1. اسلام در تونس
یک سال پیش، یا تقریباً همینطور، اگر تغییراتی را که جهان عرب را در برگرفت با به آتش کشیدن محمد بوعزیزی آغاز کنیم – که نقطه شروع خوبی بود – این منطقه در آستانه تغییرات گسترده بود. تا به امروز، تغییرات در دو موج رخ داده است، موجی از تظاهرات و به دنبال آن موج انتخابات.
موج انتخابات بخشی از انرژی سیاسی تظاهرات را گرفت، اما نه همه. اولی اگر نه «انقلابی» رادیکال بود. دومی، در همه موارد تا کنون محافظه کارتر است. با این حال، موج انتخابات مشروعیت خود را به دست آورده و مدعی است که ارزشهای آنهایی را که در خیابانها با دستان خود برهنه بودند، خانه سیاسی فاسد و سرکوبگر زین العابدین بن علی را که برای ربع قرن ساخته بود، ویران کردند. آنها به معنای واقعی کلمه خانه او را منفجر کردند ... و سپس آن را به سطل زباله ریختند.
حتي اگر احزاب سياسي قديمي، در تونس، RCPP - بازسازي حزب نئودستور بورقيبه توسط بن علي - در حال حاضر ممنوع باشد، گروه جديد احزاب سياسي در اصل، رويكرد نوظهور آنها راديكال نيست. به نظر می رسد که یک چشم انداز سیاسی بازتر را با اقتصاد بازار باز به سمت غرب ترکیب می کند. اگرچه از نظر اقتصادی به لحاظ تاریخی بسیار نزدیکتر با فرانسه و ایتالیا مرتبط است، پس از بن علی تونس روابط نزدیک تری با ایالات متحده خواهد داشت. در واقع، ممکن است روابط بسیار نزدیکتری داشته باشد
از قضا کسانی که موج اول را آغاز کردند کم و بیش از موج دوم منزوی شده اند. در دور دوم، کشور به کشور، احزاب اسلامی قدرت خود را نشان دادند و تا حدی به قدرت رسیدند. تغییر فراگیر بوده است. تونس، مصر، لیبی، مراکش... و به جرأت می توانم بگویم که اگر انتخابات در جای دیگری در جهان عرب برگزار شود، نتایج مشابه خواهد بود و احزاب اسلامی به عنوان قدرتمندترین نیروی سیاسی در همه جا ظاهر می شوند.
در ایالات متحده و اروپا، در این چرخش انتخاباتی "غافلگیری" وجود دارد، اگرچه همه نشانه ها حاکی از آن است که پس از همه ناله ها و ناله ها در واشنگتن در مورد تهدید بنیادگرایان اسلامی، دولت اوباما مایل به برقراری صلح است. با «اسلام سیاسی» و حداقل به آن فرصت دهید. نه اینکه آمریکایی ها یا اروپایی ها چاره ای داشته باشند. مردم عرب از واشنگتن برای شورش اجازه نخواستند که من به یاد دارم. با این حال، با توجه به تاریخ اخیر، این یک اتحاد عجیب است، هم برای اعراب و هم برای آمریکایی ها.
بعضی ها می پرسند چگونه این اتفاق افتاد؟ چه بر سر این جوانان رادیکال سکولار عمدتاً سکولار آمد که به نظر میرسید دین برایشان نقشی نداشت (و نشد). چگونه است که جوانان مبارز تونس با شلوار جین، تلفن های همراهی که به آن معتاد هستند حمل می کنند؟، کسانی که شجاعت و ستیزه جویشان دیکتاتور را سرنگون کرد آیا اکنون در انظار عمومی جای خود را سیاستمدارانی با کت و شلوارهای سه تکه می دهند که از سرمایه داری بازار آزاد، قرآن صحبت می کنند و اظهارات احمقانه ای می کنند که چگونه مادران نامحرم کشور را ویران می کنند؟
توضیح بلندمدت این تغییر به این صورت است: تونس چنین کرده است همیشه بوده است - یا حداقل از حدود سال 700 پس از میلاد - کشوری عمدتاً مسلمان. در تونس، با وجود این واقعیت که بله، تعدادی یهودی و مسیحی وجود دارند، این کشور اکثراً مسلمانان سنی هستند. دین در چسب فرهنگی; تنوع آن در زبان یافت می شود، چه فرانسوی، چه ایمازیغان (بربر). این وضعیت که به سایر کشورهای شمال آفریقا نیز کشیده می شود، با شرق عربی که در آن قرار دارد متفاوت است زبان عربی که ارتباطی با مردمی ایجاد می کند که از دیرباز دارای تنوع مذهبی بیشتری بوده اند.
بنابراین در شمال آفریقا، جداسازی اسلام از سیاست یا فرهنگ ممکن نیست. پس چرا جای تعجب است که نهادهای سیاسی تونس نباید در سطحی اساسی اینقدر تحت تأثیر قرار گیرند؟ همچنین این واقعیت فراموش شده (اما نه اینجا در تونس) وجود دارد که حمله استعمار اروپا به منطقه، از ابتدا پس از تهاجم ناپلئون به مصر، همواره یک عنصر مذهبی مسیحی قوی وجود داشته است که اسلام را مورد تحقیر قرار میدهد، گاهی به شکلی تهاجمیتر، مانند الجزایر، و گاهی اوقات با لمس سبکتری مانند اینجا در تونس. تونس دو نهاد اسلامی از اهمیت زیادی دارد. شهر مقدس قیرون، سومین مکان مهم در جهان مسلمانان اهل سنت پس از مکه و بیت المقدس و دانشگاه از زیتونا، که ادعا می کند قدیمی ترین مؤسسه آموزشی در جهان عرب زبان است. صدها سال قدیمیتر از سوربن، آکسفورد، کمبریج، هایدلبرگ، که در سال 737 تاسیس شد، از آن زمان تاکنون وجود داشته است.
این درست است که اولین رئیس جمهور تونس، حبیب بورقیبه، بر جدایی کلیسا (یا مسجد) از دولت اصرار داشت. اما او هرگز آنقدر احمق نبود که ماهیت اساسی اسلامی جامعه تونس را به چالش بکشد. او فقط سعی کرد آن را مدرن کند. بزرگترین کمک او، که بسیاری از تونسیها حتی امروز آن را تأیید میکنند، یک سیستم آموزشی سکولار مدرن بود که کم و بیش بر اساس مدل فرانسوی بنا شده بود. در آن بودجه های اولیه بورقیبه، 50 درصد کامل بودجه برای آموزش در نظر گرفته شده بود. علاوه بر این، به نظر نمیرسد که اسلام تونس در ظهور استقلال، شبیه الگوی محافظهکارتر وهابیت سعودی باشد. حتی در آن زمان نیز تنوع بسیار متحملتر و منعطفتری بود که واقعاً با اصلاحات آموزشی بورقیبا در تضاد نبود.
اهانت به اسلام با اعلامیه رئیس جمهور جورج بوش آغاز نشد جهاد علیه اسلام، اما جزئی از پروژه استعمار اروپا و آنچه می توان آن را آمریکایی نامید، بوده است استعمار نو پروژه عمیق می رود. در حالی که اکسپوزهای محکم زیادی در مورد این موضوع وجود دارد، یکی از بهترین آنها - ادوارد سعید شرق شناسی در بین بهترین ها متمایز می شود او در آن از «مجموعه ای از فرضیات نادرست نگرش غرب نسبت به خاورمیانه» صحبت می کند.
در پاسخ به استعمار، مبارزه طولانی برای دفاع از اسلام صورت گرفته است. بخشی جدایی ناپذیر از آن بوده است تقریباً همه مبارزات ضد استعماری آفریقای شمالی؛ دین اسلام در همه قوانین اساسی نوشته شده است، هرچند که چگونه، به طرق مختلف. به این تصویر اضافه کنید شکست مدلهای سیاسی سکولار غربی در تحقق وعدههای دوگانه مدرنیسم: دموکراسی بیشتر و توسعه بیشترو شاید بتوان انحراف به سمت «سیاست اسلامی» در شمال آفریقا و در سراسر منطقه را بهتر درک کرد. اگر کمونیسم بدون تشریفات فروپاشیده است و آنچه را که می توانیم دموکراسی بورژوایی بنامیم در چهره مبارک و بن علی به آفریقای شمالی می آید، چرا به دین آزموده شده و واقعی که چنین کرده است، برنگردیم. حداقلتسلی خاطر در دهه های گذشته برای گذراندن دوران سخت.
2. حرکت منطقه به سمت سیاست اسلامی
در سطحی فوری تر، نوشتن در لوموند در دسامبر 78، 2011آلن فراچون در توضیح تغییر سیاسی در خاورمیانه به سمت اسلام سیاسی، که اینجا در تونس صدق می کند، کار خوبی انجام می دهد. من اینجا در آمیلکار، درست خارج از تونس نشسته ام، حالا ده روز بعد از سه هفته اقامت در تونس، به این موضوع نیز فکر کرده ام.
فراشون چهار موضوع را برای کمک به توضیح ظهور احزاب اسلامی ذکر می کند. آنها ارزش بررسی را دارند، اگرچه من نیز مشاهداتی از خودم دارم که می توانم به تصویر کلی اضافه کنم.
اولاً، در حالی که هیچ یک از آنها تظاهرات را در کشورهای خود آغاز نکردند که آنها بهترین نیروهای سازمان یافته بودند و بنابراین توانستند از خلاء سیاسی ایجاد شده در اثر خروج مستبدانی مانند مبارک و بن علی استفاده کنند.. این یک واقعیت غم انگیز است که کسانی که انقلاب کردند - عمدتاً جوانان محروم - در همه این کشورها اساساً در زمان برگزاری انتخابات از قدرت کنار گذاشته شدند، اگرچه آنها همچنان در جنبش های اجتماعی فعال باقی می مانند که اگر چیزی در حال حاضر به همان اندازه حیاتی است. دموکراسی همانطور که قبل از تغییر رژیم بود.
این منحصر به فرد نیست. نمونه های زیادی وجود دارد که در آن کسانی که انقلاب می کنند به قدرت نمی رسند (چه فرانسه در سال 1789، چه روسیه 1917، چه اروپای شرقی 1989 و چه اکنون جهان عرب 2011). به نظر می رسد که بیشتر یک قانون باشد تا یک استثنا. احزاب خاورمیانه که توانسته اند از این موقعیت استفاده کنند، به هیچ وجه رادیکال نیستند. در حالی که لفاظی آنها ممکن است از "ادامه" یا "تعمیق" انقلاب صحبت کند، این احزاب تمایل دارند در اصل محافظه کار. از آنها انتظار نداشته باشید که سرمایه داری نئولیبرال را بیش از حد دستکاری کنند و یا دستگاه امنیتی دولتی را که به ارث برده اند از بین ببرند.
این مضمون قطعاً منعکس کننده آن چیزی است که من در تونس تجربه کرده ام، جایی که النهضه، حزب اسلامی با یک ضربه از راه دور برنده آشکار شد. همچنین منعکس کننده وضعیت مصر و مراکش است که در آن انتخابات نتایج مشابهی به همراه داشت.
نکته دومی که فراچون به آن اشاره می کند این است که این نتایج را می توان به راحتی پیش بینی کرد و برخی موارد واقعاً چنین بود. او به نظرسنجی دانشگاه مریلند اشاره می کند که در پنج کشور خاورمیانه - لبنان، مصر، اردن، مراکش و امارات عربی انجام شده است و از پاسخ دهندگان خواسته است که تحسین برانگیزترین قدرت خارجی در جهان امروز را نام ببرند. جواب برگشت بیش از حد - ترکیه، علیرغم اینکه می داند سرکوب صدای مخالفان وجود دارد، در آنجا امری عادی است و بمب گذاری های تروریستی (atteintes). تردیدی نیست – ترکیه مدل است: دموکراسی محدود، اقتصاد سرمایه داری، جدایی کلیسا از دولت، و در مورد ترکیه، ارتشی آماده است که «در صورت لزوم» وارد عمل شود. این تنها کشورهای عربی نیستند که روی ترکیه حساب می کنند، بلکه ایالات متحده نیز بر روی آن حساب می کنند، زیرا نقش امنیتی ترکیه در منطقه زیر چتر ناتو به طور مداوم گسترش می یابد.
ثالثاً سکولاریسم در جهان عرب نام بدی دارد. این با رژیم های سرکوبگر، بن علی یا مبارک همراه است و چیزی کمتر از یک نشان می دهد شکست ایدئولوژیک آن مدل. مردم در ایالات متحده، کانادا و اروپا ممکن است سکولاریسم را با دموکراسی مرتبط بدانند، اما در جهان عرب این امر به طور یکپارچه با سیستم ظالمانه ای که توسط دیکتاتورها ایجاد شده بود، مرتبط بود. حمایت از این دیکتاتورها، خواندن سرود دموکراسی در حالی که از برخی از سرکوبگرانه ترین رژیم های جهان حمایت می کند، مدت هاست که برای ایالات متحده، فرانسه، بریتانیا و ایتالیا، مدیس ویوندی بوده است. از آنجایی که هر نوع سازماندهی یا انتقاد اپوزیسیون درهم شکسته می شد، احزاب اپوزیسیون سکولار نمی توانستند به هیچ گونه جای پای جدی یا پایگاه مردمی دست یابند. در واکنش به سوء استفاده های دیکتاتوری سکولار، تونسی ها به مسجد پناه بردند و حضور مردم همراه با سرکوب افزایش یافت.
اسلام گرایان نیز تحت ستم بودند، در واقع در تونس بن علی چیزی جز وسواس با آنها نداشت. اما بن علی نتوانست مساجد را تخریب کند زیرا دین اسلام در کشور بسیار عمیق است. مدتهاست که اسلام در کنار مردم جهانوطن تونس، از نوادگان فنیقیها، از اسلام منعطف و بردبار بوده است. اگرچه اخیراً موجهای بنیادگرایی ظاهر شده است (در ادامه در مورد آن بیشتر توضیح میدهیم)، تونس، برخلاف مکانی مانند یمن، هرگز پایگاه سلفیها نبوده است، برعکس. در زمان بن علی، بدون هیچ مکان دیگری برای برگشتن، بدون فضای اجتماعی که بتوانند احساس کنند که در خانه و محافظت می شوند، مردم به مساجد هجوم آوردند و پایه های اجتماعی را برای ظهور حزب سیاسی اسلامی ایجاد کردند، و همچنین منبعی برای همدردی با آنچه در آن وجود داشت. تونس آسیب دیده بود. محروم از کرامت در جامعه مدنی که هر روز آنها را تحقیر و سرکوب می کرد، تنها چیزی که برای بسیاری از تونسی ها باقی می ماند تا اندکی از کرامت خود را حفظ کنند، مذهبشان بود. چنگ زدند.
نکته چهارم فراکن بسیار ساده و دقیق است: زمانی که این موج تظاهرات شروع شد، هیچ راهی برای ایالات متحده وجود نداشت که آنها را متوقف کند.. واشنگتن چه میخواست بکند، مردم تونس را با F-16 بمباران کند یا تفنگداران دریایی را برای مقابله با تظاهرات گسترده در آنجا بفرستد؟ نه تنها ایالات متحده از گستردگی تظاهرات غافلگیر شد، بلکه واقعاً نمی دانست چگونه به شیوه ای واکنش نشان دهد که از منافع استراتژیک ایالات متحده، به ویژه نفت، پس از شروع آنها محافظت کند.
3. جنگ ایالات متحده در عراق، رفتار اسرائیل با فلسطینیها در اسلامیسازی سیاست در تونس... یا برخورد دوگانه بوش-بن علی مؤثر است.
نکته دیگری که فراچون از ذکر آن غافل شد تأثیر تلویزیون ماهواره ای بود. شبکههایی مانند الجزیره جنگ در عراق، تهاجم اسرائیل به لبنان و غارت نظامی غزه را روی صفحههای تلویزیون در سراسر جهان عرب (و فراتر از آن) آوردند. البته تونسیها به الجزیره نیازی نداشتند تا بدانند در عراق و فلسطین (سرزمینهای اشغالی اسرائیل) چه میگذرد، اما این الجزیره تمام فیلترهای ماندگار را حذف کرد. آنها مدتهاست که هر دو موقعیت را میشناختند، اما قدرت تصاویری که در تلویزیون دیده میشوند، وحشتهای آشکار را بیشتر به آنها نشان میدهد. الجزیره از نمایش نتایج آن جنگ ها کوتاه نیامد. این امر نه تنها هر بار که ایالات متحده یک قطعنامه انتقادی از اسرائیل را در سازمان ملل وتو می کرد، ضدآمریکایی را در منطقه افزایش می داد - در واقع سابقه طولانی داشت، بلکه ارتباط آمریکا و اسرائیل را برای همیشه در ذهن اعراب تثبیت کرد.
اندازه گیری عمق حمایت تونس از فلسطین غیرممکن است. فراگیر است. اگرچه اسرائیل و فلسطین هزاران مایل از تونس فاصله دارند، فلسطینی ها و تونسی ها به یک زبان، عربی صحبت می کنند و علیرغم فواصل، از نظر فرهنگی به هم مرتبط هستند. تماشای حمله اسرائیل به فلسطینیها و ایالات متحده در حال تسلیح و حمایت از هر حرکت اسرائیل، تحقیر دیگری است که تونسیها باید متحمل شوند. مردم نمی توانند چنین رنجی را در تلویزیون ببینند بدون اینکه آن را درونی کنند و احساس کنند که این رنج نیز مال آنهاست. تصاویر آثار کبودی روانی به جا می گذارند
همین امر در مورد جنگ ایالات متحده علیه تروریسم نیز صدق می کند، که علیرغم انکارها، اساساً یک جنگ صلیبی ضد اسلامی است که هم به اعراب و هم به مسلمانان حمله می کند. ممکن است آمریکاییها تعهد اوباما برای تعطیل کردن زندان گوانتانامو را فراموش کرده باشند، اما میتوانم اطمینان دهم که تونسیها فراموش نکردهاند. بسیاری در مورد آن پرسیده اند. همچنین تعدادی از تونسی ها از من پرسیده اند که چگونه شکنجه های انجام شده در ابوغریب در عراق می تواند با نگرانی های اعلام شده ایالات متحده در مورد حقوق بشر و مدنی مطابقت داشته باشد. پاسخ دادن به یک نفر سخت است ... حداقل صادقانه.
تونسی ها که در داخل توسط بن علی و در سطح بین المللی توسط ایالات متحده تحقیر شده بودند، به آخرین پناهگاه خود، مساجد و جای تعجب نیست که به احزاب سیاسی مذهبی تر روی آوردند.
تغییر آن به بیش از چند سخنرانی خوب اوباما در آنکارا و قاهره نیاز دارد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا