«در سطحی از ثروت افراطی، پول ناگزیر فاسد میکند... قدرت سیاسی را میخرد، مخالفان را ساکت میکند، در درجه اول به تداوم ثروت هر چه بیشتر کمک میکند، که اغلب به هیچ خیر اجتماعی متقابلی مرتبط نیست.» (فرهاد منجو (1)
تحریف سیاست - پول سیاه و الیگارشی
در پستهای قبلی من در مورد اینکه چگونه شرکتهای قدرتمند قادر به دستکاری سیاست هستند بحث کردهام. این امر در مورد افراد بیش از حد ثروتمند نیز صدق می کند. آنها برای سیاست هایی لابی می کنند که به نفع خودشان باشد، حتی اگر به جامعه آسیب بزند. آنها فعالانه برای کاهش نقش دولت در کمک به فقرا، کاهش امنیت اجتماعی، کاهش مالیات برای ثروتمندان، کاهش مقررات تجارت بزرگ، اجازه دادن به تخریب محیط زیست و خصوصی سازی بیشتر و بیشتر تلاش می کنند. آنها این کار را با کمک مالی به سیاستمدارانی انجام می دهند که این دیدگاه ها را دارند. آنها ایدههایی را ترویج میکنند که ثروتمندان را ثروتمندتر و فقرا را فقیرتر میکند، حتی اگر برای بسیاری از مردم محبوبیت نداشته باشند. این تمایل رهبران سیاسی ما را برای مقابله با مشکلات واقعی کاهش داده است. آنها بیشتر به قانونی کردن اشکال پیچیده تر دستکاری مالیاتی علاقه مند هستند.
آنها مقدار زیادی از آنچه به عنوان "پول سیاه" شناخته می شود را برای تأثیرگذاری بر این سیاستمداران خرج می کنند. برادران میلیاردر کوخ به دلیل راه اندازی مشاغلی که درگیر تخلفات شرکتی هستند بدنام هستند. آنها با انجام کارهایی که به جامعه آسیب می زند، ثروت خود را افزایش می دهند، اما به دلیل هزینه های هنگفت برای دستکاری سیاست نیز بدنام هستند. یکی از نویسندگان وقایع چند دهه اخیر را چنین توصیف کرد:
«پروژه جسورانه، دههها در دست ساخت، برای تغییر اساسی رابطه بین مردم و دولت و انجام این کار بهطور دائمی بهگونهای که طراحی شده است تا آونگ ضرب المثل را به راست بچسبانند [به نفع ثروتمندان] تا نتواند. دوباره به عقب برگرد.» (4)
بسیاری از مفسران اشاره کرده اند که آنچه ما اکنون در بریتانیا و ایالات متحده داریم «دولت 1 درصد برای 1 درصد»، (5) یا «توسط میلیونرها برای میلیاردرها» است. این به الیگارشی معروف است. ثروتمندان سعی می کنند اطمینان حاصل کنند که قدرت سیاسی با قدرت اقتصادی آنها همسو است. کل سیستم خود تقویت می شود. ما جامعه ای داریم که بیش از پیش به نیازهای افراد بیش از حد ثروتمند توجه می کند و نابرابری مدام افزایش می یابد. ما دیگر یک دموکراسی کارآمد نداریم.
تبلیغات پیرامون ثروت بیکران بسیار مؤثر بوده است:
آنها ثروت خود را با توصیف خود به عنوان ثروت آفرینان، مبتکران درخشان یا تغییر دهنده جهان توجیه کرده اند. آنها همچنین مدعی هستند که برای پر کردن خلأهای دولت ناکارآمد ضروری هستند. آنچه در این جا خالی است بحث در مورد نقش آنها در از بین بردن توانایی دولت ها در انجام کارهاست.»(6)
شواهد نشان میدهد که مالیاتهای بالا و مخارج بالای دولتی برای جوامع مفید است، با این حال ثروتمندان دائماً برای مالیاتهای کمتر لابی میکنند. (7) نرخهای مالیات عموماً برای ثروتمندترین افراد در چند دهه گذشته کاهش یافته است. در عین حال، مالیات های دیگری که بر فقرا تأثیر می گذارد، مانند مالیات بر ارزش افزوده (VAT) افزایش یافته است. اگر ثروتمندان در تأثیرگذاری بر سیاستمداران تأثیرگذار نبودند، تقریباً مطمئناً سیستمهای مالیاتی بسیار منصفانهتر بودند. در پستهای قبلی دیدهایم که دولتها یارانههای بزرگی را به شرکتهای بزرگ میپردازند، اما راههای زیادی برای دولتها وجود دارد که پول خرج کنند که بسیار مفیدتر است، مانند سیستم مراقبتهای بهداشتی با بودجه مناسب یا خدمات اجتماعی بهتر. از آنجا که ثروتمندان سیاست تعیین می کنند، فقرا در هر جهت تحت فشار قرار می گیرند: دستمزد کمتر، قیمت های بالاتر و حمایت کمتر در مواقع ضروری.
گهگاه بحث هایی در مورد مالیات بر ثروت، مالیات زمین یا مالیات تراکنش های مالی می شنویم. دلیل اینکه اینها بخشی از بحث های سیاست گذاری نیستند این است که ثروتمندان با موفقیت آنها را از توجه جدی دور نگه می دارند.
ثروت بیش از حد دموکراسی را در کشورهای فقیر تضعیف می کند
نویسنده، اسکار وایلد، سالها پیش در مورد نیکوکاران (افراد ثروتمندی که از پول خود برای اهداف خیر استفاده میکنند) نوشت:
«آنها به طور جدی و بسیار احساساتی خود را موظف به اصلاح بلاهایی کردند که در فقر می بینند، اما چاره های آنها بیماری را درمان نمی کند: آنها فقط آن را طولانی می کنند... هدف صحیح [باید] تلاش برای بازسازی جامعه در چنین شرایطی باشد. بر این اساس که فقر غیرممکن خواهد بود.»
امروز هم همینطور است. افراد دارای ثروت بیش از حد پایه هایی ایجاد می کنند که به آنها اجازه می دهد از قدرت و ثروت خود برای تأثیرگذاری بر رویدادهای خارج از کشور استفاده کنند. میلیاردرهایی مانند جورج سوروس از گروههای سیاسی حمایت مالی میکنند، اما نظر آنها در مورد اینکه یک جامعه ایدهآل چگونه میتواند باشد ممکن است با نظر مردم محلی یکسان نباشد. بنابراین، آنها دموکراسی را تضعیف می کنند. (9) نفوذ برخی افراد بیش از حد ثروتمند می تواند آنقدر زیاد باشد که بر مسائل سیاسی جهانی تأثیر بگذارد. گزارشی در سال 2020 نشان داد که 3 میلیاردر برای تضعیف مذاکرات مهم با ایران، رئیس جمهور آمریکا، ترامپ را لابی کردند.(10)
سایر افراد ثروتمند از بنیادها برای تأثیرگذاری بر سیاستهای سازمانهای خیریه و بینالمللی استفاده میکنند. (11) بدنامترین نمونه آن بیل گیتس و بنیاد بیل و ملیندا گیتس است. گیتس سیاستهای مربوط به بهداشت، کشاورزی و آموزش و سایر موارد را دستکاری کرده است. استراتژی ها شامل قرار دادن افراد در سازمان های بین المللی و دسترسی ممتاز به سیاست گذاران است. گیتس در سازمان بهداشت جهانی تأثیرگذار است و بین بنیاد او و شرکتهای بزرگ داروسازی دری چرخان وجود دارد. که در وهله اول از تولید داروهای خود کشورهای فقیر جلوگیری می کند. توصیه های سیاستی او شامل ایده هایی مانند فناوری در مدارس است که سود مایکروسافت را افزایش می دهد و خود را غنی می کند.
بنیادها به دلیل راه حل های منزوی و ناهماهنگ به طور گسترده مورد انتقاد قرار گرفته اند. برای گسترش کشاورزی شرکتی و باز کردن بازارهای آفریقا به روی شرکت های کشاورزی و بیوتکنولوژی ایالات متحده؛ برای ترتیبات مالی (معروف به مشارکت عمومی و خصوصی) که قبلاً در کشورهای ثروتمند فاجعه بار بوده است. و احتمالاً برای تضعیف سیستم های بهداشت عمومی در کشورهای در حال توسعه. (13) بسیاری از این سیاست ها برای جمعیت های محلی جنبه های منفی ایجاد می کنند. تمرکز بر هر چیزی است که اهداکنندگان ثروتمند و سفیدپوست به آن علاقه دارند، به جای آنچه که ممکن است اولویت های اصلی مردم در کشورهای دریافت کننده باشد.
افرادی که این بنیادها را راه اندازی کردند، ثروت خود را با بهره برداری از سیستم اقتصادی برای استخراج ثروت از دیگران و قرار گرفتن در زمره حریص ترین سودجویان تاریخ به دست آوردند. کشورهای فقیر. پژوهشگران مدرن عقیده وایلد را تکرار کرده اند:
توسل به ثروتمندان برای خیریه بیشتر راه حلی برای مشکلات بهداشت جهانی نیست. ما به سیستمی نیاز داریم که میلیاردرهای زیادی ایجاد نکند و تا زمانی که این کار را انجام ندهیم، این نوع بشردوستی یا حواس پرتی است یا به طور بالقوه برای نیاز به تغییرات سیستمی مضر است.» (15).
کنترل اخبار - تحریف طرز فکر ما در مورد جهان
در پست های قبلی ما همچنین دیدیم که رسانه های جریان اصلی در بریتانیا و ایالات متحده به یک سیستم تبلیغاتی تبدیل شده اند که توسط افراد یا دولت های بیش از حد ثروتمند کنترل می شود. همچنین دیدیم که چگونه ارائه مثبت ثروت تاریخی توسط رسانه ها نقش تبلیغاتی دارد. خروجی رسانه ها برای تامین منافع صاحبانشان تحریف می شود، که معمولاً به معنای منافع افراد ثروتمند به طور کلی است. حتی مفسران جریان اصلی، مانند پل کروگمن، (16) در مورد میزانی که ثروتمندترین افراد می توانند دستور کار را تعریف کنند، اظهار نظر کرده اند. رابرت رایش، وزیر سابق کار آمریکا، گفته است:
«آنها یکی از قدیمیترین روشهای مورد استفاده ثروتمندان را برای حفظ ثروت و قدرت به کار گرفتهاند – یک سیستم اعتقادی که ثروت و قدرت را در دستان معدودی طبیعی و اجتنابناپذیر به تصویر میکشد» (17).
همه مشکلات و راهحلهای ممکن آنها در چارچوبی محدود ارائه میشوند که نمیتواند وضعیت موجود را زیر سوال ببرد، ثروت مازاد را به چالش بکشد، یا اینکه سیستمهای اقتصادی و مالی واقعاً چگونه کار میکنند. انتقادات واقعاً مهم به ندرت مورد بحث قرار می گیرد. بنابراین درک اینکه چرا بسیاری از مردم فقیر هستند یا برای اعضای عمومی مشارکت معنادار در بحث های سیاستی دشوار می شود.
رسانه ها این ایده را تقویت می کنند که ما باید موفقیت را با مقدار پولی که داریم تعریف کنیم. بحث در مورد تعریف مجدد موفقیت با عبارات دیگر، مانند شادی، فرهنگ، از خودگذشتگی و کمک به دیگران، به ندرت مورد توجه جریان اصلی قرار می گیرد.
مردم قبلا در مورد این صحبت می کردند
زیان های جدی ثروت بیش از حد سال هاست که شناخته شده است و اقداماتی برای کاهش اثرات آن در مقاطع مختلف گذشته انجام شده است. در ایالات متحده از سال 1936 تا 1980، بالاترین نرخ مالیات هرگز به زیر 70% نرسید.(18) در بریتانیا، بالاترین نرخ مالیات به 98% رسید. بیشتر سیاستمداران و اکثر رسانه های جریان اصلی نادیده گرفته اند. آنها بدون تردید تصور می کنند که داشتن افراد بسیار ثروتمند و نابرابری شدید خوب است.
چه کاری می توان انجام داد؟ برنامه پیشگیری از پلوتوکراسی
بریتانیا و ایالات متحده به راحتی می توانند استانداردهای زندگی بالا و کیفیت زندگی خوبی را برای همه شهروندان خود فراهم کنند. شکست آنها در انجام این کار یک انتخاب آگاهانه از سوی ثروتمندان و قدرتمندان است که هدف اصلی آنها دستکاری سیستم برای سود بردن خود است. برخی از مردم در ایالات متحده شروع به صحبت در مورد این موضوع کردهاند، با پیشنهادهایی برای نرخ مالیات بر درآمد تا 70% و وضع مالیات بر ثروت موجود 2-3%. اما آنها تنها بخش کوچکی از آنچه برای از بین بردن تمرکز گسترده ثروت لازم است. مالیات بر درآمد 20 درصدی هنوز باعث می شود برخی افراد با درآمد 70 میلیارد دلاری در سال باشند. مالیات بر ثروت 250 تا 2 درصد نیز باعث می شود که ثروتمندترین افراد میلیاردها دلار در سال ثروتمندتر شوند.
این مکالمات جریان اصلی نشانه ای از این است که چگونه دامنه احتمالاتی که معقول تلقی می شوند، محدود می شوند تا در چارچوب موجود قرار گیرند. پیشنهادها به منبع مشکل نمی رسند، یعنی کل سیستم اقتصادی برای ثروتمندتر کردن ثروتمندان دستکاری شده است. اگر بپذیریم که ثروت بیش از حد برای جامعه مضر است، باید سیستم را به گونهای متحول کنیم که بالاترین درآمدها به کسری کوچک از آنچه اکنون هستند کاهش یابد و تمرکز ثروت موجود حذف شود.
ما باید بسیاری از بخشهای سیستم موجود را تغییر دهیم. ما باید تمام مکانیسم هایی را که به افراد و شرکت های قدرتمند اجازه می دهد تا ثروت مازاد را از دیگران استخراج کنند پایان دهیم. اولین قدم غلبه بر دهه ها تبلیغات شرکتی است که ما را شستشوی مغزی می دهد تا فکر کنیم سیستم موجود معقول است. ما باید گفتوگویی را آغاز کنیم که در آن همه گزینهها مورد بحث قرار میگیرند و هیچ چیز منتفی نیست زیرا دشوار است. این شامل به چالش کشیدن حق افراد یا سازمان ها برای مالکیت یا کنترل ثروت نامحدود می شود.
به عنوان مثال، برخی از افراد برای کاهش ارث، مالیات بر دارایی (مالیات بر ارث در بریتانیا) را توصیه می کنند، اما این امر همچنان اجازه می دهد تا میلیاردها دلار به ارث برسد. در عوض، اگر حدی مثلاً 100,000 پوند (یا دلار) به عنوان حداکثری که هر کسی میتواند در طول عمر خود به ارث ببرد داشته باشیم، وضعیت را تغییر میدهد. برخی از مردم حتی پایان دادن به وراثت را به طور کلی پیشنهاد کردهاند. (21) این ایدهها مستلزم تغییراتی در بسیاری از بخشهای سیستم حقوقی، مانند تراست، حسابهای خارج از کشور و کنترل شرکتهای بزرگ است، اما باید به طور جدی مورد بحث قرار گیرند.
یک رویکرد مکمل کاهش نقش ثروت در داشتن یک زندگی راحت است. اگر فقیرترین مردم مراقبت های بهداشتی عالی و رایگان، خانه ای مقرون به صرفه و درآمد کافی برای انجام کارهایی که آنها مهم می دانند داشته باشند، آنگاه ثروت غیرضروری می شود. با این حال، وقتی میلیاردرها سیاست را دستکاری می کنند، این رویکرد تضعیف می شود. بنابراین ما همچنین به سیاست هایی برای کاهش قدرت و نفوذ سیاسی افرادی که دارای ثروت بیش از حد هستند نیاز داریم تا امکان بحث گسترده تر و گسترده تر در مورد گزینه های ممکن را فراهم کنیم.
نکات کلیدی
ثروت زیاد سیاست را تحریف می کند تا نماینده مردم عادی نباشد
ثروت بیش از حد رسانه ها را مخدوش می کند
طیفی از گزینه های سیاستی که در حال حاضر در جریان اصلی مورد بحث قرار می گیرند، برای مقابله با علل این مشکلات کافی نیستند.
برای مطالعه بیشتر
به طور کلی، من روزنامههای اصلی را برای مطالعه بیشتر توصیه نمیکنم، زیرا آنها عموماً خیلی از سیستم انتقاد نمیکنند. با این حال، گاردین مجموعهای از مقالات را منتشر کرده است که در انتقاد از ثروت و نابرابری شدید هستند، که برخی از آنها بسیار خوب هستند.
https://www.theguardian.com/us-news/series/big-money
آناند جیریداراداس، برندگان همه چیز را می گیرند: طلسم نخبگان تغییر جهان، 2018
منابع آنلاین
EPI، "مالیات (بسیار) ثروتمند: یافتن درمانی برای اختلال ثروت بیش از حد"، موسسه سیاست اقتصادی، 25 ژوئن 2019، در
https://www.epi.org/event/taxing-the-very-rich-finding-the-cure-for-excessive-wealth-disorder/
منابع
1) فرهاد منجو، «میلیاردرها را از بین ببرید»، نیویورک تایمز، در
https://medium.com/new-york-times-opinion/abolish-billionaires-c87593db0c22
2) نانسی مکلین، دموکراسی در زنجیر: تاریخ عمیق طرح مخفیانه راست افراطی برای آمریکا، 2017
3) جورج مونبیوت، «چگونه میلیاردرهای آمریکایی به آرمان های راست گرا در بریتانیا دامن می زنند»، گاردین، 7 دسامبر 2018، در
4) نانسی مکلین، «تسخیر دموکراسی»، در EPI، «مالیات (بسیار) ثروتمند: یافتن درمان برای اختلال ثروت بیش از حد»، مؤسسه سیاست اقتصادی، 25 ژوئن 2019، در
https://www.epi.org/event/taxing-the-very-rich-finding-the-cure-for-excessive-wealth-disorder/
5) جوزف استیگلیتز، "از 1٪، توسط 1٪، برای 1٪"، Vanity Fair، 31 مارس 2011، در
https://www.vanityfair.com/news/2011/05/top-one-percent-201105
6) سخنران ناشناس، برگرفته از EPI، "مالیات (بسیار) ثروتمند: یافتن درمان اختلال ثروت بیش از حد"، موسسه سیاست اقتصادی، 25 ژوئن 2019، در
https://www.epi.org/event/taxing-the-very-rich-finding-the-cure-for-excessive-wealth-disorder/
7) «ابر ثروتمندان و ما، قسمت 1»، در
https://www.dailymotion.com/video/x2eiirb
«ابر ثروتمندان و ما قسمت 2»، در
8) EPI، "مالیات بر (بسیار) ثروتمند: یافتن درمانی برای اختلال ثروت بیش از حد"، موسسه سیاست اقتصادی، 25 ژوئن 2019، در
https://www.epi.org/event/taxing-the-very-rich-finding-the-cure-for-excessive-wealth-disorder/
9) دانیل بسنر، فلسفه جورج سوروس - و نقص مهلک آن، گاردین، 6 ژوئیه 2018، در
https://www.theguardian.com/news/2018/jul/06/the-george-soros-philosophy-and-its-fatal-flaw
10) فیلیپ وایس و جیمز نورث، «آدلسونز با 75 میلیون دلار چیزهای زیادی از ترامپ گرفت - اما رسانه ها به شما نمی گویند چه چیزی»، 16 اکتبر 2020، در
https://www.globalresearch.ca/adelsons-got-lot-trump-75-million-media-wont-tell-you-what/5727752
11 چاک کالینز "درمانی برای اختلال ثروت بیش از حد"، Commondreams، 3 آوریل 2019
https://www.commondreams.org/views/2019/04/03/cure-excessive-wealth-disorder
12) اندرو بومن، "طرف دیگر میلیاردها خیریه بیل گیتس"، انترناسیونالیست جدید، 1 آوریل 2012، در
https://newint.org/features/2012/04/01/bill-gates-charitable-giving-ethics
13) جان ویدال، "آیا گیتس و راکفلر از نفوذ خود برای تنظیم دستور کار در ایالات فقیر استفاده می کنند؟"، گاردین، 15 ژانویه 2016، در
14) آدیتیا چاکرابورتی، "برندگان همه چیز را می گیرند توسط آناند جیریداراداس بررسی - متنفر خواندن فوق العاده"، گاردین، 14 فوریه 2019، در
https://www.theguardian.com/books/2019/feb/14/winners-take-all-by-anand-giridharadas-review
15) دیوید مک کوی، به نقل از اندرو بومن، "طرف دیگر میلیاردها خیریه بیل گیتس"، انترناسیونالیست جدید، 1 آوریل 2012، در
https://newint.org/features/2012/04/01/bill-gates-charitable-giving-ethics
16) پل کروگمن، "مالیات گرفتن از افراد بسیار ثروتمند: یافتن درمانی برای اختلال ثروت بیش از حد"، 25 ژوئن 2019، در
https://www.epi.org/event/taxing-the-very-rich-finding-the-cure-for-excessive-wealth-disorder/
پل کروگمن، "یادداشت هایی در مورد اختلال ثروت بیش از حد"، نیویورک تایمز، 22 ژوئن 2019، در
https://www.nytimes.com/2019/06/22/opinion/notes-on-excessive-wealth-disorder.html
17) رابرت رایش، "برای معکوس کردن نابرابری، باید افسانه "بازار آزاد" را افشا کنیم، گاردین، 9 دسامبر 2020، در
https://www.theguardian.com/commentisfree/2020/dec/09/inequality-free-market-myth-billionaires
18) هنری بلاجت، "حقیقت در مورد مالیات: نرخ های امروزی چقدر بالا هستند"، Busines Insider، 12 ژوئیه 2011، در
https://www.businessinsider.com/history-of-tax-rates?r=US&IR=T
19) https://en.wikipedia.org/wiki/Taxation_in_the_United_Kingdom
20) EPI، "مالیات بر (بسیار) ثروتمند: یافتن درمانی برای اختلال ثروت بیش از حد"، موسسه سیاست اقتصادی، 25 ژوئن 2019، در
https://www.epi.org/event/taxing-the-very-rich-finding-the-cure-for-excessive-wealth-disorder/
21) جیمز باتلر، "ثروت ارثی یک بی عدالتی است"، گاردین، 26 مارس 2014، در
https://www.theguardian.com/commentisfree/2014/mar/26/inherited-wealth-injustice-lets-end-it
راد درایور یک آکادمیک پاره وقت است که به ویژه علاقه مند است تبلیغات مدرن ایالات متحده و بریتانیا را از بین ببرد و جنگ، تروریسم، اقتصاد و فقر را بدون مطالب مزخرف در رسانه های اصلی توضیح دهد. این مقاله برای اولین بار در medium.com/elephantsintheroom ارسال شد
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا