اگرچه آن - بهار عربی - از تونس آغاز شد، اما بیشتر توجه رسانهها در ایالات متحده به لیبی، یمن، مصر و سوریه معطوف شده است، جایی که از جهاتی خطرات بیشتر و خطرات چند برابر میشود. درست است که تونس در اکتبر 2011 انتخابات نسبتاً آرام و دموکراتیک داشت و روند سیاسی همچنان در حال گسترش است. به طرز عجیبی، در طول سال های بن علی، تونس به عنوان فرزند پوستر برای برنامه های تعدیل ساختاری صندوق بین المللی پول مطرح شد، برنامه هایی که به تضعیف اقتصاد این کشور و برانگیختن قیام کمک کرد. در دوره پس از بن علی، تونس دوباره به عنوان مدل نگه داشته شده است!! - این بار یک مدل انتقال (اما از چه به چه؟)
اما همه چیز در کشور خوب نیست.
بحران اجتماعی-اقتصادی روز به روز عمیق تر می شود. در سراسر کشور اعتصابات، تظاهرات، اعتراضات روزانه وجود دارد. تقریباً هر بخش از اقتصاد اعتصاب کرده است، چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی، اما بیکاری همچنان در حال افزایش است و بدتر از دوره بن علی است. خدمات اجتماعی و دولتی در خارج از شهرهای اصلی فلج باقی ماندند. امداد زیرساختی به داخل عملا وجود ندارد. در حالی که حزب حاکم قدیمی بن علی، Rassamblement Constitutionnel Democratique (RCD) منحل شد، بسیاری از کادر و بازیگران سابق آن با حزب اصلی در قدرت، النهضه، یک حزب اسلامی میانه رو که از آن حمایت می کند، خانه ای پیدا کرده اند، یا صلح خود را برقرار کرده اند. سیاست های اقتصادی نئولیبرال و منافع استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه و آفریقا
برنامه اقتصادی دولت جدید عملاً با دولت مخلوع تفاوتی ندارد. وزارت کشور - منبع سرکوب ها، اگر نگوییم جنایات علیه بشریت علیه مردم در سال های بن علی - به سختی لمس شده است. و همچنین نیروی پلیس، که هر دو اکنون برای خدمت به منافع النهضه و تحکیم کنترل خود بر فضای سیاسی تونس ادغام و بسیج شده اند، وجود نداشته است.
بهار عربی تونس در حال شکل گیری به عنوان نمونه ای از «همه تغییرات لازم برای حفظ وضعیت موجود» با وجود همه جشن های رسمی «انقلاب» است. اکنون، بدتر از آن، چیزی بدیع و متأسفانه موذیانه، حداقل در بافت تونس، در حال وقوع است: ظهور و رشد چشمگیر جنبش سلفی (بنیادگرای اسلامی) کشور، جنبشی که عملاً هیچ پایگاه مردمی در این شمال نداشت. کشور آفریقایی معروف به میانه روی سیاسی و مذهبی.
سایه سلفی ها بر سر تونس
سلفی ها سایه بزرگتر و بزرگتری بر تونس انداخته اند. برخی قربانیان زندان های بن علی بودند که خشم حق طلبانه آنها دستکاری شده است. عده ای دیگر از صفوف پرولتاریای لومپن بزرگ تونس - بیکاران دائمی که تعدادشان در حال افزایش است - پیوسته اند. اگرچه سلفی ها اساساً یک گروه حاشیه ای هستند که عمدتاً با تجربه سیاسی تونس بیگانه هستند، نفوذ آنها در حال گسترش است. پول برای حمایت از فعالیتهای آنها از خارج وارد میشود.
قبل از انتخابات سراسری 24 اکتبر 2011 برای تعیین مجلس مؤسسان تونس آغاز شد. با توجه به تاریخ اخیر تونس و اشکال کلی اسلام ملایم و تساهلآمیز آن، یک جنگ صلیبی بنیادگرای اسلامی، یک حمله کلی نسبتاً عجیب و غیرعادی به نظر میرسید. در واقع اکثر ناظران - از جمله خود من - آن را به عنوان یک کمپین محدود متعصبان حاشیهای نوشتند که به شدت توسط خارجیها، خواه عربستانی یا قطری، تامین مالی میشد، که لازم نیست خیلی جدی گرفته شود.
به اندازه کافی درست است، سلفی ها در ماه های پس از فرار زین بن علی و خانواده از کشور در 14 ژانویه 2011 به میدان آمده بودند. صدها نفر با مضامین دوگانه شریعت و ضد خشونت آمیز در مقابل کنیسه اصلی تونس تظاهرات کردند. -سرودهای یهودی طعنه زدن به زنان تقریباً بلافاصله شروع شد، همانطور که تماسهای تلفنی تهدیدآمیز و نامههای ناشناس به روزنامهنگاران برجسته و شخصیتهای فرهنگی آغاز شد.
سپس چند هفته قبل از انتخابات اکتبر 2011، یک کمپین سلفی در مخالفت با انیمیشن کارتونی ایرانی «پرسپولیس» منفجر شد که تصویری از خدا را به عنوان پیرمرد مهربان نشان می داد، تصویر واقعی خدا در قالب انسان در اسلام تابو محسوب می شود. - چیزی که سازندگان فیلم باید از آن آگاه بوده باشند - اما به طرز عجیبی چندین سال قبل از فیلم در تونس با بحث و جدل بسیار کمی پخش شده بود. این بار، آنچه من آن را طوفان سیاسی «از پیش ساخته» می نامم فوران کرد، و همانطور که انجام شد، بحث پیش از انتخابات از بحران اجتماعی-اقتصادی که در وهله اول باعث خیزش تونس شده بود و در عوض بر روی آن متمرکز شد، دور شد. شرایط لازم برای یک مسلمان خوب بودن به جای یک شهروند خوب.
از زمان انتخابات تا امروز (اوایل ژوئن 2012) وضعیت فقط وخیم تر شده و به سرعت نگران کننده است. اوباش سلفی - کمی بیشتر از پیراهن های قهوه ای انقلاب تونس - به رسانه ها حمله کرده اند، کافه ها و مشروب فروشی ها را به آتش کشیده اند، زنان را مرعوب کرده اند، به هر کسی که با آنها مخالف هستند حمله فیزیکی کرده اند. تعداد حوادث چند برابر شده است، در حالی که دولت انتقالی برای مداخله کم یا هیچ کاری انجام نداده است و به سلفی ها ملت دست آزاد می دهد.
رویکرد النهضه: چهره به چپ در حالی که به راست حرکت می کنید
در حالی که دولت کنونی متشکل از ائتلافی از سه حزب است، دو حزب سکولار، که یکی از آنها خود را از نظر سیاسی میانهرو اسلامی میداند، این دومی، النهضه است که اساساً نمایش را اجرا میکند و دولت را کنترل میکند. از آنجایی که اساساً اختیارات رئیس جمهور از بین رفته است، این نخست وزیر و وزیر کشور، هر دو مرد النهضه هستند که اختیارات قابل توجهی در دستان خود متمرکز شده اند.
رویکرد النهضه در حال روشنتر شدن است – ایجاد ائتلاف سطحی با احزاب سکولار (مرزوقی [CPR] و اتتاکتول) در حالی که ائتلافهای غیررسمی – یا مخفیانه با سلفیها... با هم پستهای کلیدی بیشتری را در دولت جدید تونس به اشتراک میگذارند و در حال تحکیم قدرت خود هستند. قدرت. اتحاد رسمی (و قانونی) النهضه با کنگره پورلا جمهوری (CPR) و مجمع دموکراتیک برای کار و آزادی (به نام اتاکوتال) برای قدرتهای خارجی چیزی بیش از نمایش بوده است تا یک خندان و «لیبرال» را نشان دهد. رو به غرب. برای النهضه تا به امروز بسیار مهمتر از آن، اتحاد غیررسمی آن با سلفی هایی بوده است که اساساً آنها را رها کرده اند و اقدامات آنها را النهضه یا تحمل می کند یا بهانه می گیرد.
تقسیم کار بین دو رشته اسلامی انجام شده است. النهضه به سیستم سیاسی و حقوقی می پردازد در حالی که سلفی ها نه از طریق «گفتگو» بلکه با تاکتیک های اوباش به سرعت موقعیت خود را در مساجد، مدارس و رسانه های کشور تقویت کردند. این که چنین گروه حاشیهای مانند سلفیهای تونس میتواند به چنین دستاوردهای چشمگیری دست یابد و در این فرآیند، کشور را مانند قبل قطبی کند، بدون تاکتیک و اغلب اوقات حمایت آشکار النهضه ممکن نیست. ایستگاه های تلویزیونی مورد حمله قرار گرفته اند. دولت هیچ کاری نکرد، کافهها و مشروبفروشیها در بسیاری از مکانها به آتش کشیده شد، زیرا پلیس و ارتش در حال تماشا بودند. تظاهرات عناصر سکولار بیشتر مورد حمله قرار گرفته است. دولت قربانیان را مقصر می داند نه مهاجمان. یک رئیس دانشگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفت، هیچ کاری برای جلوگیری از مهاجمان سلفی ها و غیره انجام نشد.
و همانطور که اغلب در مورد ترسوها و پیراهن های قهوه ای مانند سلفی های تونس اتفاق می افتد، که توسط دولت تونس چراغ سبز نشان داده اند، این عناصر تنها به طور فزاینده ای جسورتر شده اند، تاکتیک های آنها بیشتر و بیشتر تهاجمی و خشونت آمیزتر شده است، به طوری که اکنون کار دشوارتر می شود. بر آنها حکومت کن
تحت صفحه رادار، ایالات متحده از بنیادگرایی اسلامی حمایت می کند
در واقع "زیر صفحه رادار" اکثر اوقات - اما در جایی که واقعا اهمیت دارد - هر دو انگلیس و ایالات متحده روابط سیاسی طولانی و پایدار - همکاری با بنیادگرایان اسلامی - حتی واپسگراترین آنها در میان آنها - داشته اند تا از نیروهای خود محافظت کنند. علاقه مند به خاورمیانه
سلفیها در تونس، مانند گذشته در سراسر خاورمیانه، برای «تفرقه و تسخیر» مورد استفاده قرار میگیرند. همانطور که در مصر، اول و مهمتر از همه، نقش آنها این است که به عنوان یک گسست بر حرکت مترقی اقتصادی و سیاسی بهار عربی که بن علی را مجبور به کناره گیری از قدرت کرد، عمل کنند. اگرچه در رسانه های ایالات متحده تبلیغات ضعیفی دارند، اما در روش های خود به طور فزاینده ای وحشیانه تر می شوند و تقریباً به میل خود به عناصر دموکراتیک، واقعی میانه روتر و مسلمانان سکولار حمله می کنند. به نظر میرسد سلفیهای تونس که در سراسر منطقه توسط سعودیها و قطریها تشویق و حمایت مالی میشوند، علیرغم تاکتیکهای قلدری و خشونتآمیز فزایندهشان، از مصونیت نزدیک به محاکمه برخوردار هستند. مدتی است که به آنها چراغ سبز نشان داده می شود تا به نهادهای مترقی و سکولار با چیزی نزدیک به معافیت حمله کنند. برای تقویت نقش خود، اکنون به یک حزب سلفی وضعیت قانونی رسمی اعطا می شود.
نمونههایی از تاکتیکهای سلفی در سال گذشته تقریباً هر روز در رسانههای تونس به زبانهای عربی و فرانسوی و همچنین اکنون در آژانس مطبوعاتی انگلیسی زبان Tunisia Live گزارش شده است. برای ارائه تنها چند نمونه از نمونه های اخیر:
* در 19 مه گذشته، در سیدی بوزید، شهری که محمد بوعزیزی در دسامبر 2010 خود را به آتش کشید و بهار عربی تونس را آغاز کرد، «گروه بزرگی از سلفیها میلهها و همچنین خانه یک صاحب بار را در کمپین خشونتآمیز خود علیه آن سوزاندند. فروش الکل» (Tunisia Live! 20 مه 2012). پلیس با بازگشت به دفاتر خود پاسخ داد و خود را قفل کرد.» در مورد سلفی ها یکی از ساکنان اظهار داشت: «من [آنها] را می شناسم. برخی از آنها یک هفته پیش مست بودند و اکنون در سیدی بوزید وانمود می کنند که صدای خدا هستند که وی از آن به عنوان "بوزیدستان" یاد کرد.
* یک روز پس از آتش زدن بار سیدی بوزید، هزاران سلفی تندرو دومین نشست سالانه خود را این بار در قیروان برگزار کردند. برخی با پوشیدن لباس نظامی افغان و شمشیرهای تکان دادن، برخی دیگر با ریش بلند، عبا و کلاه، پرچم خود را بر فراز مناره مسجد شهر، کهن ترین مسجد در آفریقا و سومین مقدس ترین مسجد در اسلام پس از مکه و اورشلیم، باز کردند. شعارهای آنها شامل اشعاری مانند "ما همه فرزندان اوباما [بن لادن] هستیم، و "خیبر، خیبر، یهودیان، یهودیان ارتش محمد بازگشته است" است. خیبر اشاره ای به مکانی در عربستان سعودی است که حضرت محمد (ص) لشکریان خود را برای قتل عام و اخراج یهودیان رهبری می کرد.
یکی از سازمان دهندگان نشست قاهره، ریدا بل حاج، که رهبری حزب سیاسی ممنوعه حزب التحریر را رهبری می کند، در تلاشی برای بازنویسی تاریخ بهار عربی اظهار داشت: «انقلاب به گونه ای انجام شد که سردی شرعی اعمال شود». (در واقع انقلاب تونس ربطی به اسلام و شریعت نداشت - این اعتراضی بود به شرایط اجتماعی-اقتصادی، سرکوب شدید سیاسی. و در جنبشی که بن علی را سرنگون کرد، امثال بل حاج و امثال او در جایی نبودند. مشاهده گردید!).
اینها تنها آخرین مورد از درگیریهای سلفی است که زنان، سیستم آموزشی، رسانهها، شخصیتهای فرهنگی و جوامع اقلیت مذهبی کشور را هدف قرار داده است. اگرچه دولت منتخب بارها در حمایت از جامعه یهودی حدود 1500 نفر در کشور بیانیههای رسمی داده است، سلفیها به زبان تهاجمی و خشونتآمیز ضدیهودی پرداختهاند. حامیان آنها همچنین به تنها کلیسای ارتدوکس یونانی در تونس حمله کرده و آن را هتک حرمت کردند.
عدم واکنش النهضه به تهاجم سلفی ها
واکنش دولت در حال گذار تونس به این موج حملات چگونه بوده است؟ عملا به هیچ وجه. النهضه، نیروی سیاسی کلیدی در ائتلاف حاکم، در حالی که خواستار «گفتگو» میان سلفیها و عناصر میانهروتر اسلامی و سکولارها میشود، به سلفیها اجازه داده است که در بیهوشی، به رویدادهای فرهنگی، تظاهرات سیاسی که خواستار دموکراسی و حمایت از حقوق زنان هستند حمله کنند. بدتر از آن، علیرغم این واقعیت که احزاب سیاسی مبتنی بر مذهبی طبق قوانین تونس غیرقانونی هستند، یک حزب سلفی تأیید شده است.
در 29 مارس سال جاری، وزارت کشور به یک حزب سیاسی آشکارا سلفی وضعیت قانونی اعطا کرد. «انصاح» - همانطور که در زبان عربی به آن گفته می شود، «جبهه اصلاح» آشکارا برای ایجاد یک دولت اسلامی، تحمیل احکام شرعی و بازگشت به اسلام «تطهیر» زمان حضرت محمد (630م) فشار می آورد. ).
سلفی ها هیچ نقشی در جنبش توده ای که دولت زین بن علی را در ژانویه 2011 سرنگون کرد، ایفا نکردند. یک سلفی در انتخابات اکتبر 2011 تونس برای مجلس موسسان به عنوان یک لیست مستقل شرکت کرد، اما خالی آمد و هیچ کرسی را به دست نیاورد - نشان دهنده این است که مضامین سلفی چقدر منزوی و نامربوط برای بدنه سیاسی تونس است. آن انتخابات به حزب النهضه - یک حزب سیاسی آشکارا مبتنی بر اسلام - منجر شد که حدود 42 درصد آرا را از دست داد. انساح واجد شرایط نامزدی در انتخابات پارلمانی که قرار است سال آینده برگزار شود، خواهد بود. قانونی شدن انصاح بدون حمایت قاطع النهضه و به ویژه رهبری آن، رشید غنوشی و حمادی جبلی، نخست وزیر تونس امکان پذیر نبود.
سخنگوی و بنیانگذار انساح، محمد خوجه، در بیانیههای عمومی خود با دقت تأکید کرد که «سکوی حزب هیچ چیزی مانند لباس پوشیدن یا سایر رفتارهای شخصی را در مورد زندگی روزمره تونس تحمیل نمیکند». خوجه اصرار دارد که انصاح به «ارزشهای مدنی دولت» متعهد است و به ویژگیهای تجربه دموکراتیک در چارچوبی مسالمتآمیز و به دور از هر گونه خشونت و نفرت در سراسر طیف سیاسی احترام میگذارد.» در عین حال، گویی او نهضت نماینده کل اسلام است نه یک گروه کوچک انشعابی، خوجه با پر زرق و برق اظهار می کند: ما هیچ تعرضی به مقدسات دینی خود را نمی پذیریم و به دنبال بیان مطالبات مردم مسلمان هستیم. اما پس این نماینده یک گروه منشعب کیست که از طرف «مردم مسلمان» صحبت کند؟
در حالی که موجی از اسلام هراسی فضای سیاسی اینجا در ایالات متحده، در خاورمیانه را مسموم می کند، دولت اوباما خود را در صف می بیند و با همان نیروهایی که در داخل کشور به شدت مورد انتقاد قرار می دهد، تا حدی با آنها متحد می شود. بیش از یک قرن است که ادامه دارد. نکته خنده دار این است که "دشمن داخلی" در خارج از کشور متحد و در عین حال یک متحد ثابت و آزمایش شده و واقعی است! در ظاهر قطعاً به نظر میرسد که دولتهای مختلف ایالات متحده با بنیادگرایی اسلامی مخالف هستند - آیا جنگ با تروریسم این نیست؟ مخالف - نی - از بین بردن القاعده و گروه های مشابه؟ شکی نیست که هیستری ضد اسلامی - اسلام هراسی - از 9-11 (و حتی قبل از آن) شلاق زده شده است.
اما ظاهر می تواند فریبنده باشد. ابتدا انگلیس و بعداً ایالات متحده سابقه همکاری طولانی مدت با عناصر بنیادگرای اسلامی داشته اند که از آنها برای مقابله با ناسیونالیسم سکولار عرب استفاده می کنند. اینها همچنان ادامه دارند و امروز نیز مهم هستند. اگرچه ممکن است برای مخاطبان آمریکایی عجیب به نظر برسد، اما سلفی ها در حمایت از سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده نقش کلیدی ایفا می کنند. 1. آنها چیزی کمتر از ضدانقلاب در میدان را نشان می دهند - به منظور خنثی کردن خیزش دموکراتیک و بازگرداندن بهار عربی از هر گونه تحول سیاسی جدید که ممکن است اولویت های اقتصادی ایالات متحده (دسترسی نئولیبرال ها به منطقه) یا استراتژیک را به چالش بکشد. نگرانی ها. 2. اقدامات آنها در تونس و مصر چیز دیگری را محقق می کند که این روزها به ندرت مورد بحث قرار می گیرد: همزمان با کارزار اسرائیل علیه ایران - تمرکز را از اشغال اسرائیل خارج می کند. بنابراین آنها را تحمل و تشویق خواهند کرد - البته از راه دور و از طریق نیابت های عربستان و قطر.
در حالی که ادعا میکند با تاکتیکهای پیراهن قهوهای سلفیها مخالفت میکند، یک بار دیگر، ایالات متحده در حال بازی کردن چیزی است که به نظر میرسد ورق سلفی است و نه فقط در تونس. حمایت از سلفیها در سراسر منطقه، دو متحد کلیدی ایالات متحده هستند - عربستان سعودی و قطر که همگام با ایالات متحده برای تامین منافع استراتژیک ایالات متحده و سیاستهای اقتصادی نئولیبرال در سراسر منطقه کار میکنند، سیاستهایی که بیش از پیش با ناتو هماهنگ میشوند. محموله های تسلیحاتی از قطر و عربستان سعودی به عناصر سلفی مخالفان سوری اخیرا در لبنان رهگیری شده است. گزارشهایی مبنی بر همکاری جهادیهای عراقی با مخالفان سوری وجود دارد که فعالیتهای آنها توسط سعودیها و قطریها به نوعی هماهنگی با ایالات متحده انجام میشد، همانطور که در دهه 1980 در افغانستان انجام شد. چند هفته پیش، یک گروه حقوق بشر تونس با تقویت ادعاهای دولت سوریه، استخدام آشکار عناصر سلفی تونسی را برای جنگیدن در سوریه افشا کرد و خواستار تحقیق شد و نشان داد که دولت النهضه تونس در حال هماهنگ کردن سیاست های خود در خاورمیانه نسبتاً نزدیک است. با محافظه کاران مذهبی سعودی و قطری.
ایالات متحده: بازی با ورق سلفی در سراسر خاورمیانه
بریتانیا و ایالات متحده چهره آرام تر و «غرب محور» «احزاب اسلامی میانه رو» مانند النهضه تونس را ترجیح می دهند که مدعی احترام به فرآیندهای دموکراتیک است. اما در صورت لزوم، لندن و واشنگتن از همکاری با عناصر متعصب تر - چه وهابیت های سعودی و چه اکنون جهادگران سوری - دریغ نکرده اند. علاوه بر پیوند ملی گرایانه سکولار ضد عرب که سیاست خارجی ایالات متحده را با اسلام گرایان متحد می کند، نوع دیگری نیز وجود دارد: آنها از نظر اقتصادی چشم در چشم می بینند. اخوان المسلمین در مصر، النهضه در تونس، و سلفی ها در سراسر منطقه، همگی از نوع سیاست های اقتصادی نئولیبرالی که ایالات متحده و اروپا دنبال می کنند، راحت هستند و از آن حمایت می کنند. آنها با حقوق اتحادیههای کارگری، سیاستهای اقتصادی قوی تحت هدایت دولت مخالفت کردهاند. وقتی صحبت از اقتصاد نئولیبرال، باز بودن در برابر نفوذ شرکت های خارجی و مالی می شود، اسلام گرایان و سیاست گذاران ایالات متحده در هماهنگی کامل هستند.
در حالی که النهضه در تونس با برادران سلفی خود برای خنثی کردن بهار عربی تونس از تبدیل شدن به هر چیزی که ممکن است سیاستهای اقتصاد نئولیبرالی این کشور و اتحاد استراتژیک آن با ایالات متحده را تغییر دهد، خنثی میکند، واشنگتن با آرامش و بدون هیچ اظهارنظر انتقادی از سوی آمریکا به این موضوع نگاه میکند. وزارت امور خارجه، با فراگیر شدن موج بنیادگرایی اسلامی در کشور، هیچ حس انتقادی – اگر بگوییم خشم – از سوی رسانه های کشور وجود ندارد. بیشتر کارهای کثیف، حمایتهای سیاسی و جریانهای مالی در دست سعودیها و قطریها است که هیچکدام بدون تأیید آمریکا نمیتوانند به دستشویی بروند. این ایده که دولت اوباما از تحولات تونس آگاه نیست معتبر نیست.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا