رشد 2.4 درصدی تولید ناخالص داخلی گزارش شده برای سه ماهه دوم باعث شد بسیاری از اقتصاددانان بار دیگر از وضعیت اقتصاد شگفت زده شوند. به نظر می رسد که بیشتر آنها انتظار یک عدد بالاتر را داشتند. برخی انتظار داشتند تعداد بسیار بالاتری داشته باشد. مشخص نیست که این اقتصاددانان از چه چیزی برای شکل دادن به انتظارات خود در مورد رشد استفاده می کنند، اما به نظر نمی رسد که آنها توجه زیادی به اقتصاد داشته اند. برای کسانی که اقتصاد را دنبال می کنند، یک عدد رشد ضعیف در سه ماهه دوم به سختی تعجب آور بود.
به عنوان یک روش اساسی برای ارزیابی رشد، اقتصاددانان اغلب رشد تقاضای نهایی را از رشد تولید ناخالص داخلی جدا می کنند. تفاوت بین رشد تولید ناخالص داخلی و رشد تقاضای نهایی صرفاً انباشت موجودی است. اگر نرخ انباشت موجودی تسریع شود، رشد تولید ناخالص داخلی از رشد تقاضای نهایی فراتر خواهد رفت. اگر نرخ انباشت موجودی کاهش یابد، رشد تولید ناخالص داخلی کمتر از نرخ رشد تقاضای نهایی خواهد بود. اگر تغییری در نرخ انباشت موجودی ها وجود نداشته باشد، رشد تولید ناخالص داخلی برابر با رشد تقاضای نهایی خواهد بود.
اقتصاد در پنج سه ماهه گذشته از یک چرخه موجودی کلاسیک عبور کرده است. موجودی انبارها در سه ماهه دوم سال 2 به سرعت در حال کاهش بوده است. این در شرایط رکودی استاندارد است زیرا شرکت ها به دنبال تخلیه کالاهای فروش نرفته عقب مانده هستند. موجودی انبارها با سرعت کمتری در سه ماهه سوم کاهش یافت، به این معنی که آنها به رشد افزودند. موجودی انبارها مجدداً در سه ماهه چهارم شروع به رشد کردند و در دو سه ماهه اول سال 2009 به سرعت رشد کردند. موجودی ها به میزان قابل توجهی به رشد در این سه ماهه افزودند و باعث شد رشد تولید ناخالص داخلی به طور قابل توجهی سریعتر و نامنظم تر از رشد تقاضای نهایی باشد.
رشد تقاضای نهایی در چهار فصل گذشته بسیار یکنواخت و کند بوده است. در این دوره به طور متوسط 1.2 درصد با اوج نرخ رشد 2.1 درصد در سه ماهه چهارم 4 بوده است. رشد در سه ماهه اخیر فقط 2009 درصد بوده است.
اعداد تقاضای نهایی باید بسیار مورد توجه باشد، زیرا بعید است که موجودی انبارها رشد قابل توجهی را در سه ماهه آینده ایجاد کند. نرخ سه ماهه دوم انباشت موجودی در حال حاضر بسیار سریع بوده است، بنابراین ارقام موجودی موجودی در آینده به همان اندازه که احتمال دارد کمتر و بیشتر شوند. این بدان معناست که رشد تولید ناخالص داخلی طی چند فصل آینده احتمالاً نزدیک به نرخ رشد تقاضای نهایی خواهد بود.
این باید سیاستگذاران را بسیار نگران کند. هیچ دلیل واضحی وجود ندارد که رشد تقاضای نهایی از نرخ سه ماهه دوم و چندین عامل مهم که آن را کاهش می دهد افزایش یابد.
واضح ترین عامل کاهش دهنده رشد، کاهش بودجه توسط دولت های ایالتی و محلی است که در تلاش برای مقابله با کمبودهای عظیم بودجه هستند. عامل دوم کاهش محرک است. مخارج محرک در سه ماهه سوم نزدیک به اوج خود خواهد ماند، اما در سه ماهه چهارم 3 و سه ماهه اول 4 شروع به کاهش خواهد کرد.
شاید بزرگترین عامل کاهش دهنده رشد دوباره بازار مسکن باشد. هجوم فروش خانه ها به دلیل اعتبار مالیاتی منقضی شده به افزایش تولید ناخالص داخلی در سه ماهه دوم کمک کرد. در حالی که قیمت فروش یک موجود در تولید ناخالص داخلی محاسبه نمی شود، هزینه های مربوط به فروش محاسبه می شود. افزایش فروش در سه ماهه دوم 0.5 درصد به تولید ناخالص داخلی افزود. کاهش فروش حداقل این مقدار را از تولید ناخالص داخلی در سه ماهه سوم کم خواهد کرد.
مهمتر از آن، قیمت مسکن دوباره در حال کاهش است، احتمالاً با سرعتی سریع. این امر صاحبان خانه را متقاعد می کند که حباب برنمی گردد و احتمالاً منجر به کاهش بیشتر مصرف می شود. (تعهد شاهین های کسری برای کاهش تامین اجتماعی و مدیکر نیز ممکن است منجر به مصرف کمتر شود زیرا ممکن است مردم را متقاعد کند که باید برای بازنشستگی پس انداز بیشتری کنند.)
به طور خلاصه، ما به وضعیتی نگاه می کنیم که در آن روند نرخ رشد تولید ناخالص داخلی در نیمه دوم سال 2010 حدود 1.5 درصد است و عوامل متعددی احتمالاً آن را پایین می آورند. این زمینهای است که در آن اقتصاد احتمالاً مشاغل کمی ایجاد میکند و تقریباً قطعاً مشاغل کافی برای کاهش نرخ بیکاری وجود ندارد.
رشد سریع اقتصاد به دور دیگری از محرک های دولت نیاز دارد. این امر مستلزم غلبه بر حجم عظیمی از خرافات و همچنین انسداد سیاسی خالص است. با این حال، اولین قدم این است که بدانیم اقتصاد در مسیر بهبودی سالمی قرار ندارد و باید کاری انجام شود. گزارش تولید ناخالص داخلی سه ماهه دوم باید برای متقاعد کردن مردم به اینکه همه چیز درست نیست بسیار مفید باشد.
-این مقاله در ابتدا در 2 آگوست 2010 توسط The نگهبان نامحدود.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا