چرا ایالات متحده دموکراسی کاستاریکا، حتی سوسیال دموکراسی، الگویی را که به شدت متفاوت از بقیه منطقه بود، تحمل کرد؟ این سؤالی است که در دهه 1980، در چارچوب جنگ های ایالات متحده در آمریکای مرکزی، و فشارهای جدی بر کاستاریکا برای پایبندی بیشتر به مدل دولت های ترور ایالات متحده و آشکار کردن سوسیال دموکراسی خود در این کشور، بسیار برای من جالب بود. طرفداری از اصول نئولیبرال
من سابقه حذف طبقه بندی شده و منابع دیگری را که می توانستم پیدا کنم مرور کردم و فصلی در مورد آن (یکی از ضمیمه ها) در توهمات ضروری (1989) نوشتم. به طور خلاصه، ایالات متحده مایل بود که سوسیال دموکراسی کاستاریکا را تا زمانی که دولت به شدت با کارگران و چپها برخورد میکرد، تحمل کند و همانطور که سفیر ایالات متحده گفت، بهترین دوست سرمایهگذاران ایالات متحده بود. جزئیات وجود دارد. در دهه 1980، برخی از مشکلات در حال توسعه بودند. یکی از مواردی بود که من در مورد کاستاریکا در برنامه های ایالات متحده برای منطقه ذکر کردم. مورد دیگر این بود که خوزه فیگرس، که شخصیت برجسته دموکراسی آمریکای مرکزی بود و در ایالات متحده بسیار مورد توجه بود (زمانی که در دهه 50 به خط مشرف شد)، در مورد نیکاراگوئه چیزهای غیرقابل قبولی می گفت. او شدیداً ضد ساندینیستا بود، اما از ایالات متحده میخواست که به نیکاراگوئهها اجازه دهد به جای انجام یک جنگ تروریستی وحشیانه علیه آنها، با مشکلات خود دست و پنجه نرم کنند. او همچنین یکی از ناظران انتخابات 1984 بود و مانند دیگران (از جمله انجمن حرفه ای دانشمندان آمریکای لاتین، هیئت بسیار متخاصم دولت هلند و دیگران) آنها را اساساً انتخاباتی منصفانه می دانست. اما همه اینها غیرقابل قبول بود. از نظر اعتقادی، انتخابات برگزار نشد، و این ایده که نیکاراگوئهها باید امور خود را اداره کنند، تقریباً در سراسر طیف غیرقابل قبول بود. بنابراین صدای پیشرو دموکراسی آمریکای مرکزی باید از رسانه ها منجمد می شد.
مشکلات دیگر این بود که کاستا به اندازه کافی از جنگ های تروریستی واشنگتن حمایت نمی کرد و حتی اقداماتی را علیه آنها انجام داد.
البته کاملا غیر قابل قبول است، اما در شرایط زمانه، گسترش برنامه های تروریستی دولتی به کاستاریکا غیرممکن بود.
از آن زمان مطالعات و اطلاعات بیشتری منتشر شده است که برخی از آنها را اینجا و آنجا مطرح کرده ام. اما تا آنجا که من می دانم چیزی برای تغییر تصویر کلی به دست نیامده است.
در مورد CAFTA، مقاومت زیادی در سراسر منطقه وجود دارد. کاستاریکا تنها کشوری است که چیزی شبیه به یک دموکراسی فعال دارد. بقیه تقریباً همانطور که محقق برجسته "ترویج دموکراسی"، به ویژه در آمریکای لاتین، مدیر نئوریگانیت برنامه موقوفه کارنگی در مورد قانون و دموکراسی، توصیف می کند. همانطور که او در کار علمی استاندارد در مورد آن دوره اشاره می کند، ایالات متحده مایل بود فقط "اشکال دموکراسی از بالا به پایین" را تحمل کند که قدرت را در دست نخبگان سنتی مرتبط با قدرت آمریکا در جوامع به شدت غیر دموکراتیک می گذاشت. او منتقد نیست، بلکه حامی قوی سیاستها است، و از دیدگاه خودی نیز مینویسد، زیرا در وزارت امور خارجه ریگان مشغول کار بر روی «تقویت دموکراسی» بوده است. اما او به اندازه کافی صادق است که حقایق را توصیف کند. این بسیار شبیه «اروپا جدید» معروف سال 2003 است، امید واقعی برای دموکراسی: یعنی کشورهایی که خواست اکثریت بزرگ مردم را رد کردند و از دستورات کرافورد تگزاس پیروی کردند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا