ارسال شده از نمایی از کرانه چپ.
پاپ ها… و اصلاح کلیسای کاتولیک
کلیسای کاتولیک دوباره در حال تکان دادن است.
در میان بسیاری از دوستان کاتولیک من، حس امید جایگزین چندین دهه استعفا شده است. آنها اکنون به تک تک کلمات پاپ فرانسیس می چسبند و مشتاقانه منتظر هستند که پاپ در آینده چه خواهد گفت. اگرچه از نظر ایدئولوژیکی از آنها متمایز است، اما در تمام زندگی ام با کاتولیک ها کار کرده و در کنار آنها زندگی می کنم، به ویژه آنهایی که با آنها ارتباط داشته اند. کارگر کاتولیک، خواهران لورتو، و برخی عناصر در میان یسوعیان فعلی و سابق. گاهی اوقات ما برای یافتن زمینه مشترک تلاش کردهایم و اغلب موفق شدهایم. البته، جای تعجب نیست که می بینم بیشتر با کسانی که از این نهاد انتقاد می کنند یا سعی در اصلاح آن دارند، کار می کنم. آنها کشیشان و راهبههای کنونی و سابق، جدی و فداکار هستند که برخی خود را «کاتولیک اصلاحشده» میخوانند.
در طول دههها، بهویژه اینجا در کلرادو، ما الگویی از همکاری و اعتماد - و حداقل از دیدگاه من احترام - در مبارزات برای عدالت اجتماعی، علیه تبعیضهای نژادی و مذهبی و برای صلح ایجاد کردهایم. آنها دوندگان مسافت های طولانی برای عدالت اجتماعی هستند. آنها در تلاشهای خود برای بستن تأسیسات هستهای راکی فلتس در شمال غربی دنور و کار با بیخانمانها خون (به معنای واقعی کلمه) ریختند و از جمله شدیدترین منتقدان سیاست خارجی ایالات متحده در سراسر جهان، به ویژه در آمریکای لاتین، بودهاند. لازم نیست کسی برای آنها سخنرانی کند یا توضیح دهد که چه چیزی را می توان به عنوان کاستی ها یا نابرابری های سرمایه داری نام برد. که خوب می فهمند برخی وظیفه سیزیفی دموکراسی کردن، اصلاح کلیسای خود را بر عهده گرفته اند، برخی دیگر، صادقانه بگویم، از این تلاش دست کشیده اند. صرف نظر از اصلاح طلبان و/یا ترک تحصیل، این تعهد دینی آنهاست، چیزی که عمیقاً در روح تربیت دینی آنهاست که ارزشها و تعهد آنها به عدالت اجتماعی را شکل داده است. تعهد آنها واقعی و پایدار است و فراز و نشیب تغییرات سیاست واتیکان را در طول سالها تحمل کرده است.
همانطور که در مورد بیانیه های قبلی در دو سال گذشته اتفاق افتاده است، در مورد بیانیه مورد انتظار پاپ توسط پاپ فرانسیس در مورد گرم شدن زمین، هم علاقه وجود دارد و هم درجه کمی از هیجان. جنبش زیست محیطی امیدوار است که اظهارات پاپ به تلاش های جهانی برای آوردن CO2 "اوف" بیشتری بدهد.2 سطوح پایین تر تد کروز و ریک سانتوروم، امیدهای حزب جمهوری خواه محافظه کار و جیم اینهوف، پادشاه گلوله برفی کنگره، همگی نگران هستند.
جمعبندی رسانهای واتیکان از اظهارات پاپ فرانسیس حاکی از یک کمپین رسانهای سازمانیافته برای پوشش حداکثری دیدگاههای پاپ در این زمینه است. البته، افزودن صدای خود توسط پاپ به مقابله با گرمایش جهانی بسیار خوشایند برای تلاش برای مقابله با تهدید فزاینده تغییرات آب و هوایی خواهد بود. اما آیا این پیشنهاد - همراه با بسیاری از اظهارات دیگر پاپ فرانسیس - یک اصلاح اساسی، تغییر جهت کلیسای کاتولیک در دوره آینده یا چیزی کمتر را پیشنهاد می کند؟ آیا تغییرات نهادی عمیق تری از واتیکان در رم به کل مؤسسات کلیسا در حال آشکار شدن است، یا برعکس، اظهارات پاپ چیزی بیش از پوشش دادن به ساختارهای نهادی است که در برابر هر گونه تجدید نظر اساسی ... یا حتی دستکاری در برابر آن مقاومت می کنند؟
بدون شک اظهارات پاپ فرانسیس دلگرم کننده بوده است.
پس از یک دوره طولانی از واکنش سیاسی و رسوایی های پایان ناپذیر در مورد سوء استفاده جنسی و فساد، کلیسای کاتولیک اشاره هایی به تغییر جهت گیری خود می کند. امیدی وجود دارد – در میان کاتولیکها، افراد سایر مذاهب مذهبی و بیایمانان که مسیر جدیدی در راه است. بیشتر این خوشبینی نسبت به اصلاحات کلیسا نتیجه سیل بیانیههای مکتوب و تفسیرهای گفتاری صادر شده توسط رهبر جدید، پاپ فرانسیس است. از جمله نظرات مثبت او - اگر نه شگفت آور - اخیراً:
در صحبت از یک "بسیار غیرانسانی" جهانی در مدت کوتاهی پس از انتخابش به مقام پاپی، نقل قول شد:
در عین حال، ما باید به یاد داشته باشیم که اکثریت معاصران ما به سختی روز به روز زندگی می کنند و عواقب ناگواری دارد. تعدادی از بیماری ها در حال گسترش هستند. دل بسیاری از مردم، حتی در کشورهای به اصطلاح ثروتمند، گرفتار ترس و ناامیدی است. لذت زندگی مکرر محو می شود، عدم احترام به دیگران و خشونت در حال افزایش است و نابرابری به طور فزاینده ای آشکار می شود. این یک مبارزه برای زندگی کردن و اغلب، زندگی با عزت اندک است.
این اظهارات مانند این بود - و پاپ فرانسیس آنها را عملاً بی وقفه بیان کرد - که هجوم متفکران و مفسران محافظه کار را در همه جا برانگیخت. آنها نگران هستند که پاپ "قرمز" شده است (به این معنی که پاپ شده بود یا با کمونیسم همدردی می کند). این نظرات فوراً به همان اندازه فهمیده شد: انتقاد شدید از سرمایه داری نئولیبرال جهانی، همدردی با فقرای جهان، نگرانی در مورد قطبیت فزاینده جهانی بین فقیر و غنی (که با شکاف رو به رشد بین 1٪ و 99٪ مشخص می شود. در ایالات متحده امریکا). به حملات مستمر او به سرمایه داری بازار آزاد اظهاراتی اضافه شده است که بر نگرانی او برای محیط زیست، مخالفت او با ماجراجویی نظامی (بدون نام بردن از مظنونان معمول درگیر)، نگرانی واقعی او در مورد بحران انسانی در اروپا ناشی از سیل آفریقا و میانه تأکید می کند. مردم شرقی که امیدوارند تنها به اروپا برسند تا تعداد فزایندهای در دریای مدیترانه غرق شوند و غیره. در پاسخ به نگرانی یک روزنامهنگار در مورد پذیرش کشیشهای همجنسگرا توسط کلیسای کاتولیک، نقل شده است که او با اظهار نظر معروف خود در مورد همجنسگرایی پاسخ میدهد: «چه کسی هستم. من قضاوت کنم.» اگر پاپ فرانسیس هنوز هم خط کلیسایی را در مخالفت با حق زنان برای سقط جنین یدک می کشد، در مورد مسائل مربوط به حقوق همجنسگرایان، او اساساً موضع کلیسا را به رویکرد «نپرس، نگو» تغییر داده است، رویکردی تسامح آمیزتر نسبت به همجنسگرایان. کاهنانی که به نظر می رسد تعداد کمی از آنها وجود داشته باشد.
همچنین در حقیقت بسیار شاداب کننده است، تقریباً باورش سخت است که پاپ این ابتکارات را انجام داده است، که به نظر من - به هر دلیلی - از حمایت کالج کاردینال ها برخوردار است، چیزی که به این نتیجه می رسم چیزی شبیه به کمیته مرکزی کلیسای کاتولیک است. . اظهارات او نفس تازه ای است که فضا را بهبود می بخشد و مردم را در سراسر جهان تشویق می کند که برای پایان دادن به بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی، برای حفظ محیط زیست و برای صلح تلاش می کنند. بهتر است – در واقع خیلی بهتر – داشتن پاپی که از سرمایه داری نئولیبرال انتقاد می کند، تا ستایش آن تا آخر، بهتر است که او حداقل با فقرا همذات پنداری کند تا رویه بسیاری از اسقف های آمریکایی اینجا در ایالات متحده. - دلپذیر برای افراد ثروتمند و قدرتمند.
راهنمای کلی بسیاری از اظهارات مکتوب و گفتاری پاپ فرانسیس، سندی است که به نام لاتین آن شناخته می شود Evangelii gaudium (که انگلیسی آن «لذت انجیل» است) یک «تشویق پاپی» 220 صفحهای - که در غیر این صورت به عنوان یک مقاله موضعی شناخته میشود که دیدگاههای واتیکان را هم در مورد مسائل مذهبی و هم در مورد مسائل دنیوی بیان میکند یا به عبارت دیگر «کلیسا» مأموریت اصلی بشارت در دنیای مدرن.»
جیمز کارول، کار اصلی او، شمشیر کنستانتین: کلیسا و یهودیان قطعاً ارزش خواندن ۷۵۶ صفحهای آن را دارد، و برای ناآشناها تفاوتهای ظریف بین «تشویقهای پاپ»، «معاهدههای رسمی» و «نامههایی به وفاداران» را توضیح میدهد که تفاوت در مقاله اخیر نیویورکر:
توصیه پاپ بیانیهای رسمی است که توسط واتیکان صادر میشود و در رتبههای پایینتر از بخشنامههای رسمی قرار میگیرد، که برای بیان موضع کلیسا در مورد مواردی مانند سقط جنین و پیشگیری از بارداری استفاده میشود، اما بالاتر از یک نامه معمولی به مؤمنان.
اگر درست متوجه شده باشم، Evangelii gaudium، در حالی که چیزی کمتر از سیاست واقعی کلیسا (که یک بخشنامه رسمی خواهد بود) چیزی بیشتر از "نامه ای به مومنان" است که در سطح یک بیانیه مطبوعاتی رتبه بندی می شود. دانستن این خوب است، اما پس از آن این سوال پیش میآید که این به چه معناست؟ کارول، که در شکستن زبان بوروکراتیک کلیسا برای افراد غیرمذهبی و غیر مذهبی مانند من شگفتی می کند، در ادامه توضیح می دهد که این، Evangelii gaudium، اساساً بیانیه سیاست پاپ است، کارول آن را «برخی از مضامین دوره تصدی او» می نامد - آنچه او، پاپ فرانسیس، امیدوار است در دوران تصدی خود به انجام برساند، یعنی چیزی که من آن را نوعی «بیانیه چشم انداز» می نامم.
این کتاب که به زبانی ساده نوشته شده است، برخلاف اظهارات معمول خشک و آکادمیک واتیکان که جذابیت جهانی بیشتری به آن می بخشد، صراحتاً فراخوانی است برای دوره جدیدی از فعالیت های تبلیغی شدید در همه جا، اما به نظر می رسد به ویژه در کشورهای اصلی. از اقتصاد جهانی که در آن کلیسا توسط رسواییهای جنسی و مالی، کاهش حضور در کلیسا در سراسر جهان، و تعداد کمی از افراد برای کشیش، آسیب دیده است.
اگر چه ناگفته است، ارتباط رهبری کلیسا در ایالات متحده و اروپا با سیاست بازار آزاد راست افراطی که شامل دوز شدیدی از تعصب فرهنگی (رویکردهای ضد همجنسگرایان، ضد حقوق زنان) است، کلیسای کاتولیک را به سمت آن سوق داده است. بحرانی که اکنون در تلاش برای رهایی از آن است. چنین رویکردی – دلپذیر کردن محافظهکارانهترین عناصر قدرت سیاسی، تشویق و برکت دادن به سیاستهای اقتصادی و فرهنگی Evangelii gaudium اکنون در تلاش برای معکوس کردن است - ثابت شد که یک بن بست سیاسی و استخدامی است.
نیاز به رویکردی تازه، قبل از اینکه بحران عمیقتر شود، در واتیکان امری عادی شد. و در اینجا، کالج کاردینالها - یک نهاد عموماً کسالتبار که انتصابهای اخیر آن منعکسکننده دهههای تغییر سیاسی جناح راست است - به سیل فراخوانهای کاتولیکهای سراسر جهان و بهویژه در ایالات متحده برای اصلاحات بنیادی پاسخ میداد. پس از یک دوره کوتاه سردرگمی، و عدم تمایل به تسلیم شدن به چیزهای بدیهی پس از مرگ پاپ ژان پل دوم، واتیکان سرانجام به فراخوانی از پایین دست زد. در مارس 2013، دو سال پیش، مرد جدیدی را انتخاب کرد که مناسب آن زمان بود، یکی خورخه ماریو برگولیو.
Evangelii gaudium به چیزی کمتر از یک «پرسترویکا» در جهان بینی و ساختارهای کلیسا، «تجدید ساختاری که قابل تعویق نیست»، علاوه بر تعهد مجدد به فقرای جهان، بر نیاز کلیسا برای مقابله با تمرکز بیش از حد استخوان بندی شده خود تأکید می کند. ساختارهای بوروکراتیک، انعطافپذیری جدید در تفسیر پیام کلیسا - یعنی رویکردی کمتر جزمگرایانه و سفت و سخت به تقریباً همه چیز.
بیانیههای چشمانداز خوب هستند، بهویژه زمانی که نوبت به اصلاح یا بازنگری در نهادی میشود که با رسواییها، فساد و زوال شناخته میشود. آنها به مؤمنان - و در واقع به بقیه ما - امیدوار میکنند که اوضاع میتواند بهبود یابد و این موسسه میتواند یک بار دیگر راهی برای تحقق آرمانهای خود بیابد. اما آیا سیاست مورد انتظار تغییر نهادی ایجاد خواهد کرد؟ یا چیزی که ما می شنویم کمی بیشتر از یک لایه آرایش جدید از بدنی بیمار لاعلاج است، بدنی که سابقه 1,800 ساله آن از زمان اولین شورای نیکیه در سال 325 یک سازمان تا حدی سفت و سخت و از بالا به پایین باقی مانده است.
لحظات واقعی برای تجدید انرژی کاتولیک از بالا وجود داشته است - اصلاحات متقابل در اواسط دهه 1500 با محوریت تصمیمات شورای ترنت، که در میان چیزهای دیگر، کار فرقه یسوعی را که در آن زمان تازه تشکیل شده بود تأیید می کرد که به تغییر جهت دادن کار کلیسا به تمرکز بر سرنوشت فقرا کمک کرد. اخیراً تصمیمات شورای دوم واتیکان درخواست شده توسط پاپ جان سیزدهم در اوایل دهه 1960 تأثیر مشابهی داشت که به نهاد جهانی انرژی بخشید و تا حدودی نزدیک به دو هزاره تاریخ کلیسا را با تغییراتی که در دنیای مدرن در آن زمان رخ می داد هماهنگ کرد. با این حال، قابل توجه است که این دوره های تجدید معنوی و سازمانی با دوره هایی از محافظه کاری جوشان دنبال شد که دوره اخیر برجسته ترین است.
آیا ما در اینجا چیزی بیشتر از اینکه کلیسا به طور مداوم خود را با دنیایی در حال تغییر پذیرفته است، یعنی بیشتر یک تغییر تاکتیکی تا استراتژیک می بینیم؟ می توان گفت که شورای دوم واتیکان تلاشی بود برای کلیسا برای اتصال به آنچه که تغییر ایدئولوژیک بزرگ پس از جنگ جهانی دوم بود که نظریه های نژادپرستی و استعماری را رد کرد و دوره بزرگی از ناسیونالیسم ضد استعماری را آغاز کرد. جهان سومی که در آن اصطلاح «سوسیالیسم» بیش از حد رایج بود: چیزی جز یک پست راهنمای اخلاقی و اخلاقی برای تغییر اجتماعی نبود. شورای دوم واتیکان، با برکتی که داشت، هر چند دلپذیر، الهیات رهایی بخش و روح کاوش و گفتگوی معنوی به خوبی با زمانه همخوانی داشت. آمدن به پاپ از پاپ ژان پل دوم، یک شخصیت کلیدی در فروپاشی کمونیسم در لهستان و فراتر از آن در اواخر دهه 1970 به طور چشمگیری جهت گیری و نفوذ کلیسا را در جهتی بسیار محافظه کارانه تر تغییر داد. تلاش برای لغو تصمیمات شورای دوم واتیکان غیرقابل انکار بود.
و در طول دهههای گذشته، در حالی که منطق جنگ سرد در حال عقبنشینی است، سه موضوع مهم جهانی با قدرت کامل ظاهر شده است که برای بیشتر افراد شناخته شده است: خطرات ذاتی تغییرات آب و هوایی، شکاف رو به رشد، فرانسویها واژه بهتری برای آن دارند. - "le gouffre" - بین شمال و جنوب، هسته و حاشیه اقتصاد جهانی - جهانی که در دو جهت متضاد حرکت می کند که از نظر سیاسی ناپایدار است، و ظهور مرتبط با آن جنگ داخلی نسل کشی، که به وضوح در نسل کشی رواندا در سال 1994 نشان داده شده است. بلکه با درگیری های کنونی در خاورمیانه (سوریه، عراق، افغانستان) و بسیاری از کشورهای جنوب صحرای آفریقا. این رویدادها، تغییرات در ژئوپلیتیک جهانی، تغییر دیگری در تفکر واتیکان را ضروری می کند، واژگان جدیدی که بیشتر با زمانه هماهنگ است. این وتر در سراسر جهان شنیده شد، شور و شوقی که اظهارات پاپ فرانسیس همچنان برانگیخته میشود، نشان میدهد که رهبری کلیسای کاتولیک حداقل به صورت شفاهی فرمولی پیدا کرده است که طنین انداز است. معنای آن از نظر بازنگری نهادهای محافظه کار مالی و سیاسی کاملاً موضوع دیگری است.
به نظر می رسد که اظهار نظر معروف استالین در سال 1935 (که توسط چرچیل به او نسبت داده شد) که تأثیر کلیسا را به دلیل نداشتن نیروهای نظامی ("پاپ چند لشکر دارد؟") از قلم انداخته بود. برعکس، کلیسای کاتولیک جوهر قدرت نرم (نفوذ بدون کنترل سیاسی واقعی دولت) در جهان امروز است. مدتهاست که هنر ظریف تغییر واژگان خود را برای مواجهه با زمانهای در حال تغییر آموخته است. اگرچه با مشکلاتی مواجه شده است، اما ثابت کرده است که از نظر تاکتیکی در شکل دادن به پیام خود به این تغییرات و بالاتر از همه، دفاع از منافع خود ماهر است، در حالی که به طرز شگفت انگیزی در برابر تغییر یا قطعاً دموکراتیک کردن ساختارهای خود مقاومت می کند.
علائم هشدار دهنده ای از جاهای دیگر وجود دارد، نمونه های دیگری از تغییرات ظاهری که به هیچ جا یا تقریباً به جایی نمی رسد. اظهارات پاپ فرانسیس با تضاد بین آنچه نامزدهای ریاست جمهوری قبل از انتخاب شدن می گویند – بدون نام بردن از نمونه های آشکار – و آنچه که در واقع زمانی که به قدرت رسیدند، زمانی که در مقابل منافع شخصی قرار می گیرند – چه عملی و چه ایدئولوژیک، اجرا می کنند، مقایسه شده است. همراه با نیروی عادت - مداخله کردن. در زمانهای اخیر تعداد زیادی از اصلاحطلبان وجود دارند - از آکینو در فیلیپین، میخائیل گورباچف در اتحاد جماهیر شوروی، تا باراک اوباما اینجا در ایالات متحده که متوجه شد برنامههایشان با تغییرات مثبت سیاسی مواجه شده است، خواه پول بینالمللی باشد. صندوق، عناصر تثبیت شده حزب کمونیست شوروی یا قدرت رو به رشد مستمر سرمایه مالی مستقر در ایالات متحده و مجتمع صنعتی نظامی آن... همه اینها قلب و روح اصلاحات مورد نظر را از بین بردند به طوری که تنها چیزی که باقی مانده بود «همه تغییرات مورد نیاز برای حفظ وضعیت موجود» - اگر چنین باشد.
وعده ها در تغییرات نهادی به ثمر ننشستند.
آنها اغلب امیدهای واهی را ایجاد می کنند - نوعی "عقده مسیحایی"، که یک فرد هیجان انگیز می تواند از راه برسد و با تکان دادن دست خود (عمدتاً پدیده "او" است) یا چند اظهارات عمومی چیزها را تغییر دهد. خارج از چارچوب با رویههای مؤسسه که نشان میدهند جهت جدیدی در راه است. با این حال، متأسفانه، وعدههای اولیه به تغییرات زیادی – یا هیچ – تغییر نهادی اساسی تبدیل نمیشوند و امیدی که در ابتدا ایجاد شده میتواند به تلخی تبدیل شود. آخرین باری که من شخصاً شاهد چنین پدیده ای بودم در سفر سال 2011 به تونس در اوایل آن روزهای امیدوارکننده بهار عربی بود. شگفت آور بود - بله، کشور خود را از شر یک ظالم و همراهان او خلاص کرده بود، بله، حتی امروز هم فضای جدیدی از آزادی بیان وجود دارد، اما شگفت انگیز بود که چقدر چیزهای دیگر تغییر نکرده است - در اقتصاد کشور، بوروکراسی سیاسی آن وزارت دارایی و امنیت داخلی آن، رسانه های رسمی آن. همه تغییرات لازم - یک بار دیگر - برای حفظ وضعیت موجود؟ آیا این یک ارزیابی بدبینانه است که برخی استدلال می کنند - یا صرفاً یک ارزیابی واقع بینانه؟ آیا این بدان معناست که تمام مبارزه و فداکاری که برای «تغییر نظام» انجام شد، بی نتیجه ماند؟
آیا همین اتفاق برای دیدگاه پاپ فرانسیس برای هدایت کشتی کلیسای کاتولیک دولت تئوکراتیک در جهتی سالمتر خواهد افتاد؟ گفتنش سخت است، اما واضح است که تعداد کمی از مؤسسات بیشتر از کلیسا عناصر متعهد به وضعیت موجود را دارند... و تاریخ «اصلاحات کلیسا»... در طول 1,800 سال گذشته - که دقیقاً یک موضوع بدیع نیست - خیلی زیاد نشده است. دور، و حتی زمانی که شده است، «نیروهای ارتجاع» که من دوست دارم آنها را بنامم، در سایه منتظر لحظه مناسب هستند تا دوباره با قدرت ظاهر شوند، اتفاقاً در آن بسیار خوب هستند.
قصد من این نیست که انرژی پاپ فرانسیس و آنچه را که به نظر من نگرانی واقعی او برای فقرا، برای محیط زیست و پایان دادن به جنگ است، بیاندازم. من فقط مطمئن نیستم که چه عواملی کلیسا را تحت فشار قرار داده است تا این تغییرات را با تاکید انجام دهد. همچنین مشخص نیست چقدر عمیق هستند؟ آیا آنها فقط یک تلاش زیبایی بدبینانه برای بازگرداندن زمین از دست رفته در دهه های گذشته هستند یا چیزی اساسی تر و عمیق تر. آیا دیدگاه پاپ فرانسیس به طور کامل یا جزئی اجرا خواهد شد؟ آیا چشم انداز او در دوران تصدی او زنده خواهد ماند؟ آیا همه اینها یک تغییر واقعی است یا فقط روابط عمومی؟ آیا اظهارات بالاترین سطوح کلیسا با فرآیندهای دموکراتیک سازی ساختارهای نهادی از پایین مطابقت دارد؟
من جواب این سوالات را نمی دانم و در آخر زمان خواهد گفت. این رویکردهای جدید به کاتولیکهای لیبرال و مترقی که مدتها از انحراف ارتجاعی محافظهکارانه و فرهنگی اخیر کلیسا ناامید شدهاند، فضایی جدید و محیطی تساهلتر برای فشار آوردن به ایدههایی که برایشان مهم است میدهد. خوب اما در عین حال دیدن سرعتی که مردم - چه کاتولیک ها و چه غیر کاتولیک ها - با واگن های خود به ستاره پاپ فرانسیس که "او را دوست دارند" و اظهارات او را بیش از آنچه هستند می بینند، کمی ناامید کننده است: تعهدات شفاهی برای تغییر این تا حدی به نوعی از عقده مسیحایی عمیقاً مستحکم مربوط می شود - حتی در بین مردم سکولار، این ایده که انتخاب یک رهبر خاص به خودی خود جهان را تغییر خواهد داد. برای بسیاری از ما در سمت چپ (فضایی که تا نیم قرن پیش در تعجب بودم و تصمیم گرفتم که آب و هوا را دوست دارم، ماندم – من هم نمی روم)، این امید بود که میخائیل گورباچف بتواند «معجزه کند» و اصلاحات را انجام دهد. غیر قابل اصلاح - کمونیسم شوروی. نه تنها این اتفاق نیفتاد (می دانم - نباید از نگاتیوهای مضاعف استفاده کرد، اما من گاهی اوقات دوست دارم) - بلکه کل سیستم فروپاشید.
کسانی که در ایالات متحده آمریکا دارای یک کمپین کمتر رادیکال، اما همچنان لیبرال هستند، امید خود را به یک فارغ التحصیل آمریکایی آفریقایی-آمریکایی از دانشگاه هاروارد گذاشتند که سناتور ایالات متحده از ایلینویز شد و سپس - در یک کمپین واقعاً هیجان انگیز - رئیس جمهور ایالات متحده شد. - یکی باراک اوباما. به اندازه کافی درست است، علیرغم این واقعیت که برخی از بنیادگرایان مسیحی راستگرا و راش لیمبو-احمقها به اشتباه فکر میکنند که دنیا به پایان رسیده است، هیچ پایانی برای جهان وجود نداشته است، هیچ خرسندی وجود نداشته است، سرمایهداری مالی ایالات متحده راه شاد خود را طی کرده و تقریباً همه چیز را ویران کرده است. در مسیر خود ... برای چند میلیارد فرتینگ سود. اوباما چگونه به "دیدگاه خود" عمل کرده است؟
همانطور که امروزه مردم به تک تک کلمات پاپ فرانسیس چنگ می زنند، در گذشته نیز برخی به آنچه گورباچف یا اوباما می گفتند نگاه می کردند. مشکل در اینجا واضح است: اگرچه برعکس به ما گفته می شود، در واقع، در واقع، افراد، حتی افرادی که نیت خوب دارند، تاریخ سازی نمی کنند، تکرار می کنم. در عوض، توسط گروههایی ساخته میشود که در غیر این صورت به عنوان جنبشهای اجتماعی شناخته میشوند. آمدن دومی وجود ندارد - چه از انواع مذهبی و چه سکولار - توسط یک «مسیح» مذهبی یا سکولار انجام شود. مشکل ما این است که به گورباچف، اوباما یا هرکس دیگری اینطور نگاه می کنیم. در حالی که با دقت به آنچه "رهبران" می گویند، گوش می دهیم، باید فراتر از اظهارات عمومی آنها نگاه کنیم.
در پایان، حتی از یک پاپ، کلمات مهم هستند، اما به راحتی گفته می شوند. هنگامی که آنها با تغییرات نهادی پایدار مطابقت داشته باشند، همانطور که در موارد نادر بوده است، خوب، آنگاه زنده می شوند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا