. با این حال، این افراد از جنگ فرهنگی حزب جمهوری خواه استقبال می کنند، که توجه را از حمله فعال حزب به پایگاه خود منحرف می کند.
اما این داستان چیزهای بیشتری دارد. کار ما در مؤسسه مارکون Lehigh's نشان می دهد که چگونه برتری سفید پوست یک نیروی اجتماعی است که قدرت ایدئولوژیکی را بر مردم اعمال می کند. در کشوری که از لحاظ تاریخی بردهداری و بعداً جداسازی جیم کرو را ایدهآل میکرد و به آن عمل میکرد، همیشه قدرتی بهنحو خود بوده است و همچنان به لفاظیهای قومی-ناسیونالیستی که سفیدپوستان را به جایگاهی مسلط میرساند، ادامه میدهد. برتری سفیدپوستان به اشکال مختلف در طول تاریخ آمریکا ثابت بوده است، و ما نباید این عامل را در توضیح تداوم نابرابری در آمریکا امروز به وضعیت ثانویه تبدیل کنیم. چامسکی درست می گوید که نژادپرستی به عنوان سلاحی برای تقویت طبقه گرایی در میان فعالان مدرن پلوتوکراسی در حزب جمهوری خواه استفاده می شود. اما نژادپرستی به طور مستقل برای تقویت امتیاز و قدرت سفیدپوستان در زمانی که جمعیت به سرعت در حال تنوع جمعیتی و دور شدن از اکثریت سفیدپوست قفقازی است عمل می کند. ما امروز در مورد جمعیتی صحبت می کنیم که در آن - بسته به سؤال نظرسنجی پرسیده شده - یک سوم تا نیمی از آمریکایی ها و اکثر جمهوری خواهان اکنون نسخه اصلی برتری سفیدپوستان را پذیرفته اند که تبلیغات جایگزینی بزرگ را می پذیرد، شمایل نگاری کنفدراسیون را تجلیل می کند و هویت سفید را به بالاترین سطح می رساند. یک آرمان ملی اینها روندهای وحشتناکی هستند.
بله، نخبگان جمهوری خواه این ارزش های اجتماعی ارتجاعی را با فروش تبلیغات جنگ فرهنگی تشدید می کنند، در حالی که به پایگاه خود - که اکثریت قریب به اتفاق آنها ثروتمند نیستند - در مسائل اقتصادی لگد می زنند. اما این روش بسیار وحشیانه ای برای کنترل است که دقیقاً به دلیل سابقه طولانی بیگانه هراسی و برتری سفیدپوستان است که فرهنگ سیاسی آمریکا را تعریف می کند.
نوام چامسکی الهام بخش مبارزه با تبلیغات است. در طول بحث، او دانشآموزان را تشویق میکرد تا در مورد چگونگی و کجا اطلاعات خود را به دست آوریم، درباره روابط قدرت، چگونگی چارچوببندی رویدادها، چه کسی چارچوببندی را انجام میدهند و چه چیزی را به دست میآوریم، فکر کنند. از طریق این فرآیند تعمدی و تأملی، ما به طور انتقادی آموزش می بینیم. بینشهای انتقادی چامسکی راهنمای ارزشمندی برای کمک به توسعه آگاهی درباره نابرابریهای موجود در دنیای ما، علل آنها و کارهایی که ما میتوانیم به طور جمعی در مورد آنها انجام دهیم، ارائه میکند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
خلاصه عالی مرد بزرگ! متفکری شگفتانگیز که در میان جریانهای بسیار زیاد امروزی، راهی برای ایجاد عقل و امید دارد.