نوام چامسکی به عنوان یک مفسر، معلم، روشنفکر عمومی و یکی از شناخته شده ترین صداهای آنارشیست در ایالات متحده، با توسعه جنبش های اجتماعی به چشم اندازی تعیین کننده تبدیل شده است. تحلیل او از تغییر در سرمایه داری جهانی، و نقش خود ما در جریان آن، با ورود به "عادی جدید" اقتصاد پس از 2008، بار دیگر از اهمیت برخوردار شد. همانطور که با مبارزات محل کار در بدو تولد جنبش اتحادیه انجام شد، ما تلاش می کنیم تا مبارزات مسکن را از حوزه قانونگذاری انتزاعی خارج کرده و به محله ها بازگردانیم. با بحران سلب حق اقامه دعوی و جنبش اشغال پس از آن، یک جنبش مسکن که اشغال و دفاع را محوری می دید، در برابر همه خرد متعارف شروع به تولد کرد.
من با نوام چامسکی به بحث در مورد جنبشهای رو به رشد «بازگرداندن زمین و عدالت مسکن»، ماهیت بحران سلب حق اقامه دعوی، جنبش اشغال، و اینکه سیاست رادیکال در این دوره جدید جنبشهای اجتماعی چگونه خواهد بود، نشستم.
شین برلی:
من هم با Take Back the Land و هم با سازمان های غیرانتفاعی مسکن محلی کار می کنم تا یک جنبش بزرگ متمرکز بر مسکن ایجاد کنم. دو کار اصلی که ما در Take Back the Land انجام می دهیم، مقاومت در برابر سلب مالکیت، ایجاد محاصره، کار با خانواده ها، تلاش برای جلب همبستگی محله است. و همچنین یافتن خانه های خالی بانکی و انتقال خانواده های بی خانمان به آنها. پس یکی از چیزها این است که یک امر بسیار مستقیم است، از کنش مستقیم استفاده می کند. اقدام مستقیم چیست و چرا در نهایت به عنوان هسته ای برای جنبش هایی مانند این مهم است؟
نوام چامسکی:
کنش مستقیم پیام را به شکلی بسیار دراماتیک به جلو می برد. برای یک چیز می تواند به مردم کمک کند. بنابراین مقاومت در برابر توقیف گاهی اوقات به افراد کمک می کند تا وارد خانه های خود شوند، اما همچنین موضوع را به گونه ای نمایش می دهد که کلمات این کار را نمی کنند. اقدام مستقیم به معنای قرار دادن خود در خط است. این امر در مورد نافرمانی مدنی و بسیاری از انواع دیگر اعمال صدق می کند که نشان دهنده عمق تعهد و روشن شدن مسائل است که گاهی افراد دیگر را به انجام کاری تحریک می کند. مقاومت و نافرمانی مدنی همیشه برای همین بود. در واقع، اقدام مستقیم اغلب مقدماتی برای تغییرات واقعاً بزرگ بوده است. در واقع تغییرات انقلابی. در ایالات متحده، اعتصابات تحصن در دهه 1930 انگیزه بزرگی برای تصویب قانون مهم نیو دیل بود. دلیل آن این است که تولیدکنندگان میتوانستند درک کنند که اعتصاب تحصن تنها یک قدم قبل از تصرف شرکت، بیرون راندن مالکان و مدیران، و گفتن "ما خودمان آن را اداره خواهیم کرد" بود. کاری که می توان انجام داد و این تغییر انقلابی واقعی است. ساختار سلسله مراتب، سلطه، مالکیت و غیره را تغییر می دهد. و اقدامات مستقیم اعتصابات تحصن نشانگر آن بود.
مثلاً در مورد جنبش های حقوق مدنی هم همینطور بود. چیزهایی که برای همیشه و صدها سال ادامه داشتند، اما آنچه جرقه آن را زد، چند حادثه مستقیم بود. رزا پارکس اصرار به نشستن در اتوبوس. گرینزبورو، کارولینای شمالی چند سال بعد. دانشآموزان سیاهپوست پشت پیشخوان ناهار مینشستند، و این چیزها سپس به حرکت در آمدند و با عواقب زیادی تبدیل شدند. بدون اقدام مستقیم که احتمالاً اتفاق نمی افتاد. شما می توانید هر تعداد سخنرانی که دوست دارید انجام دهید و تأثیر آن اقدامات را نداشت.
SB
یکی از مواردی که ما نیز در مورد آن صحبت کرده ایم این است که این کار از روی ضرورت ساخته شده است. مردم به مکانی برای زندگی نیاز دارند. آیا فکر می کنید که این نوع ضرورت به ایده کنش مستقیم کمک می کند و آن را اساسی تر می کند؟
NC
اگر به درستی انجام شود، باید به مردم نشان دهد که حقوق بشر توسط یک سیستم اجتماعی و اقتصادی که مشروعیت واقعی ندارد، سلب شده است. منظورم توقیف است، نگاهی به تاریخ قانونگذاری بیندازید. همانطور که می دانید، زمانی که کمک مالی بانک توسط کنگره تصویب شد، برنامه نجات TARP، در واقع دو جزء داشت. یکی کمک مالی به بانک، اساساً افرادی بود که بحران را ایجاد کردند. نیمه دیگر این بود که کاری برای کمک به قربانیان خود انجام دهند. از این دو جزء، تنها یکی اجرا شد، اولی. و مردم باید این را بدانند. این دومی است که مهم است. بله، مجرمان نجات یافتند، قربانیانشان چطور؟ آنها برای خشک شدن به حال خود رها شده اند. و من فکر می کنم تقریباً هر کسی می تواند بی عدالتی شدید این را ببیند، در واقع جنایت اگر غیرقانونی بودن آن نباشد.
SB
در زبان، زمانی که ما در مورد موضوع بحث می کنیم، از ایده مسکن به عنوان یک حقوق بشر استفاده می کنیم. این شعاری است که ما استفاده می کنیم. ما خواستار کنوانسیون حقوق بشر سازمان ملل (اعلامیه جهانی حقوق بشر) هستیم. به نظر شما چرا این «چارچوب حقوق بشر» برای صحبت درباره مسکن مهم است؟
NC
خوب یک نوع استاندارد طلایی در مورد حقوق بشر وجود دارد. این اعلامیه جهانی در سال 1948 است. برای آمریکایی ها مهم است که وضعیت آن اعلامیه را درک کنند. این یک تحمیل غربی نبود. این با اجماع در طیف بسیار گسترده ای از جمله ورودی از جاهای دیگر به دست آمد. در واقع، بسیاری از ابتکارات از جاهای دیگر بود. برخی از اینجا، به ویژه النور روزولت. اما مورد موافقت و تایید کنگره قرار گرفت. بالاترین جایگاه حقوقی را دارد که می توانید بگویید. این دارای سه بخش است، همه از وضعیت مساوی. قسمت اول حقوق سیاسی و مدنی است پس حق رای و غیره. بخش دوم حقوق اجتماعی و اقتصادی است و شامل حق مسکن، حق برخورداری از مراقبت های بهداشتی، حق آموزش است. همه حقوق اساسی و طبق استانداردهای جهانی به راحتی به اندازه حق رای اهمیت دارند. شاید بیشتر. بخش سوم حقوق فرهنگی است. حق حفظ فرهنگ خود، حفاظت از آن و غیره. خوب، نگرش ایالات متحده از ابتدا این بوده است که مولفه سوم را رد کند، حتی در مورد آن صحبتی نکرده است. هرگز در مورد آن بحث نشده است. و برای رد جزء دوم. بنابراین مقامات آمریکایی مقررات اجتماعی و اقتصادی را تحقیر و رد کرده اند. این به ویژه در دولت های ریگان و بوش وان صادق است. جین کرک پاتریک، سفیر سازمان ملل متحد در زمان ریگان (1)، مقررات اجتماعی-اقتصادی را با تمسخر رد کرد. این نامه ای از بابانوئل است. این دقیقاً مثل بیرون انداختن حقوق مدنی و سیاسی و گفتن هیچ حرفی نیست، فقط حرف های زیاد. پائولا دوبریانسکی (2) در اولین دولت بوش، حقوق اجتماعی و اقتصادی را "یک افسانه" توصیف کرد. که چنین حقوقی وجود ندارد. تنها حقوق، حقوق مدنی و سیاسی است و اینکه فکر کنیم اینها حقوق هستند، فقط یک افسانه است. موریس آبرام، که نماینده گروه بین المللی حقوق بشر سازمان ملل بود (3)، آنها در حال بحث درباره چیزی به نام «حق توسعه» بودند که اساساً بیانیه جهانی را ترجمه می کرد. او رای منفی داد؛ من فکر می کنم که ایالات متحده تنها کشوری بود که با اظهارات بسیار تحقیرآمیز به آن رای منفی داد. گفتن این مسخره است تحریک نمی توان از حقوق اجتماعی و اقتصادی صحبت کرد. آنها وجود ندارند.
بنابراین، ایالات متحده یکی از قوی ترین مخالفان حقوق اجتماعی و اقتصادی بوده است، که بخش اصلی، یک سوم، اعلامیه جهانی است. در واقع ایالات متحده با دو سوم مخالف است زیرا در مورد حقوق فرهنگی بحث نمی کند. باید بدانیم که کشور ما در تضییع حقوق بشر پیشتاز است. این مهم است، به ویژه با توجه به لفاظی های استاندارد رهبران سیاسی، روشنفکران، رسانه ها و غیره در مورد نحوه دفاع از حقوق بشر در سراسر جهان. ما اصولاً از آنها دفاع نمی کنیم. ما از آنها در برابر دشمنان دفاع می کنیم. بنابراین همه ما طرفدار حقوق بشر در اروپای شرقی یا ایران هستیم و می گوییم که خوب است. اما نه در حوزه ما. اینجا نه.
سلب مالکیت یکی از موارد مورد اشاره است. حق مسکن بخش اصلی اعلامیه جهانی است. به دلایلی که ذکر کردم، او به خصوص زشت است، زیرا در پرونده توقیف این افراد فریب خورده بودند. آنها توسط بانک های بزرگ فریب خوردند، که بحران را در آستانه جنایت ایجاد کردند، برخی از آنها در واقع جنایتکار بودند. آنها بحران را ایجاد کردند. مردم را وادار کرد تا تعهداتی را انجام دهند که احتمالاً نمی توانستند انجام دهند، و اکنون آنها را به خیابان ها می اندازند، حتی اگر کنگره قانونگذاری کرده است که باید به قربانیان کمک شود.
SB
یکی از چیزهایی که به نظر من جالب است این است که جنبش مسکن شروع به شکل گیری کرده است، احتمالاً به دلیل بحران 2010، اما ویژگی آن همراه با جنبش اشغال شکل می گیرد. آنها هر دو در مورد تصاحب فضاها هستند. یا سعی در استفاده مجدد از فضا، یا پس گرفتن آن از موجودیت دیگری. آیا فکر می کنید واقعاً چیز مهمی در مورد این ایده اشغال یک فضا وجود دارد؟
NC
هر دوی آنها این موضوع را دارند، اما همانطور که شما می گویید این یک نوع شغل متفاوت است. در جنبش تسخیر، قرار بود یک فضای عمومی برای توسعه ساختارهای همبستگی استفاده شود. کمک متقابل، بحث، بحث، سازماندهی، مکانی برای دستیابی به جامعه برای ایجاد تغییرات بسیار مورد نیاز. در مورد جنبش مسکن، موضوع بسیار دقیق تر است. مسئله این است که به مردم سقفی بر سرشان بدهیم.
راه های ساده ای برای مقابله با سلب مالکیت وجود دارد. اولاً، می توان به تعدادی از مردم این حق را داد که خانه های قدیمی خود را اجاره کنند و اجاره هایی را بپردازند که چندان بالا نیست تا زمانی که آنها را بازسازی کنند و نتوانند آنها را بازخرید کنند. که می شد انجام داد. ابزارهای ساده دیگری نیز وجود دارد که می توان از آنها استفاده کرد. بنابراین من فکر می کنم برای جنبش ضد سلب حق اقامه دعوی باید جذابیت بسیار قوی برای عموم مردم داشته باشد، اگر مسائل به وضوح و به درستی فرموله شود.
و فقط جنبه مستقیم انسانی وجود دارد. چرا باید مردم را از خانه هایشان بیرون کنند زیرا بانک ها کلاهبردار هستند؟ سپس آنها را نجات می دهند، البته.
SB
آیا فکر می کنید جوامع رنگین پوست به ویژه تحت تأثیر قرار گرفته اند؟
NC
مطمئن. قربانی شدن با فقر افزایش می یابد، با نژاد افزایش می یابد. ما نمی توانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که با وجود برخی پیشرفت ها، ستم نژادی هنوز یکی از ویژگی های اصلی جامعه آمریکا است. از بین نرفته است فقط نگاهی به توزیع افراد در زندان بیندازید.
SB
یک نوع اثر جارویی وجود دارد که در نهایت اتفاق می افتد، جایی که یک خانه خالی می شود، دو خانه خالی می شود، شش می شود…
NC
شروع به تخریب محله می کند، بنابراین همه در آن سهم دارند. این یک دلیل واقعی برای همه برای همکاری برای جلوگیری از وقوع آن است. تا آنجا که به خانواده اصلی مربوط می شود، کاملاً ناپسند است. همچنین غیرضروری است زیرا راههای روشنی برای مقابله با آن وجود دارد و سپس نوعی اثر دومینویی وجود دارد. محله را ویران می کند.
SB
همانطور که در حال شروع به دیدن هستیم، حدس میزنم نباید بگویم "پایان" جنبش اشغال، اما از آن نوع لفاظیها و اشغالگریها دور میشویم، فکر میکنید چه تأثیری بر این جنبش داشته است. ساختمان جنبش؟ در مسیری که در مورد مسائل بحث می کنیم.
NC
خب، جنبش تسخیر خیلی مختصر بود. یک سال پیش (4) شروع شد، چند ماه به طول انجامید. تاکتیک درخشانی داشت. بسیار موثر بود. تاثیر بسیار زیادی داشت. خیلی بیشتر از چیزی که حدس می زدم، باید بگویم که شگفت زده شدم. در سراسر کشور به صدها شهر گسترش یافت. در سراسر جهان. من در سیدنی استرالیا با جنبش اشغال صحبت کردم. فقط انرژی، فعالیت و غیره زیادی را گالوانیزه کرد.
اما بر اساس یک تاکتیک بود و تاکتیک ها حرکاتی ایجاد نمی کنند.
تاکتیک ها، برای یک چیز، آنها به نوعی نیمه عمر هستند. آنها بازدهی کاهشی دارند. شما نمی توانید آنها را برای همیشه اعمال کنید. همین امر در مورد معروف ترین جنبش اشغال، در میدان تحریر مصر نیز صادق است. همین دیروز اونجا بودم مردم هنوز آنجا هستند. میدان تحریر هنوز نماد مبارزه مداوم است، اما شما نمی توانید به اشغال میدان تحریر ادامه دهید. یکی، مردم همسایه فقط از این موضوع خشمگین و عصبانی می شوند زیرا زندگی آنها را مختل می کند. اثربخشی تاکتیک شروع به کاهش می کند، بنابراین شما باید تاکتیک را به مجموعه ای از اصول تبدیل کنید که سپس با تاکتیک های مختلف دنبال می کنید. و من فکر می کنم این مرحله ای است که امروز جنبش اشغال در آن قرار دارد. همانطور که در مورد مصر، جایی که آنها بحث می کنند، بحث می کنند، می پرسند که در شرایط جدید چگونه ادامه دهند. نه لزوماً رد اشغال مجدد میدان تحریر، بلکه حرکت در جهتی دیگر. Occupy باید همین کار را انجام دهد.
جنبش تسخیر بسیار پراکنده تر و متنوع تر است. این خصلت محوری را که تا حدی جنبش مصر یا جنبش تونس داشت، ندارد. مشکلات مشابهی در سراسر جهان دارد. اسپانیا، یونان، پرتغال، انگلستان. در بعضی جاها موفقیت های واقعی داشت. کبک را بگیرید. در کبک، جنبش دانشجویی، که بخشی از جنبش اشغال نیست، اما من فکر میکنم که توسط آن تحریک شد، همانطور که پارک زوچوتی توسط میدان تحریر تحریک شد. جنبش دانشجویی کبک موفقیت چشمگیری داشت. باید بهتر شناخته شود. در ابتدا اعتراضی به افزایش شدید شهریه ها بود. گسترش یافت و به دستاوردهای عظیمی رسید که می توانست به سرنگونی دولت و تغییر قابل توجهی در طیف وسیعی از سیاست ها منجر شود. این یک دستاورد عظیم است. این باید بهتر شناخته شود و می تواند چیزهای دیگری را تحریک کند.
SB
آنچه در مورد آنها جالب است این است که آنها ایده یک اشغال را به یک جنبش اجتماعی دائمی و طولانی مدت تبدیل کردند که قرار بود بعد از این اتفاق بیفتد. قرار بود این قدرت دانشجویی را حفظ کند، نه اینکه بگذارد پس از یک پیروزی بزرگ از بین برود، بلکه حضور خود را حفظ کند.
NC
این یک جنبش مردمی بود. دانشآموزان اغلب به نوعی محرک و منبعی برای فعالیتهای گستردهتر بودهاند، اما تا زمانی که فراتر از دانشآموزان نرود، موفق نمیشوند. مثلاً در مورد جنبش حقوق مدنی اینطور بود. گرینزبورو، کارولینای شمالی دانشجو بود. SNCC جنبش حقوق مدنی را با دانشجویان رهبری کرد. سواران آزادی، نه همه، بلکه اکثریت را جوانان و دانشجویان تشکیل می دادند. با گذشت زمان رشد کرد و به یک جنبش مردمی توده ای تبدیل شد و دستاوردهای بزرگی داشت. مانند همه جنبش ها محدود بود و هرگز به اهداف واقعی خود نرسید. سقط شدند. در واقع، درست زمانی که جنبش حقوق مدنی و مارتین لوتر کینگ به مسائل طبقاتی روی آوردند، درهم شکستند. اونجا درس هست و همه سخنرانی مارتین لوتر کینگ "من یک رویا دارم" را در سال 1963 می شناسند، اما بسیاری از مردم نمی دانند که از بسیاری جهات، سخنرانی او در سال 1968 "من یک رویا دارم" مهمتر بود. عصری که او ترور شد. آن شب او با جمعیت زیادی صحبت کرد. او برای حمایت از اعتصاب کارگران عمومی در ممفیس، تنسی بود. اعتصاب کارگران سرویس بهداشتی او به سمت تأسیس جنبش مردم فقیر حرکت می کرد. نه سیاهپوستان، نه جنبش مردم فقیر، که به مسائل اساسی مسکن می پرداخت، که بخش مهمی از آن بود، فقر، سوء تغذیه و غیره. در واقع، یکی از مراحل اولیه جنبش مسکن در شیکاگو بود. شهری شیکاگو. او از بلاغت معمول خود در کتاب مقدس استفاده می کرد. او خود را برای جمعیت توصیف کرد که مانند موسی است که بر کوه ایستاده است. او می توانست سرزمین موعود را ببیند. سرزمین آزادی و عدالت و غلبه بر فقر و ظلم. او می توانست آن را ببیند، او قرار نبود به آنجا برسد، اما شما به آنجا خواهید رسید. او با حضار صحبت کرد، سپس همان جا ترور شد.
قرار بود یک راهپیمایی در واشنگتن برگزار شود، یک «راهپیمایی مردم فقیر»، که او رهبری می کرد. بیوه او، کورتا کینگ، راهپیمایی را رهبری کرد و از ممفیس، از مناطقی در جنوب عبور کرد که مبارزات اصلی در آنجا بوده است. بیرمنگام، سلما و غیره. به واشنگتن رسید و شهر چادری برپا کرد (5). یک جنبش اشغال آنها یک شهر چادری در واشنگتن برپا کردند. آنها قصد داشتند از کنگره درخواست کنند تا لایحه هایی را وضع کنند که به مسائل اساسی طبقاتی مانند فقر و مسکن و غیره می پردازد. به آنها اجازه داده شد مدتی در آنجا بمانند و سپس کنگره نیروهای امنیتی را اعزام کرد. آنها شهر چادر را در نیمه های شب شکستند و آنها را از واشنگتن بیرون کردند. این بخشی از جنبش حقوق مدنی است که در روز مارتین لوتر کینگ خبری از آن نیست، اما مهم است. پیروزی های بزرگی به دست آورد، اما نتوانست نژادپرستی شمالی و اصرار بر امتیاز طبقاتی را بشکند.
و ما الان آنجا هستیم. اشغال نوعی جنبش مردم فقیر است. البته در آنجا نیز شهرهای چادری تجزیه شد. مردم رانده شدند، اما شما باید ادامه دهید.
SB
اگر به گذشته نگاه کنید، این اولین بار نیست که مردم کارهایی مانند مقاومت در برابر تخلیه یا اشغال خانه ها را انجام می دهند. می توانید کمی در مورد این که در کجای گذشته این اتفاق افتاده و شاید در سطح بین المللی صحبت کنید؟
NC
در دهه 1930 همیشه این اتفاق افتاد و در بخشهای بزرگی از اروپا گروههای چپ، اغلب گروههای آنارشیست، ساختمانها را تصرف کردند. آنها را بازسازی کرد تا افراد بی خانمان بتوانند در آنجا زندگی کنند. این حرکات هرگز به نقطهای نرسیدهاند که تبدیل به یک کار عمومی شود، اما در بسیاری از جاها به روشهای محدودی مؤثر بودهاند. شما هرگز نمی دانید چه زمانی قرار است بلند شود. نمیتوانستید آن را در گرینزبورو، کارولینای شمالی پیشبینی کنید. با Rosa Parks نمی توانستید آن را پیش بینی کنید. با پارک زوکاتی نمی توانستید آن را پیش بینی کنید.
SB
آیا فکر میکنید که اکنون یک گفتمان باز در مورد سیاستهای رادیکال وجود دارد که آنارشیسم صدایی در بحث دارد؟
NC
مطمئناً درها را باز کرد، اما اینکه آیا صدایی در بحث دارد یا نه بستگی به این دارد که مردم چگونه از آن درها عبور کنند و فرصت ها و امکانات موجود را توسعه دهند. بنابراین، بله، روزنه هایی وجود دارد. و مردم نیز در وجود خود امکانات کمک متقابل، همبستگی را احساس کرده اند. یکی از مهمترین چیزهای جنبش اشغال، به نظر من، ایجاد انواع پیوندها و انجمن هایی بود که برای یک جامعه عادلانه تر و شایسته تر لازم است. مردم فقط به یکدیگر کمک می کنند، به جای اینکه «من فقط می خواهم خودم را غنی کنم، به تعداد کالاهایم اضافه کنم». من قصد دارم در یک آشپزخونه یا یک کتابخانه یا یک بحث عمومی شرکت کنم و همه با هم این کار را انجام خواهیم داد. ما می توانیم با هم برنده شویم. این مهم است.
یادداشت:
1. ژان کرک پاتریک توسط ریگان به عنوان سفیر ایالات متحده در سازمان ملل معرفی شد.
2. پائولا دوبریانسکی به عنوان کارشناس سیاست خارجی در مجموع در دولت پنج رئیس جمهور با موقعیت های مختلف کار کرده است. اظهارات او در زمان ایفای نقش وزیر امور خارجه در امور حقوق بشر و امور بشر بیان شد، کاری که او هم برای رونالد ریگان و هم برای جورج اچ دبلیو بوش انجام داد.
3. عنوان رسمی موریس آبرام که به آن اشاره می شود، نماینده ایالات متحده در دفتر اروپایی سازمان ملل متحد است که او به عنوان جورج اچ دبلیو بوش منصوب شد. او از سال 1989-1993 خدمت کرد.
4. تاریخ این مصاحبه 10/26/12 بوده است.
5. به نام شهر رستاخیز
این مصاحبه بخشی از مستند بزرگتر «مقاومت انتظار» بود که جنبشهای «زمین را پس بگیرید و اشغال کنید» را در روچستر، نیویورک شرح میدهد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا