دونالد ترامپ قصد دارد از بین بردن سیاست اقلیمی ضعیف آمریکا که نه تنها این کشور بلکه کل جهان را به طور بالقوه محکوم به گرمایش گلخانه ای می کند. یک روز پس از روز انتخابات 2016، مایکل مان، دانشمند ستارگان آب و هوا، قبلاً گفته بود که می ترسد این باشد.بازی تمام شد” برای آب و هوای زمین.
اما در همان زمان که ترامپ در حال ضربه زدن به اقدامات اقلیمی است، او و متحدانش به دموکراسی ما پتک می زنند. پس وقتی با دو حالت اضطراری همزمان مواجه می شویم، چه کار می کنیم: لغزش به سمت فاشیسم و فرود به یک آب و هوای گلخانه ای که از بین رفته است؟
اخیراً در حال نوشتن بررسی ماهانه، جان بلامی فاستر استدلال کرد با توجه به تهدیدی که ما با آن روبرو هستیم، انقلاب زیست محیطی-اجتماعی ضروری باید در دو مرحله انجام شود و اینکه «اولین شامل تشکیل یک اتحاد گسترده است که الگوبرداری از جبهه مردمی علیه فاشیسم در دهههای 1930 و 40 بود. . جبهه مردمی امروز باید اساساً با هدف مقابله با مجتمع مالی-سوخت فسیلی و حامیان راستگرای مشتاق آن باشد. اما پس از آن، «انقلاب زیستمحیطی باید در نهایت به ریشههای خود تولید تسری پیدا کند و باید شکل یک سیستم برابری اساسی برای همه را به خود بگیرد. . "
مبارزه باید به هر جبهه ای کشیده شود. بسیاری همچنان مبارزه فوری برای حقوق مدنی و بشری و علیه فاشیسم، نژادپرستی و استثمار اقتصادی را با توجه به حمله همه جانبه ای که از واشنگتن، بسیاری از پایتخت های ایالتی و مجریان قانون انجام می شود، اولویت اصلی می دانند. دیگران همچنان استدلال می کنند که اگر می خواهیم حتی فرصتی برای زنده نگه داشتن زمین داشته باشیم، باید با تلاشی همه جانبه برای حذف انتشار گازهای گلخانه ای و تخریب اکوسیستم رهبری کنیم.
سپس کسانی هستند، از جمله کسانی که از ما در اندیشه اجتماعی سبز، که مدتها اصرار داشتند که این دو مبارزه داده شود مشترک اولویت اصلی است، زیرا اگر در یکی موفق شویم اما در دیگری موفق نباشیم، فاجعه اجتناب ناپذیر است. و مهم این است که هیچ تناقضی بین این دو مبارزه وجود ندارد. در واقع آنها به یکدیگر انرژی می دهند.
سرمایه داری: نمی توان با آن زندگی کرد، ممکن است بدون آن زندگی کند
انحراف چشمگیر در مسیر فاشیسم در ایالات متحده، اروپا و روسیه شانس ما را برای برتری در مبارزه امروز برای دموکراسی، انسانیت و زمین کاهش داده است. من میگویم «بیشتر» زیرا شانسها قبل از سال 2016 علیه ما انباشته شده بود. تهدید اصلی در آن زمان، و هنوز هم، سرمایهداری بود. یک اقتصاد سرمایهداری که به خوبی کار میکند به حفظ مجموعههای بزرگ و رقابتی نیروی کار آسیبپذیر بستگی دارد. و در افزایش مستمر انرژی و منابعی که شرایط اضطراری آب و هوا را تغذیه می کند.
چند ماه قبل از اینکه گودال سیاسی آمریکا باز شود، من و پل کاکس آن را در کتابمان به این شکل بیان کردیم چگونه جهان می شکنداز دیدگاه کسانی که ثروت هنگفتی در خطر است، درمان فاجعه اقلیمی - محدودیت عمیق و مداوم در تولید و مصرف برای محدود کردن انتشار گازهای گلخانهای - بسیار مخربتر از بدترین زلزله، سیل یا طوفان خواهد بود. ” همین امر در مورد تنظیم مجدد قدرت اقتصادی به نفع اکثریت تحت محاصره امروزی صدق می کند.
در مقاله منتشر شده توسط طبیعت تغییر آب و هوا تنها پنجاه روز پس از انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، دو دانشمند در مرکز ملی تحقیقات جوی به این نتیجه رسیدند که اگر آمریکا هیچ اقدامی برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای در چهار سال آینده انجام ندهد، هنوز هم ممکن است زمین بتواند از گرم شدن ناگهانی جلوگیری کند، اما به شرطی do بلافاصله پس از آن وقفه، اقدامات شدیدی را آغاز کنید، و تنها در صورتی که بقیه جهان از نمونه سست ما چشم پوشی کنند و فوراً شروع به انجام تعهدات اقلیمی خود کنند. این بدان معناست که شانس ما برای حفظ یک سیاره قابل زندگی به وضوح بسیار کم است. اما آنها صفر نیستند.
همچنین در ماه دسامبر، ویلیام نوردهاوس، اقتصاددان دانشگاه ییل، مقاله ای را منتشر کرد مقاله که در آن او در مقابل چشمان ما از یکی از خوشبینترین خوشبینهای اقلیمی جهان به یک بدبین عمیق تبدیل میشود. نوردهاوس پس از بهروزرسانی مدل اقتصاد/اقلیم جهانی خود با مفروضاتی که واقعیت اقلیمی جدید را منعکس میکند، دریافت که یک اقتصاد «بهینهشده» (اقتصادی که از طریق تحلیل هزینه و فایده، کاهش انتشار گازهای گلخانهای را با نیاز به رشد اقتصادی به دقت متعادل میکند) را میتوان انتظار داشت. تا سال 1.5 از افزایش 2030 درجه ای دمای جهان (آستانه پذیرفته شده برای فاجعه جهانی) که بسیار مورد بحث قرار گرفته بود تا سال 3.5 عبور کند و تا سال 2100 به 1.5 درجه برسد. (مان می گوید ما قبلاً به XNUMX درجه رسیده ایم.)
سناریوهای تهاجمیتر کاهش آب و هوا که میتوانند انتشار خالص گلخانهای را تا سال 2040 از بین ببرند و افزایش دما را تا سطح خطرناک 2.5 درجه نگه دارند، توسط نوردهاوس "غیر واقعی" توصیف شدند. بنابراین، از دیدگاه یک اقتصاددان برجسته، سرمایه داری حتی با استراتژی های آب و هوایی که انتشار گازهای گلخانه ای را کاهش می دهد، اما همچنان گرمایش بی رویه را آغاز می کند، ناسازگار است. (احتمالاً اقتصاددانان یک برنامه دقیق و بسیار عملی برای نگه داشتن افزایش به زیر 1.5 درجه را که از بسیج ایالات متحده برای جنگ جهانی دوم الگوبرداری شده بود و توسط آن منتشر شده بود، بدتر از غیر واقعی می دانند. بسیج اقلیم.)
نتیجهگیری نوردهاوس آن چیزی نیست که خوشبینهای اقلیمی دوست دارند بشنوند، بهویژه اکنون که از سوی منکران واپسگرای آب و هوا در بالای ساختار قدرت مورد حمله قرار گرفتهاند. زمانی که تکنوکراتها هنوز در قدرت بودند، من و پل آنچه را که به عنوان دیدگاه غیرواقعی خوشبینها از فاجعه آبوهوایی میدیدیم، اینگونه توصیف میکردیم: «فاجعه را میتوان اهلی کرد، اقتصاد آن را غرق کرد، بنابراین همه ما مردم میتوانیم رویداد را به عنوان چیزی دور تجربه کنیم. و قابل مدیریت، در ترازنامه های آتی توسط پوشش های نقره ای آن لغو شد. . . . به اعتقاد ما، این نوع خوش بینی چیزی است که وقتی دیگر نگران انکار تغییرات آب و هوایی نباشیم، باید نگران آن باشیم.»
چیزی که ما در آن زمان نمی دانستیم این بود که از سال 2017 به بعد، ما هنوز هم باید نگران انکار آب و هوا و بسیاری از خطرات دیگر به یکباره باشیم. برای سالهای آینده، با بالا آمدن دریاها و خشک شدن مناظر، آمریکا میتواند در مثلث آهنین انکار آب و هوا، خوشبینی آب و هوا و «واقعگرایی» اقتصادی بیحرکت بماند.
دموکراسی: ممکن است با آن زندگی نکند، نمی توان بدون آن زندگی کرد
بیش از چهار دهه است که آشکار است که ما می توانیم سرمایه داری یا سیاره ای قابل زندگی داشته باشیم، اما نه هر دو. ما حتی مدتهاست میدانیم که میتوانیم سرمایهداری یا عدالت اقتصادی و اجتماعی داشته باشیم، اما نه هر دو. برای بسیاری از ما، هیچ معضلی وجود ندارد. تنها برای خود سرمایه داران است که نیاز به حفظ سرمایه داری موجب نابودی زمین برای سکونت انسان یا زندگی اکثریت همنوعان ما در فلاکت می شود. اما در سالهای آینده باید با سؤالی روبهرو شویم که باید همه ما را به وحشت بیاندازد: آیا به نقطهای رسیدهایم که بتوانیم اقدام مؤثر آب و هوایی یا دموکراسی نمایندگی داشته باشیم، اما نه هر دو؟
با هر اجرا به روز شده از مدل های آب و هوای جهانی، واضح تر می شود که فقط یک کاهش فوری و شدید در انتشارات گلخانه ای می تواند حتی یک فرصت جنگی برای جلوگیری از گرم شدن فاجعه بار به ما بدهد. این امر مستلزم سقف سختی برای سوزاندن سوخت فسیلی و سایر فعالیتهای مولد انتشار است، سقفی که باید سال به سال کاهش یابد. در سفت شدن بیشتر کمربند، بخش بزرگی از این بودجه رو به کاهش منابع باید برای ایجاد ظرفیت تولید انرژی های تجدیدپذیر و سایر زیرساخت های کاهش انتشار کنار گذاشته شود. این حرکات یک الف را تشکیل خواهند داد جیره بندی تولید.
تحت تأثیر این یک یا دو ضربه - سقف استفاده از منابع و انحراف بسیاری از آنچه که به سمت تبدیل سبز باقی مانده است - اقتصاد شاهد کاهش اجتناب ناپذیری در تولید کالاها و خدمات مصرفی خواهد بود.
بیشتر سال گذشته پیشنهادات برای بسیج آب و هوایی به سبک جنگ جهانی دوم، مبتنی بر مقایسه ای است که فقط شامل دومین ضربه می شود، یعنی موازی بین دیوار کشی منابع و نیروی انسانی برای تولید جنگ در دهه 1940 و جداسازی ضروری منابع برای توسعه انرژی های تجدیدپذیر در حال حاضر عواقب آن بسیج زمان جنگ - برجسته ترین آن تبدیل از تولید غیرنظامی به نظامی و سهمیه بندی کالاهای مصرفی - به طور گسترده توسط رای دهندگانی که با یک تهدید وجودی مواجه بودند پذیرفته شد. دموکراسی آمریکایی به این مناسبت دست یافت. احتمالاً، اگر تلاش میشد، امروز میتوانستیم یک تبدیل سبز در مقیاس مشابه را انجام دهیم.
با این حال، موازی بین اقلیم و تحرکات جنگ جهانی دوم با کاهش فوری و شدید در استفاده از سوخت فسیلی که برای جلوگیری از فاجعه آب و هوایی ضروری است، در اولین ضربه شکسته میشود. در مقابل، در دهه 1940، آمریکا منابع کافی و ظرفیت صنعتی محدودی برای افزایش تولید کل و دستیابی به اشتغال کامل و دستمزدهای بالاتر داشت. برای رعایت انصاف، مصرف غیرنظامی باید با جیرهبندی محدود میشد و کمبود برخی اقلام وارداتی وجود داشت، اما مردم میدانستند که این شرایط موقتی است و پس از پایان جنگ، مصرف افزایش یافت.
اکنون آمریکای دهه 2020 را تصور کنید که در حال بررسی است که آیا دیرتر از هرگز اعلام نخواهد کرد اورژانس آب و هوا که شامل کاهش شدید آلاینده ها، تولید و مصرف مواد می شود. در صورت موفقیت آمیز بودن، به این معنی است که (1) اکثریت سیاستمداران به تجارت بزرگ پشت کرده اند و به محدودیت های شدید در استفاده از منابع متعهد شده اند و (2) رأی دهندگان آمریکایی مایل به حمایت از آنها در این تلاش هستند.
اما در جامعهای که به گونهای طراحی شده است که بخشهای اصلی آن افراد هستند که هر کدام به نفع شخصی خود عمل میکنند، یک نامزد با گفتن آنچه برای منافع عمومی ضروری است به رای دهندگان نمیرسد. شما با قول دادن به رای دهندگان وارد می شوید که اگر رقیب شما پیروز شود، شخصاً آسیب خواهند دید، اما در صورت انتخاب شدن شما، هر رای دهنده ای شخصاً سود خواهد برد.
بنابراین، اگر شما کاندیدایی هستید که خواهان اقدام موثر در زمینه آب و هوا هستید، ممکن است در یک سخنرانی بینقص اعلام کنید: «اگر شما رقیب من را انتخاب کنید، عواقب آن وحشتناک خواهد بود. ظرف چند دهه، میلیونها نفر در سراسر جهان خانههای خود را در اثر سیل از دست خواهند داد و دیگران به دلیل شکست محصول گرسنه خواهند ماند. تا اینجای کار خیلی خوبه. رای دهندگان ممکن است با خود فکر کنند، "اوه، ما نمی خواهیم آن را ببینیم."
اما سپس ادامه می دهید: «از طرف دیگر، اگر من را انتخاب کنید، طیف بسیار محدودتری از کالاها در دسترس شما خواهد بود و شما بسیار کمتر خرید خواهید کرد. شما خانه کوچکتری خواهید داشت و در میزان رانندگی و پرواز بسیار محدود خواهید بود و می توانید آن قایق جدید را فراموش کنید. نگران نباشید؛ دولت تضمین میکند که شما به غذای کافی، کالاهای اساسی، جهانی پاکتر، سالمتر و حقوق قانونیتان دسترسی دارید، اما سهم بزرگی از منابع کشور باید به سمت افزایش ظرفیت انرژیهای تجدیدپذیر و بازسازی زیرساختهایمان اختصاص یابد. نه به اقتصاد مصرف کننده و ما هرگز به سطح تولید و مصرف امروز برنخواهیم گشت.» در آن زمان، می توانید از پشت سخنرانی گام بردارید، بچرخید، خم شوید و به تماشاگران ماه بنشینید. تو غرق شدی
با توجه به این که، با توجه به تاریخچه ما، و به ویژه با توجه به تجربه اخیر ما، متصور کردن رای دهندگان آمریکایی برای تصویب سیاست های اقلیمی گسترده، تصور سختی است. این باعث شده است که برخی (از جمله من) به این فکر کنند که آیا نجات آب و هوا حتی در سیستم انتخاباتی ما امکان پذیر است یا خیر. اما ما به سادگی نمی توانیم در این نوع حدس و گمان افراط کنیم. ما چاره ای جز رد و محکوم کردن هرگونه درخواست برای کنار گذاشتن نهادهای دموکراتیک خود، هرچند ناکافی، نداریم. برعکس؛ ما ابتدا باید از دموکراسی در برابر هجوم استبدادی کنونی دفاع کنیم و سپس دست به تغییر آن بزنیم.
هم شکل حکومت و هم سیستم اقتصادی ما موانعی را بین ما و اقدامات اقلیمی ایجاد می کند، اما در حالی که می توانیم برای بهبود و تغییر سیاست تلاش کنیم، هیچ امکانی وجود ندارد که سرمایه داری بتواند با کاهش آب و هوا و عدالت جهانی سازگار شود. ما باید از آنچه از دموکراسی خود باقی مانده (در داخل و به ویژه خارج از سیاست انتخاباتی) استفاده کنیم تا همزمان با فاشیسمی که بشریت را تهدید می کند و سرمایه داری که زمین را به طور کلی تهدید می کند مبارزه کنیم.
Stan Cox (@CoxStan) ویراستار است اندیشه اجتماعی سبز، جایی که این مقاله برای اولین بار منتشر شد، و نویسنده هر طور که آن را برش دهید: گذشته، حال و آینده سهمیه بندی. برای او در cox(at) بنویسیدhowtheworldbreaks.com.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا