نیکا دوبروفسکی با نوام چامسکی در مورد جوامع دزدان دریایی، «گلههای گیجشده» و شکنندگی زمان حال در متن کتاب آخر دیوید گرابر، انسانشناس فقید صحبت میکند.
دیوید گرابر انسان شناس در کتاب پس از مرگش استدلال می کند که از آنجایی که مسائل مربوط به استعمارزدایی با میراث تفکر روشنگری در غرب درگیر است. روشنگری دزدان دریایی، یا لیبرتالیا واقعی (که در اوایل سال آینده منتشر می شود) که ایده های روشنگری خود ذاتا اروپایی نیستند و در واقع توسط منابع غیر اروپایی شکل گرفته اند. این اثر بر روشهای دموکراتیک اولیه جوامع دزدان دریایی و بهویژه زانا-مالاتا متمرکز است، یک گروه قومی متشکل از نوادگان دزدان دریایی که در آغاز قرن هجدهم در ماداگاسکار ساکن شدند و گربر در آغاز تحقیقات قومنگاری با آنها مواجه شد. از حرفه آکادمیک او
گرابر، نویسنده مشاغل مزخرف: یک نظریه (2018) بدهی: 5000 سال اول (2011) و طلوع همه چیز: تاریخ جدیدی از بشریت (نوشته شده با باستان شناس دیوید ونگرو)، در سال 2020 درگذشت، اما در یک گفتگوی گسترده برای ArtReviewبیوه او، هنرمند و نویسنده نیکا دوبروفسکی، با نوام چامسکی، یکی از تحسینکنندگان آثار انسانشناس، درباره آخرین پروژه گرابر، نئولیبرالیسم و دموکراسی، تجربهگرایی غربی و امپریالیسم، آزادی بیان صحبت میکند. کوچک در مقابل وید. در اب راه رفتن در ایالات متحده، جنگ در اوکراین و اینکه چگونه نمایشگاه هنری Documenta آلمان به سختی با دعوت از هنرمندان غیر غربی برای کارگردانی آن برای اولین بار کنار آمد.
چامسکی، یکی از برجسته ترین متفکران چپ، آثار مهمی نوشته است که شامل ساختار نحوی (1957) موافقت تولید (1988) و اخیراً پرتگاه: نئولیبرالیسم، بیماری همه گیر و نیاز فوری به تغییرات رادیکال (2021، با CJ Polychroniou).
نیکا دوبروفسکی خیلی ممنون از مصاحبه این یک افتخار بزرگ است. ما می خواستیم درباره آخرین کتاب دیوید پس از مرگ بحث کنیم، روشنگری دزدان دریاییکه در ژانویه 2023 توسط Farrar، Straus و Giroux منتشر خواهد شد. دیوید در این کتاب نیز مانند سایر نوشتههای خود از اهمیت گفتگو صحبت کرده است. او توضیح می دهد که چگونه کل سنت های فرهنگی از خلق داستان های جدید پدید می آیند و چگونه این سنت ها سپس بازسازی و ویرایش می شوند.
نوام چامسکی خیلی جالب بود هم در مقالهاش «هرگز غربی نبود»، و هم در کتابی درباره مشارکتهای گسترده متفکران بومی آمریکا [طلوع همه چیز، 2021، با دیوید ونگرو]، متفکران چینی و دیگرانی که همانطور که دیوید اشاره می کند، در آن زمان به عنوان مشارکت کنندگان شناخته شدند، اما سپس از سنت پاک شدند. این فقط به عنوان یک تکنیک ادبی یا چیزی در نظر گرفته می شد. اما من فکر میکنم که او کاملاً روشن میکند که این یک مشارکت اساسی بود.
بحث در «هیچ وقت غربی نبود»، درباره ماهیت نفوذ، کاملاً روشنگر بود. روشهای متفاوتی که از طریق آن نفوذ صورت میگیرد، تفسیر میشود و - همانطور که سنت بعداً ساخته میشود - همانطور که او اشاره میکند، بر اساس استدلالهایی که اگر بهطور کلی اعمال میشد، تقریباً همه چیز را از بین میبردند فیلتر میشود. از جمله خود سنت.
یکی از جالب ترین قسمت های طلوع همه چیزفکر میکردم، بخشهایی درباره تعاملات با فیلسوف و متفکر بومی آمریکا و مشارکتهای او در چگونگی توسعه تفکر روشنگری توسط شخصیتهای برجسته بود.
ND درست قبل از نوشتن توماس هابز نهنگاو نمایشنامه ای از چارلز جانسون را دیده بود، دزد دریایی موفق، روی صحنه انگلیسی اجرا شد. دیوید پیشنهاد کرد که این تجربه با دزدان دریایی ماداگاسکار ممکن است بر تفکر سیاسی هابز تأثیر گذاشته باشد. همین ایده که مردم می توانند با یکدیگر مذاکره کنند. این که قدرت می تواند نه تنها از بالا به پایین بلکه به صورت افقی نیز سازماندهی شود، همانطور که در بسیاری از جوامع دزدان دریایی و در برخی از فرهنگ های بومی وجود داشت، برای اروپایی ها شگفت انگیز بود. دیوید اغلب می گفت که وظیفه او استعمار زدایی از روشنگری است. برای تغییر عقایدمان درباره نوع جامعهای که دوست داریم در آن زندگی کنیم. اگر در ایدههایمان درباره روشنگری، درباره اینکه از کجا آمده است، تجدید نظر کنیم، فکر میکنید این چگونه تصور عمومی را تغییر میدهد؟
NC من فکر میکنم که باید با دقت بیشتری این بینشها را دنبال کنیم که چگونه آن سنت، همانطور که او اشاره میکند، تبدیل به بازسازی گذشته توسط متفکران نخبهای میشود که آن را به شکلی خاص تغییر میدهند. اما وقتی به تعاملات اولیه بازگردید، همانطور که دیوید انجام داد و همانطور که آنها انجام می دهند طلوع همه چیز، می بینید که آنچه فیلتر شد تا به سنت پذیرفته شده تبدیل شود، بازسازی دقیق آنچه در واقع اتفاق افتاده است - حذف بسیاری از تعاملات و انواع مختلفی از صداهای مختلف، تجربیات مختلف به چیزی که سپس توسط نظرات نخبگان تغییر شکل داده شده است.
من فکر میکنم که بحث او در «هرگز غربی نبود» در مورد دورههایی که اقتدار دولتی به دلایلی ناکارآمد بود، یا توجهی نمیکرد یا تضعیف میشد، بهویژه قابل توجه است. در آن زمان بود که تعاملات در سطح زمین سهم اساسی و معنادار را به هر کارکردی که بعداً به عنوان دموکراسی انجام شد، ایجاد کرد.
از آنجا به وجود آمدند، اینگونه می توانند پیشرفت کنند. اما نه مفاهیم از بالا به پایین که به عنوان میراث سنتی ما بازسازی می شوند. این پیامدهای زیادی برای اقدام مستقیم در زمان حال دارد. من فکر میکنم تاکید او روی چیزهایی مانند زاپاتیستاها در گذشته، بر اقوام، کار روی دزدان دریایی و غیره است. دموکراسی دزدان دریایی در ماداگاسکار و دیگران از این نظر کاملاً چشمگیر است.
ND در جامعه مالاگاسی که دیوید چندین سال در آن زندگی می کرد و به خوبی می دانست، گفتگو به عنوان ابزاری سیاسی برای شکل دادن به فضای عمومی استفاده می شود. در کتاب شما موافقت تولید [1988، با ادوارد اس. هرمان]، شما توضیح می دهید که چگونه فضای عمومی و تخیل عمومی در کشورهای غربی از بالا به پایین توسط نهادهای ایدئولوژیک قدرتمند کنترل می شود.
NC اد هرمان، که اخیرا درگذشت، نویسنده اصلی آن بود. او متخصص امور مالی بود و در مدرسه وارتون تدریس می کرد. او به ساختار نهادی رسانه ها و اینکه چگونه عوامل نهادی اساسی منجر به شکل گیری سیستم اطلاعاتی ایجاد شده می شود، علاقه مند بود. باید بگویم در این مورد کمی اختلاف داشتیم. احساس خود من این است که اگرچه همه اینها مهم است، اما فکر نمیکنم تفاوت چندانی با فرهنگ عمومی فکری داشته باشد. کار خود من عمدتاً در واقع بر روی فرهنگ روشنفکری نخبگان بوده است، که همان فشارهای نهادی را ندارد، اما با این وجود به نسخهای از واقعیت منتهی میشود که با آنچه از سیستم رسانهای بیرون میآید تفاوت چندانی ندارد.
عبارت "رضایت تولید" البته متعلق به ما نیست. این از [مفسر سیاسی آمریکایی] والتر لیپمن است. همچنین ادوارد برنیز، بنیانگذار اصلی صنعت روابط عمومی. این دو نفر از اعضای کمیته اطلاعات عمومی وودرو ویلسون بودند، اولین آژانس بزرگ تبلیغات دولتی، به اصطلاح کمیته کریل، که برای تلاش برای تبدیل جمعیت صلحطلب به متعصبان ضد آلمانی با ورود دولت ویلسون طراحی شده بود. جنگ.
هم لیپمن و هم برنیز از موفقیت در ایجاد نسخه ساختگی از جنایات و غیره بسیار تحت تأثیر قرار گرفتند، که در واقع نظر را به طرز چشمگیری تغییر داد. لیپمن این تکنیک را «رضایت تولیدی» نامید که آن را هنری جدید در عمل دموکراسی نامید. او فکر می کرد که این دقیقاً راهی است که باید کار کند.
همانطور که دیوید در متن خود اشاره می کند، افکار نخبگان همیشه در تمام طول مسیر به شدت ضد دمکراتیک بوده است. همانطور که لیپمن می گوید، دموکراسی فقط به عنوان «حکومت اوباش» در نظر گرفته می شود. مردان مسئول باید خود را از غرش و لگدمال کردن گله گیج محافظت کنند. اتفاقاً لیپمن، روشنفکر عمومی لیبرال پیشرو در قرن بیستم، یک لیبرال ویلسون، روزولت، کندی بود. اما او انعکاس دهنده مفهوم لیبرال عمومی بود که چگونه مردم باید به عنوان تماشاگر در جای خود قرار گیرند، در حالی که افراد جدی - ما - کار اداره جامعه را در جهت منافع عمومی انجام می دهند.
این تقریباً جهانی است. این فقط در رسانه ها نیست. افرادی مانند راینهولد نیبور [الهیات شناس آمریکایی] و هارولد لاسول، یکی از پیشگامان علوم سیاسی مدرن. برنیز در ادامه یکی از بنیانگذاران صنعت روابط عمومی بود که صدها میلیارد دلار در سال به این تلاش ها برای کنترل افکار و نگرش ها اختصاص می دهد. اما همه اینها بر اساس همان تصور است که مردم یک گله گیج، احمق و بیش از حد نادان به نفع خود هستند.
شما باید آنها را به هر طریقی کنترل کنید، نه اجازه تمایلات دموکراتیک را. شاید شما کار مهم علمی، استاندارد طلایی برای بورسیه تحصیلی در کنوانسیون قانون اساسی، به نام کودتای فریمرز [2016، نوشته مایکل کلارمن]، کودتای سازندگان علیه دموکراسی. آنها از دموکراسی می ترسیدند و انواع تکنیک ها را برای جلوگیری از آن ابداع کردند. اگر به کنوانسیون قانون اساسی نگاه کنید، تنها شرکت کننده ای که به این موضوع اعتراض کرد، بنجامین فرانکلین بود. او پیش رفت، اما آن را دوست نداشت.
بله، درست است که این موضوع در رسانه ها نمایان می شود، اما به نظر من در رسانه ها ظاهر می شود نه تنها به دلیل ساختارهای نهادی که آثار هرمان بیشتر ترسیم کرده است، بلکه به دلیل جریان های عمیق تر در تاریخ فرهنگی است. این همان چیزی است که در انقلاب انگلیس در قرن هفدهم وجود دارد، زمانی که شما این ساختارها را نداشتید، "مردان با بهترین کیفیت"، همانطور که خود را می نامیدند، باید جمعیت شورشی را تحت سلطه خود درآورند.
وقتی تاریخ انقلاب انگلیس را می خوانید، به نظر می رسد که این یک درگیری بین پادشاه و پارلمان بوده است، اما این امر به مردمی که کتابچه های بسیار گسترده ای تولید می کردند و افرادی که در اطراف سخنرانی می کردند و غیره سفر می کردند نادیده می گیرد. آنها نمی خواستند توسط یک پادشاه یا مجلس اداره شود. به قول آنها این بود: "ما می خواهیم توسط افرادی اداره شویم که زخم های مردم را می شناسند، افرادی مانند ما، نه شوالیه ها و آقایانی که فقط می خواهند به ما ظلم کنند." این انقلاب انگلیس بود، جریان اصلی که البته بیشتر با خشونت سرکوب شد.
همین موضوع در انقلاب آمریکا یک قرن بعد خود را نشان می دهد. دیوید اشاره می کند که این بخش عمیقی از روشنگری است. یکی از نکات قابل توجهی که او در این مقاله به آن اشاره می کند این است که این مفاهیم حقوق بشر، روشنگری، عدالت و غیره، تنها در زمانی که با جوامع و فرهنگ های دیگر مواجه شدند، در آنچه غرب نامیده می شود، ظاهر شد. در کل دوره طولانی قبل از آن، هیچ کس هرگز با چنین چیزهایی زحمت نمی داد. این نمی تواند فقط یک تصادف باشد. و من فکر میکنم که ما آن را درست در طول تاریخ میبینیم، به نوعی، به تاریخ ارسطو سیاست.
ND برای من بسیار جالب بود که دیوید چگونه سیاست های جنسیتی و موقعیت اجتماعی زنان را به هم مرتبط می کند. جوامع غربی به طور کلی مردسالار هستند، اما جوامع ماداگاسکار که دیوید در کتابش توصیف کرده است، چنین نیستند، بنابراین عجیب است که این ما هستیم که دموکراتیک به حساب می آییم.
NC در واقع، این پیامدهای بسیار جالب و بسیار فعلی دارد. این کوچک در مقابل وید. در اب راه رفتن اگر نظر واقعی آلیتو [قاضی دادگاه عالی ساموئل] را بخوانید، تصمیم او بسیار جالب است. آنچه او می گوید این است که هیچ چیزی در تاریخ و سنت وجود ندارد که از این ایده که زنان حقوق دارند، که کاملاً درست است، حمایت کند. اگر به قانون اساسی نگاه کنید، تدوین کنندگان - برای آنها زنان حتی یک شخص هم نبودند. اموال بودند. آن بلک استون [تفسیر قوانین انگلیس، 1765-69، توسط ویلیام بلکستون]، حقوق عمومی انگلیسی. زن اموالی است که در اختیار پدر است و به شوهر واگذار می شود.
یکی از دلایل مخالفت با رای دادن زنان در بحث های قانون اساسی این بود که این بی انصافی در مورد مردان مجرد است زیرا یک مرد متاهل دو رای دارد: خودش و دارایی اش. این دقیقاً در تاریخ آمریکا جریان دارد. تا اینکه در سال 1975 دادگاه عالی رسماً تشخیص داد که زنان افرادی هستند که می توانند در هیئت منصفه فدرال خدمت کنند.
پس نظر آلیتو کاملا درست است. در تمام تاریخ و سنت آمریکا، چیزی وجود ندارد که نشان دهد زنان حقوق دارند. از این رو، گوزن ماده با گفتن "بله، زنان باید حقوق داشته باشند" سنت شکنی است. این دقیقاً پیامی نیست که او میخواست منتقل کند، اما ماهیتی است که نظر او از نظر تاریخی دقیق است.
اساساً از دهه 1960 است که فشار واقعی نه تنها برای حقوق زنان، بلکه حتی آزادی بیان وجود داشته است. شما به تاریخ نگاه کنید، هیچ سابقه ای در مورد حمایت از آزادی بیان وجود ندارد. شما شروع به دریافت عناصر آن در قرن بیستم می کنید، عمدتاً در مخالفت ها. اما تا دهه 60 بود که فشار مردمی شدیدی وجود داشت که برای دادگاه عالی کافی بود تا موضع نسبتاً محکمی اتخاذ کند.
در واقع، در قهقرایی کنونی، شخصیتهای اصلی دیوان عالی، کلارنس توماس، میگویند که میخواهند در تصمیماتی که آزادی بیان را ایجاد میکنند، تجدید نظر کنند. بار در مقابل سالیوان. ما ممکن است به سنت برگردیم، درست همانطور که با بازنگری در انجام می دهیم گوزن ماده. اینها دستاوردهای بسیار ضعیفی هستند. ما باید هر دقیقه برای آنها مبارزه کنیم.
ND سالنهای پاریس، جایی که بسیاری از این ایدههای روشنگری شکل گرفتند، عمدتاً در گفتگوهای بیپایان، عمدتاً توسط زنان اداره میشد. مال دیوید روشنگری دزدان دریایی در مورد جنگ زیاد صحبت می کند او توضیح می دهد که چگونه طرف های مقابل علائم رنگی آبی و زرد روی پیشانی خود می گذارند تا بتوانند یکدیگر را در نبرد متمایز کنند. جنگ نیز یک گفتگو است، اما یک گفتگوی مردانه، که در آن ابزارهای ارتباطی منحصراً به خشونت خلاصه می شود. با این حال، برای شخصیتهای کتاب دیوید، جنگ در Assemblies به پایان میرسد که مکالمات پیچیده انسانی را بازسازی میکند. اگر به وضعیت کنونی خود فکر کنیم، آنچه بیش از همه جلب توجه می کند، اصرار بر کنار گذاشتن هر گونه گفتگو و هرگونه تبادل نظر است.
NC آره این یک مسئله بسیار به موقع است. همانطور که می دانید، نشست سران ناتو [در مادرید در پایان ژوئن] مورد توجه بسیاری قرار گرفت، توجه بسیار مثبتی. یکی از عناصر مهم آن، که بحث زیادی در مورد آن وجود ندارد، دقیقاً به آنچه شما در مورد آن صحبت می کنید مربوط می شود. اگر به بیانیه راهبردی ناتو نگاه کنید، فکر می کنم این ماده 41 است، هدف اصلی این است که ما نمی توانیم درباره اوکراین بحث و مذاکره داشته باشیم. باید با خشونت حل و فصل شود. اینها کلماتی نیستند که استفاده می شود، اما معنای کلمات همین است.
آنچه آنها می گویند این است که موضوع پذیرش بوسنی و هرزگوین، گرجستان و اوکراین در ناتو قابل بحث نیست. هیچ شخص ثالثی نمی تواند صدایی در آن داشته باشد. هر طور که بخواهیم تصمیم خواهیم گرفت. این راهی برای گفتن است، "هیچ مذاکره ای نمی تواند باشد". 30 سال قبل از پوتین فهمیده شده بود که هیچ یک از رهبران روسیه هرگز نمی پذیرد که گرجستان و اوکراین در یک اتحاد نظامی خصمانه باشند. این از دیدگاه استراتژیک روسیه دیوانگی خواهد بود.
فقط به یک نقشه توپوگرافی یا تاریخچه عملیات بارباروسا [حمله آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی در سال 1941] نگاه کنید و می توانید دلیل آن را ببینید. این را دیپلماتهای ارشد آمریکایی و مدیران سیا درک کردهاند. همه آنها نسبت به این موضوع هشدار داده اند. اما ناتو، یعنی ایالات متحده، به تازگی تصمیم گرفت که مهم نیست. ما به اصرار ادامه خواهیم داد که همه چیز با خشونت حل شود، نه با مذاکره. بدون دیالوگ این احتمالاً مهمترین بخش نشست سران ناتو است و با سیاست ایالات متحده مطابقت دارد. بحثی نیست فقط زور
ND شما یک محقق برجسته هستید که سال ها در دانشگاه های غرب کار کرده اید. من هیچ چیز در مورد دانشگاه نمی دانم جز اینکه دیوید فکر می کرد که محافظه کارانه و تقریباً ارتجاعی است و به طور گسترده در مورد آن نوشت. شاید همین ایده که میتوان با حفظ دموکراسی و آزادی در فضای خودمان، گفتوگو با دیگران را جایگزین خشونت مستقیم کرد، توسط جامعه دانشگاهی غرب شکل گرفته و حمایت میشود.
NC زندگی آکادمیک من 70 سال در موسسات نخبه بوده است: کمبریج، ماس. هاروارد، MIT، امثال آنها، آکسفورد و غیره. همه یکسان. ایده هایی از این نوع به سختی می توانند نفوذ کنند. آنها از در نظر گرفتن این واقعیت مصون هستند که سیستمی که در آن تعبیه شده است مبتنی بر خشونت و سرکوب است. نظریههایی که توسعه مییابند، مانند نظریه روابط بینالملل، بسیاری از این موارد را کاملاً از دست میدهند.
امنیت مردم تقریباً هرگز در شکلگیری سیاست دولت مورد توجه قرار نمیگیرد. امنیت منافع نخبگان، بله. امنیت مردم نیست در واقع، اگر به اسناد معاصر نگاه کنید، این به طرز چشمگیری خود را نشان می دهد. بار دیگر در نشست ناتو شرکت کنید. عبارت "نظم بین المللی مبتنی بر قوانین" بارها و بارها تکرار می شود. ما باید "نظم بین المللی مبتنی بر قوانین" را حفظ کنیم. عبارت "نظم بین المللی مبتنی بر سازمان ملل" هرگز ظاهر نمی شود، حتی یک بار. یک نظم بین المللی مبتنی بر سازمان ملل وجود دارد، مانند منشور سازمان ملل، اما ایالات متحده آن را نمی پذیرد. تمام فعالیت هایی را که ایالات متحده انجام می دهد ممنوع می کند.
مبارزه بزرگ با چین، از نظر ایدئولوژیک، این است که چین بر نظم بین المللی مبتنی بر سازمان ملل پافشاری می کند. ایالات متحده خواهان نظمی مبتنی بر قوانین است. فرض پنهان این است که ایالات متحده قوانین را تعیین می کند. ما یک نظم بین المللی می خواهیم که اساساً مافیا است. پدرخوانده قوانین را تعیین می کند و بقیه از آنها پیروی می کنند وگرنه. این نظم بین المللی مبتنی بر قوانین است. و شما می توانید نشان دهید که این روش کار می کند، اما نمی توانید با آن در بحث نخبگان نفوذ کنید. من می توانم در مورد تجربه خودم صحبت کنم، اما فقط هر کسی در همان سیستم می تواند در مورد آن صحبت کند.
آپارتمان من در کمبریج چند بلوک با مدرسه دولتی کندی هاروارد فاصله داشت. من اجازه نداشتم از آستانه عبور کنم مگر اینکه نتوانند جلوی آن را بگیرند. مثلاً اگر از طرف یک سازمان بین المللی یا مطبوعات خارجی یا یک گروه دانشجویی دعوت شده بودم، باید اجازه می دادند. اما در غیر این صورت حتی با صحبت در مورد این موضوعات، محل را آلوده می کردند.
ND گاهی اوقات به نظر می رسد که به طور جدی به پایان دنیا نزدیک شده ایم. دیوید اما یک خوش بین ابدی بود. مهم نیست چه اتفاقی میافتد، او میگفت: «باشه، بیایید به جنبههای مثبت نگاه کنیم. چه می توانیم بکنیم؟ چگونه می توانیم راهی برای خروج از آن پیدا کنیم؟»
او بسیار جدی سعی کرد به [جرمی رهبر سابق کارگر بریتانیا] کوربین کمک کند، اما وقتی کوربین له شد، دیوید تقریباً برای مدتی در افسردگی فرو رفت. با این حال، او خیلی زود بر پروژه اعتماد مغز متمرکز شد، گروهی از فعالان و هنرمندان دانشگاهی و غیر آکادمیک که در تلاش برای ایجاد یک اتاق فکر مستقل برای رسیدگی به تغییرات آب و هوا بودند. با این حال، وضعیت فعلی ما، فجایعی که در چنین مقیاسی با آن روبرو هستیم، دشوار است که خوش بین باشیم.
NC هر چه احساسات شخصی ما در مورد احتمال وقوع فاجعه باشد، باید "خوش بینی اراده" را حفظ کنیم. فرصت ها هر چه که هستند وجود دارد و ما باید خود را وقف آنها کنیم. کوربین رو بگیر بسیار قابل توجه منظورم این است که اگر کوربین نخست وزیر می شد، همانطور که در سال 2017 به نظر می رسید ممکن است به خوبی این کار را انجام دهد، می توانست انگلستان بسیار متفاوتی باشد. این کشور به جای اینکه فقط یک دست نشانده ایالات متحده باشد، می توانست یک عنصر مستقل در امور جهانی باشد.
او میتوانست برای رهبری اروپای مستقل به اروپا بپیوندد، که میتوانست پیش از تهاجم، در صورت امکان، با روسیه هماهنگی داشته باشد. به جای اینکه فقط در دامان ایالات متحده بیفتیم و به یک وابستگی کامل تبدیل شویم، همان اتفاقی که افتاد.
تشکیلات بریتانیا می دانست که چه می کند. تاسیس تمام راه را به گاردین، به اصطلاح چپ. بسیار خطرناک است که اجازه دهیم شخصی به قدرت برسد که در تلاش است یک حزب سیاسی مبتنی بر مردم ایجاد کند که به جای قدرت خصوصی متمرکز، منعکس کننده منافع رای دهندگان باشد. او در آن موفق بود، و این خیلی خطرناک است که اجازه دهیم.
بنابراین کل تشکیلات، از آنچه که چپ به راست نامیده میشود، یک کمپین باورنکردنی برای بیاعتبار کردن او راهاندازی کرد، با موفقیت. دلایل کاملاً تقلبی، اما تصویری بسیار جالب از تولید رضایت، که بسیار گسترده تر از ساختارهای سازمانی درگیر است.
این مبتنی بر درک واقعی است که قدرت مردمی آنقدر خطرناک است که نمی توان اجازه داد. این امر سلطه نخبگان را در همه حوزه ها تهدید خواهد کرد و می تواند نه تنها به یک دموکراسی مستقل مبتنی بر مردمی در انگلستان، بلکه حتی به حرکت های مستقل در امور جهانی منجر شود که ساختار مافیایی را تضعیف خواهد کرد. دور نگه داشتن فردی مانند کوربین در خطر است.
ND دیوید به وضوح توضیح می دهد که چگونه ساختارهای دموکراتیک جوامع دزدان دریایی تحت تأثیر سنت های ماداگاسکار قرار گرفتند. دزدان دریایی کاپیتانی را انتخاب کردند که در طول جنگ اختیار کامل بر خدمه داشت، اما نه در زندگی روزمره.
بسیاری از این سنتهای دزدان دریایی به طرز چشمگیری شبیه به شیوههای آنارشیستی هستند و واقعاً دموکراتیک هستند، و به هر یک از اعضای جامعه اجازه میدهند تا محیط اجتماعی اطراف خود را شکل دهند، بر خلاف «دموکراسی» کنونی ما، که بر پایه نهادهایی بنا شده است که مردم را از دسترسی به تصمیمگیریها در مورد آنها باز میدارد. چگونه ممکن است زندگی کنند
NC همانطور که او بسیار تاکید کرد، اگر نمایندگی از آن نوعی باشد که نظریه پردازان لیبرال خواستار آن هستند، دموکراسی ندارید. بنابراین نظریه پردازان لیبرال اصلی دموکراسی، افرادی مانند والتر لیپمن، یا هارولد لاسول، یا دیگران را در نظر بگیرید. در این تصویر عموم مردم نقش دارند. نقش آنها این است که به صورت دوره ای ظاهر شوند و وزن خود را به نفع یکی از اعضای طبقه نخبگان که نماینده قدرت هستند، بیندازند، و سپس به خانه بروند و به آنها اجازه دهند دنیا را اداره کنند، اما کاری بیش از این انجام ندهند.
به این می گویند دموکراسی. و همانطور که دیوید تاکید کرد، این هیچ شباهتی به دموکراسی ندارد. دموکراسی به معنای مشارکت مستقیم در تصمیم گیری در هر سطحی است. شما می توانید مسئولیت را به طور موقت به شخصی محول کنید تا برخی از نقش های اداری یا دیگری را انجام دهد یا ایفا کند.
به عنوان مثال، در قبایل بومی آمریکا که او صحبت کرد، جایی که شما یک رهبر جنگ را برای یک درگیری خاص انتخاب می کنید و سپس در طول درگیری به او گوش می دهید، سپس او برمی گردد و به بقیه می پیوندد. این مانند دزدان دریایی است که یک کاپیتان را انتخاب می کنند زیرا به کسی نیاز دارند که تصمیم بگیرد و سپس آنها را پس بگیرد. اما این خود عموم مردم هستند که همیشه قدرت دارند و اگر بخواهند می توانند تصمیم گیری را در دست بگیرند.
اگر شما چنین ساختاری ندارید، دموکراسی نیست. و البته چنین ساختارهایی قابل توسعه هستند. بیایید به کوربین برگردیم. اگر او در ایجاد نوع حزب کارگری که برای آن کار می کرد موفق می شد، این حزب یک حزب مؤسسه محور با گروه های محلی بود که سهم خود را در تصمیم گیری مستقیم و غیره قرار می دادند. این چیزی نیست که حزب کارگر پارلمانی می خواهد. آنها می خواهند تصمیم بگیرند و بقیه باید ساکت شوند و گوش کنند. این حزب [تونی] بلر، حزب [کیر] استارمر است. سنگینی تشکیلات به قدری پشت سر آنها بود که تلاش برای ایجاد یک حزب مردمی درهم شکست.
جالب اینجاست که این کمپین در میان حوزه انتخابیه موفق بود. من با فعالان کارگری صحبت کرده ام که درها را می زدند. گفتند واقعا فروخته شده است. مردم فقط نمیخواستند درباره کوربین بشنوند، نمیخواستند در مورد یک هفته چهار روزه یا هیچ یک از پیشنهادهای اقتصادی بشنوند. فقط ما را از دست این فردی که در تلاش است بریتانیا را نابود کند نجات دهید. بسیار موثر عمل کرد.
ND من میخواهم خبرهای خوبی را از دنیای هنر به اشتراک بگذارم، که همچنین یک مؤسسه بسیار قدرتمند است، بسیار شبیه به یک آکادمی، بسیار بر اساس محرومیت و پول کلان ساخته شده است، به طور جدی با سرمایه مالی، مالیاتها و در نهایت دولت مرتبط است. یکی از بزرگترین نمایشگاههای هنری جهان، Documenta آلمان، توسط گروهی از اندونزی برگزار شده است که تقریباً هیچ اثر هنری یا هنرمند مشهوری را به معنای سنتی کلمه به نمایش نمیگذارند. آنها گروه های مختلفی را دعوت کردند، عمدتاً از جنوب جهانی.
این نمایشگاه شگفت انگیزی است، به این معنا که دستاوردهای هنری برخی افراد را نشان نمی دهد، بلکه عملکردهای مفید، دلسوزانه و زیبای انسانی جوامع مختلف را نشان می دهد.
اما دوباره، مانند جرمی کوربین، آنها اکنون در معرض حملات عظیمی هستند، شاید در آستانه نابودی. تنها امید این است که، درست مانند کوربین، نمایشگاه کنونی در Documenta بتواند نگاهی اجمالی به دنیای دیگری به ما نشان دهد، گویی راه فراری است که روزی می تواند ما را نجات دهد.
NC خیلی جالبه. به یاد دارم حدود 20 سال پیش - متأسفانه، نامش را فراموش کردم - فکر می کنم یک هنرشناس کانادایی بود که نمایشگاه های فرش را مدیریت می کرد. وی خاطرنشان کرد: هزاران سال است که نوعی هنر زنانه در خاورمیانه وجود داشته و این فرش های شگفت انگیز را با طرح ها و ساختارهای شگفت انگیز و غیره خلق کرده است. اما هیچ کس آن را به عنوان هنر تلقی نکرد، زیرا این کار زنانه بود. اما مواد بسیار خارق العاده بود. او با مقاومت زیادی روبرو شد. چه کسی به فرش اهمیت می دهد؟ اما اگر به فرش های شرقی نگاه کنید، آن ها بسیار شگفت انگیز هستند. در حال حاضر، این فرم هنری در حال ناپدید شدن است زیرا با موارد تکراری تجاری جایگزین شده است. اما به معنای واقعی کلمه برای هزاران سال، این یک هنر خلاق جمعی عمده بود. افراد هنر خود را خلق می کردند. آنها با یکدیگر کار می کردند. چون البته دسته جمعی است، خودتان نمی توانید قالیچه بسازید. آنها کمک های قابل توجهی به کار زنان کردند.
ND دنیای هنر قبل از هر چیز به معنای جدایی تولید و مصرف است، بنابراین ارتباط آن با آثار جمعی دشوار است. بنابراین، یک هنرمند شاخص، به معنای غربی، همیشه یک تنهاست که از بقیه ما متمایز است. اما کارگران صنعتی که به طور جمعی چیزهایی را که ما هر روز استفاده می کنیم تولید می کنند، ناشناس باقی می مانند. همین جدایی منجر به این می شود که همه ما به عنوان تماشاگر و مصرف کننده باقی بمانیم و درگیر خلاقیت مشترک نباشیم. Documenta 15 این روایت را تغییر داده بود. هنرمندانی از بنگلادش، آمریکای لاتین، کشورهای آفریقایی و داستان های واقعی آنها از مبارزه برای آزادی، مراقبت از کودکان، پختن غذا و غیره را به آلمان آورد. آنها به ما غربیها نشان دادند که اکثر مردم جهان، بهرغم فقدان مؤسسات هنری، به نوعی وضعیت بهتری نسبت به ما دارند، حتی به این دلیل که ارزش اصلی هنر آنها مراقبت است.
NC من چیزی شبیه به آن را در 20 سال پیش در مجمع جهانی اجتماعی دیدم. اولین نشست مجمع اجتماعی جهانی در پورتو آلگره برزیل. یکی از همکاران Via Campesina، سازمان دهقانی بین المللی بزرگ جهان بود. این امر زمینه هایی را تسهیل کرد که بیشتر زنان در آن میزها را می چینند و فرهنگ های خود را به اشتراک می گذارند - جوامع مختلف، زبان های مختلف، روش های مختلف پخت و پز، انواع مختلف دانه ها، و بسیاری از افسانه ها و درک پیچیده.
در واقع، کشاورزی بیشتر یک فعالیت علمی در دست زنان بود. یک زن دانش را به دخترش میدهد، دانهای که در کدام سمت تپه میکاری چون بعد از ظهر آفتاب میگیرد و همه چیز از این قبیل. در واقع، زمانی که کشاورزی علمی وارد شد، محصول را کاهش داد زیرا همه این دانش از بین رفت. اما در این جلسات Via Campesina، همه چیز با درک فردی، هنرهای آشپزی پیچیده، ساختن چیزها و تبادل ایده ها بازگردانده می شد. تماشای آن بسیار شگفت انگیز بود. البته داره ناپدید میشه مجمع جهانی اجتماعی دیگر آن را ندارد.
ND In روشنگری دزدان دریاییدیوید نگرش مارکسیستی به تاریخ ماداگاسکار را توصیف می کند که در آن نیروی محرکه اصلی مبارزه نخبگان بین خود برای گسترش قدرت است.
دیوید خاطرنشان می کند که کمی عجیب است که فرض کنیم هر جامعه ای بر اساس این اصل ساخته شده است. اما روسیه امروزی از این منطق پیروی می کند: مشارکت فعال در مبارزه بین نخبگان رقیب.
در دهه 1960، اتحاد جماهیر شوروی هدف دیگری را دنبال کرد و از جنبشهای ضداستعماری در سراسر جهان با کمک مالی و تسلیحاتی حمایت کرد.
NC به یاد داشته باشید که روسیه خود یک سیستم امپریالیستی است. شما به دوک نشین مسکووی باز می گردید که در بیشتر نقاط جهان گسترش یافت: تمام فتوحات امپراتوری. یک کتاب جالب وجود دارد، اگر هنوز آن را ندیده اید، جنگ صلیبی و جهاد [2018]، نوشته ویلیام پولک، مورخ بزرگی که اخیراً درگذشت، که درباره جنگ هزار ساله شمال، از جمله روسیه، علیه جنوب عمدتا مسلمان است. به همین دلیل است که مناطقی که پوتین در حال حاضر [در ماه جولای] از آنها بازدید می کند، مسلمان هستند. همه آنها در داخل امپراتوری رو به گسترش روسیه فتح شدند. چیزی که ما به عنوان روسیه از آن صحبت می کنیم، مانند ایالات متحده است. ما به ایالات متحده به عنوان یک کشور مستقل فکر می کنیم، اما تنها پس از آن که ساکنان آن را نابود کرد. روسیه آنها را نابود نکرد، اما آنها را در خود جای داد.
برای شروع، این یک سیستم امپراتوری است. و بیشتر جنگی علیه جنوب جهانی است که اتفاقا اکثرا مسلمان هستند. همانطور که پولک بحث می کند، این موضوع اصلی تاریخ هزار سال گذشته است. هر نوع مقاومتی امتحان شده است و همه شکست خوردند و در نهایت جهادی شدند. این بخشی از چرخش تاریخ جهان است. آنچه اکنون غرب را آزار می دهد این است که به قلمرو غرب دست درازی می کند. که اجازه انجامش رو نداری شما می توانید هرکس را که می خواهید در جای دیگری بکشید، درست مثل ما. تماشای واکنش جنوب جهانی به این درگیری بسیار جالب است.
شما مجلات غربی می خوانید. آنها نمی توانند درک کنند که چرا کشورهای جنوب جهانی به ما نمی پیوندند. اما این کشورها می خندند. چیزی که آنها می گویند این است: "بله، البته پرخاشگری است، اما بچه ها در مورد چه چیزی صحبت می کنید؟ این کاری است که شما همیشه با ما انجام می دهید. ما قرار نیست به جنگ صلیبی شما بپیوندیم.»
ND یکی از دوستانم که در خاورمیانه زندگی می کند، گفت: «با وحشت همه شاهد کشتن سفیدپوستان توسط سفیدپوستان هستند. ما مدت زیادی است که اینگونه زندگی می کنیم.»
NC بینش دیوید در مورد همه اینها بسیار روشنگر است و بسیاری از تفکرات متعارف را تضعیف می کند. همچنین فقط به گزینههای زیادی که برای توسعه جوامع روشنتر و آزادتر وجود دارد، اشاره میکنیم، نه فقط آنهایی که در سنتهای مصنوعی ما رمزگذاری شدهاند، که بسیاری از اتفاقات رخ داده را حذف میکند و بقیه را در چارچوبهای مناسب برای سیستمهای قدرت موجود تغییر شکل میدهد. من فکر می کنم که این یک سهم فوق العاده است.
روشنگری دزدان دریایی، یا لیبرتالیا واقعیاثر دیوید گریبر، در ژانویه 2023 منتشر خواهد شد
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا