منبع: کانتر پانچ
این پاسخی است به مقاله "چه اتفاقی برای قرن آنارشیستی افتاد؟"
ممنون گابریل فرصتی تلخ و شیرین برای مرور مجدد این مقاله است.
ما می خواستیم دو بحث کلی داشته باشیم.
اول، تاریخ آنارشیسم در دو دوره آشکار شد: قبل از 1917 (برای دیوید؛ قبل از 1936 به تخمین من)، و بعد از 1989 (برای دیوید؛ پس از 1968 به نظر من). در هر دوی این لحظات آنارشیسم گرایش انقلابی غالب و عقل سلیم شورشی عصر بود.
به نظر من، این با فرآیندهای بزرگتر اقتصاد جهانی، یا دو دوره مختلف «جهانیسازی» مصادف شد: پایان قرن نوزدهم و پایان قرن بیستم. در دیوید، مصادف با پایان جنگ های جهانی بود.
دوم، آنارشیستهای قرن جدید انقلابی با آنارشیستهای مهاجر طبقه کارگر دوران سندیکالیسم انقلابی تفاوت دارند. آنارشیست های جدید عضو اتحادیه های آنارشیستی یا حتی سازمان های رسمی آنارشیستی نبودند. اشکال جدیدی از سازمانهای آنارشیستی در حال اختراع بودند (گروههای قرابت دانشجویی، شبکهها/اجلاسهای ضد جهانیسازی در دهه 1990، و بعداً جنبش جهانی گردهمایی تودهای در سال 2011). عقل سلیم شورشی از سیاست رادیکال شامل همه عناصری بود که شما به آن اشاره کردید: ضد دولت گرایی، کمک متقابل، رد سوسیالیسم بوروکراتیک.
مقاله ما دچار سوءتفاهم بسیار شد. آنارشیستهای کلاسیک، سنتگرایان، آن را بهعنوان فراخوانی برای اسلحه خواندند. خیلی ناراحت بودند. آنارشیستهای کوچک (فکر میکنم این مقاله اولین باری بود که از این اصطلاح استفاده کردیم) آن را بهعنوان تأیید صدایی از آنچه شما شیوههای جنبشگرایانه مینامید خواندند. افراد حساس تر آن را به عنوان تلاش آنارشیستی ما برای "استعمار" جنبش های آرژانتین یا چیاپاس می خوانند. ما هرگز قصد انجام هیچ یک از این کارها را نداشتیم. کاری که ما می خواستیم انجام دهیم این بود که یک دیدگاه از جهان انقلابی در آن مقطع زمانی ارائه دهیم. ما قطعاً مخالف بینش و نظریه نبودیم.
من در مورد تمایزی که شما قائل هستید چندان متقاعد نیستم. دلیلی وجود دارد که من و دیوید ده سال گذشته را صرف سازماندهی با جنبش آزادی کرد (در تمام مدت با کارت های عضویت Wobbly در جیب خود) کرده ایم. آنارشیسم یک عقل سلیم شورشی معاصر است که باعث وحشت لنینیستهای بومشناس و غیراکولوژیک شده است، در واقع تا آنجا که حتی چریکهای مائوئیست سابق از کوههای کردستان مجبور به «کشف» سیاستهای آنارشیستی شدند. من شاهد تحول درونی این جنبش بوده ام. این یک مبارزه داخلی واقعی و صادقانه است. این یک مانور استراتژیک نیست. وقتی به روژاوا رفتم حیرت زده شدم. آزادی خواهی کردها برای نمایش نیست.
این چیزی است که ما میخواستیم بیش از هر چیز دیگری بگوییم: پتانسیل انقلابی در ذهن عمومی کارگران رایانه یا سرمایهداری شناختی نگری پنهان نیست (این را بعد از آن نوشتیم. امپراطوری منتشر شد) اما در این فضاهای بداهه در لبه های سرمایه داری. با این حال، این فضاها بکر نیستند، بلکه در ارتباط فعال با جنبش ها و مبارزات شمال هستند. شیوههای آنارشیستی در این فرآیند گردش و ترجمه دوباره ابداع میشوند.
من مطمئن نیستم که چقدر از این را می توان در مقاله خواند. اما این همان چیزی بود که ما در آن زمان فکر می کردیم. من فکر نمی کنم که ما کاملاً در اشتباه بودیم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا