سوئتونیوس مورخ باستانی در کتاب زندگی دوازده سزار در مورد تلاش امپراتور بدنام روم کالیگولا می نویسد تا اسب مورد علاقه خود، اینسیتاتوس ("سریع") را کنسول کند. امپراتوری آمریکا این پروژه دوستدار حیوانات را با انتصاب نه یک اسب بلکه یک اصطبل کامل پیش برد. نام این اصطبل اروپای جدید است. همانطور که در مورد سومین امپراتور امپراتوری روم، دلیل تجمل اسب ها با افتخار کنسولی بیشتر به غرور امپراتوری مربوط می شود تا جنون. درست همانطور که رفتار کالیگولا با اینسیتاتوس راهی برای خشم سنا بود، اروپای جدید نیز راهی برای تمسخر اتحادیه اروپا است. این مقاله به یک اسب خاص در اصطبل اروپای جدید، اسب ایالت اسلوونی، و به «رسوایی دیپلماتیک اسلوونی» اخیر اختصاص دارد که، همانطور که ما ادعا می کنیم، آنقدر که یک مدل است، رسوایی نیست. این مقاله هدفی دوگانه دارد. اول، ما قصد داریم چپ بین المللی را در مورد ماهیت سیاست استعماری آمریکا و اروپا در پرتو ساخت و دستکاری پروژه سیاسی اروپای جدید آگاه کنیم. دوم، ما میخواهیم از چپ بالکان دعوت کنیم تا سیاست بالکانسازی را تعریف کند، سیاستی که هم سناریوی امپریالیستی و هم سناریوی ناسیونالیستی بالکان را به چالش میکشد.
اجازه دهید با "رسوایی اسلوونی" که ما آن را به عنوان یک مدل جدید استعماری می شناسیم، شروع کنیم. در یکی از مقالات قبلی خود، توضیح احتمالی ماهیت منافع آمریکا در بالکان را پیشنهاد کردیم (https://znetwork.org/zspace/commentaries/2854). ما معتقدیم که نتیجهگیریهای ما با رویدادهای اسلوونی تأیید میشود، که برای یادآوری خوانندگان ما، امروز ریاست اتحادیه اروپا را بر عهده دارد. رهبران اروپایی روز گذشته با یک غافلگیری ناخوشایند از خواب بیدار شدند، افشای یک سند داخلی وزارت امور خارجه اسلوونی (MZZ). این سند در روزنامه اسلوونیایی منتشر شده است دننیک و روزنامه صربستان سیاست، محتوای یک جلسه بین نمایندگان MZZ و نمایندگان وزارت امور خارجه ایالات متحده و آژانس امنیت ملی (NSA) را که در 24 دسامبر 2007 در واشنگتن دی سی برگزار شد، فاش می کند. از آن سوی اقیانوس اطلس (امپراتور)، در حال حاضر یک واقعیت شناخته شده در راهروهای دیپلماتیک اروپا است. اما تحولات اخیر که مستقیماً با دستورات و وعدههایی که در این سند فاش شده در ارتباط است، میتواند به معنای انتقال نهایی اسب ما به اصطبل اروپای جدید باشد، گروهی از دولتهایی که سیاست خارجی آنها را اطاعت نوکرانه از ایالات متحده دیکته میکند. البته این به معنای پایان رسمی تمام توهمات در مورد اعتبار و اهمیت ریاست اسلوونی در اتحادیه اروپا است.
پیگیری سرسختانه منافع ایالات متحده، یا منافع یکپارچگی سیاسی و اقتصادی که بخشی از آن است، در حال حاضر ثابت سیاست خارجی اسلوونی است، یا بهتر است بگوییم وزیر امور خارجه آن، که آن را شخصی سازی و غصب می کند تا جایی که از سطح سلیقه فراتر می رود. به استانداردهای دموکراتیک قدیمی اشاره نکنیم. ما حمایت او – و از این رو، اسلوونی – از بیانیه ویلنیوس را به یاد داریم که به معنای حمایت کامل اروپای جدید از مداخله ایالات متحده در عراق بود. اقدامات اخیر وی نیز در همین راستا است که تنها به چند مورد از آنها اشاره می کنیم: اظهارات عمومی در مورد لزوم استقلال فوری و بدون قید و شرط استان صربستان کوزوو. حمایت کامل از هاشم تاچی، نخست وزیر کوزوو، جنایتکار جنگی معروف و رهبر سابق ارتش آزادیبخش کوزوو (با رنگارنگ nom de guerre Gjarpni, the Snake); لابی اخیر در دادگاه کیفری بین المللی برای یوگسلاوی سابق، برای کنار گذاشتن فشار بر مقامات بلگراد برای جلب همکاری کامل آنها در یافتن رادوان کاراجی؟ و راتکو ملادی؟. تمام آن اقداماتی که وزیر امور خارجه اسلوونی برای آنها مأموریتی ندارد، با سندی که چند روز پیش از MZZ اسلوونی به بیرون درز کرد - به عنوان تلاش برای پیگیری و تحقق منافع سیاسی آمریکا در بالکان، زمینه بسیار روشنی پیدا کرد.
این سند با علامتگذاری رسمی VWA070767 نشان میدهد که موضوع اصلی دیدار بین مقامات عالی MZZ اسلوونی، وزارت امور خارجه و NSA، نقش اسلوونی در دوران ریاست اتحادیه اروپا در سازماندهی حمایت از به رسمیت شناختن یکجانبه کوزوو بوده است. اعلامیه استقلال اما این سند همچنین حقایق بسیار مهم و جالب دیگری را در مورد دخالت ایالات متحده و اقدامات برنامه ریزی شده مربوط به وضعیت آینده کوزوو نشان می دهد. سندی که در روزهای اخیر در اینترنت نیز منتشر شد، از جمله نشان می دهد که:
* ایالات متحده پیشنهاد می کند که جلسه پارلمان کوزوو، زمانی که آنها استقلال این استان را اعلام می کنند، باید در روز یکشنبه برگزار شود، بنابراین فدراسیون روسیه نمی تواند جلسه اضطراری شورای امنیت سازمان ملل را تشکیل دهد.
* ایالات متحده به اتحادیه اروپا پیشنهاد می کند که هرگونه شکایت و پیشنهاد صربستان و فدراسیون روسیه را نادیده بگیرد. ایالات متحده تخمین می زند که استقلال کوزوو از حمایت کامل اتحادیه اروپا (تنها 15 کشور از 27 کشور) برخوردار نخواهد شد، بنابراین حمایت اسلوونی به عنوان کشور رئیس اتحادیه اروپا بسیار مهم است.
* ایالات متحده قصد دارد در روزهای آینده از اظهارنظر عمومی در مورد وضعیت آینده کوزوو اجتناب کند، اما جزو اولین کسانی خواهد بود که به طور رسمی استقلال کوزوو را به رسمیت می شناسند.
* ایالات متحده تخمین می زند که متقاعد کردن هر چه بیشتر ایالت ها برای به رسمیت شناختن رسمی از اهمیت بالایی برخوردار است کوزوو مستقل در چند روز اول پس از اعلام استقلال، و به همین دلیل، ایالات متحده به شدت در حال لابی گری با ژاپن، ترکیه و کشورهای عربی است که قبلاً تمایل خود را برای حمایت از کوزوو بدون تردید نشان داده اند.
* ایالات متحده در حال حاضر به آلبانیایی های کوزوو کمک می کند تا قانون اساسی جدید خود را تهیه کنند.
اکنون، این سند خود به دلایل قابل درک، یک رسوایی جدی بین المللی است. واکنشهای رسانههای اصلی و مقامات اتحادیه اروپا به اتفاق آرا آن را یک «اشتباه دیدنی» خواندند. نقش اروپای جدید در طراحی امپراتوری آمریکا را تا حد واقعی روشن می کند. شواهد انکارناپذیری از دخالت آمریکا در امور اتحادیه اروپا در اختیار ما قرار می دهد. مهمتر از آن، ماهیت واقعی سیاست مداخله بشردوستانه ایالات متحده (که پیشنهاد می کنیم امپریالیسم بشردوستانه بنامیم) را آشکار می کند. این سند تصویری بسیار تحقیرآمیز از نقش اسلوونی و همچنین سایر کشورهای جدید اروپای بالکان در سیستم استعماری جدید ارائه می دهد.
مایلیم به بعد محلی دیگر این خجالت اشاره کنیم. این ابعادی است که مربوط به استان کوزوو است. به نظر می رسد توافق عجیبی بین اروپای جدید مورد حمایت ایالات متحده و اروپای قدیم وجود دارد، توافقی که به طور غیرانتقادی یا بدون تأمل توسط چپ بین المللی در مورد پذیرش، ضمنی یا صریح، مشروعیت رهبری آلبانیایی کوزوو پذیرفته شده است. در مورد حمایت از استقلال کوزوو؛ در مورد مشروعیت بخشیدن به شکل حکومت استعماری، ما آن را «تاسیزم» می نامیم. و در نهایت، در مورد چارچوب حل مشکل کوزوو در سطح مذاکرات قدرت های بزرگ به اصطلاح "ترویکا" - یعنی اتحادیه اروپا، ایالات متحده، فدراسیون روسیه.
ما می پرسیم: آیا می توان با حمایت از حزب دموکرات کوزوو (PDK)، یک سازمان سیاسی ارتش آزادیبخش کوزوو (KLA) به دمکراتیک شدن منطقه دست یافت؟ آیا با حمایت از رهبر سابق KLA و نخست وزیر کنونی، هاشم تاچی می توان به دموکراتیزه شدن کوزوو دست یافت؟ آیا ما به جای دموکراسی سازی، از ادامه منطق ناسیونالیستی و روند پاکسازی قومی بیشتر کوزوو حمایت نمی کنیم؟ اینها سوالات آکادمیک نیست. در مارس 2000، بازپرس ویژه سابق سازمان ملل در یوگسلاوی سابق، یری دینس بیر به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل گزارش داد که «330,000 صرب، روم، مونته نگرو، مسلمان اسلاو، آلبانیایی های طرفدار صرب ها و ترک ها در کوزوو آواره شده اند - دو برابر تخمین های قبلی. این بدان معناست که اکثر اقلیت های کوزوو دیگر در خانه های اصلی خود نیستند." در این رابطه، از زمان ارائه گزارش Dienstbier، اوضاع فقط بدتر شده است. شک و تردید ما را در مورد اینکه تاچی، قهرمان اصلی صنعت شکوفا تجارت اسلحه، مواد مخدر و جنسی کوزوو، از خشونت اجتنابناپذیر قومی جلوگیری میکند، یا اینکه برای احیای دموکراسی، چندفرهنگگرایی و حکومت تلاش خواهد کرد، میبخشید. قانون در کوزوو مستقل
و کوزوو مستقل کیست؟ بیایید سعی کنیم شیفتگی غرب به «تاسیزم» را توضیح دهیم. سرجیو ویرا دی مل، نماینده ویژه سابق دبیرکل سازمان ملل متحد در کوزوو، اغلب از او گلایه می کند: "مادلین آلبرایت عاشق تاچی است. جیمی روبین بهترین دوست او است. این مفید نیست. تاچی با این تصور به اینجا رسید. او تمام وزن دولت آمریکا را پشت سر دارد. او معتقد است که حق حکومت را به دست آورده است." در چند سال گذشته، "تاسیزم" تا حدودی اصلاح شد تا به واقعیتی متفاوت پاسخ دهد، اما فقط در سطح سطحی لفاظی - با فاصله گرفتن کم و بیش موفق از ایدههای کوزوو و/یا آلبانی بزرگ - در عین حال در عمل. با ترکیبی معمول از قتلها، آدمرباییها و تلاشهای خشونتآمیز برای سرکوب مخالفان سیاسی، کمابیش به همان شکل باقی ماند. اما ما نباید تاچی را که همانطور که از نام مستعارش پیداست، خزنده ای کم اهمیت است، دست کم بگیریم. تاچی تنها به عنوان استعاره ای از تاسیسم مهم است، شکلی از حکومت استعماری از طریق حمایت از جنگ سالاران محلی که وظیفه آنها از بین بردن هرگونه تظاهرات ضد استعماری است.
قبلاً در مورد مشکل کوزوو نوشته بودیم و به طور مفصل. موضع ما، اجازه دهید به اختصار آن را خلاصه کنیم، این است که چپ بین المللی نباید از گزینه ملی گرایانه (صرب یا آلبانیایی) حمایت کند، حتی زمانی که به شکلی وسوسه انگیز در پوشش خودمختاری ارائه می شود، و باید قاطعانه از پذیرش گزینه امپریالیستی خودداری کند. تحمیل شده، به شیوه ای سردرگم، همانطور که در سند فوق مشهود است، توسط ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا. کل تاریخ غم انگیز بالکان تاریخ استعمار و مقاومت در برابر استعمار غرب است. به اصطلاح «تروئیکا»، جامعه بینالمللی، قدرتهای بزرگ، یا هر طور که خودشان را انتخاب کنند، هیچ کاری در بالکان ندارند. شکلی از استعمار که ما پیشنهاد کردهایم آن را «تاسیزم» بنامیم، در بالکان بومی است، همانطور که تاچریسم سیاست کارگران بریتانیا بود. نباید از حمایت چپ بین المللی برخوردار شود. آنچه بسیار مهمتر است، چپ بالکان باید در برابر این چالش قدم بگذارد و یک سیاست ضداستعماری منسجم و منطقه ای را تعریف کند که مطابق با تاریخ سرکش و بدعت آمیز آن باشد. مقاومت به خوبی در جریان است. کارخانهها در صربستان توسط کارگرانی که علیه خصوصیسازی و تعاریف جدید «انتقال» مبارزه میکنند، اشغال میشوند (https://znetwork.org/znet/viewArticle/16230). «پاکشدگان» اسلوونی راههایی را برای مقاومت نشان میدهند که نه به نام ملیت، بلکه به نام عزت فرموله شده است (http://transform.eipcp.net/correspondence/1168862569/print). روماها که تحت آزار و اذیت قرار گرفته اند، مثل همیشه در حال سازماندهی علیه تک قومیتی تحمیلی کوزوو هستند. اینجا بالکان ماست. ما به یک بالکان جدید نیاز داریم که از پایین ساخته شود و ما به یک اروپای جدید نیاز داریم که از پایین ساخته شده باشد. ما باید به پروژه تاریخی بالکان بدون ملت ها، به پروژه فدراسیون بالکان برگردیم. ما معتقدیم که پرسش کوزوو تنها در چارچوب منطقهای قابل پاسخگویی است و ما معتقدیم که بالکان میتواند الگویی برای اروپای دیگر، اروپای بالکانیزهشده از مناطق، بهعنوان جایگزینی برای ابردولتهای فراملیتی اروپایی و دولت-ملتها ارائه دهد. آینده بالکان در اروپا نیست. اما آینده اروپا در بالکان است.
اگر نخبگان سیاسی محلی از اسب سوار شدن سناتورهای اروپایی یا امپراتوران آمریکایی خوشحال هستند، ما باید از آنها لذت ببریم، اما باید اصطبل دیگری برای آنها تهیه کنیم.
Andrej Gruba?i? و ژیگا وودوونیک نویسندگان آنارشیست اهل بالکان هستند. آنها اعضای هیئت تحریریه مجله Balkan Z هستند. می توانید به آنها دسترسی پیدا کنید [ایمیل محافظت شده] و [ایمیل محافظت شده]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا