اولین باری که نام ویلی ویمر را شنیدم در خلال کمپین «آزادی از طریق بمب» ناتو در صربستان در سال 1999 بود. "مردم برای این مردند" ویمر که در آن زمان یکی از اعضای حزب اتحاد دموکرات مسیحی در بوندستاگ آلمان بود، به تلاش رسانههای سازمانیافته برای متقاعد کردن مردم آلمان مبنی بر اینکه واقعاً یک فاجعه انسانی در کوزوو رخ داده است، اشاره داشت، فاجعهای که نیاز به مداخله بشردوستانه دارد. تلاش، همانطور که می دانیم، بسیار موفقیت آمیز بود.
جیمی شی، سخنگوی ناتو، در آن زمان گفت: «رهبران سیاسی نقش تعیین کننده ای را با توجه به افکار عمومی ایفا کردند. منظور او سیاستمداران آلمانی بود، آن «نمایندگان دموکراتیک منتخب» که «می دانستند کدام اخبار برای افکار عمومی در کشورشان مهم است. رودولف چارپینگ واقعاً کار خوبی انجام داد. فرستادن سربازان آلمانی به صدها مایل دورتر، به خصوص در آلمان که جمعیت آن 50 سال فقط دفاع نظامی، یعنی حفاظت از کشور خود را می دانستند، آسان نیست.
شی با تشریح مشکلاتی که تعریف جدید سیاست امنیتی به همراه داشت، «نه تنها وزیر شارپینگ، بلکه صدراعظم شرودر و وزیر فیشر» را که همگی «نمونه برجستهای از رهبران سیاسی هستند که فقط پشت افکار عمومی نمیگردند» ستایش کرد. اما بدانید چگونه آن را شکل دهید."
شی احتمالاً در بهترین حالت بدبینانهاش بود که دلایل خوشبینی خود را توضیح داد: «من را خوشبین میکند که میبینم آلمانیها این را فهمیدهاند. و علیرغم عوارض جانبی بسیار ناخوشایند، آسیب های جانبی و طولانی مدت حملات هوایی، آنها در مسیر خود باقی ماندند. اگر ما حمایت عمومی را در آلمان از دست می دادیم، آن را در سراسر اتحاد از دست می دادیم.
در میان بسیاری از اخبار، که "برای افکار عمومی" در آلمان، همانطور که خوانندگان ZNet احتمالاً به خاطر دارند، اطلاعاتی بود که توسط وزیر شارپینگ در آوریل 1999 ارائه شد مبنی بر اینکه صرب ها یک اردوگاه کار اجباری به سبک نازی ها برای چند هزار نفر ایجاد کرده اند. آلبانیایی های کوزوو در استادیوم فوتبال پریشتینا، پایتخت کوزوو. رفیق یوشکا فیشر، وزیر امور خارجه تندرو سابق آلمان، در تلاشهای خود برای متقاعد کردن ملت به «پایداری در مسیر»، صربها را با نازیها مقایسه کرد و با شور و شوق صلیبی خواستار مداخله نظامی شد: «هرگز نباید آشویتس دیگری وجود داشته باشد! ' یادم میآید که چگونه بودیم، در پناهگاهها نشسته بودیم و سعی میکردیم صدای هیاهوی تاماهاوکهای بشردوستانه اطرافمان را نادیده بگیریم، به شوخی میگفتیم برای اینکه آلمانیها از بازگشت «نازیسم» در منطقهای که هویت خود را بر اساس مبارزه با نازیهای آلمانی در جهان ساخته است، جلوگیری کنند. در جنگ دوم، فیشر و شرودر به تبلیغات نازیها متوسل شدند که از سال 1945 دیده نشده بود.
چند روز پیش به یاد ویلی ویمر افتادم، یکی از معدود سیاستمداران محافظهکار آلمانی که علیه جنگ در کوزوو استدلال میکرد (و بهطور پیشبینیشده توسط Frankfurter Alemagne Zeitung بهعنوان یک «نظریهپرداز توطئه» مورد انتقاد قرار گرفت). یک هفته نامه محافظه کار صرب، ترجمه نامه ویمر به شرودر صدراعظم آلمان را منتشر کرد. این نامه گزارشی از کنفرانسی است که توسط وزارت امور خارجه و مؤسسه امریکن اینترپرایز در براتیسلاوا، پایتخت اسلواکی برگزار شد. موضوع این کنفرانس با حضور بسیاری از نخست وزیران «از بالتیک تا مقدونیه»، بالکان و گسترش ناتو بود.
ویمر در براتیسلاوا چیزهای جالب زیادی شنیده بود. برای مثال، «عملیات نعل اسبی» - طرحی که ادعا میشود صربها برای بیرون راندن جمعیت آلبانیایی از کوزوو در سال 1999 طراحی کردند - یک اختراع تبلیغاتی بود. هدف از جنگ کوزوو این بود که ایالات متحده را قادر سازد تا نظارت ژنرال آیزنهاور را در جنگ جهانی دوم اصلاح کند و حضور نظامی ایالات متحده در بالکان را به منظور کنترل شبه جزیره مهم استراتژیک ایجاد کند. او شنید که یکی از مقامات بلندپایه آمریکایی می گفت که هدف آمریکا ترسیم یک خط ژئوپلیتیکی از دریای بالتیک تا آناتولی و کنترل این منطقه همانطور که رومی ها زمانی آن را کنترل کرده بودند (می توان فرض کرد که آمریکایی ها "mare nostrum" یا "دریای ما" مدیترانه نیست، بلکه اقیانوس اطلس است). ویمر این تصور را داشت که همه موافق بودند (و میتوانستند کمتر اهمیت دهند) در مورد این واقعیت که حملات بشردوستانه ناتو بر اساس قوانین بینالمللی غیرقانونی هستند و بسیار عمدی انجام شدهاند، به منظور ایجاد سابقهای برای اقدامات "بشر دوستانه" آینده بدون دستور سازمان ملل. .
یکی از نکات جالب در مورد این نامه این است که ویمر به هیچ وجه یک فعال چپ نیست. نه حتی یک منتقد چپ گرای «امپریالیسم آمریکایی». او در زمان نگارش این سند، نه تنها سخنگوی سیاست دفاعی حزب محافظهکار دموکرات مسیحی (CDU)، بلکه معاون رئیس مجمع پارلمانی سازمان همکاری در اروپا نیز بود. پس از خواندن ترجمه منتشر شده نامه به زبان یوگسلاوی، سعی کردم بدون مشکل، اصل آن را بیابم. من کشف کرده ام که این سند در مجله دولتی Blätter fur deutsche und internationale Politik (2001 9، صفحه 1059، 1060) منتشر شده است. با این حال، ترجمه زیر از متنی است که من در وب سایت دانشگاه کاسل پیدا کردم (http://www.uni-kassel.de/fb5 /frieden/themen/NATO-Krieg/wimmer-rupp.html)
من فکر می کردم که خوانندگان Znet به ماهیت سیاست ایالات متحده در بالکان، به ویژه با توجه به طرح اخیر آهتیساری برای کوزوو مستقل - اما نه خودمختار، و همچنین علاقه مندان، به طور کلی، علاقه مند به ماهیت این کشور هستند. سیاست خارجی ایالات متحده، می تواند از این ترجمه خشن بهره مند شود، کیفیتی که من به درستی از آن عذرخواهی می کنم.
-
برلین، 02. 05. 2000
جناب رئیس جمهور محترم،
هفته گذشته من این فرصت را داشتم که در کنفرانسی در براتیسلاوا، کاپیتول اسلواکی، که توسط وزارت امور خارجه آمریکا و مؤسسه امریکن اینترپرایز (موسسه سیاست خارجی حزب جمهوری خواه) سازماندهی شده بود، شرکت کنم. موضوع اصلی این نشست بالکان و روند گسترش ناتو بود.
این کنفرانس با حضور مقامات بلندپایه سیاسی برگزار شد که حضور بسیاری از نخست وزیران منطقه و همچنین وزیران سیاست خارجی و دفاع نشان می دهد. در میان بسیاری از موضوعات مهمی که مورد بحث قرار گرفت، چند مورد شایسته تاکید ویژه است:
1. سازمان دهندگان کنفرانس (وزارت امور خارجه ایالات متحده و مؤسسه امریکن انترپرایز) بر اساس قوانین بین المللی خواستار به رسمیت شناختن سریع کوزوو شدند.
2. سازمان دهندگان توضیح دادند که جمهوری فدرال یوگسلاوی باید از هر ارگان حاکمیت قانون، و به ویژه از توافقات هلسینکی دور بماند.
3. حاکمیت قانون اروپا مانعی برای ناتو است. بنابراین سیستم حقوقی آمریکا برای اروپا مناسب تر است.
4. جنگ علیه یوگسلاوی برای اصلاح تصمیم نادرست ژنرال آیزنهاور در طول جنگ جهانی دوم انجام شد. به این ترتیب به دلیل دلایل استراتژیک مستقر سربازان آمریکایی در این منطقه، تصمیم اشتباه اصلاح شده است.
5. متحدان اروپایی در جنگ علیه یوگسلاوی شرکت کردند تا عملاً بر معضلی که پس از پذیرش "مفهوم استراتژیک جدید" اتحاد در آوریل 1999 ایجاد شده بود، غلبه کنند و بر تمایل اروپاییها مأموریت قبلی سازمان ملل یا سازمان امنیت و همکاری اروپا را تضمین کنند.
6. متحدان اروپایی ممکن است از نظر قانونی استدلال کنند که این جنگ علیه یوگسلاوی، که خارج از حوزه معاهده بود، یک استثنا بوده است. با این حال، واضح است که این یک سابقه است که هر لحظه می توانند و خواهند خواست.
7. ناتو اکنون باید منطقه بین بالتیک و آناتولی را پر کند، همانطور که در دوران اوج امپراتوری روم توسط نیروهای رومی پر شده بود.
8. علاوه بر این، لهستان باید از شمال و جنوب توسط کشورهای همسایه دموکراتیک احاطه شود. بلغارستان و رومانی باید ارتباط ارضی را با ترکیه فراهم کنند. در دراز مدت، صربستان باید از توسعه اروپا دور نگه داشته شود (احتمالا برای افزایش امنیت حضور نظامی آمریکا).
9. در شمال لهستان، ایجاد کنترل کامل بر تمام مسیرهای دسترسی از سنت پترزبورگ به دریای بالتیک مهم است.
10. در هر فرآیند، حق تعیین سرنوشت مردم باید بر سایر مقررات یا قواعد حقوق بین الملل در اولویت قرار گیرد.
11. این بیانیه که جنگ ناتو علیه یوگسلاوی نقض کلیه مقررات و قواعد مربوطه حقوق بین الملل بود با مخالفت مواجه نشد.
پس از این کنفرانس، که بحث بسیار باز و صریح بود، نمی توان از اهمیت طولانی مدت نتیجه گیری کنفرانس، به ویژه با در نظر گرفتن رتبه و شایستگی حرفه ای شرکت کنندگان و برگزار کنندگان آن اجتناب کرد.
به نظر می رسد طرف آمریکایی آگاه است که برای دنبال کردن منافع خود، باید حاکمیت قانون را که در نتیجه دو جنگ جهانی ایجاد شده است، تضعیف کند. قدرت باید بالاتر از عدالت باشد. در جایی که قوانین بین المللی مانع است، باید حذف شود. زمانی که تحولی مشابه توسط جامعه ملل پذیرفته شد، جنگ جهانی دوم چندان دور نبود. طرز تفکری که منافع شخصی را در چنین موقعیت مطلقی قرار می دهد را نمی توان چیزی جز توتالیتر نامید.
با سلام و احترام،
ویلی ویمر
-
* آندری گروباچیچ یک مورخ آنارشیست اهل کوه های جنوب شرق اروپا است. می توان با او تماس گرفت [ایمیل محافظت شده]
* برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد توسعه اخیر در بالکان، به نظرات ZNet من در: http://www.zmag.org/bios/homepage.cfm?authorID=181 مراجعه کنید.
* به نظر می رسد اطلاعات کنفرانس براتیسلاوا از شبکه جهانی وب ناپدید شده است. «میز گرد منطقهای: «آیا ادغام یورو-آتلانتیک هنوز در مسیر است؟ فرصت ها و موانع».
* برای کسانی از شما که آلمانی می خوانید، نقد Frankfurter Allgemeine Zeitung از "دیدگاه های ساده انگارانه" ویمر را بررسی کنید [کریستف آلبرشت، FAZ، 27 اوت 2001]