مونبیوت اساساً اصل بقراط را اشتباه تفسیر می کند، "اول، آسیبی نرسان".
طبق تفسیر مونبیوت، پزشک با تزریق آمپول به کسی سوگند بقراط را زیر پا می گذارد، زیرا سوراخ شدن آن به پوست آسیب می رساند. هیچ کس سوگند بقراط را چنین تفسیر نکرده است. این اصل همیشه به معنای این است که تمام مداخله پزشک نباید انجام شود اگر انتظار می رود برای بیمار مضر باشد. در این صورت بهتر است کاری نکنید.
همانطور که همیشه فهمیده شده است - بدون اظهار نظر، زیرا نکته واضح است. و همین امر در مورد مداخله نظامی که Monbiot آن را اشتباه تفسیر می کند نیز صادق است. در مورد رواندا، اگر نتیجه مورد انتظار مداخله نظامی این بود که آسیبی به همراه داشته باشد، بدون اینکه منافع کاهنده ای به همراه داشته باشد، البته نباید مطابق با باور بقراطی انجام می شد. اگر انتظار این بود که مداخله نظامی سودمند باشد، در آن صورت - باز هم به صورت پیش پاافتاده - حقیقت بقراطی قابل اجرا نیست، مانند موردی که یک پزشک تزریق می کند، و طیف کاملی از پیامدها باید در نظر گرفته شود. بحث مونبیوت، به محض تصحیح تفسیر نادرست اساسی از اصل بقراط، کاملاً از بین می رود.
این نکته حتی در همان جمله من که Monbiot نقل می کند واضح است: "اگر نمی توانید راهی برای پایبندی به آن اصل اولیه فکر کنید، پس هیچ کاری نکنید." این کاملاً درست است: اگر فقط آسیبی از مداخله حاصل شود، نباید آن را انجام داد، خواه این عمل توسط پزشک باشد یا توسل به خشونت توسط یک قدرت بزرگ. به سختی می توان به حقیقت گرایی ابتدایی تری فکر کرد.
تا آنجا که مونبیوت خود را به آن محدود می کند. با عطف به موردی که او به آن اشاره می کند، کوزوو در مارس 1999، فرماندهی ایالات متحده و ناتو پیش بینی کردند که تأثیر مداخله نظامی به شدت سطح جنایات در کوزوو را تشدید خواهد کرد، همانطور که به وضوح اتفاق افتاد. بنا به گفته وزارت امور خارجه، سازمان امنیت و همکاری اروپا و سایر منابع غربی، این موارد برای مدتی پایدار و نسبتاً کم بود و توسط دولت بریتانیا (به طور ضمنی) و جدی ترین بورسیه طرفدار مداخله (کاملاً صریحاً) بیشتر به چریک های KLA نسبت داده می شد. ). بنابراین، اگر دلیل قوی بر خلاف آن وجود نداشته باشد، حقیقت بقراطی دلالت بر این دارد که مداخله نباید انجام شود - و همیشه بار اثبات سنگینی بر دوش دعوت برای توسل به خشونت وجود دارد، حقیقتی دیگر.
البته داستان چیزهای بیشتری وجود دارد، همانطور که همیشه در دنیای واقعی وجود دارد: بنابراین جایگزین های دیپلماتیک - ناتو و صربستان - در آن زمان روی میز وجود داشت. پس از 78 روز بمباران، مصالحه ای بین آنها حاصل شد و این فرضیه را که مسیر دیپلماتیک ممکن است بدون بمباران و جنایاتی که علیه آلبانیایی های کوزوو برانگیخته بود دنبال شود، همانطور که ناتو پیش بینی کرده بود، حمایت بیشتری کرد. از بمباران افرادی که مستقیماً هدف قرار گرفته اند. نتیجه این است که بار اثبات بر دوش حامیان بمب گذاری حتی سنگین تر است. آیا می توان آن را برآورده کرد؟ شاید. البته حقیقت بقراطی پاسخی ارائه نمیدهد، و من (یا کسی) چیز دیگری پیشنهاد نکردهام. اما واضح است که این چالشی است که طرفداران بمب گذاری در کوزوو، مداخله در رواندا و موارد دیگر از این قبیل باید با آن مواجه شوند. ما نمیتوانیم از پرسشهای جدی که همیشه با سوءتعبیر فاحش از حقیقت بقراطی به وجود میآیند، فرار کنیم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا