[گزیده ای از یک قطعه طولانی 1960 توسط هوارد زین و پائولا گیدینگ در پست شده در TomDispatch.com از کشور مجله ویژه نامه دهمین سالگرد در دکه های روزنامه فروشی در ماه آوریل آنها با اجازه سردبیران آن مجله در اینجا ظاهر می شوند.]
اتمام مدرسه برای پیکت ها
By هوارد زین (6، 1960)
یک روز بعدازظهر چند هفته پیش، در حالی که چوب سگ در پردیس کالج اسپلمن تازه شکوفا شده بود و علفهای بسته و معطر، دختری جذاب و قهوهای رنگ از چمنزار عبور کرد و به خوابگاه خود رفت تا اعلامیهای را روی تابلوی اعلانات بگذارد. در آن نوشته شده بود: خانم های جوانی که می توانند پیکت کنند لطفاً در زیر امضاء کنند.
این اطلاعیه به زبان عجیب خود نشان داد که در شورش چشمگیر دانشجویان سیاهپوست در جنوب امروز پدیده دیگری در حال شکل گیری است. این خیزش زن سیاهپوست جوان و تحصیلکرده در برابر توصیههای نسلهای قدیمی بزرگترهایش است: خوب باشید، خوش اخلاق و خانم باشید، بلند حرف نزنید و دچار مشکل نشوید. در پردیس کالج برجسته کشور برای زنان جوان سیاهپوست - متدین، آرام، آغشته به سنتهای جوانمردی و اعتدال - این توصیهها برای اولین بار قاطعانه رد میشوند.
دختران کالج اسپلمن هنوز "خوب" هستند، اما آنقدر نیست که آنها را از بالا و پایین رفتن، حمل تابلوهای اعتصاب جلوی سوپرمارکت ها در قلب آتلانتا باز دارد. آنها خوش اخلاق هستند، اما این تا حدودی با اعلامیه اخیر که آنها از هر روشی به جز خشونت برای پایان دادن به جداسازی استفاده خواهند کرد، تعدیل شده است. در مورد دور ماندن از دردسر، آنها تا بهار امسال خوب بودند، تا اینکه چهارده نفر از آنها توسط پلیس آتلانتا دستگیر و زندانی شدند. میسیونرهای زن ساکن نیوانگلند که در دهه 1880 به تأسیس کالج اسپلمن کمک کردند احتمالاً در این چرخش وقایع مضطرب خواهند شد و محافظه کاران کنونی در مدیریت و دانشکده نسبتاً ناراحت هستند. اما امروزه در میان زنان سیاهپوست جوانی که در کالج تحصیل می کنند، احترام دیگر قابل احترام نیست.
سالهاست که فارغالتحصیلان و دوستان کالج به خود میبالند: «همیشه میتوان به یک دختر اسپلمن گفت». «دختر اسپلمن» با ظرافت راه میرفت، درست صحبت میکرد، هر یکشنبه به کلیسا میرفت، با ظرافت چای میریخت و تمام ویژگیهای حاصل از یک مدرسه عالی را داشت. اگر عقل و استعداد و شعور اجتماعی نیز رشد میکرد، تا حدی نگرانکننده، محصولات جانبی بودند.
این در حال تغییر است. اغراق آمیز است اگر بگوییم: "شما همیشه می توانید به یک دختر اسپلمن بگویید - او در بازداشت است." اما این بیانیه میزانی از حقیقت دارد.
هوارد زین (1922-2010) برای ملت از سال 1960 تا 2008. این مقالات در برخی از حقایق بدیهی نیستند: مقالاتی در ملت در مورد حقوق مدنی، ویتنام و "جنگ علیه ترور". (eBookNation، 2014).
نافرمانی یادگیری
By پائولا جی. گیدینگز (مارس 2015)
در عصر کنونی فمینیسم "تحصیلی" در یک سر طیف و گفتمان "ضد احترام" در سوی دیگر، مقاله هاوارد زین فقید معنای قبلی آزادی زنان را به ما یادآوری می کند.
زین دارای اصالت روسی-یهودی، یک مورخ با نفوذ و در سال 1960، یک استاد محبوب در کالج اسپلمن، مؤسسه تاریخی زنان سیاه پوست در شهر آتلانتا بود که در آن زمان جدا شده بود. انتساب "پایان مدرسه" در عنوان به خوبی به دست آمده بود: دختران اسپلمن، که نامه های پذیرش آنها شامل درخواست برای آوردن دستکش و کمربند سفید با خود به محوطه دانشگاه بود، برای ارج نهادن به فضایل "زن واقعی": تقوا، پاکدامنی شکل گرفتند. ، اهلی بودن و تسلیم بودن.
با این وجود، تا سال 1960، شاگردان زین از الگوهای مودب «خوش اخلاق، خوش اخلاق و بانو» به تظاهرکنندگان مصممی تبدیل شدند که اعتصاب میکردند، تحصنها را سازماندهی میکردند و گاهی به خاطر تلاشهایشان دستگیر و زندانی میشدند. زین در پایان گفت: "احترام در میان زنان جوان سیاهپوست که امروز در کالج تحصیل می کنند دیگر قابل احترام نیست."
این دختران جوان در دهه 1940 به دنیا آمدند، و هر چه پیشینه والدینشان (که ممکن است سهامدار، معلم یا پزشک باشند)، نسل آنها به قشر جدیدی از آمریکایی ها تعلق داشت: «بورژوازی سیاه»، به عنوان جامعه شناس. E. Franklin Frazier آن را صدا کرد. یک طبقه اقتصادی که به معنای واقعی کلمه در "وسط" بین نخبگان کوچک سیاهپوست و تودههای سیاه قرار داشت، این گروه به دلیل تعداد بیسابقهای از زنان تحصیلکرده که از لحاظ تاریخی از موقعیتهای یقه صورتی کنار گذاشته شدهاند، اکنون به آن دسترسی داشتند، ظهور کرد. نه تنها به مشاغل نخبه، بلکه به مشاغل اداری، اداری، و خدمات ملکی.
برای زنان سیاهپوست که زیر بار کلیشههای بیشجنسگرایی هستند، این پیشرفت بیش از یک پیروزی تحرک اجتماعی ساده بود. با آموزش، دختران بیشتری اکنون میتوانند از کارهای خدمات خانگی و شخصی که آنها را در معرض استثمار جنسی کارفرمایان و دیگران قرار میدهد، فرار کنند. اینکه بتوانم از چنین آینده روح کشی اجتناب کنم، آرزوی نسل های مادر برای دخترانشان بود - آرزویی که اغلب از مادربزرگم شنیده بودم که به شمال مهاجرت کرده بود تا مادرم بتواند اولین نفر در خانواده باشد که به یک موفقیت دست یابد. تحصیلات دانشگاهی. خطر استفاده از این فرصت های جدید در واقع زیاد و پر از معنا و احساسات عمیق بود.
در سال 1960، اسپلمن، مانند سایر مدارس سیاهپوست - از جمله مدارسی که وکلای بزرگ حقوق مدنی و روشنفکران آن دوره را آموزش میدادند و به کار میگرفتند - تحمل چندانی نسبت به فعالیتهای دانشجویی که زین تشویق میکرد و گاهی اوقات رهبری میکرد، نداشت. حمایت از ادغام و برابری یک چیز بود، و تحریم تحصن در کتابخانه جدا شده یا خشم سیاستمداران قدرتمند با اشغال بخش ویژه سفیدپوستان قانونگذار جورجیا. اگرچه این اعمال به اندازه برخوردهای خشونت آمیزتر که ما با آن ها آشنا هستیم نمایشی نبود، این زنان جوان نیز جان خود را به خطر انداختند. اخراج، از دست دادن یک بورس تحصیلی یا یک فرصت تحصیلی کار، می تواند به معنای پایان دادن به امید به آینده ای نسبتاً مطمئن - و محافظت شده باشد.
با این وجود، این نسل اسپلمن شامل دانشآموزانی مانند روبی دوریس اسمیت رابینسون، اولین بازیگر سابق بود که میدانست آینده بلندمدت دیگران مهمتر از رفاه فوری خودش است. او کالج را رها کرد تا به Freedom Rides بپیوندد. رهبر جنبش "زندان، بدون وثیقه" شد. و اولین زنی بود که ریاست کمیته هماهنگی بدون خشونت دانشجویی (SNCC)، سازمان برتر جوانان را بر عهده گرفت.
فمینیستهای امروزی ممکن است بینش زین را در نظر بگیرند که شاگردان «خوش اخلاق، خوش اخلاق و بانو» او آنقدر احترام را کنار نمیگذارند که آن را دوباره تعریف میکنند. آنها لحظهای را تشخیص دادند که فضیلت مستلزم عمل کردن بود، نه تکیهکردن، و زمانی که اصلاح کننده آداب خفهکننده، نمایش رفتار فردی بیبند و باری نبود که کلیشههای خطرناک را تقویت میکرد.
دانشآموزان سابق اسپلمن، آلیس واکر، رماننویس برنده جایزه پولیتزر، و ماریان رایت ادلمن، بنیانگذار صندوق دفاع از کودکان، زین را کلید تحولات کنشگران خود میدانند. نوع تاریخی که او نوشت و سنتهای روشنفکرانه مقاومت سیاهان را آموزش داد و همانطور که ادلمن به یاد میآورد، آنها را تشویق کرد که «به جای پذیرش خرد متعارف، خارج از چارچوب فکر کنند و سؤال کنند». برای واکر، علیرغم ترس همیشگیاش از از دست دادن یک بورس تحصیلی مورد نیاز، این واقعیت که زین نه تنها از تظاهراتهای دانشجویی حمایت میکرد، بلکه در آن شرکت میکرد، او را تشویق کرد تا علیرغم خطر «ادامه دهد».
پروفسور هم ریسک می کرد و در سال 1963 به دلیل نافرمانی از اسپلمن اخراج شد. او با غرور پاسخ داد: «من مقصر هستم» و در پایان هم دانشآموزان و هم معلمان برای این تجربه بهتر بودند. زین یک بار در مصاحبهای گفت که سالهای او در اسپلمن «احتمالاً جالبترین، هیجانانگیزترین و آموزشیترین سالها برای من بود. من از شاگردانم بیشتر از شاگردانم یاد گرفتم.»
پائولا جی. گیدینگ، استاد مطالعات آفریقایی-آمریکایی در کالج اسمیت، ویراستار گلچین است. سوزاندن تمام توهمات: نوشته هایی از ملت در مورد نژاد (2002). او نوشته است آیدا: شمشیر در میان شیرها، از جمله کتاب های دیگر.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا