من از دیدن این خوشحال شدم بخش نمایش ازرا کلاین (مجری Rogé Karma) که یک مصاحبه را به نمایش گذاشت با استاد حقوق دانشگاه کلمبیا کاترینا پیستور. پیستور نویسنده قانون سرمایه: چگونه قانون ثروت و نابرابری ایجاد می کند.
من هنوز کتاب را نخوانده ام، اما اصل آن را از مصاحبه فهمیدم. پیستور استدلال می کند که ما بازار را به گونه ای ساختار داده ایم که نابرابری بسیار زیادی ایجاد می کند. در این مصاحبه، او راه های مختلفی را ارائه می دهد که در آن قانون نوشته شده است که انباشت ثروت توسط گروه کوچکی از مردم را تسهیل می کند. اینها شامل قوانین مربوط به مالکیت در زمین، مالکیت فکری، و ایجاد شرکت های بزرگ به عنوان موجودیت های متمایز با وجود مستقل از صاحبان آنها می شود.
نکته پیستور این است که نحوه ساختار این قوانین کاملاً مشخص نیست. می توان آنها را متفاوت نوشت تا به نابرابری زیادی منجر نشود.[1] نوشتن چند کتاب ها و پست های وبلاگ بی پایان در این راستا، مصاحبه پیستور تقریبا روزم را ساخت. (فیلمش هم هست نسخه.)
من می گویم تقریباً به این دلیل که، با وجود اینکه کار او در نیویورک تایمز جایگاه برجسته ای پیدا کرده بود (و من فکر می کنم که کتاب او نیز با استقبال خوبی مواجه شده است)، من بسیار شک دارم که هر یک از روشنفکرانی که در مورد سیاست می نویسند نکته اصلی خود را جذب کند. به استثنای معدود موارد، افرادی که در مورد سیاست می نویسند و از آن دفاع می کنند، مغزشان به این دیدگاه متصل است که لیبرال ها دولت را می خواهند و محافظه کاران می خواهند امور را به بازار بسپارند. آنها اصرار دارند که این درگیری اصلی در بحث های سیاسی در ایالات متحده و در سراسر جهان است.
البته، نکته پیستور این است که ما اجازه دادهایم ساختار بازار به گونهای باشد که منجر به سرازیر شدن سهم عظیمی از درآمد به سمت بالادستها شود. ما مجبور نبودیم اینطوری کار کنیم.
ما نیازی به انحصار حق اختراع و حق چاپ و سایر اشکال مالکیت معنوی نداریم. ایجاد مالکیت معنوی و طولانی تر و قوی تر کردن این انحصارها یک تصمیم سیاسی است. این امر منجر به نابرابری عظیمی شده است، هم در ثروتمند کردن افرادی مانند بیل گیتس، و هم پایهای برای تعصب ادعایی در فناوری که به افراد دارای مهارتهای بنیادی اجازه میدهد در اقتصاد کنونی بسیار خوب عمل کنند. احتمالاً در اقتصادی که قوانین مالکیت فکری ضعیفتری دارد و بیشتر به روشهای جایگزین برای تأمین مالی نوآوری و کار خلاقانه متکی است، مهارتهای بنیادی ارزش بسیار کمتری خواهند داشت.
داستان مشابهی با قوانین مربوط به ادغام وجود دارد. ما مجبور نیستیم به شرکت ها شخصیت حقوقی بدهیم، همانطور که دادگاه های ما انجام داده اند. ما هم می توانیم داشته باشیم قوانین مختلف حاکمیت شرکتی که پرداخت حقوق ده ها میلیون در سال را برای مدیران ارشد دشوارتر می کند.
من می توانم به طور طولانی در این مورد ادامه دهم، همانطور که دارم. علاقه مندان می توانند کتاب های من (رایگان هستند) یا پیستور را مطالعه کنند. اما نکته اینجاست که بازار به گونهای ساختار یافته است که منجر به نابرابری عظیم میشود. می تواند ساختار متفاوتی داشته باشد.
در نظر گرفتن ساختار فعلی بازار به عنوان یک مفروض، پیشروها را در یک نقطه ضعف بزرگ قرار می دهد. به نظر من، برنامه های اجتماعی دولتی مانند تامین اجتماعی، مدیکر و آموزش عمومی بسیار مهم هستند. اما اگر اجازه دهیم بازار به گونه ای ساختار یابد که منجر به نابرابری گسترده شود، نیاز به برنامه توزیع مجدد به شدت افزایش می یابد. و توانایی پرداخت برای آنها کاهش می یابد، به ویژه در یک سیستم سیاسی که به ثروتمندان اجازه می دهد چنین نفوذ نامتناسبی داشته باشند.
پذیرفتن اینکه محافظه کاران خواهان بازار آزاد هستند، پس از اینکه به آنها اجازه دادیم قوانین را برای توزیع مجدد درآمدهای انبوه به سمت بالا تنظیم کنند، مانند این است که بگوییم طرفداران قوانین پدربزرگ برای رای دادن به دموکراسی نژادپرستانه اعتقاد داشتند. به هر حال، هرکسی که پدربزرگش رای دهنده ثبت نام شده بود، صرف نظر از نژاد، واجد شرایط رای دادن بود. تعریف خطوط نبرد به عنوان نقش دولت در مقابل بازار، در مقابل نبرد بر سر ساختار بازار، اساسا فروشگاه را از بین می برد.
اگر مخالفی برای استدلال پیستور وجود داشته باشد (دیگران نیز استدلال مشابهی دارند، به ویژه استاد علوم سیاسی ییل، جاکوب هکر)، من آن را ندیدهام و نمیتوانم تصور کنم که چه خواهد بود. قوانین بازار تقریباً بی نهایت انعطاف پذیر هستند. هیچ نتیجه طبیعی در بازار وجود ندارد. بسیاری از راستگرایان ممکن است بخواهند دنیا باور کند که قوانین بازار فقط توسط خدا یا طبیعت به ما داده شده است، اما هیچ چیز نمیتواند دور از حقیقت باشد.
بنا به دلایلی، به نظر نمی رسد این نکته بر بحث سیاسی تأثیر بگذارد. من گمان می کنم که حتی افرادی که بحث هفته گذشته پیستور را پذیرفته اند، در آینده نزدیک به سمت خود برگردند و به ما بگویند که محافظه کاران می خواهند کارها را به بازار واگذار کنند. به نظر می رسد، اگرچه ساختار بازار توسط خدا یا طبیعت ثابت نشده است، اما این یک واقعیت طبیعی است که این دیدگاه باید محور بحث های سیاسی ما باشد.
یادداشت.
[1] پیستور بارها از این قوانین به عنوان "تخیلی" یاد می کند. من فکر می کنم که قاب بندی مایه تاسف است. قوانین بسیار واقعی هستند، اما نظر او، همانطور که من آن را میدانم، این است که آنها میتوانند متفاوت باشند. این واقعیت که چیزی به صورت اجتماعی خلق شده است، آن را تخیلی نمی کند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا