گزارشهای خشم واشنگتن علیه ادوارد اسنودن، افشاگر جاسوسی، یک حقیقت اساسی در مورد قدرت را نشان میدهد. نوام چامسکی آن را به عنوان مشکل اساسی دموکراسی واقعی، حتی در جوامع به اصطلاح «آزاد» بیان کرده است:
به یاد داشته باشید، هر ایالت، هر دولت، یک دشمن اصلی دارد: جمعیت خودش. (نوام چامسکی، درک قدرت، ویرایش شده توسط پیتر آر. میچل و جان شوفل، نیو پرس، 2002، ص. 70.)
هرکسی که از خط خارج شود، به ویژه اگر از تلاش های مقامات برای دستگیری آنها سرپیچی کند، در معرض مجازات شدید قرار می گیرد. بیشتر از آن به این دلیل که انضباط عمومی افراد نابکار مهم است، مبادا تهدید یک نمونه «بد» به یک بیماری واگیر در جامعه تبدیل شود.
اسنودن توسط دیک چنی، معاون سابق رئیس جمهور جنگ طلب سابق ایالات متحده، محکوم شدخائن' و الف جاسوسی احتمالی برای چین. سناتور دایان فاینستن، رئیس کمیته اطلاعات سنای ایالات متحده، به خبرنگاران گفت که اسنودن مرتکب اقداماتی شده است. "عمل خیانت". وجود داشت "خشم پنهان" در میان بسیاری از سیاستمداران آمریکایی هنگام فرار اسنودن از هنگ کنگ و رسیدن به فرودگاه مسکو، جایی که او همچنان از شناسایی فرار می کرد. ژنرال کیت الکساندر، مدیر آژانس امنیت ملی، شکایت کرد اسنودن به وضوح فردی است که به اعتماد و اطمینانی که ما به او داشتیم خیانت کرده است. این فردی است که به نظر من با نیت عالی عمل نمی کند.
با توجه به منبع چنین اتهاماتی - عمدتاً مقامات ارشد دولت فعلی و قبلی ایالات متحده - ناظران منطقی تحت تأثیر قرار نخواهند گرفت. به عنوان نورمن سولومون به درستی اشاره می کند:
«وضعیت نظارت و جنگ دائمی یکی است. منطق دولت ایالات متحده برای جاسوسی فراگیر «جنگ علیه تروریسم» است، وضعیت جنگی تحت هر نامی که باشد.
سلیمان هشدار می دهد:
مسئله اصلی کمبود شدید ما در دموکراسی است. چگونه میتوانیم رضایت واقعی حکومتشوندگان را داشته باشیم، در حالی که دولت با رازداری شدید، نظارت و تحقیر حریم خصوصی ریشه دوانده است؟
واشنگتن و متحدانش که توسط رسانه ها به عنوان "جامعه بین المللی" به مردم فروخته شده اند، به خوبی از خطرات آن آگاه هستند. عموم مردم را باید سرکوب کرد و در جای خود نگه داشت. اوباما و مقامات او در دولت، و جامعه اطلاعاتی ایالات متحده، باید به شدت تاکید کنند که افشای برنامه جاسوسی مخفی آمریکا توسط اسنودن به "دشمن" کمک می کند و به روابط بین المللی آسیب می رساند.
افشاگری های اسنودن توسط روزنامه نگار آمریکایی گلن گرینوالد در گاردین فاش شد. او به درستی اشاره کرد که یک کمپین از شیطان سازی سعی میکند توجه را از ماهیت افشاگریهای اسنودن منحرف کند و در عوض بر پیشینه شخصی اسنودن و هرگونه نقص شخصیتی ادعایی تمرکز کند. در واقع، گزارش های اولیه بی وقفه اسنودن را چنین توصیف کردند یک ترک دبیرستان یا روی "دلشکسته" و "رها" او متمرکز شده است "دوست دختر رقصنده". در 24 ژوئن، چاپ اول ایندیپندنت اشاره کرد اسنودن فراری در عنوان مقاله ای از Shaun Walker و David Usborne. بیبیسی «بیطرف» نیز از اسنودن به عنوان یک "فراری"زمانی که «سوتزن» دقیقتر و مطمئناً بارگذاری کمتری دارد. حتی گاردین هم دارد اشاره در چندین نوبت به اسنودن به عنوان یک "فراری".
نیک کوهن، یک تبلیغ کننده جنگ لپ تاپ که برای هیچ کدام شناخته نشده است 'سریع و خشن'قهرمانی های سبک، قابل پیش بینی آغشته اسنودن در نقش "بزدل":
اگر بدوید، شبیه یک ترسو هستید. ممکن است دلیل خوبی برای ترسو بودن داشته باشید. ممکن است هر کس دیگری در موقعیت شما به اندازه شما سریع بدود. هیچ اشکالی ندارد که مسیر بزدلانه را انتخاب کنید، مگر اینکه مانند ادوارد اسنودن ادعا کنید که درگیر نافرمانی مدنی هستید.
کاری که اسنودن انجام داد، در واقع بسیار شجاع بود و یک روزنامه نگار شایسته از اقدامات و شجاعت او استقبال می کرد. سلیمان قرار دادن کوهن و امثال او برای شرم:
ترکیبی از خشونت پرهیز از خشونت و آرمانگرایی که جزء لاینفک افشاگریهای شجاعانه ادوارد اسنودن و بردلی منینگ بوده است، به ندرت ذکر شده است. در حال حاضر، یکی در یک سفر خطرناک در سراسر جهان در جستجوی پناهندگی سیاسی است، در حالی که دیگری در زندان محبوس شده و محبوس در یک محاکمه نظامی است که ابعاد انسانی پرونده را در نظر نمی گیرد.
یک نگهبان قابل تحسین سرمقاله همچنین از اسنودن دفاع کرد و گفت:
«کسانی که اطلاعات رسمی را درز میکنند اغلب محکوم، تحت پیگرد قانونی قرار میگیرند یا مورد تهمت قرار میگیرند. هر چه این نشت جدی تر باشد، تعقیب و گریز شدیدتر و مجازات بیشتر است.
بیشتر به این نکته، این برای هر کسی که قدرت را به چالش می کشد صدق می کند به طور موثر. از قضا، گاردین دقیقاً توضیح می دهد چه کرد به نوام چامسکی در 2005.
سرمقاله افزود:
"مناظره تنها به دلیل حقایقی است که نه توسط دولت، بلکه توسط یک افشاگر و مطبوعاتی که هنوز هم آزاده هستند، در اختیار عموم قرار گرفته است."
درست است، اگرچه آن اشاره گذرا به «مطبوعات هنوز آزادانه»، که در زمانهای گذشته مطمئناً صرفاً «مطبوعات آزاد» بود، اشاره جالبی است که سردبیران اذعان میکنند که بسیاری از مردم ممکن است از نمای این روزنامه دیده باشند. سیستم تبلیغاتی
به ناچار، در حال حاضر نیز تلاش می شود لکه دار کردن گرین والد، با هر دو روزنامه نیویورک دیلی نیوز و نیویورک تایمز که تلاش می کنند تا خاک روزنامه نگار را از بین ببرند. در یک آگهی hominem قطعهای درباره گرینوالد که در وبسایت BuzzFeed منتشر شد، و با عکسهای تا حدودی شوم نشان داده شد، این روزنامهنگار به عنوان «شخصیتی که مدتها حتی توسط بسیاری از چپها بهعنوان یک عجیبوغریب دشوار تلقی میشد» انتخاب شد. مقاله به طرز عجیبی نقل قولی از شخصی داشت که می گفت گرین والد این بود:
ترسناک - اما بعد به سرعت متوجه شدم که این ترس احتمالاً به مدل موهای کوتاه و خیره شدن شدید او مربوط می شود.
در یک تلویزیون زنده مصاحبه، حتی توسط دیوید گرگوری مجری NBC News از گرین والد پرسیده شد:
آقای گرین والد، تا جایی که به اسنودن کمک کرده اید و از او حمایت کرده اید، حتی در تحرکات فعلی او، چرا نباید شما را به جرمی متهم کنند؟
گرینوالد با قاطعیت پاسخ داد:
«فکر میکنم خیلی خارقالعاده است که هر کسی که خود را روزنامهنگار میخواند، علناً در مورد اینکه آیا روزنامهنگاران دیگر باید به جنایات متهم شوند یا نه، فکر کند. فرض در سوال شما، دیوید، کاملاً بدون مدرک است، این تصور که من به هر طریقی به او کمک کرده ام. اگر میخواهید این نظریه را بپذیرید، به این معنی است که هر روزنامهنگار تحقیقی در ایالات متحده که با منابع خود کار میکند و اطلاعات طبقهبندی شده را دریافت میکند، یک جنایتکار است. و دقیقاً این نظریه ها و دقیقاً آن آب و هوا هستند که در ایالات متحده بسیار خطرناک شده است. به همین دلیل است که جین مایر، روزنامهنگار نیویورکر، در نتیجه نظریههایی که شما به آن اشاره کردید، گفت: «گزارشهای تحقیقی متوقف شده است».
گرینوالد گزارش که خانه اش دزدیده شد و به طرز عجیبی فقط یک لپ تاپ به سرقت رفت. همانطور که خود روزنامه نگار می گوید:
اگر دولت ایالات متحده سعی نمی کرد به اطلاعات رایانه من دسترسی پیدا کند، شوکه می شدم.
کارکرد اولیه دولت
به همان اندازه که افشاگریهای ادوارد اسنودن مهم هستند، تصویر بزرگتر، انگیزه شدید قدرت دولتی برای دنبال کردن طرحهای استراتژیک خود، ارتقای منافع شرکتی و مالی که با آن همپیمان است، و محافظت از خود در برابر هر گونه تهدیدی از سوی دولت اسنودن است. عموم مردم برای اینکه دولت واقعاً برای مردم کار کند.
روزنامهنگار مستقل، جاناتان کوک، همین نکته را بیان میکند (از طریق فیس بوک، 26 ژوئن 2013) که این اهمیت واقعی افشاگری های تکان دهنده اخیر در مورد نظارت است:
من از زمان اولین افشاگری اسنودن در مورد NSA گفته ام که هدف از این همه نظارت جمعی خنثی کردن تروریسم نیست. این برای جلوگیری از همه چالش ها یا تلاش برای پاسخگویی به نخبگان شرکتی است که جوامع ما و کره زمین را غارت می کنند تا خود را غنی کنند.
نقل قول های کوک از یک گاردین مقاله که نشان می دهد یک واحد پلیس بریتانیا به نام واحد ملی افراط گرایی داخلی ۹۰۰۰ فعال سیاسی را زیر نظر دارد:
«در سالهای اخیر، مشخص شده است که این واحد منابع خود را بر جاسوسی از فعالان محیطزیست، بهویژه آنهایی که در اقدام مستقیم و نافرمانی مدنی برای اعتراض به تغییرات آبوهوایی درگیر هستند، متمرکز کرده است.»
کوک نتیجه می گیرد:
«شنود تماسهای تلفنی و فعالیتهای اینترنتی ما دقیقاً برای اهداف پلید مورد استفاده قرار میگیرد: برای اطمینان از اینکه ما یا مطیع میمانیم یا مرعوب میشویم، زیرا نخبگان سیاسی و مالی ما هر چه بیشتر در تباهی و فساد خودنمایی میکنند.»
تاریخ شناس مارک کورتیس، که به طور گسترده سوابق مخفی دولت سابق را برای چندین مورد پیشگامانه تجزیه و تحلیل کرده است کتاب ها، اشاره کرده است که کارکرد اصلی دولت بریتانیا، "عملاً دلیل وجودی آن برای چندین قرن - کمک به شرکت های انگلیسی در دستیابی به منابع دیگر کشورها است." سرویس های امنیتی بریتانیا نقش مهمی در حمایت از «منافع ملی» دارند:
همانطور که لرد مکی، صدراعظم آن زمان، در اواسط دهه 1990 فاش کرد، نقش MI6 محافظت از "رفاه اقتصادی" بریتانیا از طریق "نظارت ویژه بر دسترسی بریتانیا به کالاهای کلیدی، مانند نفت یا فلزات [و] است. سود حاصل از بی شمار منافع تجاری بین المللی بریتانیا». (مارک کورتیس، Web of Deceit: نقش واقعی بریتانیا در جهان، وینتیج، 2003، صفحات 210-211.)
تصویر مشابهی را میتوان از همه «دموکراسیهای» بزرگ بهویژه ایالات متحده ترسیم کرد.
میزان تکان دهنده فساد دموکراسی توسط مشاغل بزرگ و متحدان سیاسی آن عمدتاً خارج از دستور کار رسانه های شرکتی است. و خبرنگاران و مفسران شاغل در شرکتها بر هنر عدم ایجاد ارتباطات دردناک مسلط شدهاند. دردناک برای منافع قدرتمند، یعنی. جای تعجب نیست که احزاب سیاسی اصلی ما هیچ انتخاب واقعی ارائه نمیدهند: همه آنها اساساً منافع یکسانی را نمایندگی میکنند و هر حرکتی را به سمت مشارکت عمومی معنادار در شکلدهی سیاست درهم میکوبند.
غیرقابل سکونت کردن سیاره
در معرفی کتاب جدید، مدیریت دموکراسی، مدیریت مخالفتربکا فیشر به تشریح محدودیتی میپردازد که قدرت شرکتها، از جمله بخش رسانههای جمعی و همدستان سیاسی آن، بر دموکراسی دارند. فیشر، یک فعال با ساعت شرکتی، می نویسد:
راههای قانونی ما برای پاسخگویی به نمایندگان فرضیمان، یا متقاعد کردن آنها برای توجه به خواستههای ما، محدود به اقدامات گروههای فشار یا اعتراضات رامکننده و عمدتاً بیاثر درباره موضوعات خاص و منفرد است. این تضمین میکند که نظام سرمایهداری میتواند صدمات فاجعهباری را بر جمعیتهای موضوع و محیط زیست وارد کند، حتی تا حدی که زیستپذیری سیاره را تهدید کند، در حالی که در بیشتر موارد، از چالشهای عمومی مصون بماند. (ربکا فیشر، سردبیر، مدیریت دموکراسی، مدیریت دگراندیشی: سرمایه داری، دموکراسی و سازمان رضایت، سازمان دیده بان، لندن، 2013، ص. 2)
چارچوب سرمایه داری جهانی – نهادها، سیاست ها و شیوه های حاکم بر آن – در رسانه های شرکتی بدیهی تلقی می شود. رابرت مک چسنی، آکادمیک و فعال رسانه ای، به "اکراه" مفسران برای "ارزیابی بلامانع" از سرمایه داری اشاره می کند. او یک مقایسه آشکار برای نشان دادن این پوچی انجام می دهد:
محققی که اتحاد جماهیر شوروی را مطالعه میکند، هرگز انحصار قدرت اقتصادی و سیاسی در اختیار حزب کمونیست و دولت را نادیده نمیگیرد و سپس بر مسائل دیگر تمرکز میکند. اقتصاد سیاسی مرکزی برای هر تحلیل معتبری خواهد بود، یا محقق به عنوان یک شارلاتان کنار گذاشته می شود. همین امر در مورد هر مطالعه آکادمیک در مورد هر تمدن باستانی صادق است. (رابرت مک چزنی، قطع ارتباط دیجیتال: چگونه سرمایه داری اینترنت را علیه دموکراسی می چرخاند، نیو پرس، نیویورک، 2013، ص. 17)
اما در موارد نادری که سیستم is مکچسنی خاطرنشان میکند که حتی نویسندگان منتقد نیز خود را موظف میدانند که «سوگند وفاداری» به سرمایهداری بدهند:
زمانی که محققان جامعه خود را بررسی می کنند، به چالش کشیدن امتیازات و امتیازات کسانی که در بالای آن قرار دارند و از وضعیت موجود بهره می برند، حتی در دموکراسی های سیاسی، به طور کلی تابو است. این ممکن است تقریباً به همان اندازه که در مورد اتحاد جماهیر شوروی قدیم صادق بود، در مورد ایالات متحده نیز صادق باشد. (همان.، پ. 17)
مشاهدات مکچزنی در مورد «پژوهشگران»، همانطور که او در کتابش به وضوح بیان میکند، به متخصصان رسانه نیز تعمیم مییابد. همانطور که اغلب گفتهایم، نمیتوان انتظار داشت که یک سیستم رسانهای شرکتی صادقانه یا دقیق درباره دنیای شرکتها گزارش دهد.
فیشر درسته هشدار می دهد که سیستم شرکتی «نمیتواند با دموکراسی واقعی همزیستی کند» و افزود:
«ظهور و غلبه شرکت، ظهور شکلی از دموکراسی - لیبرال دموکراسی - را تسهیل کرده است که با فرآیندهای مدیریتی دقیق برای تسلط شرکتها بر جامعه، و برای سیستم سرمایهداری برای درو کردن آسیبهای انسانی و زیستمحیطی عظیمی امن میشود. '
به عبارت دیگر، به اصطلاح «لیبرال دموکراسی» به سپری مرگبار تبدیل شده است که از سرمایه داری در برابر تهدید دموکراسی مناسب مبتنی بر مشارکت معنادار عموم مردم محافظت می کند. همانطور که در موارد متعدد توضیح داده ایم کتاب ها و هشدارهای رسانه ایقدرت شرکتها برای دههها کمپینهای گسترده اطلاعات نادرست – به نام «روابط عمومی» – و لابیگری سیاسی را برای ایجاد توهم «اجماع» مورد نیاز برای تعقیب اهداف خودخواهانهاش انجام داده است.
خوشبختانه، در اینجا یک ضعف ذاتی وجود دارد، زیرا سیستم تنها تا زمانی حفظ می شود که پذیرش عمومی در مقیاس بزرگ از وضعیت موجود وجود داشته باشد. نوام چامسکی به خوبی بیان می کند که می گوید:
حتی کارآمدترین سیستم تبلیغاتی نیز قادر به حفظ نگرش مناسب در میان مردم برای مدت طولانی نیست. [...] مشکلات اساسی اجتماعی و اقتصادی را نمی توان برای همیشه زیر فرش جارو کرد. (نوام چامسکی، بازدارندگی از دموکراسی، وینتیج، 1993، صص 134-135)
بنابراین می توان در مورد زندگی تحت یک سیستم غول پیکر نظارت دولتی صحبت کرد. فقط انتظار نداشته باشید که رسانه های شرکتی به طور کامل در مورد معنای واقعی آن تحقیق کنند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا