دانیل بنجامین در الجزیره
تقریباً در زمانی که ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ناتو آخرین اقدامات مداخله جویانه «بشر دوستانه» خود را در لیبی انجام می دادند، سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده در امتداد خطوط کاملاً متفاوتی در الجزایر در حال توسعه بود.
در 4 و 7 مارس، در الجزایر، ایالات متحده و الجزایر گروهی را تشکیل دادند که هر دو کشور از آن به عنوان "گروه تماس جدید" برای همکاری ضد تروریسم بین دو کشور یاد می کنند، که حتی یک دهه همکاری نزدیک اطلاعاتی و نظامی بین دو کشور را تقویت کرد. دو کشور
ایالات متحده با تأکید بر اهمیت ترتیبات امنیتی، ارسال کرد دانیل بنجامینهماهنگ کننده مبارزه با تروریسم وزارت امور خارجه آمریکا حضور خواهد داشت. طرف الجزایری با حضور مشاور رئیس جمهور الجزایر، کامل رزاق بارا.
در یک کنفرانس مطبوعاتی، بنیامین از «نشست افتتاحیه گروه تماس دوجانبه استقبال کرد» و بر تلاش ایالات متحده برای همکاری با الجزایر برای «مقابله با گروه هایی که به دنبال انجام حملات علیه بی گناهان هستند» تاکید کرد. سبک جنگهای صلیبی و جنگجویانه در سالهای بوش، حداقل از نظر سبکی، جای خود را به لمس ملایمتر داده است. بنجامین با آمادهبودن، تصویری زیبا مانند کندی را برش میداد، کلماتش را با دقت انتخاب کرد.
بنیامین در جمع خبرنگاران الجزایری گفت: آینده الجزایر باید در دستان خودش باشد. وی ادامه داد: «ایالات متحده از روند دموکراسیسازی در الجزایر و سایر نقاط خاورمیانه، شمال آفریقا و ساحل حمایت میکند.» در پاسخ به سؤالی، بنیامین قاطعانه گفت که «ایالات متحده به دنبال پایگاههای نظامی دیگر در آفریقا نیست». . بنیامین در ادامه اظهار داشت: آینده الجزایر را الجزایری ها تعیین می کنند.
بنیامین در پاسخ به سوالی قاطعانه گفت که «ایالات متحده دیگر به دنبال پایگاه نظامی در آفریقا نیست».
کلاهبرداری تروریستی صحرای دیک چنی…
در واقع، لفاظی بی عیب و نقص بود. اگر فقط با واقعیت مطابقت داشت!
به عنوان مثال این نظر را در نظر بگیرید که ایالات متحده به دنبال پایگاه های نظامی در آفریقا نیست. ایالات متحده بوده استدیوانه وار به دنبال یک خانه آفریقایی برای AFRICOM، مرکز فرماندهی آفریقایی که در طول سال های بوش برای مقابله با اهمیت استراتژیک فزاینده آفریقا از نظر نفت، مواد معدنی کمیاب و برای مقابله با نفوذ فزاینده چین در سراسر قاره ایجاد شد.
به نظر می رسد کشورهای آفریقایی - حتی متحدان - باور ندارند که AFRICOM یک سپاه صلح است که به توسعه و مبارزه با ایدز اهمیت می دهد. علیرغم انکار مکرر ایالات متحده بر خلاف آن. رهبران آفریقا می ترسند که این چیزی شوم تر است، تصور کنید!
علاوه بر این ایالات متحده حداقل دارد یک پایگاه نظامی با اندازه و اهمیت در جیبوتی در شاخ آفریقا. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد یک مورد دیگر برای چند سال در تامانراست، در اعماق صحرای الجزایر وجود داشته است که نیروهای ویژه ایالات متحده از آن خارج شدهاند.
همکاری امنیتی ایالات متحده با الجزایر بیش از یک دهه قدمت دارد و درست پس از پایان "جنگ کثیف" الجزایر در سال 1999 آغاز شد. می توان استدلال کرد که حتی زودتر از این نیز آغاز شد، با تعدادی از بازدیدهای دیک چنی، مدیرعامل وقت هالیبرتون به الجزایر برای کاهش نفت. و گاز با این کشور آفریقای شمالی معامله می کند، علیرغم این واقعیت که الجزایر درگیر جنگ کثیف شده بود، جنگی داخلی که تقریباً کشور را از هم جدا کرد.
دولت الجزایر که مایل بود ذخایر نفت و گاز خود را به روی شرکت های آمریکایی باز کند، همچنین توانست دولت بوش را در روزهای پس از حمله تروریستی 11 سپتامبر 2001 متقاعد کند که در کنار ایالات متحده به عنوان شریک در جنگ جهانی علیه تروریسم ایستاده است. خیلی ها نمی دانند، روابط بین دو کشور به طور قابل توجهی بهبود یافته است. سپس در سال 2002-2003، ایالات متحده با تبانی با متحد جدید منطقه ای خود الجزایر، جبهه دوم را در جنگ جهانی خود علیه تروریسم در سراسر مناطق صحرا و ساحل آفریقا راه اندازی کرد.
به نظر می رسد ترکیب شیمیایی برای گرد هم آوردن این متحدان بعید چیست؟ اگر جرمی کیگان انسانشناس بریتانیایی را باور کرد – و او مورد بسیار خوبی است – همکاری ایالات متحده و الجزایر «مقابله با تروریسم» چیزی بیش از بهانهای برای یک اتحاد نظامی استراتژیک بوده است که در آن هر دو کشور به طرق مختلف به دست آوردند. رابطه واقعی اندکی از صحت اخلاقی ارائه شده در اظهارات بنیامین را نشان می دهد.
- برای الجزایر، این مشارکت به معنای افزایش دسترسی به ارتش و فناوری نظارتی ایالات متحده است که در طول دهه 1990 به دلیل "جنگ کثیف" - جنگ داخلی که کشور را ویران کرد - از آن محروم شد. به نام مبارزه با تروریسم، این ائتلاف همچنین نفوذ الجزایر را بر همسایگان جنوبی خود در صحرا و ساحل: چاد، نیجر، مالی و موریتانی گسترش میدهد.
- برای ایالات متحده، این ترتیب به واشنگتن اجازه میدهد تا نگرانیهای امنیتی الجزایر را، واقعی و خیالی، «نقص» کند تا شبکهای امنیتی ایجاد کند که امروزه از الجزایر در شمال - یکی از پربارترین کشورهای تولیدکننده نفت و گاز طبیعی آفریقا - گسترش مییابد. نیجریه در سواحل غربی آفریقا، یکی دیگر از کشورهای بزرگ تولید کننده نفت این قاره.
- الجزایر-آمریکا رابطه، یک ازدواج راحت، مدتی بعد از 9-11 با مجموعه ای از شرایط نسبتاً عجیب و غریب، اگر نه سوررئالیستی و ظاهراً به شدت ساختگی که با نیازهای هر دو سازگار است، تثبیت شد. دولت بوش، با رهبری دیک چنی، می خواست جبهه دومی را در «جنگ جهانی علیه تروریسم» (GWOT) در آفریقا با تمرکز بر صحرا باز کند.
فقط یک مشکل جزئی: وجود داشت عملاً هیچ تروریسم، هیچ گروه تروریستی در منطقه وجود ندارد.در واقع، با وجود خطرات طبیعی، در سالهای 2001-2، صحرا یکی از امنترین مکانها برای سفر در سراسر جهان بود. اگر کیگان درست میگوید، وزارت امنیت الجزایر (DRS)، سرویس امنیتی الجزایر، با همکاری ارتش ایالات متحده - تحت نظارت آن زمان CENTCOM مستقر در آلمان، یک حادثه را ساختند و سپس همه آن را نامتناسب در رسانه های هر دو کشور
In صحرای تاریککیگان می گوید که ربودن گردشگران آلمانی زبان از آلمان، اتریش و سوئیس در سال 2002 توسط DRS الجزایر با آگاهی اگر نگوییم نیروهای ویژه ایالات متحده که الجزایری ها از نزدیک با آنها کار می کردند، مدیریت شد. او این ادعا را ثابت می کند که:
- گروه های به اصطلاح اسلامی که در آدم ربایی ها شرکت داشتند یا توسط DRS نفوذ کرده بودند یا اداره می شدند.
- هیچ خط لوله تروریستی از القاعده بن لادن در افغانستان تا آفریقا وجود نداشت
- کل حادثه آدم ربایی اساساً صحنه سازی شد، و سپس توسط هر دو مطبوعات الجزایر (با زمان نزدیک به تأسیسات امنیتی آن) برای ایجاد افسانه تهدید تروریستی صحرای نامناسب منفجر شد.
- بخش مورد علاقه من از این کلاهبرداری فراگیر این احتمال است که "رهبر" گروه بنیادگرای اسلامی، یکی از دوستانش به نام ال پارا، یک عامل DRS الجزایری باشد که به مدت دو سال در Ft. براگ، در کارولینای شمالی. کیگان مدعی است که ال پارا در تمام مدت آدم ربایی در سال 2002 با ماموران امنیتی الجزایری خود در تماس بوده است.
در نتیجه، ارتش و نیروهای امنیتی الجزایر اسباب بازی های ارتباطی و مرگ با فناوری پیشرفته خود را به دست آوردند و دولت بوش بهانه خود را برای تعمیق دخالت نظامی خود در آفریقا به دست آورد.
فرضیه کیگان با الگوی بوش GWOT مطابقت دارد: مداخله نظامی مستلزم زیباسازی یا ساختن یک تهدید قریب الوقوع است. یک کمپین اطلاعات نادرست مفصل راه اندازی شده است. دور بودن صحرا، راستیآزمایی ساختگی را دشوار میکند و به الجزایریها و ارتش ایالات متحده اجازه میدهد تا حقیقت را آزادانه تزیین کنند. چه کسی می تواند آنچه را که در گوشه جنوب شرقی الجزایر یا شمال غربی نیجر در جریان بود یا نبود، رد کند؟
اما آنها با جرمی کیگان، با دانش دایرهالمعارفی او از صحرا، ارتباط انسانی چندین دههاش با مردم طوارگ که در آنجا زندگی میکنند، و با احساس بیارزش نجابت و عدم تمایل او به همراهی نکردن با یک جنجال خطرناک سیاسی، حساب نکردند.
هیچ سلاح کشتار جمعی در عراق وجود نداشت. در سراسر صحرا و ساحل، تهدید تروریستی با ارتباط با القاعده بیش از آنکه یک جنبش مقاومت اسلامی قابل دوام باشد، طرحی بود که توسط DRS در الجزایر طراحی شده بود. ما یک بار دیگر درگیر شدیم
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا