اولین چیز
من دو جمله مورد علاقه دارم زمانی که جک کید تصور می کند که اثر طرح او این خواهد بود که «همه قلمرو باید مشترک باشد» از دیالوگ در قسمت دوم هنری ششم شکسپیر استفاده می کند. به این، رفیق دیک پاسخ می دهد: "اولین کاری که انجام می دهیم، بیایید همه وکلا را بکشیم."
من این جمله را با "اولین کاری که انجام می دهیم، بیایید همه اقتصاددانان را بکشیم" جایگزین کرده ام. این نتیجه سالها بقا در دپارتمانهای اقتصاد پر و مملو از اقتصاددانان نئوکلاسیک نیست. به هر حال، هیچ کسی نبود که بتوانم به خاطر بیاورم که خواهان قلمرویی باشد که در آن همه مشترک باشند. در عوض، اولویت من از مشاهده اقتصاددانان در کشورهایی بود که به سمت ساختن سوسیالیسم گرایش داشتند.
خواه با مشاهده بازدید از دانشکده اقتصاد دانشگاه هاوانا بود که مارکسیست ها در دپارتمان توسعه اقتصادی توقیف شده بودند در حالی که تدریس واقعی اقتصاد در دپارتمان های خرد و کلان بود. یا یاد گرفتن که در دانشگاه کارل مارکس در بوداپست متن اصلی بود
ساموئلسون یا اینکه میلتون فریدمن و امثال او در سخنرانی هایشان در چین تجلیل می شدند. یا اینکه اقتصاددانان روسی را دیدم که درباره گرایش به برابری طلبی «بیگانه با پرولتاریا» اظهار نظر می کردند. دلایل زیادی برای دستیابی به اسلحه هایم.
با این حال، چه کسی می تواند آنها را سرزنش کند؟ اگر زمانی که این کشورها با مشکلات اقتصادی قابل توجهی مواجه بودند، انتخاب بین افسون های جزمی مارکسیسم برگرفته از «سوسیالیسم واقعی» در مقابل اعتقاد با اعتماد به نفس به ویژگی های جادویی بازار بود، جذب بهترین و باهوش ترین دانشجویان به بازار دوم می شد. شگفت آور نباشد جای تعجب نیست که دانشجویان ویتنامی به من گفتند کسل کننده ترین کلاس هایی که در اقتصاد داشتند، کلاس های مارکسیسم بود که توسط بدترین اساتیدی که به سادگی از روی کتاب درسی می خواندند تدریس می کردند.
اما به یاد داشته باشید که آنها چه چیزهایی را یاد می گرفتند و به آموزش و نصیحت می پرداختند. ایده بازار به عنوان مقدمه جدایی است - جدایی بین خریدار و فروشنده، جدایی بین فروشندگان، جدایی بین خریداران. جدایی، اتمیسم، از خودبیگانگی – جایگاه اینها در تلاش برای ساختن سوسیالیسم چیست؟ در مبارزه به
مرگ بین آینده و گذشته که انقلاب است (به قول فیدل)، جایگاه آنها چیست؟1 سوالات مارتا
چگونه می توانیم در مورد پیشرفت آن مبارزه بین آینده و گذشته قضاوت کنیم؟ مارتا هارنکر در کتاب جهانی برای ساختن (و در بخش پایانی سخنرانی خود پس از دریافت جایزه لیبرتادور برای این کتاب)، مجموعهای از سؤالات ملموس در مورد دولتهای چپ در آمریکای لاتین با عنوان «راهنمای قضاوت در مورد میزان این کتاب» مطرح کرد. پیشرفت در حال انجام است”:
آیا دولت ها کارگران و عموم مردم را برای انجام برخی اقدامات بسیج می کنند و آیا در افزایش توانایی و قدرت مردم نقش دارند؟ آیا آنها نیاز به مردمی متشکل و سیاسی را درک می کنند که بتواند فشار لازم را اعمال کند که بتواند دستگاه دولتی و قدرتی را که به ارث برده اند تضعیف کند و در نتیجه روند تحول پیشنهادی را به پیش ببرد؟ آیا آنها می فهمند که مردم ما باید قهرمان داستان باشند نه بازیگر نقش مکمل؟ آیا به حرف مردم گوش می دهند و می گذارند حرف بزنند؟ آیا آنها درک می کنند که می توانند برای مبارزه با خطاها و انحرافاتی که در این راه پیش می آید به مردم تکیه کنند؟ آیا آنها منابعی را در اختیار مردم قرار می دهند و از آنها می خواهند که کنترل اجتماعی بر فرآیند اعمال کنند؟ به طور خلاصه، آیا دولت در ایجاد یک سوژه محبوب که به طور فزاینده ای قهرمان می شود، کمک می کند، سوژه ای که مسئولیت های دولتی را بر عهده می گیرد؟2
همه این پرسشها به عنوان پیشفرض پیشفرض مطرح شده در آن فصل، «نگرش به توسعه اقتصادی و انسانی» چیست؟ به ویژه، او میپرسد که آیا دولتها میدانند که «توسعه انسانی با یک دولت پدرانه نمیتواند محقق شود»، بلکه تنها «از طریق تمرین و ایجاد فضاهایی که در آن قهرمانسازی مردمی امکانپذیر است؟»3
یقیناً اینها سؤالات مهمی هستند در هنگام طرح سؤال پیشرفت در آینده. و بنابراین، ممکن است به درستی بپرسیم که اقتصاددانان نئوکلاسیک در مورد اینها چه می گویند؟ اصلا هیچی. هیچ معیاری در اقتصاد نئوکلاسیک برای توسعه ظرفیت انسانی به عنوان نتیجه پروتاگونیسم وجود ندارد. در واقع، نزدیکترین رویکرد به چنین اقدامی، در نظر گرفتن اثرات سرمایهگذاری توسط دولتهای پدرگرا است. برای اقتصاددانان نئوکلاسیک (خواسته و ناخواسته)، فرد اتمیست یک بازیگر نیست مگر زمانی که پاسخ دهد.
(به قول وبلن) به: "بوفه های نیروهای برخوردی که او را در یک جهت یا جهت دیگر جابجا می کنند." با محاسبه مجدد لذت و درد، آن فرد فوراً به حداکثر می رسد. و این همه است.4 تمرین انقلابی
در مقابل، تاکید مارتا بر پروتاگونیسم به عنوان محوری برای توسعه ظرفیت های انسانی باید برای همه مارکسیست ها (از جمله اقتصاددانان مارکسیست) آشنا باشد. مارکس با ستایش دستاورد برجسته هگل به عنوان درک «خود آفرینی انسان به عنوان یک فرآیند» و فعالیت انسانی «به عنوان کنش خودسازی انسان»، منطقاً «دکترین ماتریالیستی» را رد کرد که با تغییر شرایط برای مردم، شما انسان ها را تغییر می دهید نه، او اصرار داشت، «تصادف تغییر شرایط و فعالیت انسانی یا تغییر خود را میتوان بهعنوان عملکرد انقلابی در نظر گرفت و عقلاً درک کرد». به طور خلاصه، دو محصول فعالیت انسان وجود دارد: تغییر در شرایط و تغییر در انسان. متأسفانه، آن محصول دوم، محصول انسانی، اغلب حتی توسط مارکسیست ها فراموش می شود.5
مارکس بارها و بارها توضیح داد که کارگران از طریق مبارزات خود، هم شرایط و هم خودشان را تغییر می دهند. پیام او به کارگران در سال 1850 این بود که «شما باید 15، 20، 50 سال جنگ های داخلی و مبارزات ملی را پشت سر بگذارید، نه تنها برای ایجاد تغییر در جامعه، بلکه برای تغییر خود و آماده سازی خود برای اعمال سیاسی. قدرت."6 بیش از دو دهه بعد (پس از شکست کمون پاریس)، او همچنان بر جدایی ناپذیری فعالیت های انسانی و تغییر خود تأکید می کند: طبقه کارگر می داند که «آنها باید از مبارزات طولانی، از طریق یک سری فرآیندهای تاریخی عبور کنند. شرایط و مردان را متحول می کند.»7 «از طریق تمرین و ایجاد فضاهایی که در آن قهرمانسازی مردمی امکانپذیر است» سرمایهگذاری بر ظرفیت انسانی است.
این نکته کلیدی در فصل 10 سرمایه نیز بود، جایی که مارکس توضیح داد که چگونه در مبارزه بر سر لایحه ده ساعت، طبقه کارگر به عنوان یک طبقه در مبارزات خود علیه انگیزه سرمایه برای ارزش اضافی مطلق رشد کرد. ما در آنجا شاهد «پیشرفت هر روزهتر تهدیدآمیز جنبش طبقهی کارگر» هستیم، که چگونه کارگران از مقاومت «منفعل، هرچند انعطافناپذیر و بیوقفه» به اعتراض طبقاتی باز رفتند، و چگونه تبدیل شدند. در این مورد، او استدلال انگلس را تکرار کرد که «مرد کارگری که از چنین آشفتگی گذشته است، دیگر همان سابق نیست. و کل طبقه کارگر، پس از عبور از آن، صد برابر قوی تر، روشنفکرتر و سازمان یافته تر از آنچه در ابتدا بود است.8
محصول دوم اما تنها نتیجه مبارزه نیست. همانطور که مارکس در Grundrisse خاطرنشان کرد، در همان عمل تولید، «تولیدکنندگان نیز تغییر میکنند، به این صورت که کیفیتهای جدیدی را در خود بروز میدهند، خود را در تولید توسعه میدهند، خود را متحول میکنند، قدرتها و ایدههای جدید را توسعه میدهند، شیوههای جدید مراوده. نیازهای جدید و زبان جدید.»9 به همین ترتیب، شناخت کارگر بهعنوان نتیجه کار خود در بحث سرمایه از فرآیند کار وجود دارد – در آنجا کارگر «بر طبیعت بیرونی عمل میکند و آن را تغییر میدهد، و به این ترتیب او همزمان ماهیت خود را تغییر میدهد».10
با این حال، باید به خاطر داشت که فعالیت انسانی همیشه تحت روابط اجتماعی خاصی رخ می دهد، و این لزوماً بر ماهیت خاص محصول دوم تأثیر می گذارد. به عنوان مثال، کارگر را در نتیجه فعالیت تحت مناسبات تولید سرمایه داری در نظر بگیرید. در جایی که «این کارگر نیست که شرایط کار خود را به کار می گیرد، بلکه برعکس، شرایط کار کارگر را استخدام می کند»، محصول دوم خاص پدیدار می شود. در این وارونگی سرمایهداری، «این تحریف که خاص و مشخصهی تولید سرمایهداری است» و «هر ذرهای از آزادی، چه در فعالیت بدنی و چه در فعالیتهای فکری» از بین میرود، سر و دست از هم جدا و متخاصم میشوند. سرمایه از طریق تخریب ظرفیت های موجود (و بالقوه) خود، کارگران مورد نیاز خود را تولید می کند. کارگرانی را تولید میکند که از هم پاشیده، تحقیر شده و از «ظرفیتهای فکری فرآیند کار» بیگانه شدهاند، «طبقهی کارگری که طبق آموزش، سنت و عادت به الزامات آن شیوهی تولید بهعنوان قوانین طبیعی بدیهی نگاه میکند». با کارگرانی که تحت روابط تولید سرمایهداری تولید میشوند، سرمایهدار میتواند به «وابستگی کارگر به سرمایه، که از خود شرایط تولید سرچشمه میگیرد و توسط آن تضمین میشود» تکیه کند.11 کار تحت مناسبات سرمایه داری عدم سرمایه گذاری در ظرفیت انسانی است.
با این حال، مارکس تحت مجموعه متفاوتی از روابط تولیدی، محصول دوم کاملاً متفاوتی را متصور شد. برخلاف جامعهای که کارگر در آن وجود دارد تا نیاز سرمایه برای رشدش را برآورده کند، مارکس در کاپیتال به صراحت «وضعیت معکوس را یادآوری میکند که در آن ثروت عینی برای برآوردن نیاز خود کارگر برای توسعه وجود دارد».12 برخلاف کارگر تحت مناسبات سرمایهداری، که «در واقع شخصیت اجتماعی کارش، ترکیب آن با کار دیگران را برای یک هدف مشترک، بهعنوان قدرتی که با او بیگانه است، در نظر میگیرد»، در اینجا تولیدکنندگان مرتبط «تفاوتهای مختلف خود را خرج میکنند». اشکال نیروی کار با خودآگاهی کامل به عنوان یک نیروی کار اجتماعی واحد.» در این «وضعیت معکوس»، به جای فلج کردن کارگران، کارگران در اینجا ظرفیتهای خود را توسعه میدهند: «وقتی کارگر به شیوهای برنامهریزی شده با دیگران همکاری میکند، بند فردیت خود را برمیدارد و قابلیتهای نوع خود را توسعه میدهد. "13 همچنین نتیجه می شود که از طریق این پروتاگونیسم جمعی، دومین محصول رشد ظرفیت های کارگران و در نتیجه بهره وری آنهاست.14 زیربنای نقد مارکس از سرمایه داری تصور او از امکان (و در واقع، ضرورت) یک جامعه متفاوت بود.
آینده ای که می خواهیم
دومین جمله مورد علاقه من که بارها به اشکال مختلف تکرار کرده ام این است که اگر ندانیم به کجا می خواهیم برویم، هیچ راهی ما را به آنجا نمی برد. ما مطمئناً می دانیم که نمی خواهیم کجا برویم. این به جامعه ای نیست که در آن از بالا هدایت و تابع باشیم. همچنین جایی نیست که ما از هم جدا شویم و به نفع خودمان با یکدیگر رقابت کنیم. بلکه آینده ای که ما می خواهیم، انجمن تولیدکنندگان آزاد و برابر است که مارکس آن را سیستم اشتراکی نامید.
مارکس پیشنهاد کرد با اجتماع شروع کنید و «به جای تقسیم کار... سازماندهی کار رخ خواهد داد» که در آن تولیدکنندگان، «با وسایل تولید مشترک کار میکنند»، ظرفیتهای خود را «در خود کامل» ترکیب میکنند. آگاهی به عنوان یک نیروی کار اجتماعی واحد».15 مارکس در گروندریسه توضیح میدهد که در این سیستم، «تولید جمعی، اشتراکی، بهعنوان پایهی تولید پیشفرض است» و فعالیتهایی که تولیدکنندگان مرتبط انجام میدهند «بر اساس نیازهای جمعی و اهداف جمعی تعیین میشوند».16
در چنین جامعهای، مالکیت اشتراکی ابزار تولید و تولید جمعی برای نیازهای جمعی همان چیزی است که هوگو چاوز آن را «مثلث ابتدایی سوسیالیسم» مینامد - مالکیت اجتماعی ابزار تولید، تولید اجتماعی توسط کارگران، به منظور ارضای اجتماعی. نیاز دارد). در چنین سیستمی، نتایج آن پیشفرضهای سیستم هستند، همانطور که «در مورد هر سیستم آلی چنین است».17 همانطور که سرمایه پس از آنکه بر پایهی خود توسعه یافت (یعنی زمانی که «خود پیشفرض میشود و برای ایجاد شرایط حفظ و رشدش از خود پیش میرود»، به «شکل اقتصادی بورژوایی»اش تولید میکند.) هنگامی که سیستم اشتراکی بر پایههای خود توسعه یافت، از خود به ایجاد شرایط حفظ و رشد خود میپردازد و مکانهای خود را در شکل اشتراکی خود تولید و بازتولید میکند.18
با این حال، مالکیت اشتراکی، تولید اشتراکی و مصرف اشتراکی نه تنها بازتولید می شوند. پیش فرض انتقادی که در این نظام ارگانیک بازتولید می شود، روابط اجتماعی جمعی، اجتماع است. با عمل در درون این روابط، مردم خود را به شیوه ای خاص تولید می کنند – چیزی که امیلی کاوانو آن را با «همبستگی، همکاری، مراقبت، متقابل بودن، متقابل بودن، نوع دوستی، شفقت و عشق» توصیف می کند.19 Homo solidaricus توانایی های خود را با ارتباط با دیگران از روی همبستگی توسعه می دهد. مارکس استدلال میکرد که اگر آگاهانه برای نیاز شما تولید کنم، میدانم که کارم ارزشمند است: «در فعالیتهای فردیام،» او پیشنهاد کرد، «من مستقیماً ماهیت واقعیام، ماهیت انسانیام، طبیعت جمعیام را تأیید میکردم و متوجه میشدم». بنابراین، دومین محصول فعالیت ما در جامعه جمعی، رشد انسان های ثروتمندی است که «تحقق خودشان به عنوان یک ضرورت درونی برای آنها وجود دارد». 20 مارکس با «مبادله آزاد میان افرادی که بر اساس تصاحب و کنترل وسایل تولید مشترک هستند»، تولید «فردیت آزاد، مبتنی بر رشد جهانی افراد و تابعیت آنها از بهرهوری اجتماعی و جمعی» را متصور شد. به عنوان ثروت اجتماعی آنها.»21
روابط جمعی، اما، نه از آگاهی و نه از فرمان های انقلابی که خواستار نبرد ایده ها هستند، ناشی نمی شود. در عوض (همانطور که ایستوان مزاروس در مطالعه دقیق خود درباره گروندریسه اشاره می کند)، اجتماعی بودن واقعی محصول شرایط واقعی است، «در شرایط کاملاً توسعه یافته جمعی». روابط اجتماعی آگاهانه مشخصه نظام اشتراکی «تنها می تواند در خود واقعیت ایجاد شود. یا به عبارت دقیق تر، در مراودات مادی و فرهنگی موجود اجتماعی اشتراکی افراد.»22 آگاهی آنها محصول شخصیت اصلی آنها در نظم متابولیک اجتماعی بازسازی شده بنیادی به عنوان یک "کل ارگانیک" است، یعنی به عنوان یک "سیستم ارگانیک" دایره ای خودپایدار که اجزای تشکیل دهنده آن متقابلاً یکدیگر را تقویت می کنند.23
هنگامی که آن سیستم اشتراکی بر پایههای خودش استوار است، «افراد اجتماعی فعال در سیستم اشتراکی تولید و توزیع، خودشان تعیین میکنند که چگونه کل زمان مصرفی جامعه خود را برای برآوردن نیازها و آرزوهای خود تخصیص میدهند». 24. برای اینکه «ثروت عینی وجود داشته باشد تا نیاز خود کارگر به توسعه را برآورده کند»، آنها برنامه ریزی می کنند. 25 در این فرآیند، آنها روابط اجتماعی خود را تقویت و بازتولید می کنند و ظرفیت های تولیدی آنها «با رشد همه جانبه فرد» افزایش می یابد و همه چشمه های ثروت تعاونی به وفور جریان می یابد.26
ما سیستم اشتراکی را به عنوان یک سیستم ارگانیک توصیف می کنیم. همانطور که مارکس در مورد سرمایه داری اظهار داشت: «در سیستم کامل بورژوازی، هر رابطه اقتصادی هر رابطه ای را در شکل اقتصادی بورژوایی خود پیش فرض می گیرد، و بنابراین هر آنچه مطرح می شود یک پیش فرض است. این مورد در مورد هر سیستم آلی است.27 به همین ترتیب، سیستم اشتراکی تکمیل شده در درون خود شرایطی را برای بازتولید خود دارد. به عنوان یک کل به هم پیوسته، و در جریان دائمی تجدید بی وقفه آن، به عنوان «فرایند بازتولید» درک می شود.28 با این حال، سوال مطرح این است که سیستم ارگانیک جدیدی که ما می خواهیم، این سیستم اجتماع و روابط جمعی، چگونه پدید می آید؟
بازتولید رقابتی بین آینده و گذشته
سیستم های ارگانیک از آسمان نمی افتند. آنها از طریق فرآیند تولید مکان های خود به جای مکان های تاریخی که به ارث برده اند، بر اساس خود توسعه می یابند. با توجه به درک ما از مقدمات سیستم اشتراکی، آیا میتوانیم بینشی از مارکس در مورد فرآیند تبدیل شدن به آن سیستم ارگانیک به دست آوریم؟
مارکس با در نظر گرفتن پیشنویس برنامه حزب کارگران آلمان برای کنوانسیونشان در گوتا در سال 1875، این ایده را به چالش کشید که در جامعهای که مالکیت مشترک ابزار تولید دارد، «درآمد حاصل از کار با حقوق برابر به همه اعضای جامعه تعلق دارد. ” مزخرف است، او اصرار کرد. قبل از اینکه بتوان در مورد بخشی از درآمد کار که برای مصرف فردی در نظر گرفته شده صحبت کرد، باید در مورد کسر از کل محصول صحبت کنیم. اینها شامل پیشبینی جایگزینی وسایل تولید مصرفشده به اضافه «بخش اضافی برای توسعه تولید» (یعنی سرمایهگذاری) و وجوه ذخیره در صورت وقوع بلایای طبیعی است. او اینها را «یک ضرورت اقتصادی» توصیف کرد. علاوه بر این، او چندین کسر از کل محصول را توصیف کرد که ضروریات اقتصادی نیستند، بلکه به توسعه جامعه جدید اشاره می کنند.
اول «هزینههای عمومی اداره که به تولید تعلق ندارد» و دوم «آنچه برای ارضای نیازهای مشترک در نظر گرفته شده است». هر دو مشخصه جامعه قدیمی هستند، اما تغییر می کنند، و تحولات آنها برای درک دیدگاه مارکس در مورد چگونگی تبدیل شدن سیستم اشتراکی ضروری است. در مورد اول، او پیشنهاد میکند که «این بخش از ابتدا در مقایسه با جامعه امروزی بسیار محدود خواهد بود و با توسعه جامعه جدید به تناسب کاهش مییابد». در مورد دوم (که شامل مدارس و خدمات بهداشتی میشود)، او مسیر کاملاً متفاوتی را پیشبینی میکند: «از ابتدا این بخش در مقایسه با جامعه امروزی رشد قابلتوجهی پیدا میکند و با توسعه جامعه جدید به تناسب رشد میکند».29 چرا کسر در مورد اول از ابتدا بسیار کوچکتر است و با کاهش می یابد
توسعه جامعه جدید؟ نقطه مرکزی است. چهار سال قبل از آن، مارکس چیزهای زیادی از کمون پاریس آموخته بود، «سرانجام شکل سیاسی کشف شد که بر اساس آن می توان رهایی اقتصادی را انجام داد.
کار یدی."30 او استدلال کرد که این هزینه های اداری به طور قابل توجهی محدود شده است، زیرا دولت فوراً «یک نیروی عمومی سازمان یافته برای بردگی اجتماعی» نیست. «از ابتدا»، کارکردهای دولت «از اقتداری که برتری خود را بر جامعه غصب میکند، خارج میشود و به عوامل مسئول جامعه بازگردانده میشود».31 اگر این مبارزه موفقیت آمیز بود، به جای دولت متمرکز قدیمی، «تمام فرانسه در کمون های خود کار و خودگردان سازماندهی می شد». و نتیجه "کارکردهای دولتی برای اهداف عمومی ملی به چند کارکرد کاهش می یابد."32 «همانطور که جامعه جدید توسعه مییابد، دولت بیشتر و بیشتر (به تعبیر نقد) «از ارگانی که بر جامعه قرار گرفته است به ارگانی کاملاً تابع آن تبدیل میشود».33
به طور خلاصه، با توسعه این جامعه جدید، ارگان های جدید، کمون های خودکار و خودگردان، به طور فزاینده ای به جای «تقسیم کار سیستماتیک و سلسله مراتبی» ایجاد می شوند که در آن اداره و حکومت دولتی به عنوان «اسرار، کارکردهای متعالی» تلقی می شود. فقط باید به دستان یک کاست آموزش دیده اعتماد کرد - انگل های دولتی، متفکران با دستمزدهای گرانبها و سینکوریست ها. این فضاهای خودگردان برای قهرمانسازی تولیدکنندگان، شرط اساسی توسعه ظرفیتهای تولیدکنندگان میشود.
این یک طرف دگرگونی است که در بحث نقد در مورد استنتاجات از کل محصول اجتماعی مطرح می شود. در مورد استنتاج دوم، که مربوط به ارضای مشترک نیازها است، مارکس پیشنهاد کرد که «از ابتدا این بخش در مقایسه با جامعه امروزی رشد قابل توجهی پیدا میکند و متناسب با توسعه جامعه جدید، رشد میکند». بنابراین، جامعه جدید فوراً به سمت گسترش قابل ملاحظه ارزش مصرف خود برای ارضای نیازهای مشترک حرکت می کند. بیشتر و بیشتر از آنچه برای مصرف فردی در دسترس است کسر می شود. بیشتر و بیشتر «آنچه تولیدکننده به عنوان یک فرد خصوصی از آن محروم میشود، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم بهعنوان عضوی از جامعه به نفع اوست». به طور خلاصه، با توسعه جامعه جدید، ادعای ما بر خروجی جامعه به عنوان عضوی از جامعه به طور فزاینده ای مطرح می شود. این نکته ای است که Mészáros آن را تقویت می کند. با توجه به نسبت بین وجوه مصرف خصوصی و وجوه عمومی، او پیشنهاد میکند که این امر باید «با تصمیمات آگاهانه خود تولیدکنندگان مرتبط تنظیم شود، و نسبت رو به بهبود بودجه عمومی» ممکن است در واقع معیاری برای پیشرفت جامعه باشد. در سوال."34 معیار توسعه جامعه جدید، گسترش عوام به قیمت ادعاهای فردی است.
اما همانطور که Mészáros به خوبی فهمیده است، چنین روابط جدیدی از توزیع در هوا باقی نمی ماند. "خود فرآیند تصمیم گیری" - "یک تصمیم گیری اساساً دموکراتیک توسط خود تولیدکنندگان مرتبط" بسیار مهم است.35 نهفته در افزایش نسبت توزیع به سمت ارضای مشترک نیازها، مستلزم تغییر در روابط تولیدی آنها از روابطی است که در آن به عنوان افراد متمرکز بر مصرف خصوصی خود در تعامل هستند، به روابطی که در آن به عنوان اعضای جامعه خودآگاهانه عمل می کنند. جامعه زمانی توسعه می یابد که جامعه جدید تولیدکنندگان را مستقیماً در یک فرآیند آگاهانه برنامه ریزی که «بر اساس نیازها و اهداف جمعی تعیین می شود» درگیر می کند.
درک این نکته ضروری است که این جامعه جدید از طریق فرآیندی توسعه می یابد که در آن هم شرایط و هم انسان ها دگرگون می شوند. اولاً، ارگانهای جدیدی را برای برنامهریزی مشارکتی توزیع نیروی کار جامعه به منظور ارضای «نیاز خود کارگر برای توسعه» ایجاد میکند. به جای انجام این کار از طریق دولتی که بر جامعه تحمیل شده است، از طریق خود مدیریتی دموکراتیک تولید و «کمون های خودکار و خودگردان» پیش می رود.36 با ظهور روزافزون «فعالیتهای مولد واقعاً برنامهریزیشده و خود مدیریتی (بر خلاف دستورات بوروکراتیک، از بالا)»، افراد میتوانند پتانسیل خود را توسعه دهند. نتیجه (همانطور که نقد نشان می دهد) این است که «نیروهای مولد نیز با رشد همه جانبه فرد افزایش یافته است و همه چشمه های ثروت تعاونی به وفور جریان می یابد». 37 ترکیب کسر سرمایه گذاری، کاهش کسر برای اداره دولتی و افزایش ظرفیت تولیدکنندگان در نتیجه قهرمانی آنها، نتیجه آن افزایش ثروت اجتماعی است.
با این حال، مارکس فهمید که این نمی تواند یک شبه رخ دهد. در حالی که این جامعه جدید «از ابتدا» شروع به توسعه میکند، «از هر نظر اقتصادی، اخلاقی و فکری از جامعه قدیم بیرون میآید، و هنوز هم مهر مادرزادی جامعه قدیمی که از شکم آن بیرون آمده است.» به جای تولید مقدمات خاص خود، در دوره بینالملل بین آینده و گذشته، سیستم جدید با به ارث بردن مقدمات و پیشفرضهای «تاریخی» آغاز میشود. بر این اساس، فرآیند تبدیل شدن به نظام ارگانیک جدید یکی از فراتر رفتن از آن مقدمات تاریخی است: «توسعه آن به کلیت آن دقیقاً شامل تابع کردن همه عناصر جامعه به خود، یا ایجاد ارگان هایی است که هنوز از آن بی بهره است. این از نظر تاریخی چگونه به یک کلیت تبدیل می شود.»38
به طور خلاصه، مبارزه ای بین آینده و گذشته وجود دارد. آینده باید عناصر به ارث رسیده از گذشته را تابع کند. از منظر آینده، سیستم جدید با برخاستن از جامعه سرمایه داری معیوب است. اما این نقایص در مرحله اول جامعه کمونیستی اجتناب ناپذیر هستند، همانطور که پس از درد زایمان طولانی مدت جامعه سرمایه داری ظاهر شده است. بنابراین، مارکس در نقد برنامه گوتا چه نقص هایی را شناسایی کرد؟ جامعه باید تابع کدام مکان های تاریخی باشد؟
مارکس پاسخ داد که با بیرون آمدن جامعه جدید از سرمایه داری، "محدودیت بورژوایی" وجود دارد - ادامه "حق بورژوایی". «افق باریک حق بورژوایی» هنوز «به طور کامل عبور نکرده است». آن تداوم حق بورژوازی، آن نشانه اولیه از جامعه قدیم، این اصل بود که «تولیدکننده منفرد از جامعه - پس از کسرها - دقیقاً همان چیزی را که به آن می دهد، پس می گیرد».39
مقدماتی را که جامعه جدید به ارث می برد در نظر بگیرید. ویژگی مناسبات سرمایه داری «این واقعیت است که شرایط مادی تولید به شکل مالکیت در سرمایه و زمین در دست غیر کارگران است، در حالی که توده ها فقط مالک شرایط شخصی تولید، نیروی کار هستند».40 در آنجا میتوانیم عیب موروثی را ببینیم: تبدیل ابزار تولید از مالکیت سرمایهداری به مالکیت مشترک همچنان تولیدکنندگان منفرد را به عنوان «صاحبان شرایط شخصی تولید، نیروی کار» باقی میگذارد. حق مالکیت فوراً به طور کامل نقض نمی شود، و این است که باید تابع آن شود تا جامعه جدید بر پایه های خود توسعه یابد.
در این جامعه جدید که از سرمایه داری بیرون می آید، تولیدکننده هنوز برای ارضای نیازها و اهداف جمعی عمل نمی کند. بلکه صاحب نیروی کار از جامعه «دقیقاً همان چیزی را که به آن می دهد» انتظار دارد. آنچه او به آن داده است، کوانتومی کار فردی اوست». این حق او به عنوان مالک مبادله است. ویژگی جامعه قدیم همچنان باقی می ماند: «بدیهی است که همان اصل در مبادله معادل های کالایی حاکم است: مقدار معینی از کار در یک شکل با مقدار کار مساوی در شکل دیگری مبادله می شود.»41
مارکس از توصیف این اصل به ارث رسیده از گذشته به عنوان یک نقص دریغ نکرد. او خاطرنشان کرد: برابری درگیر در این مبادله، "به طور ضمنی وقف فردی نابرابر و در نتیجه ظرفیت تولیدی را به عنوان امتیازات طبیعی به رسمیت می شناسد." بنابراین، شرط بین صاحب «شرایط شخصی تولید» و جامعه، ذاتاً «حق نابرابری» است! تا جایی که این جامعه با این نقص، این حق بورژوایی مشخص می شود، فرآیند تولید و بازتولید نابرابری را ایجاد می کند.
مشکل این اصل مبادله برابر است. مارکس سالها قبل از اقتصاددانان بورژوا به عنوان یک طرفه انتقاد کرده بود، زیرا آنها به تولیدکننده «فقط به عنوان یک کارگر [و] او را زمانی که او به عنوان یک انسان کار نمی کند در نظر نمی گیرند»، تقریباً چهار دهه بعد، او به این تمایز بازگشت. بین کارگر و انسان به عنوان یک کل. مارکس با اندیشیدن به این جامعه کمونیستی که از سرمایه داری برمیخیزد، اعلام کرد که مشکل این اصل مبادله برابر این است که اعضای این جامعه را «فقط از یک طرف معین میداند، به عنوان مثال، در مورد حاضر، فقط به عنوان کارگران و هیچ چیز دیگری در آنها دیده نمی شود، هر چیز دیگری در آنها نادیده گرفته می شود.42 به طور خلاصه، اصل «به هرکس به اندازه سهم خود» یک طرفه است. عیب آن این است که نیازهای افراد جامعه را فقط کارگر می داند نه انسان. نه نیازهای متفاوت آنها (مثلاً تعداد خانواده ها) و نه ظرفیت های متفاوت آنها (بنابراین "یکی از دیگری ثروتمندتر خواهد بود") مرتبط نیست. استحقاق در اینجا صرفاً بر اساس مقدار نیروی کار ارائه شده است.
چقدر این با افزایش استحقاق به عنوان عضوی از جامعه تفاوت دارد! طنز کوچکی نیست که نقصی که جامعه جدید باید تابع آن باشد، متعاقباً توسط بسیاری از مارکسیست ها به عنوان «اصل سوسیالیستی» پذیرفته شده است، اصلی که در مرحله ای متمایز یعنی سوسیالیسم باید دنبال شود. برخلاف تأکید مارکس بر روندی که جامعه جدید طی آن توسعه مییابد، مفهوم این مرحله سوسیالیستی صرفاً به دلیل ماهیت توزیع درون آن – ضرورت توزیع در این مرحله مطابق با مشارکت بهعنوان یک انگیزه مادی، متمایز میشود. این جایگزینی مرحله ای منحصر به فرد مبتنی بر توزیع، علیرغم اصرار مارکس مبنی بر اینکه «اشتباه کردن در مورد به اصطلاح توزیع و قرار دادن فشار اصلی روی آن اشتباه است» رخ می دهد. مارکس «سوسیالیسم مبتذل» را به دلیل پیروی از اقتصاددانان بورژوا در تلقی «توزیع به عنوان مستقل از شیوه تولید و در نتیجه ارائه سوسیالیسم به عنوان معطوف به توزیع» مورد انتقاد قرار داد.43
محصول دوم را به خاطر بسپارید. در روابطی که افراد انتظار و تقاضای معادلی برای فعالیت خود دارند، چه نوع افرادی تولید می شوند؟ از نظر مارکس، روابط توزیع مستقل از روابط تولید نیست. یکی از برجستهترین بینشهای Mészáros به این پیوند بین روابط تولید و روابط توزیع مربوط میشود. وی با توجه به اصل تنظیمی «از هر کدام به اندازه توانایی، به هر کدام به حسب نیازش» اشاره می کند که تمام توجه به نیمه دوم یعنی طرف توزیع است. "نیمه اول معمولا فراموش می شود و به وضوح فراموش می شود. با این حال، بدون بخش نادیده گرفته شده، دومی هیچ شانسی برای جدی گرفتن ندارد.» در واقع، مزاروس ادامه می دهد: «مگر اینکه افراد نتوانند بر اساس توانایی خود در تولید ثروت اجتماعی سهیم باشند – و این بدان معناست که: بر اساس رشد کامل استعدادهای خلاقانه افراد اجتماعی – هیچ بحثی در مورد ملاقات با آنها وجود نخواهد داشت. الزامات نیمه دوم یعنی ارضای نیازهای افراد.»44
بدون بررسی روابط آنها در تولید، متوجه میشویم که چرا پتانسیل خلاقانه تولیدکنندگان تقویت یا خنثی میشود. نه پیروان «استگیست» «سوسیالیسم واقعی» و نه اقتصاد نئوکلاسیک بر اهمیت روابط تولید تمرکز نمی کنند. در مورد اول، فرض بر این است که مالکیت دولتی بر ابزار تولید تنها چیزی است که باید گفته شود و اینکه خود مدیریتی و قهرمانی افراد اجتماعی که قابلیتهای نوع آنها را توسعه میدهد، موضوعی است که در مرحله بعدی است. ، کمونیسم در مورد دوم، روابط تولید یک «جعبه سیاه» است و تکیه بر منافع شخصی فردی که توسط بازارها ابلاغ می شود، تخصیص کارآمد منابع و رشد اقتصادی را تضمین می کند.
هیچ رمز و رازی وجود ندارد که چرا «سوسیالیسم واقعی» نتوانسته است ظرفیت های انسانی مورد نیاز برای حرکت در جهت اجتماع را توسعه دهد. این رابطه هادی و هدایت شده که در بهترین حالت خود با یک قرارداد اجتماعی مشخص می شود که مزایای خاصی (مانند نیازهای یارانه ای و اشتغال کامل) را برای کارگران در ازای رضایت آنها از جهت گیری از بالا فراهم می کند، این رابطه هادی و هدایت شده باعث دلسردی شخصیت اصلی در تولید و جامعه می شود.45 در نهایت، شکست این رابطه در توسعه ظرفیت انسانی و بهرهوری، در اتحاد جماهیر شوروی به حمله به قرارداد اجتماعی به دلیل آنچه گورباچف آن را «نقض جدی اصل سوسیالیستی توزیع بر اساس کار» و پرورش «ذهنیت وابستگی» میخواند، انجامید.46
اقتصاددانان نئوکلاسیک با توجه به جهت گیری خود به سمت انگیزه های مادی، هیچ مشکلی با «اصل سوسیالیستی» ندارند. در واقع، آنها به ویژه مشتاق هستند تا هر چیزی را که به نظر می رسد در عملکرد مناسب بازار تداخل داشته باشد را از بین ببرند. اگر گامها به سمت بازار محدود باشد، ناکامی در رسیدن به سرزمین موعود آشکارا نتیجه ناآگاهی است. بیشتر، بازار بیشتر شعار آنها است. بنابراین، در مورد شوروی، اقتصاددانان نقش اصلی را در حمله به تخصیص مرکزی منابع بین بنگاهها ایفا کردند، به این دلیل که باید به سمت روابط افقی (یعنی بازار) بین آنها حرکت کرد. آنها استدلال کردند که چنین تجدید ساختار عمیقی (پرسترویکا) روابط تولید را به روز می کند تا دیگر توسعه نیروهای مولد را محدود نکنند. علاوه بر این، آنها با "اعتماد انگلی به مشاغل تضمین شده" مخالفت کردند - ارتش ذخیره نسبتاً کوچکی از کار به عنوان درمانی برای تنبلی و راهی برای بازگرداندن "علاقه شخصی به کار سخت کارآمد" تلقی می شود. آنها همچنین به عنوان بخشی از حمله خود به آن قرارداد اجتماعی، خواستار پایان دادن به یارانه های غذایی و اجازه دادن به تعیین قیمت ها توسط بازار و همچنین کالایی شدن مراقبت های بهداشتی شدند. از سوی دیگر، مواضع فرعی کارگران را به چالش نکشیدند. از منظر یک سیستم اشتراکی، آنها صرفاً از نقص های موجود پشتیبانی نمی کردند. بلکه آن اقتصاددانان سخنگوی ایدئولوژیک بازگشت به گذشته بودند.47
بین آینده و گذشته، بازتولید رقابتی وجود دارد.48 برای اینکه سیستم اشتراکی جدید توسعه یابد، باید عناصر گذشته را تابع کند. همانطور که سام بولز نشان می دهد، انگیزه های مادی "ترجیحات اجتماعی را از بین می برد" (که شامل انگیزه هایی مانند لذت ذاتی در کمک به دیگران و بیزاری از بی عدالتی - به طور خلاصه، همبستگی) است.49 وقتی بر انگیزه های مادی تکیه می کنیم، گذشته تمایل دارد آینده را از بین ببرد. به همین دلیل است که Mészáros مخالفت قدرتمند خود را از بورس کالا و بازار ارائه می دهد. و این همان نکته ای است که چه در کتاب انسان و سوسیالیسم در کوبا (و همانطور که قرن بیستم متعاقباً نشان داد) بر آن تأکید کرد - تکیه بر منافع شخصی مادی تولیدکنندگان برای ساختن جامعه جدید بن بست است.50
بن بست اگر در تلاش برای ساختن جامعه اشتراکی آینده هستید، اما اگر هدف شما بازگشت به گذشته باشد نه بن بست. برای اقتصاددانان نئوکلاسیک، تعاملات خودخواهان اتمیست از طریق بازارها به طور خود به خود به بهترین جهان های ممکن منتهی می شود. بر این اساس، نقش یک ابزار سیاسی (با فرض وجود) این است که هر گونه مانعی بر سر راه بازارها برداشته شود. در مقابل، مسیر آینده نمی تواند خود به خود توسعه یابد. البته مشخصه همبستگی جامعه جمعی قابل تحمیل نیست. با این حال، مردم می توانند راهنمایی شوند تا از رویه خود بیاموزند که همبستگی عقل سلیم است.51 ساختن جامعه جدید آگاهانه نیازمند ابزار سیاسی است. با این حال، همانطور که مارتا زمانی که ما در ونزوئلا بودیم، نوشت، اجتناب از آن ضروری است
«عمودگرایی که ابتکار مردم را خفه میکند» و ایجاد ابزاری سیاسی «که مبارزان و رهبران آن معلمان واقعی مردمی هستند که قادر به تحریک دانش موجود در مردم هستند».52 تأملاتی در مورد انقلاب کوبا
هیچ کشوری در تلاش برای ساختن جامعه پساسرمایه داری به اندازه کوبا با موانع بزرگتری روبرو نشده است. محاصره های جنایتکارانه، تحریم ها، تهاجمات، تروریسم امپریالیستی، براندازی داخلی با حمایت خارجی، از دست دادن خطوط حیاتی، بلایای طبیعی مانند طوفان ها و خشکسالی – و همچنان کوبا همچنان ادامه دارد (همانطور که برخی از همبستگی های شگفت انگیزی که سال های اولیه آن را رقم زدند). اما، مانند هر جامعهای که در دوره بینالسلطنه بین سرمایهداری و جامعه قرار دارد، کوبا نیز با بازتولید مناقشهبرانگیز (یا آنچه فیدل آن را مبارزه تا مرگ بین آینده و گذشته مینامد) مشخص شده و همچنان ادامه دارد.
انقلاب کوبا با این حال، با یک مزیت شروع کرد: در آغاز توانست از اتحاد جماهیر شوروی هم برای حمایت اقتصادی و سیاسی و هم برای یک مدل اقتصادی مبتنی بر چندین دهه تجربه شوروی استفاده کند. از سوی دیگر، این که آیا دومی یک مزیت بی چون و چرا بود یا خیر، جای سوال دارد.53 پس از چندین دهه تجربه خود کوبا، فیدل کاسترو اعتراف کرد:
این نتیجهای است که من پس از سالها به آن رسیدهام: در میان تمام اشتباهاتی که ممکن است مرتکب شده باشیم، بزرگترین آنها این بود که معتقد بودیم کسی واقعاً چیزی در مورد سوسیالیسم میداند، یا اینکه کسی واقعاً میداند چگونه سوسیالیسم را بسازد. به نظر میرسید که این یک واقعیت مطمئن باشد، به همان اندازه که سیستم الکتریکی توسط کسانی که فکر میکردند در سیستمهای الکتریکی متخصص هستند، شناخته شده است. هر وقت می گفتند: «فرمول همین است»، فکر می کردیم می دانند. درست مثل اینکه کسی پزشک است. قرار نیست با پزشک در مورد کم خونی، مشکلات روده یا هر بیماری دیگری بحث کنید. هیچ کس با پزشک بحث نمی کند شما می توانید فکر کنید که او دکتر خوبی است یا بد، می توانید به توصیه های او عمل کنید یا نه، اما با او بحث نمی کنید. 54
با این حال، یکی از رهبران انقلاب کوبا بود که آشکارا بحث کرد. چه گوارا در حضور بسیار کوتاه خود در کوبا پس از انقلاب و در جهان مادی، اصول اساسی مدل اقتصادی شوروی را به چالش کشید. چه به عنوان رئیس بانک ملی کوبا و سپس به عنوان اولین وزیر وزارت صنایع تازه تأسیس، چه سیستم مدیریتی (معروف به سیستم مالی بودجه) را توسعه داد که در آن صنایع دولتی به عنوان بخش هایی از یک واحد بزرگ تلقی می شدند. شرکت این سیستمی بود که به طور قابل توجهی با مدل دریافت شده شوروی از شرکت های دولتی خودمختار با بودجه خود (سیستم تأمین مالی خودکار یا حساب اقتصادی) متفاوت بود.55 به ویژه، بحث در مورد این دو سیستم در سال 1963 آشکار شد و تفاوت هایی را در مورد تمرکز بر انگیزه های مادی و اخلاقی آشکار کرد. برای درک استدلال چه، ضروری است دیدگاه او را به عنوان یک کل در نظر بگیریم: اصول چه
1. هدف و مسیر
با شروع مطالعه مارکسیسم، از جمله سرمایه و مانیفست کمونیست در اواخر نوجوانی و دولت و انقلاب لنین در دانشگاه، درک چه از هدف انقلابیون روشن بود - جامعه کمونیستی کاملاً توسعه یافته، انجمن آزاد تولیدکنندگان که مارکس در ذهن داشت.56 این امر صرفاً با فراوانی تعریف نمی شد، بلکه با روابط آگاهانه جدید بین مردم، آگاهی جدید نسبت به جامعه نیز تعریف می شد. برای چه، کمونیسم این بود: «پدیده ای از آگاهی و نه صرفاً یک پدیده تولید». بر این اساس، «از طریق انباشت مکانیکی ساده مقادیری از کالاهایی که در دسترس مردم قرار میگیرد» نمیتوان به آن دست یافت.57 در واقع، او اصرار داشت که "ما با فقر مبارزه می کنیم، اما با بیگانگی نیز مبارزه می کنیم." 58 و برای آن فرآیند، چه برنامهریزی متمرکز را حیاتی میدید – این «نقطهای است که در آن آگاهی انسان سرانجام موفق میشود اقتصاد را به سوی هدفش ترکیب کند و هدایت کند: رهایی کامل انسان در چارچوب جامعه کمونیستی».59
2. ویژگی های دوره گذار
البته، همانطور که چه خوب می دانست، نمی توان از سرمایه داری به جامعه جدید اشتراکی جهش کرد. لزوماً یک دوره گذار وجود دارد که در آن عناصر کهنه در تعامل، نفوذ و در واقع با عناصر جدید برخورد می کنند. در نتیجه چنین تعاملی، عناصر هیچ یک از سیستم ها به شکل خالص خود وجود ندارند. برای مثال، قانون ارزش را در نظر بگیرید، که شیوه بازتولید خودبخودی سرمایه داری را در بازار نشان می دهد. چه استدلال کرد که «تجزیه و تحلیل قانون ارزش جدا از رسانه طبیعی آن، یعنی بازار، غیرممکن است. در واقع، بازار سرمایه داری خود بیانگر قانون ارزش است.» متأسفانه، همانطور که تابلادا اشاره کرد، تقریباً تمام ادبیات مربوط به اقتصاد سیاسی دوره گذار فاقد ابزارهای مفهومی اصلی مناسب با موضوع بود. آن ادبیات با به کار بردن مقولههای مارکسیستی که به سرمایهداری در خارج از چارچوب خود مربوط میشوند، موضوع مورد مطالعه را تحریف کرد.60
یکی از دلالتها عدم شفافیت در مورد اینکه در این جامعه که عناصر قدیم و جدید در کنار هم وجود دارند، چه باید کرد. برای چه، به جای برون یابی از تحلیل ایستا سرمایه، نیاز اصلی ساختن آینده است: «ما درک می کنیم که مقوله های قدیمی سرمایه داری برای مدتی حفظ می شوند و نمی توان طول این دوره را از پیش تعیین کرد، اما ویژگی های دوره گذار جامعه ای است که پیوندهای خود را کنار می گذارد تا به سرعت وارد مرحله جدید شود. جای تعجب نیست که چه کتاب راهنمای اقتصاد سیاسی اتحاد جماهیر شوروی را رد کرد که در آن استدلال می کرد که «در زمان ساخت جامعه کمونیستی، توسعه و استفاده از قانون ارزش و همچنین روابط پولی و تجاری ضروری است». 61 چه پرسید چرا توسعه؟ او پیشنهاد کرد که در پس تفکر این کتابچه راهنما، «تصور اشتباهی از میل به ساخت سوسیالیسم با عناصر سرمایه داری بدون تغییر معنای واقعی آنها وجود دارد». این یک مسیر تدریجی بازگشت به سرمایه داری بود – راهی که «امتیازات جدیدی را به اهرم های اقتصادی، یعنی عقب نشینی، ملزم می کند».62
مشخصه دوره گذار بین آینده و گذشته، همانطور که تاکید کردیم، بازتولید مورد مناقشه است. در حالی که چه بر ضرورت کنار گذاشتن عناصر جامعه قدیم در سریع ترین زمان ممکن استدلال می کرد، او متوجه شد که جنبش هایی در جهت مخالف وجود دارد. برای مثال، با نگاهی به قطعنامههای حزب کمونیست لهستان در سال 1964، اظهار داشت: «راهحلی که آنها برای این مشکلات در لهستان پیشنهاد میکنند، آزادی کامل قانون ارزش است. یعنی بازگشت به سرمایه داری.»63 3. مبارزه با گذشته
بهویژه در کشورهای توسعه نیافته، «وسوسه بسیار بزرگ است»، چه، «پیروی از مسیر شکست خورده منافع مادی بهعنوان اهرمی برای تسریع توسعه». با این حال، باید به خاطر داشته باشیم که منافع مادی از سرمایه داری سرچشمه می گیرد و بقایای گذشته است. ما نیاز عینی به مشوقهای مادی را انکار نمیکنیم، اگرچه تمایلی به استفاده از آنها به عنوان اهرم اصلی نداریم.» در واقع، «به عقیده ما، باید این گرایش به حذف هر چه سریعتر مقولههای قدیمی، از جمله بازار، پول و در نتیجه، منافع مادی باشد – یا بهتر، از بین بردن شرایط وجود آنها». 64 چه بسیار واضح بود که چرا:
این رویا که سوسیالیسم را می توان با کمک ابزارهای کسل کننده ای که سرمایه داری در اختیار ما گذاشته است (کالا به عنوان سلول اقتصادی، سودآوری، منافع مادی فردی به عنوان اهرم و غیره) به دست آورد، می تواند به گره ای کور منجر شود. و شما پس از طی مسافت طولانی با چهارراههای زیاد به آنجا میروید، و به سختی میتوانید بفهمید که کجای مسیر را اشتباه رفتهاید.
می توانید از این طریق یک پایه اقتصادی بسازید. با این حال، او پیشبینی کرد که محصول تولید شده «کار خود را برای تضعیف رشد آگاهی انجام داده است».65
و نکته این بود! با تکیه بر منافع مادی، «اهرمی که متأسفانه باید از آن استفاده کنیم، بازماندهای از جامعه قدیمی»، افرادی را تولید میکند که آگاهی سوسیالیستی ندارند. نتیجه ساختن بر اساس منافع شخصی مادی فردی، تولید افرادی مناسب برای سرمایه داری است. به همین دلیل است که چه بر اهمیت محصول دوم تأکید کرد: «برای ساختن کمونیسم، همزمان با پایههای مادی جدید، ساختن انسان جدید ضروری است».66
4. مبارزه برای آینده
چه اشاره کرد: «یکی از اهداف اساسی مارکسیسم، حذف منافع مادی، عامل «منافع شخصی» و سود از انگیزه های روانی انسان است.67 برای این منظور، او بر اهمیت ایجاد یک آگاهی سوسیالیستی تأکید کرد - آگاهی که در آن کارگران "احساس می کنند که بخشی از یک تلاش جمعی بزرگ است که ملت باید انجام دهد و بنابراین ما می توانیم تا حد امکان در انجام این تلاش یکپارچه باشیم، هر کس با انواع مختلف خود. طرز تفکر، و هر کدام با اعتقادات متفاوت خود، اما سعی می کنند خود را در کار زنده بگنجانند.»68
با این حال، شناخت خود به عنوان بخشی از یک کل که اعضای جامعه نسبت به آن وظیفه اجتماعی دارند، تغییری است که «لزوماً طولانی خواهد شد و نمی توان انتظار داشت که در مدت زمان کوتاهی تکمیل شود». نه در نتیجه رشد نیروهای مولد خودکار خواهد بود و نه تشویق به تنهایی مردم را متحول خواهد کرد. شما نمی توانید طرز فکر مردم را با حکم تغییر دهید. مردم باید با اعتقاد خود طرز فکر خود را تغییر دهند.» 69 بر این اساس، همانطور که هلن یافه در مطالعه خود به تفصیل توضیح می دهد، چه در داخل وزارت صنعت تلاش کرد در واقعیت فضاهایی را برای شخصیت پردازی بسازد که در آن افراد از طریق تمرین یاد بگیرند.
به عنوان مثال، در مجامع تولید، همه اعضای یک کارخانه (حداقل 70 درصد برای تشکیل جلسه) به طور مرتب گرد هم می آمدند تا در مورد برنامه ها و پیشرفت کار بحث کنند و کار مدیران را حسابرسی کنند. چه اشاره کرد که اینها «بخشی از زندگی کارخانهها» بودند و به منظور ایجاد انگیزه در کارگران برای مشارکت در مدیریت تولید بودند.70 علاوه بر این، با توجه به اینکه وزارت صنعت از سیستم مالی بودجه استفاده میکرد که مرزهای بین شرکتهای دولتی را رد میکرد (مرزهای مشخصه سیستم تامین مالی خودرو)، کمیتههای صنعت محلی (CILO) تشویق شدند تا منابع محلی را هماهنگ و منطقی کنند - گامی مهم برای عدم تمرکز تولید و برای مدیریت کارگر. با تمرکززدایی و ایجاد عادات کاری مستقل از هرگونه انگیزه مادی، "طبقه کارگر باید خود را برای انجام کارهای مدیریتی در کوتاه ترین زمان ممکن آماده کند." چه پیشنهاد کرد؛ به ویژه، چنین همکاری بین کارخانه ای به عنوان تلاشی برای "ایجاد آگاهی یک کارخانه" است. همانطور که مقام وزارتی که بر این کمیته ها نظارت می کرد، اظهار داشت: «مهم ترین چیز در مورد CILOS احساس تعلق بود، اینکه هر واحد بخشی از آن کارخانه بزرگ کوبایی بود.71
علاوه بر این ابتکارات، یافه توجه خود را به کمیته قطعات یدکی (که برای کارگران برای ابداع راه حل هایی برای کمبود قطعات یدکی پس از انقلاب ایجاد شد)، کمیته های فنی مشورتی (شامل میانگین 10 درصد از نیروی کار) و طرح ادغام که در آن تیپ های کار متخصص در سراسر وزارتخانه حرکت کردند تا در حل مشکلات کمک کنند. او این گزارش را با توصیف این سیاستها بهعنوان «با هدف ادغام کارگران در مدیریت تولید، به کارگیری تجربه و خلاقیت آنها برای حل مشکلات و منطقیسازی تولید و ترغیب آنها به شناسایی ابزار تولید به عنوان ابزارهای تولید بهعنوان ابزارهای تولید، به پایان میرساند».72
با این حال، هیچ بحثی در مورد مسیر پیشنهادی چه برای مبارزه برای آینده، بدون تاکید بر حمایت قوی او از کار داوطلبانه کامل نخواهد بود. درست همانطور که توده ها با موفقیت در اکتبر 1962 (در طول بحران موشکی) و اکتبر 1963 (پس از خسارات وارده توسط طوفان فلورا) بسیج شدند، چه خواستار ایجاد "روح اکتبر" در "تمام سال، هر ماه، هر روز" شد. ; این روحیه این بود که "هر لحظه کار خود را به عنوان یک وظیفه اساسی برای کشور در نظر بگیریم، هر چه که باشد، هرچند فروتنانه یا ساده". چه در داخل خود وزارتخانه، گردان سرخ متشکل از تیپ های ده کارگر وزارتخانه را ایجاد کرد که همگی متعهد به حداقل 80 ساعت کار داوطلبانه در مدت شش ماه بودند و از طریق رقابت دوستانه و تقلید (که در آن چه شرکت داشت) اعضای تیپ رفتند. خیلی فراتر از این73 بهویژه، او استدلال کرد، «تقلید باید مبنای اساسی برای توسعه آگاهی سوسیالیستی و برای دستیابی به دستاوردهای تولید و بهرهوری باشد».74
5. نیاز به راه رفتن روی دو پا
برای چه، شما از طریق تمرین، با ایجاد فضاهایی برای قهرمانسازی جمعی، یک آگاهی سوسیالیستی میسازید. در مقابل، او منافع مادی مستقیم را به عنوان یک اهرم اقتصادی به عنوان «اسب تروای بزرگ سوسیالیسم» توصیف کرد.75 با تقویت بیگانگی و خودگرایی که از سرمایه داری به ارث رسیده است، به عقب نشان می دهد. با این حال، این خودگرایی در دوره گذار «در آگاهی مردم برتری دارد». بر این اساس، او معتقد بود که باید راه هایی برای کمک به از بین رفتن منافع مادی یافت.
یکی از راهها استفاده از منافع مادی برای راهنمایی مردم بود تا به کار خود به عنوان یک مشارکت اجتماعی و وظیفه نگاه کنند. با طبقهبندی حقوق (که پس از ارزیابی شغل ایجاد میشود)، کارگران وزارت صنعت میتوانستند با فراتر رفتن از هنجارهای تعیینشده، پاداش دریافت کنند، اما هرگز نمیتوانستند درآمدی متناسب با گروه حقوقی بعدی دریافت کنند. با این وجود، آنها میتوانند در کلاسها شرکت کنند و ظرفیتهای خود را توسعه دهند: «مثلاً رفتن به مدرسهای که در آن حقوق شما پرداخت میشود و با مدرک جدید بیرون میآیید. پس از بازگشت به کارخانه، این مدرک جدید به طور خودکار به افزایش حقوق تبدیل می شود. یعنی انگیزه مادی است. تنها چیز این است که انگیزه مادی مستقیماً از رابطه بین کار و آنچه برای کار دریافت می شود ناشی نمی شود. 76
با این حال، مهمتر از تلاش برای براندازی انگیزههای مادی، این ضرورت بود که فرد یاد بگیرد «با کار خود همذات پنداری کند» – که برای آن کار داوطلبانه «مدرسهای بود که آگاهی ایجاد میکند». تبدیل کار از «یک ضرورت ناخوشایند انسانی… به یک ضرورت اخلاقی و یک ضرورت درونی» ضروری بود، و چه استدلال کرد که مسئولیت اصلی مبارزه با انگیزه های مادی به عنوان اهرم اصلی بر عهده حزب است: «نقش حزب پیشتاز است. دقیقاً بالا بردن پرچم مخالف، پرچم علاقه اخلاقی، انگیزه اخلاقی، مردانی که میجنگند و خود را قربانی میکنند و انتظاری جز به رسمیت شناختن همرزمانشان ندارند.»77
افزایش آگاهی و تولید می تواند دست به دست هم دهد. چه اظهار داشت: «توسعه آگاهی بیشتر از انگیزههای مادی برای توسعه تولید در زمان نسبتاً کوتاه انجام میدهد». 78 اما نکته مهم تعادل بود – لزوم راه رفتن روی دو پا. او اصرار داشت که تغییر آگاهی به عنوان بخشی از «جنبه دوگانه ساخت سوسیالیسم» ضروری است. ساختن سوسیالیسم هم نیست
موضوع کار به تنهایی و نه آگاهی به تنهایی. این کار و آگاهی را با هم ترکیب می کند - تولید کالاهای مادی را از طریق کار و توسعه آگاهی گسترش می دهد.79.
در این پرتو، تابلادا استدلال میکند که برای چه، «طرح باید دو عنصر را در بر گیرد و متحد کند:
- ایجاد زمینه برای توسعه اقتصادی جامعه جدید و همچنین مقررات و کنترل های اقتصادی.
- ایجاد نوع جدیدی از روابط انسانی، انسانی جدید.»
اگر این طرح را به یک مفهوم اقتصادی تقلیل دهیم، «از همان ابتدا باید آن را تغییر شکل داد».80 مانند مارکس، چه درک کرد که ماهیت محصول انسانی به روابطی بستگی دارد که در آن افراد با یکدیگر تعامل دارند. آگاهی سوسیالیستی به طور خودکار از توسعه تولید تبعیت نمی کند. میراث چه به جای اقدامات خاصی که در آن زمان در نظر گرفته بود، این است که اگر آینده پیروز شود، ایجاد شرایطی ضروری است که در آن آگاهی سوسیالیستی توسعه یابد. به روز رسانی: "آونگ گواریستا" و وابستگی به مسیر
بدیهی است که هدف و مسیر رسیدن به آن هدف در آن زمان برای چه کاملاً مشخص بود. ما هرگز نخواهیم فهمید که آیا او اقدامات خاص خود را در بیش از نیم قرن پس از ترک کوبا و جهان مادی تغییر می داد یا خیر. با این حال، ما می توانیم تحولات پس از چه در کوبا را در پرتو اصول او در نظر بگیریم.
یافه در فصل خود درباره میراث چه در کوبا، مراحلی از تاریخ اقتصادی انقلاب کوبا را بررسی می کند و آنها را به عنوان "آونگی در نوسان بین آنچه مطلوب و ضروری است" به تصویر می کشد. را
او پیشنهاد میکند: «آونگ گواریستا، توانایی کوبا را برای پیشبرد توسعه سوسیالیستی خود، ایجاد اشکال اجتماعی و سیاسی جدید نوآورانه، بدون عقبنشینی از مکانیسمهای سرمایهداری برای حل مشکلات اقتصادی، منعکس میکند.» 81
این که آیا اینها نوسانات یک آونگ بوده اند (با نظم آن) و آیا هر یک از دوره های فرعی (که او آن را به عنوان "چرخش به سمت" یا "سوختن به سمت" طبقه بندی می کند) واقعاً نوسان هستند، نمی توان شک داشت که تغییرات قابل توجهی در مسیر کوبا به ویژه، پس از خروج چه، مکانیسم برنامه ریزی شوروی با تمرکز بر منافع مادی به طور فزاینده ای مسلط شد و با تصویب سیستم مدیریت اقتصادی و برنامه ریزی در سال 1976 رسمی شد. با این حال، در عرض 10 سال، این مدل از سال 1986 به شدت رد شد و به عنوان "تصحیح" شناخته شد.
الگوهای انحرافی آشنا که مشخصه «سوسیالیسم واقعی» بود، رد شد، الگوهایی که چه به خوبی درک می کرد.82 فیدل در سخنرانی خود در 8 اکتبر 987 تاکید کرد که چه از آنچه در کوبا پدیدار شده بود "محور" می شد. او میتوانست از این که «شرکتهایی آماده سرقت برای تظاهر به سودآوری» و «فریبکاری برای انجام و حتی پیشی گرفتن از برنامه تولیدشان» وجود دارد، وحشت زده میشد. او از این ایده که «کار داوطلبانه نوعی احمقانه است» و از مسیرهایی که «به همه عادات بد و از خود بیگانگی سرمایهداری منتهی میشود» وحشت زده میشد. چه میگفت: «این دقیقاً همانطور است که من هشدار داده بودم، اتفاقی که میافتد دقیقاً همان چیزی است که فکر میکردم اتفاق بیفتد.» فیدل استدلال کرد که اگر اندیشه اقتصادی چه را مطالعه کرده بودیم، مجهزتر بودیم، و او از اعضای حزب و از «اقتصاددانان ما خواست تا اندیشه سیاسی و اقتصادی چه را مطالعه کرده و با آن آشنا شوند».83
بالقوه ای که اصلاح طلبی را می توان از تصمیم حزب در سال 1990 برای گشودن یک بحث گسترده قبل از کنگره چهارم حزب کمونیست مشاهده کرد. این امر پیشنهادهایی را از سوی جمعیت ایجاد کرد که توسط خوان والدس پاز به عنوان «مطالبات: تمرکززدایی، بوروکراسی زدایی، بیارزشسازی». و مشارکت مردمی بیشتر.»84 اگر کوبا می توانست در آن زمان در این مسیر پیش برود، چه چیزی توسعه می یافت، اما هرگز مشخص نخواهد شد.
در حالی که اصلاح نیروی حرکتی برای ایجاد شوراهای مردمی، نهادهای مشارکتی محلی جدید ایجاد کرد، پتانسیل آنها (و خود اصلاح) به دلیل نیاز به واکنش فوری به بحران ناشی از یک شوک خارجی قدرتمند - فروپاشی و ناپدید شدن - تحقق نیافته بود. از بلوک شوروی پس از سال 1989. کوبا 80 درصد تجارت خود را از دست داد، واردات نفت آن خشک شد (که منجر به کاهش شدید تولید داخلی و از دست دادن درآمد حاصل از صادرات مجدد شد) و کاهش درآمد ملی تا حدود یک سوم . "همه چیز به جلو!" به معنای مبارزه برای بقا بود که به طور معجزه آسایی برنده شد. در طول "دوره ویژه" که با گرسنگی، تغییر تحمیل شده به کشاورزی ارگانیک و مشکلات جدی در حمل و نقل شهری و ملی مشخص شد، کوبا به طور فزاینده ای به گردشگری به عنوان منبع ارز سخت برای پرداخت واردات ضروری روی آورد. با ورود ارز از منطقه گردشگری و حواله های کوبایی به خارج از کشور که به حمایت فزاینده ونزوئلا چاوز در ازای خدمات پزشکی و ورزشی کوبایی اضافه شد، چند سال اول 21st قرن بهبود اقتصادی قطعی را نشان داد.85
با این حال، این نیز دوره ای بود که در آن یک تحول سیاسی بزرگ رخ داد - نبرد ایده ها. فیدل که از موفقیت بسیج تودهای در کمپین بازگرداندن پسر ربوده شده، الیان گونزالس، حمایت میکرد، بر اهمیت ایدهها به عنوان ابزار اصلی مبارزه با امپریالیسم ایالات متحده تأکید کرد. به ویژه، این برنامه بر آموزش و جوانان – به ویژه افراد کم برخوردار- متمرکز بود. فیدل در فوریه 2003 با اشاره به اینکه علیرغم دستاوردهای ارائه شده به همه شهروندان، «انقلاب در مبارزه خود برای از بین بردن اختلافات در وضعیت اجتماعی و اقتصادی جمعیت سیاهپوست کوبا به آن اندازه موفق نبوده است»، اشاره کرد که یکی از جنبه های این امر نابرابری است. دسترسی به آموزش عالی: «امکان تحصیل، کسب مدارک بالاتر یا مدرک دانشگاهی از امتیازات انحصاری بخشهای آگاهتر و قدرتمندتر بود. فقط در میان فقرا استثنا بود که توانست نظام را شکست دهد.» اکنون، در نتیجه نبرد ایدهها، «ما یک رویای قدیمی را محقق کردهایم: جهانی شدن آموزش عالی…. این برنامه فرصتهای ناشناختهای را در اختیار جوانان و بزرگسالانی قرار داده است که قبلاً قادر به حضور در مؤسسات آموزش عالی نبودند، اما اکنون میتوانند به هدف انقلابی بپیوندند که همه شهروندان فارغ از هر کاری که انجام میدهند، به آموزش جامع دست یابند.»86
بسیاری از جنبههای دیگر نبرد ایدهها از جمله سرمایهگذاریهای بسیار بزرگ در آموزش (آموزش گسترده معلمان برای کاهش اندازه کلاسها به 20، آموزش معلمان هنر و در دسترس بودن رایانه، تلویزیون و دستگاههای ویدئویی برای کلاسهای ابتدایی و متوسطه و غیره بود. ). شاید الهامبخشترین بخش این کمپین، که (به قول سال گذشته La Tizza Collective) «فیدل را قادر ساخت تا عزت نفس جوانان، بهویژه در میان محرومترینها را بالا ببرد و موفق شود آنها را دوباره با پروژه انقلابی پیوند دهد». خلقت «مددکاران اجتماعی» بود.87
فیدل در سخنرانی خود در دسامبر 2004 اشاره کرد که مدارس جدید مددکاری اجتماعی بیش از 21,000 جوان را فارغ التحصیل کرده اند که اکنون "یک جدایی واقعی از حمایت و همبستگی اجتماعی را تشکیل می دهند." برخی از فعالیتهای این گروه، عمدتاً زنان جوان از پیشزمینههای محروم، در دستههایی قرار میگیرند که معمولاً به عنوان مددکاری اجتماعی شناخته میشوند - به عنوان مثال، رفتن به جوامع برای جستجو و کار با جوانان ناراضی و انجام یک نظرسنجی سراسری خانه به خانه که کشف کرد. 37,000 سالمند در خانه زندگی می کنند و نیاز به مراقبت شخصی دارند. اما فعالیت های دیگر منحصر به فرد بود و آنها را مستقیماً با نیازهای انقلاب مرتبط می کرد. به عنوان مثال، آنها موظف به تعویض هر لامپ رشته ای خانگی در کشور با یک لامپ فلورسنت فشرده کم مصرف شدند. به طور چشمگیرتر، بیش از 10,000 مددکار اجتماعی مامور شدند تا بیش از 2,000 پمپ بنزین را برای چند هفته در اختیار بگیرند و بر تحویل سوخت از پالایشگاه ها نظارت داشته باشند. این تمرین نشان داد که نیمی از درآمد حاصل از فروش سوخت به دلیل سرقت و فساد از بین رفته است.88 اگرچه نبرد ایدهها توسط برخی که «معنای آن را کاملاً از دست دادند» تحقیر شد - هزاران جوان در مناطق حاشیهای دوباره با پروژه انقلابی مرتبط شدند.89
با این حال، فیدل خیلی زود به دلایل بهداشتی مجبور شد از وظایف ریاست جمهوری خود کناره گیری کند. پیامدها به زودی آشکار شد. در عرض چند سال، کوبا راهی را آغاز کرد که خوزه لوئیس رودریگز، وزیر سابق اقتصاد، آن را "دوره ای از تغییرات عمیق" توصیف کرد.90 سیگنال های اولیه در اولین سخنرانی مهم رائول کاسترو به عنوان سرپرست رئیس جمهور در ژوئیه 2007 ظاهر شد، جایی که او از نیاز به "تغییر مفاهیم و روش هایی که در یک نقطه مناسب بودند اما خود زندگی از آنها پیشی گرفت" صحبت کرد.91
در دو سال بعد، مجموعهای از آنچه رائول آن را «ممنوعیتهای غیرضروری» مینامید که بر مصرفکنندگان تأثیر میگذارد، برداشته شد، زمینهای دولتی بلااستفاده به صورت انتفاع بین افراد و تعاونیها توزیع شد و آرایشگاههای دولتی به کارگرانشان واگذار شد. رائول با تاکید بر ناپایداری بودجه دولتی، به نیاز به کاهش هزینه ها به دلیل تأثیر خسارات طوفان و کندی اقتصاد جهانی [که بر گردشگری و درآمد حاصل از صادرات نیکل تأثیر گذاشت] اشاره کرد. به عنوان نشانه ای از جهت، روزنامه حزب، گرانما، در سپتامبر 2009 گزارش داد که دولت روند بستن 24,700 کافه تریا محل کار را آغاز خواهد کرد، و سرمقاله ای امضا شده در اکتبر منتشر کرد، با این استدلال که لیبرتا، کتاب جیره ماهانه، باید باشد. یارانه هایی که فقط به نیازمندان می رسد جایگزین شود.92
در سال بعد، دولت کوبا این مسیر را ادامه داد: حداکثر مدت اجاره زمین به سرمایه گذاران خارجی را از 50 سال به 99 سال افزایش داد و [از طریق فدراسیون اتحادیه های کارگری] اعلام کرد که نیم میلیون کارگر در بخش دولتی خواهد بود. اخراج شده تا آوریل 2011، کاهش الزامات برای صدور مجوز برای کارآفرینان خصوصی و در نهایت. در نوامبر 2010، با انتشار پیشنویس خطمشیها، دستورالعملهای سیاست اقتصادی که کمیسیون سیاست اقتصادی حزب بهطور طولانی بر روی آن کار کرده بود. این دستورالعملهای پیشنهادی به منظور ایجاد تغییرات عمیق در مفاهیم و ساختارهای زیربنایی مدل کوبا بود، تغییراتی که بهعنوان «بهروزرسانی» مدل کوبا توصیف میشود.93
رائول در مورد اهمیت تغییرات مورد نظر تردیدی باقی نگذاشت. وی در سخنرانی خود در مجلس شورای ملی در 18 دسامبر 2010 استدلال کرد که «ضرورت دارد ذهنیت کادرها و سایر هموطنان را در مواجهه با سناریوی جدیدی که در حال ترسیم شدن است، تغییر داد. این فقط در مورد تغییر مفاهیم غلط و ناپایدار در مورد سوسیالیسم است که در طول سال ها بسیار عمیقاً در بخش های وسیعی از مردم ریشه داشته است، در نتیجه رویکرد بیش از حد پدرانه، آرمانگرایانه و برابری طلبانه که توسط انقلاب در جهت منافع اجتماعی ایجاد شد. عدالت.” او به عنوان نمونه به لیبرتا، کتاب جیرهبندی اشاره کرد: «تعداد کمی از ما جیرهبندی را یک دستاورد اجتماعی میدانیم که هرگز نباید از شر آن خلاص شود». در حالی که تأسیس آن برای اطمینان از داشتن نیازهای مردم بود، اکنون منشأ بسیاری از مشکلات بود. این بیان آشکار برابری طلبی است که به همان اندازه به نفع کسانی است که کار می کنند و کسانی که کار نمی کنند. اینها از جمله مشکلات زیادی بود که در دستورالعمل ها باید به آنها پرداخته شود، و او نتیجه گرفت که "ما یا اصلاح می کنیم – چون دیگر زمانی برای ادامه دور پرتگاه نداریم- یا غرق خواهیم شد."
بحثهای سازمانیافته گسترده در محلهای کار، جوامع و مؤسسات اجتماعی اصلاحات و الحاقات بسیاری را در دستورالعملها ایجاد کرد، اما بارزترین نتیجه این مشورت مخالفت قابل توجه با پایان دادن به لیبرتا و کاهش اشتغال دولتی بود - جای تعجب نیست که نیازهای جهانی یارانهای و اشتغال کامل بخشی از قرارداد اجتماعی کوبا از اوایل انقلاب بود.94 همانطور که رائول در رابطه با لیبرتا فهمیده بود، بسیاری از کوبایی ها به این به عنوان "یک دستاورد اجتماعی که هرگز نباید از شر آن خلاص شود" نگاه می کردند. 95 با در نظر گرفتن این مخالفت، حزب تصمیم گرفت این اقدامات را ادامه دهد - اما این کار را فقط به تدریج انجام دهد.
سایر اهداف در دستورالعمل تصویب شده توسط 6th کنگره حزب کمونیست در سال 2011 شامل کاهش مالکیت دولتی و اشتغال، تشویق بخش وسیعی از مالکیت و مدیریت غیردولتی، گسترش بازارها و نقش منتسب به آنها، تمرکز جدید بر انگیزه های مادی فردی، ایجاد بازار کار آزاد و پتانسیل انباشت توسط شرکت های خصوصی کوچک و متوسط. خوان تریانا، اقتصاددان کوبایی، در مقاله خود با عنوان «کارهای زیادی انجام شده است، اما باید انجام شود»، «یکسان سازی سیاسی و ایدئولوژیک نیاز به تغییر» را ستود و استدلال کرد که در میان این موارد، «تغییراتی که باید در سیستم شرکت دولتی ایجاد شود. به وضوح مهمترین آنها هستند زیرا اقتصاد کشور و بخش قابل توجهی از اشتغال در این کشورها متمرکز شده است. این تغییرات مستلزم افزایش استقلال اقتصادی و مالی - به طور موثر تامین مالی خود بنگاه های دولتی است، "یک هدف دست نیافتن قدیمی که قدمت آن به
دهه 1970، زمانی که کوبا اولین "گشایش" خود را تحت مدیریت سیستم اقتصادی آغاز کرد.96
در مجموع، تعجب آور نیست (همانطور که آل کمپبل خاطرنشان می کند) که «ترس عمیق حامیان تلاش نیم قرنی کوبا برای شروع ساختن سوسیالیسم – و به همان اندازه امید شدید مخالفان آن – این است که اصلاحات کنونی کوبا را به عقب برگرداند. به سرمایه داری.»97 با یادآوری دیدگاه چه در سال 1964 در مورد تصمیمات حزب کمونیست لهستان، تردیدی وجود ندارد که این ترس او بوده است. با این حال، کمپبل پیشنهاد می کند که موانع مهمی برای احیای سرمایه داری وجود دارد. شاید مهمترین در این زمان عزم رهبران حزب برای جلوگیری از این امر و ایجاد یک «سوسیالیسم مرفه و پایدار» باشد. این نکته با بیانیه رائول نشان داده می شود که «من برای احیای سرمایه داری در کوبا و یا تسلیم انقلاب به عنوان رئیس جمهور انتخاب نشدم. من برای دفاع، حفظ و ادامه بهبود سوسیالیسم انتخاب شدم، نه برای تخریب آن.»98
با این حال، حتی اگر بدانید به کجا می خواهید بروید، به این معنی نیست که به آنجا خواهید رسید. زمانی که این مسیر را با هدف سوسیالیسم مرفه و پایدار آغاز کرد، آیا ممکن است به جای دیگری منتهی شود؟ به راستی، این مسیر با مسیری که هدف آگاهانه آن سرمایه داری است، چه تفاوتی خواهد داشت؟ همانطور که در مورد سیستم های پویا ناپایدار، تغییرات جزئی هنگام شروع یک مسیر ممکن است در نهایت منجر به تفاوت های عمده در نتایج شود.99 و یک بار در یک مسیر، ممکن است ترک آن بسیار دشوار باشد. وابستگی به مسیر یک مفهوم شناخته شده در اقتصاد و مطالعات تغییرات نهادی است که توضیح میدهد چگونه انتخابهایی که یک بار انجام میشوند ممکن است ماندن در یک مسیر را به جای تغییر مسیر آسانتر کنند. این احتمال را در نظر بگیرید که به چیزی که چه آن «کوچه کور» میخواند ختم شوید. و شما پس از طی مسافت طولانی با چهارراههای زیاد به آنجا میرسید، و به سختی میتوانید بفهمید که کجای مسیر را اشتباه رفتهاید.» گامهای اولیه اهمیت دارند: در واقع، «تاریخ اهمیت دارد» نکتهای است که مرتباً در رابطه با وابستگی به مسیر بیان میشود.100
در مورد "به روز رسانی" مدل کوبا، به طور خلاصه، مسیر ممکن است به هدف دیگری غیر از هدف اعلام شده منتهی شود، زیرا، به جای بازنگری در مسیر، ممکن است پاسخ منطقی به هر مانعی بیشتر (و سریعتر) به نظر برسد. مراحل و اگر جریان سازماندهی شده ای وجود داشته باشد که این را به عنوان عقلانیت مطرح کند، این احتمال بیشتر خواهد بود. اقتصاددانان کوبایی چنین نقشی را ایفا می کنند. همانطور که آنتونی ماینگوت پیشنهاد می کند، «مسلماً این اقتصاددانان هستند که مهم ترین روشنفکران ارگانیک این جست و جو برای اصلاحات بوده اند». ما میتوانیم دیدگاه او را از این گفتهاش بفهمیم که «نمیتوان زاده شد» سوسیالیسم نیست. امروز، قطعاً در کوبا برعکس است.» 101 آیا «پیری» که در حال مرگ است، مدل کوبا است یا سوسیالیسم؟
توصیه های اقتصاددانان کوبایی را در نظر بگیرید. درست مانند اقتصاددانان نئوکلاسیک در سرمایه داری که از نظریه های خود در مواجهه با نتایج پیش بینی نشده دفاع می کنند، پاسخ آنها ممکن است این باشد که ما به اندازه کافی دور نرفته ایم! در این رابطه، اقتصاددانان کوبایی، مانند همتایان شوروی خود، ممکن است به عنوان سخنگویان سرمایه عمل کنند – که همیشه تمایل دارند گام دیگری را در جهت سرمایه داری به نام علم (خود) در مقابل جزم اندیشی پیشنهاد کنند.102
به عنوان مثال، عمر اورلنی اخیراً گفت: «اگر اصلاحاتی که اقتصاددانان برای دههها پیشنهاد کردهاند، سرانجام به مرحله اجرا درآیند». اما ممکن است به دلیل «باورهای سیاسی و ایدئولوژیک ریشه دار در میان حلقه رهبری»، آنها را نپذیرند. به همین ترتیب خوان تریانا در سال 2021 به 30 سال بحران عمیق اقتصادی اشاره کرد: 30 سال به تعویق انداختن و به تعویق انداختن تغییرات لازم در حوزه اقتصادی و نادیده گرفتن وجود قوانین عینی که در نهایت تحمیل می شوند. برای این کار، «سازمان های خاص را بالاتر از منافع ملت قرار می دهد». به نوبه خود، پدرو مونرئال در سال 2007 شکایت کرده بود که «اقتصاددانان دانشگاهی مانند خودش»، برخلاف کسانی که روی طرح دولتی و در داخل وزارتخانه ها کار می کنند، به حرف هایشان گوش داده نمی شود. تأثیر از این نظر «هیچ وقت برای متخصصان فنی یک سؤال نیست…. آنها تصمیماتی هستند که اساساً با مسائل سیاسی مطابقت دارند.» اخیراً، Triana «بهروزرسانی» را ستایش کرد، زیرا در نهایت وضوح در مورد پذیرش نیاز به سرمایهگذاری خارجی وجود دارد، اما همچنان با «تعصبهای غیرقابل انکاری روبرو است که حذف سریع آن دشوار است».103
علم در مقابل تعصب اورلنی اصرار دارد که مشکلات اقتصادی «فقط با راهحلهای اقتصادی قابل غلبه هستند» که نیازمند «تصمیمهای جسورانه و شجاعت شکستن جزمها» است. اما پیشداوری ها، مقدمات ایدئولوژیک و جزماتی که این دانشمندان اقتصادی از آن ناله کرده اند چیست؟ خیلی ساده، موجود
"مدل کوبایی"، مدلی که در حال حاضر در مرحله "به روز رسانی" است - که برای آن "کارهای زیادی انجام شده اما کارهای بیشتری انجام شده است."104
تلاش برای توصیف اجمالی مدل موجود کوبا، مطمئناً هم کسانی را که از نزدیک آن را درک می کنند و هم کسانی که تصور از پیش تعیین شده ای از آن دارند، آزار می دهد. با این حال، بدون چنین تلاشی، درک معنای "به روز رسانی" و چشم انداز آن غیرممکن است. کوبا به رهبری حزب کمونیست خود توانسته است بیش از 60 سال تلاش های ضدانقلابی قوی ترین قدرت روی زمین، امپریالیسم ایالات متحده را شکست دهد. حزب در تلاش خود برای ساختن سوسیالیسم از برنامه ریزی دولتی برای توسعه بخش های کلیدی، ایجاد اشتغال کامل (از طریق دولت)، تضمین آموزش رایگان جهانی، مراقبت های بهداشتی رایگان جهانی و نیازهای یارانه ای جهانی استفاده کرده است (بنابراین، یک ایده آل برابری طلبانه). مدل سوسیالیسم آن عمدتاً به دولت اشاره دارد (به جای فرآیندهای خودگردان و خودمدیریتی)، و مدل متفاوتی از «رهبری ارکستر» است که در آن تصور رهبر ارکستر از خود این است که «بدون من، هرج و مرج وجود خواهد داشت.»105 بر این اساس، رهبری حزب مسئولیت خود را تضمین بقا و تحقق اهداف انقلاب می داند و برای این منظور، توده ها را برای مبارزه با اثرات بلایای طبیعی و به منظور مشورت در مورد پیشنهادات حزب بسیج کرده است.
مسیر فعلی مدل کوبا "به روز شده" محصول دو نیرو است. از یک سو، تمایل به اتکای فزاینده به نیروهای بازار، ایجاد بخش قابل توجه سرمایه داری و ارتش ذخیره کار، افزایش گشایش به روی سرمایه خارجی و رهایی شرکت های دولتی از هدایت دولت وجود دارد.
از سوی دیگر، از سوی رهبری عالی حزب، احتیاط در مورد فرآیندهای خود به خودی کنترل نشده (با توجه به تهدید همه جانبه امپریالیسم) وجود دارد و آیینه این احتیاط توسط افراد پایینتر در سلسله مراتب است که در پیروی از قوانین و توضیح بر این اساس عمل میکنند. "نه، امکان پذیر نیست." در نتیجه، اصلاحات پیشبینیشده به کندی پیش میروند و الگوی تأخیر، دستاندازها و معکوسها در طول مسیر بوده است.106
اما در طول مسیر به کجا؟ بهنظر میرسد «بهروزرسانی» مدل اقتصادی کوبا با حفظ مسئولیت دولت راهی در جهت «سوسیالیسم بازار» (یا هر تعبیر دیگری که فرد ترجیح میدهد) چین و ویتنام باشد. این نباید تعجب آور باشد، زیرا اقتصاددانان کوبایی مدت هاست شیفته مدل ها و تجربیات این دو کشور شده اند.107 البته این سوال مطرح است که آیا کوبا می تواند با موفقیت مسیر خود را کپی کند یا خیر. برخلاف چین و ویتنام، کوبا ذخایر زیادی از جمعیت در حومه شهر ندارد تا از آن به عنوان منبع کار ارزان برای فعالیت های صادرات محور استفاده کند و همچنین احتمالاً مانند آن کشورها به بازارهای ایالات متحده دسترسی ندارد.108
در هر صورت نمی توان مسیر آینده مدل به روز شده را جدا از گذشته و حال آن در نظر گرفت. محاصره طولانی مدت و تشدید آن (مانند اقدامات ترامپ و بایدن) دسترسی به ارز سخت را که برای واردات کالاهای ضروری (مانند غذا و نفت) ضروری است، به شدت محدود کرده و آن را در برابر ثروت (یا کمبود آن) آسیب پذیر کرده است. ) متحدان بین المللی که در گذشته کسری پرداخت های بین المللی کوبا را کاهش دادند. اما گذشته همچنین به این معنی است که ما نمیتوانیم نتایج دیرینه تفسیر حزب از مسئولیت خود در قبال عملکرد اقتصادی کوبا را نادیده بگیریم - مانند ناکارآمدی مزارع دولتی و الزامات دولتی بر تولید کشاورزی و فقدان فرصت برای قهرمانسازی توسط کارگران در شرکت های دولتی که به معنای بیگانگی و بهره وری پایین در صنعت بوده است. 109
متأسفانه کوبا اکنون یک شوک خارجی دیگر را متحمل شده است. نه تنها بیماری همه گیر و اثرات داخلی آن به اضافه فلج شدن گردشگری در این دوره، بلکه کشورهایی مانند برزیل که پزشکان کوبایی را اخراج کرده اند و ایالات متحده نیز موانع جدیدی را برای جریان وجوه ارسالی به کوبا ایجاد کرده است. نتیجه تأثیر مخربی بر تراز تجاری و کسری بودجه دولت کوبا داشته است. به اینها تأثیر «هدف شخصی» کوبا در اجرای مجدد نظم پولی مورد نیاز خود یعنی اصلاحات پولی آن در همان زمان بحران اقتصادی را اضافه کنید. نتیجه آن چیزی است که سانچز اوترو، سفیر سابق کوبا در ونزوئلا، در سال 2021 به عنوان یک «طوفان بی نقص» توصیف کرد – طوفانی که با «افزایش چشمگیر قیمت مواد غذایی و سایر اقلام ضروری، کمبود قابل توجه دارو، افزایش فساد، و... - مافیاهای مربوط به کسب و کارهای غیرقانونی، ناکارآمدی و ضعف کادرهای مدیریتی و ناکارآمدی نهادها در سطوح مختلف که به چند مورد اشاره می کنیم.110 سخت است که اثرات این شوک خارجی را با آخرین موردی که دوره ویژه را آغاز کرد مقایسه نکنید. علاوه بر کمبودها و آن «افزایش چشمگیر قیمت مواد غذایی و سایر اقلام ضروری»، قطعی برق به دلیل کمبود نفت، صفهای یک روزه برای خرید مایحتاج اولیه مانند نان و افزایش قیمتها به دلیل قطعی برق رخ داده است. خدمات عمومی (به عنوان مثال، حمل و نقل هاوانا شاهد افزایش قیمت 500 درصدی بود). در فوریه 2022، اسکار فرناندز این وضعیت را با دوره ویژه مقایسه کرد و خاطرنشان کرد که «بزرگی بحران هنوز آنقدر بزرگ نیست یا حداقل کاهش انباشته ممکن است آنقدر زیاد نباشد، اما تأثیرات ممکن است مشابه باشد، حتی برای بسیاری بدتر. خانوادهها، چون پوشش اجتماعی، میگویند ضمانتهای اجتماعی، بالشی که خانوادههای محروم در این زمینه روی آن قرار میگیرند، بسیار نازکتر از پوششی است که بیشتر ما در دهه 90 روی آن قرار داشتیم.» 111 بدون تردید، وضعیت اقتصادی کنونی بسیار وخیم است. کوبا باید با کمبود جدی غذا و سوخت مقابله کند. با این حال، این مشکلات یک شبه قابل حل نیستند و مشکل فوری به شکل کمبود شدید ارز مورد نیاز برای واردات کالاهای ضروری است. در پاسخ، دولت تلاش کرده است تا با ایجاد فروشگاههای MLC که کالاهای مصرفی را که در غیر این صورت در دسترس نیستند، تمام MLC موجود (Moneda Libremente Convertible یا Freely Convertible Money) را جمعآوری کند. با این حال، به منظور متمرکز کردن تمام MLC های موجود در دست دولت، تصمیم گرفت مکانیسم رسمی ایجاد نکند تا به کسانی که فقط درآمد پزو دارند اجازه دهد آن را با نرخ ارز رسمی (24 پزو به دلار) به MLC تبدیل کنند. در نتیجه تقاضای بیش از حد برای MLC، ارزش پزو در بازار غیررسمی یا سیاه کاهش یافته است (تقریباً به 100 پزو در یک دلار). این امر باعث تسریع تورم (و کاهش بیشتر دستمزدهای واقعی) شده است که بسیار فراتر از آن چیزی است که در نتیجه تجدید نظم پولی در ژانویه 2021 رخ داد. به نابرابری موجود، موارد بیشتری اضافه کرده است.
و این باعث می شود که از تراژدی خاص وضعیت فعلی صحبت کنیم. در کشوری که انقلاب آن برای برابری طلبی ارزش قائل بود، نابرابری از دهه 1990 افزایش یافته است. خوان والدس پاز در سخنرانی خود در مرکز مارتین لوتر کینگ در 15 اکتبر 2020 توجه خود را به این الگو جلب کرد و پیش بینی کرد که "وقتی به سال 2025 برسیم، جامعه ای بسیار نابرابرتر از جامعه فعلی خواهیم داشت. یکی که امروز داریم.» اما او تاکید کرد که نابرابری، اگرچه در حال رشد است، مسئله واقعی نیست. بلکه مشکل این است که این الگوی نابرابری «از قبل دارای نوار قابل توجهی از فقر است» و این در حال افزایش است: «ما افراد فقیر بیشتری داریم. هیچ سیاستی برای فقر وجود ندارد، چه اینکه کلمه فقر در یک سخنرانی رسمی وجود ندارد. یک مقام کوبایی وجود ندارد که جرأت بگوید فقر است.»
و وضعیت بدتر است: «چون سیاهپوستان و آخوندها در آن خط فقر بیش از حد حضور دارند، در بدترین شاخصها بیش از حد حضور دارند: کمترین درآمد، فقر، بیخانمانی، بدترین مشاغل و غیره. بنابراین، گرایشهای عینی برای مسئله وجود دارد. نژادپرستی برای ما تبدیل به یک معضل سوسیالیستی و پایگاهی برای دشمن می شود که او با انرژی زیاد بر روی آن عمل می کند.»112 همان طور که در معاشرت مؤدبانه از فقر صحبت نمی شود، بحث نژاد هم مطرح نیست. همانطور که استبان مورالس، محقق آفریقایی-کوبایی اخیراً درگذشته، اظهار داشت: "آمارهای اقتصادی ما اجازه نمی دهد رنگ ها را با متغیرهای اشتغال، مسکن، دستمزد، درآمد و غیره متقابل کنیم. این ما را از بررسی عمیق چگونگی استاندارد باز می دارد. زندگی گروه های نژادی مختلف در حال پیشرفت است. مخصوصاً کسانی که قبلاً محروم بودند.» نکته بدیهی: «تا زمانی که به موضوع نژادی به طور سیستماتیک و منسجم و در سطحی جامع پرداخته نشود و به طور قابل اتکا در آمار و رسانههای ما منعکس شود، نمیتوانیم آرزوی پیشرفت اجتماعی کشور را در این زمینه داشته باشیم.»113 دقیقاً به دلیل فقدان آمار رسمی، مطالعه «قشربندی مجدد» جامعه کوبا که توسط هانسینگ و هافمن انجام شد، اطلاعات جالبی ارائه می دهد. بر اساس مصاحبهها و نمونهگیریهای گسترده، آنها استدلال میکنند که نه تنها از دهه 1990 نابرابری رو به رشدی بوده است، بلکه بیشتر بر اساس نژاد مشخص شده است. آنها تخمین می زنند که در حالی که 95 درصد از آفریقایی-کوبایی ها درآمد سالانه زیر 3,000 CUC را گزارش می دهند، تنها 58 درصد از سفیدپوستان کوبایی در این دسته پایین ترین درآمد قرار می گیرند. علاوه بر این، سطوح درآمد بالاتر است
CUC 5,000 تقریباً منحصراً به سفیدپوستان کوبایی محدود می شود.114 از نظر حساب های بانکی، در میان سفیدپوستان کوبایی، 50 درصد از پاسخ دهندگان گزارش دادند که دارای حساب هستند، در حالی که "در میان آفریقایی-کوبایی ها، این رقم تنها 11 درصد بود." بنابراین، چه کسی حواله ها را دریافت می کند و به آنها دسترسی به فروشگاه های MLC می دهد؟ هانسن و هافمن خاطرنشان می کنند که بر اساس داده های سرشماری ایالات متحده، از بیش از 1.8 میلیون آمریکایی کوبایی تبار، 85 درصد سفیدپوست هستند.115
آیا به روز رسانی و تغییر به بازار اوضاع را بهتر یا بدتر می کند؟ مایرا اسپینا پریتو و دایما
اچواریا اشاره میکند که فرآیند بهروزرسانی، در نظر گرفتن مشکلات فقر، نابرابری نژادی و جنسیتی و مکانیسمهای اجتماعی که فرآیندهای طرد اجتماعی را به شیوهای ساختاری بازتولید میکنند، حذف میشود. از آنجایی که بستر فرآیند بهروزرسانی از این نظر ناکافی است، نتیجه میگیرند که «
پیکربندی مجدد با افزایش شکاف های برابری و انعطاف پذیری فقر و محرومیت همراه است.116 بهطور خلاصه، بهروزرسانی، نگرانی بیشتری را فراهم میکند. خوان والدس پاز اشاره کرد که یک نکته وجود داشت، زمانی که اشتغال دولتی 95 درصد از کل را تشکیل می داد. در حال حاضر، 75 درصد است و دولت تعهد دارد که بیش از 60 نفر را استخدام نکند، یعنی کارفرمای بیش از 60 درصد نیروی کار کشور نباشد. این بدان معناست که تقریباً یک میلیون کارگر دیگر هنوز باید اخراج شوند.» احتمالاً، مشاغل برای بقیه توسط شرکتهای خصوصی، خوداشتغالی، خرد/کوچک/متوسط [آخرین شاغل بیش از
100 کارگر]، شرکت های خانوادگی و تعاونی ها. با این حال، تاکنون چارچوب قانونی برای این موارد ایجاد شده است
(به ویژه برای کارگران شرکت های خصوصی و تعاونی های غیر کشاورزی) بسیار کند بوده است.117
اما فرض کنید همه اینها حل شده باشد و کوبا بتواند در مسیر به روز رسانی خود حرکت کند. چه چیز جدیدی در حال ساخت است؟ والدس پاز خاطرنشان می کند که "مشکلی وجود دارد که عجیب است که ما در مورد آن صحبت نمی کنیم." به عنوان مارکسیستها، «ما هرگز از خود نمیپرسیم که ساختار طبقاتی اجتماعی جامعه کوبا چگونه تکامل مییابد». بله، به معنای ظهور یک بورژوازی است. این بدان معناست که "ساختار طبقاتی-اجتماعی کشور به شیوه ای بسیار متفاوت از نحوه ساخت سوسیالیسم کوبا تا دهه 1980 در حال تکامل است." و می افزاید که «ساختار اجتماعی به سمت قشربندی بیشتر، تنوع، پیچیدگی پویایی های جدید و متفاوت نسبت به آنهایی که ما می شناسیم، با تأثیرات سیاسی «X» در حال حرکت است.118
دکترین شوک و مسیر
در 11 ژوئیه 2021، کوبا شوک دیگری دریافت کرد - این بار یک شوک داخلی. توسط ضدانقلابیون (اعم از بیرونی و داخلی) با شعار سازماندهی و پخش شد #SOSCکوبا، تعداد زیادی از مردم برای تظاهرات به خیابان ها آمدند. واقعیت غم انگیز این است که فراخوان اعتراض بر زمین حاصلخیز افتاد - مردمی که از آن طوفان کامل رنج می بردند. به عنوان مثال، تظاهرات زمانی آغاز شد که صدها نفر در سن آنتونیو د لس بانوس (در استان آرتمیزا) به دلیل قطعی برق طولانی مدت و مداوم تظاهرات کردند، اما با توجه به شیوع بالای کووید-19 در آنجا، این شعار همچنین با این شعار مشخص شد: «ما واکسن می خواهید!»119
همانطور که هلن یافه جزئیات می دهد، ساکنان به درخواست در صفحه فیس بوک "دانیلو روکه" پاسخ می دادند.
(با سر بریده شده دیاز کانل، رئیس جمهور کوبا، به عنوان تصویر پروفایلش)، که از سال 2019 چندین بار از کوبایی ها خواسته بود تا به خیابان ها بیایند، اما نتیجه ای نداشت. با این حال، همانطور که او به یک روزنامه نگار گفت، "سپس وضعیت با COVID-19 و کمبود دارو بدتر شد". بر این اساس، با توجه به گرمای تابستان و گسترش کووید، خاموشی ها آن "موقعیت مناسب" را ایجاد کردند. تیم من و من تصمیم گرفتیم که این لحظه برای اعتصاب است، با توجه به اینکه دولت روی COVID-19 تمرکز کرده است.120
پخش زنده در رسانههای اجتماعی (در سایتهایی مانند Cuba Decide که در سال 2015 در میامی راهاندازی شد)، اعتراضها در سراسر کشور گسترش یافت و در حداقل شش استان از 14 استان رخ داد و به اوج خود در هاوانا رسید، جایی که تخمین زده میشود 3,000 نفر در آن راهپیمایی کردند. با سر دادن شعارهای ضد حکومتی موارد زیادی از خشونت - سنگ اندازی بین معترضان و معترضان متقابل (که به بیانیه دیاز-کانل در تلویزیون پاسخ دادند، "اجازه دهید انقلابیون به خیابان ها بریزند") وجود داشت. خودروهای پلیس در چندین نقطه واژگون شدند، بیمارستان کودکان سنگسار شد و فروشگاههای MLC مورد حمله و غارت قرار گرفتند (با فیلمهایی که نشان میدهد مردم وسایل، تشک، صابون و دستمال توالت را میبردند).
در حالی که توصیف فوری دیاز-کانل از تظاهرات به عنوان «کودتای نرم» به هدف محرکها اشاره میکند، مهم است که بدانیم، در حالی که اکثر جمعیت کوبا همچنان از دولت حمایت میکنند، «اعتراضات از طبقه کارگر سرچشمه میگیرد. محله هایی با بزرگترین مشکلات اجتماعی.»121 از زمان اعتراض به ملکون در دوره ویژه، چنین اتفاقی در کوبا رخ نداده بود و پس از حضور فیدل در تظاهرات، این اتفاق متفرق شد.
چند روز پس از 11 ژوئیه (اما احتمالاً قبلاً نوشته شده است)، سانچز اوترو کوبا را در وضعیت «بدبینی و عدم اطمینان در میان بسیاری از افرادی که خود را انقلابی و میهن پرست می دانند، رواج یافته است» توصیف کرد. در این شرایط، جای تعجب نیست که دولت به کسانی روی آورد که هرگز نامطمئن نیستند - اقتصاددانان. یک ماه پس از 11 ژوئیه، تریانا در مصاحبههایی توضیح داد که چه کسی مقصر بوده است: «ما میبینیم چه اتفاقی میافتد زمانی که اعمال سیاستها رسالت خود را انجام نمیدهد و انتظارات بخشی یا کل جامعه را برآورده نمیکند، زمانی که آنها بیضروره تأخیر میکنند، وقتی که بوروکراسی زمانی را غصب می کند که به آنها تعلق ندارد. این که یک وضعیت عینی در داخل وجود داشت که می توانست به چنین چیزی منجر شود بسیار مشهود بود.» (در این مناسبت، هم تریانا و هم هنری کولینا، اقتصاددان، از سوی دیگر، با مشارکت اخیر اقتصاددانان در روند توسعه سیاستها و اقدامات بهویژه در دوران ریاستجمهوری دیازکانل موافقت کردند.).122 پیام واضح بود: همانطور که قبلاً اشاره شد، اورلنی در ژانویه اعلام کرد: «اگر اصلاحاتی که اقتصاددانان برای دههها پیشنهاد کردهاند، بالاخره به راه میافتند»!123
شما نمی توانید اجازه دهید یک بحران خوب از بین برود و این فرصتی بود برای فشار بیشتر در مسیر انتخاب شده. پیشنهادهای Everleny برای مهار تورم عبارتند از: «رهایی از تشریفات اداری و تصمیمات «نهادهای برتر» برای هدایت شرکتهای دولتی»، «اجازه دادن به مالکان خصوصی یا شرکتهای خارجی برای سرمایهگذاری در بازار خردهفروشی، رهایی از انحصار دولت در خرده فروشی ها و اجازه دادن به شرکت های خصوصی برای واردات بدون واسطه دولتی. به طور مشابه، در ماه بعد، در میان پیشنهادات برای کاهش بحران اقتصادی توسط شش اقتصاددانی که توسط مجله کوبایی Revista Alma Mater مصاحبه کردند، موارد زیر به طور مرتب ظاهر شد: باز کردن بازارهای کالاهای مصرفی به روی شرکت های خارجی [مانند پاناما]، افزایش سرمایه گذاری مستقیم خارجی، و انحصار دولتی در تجارت خارجی را از بین ببرد. در یک پیشنهاد گسترده تر، آنتونیو رومرو پیشنهاد جایگزینی «مکانیسم برنامه ریزی متمرکز اقتصاد هنوز موجود است، که در عمل شامل تخصیص متمرکز منابع است که همیشه کمیاب هستند». به طور مشابه، پدرو مونرئال در وبلاگ خود پیشنهاد کرد که "به نظر می رسد بافت تجاری در حال ظهور با یک طرح برنامه ریزی متمرکز ناسازگار است."124 همانطور که Everleny بیان کرد، "دولت باید بیشتر به این فکر کند که چگونه اقتصاد را باز کند، بازارهای بیشتری ایجاد کند، مانند کشورهایی مانند چین و ویتنام، که در آن اقتصاد به دلیل مشارکت بخش خصوصی نقش متفاوتی ایفا کرده است." در این زمینه، جالب است به موازات پیشنهادات مخالف آشکار انقلاب کوبا، الیاس آمور براوو، اقتصاددان کوبایی که در اسپانیا تدریس میکند، اشاره کنیم: پایان دادن به کنترلها و یارانهها، کاهش فشارهای دولتی بر اقتصاد، اجازه تعیین حقوق و دستمزد. توسط بازار، شرکتهای دولتی را به شیوهای منظم خصوصیسازی کنید، به صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی بپیوندید و در نهایت، «کوبا باید یک 180 درجه انجام دهد و به اقتصاد ارتدکس مانند ویتنام یا چین بازگردد. ماجراجویی های جمعی به پایان خود رسیده است.»125
«دکترین شوک» در سرمایهداری به استفاده از بحرانها و شوکها برای کنار زدن موانع موجود برای پیشبرد سیاستهای نئولیبرالی اشاره دارد. در داخل کوبا، شوکهای خارجی و داخلی توسط اقتصاددانان برای حمایت از غلبه بر تردید دولت در پیشروی در مسیری که میتوانیم آن را جاده سرمایهداری بنامیم، مورد استفاده قرار گرفتهاند. با این حال، هیچ چیز ذاتی در تأثیر سیاسی یک شوک وجود ندارد زیرا همه چیز به همبستگی نیروها بستگی دارد. یک شوک به طور بالقوه فرصتی را برای ترک مسیر موجود فراهم می کند. آیا این کار را در کوبا انجام داده است؟
دولت کوبا از 11 جولای چه آموخت؟ آنها یاد نگرفتند که چگونه در نتیجه محاصره یا تحریمها یا تأثیرات همهگیری بر درآمد توریستی که برای واردات ملزومات به آن وابسته بودند، رنج میبرند. آنها یاد نگرفتند که ایالات متحده به طور فعال برای تغییر رژیم فشار می آورد یا برای این منظور با نیروهای ضدانقلاب در کوبا همکاری می کرد. آنها همه اینها را می دانستند (آنطور که باید). آنچه آنها آموخته اند را می توان با آنچه بلافاصله انجام دادند مشاهده کرد.
مشکل آشکار بود: محله های حاشیه نشین، جوانان و به ویژه جوانان محله های حاشیه نشین. بنابراین، همانطور که یافه میگوید، پاسخ فوری این بود: «با احیای برنامهای از نبرد ایدههای اوایل دهه ۲۰۰۰، در ۲۶ ژوئیه ۲۰۲۱، اتحادیه کمونیستهای جوان، تیپهای جدید جوانان مددکاری اجتماعی را راهاندازی کرد». در 2000 اوت، آنها شروع به بازدید از خانههای 26 محله فقیرتر کردند و «در عرض پنج هفته از اعتراضات، 2021 دانشجو، معلمان جوان و دیگر متخصصان به این تیپها پیوستند».126 علاوه بر این، همانطور که فرماندار استان هاوانا در ماه نوامبر گزارش داد، در 4 ماه، «بیش از
2,300 جوان به این مطالعه پیوسته اند و تعداد مشابهی شغل ایجاد شده است.127
همچنین تصمیم گرفته شد آنچه را که رهبری حزب می دانسته برای ملت فاش شود. در 13 اکتبر 2021، مایکل هرناندز در OnCubaNews گزارش داد که در اولین اکران سال 2014 Cancion de Barrio، مستندی که از 2 سال کنسرت های سیلویو رودریگز در محله های حاشیه نشین ساخته شده بود، شرکت کرده است. «سینما در پایان پروژکشن فرو ریخت. اشک، تشویق بسته، تشویق. همچنین وقتی ناگهان متوجه میشوند که این کوبا پشت دیوارهای امتیازات یا تقسیمبندی اجتماعی وجود دارد، بین تماشاگران شگفتزده میشود.» چرا هفت سال بعد در این مورد نوشت؟ صرفاً به این دلیل که این فیلم که هفت سال سانسور شده بود، ناگهان از تلویزیون کوبا در ساعات پربیننده پخش شد! واکنش گسترده عمومی، «تعجب، درد در قلب، تعجب بیسابقه» بود. و سؤالات مناسب این بود: «چرا مستند را پس از اکران در سینما نمایش ندادند و هفت سال منتظر اکران گسترده آن بودند؟ چه کسی مسئول عمل سانسوری است که کوباییها را از درک کامل واقعیت خود محروم میکند؟»128
درسی که حزب آموخت در سخنرانی پایانی دیاز کانل در کمیته مرکزی در 24 اکتبر 2021 خلاصه شد. او گفت: "در مواجهه با نارضایتی های جمعیت ما" ما به درستی در جمعیت حضور خواهیم داشت و در محله ها کار خواهیم کرد. و فعال سازی مجدد سازوکارهای مشارکت مردمی». در واقع «برنده شدن در زمان از دست رفته به دلیل روال، طرحواره و عدم ارتباط با پایگاه» ضروری بود. همانطور که وی متعاقباً در بازدید از محله ها و اجتماعات در ماه دسامبر خاطرنشان کرد، ما باید با تشخیص محلی مشکلاتی که باید حل شوند شروع کنیم: "همه چیز باید از مردم شروع شود، از مشارکت مردم." علاوه بر این، رسیدن به جوانان ضرورت خاصی داشت: «اگر جوانان مورد توجه متفاوت قرار نگیرند، تداوم انقلاب در خطر است». 129 خیلی ساده، شکستی در کار حزب رخ داد.
نکته دیگری که حزب آموخت این است که کمیتههای دفاع از انقلاب (CDRs) در شکل فعلیشان برای مأموریت خود مناسب نیستند. جراردو هرناندز، قهرمان جمهوری (به عنوان یکی از پنج نفر) در نقش خود به عنوان هماهنگ کننده ملی CDR ها تاکید کرد: "مأموریت ما دفاع از انقلاب از محله ها و شهرهایمان بود، هست و خواهد بود." با این حال، وی اذعان کرد که «مشکلاتی در عملکرد پایگاه وجود دارد» از جمله مکانهایی که «کار داوطلبانه، جمعآوری مواد اولیه و سایر وظایفی که سازمان بهطور سنتی بر عهده میگرفت، وجود ندارد». بر این اساس، در اولویتبندی 65 محله، او استدلال کرد که لازم است «احیای» CDRها و تقویت ساختارها و مأموریتهای آنها انجام شود. وی به ویژه به لزوم توجه به معضلات اجتماعی به ویژه معضلاتی که نابرابریآفرینی میکنند و هشدار به سازمانها و نهادها نسبت به تعهداتشان، ترویج کار پیشگیری، تقویت هوشیاری انقلابی برای مقابله با مشکلات از بدو پیدایش و ترویج کار با کودکان و نوجوانان اشاره کرد. ، و جوانان
نکته جدید در احیای برنامه ریزی شده CDR ها، نیاز به ترکیب جوانان از سن 16 سالگی و یافتن راه هایی برای انتخاب فعالان برای خدمت به شبکه های اجتماعی و تقویت سیستم های نظارت انقلابی، "با در نظر گرفتن شیوه های عمل ضدانقلاب" است. " در این شرایط جدید تجدید اعضا و وظایف ضروری بود. جراردو هرناندز به طور خاص، با اشاره به نقش اعضای سالخورده در CDR ها، به صراحت اظهار داشت که "تجربه و آموزه های زیادی برای گرفتن از آنها وجود دارد، اما ما علاقه مندیم که تعداد زیادی از جوانان به آن ملحق شوند."130
پس آیا شوک 11 ژوئیه برای منحرف کردن کوبا از مسیر موجود و به مسیری که کمتر به سمت ویتنام و چین منتهی شود کافی بود؟ بلافاصله روی صورتش نیست. هدف 3 استراتژی اقتصادی و اجتماعی (ESS) برای سال 2022 که توسط پلنوم چهارم کمیته مرکزی حزب به تصویب رسید «به مردم، خانوادهها و جوامع در موقعیتهای آسیبپذیر اولویت میداد». با این حال، 4 هدف دیگر نامگذاری شده برای ESS به اصلاحات اقتصادی، تثبیت سیستم برق، دگرگونی سیستم تجاری دولتی و تمرکززدایی برای اجازه دادن به شهرداریها برای استقلال بیشتر اشاره دارد. موضوع اصلی پلنوم نیز ارزیابی اجرای دستورالعمل 2021-2026، یعنی پیشرفت آن در مسیر "به روز رسانی" بود.131 حتی اگر قصد پلنوم این نبود، آیا تأثیر 11 ژوئیه مسیر جدیدی را نشان می داد؟
تغییر مسیر
با توجه به چشم انداز ظاهری رهبری حزب، نفوذ اقتصاددانان و محیط بین المللی، به نظر می رسد مسیر انتخابی کوبا در مسیری باشد که در ویتنام و چین تحقق یافته است. در این مرحله تا رسیدن به آنجا فاصله زیادی دارد، و اینکه آیا وضعیت کوبا (مثلاً وضعیت جمعیتی آن و بی حوصلگی ایالات متحده برای تغییر رژیم) هرگز به آن اجازه خواهد داد تا با این موفقیت مطابقت داشته باشد یا خیر. با این حال، توصیه اقتصاددانان کوبایی برای به روز رسانی مدل اقتصادی، نوید می دهد که اگر دنبال شود، منجر به سرمایه داری با ویژگی های کوبایی می شود.132
از سوی دیگر، چه چیزی ممکن است به آینده سوسیالیستی منجر شود؟ عناصر چنین مسیری در بالا مشخص شده است.
آنها شامل تأکید مارکس بر تغییر همزمان شرایط و تغییر خود هستند
("پراتیک انقلابی") و دیدگاه او از جامعه ای از کمون های "خودگردان و خودکار" (به جای دولتی که با "تقسیم کار سیستماتیک و سلسله مراتبی" در دستان "یک کاست آموزش دیده" مشخص می شود). آنها را می توان در استدلال چه در مورد لزوم ایجاد آگاهی سوسیالیستی از طریق عملکرد سوسیالیستی و نه از طریق منفعت شخصی، در درخواست فیدل که اقتصاددانان کوبایی چه را مطالعه کنند، در رد مززاروس از روابط مبادله کالا و تاکید او بر ضرورت "توسعه" یافت. از پتانسیلهای خلاقانه افراد اجتماعی» و در توجه مارتا به اهمیت فضاهایی که در آن افراد میتوانند ظرفیتهای خود را از طریق شخصیت اصلی خود توسعه دهند. بیانیه فیدل در سال 1979 این موضوع را به خوبی بیان کرد:
«توسعه عمدتاً توجه به انسان است که باید قهرمان و پایان هر تلاش توسعه ای باشد.133
آیا کوبا باید شجاعانه برای رفع موانع پیشروی تعاونیهای کشاورزی از طریق آزاد کردن آنها در مسیر خود، با برداشتن محدودیتهای توسعه تعاونیهای غیرکشاورزی (و امتیاز دادن به آنها نسبت به شرکتهای سرمایهداری)، با معرفی مدیریت واقعی کارگری قدم بردارد. به شرکتهای دولتی (و همچنین شرکتهای خصوصی) تبدیل میشود و با درک پتانسیل شوراهای مردمی، میتواند فضاهایی ایجاد کند که بتواند انرژی خلاق جمعی مردم را آزاد کند و به مسیر سوسیالیستی برود، مسیری که هم نیروهای مولد و هم سوسیالیستی را توسعه میدهد. آگاهی . 134 آیا این یک فانتزی است؟
مارکسیستها در پیشبینی آینده سوابق تاسفباری دارند – بهویژه زمانی که نوبت به پیشبینی بحران اقتصادی بعدی یا نفس نهایی سرمایهداری میرسد. ترکیب تحلیل و امید ممکن است (همانطور که برای مارکس انجام داد) به اغراقآمیز بودن اهمیت پدیدههای خاص و عدم درک اهمیت سایر عوامل منجر شود. بنابراین، با شناخت این سنت است که من به این بحث در مورد آینده احتمالی برای کوبا می پردازم.
در سخنان میگل دیاز کانل به عنوان رئیس جمهور، قطعاً پیشنهاد یک مسیر جایگزین وجود دارد
کوبا و دبیر اول حزب. او در نشست آوریل 2022 شورای وزیران گفت که استراتژی کنونی نشان می دهد که بر اساس وضعیت کوبا و جهان، همیشه اقدامات و ایده های جدیدی برای عملی شدن وجود خواهد داشت. با این حال، "مقدمه ای وجود دارد که در هیچ سناریویی نمی توان آن را نادیده گرفت." این پیشفرض اساسی این است که «راهحلها و دگرگونیهایی که پیشنهاد میشوند باید به سوسیالیسم پاسخ دهند و باید از منظر مارکسیستی دیده شوند.135
واکنش حزب به مشکلات موجود در جوامع را در نظر بگیرید. دیاز کانل پس از شنیدن سخنان ساکنان محله های آسیب پذیر پس از 11 ژوئیه بر اهمیت عدم ارائه راه حل های آماده برای آنها تاکید کرد. ما آنجا نیستیم که «در محلهها مداخله کنیم. ما از محلهها حمایت میکنیم و تشخیصها، پیشنهادها، ایدهها باید از آنها باشد... ما میخواهیم به کانالریزی همه اینها کمک کنیم و با مردم، با بازیگرانی که در محله هستند، کار کنیم که به ما امکان میدهد بیان کنیم. خوب مفاهیم مشارکت و دموکراسی. در واقع، این مفاهیم مشارکت و دموکراسی نشان دهنده انحراف از رویه موجود است. او توضیح داد که مشکلات موجود در محلهها نیاز به "احیای شیوهها و تجربیاتی را نشان میدهد که در زمان دیگری عملی شده و ارزش خود را ثابت کردهاند." 136
چندین ماه بعد، دیاز کانل هنگام بازدید از جوامع به همان موضوع بازگشت. او با این استدلال که مفاهیمی که او پیش میبرد از فیدل سرچشمه میگیرد، اصرار داشت که «همه چیز باید از مردم شروع شود، از مشارکت مردم».137 علاوه بر این، دیاز کانل در پایان بحث در جلسه کمیته مرکزی در اکتبر 2021، بر نیاز به توسعه "فرآیند واقعی، فراگیر، دموکراتیک و مشارکتی که از مفهوم قدرت مردمی که ما در اینجا بحث می کردیم دفاع کند" تاکید کرد. وی خاطرنشان کرد که این بدان معناست که حزب باید در تعامل با جامعه «آموزگار شود، نه تنها در نحوه انتقال مطالب، بلکه در نحوه یادگیری ما از آن تعامل». وی ادامه داد که مفهوم قدرت مردمی مستلزم فضاهایی برای مناظره و پیشنهاد است که پس از بحث و پیشنهاد فضاهایی برای اجرا وجود داشته باشد و پس از بحث و پیشنهاد، اقدامات اجرایی شود، سپس شفافیت برای کنترل، اعمال نیز وجود داشته باشد. کنترل مردمی، پاسخگو بودن و پیشرفت.»
این تأکید بر هر چیزی که از «مشارکت مردم» شروع میشود، تغییری چشمگیر در جهت ایجاد میکند. برای اینکه بتواند این کار را انجام دهد، دبیر اول حزب اصرار داشت، مطالبه می کند
"تقویت و به روز رسانی کار سازمان های توده ای ما"138 چنین به روز رسانی رویه حزبی (در صورت وقوع) ماهیت رابطه حزب با جامعه را تغییر خواهد داد. همانطور که مارتا استدلال کرد، این بدان معناست که
کادرهای سیاسی اساساً باید مربیان محبوبی باشند که قادر به پرورش ایدهها و ابتکاراتی باشند که از درون جنبش مردمی بیرون میآیند.»139 بعلاوه، اگر قرار باشد همه چیز از مردم شروع شود، به این معناست که مشورت (هرچند اخیرا مفید بوده است) کافی نیست. همانطور که آلمانی سانچز نوشت: «تنها با احترام به نقش مردم به عنوان بازیگر اصلی در فرآیند واقعی تصمیمگیری (و نه به عنوان موضوع مشورت) میتوانیم از هزارتو خارج شویم.»140
تا کنون، به نظر نمیرسد تمرکز مجدد بر قهرمانسازی و کنترل مردمی فراتر از جوامع، بهویژه در محلهای کار، گسترش یافته باشد. در حالی که دیاز کانل قبلاً در مورد "اهمیت گسترش دموکراسی بر اساس کنترل مردمی و مشارکت فعال کارگران" در شرکتهای دولتی صحبت کرده بود، هدف او در آن زمان کاهش دزدی بود - به این دلیل که "این منجر به یک حس بزرگتر میشود. تعلق و ترمز وقوع اعمال مجرمانه و فساد».141 11 ژوئیه یک مشکل جدی را در محله هایی آشکار کرد که حزب مجبور بود به سرعت به آن پاسخ دهد، اما آن احساس فوریت نداشت که نگران فقدان "احساس تعلق" و وجود بیگانگی در محیط های کاری باشد که مدت هاست با آن مواجه بوده است. بهره وری و غرور و کمک قابل توجهی به تنگناهای اقتصادی کوبا. این نیز به "به روز رسانی" نیاز دارد.
در مبارزه تا مرگ بین آینده و گذشته در کوبا، میتوانیم دو مفهوم «بهروزرسانی» را ببینیم. اولین مورد به روز رسانی مدل اقتصادی است که نقش بازار را گسترش می دهد، امکان توسعه سرمایه خصوصی را فراهم می کند، بر جذب سرمایه خارجی تأکید می کند، شرکت های دولتی غیرسود را تعطیل می کند، انگیزه های مادی فردی را تشویق می کند و افراد مناسب برای سرمایه داری تولید می کند. همانطور که چه تاکید کرد، «خواستن ساختن سوسیالیسم با عناصر سرمایهداری بدون تغییر معنای واقعی آنها» راهی است که «امتیازات جدیدی را به اهرمهای اقتصادی، یعنی عقبنشینی، ملزم میکند». آن مسیر آگاهی سوسیالیستی را نمی سازد.
دوم، به روز کردن مفاهیم مشارکت و دموکراسی است که در آن حزب مسئولیت تشویق و تسهیل پروتاگونیسم جمعی را بر عهده می گیرد. در این رابطه، دیدگاه چه درباره «نقش حزب پیشتاز» را به یاد بیاورید - نه تمرکز بر منافع اقتصادی، بلکه «دقیقاً برافراشتن پرچم مخالف، پرچم منافع اخلاقی، تا آنجا که ممکن است». تا آنجا که به روز کردن مدل اقتصادی منحصراً بر انگیزه های مادی متکی نیست، بلکه بر شخصیت اصلی در محیط های کاری، جوامع و جامعه به عنوان یک کل تأکید می کند، امکان پیروی از تأکید چه بر تعادل - توسعه همزمان نیروهای مولده و انسان های سوسیالیست وجود دارد.142
انقلاب کوبا اکنون با یک چالش بسیار جدی مواجه است، زیرا نیاز شدید آن به ارز سخت برای واردات مواد غذایی و سوخت با تأثیرات جنگ در اوکراین تشدید شده است. کوبا تاکنون توانایی قابل توجه خود را در پاسخگویی به چالش های عظیم (توسعه آگرواکولوژی و آخرین موفقیت آن توسعه مستقل واکسن ها) نشان داده است.143 شاید 11 جولای می تواند شوکی باشد که به کوبا اجازه می دهد مسیر خود را از مسیری که اقتصاددانان از آن حمایت می کنند تغییر دهد. در صورتی که کوبا با مبارزات ملی مانند اصلاح و نبرد ایده ها، شخصیت اصلی را برافروخت، می توانست آگاهی سوسیالیستی را ایجاد کند و انقلاب را به روز کند.
یادداشت:
- ↩ مهمتر از همه و اول از همه این را بدانید که انقلاب بستر گل سرخ نیست، انقلاب مبارزه ای است تا مرگ بین آینده و گذشته. utexas.edu
- ↩ مارتا هارنکر، جهانی برای ساخت: مسیرهای جدید به سوی سوسیالیسم قرن بیست و یکم (نیویورک: چاپ ماهانه ریویو، 2015)، 161. همچنین رجوع کنید به مارتا هارنکر جایزه لیبرتادور را دریافت کرد تفکر انتقادی – یوتیوب.
- ↩ نه تصادفاً، این سؤالات زمانی که من و مارتا در ونزوئلا، 2004-2011 مشاور بودیم، فرموله شد.
- ↩ به بحث من درباره «اتمیسم اقتصاد نئوکلاسیک» در مایکل آ. لبوویتز، بین سرمایه داری و جامعه (نیویورک: نشر ماهانه ریویو، 2020)، فصل مراجعه کنید. 1.
- ↩ بحث گسترده در مورد این سوال را می توان در "هرگز محصول دوم را فراموش نکنید"، فصل 5 بین سرمایه داری و جامعه، همانجا یافت می شود.
- کارل مارکس، "مکاشفه های مربوط به محاکمه کمونیست ها در کلن"، مارکس و انگلس، مجموعه آثار، جلد 11، 403.،
- ↩ کارل مارکس، جنگ داخلی در فرانسه، مارکس و انگلس، مجموعه آثار، جلد 22، 335.
- ↩ فردریش انگلس، "مسئله ده ساعت" (1850)، در مارکس و انگلس، مجموعه آثار، جلد. 10 (نیویورک: انتشارات بین المللی، 1978)، 275.
- ↩ کارل مارکس، گروندریسه (نیویورک: وینتیج، 1973): 494.
- ↩ کارل مارکس، سرمایه، جلد. 1 (نیویورک: کتابهای قدیمی، 1977)، 283..
- ↩ مارکس، سرمایه، 1: 548، 643، 799. 899.
- ↩ کارل مارکس، سرمایه، جلد. 1 (نیویورک: کتابهای قدیمی، 1977)، 772
- ↩ کارل مارکس، سرمایه، جلد. 3 (New York: Vintage Books, 1981): 178; مارکس، سرمایه، جلد. 1: 447.
- ↩[14] مایکل A. Lebowitz، "Protagonism and Productivity"، ماهنامه بررسی، نوامبر 2017.
- ↩ مارکس، گروندریسه: 172; مارکس، سرمایه، 1: 171.
- ↩ مارکس، گروندریسه: 171-2.
- ↩ لبوویتز، آلترناتیو سوسیالیستی: 85-9; مارکس، گروندریسه: 278.
- ↩ مارکس، گروندریسه: 278، 459-60.
- ↩ امیلی کاوانو، اقتصاد همبستگی: ساختن یک اقتصاد برای مردم و سیاره.
- ↩ کارل مارکس، «نظراتی درباره جیمز میل» در مارکس و انگلس، مجموعه آثار، جلد. 3 (نیویورک: انتشارات بین المللی، 1975) 227–28; کارل مارکس، دست نوشته های اقتصادی و فلسفی 1844، در مارکس و انگلس،،، مجموعه آثار، جلد. 3، 302، 304.
- ↩ لبوویتز، آلترناتیو سوسیالیستی: 78-81; مارکس، گروندریسه: 158-59.
- ↩ István Mészáros، Beyond Capital: Towards a Theory of Transition (نیویورک: چاپ ماهانه بررسی: 1995)، 756.
- ↩، 789. ↩ همان،. 764.
- ↩ کارل مارکس، سرمایه، جلد. 1, 711.
- ↩ کارل مارکس، نقد برنامه گوتا، در مارکس و انگلس، آثار برگزیده. جلد 2 (مسکو: انتشارات زبانهای خارجی، 1962)، 24.
- ↩ کارل مارکس، گروندریسه (نیویورک: وینتیج، 1973)، 278.
- ↩ کارل مارکس، سرمایه، ج. 1 (نیویورک: وینتیج، 1977)، 711.
- ↩ کارل مارکس، نقد برنامه گوتا، در مارکس و انگلس، آثار برگزیده، جلد. 2 (Moscow: Foreign Languages Press, 1962)، 22. تحلیل گسترده ای از این سند را می توان در مایکل A. Lebowitz، The Socialist Imperative: From Gotha to Now (نیویورک: انتشارات ماهانه بررسی، 2015)، فصل 2، یافت. "درک نقد برنامه گوتا."
- ↩ مارکس، جنگ داخلی در فرانسه در مارکس و انگلس، درباره کمون پاریس (مسکو: ناشران پیشرفت، 1971)، 75.
- ↩ کارل مارکس، جنگ داخلی در فرانسه، پیشینه، 68-73.
- ↩ کارل مارکس، «نخستین طرح کلی جنگ داخلی در فرانسه»، در مارکس و انگلس، op.cit، 155-56.
- ↩ مارکس، نقد، 32.
- ↩ Mészáros, op.cit., 836.
- ↩، 836.
- ↩ به مایکل A. Lebowitz، The Socialist Alternative: Real Human Development (نیویورک: نشر ماهانه بررسی، 2010)، به ویژه فصل. 6، "راهی برای سوسیالیسم".
- ↩ Mészáros، op. cit, 761; مارکس، نقد، پیشینه، 24.
- ↩ مارکس، گروندریسه، 459-60، 278.
- ↩ مارکس، نقد، 23,24.
- ↩، 25.
- .، 23.
- ↩, 24; کارل مارکس، دست نوشته های اقتصادی و فلسفی 1844، در مارکس و انگلس، مجموعه آثار، جلد. 3 (نیویورک: انتشارات بین المللی، 1975)، 241.
- ↩ مارکس، نقد، 25. کسانی که برای حمایت از استدلال خود برای برخورد با سوسیالیسم به عنوان یک مرحله به نقد مارکس تکیه می کنند، چیزی در مورد نظر مارکس در مورد «استنتاجات»، نقد او از نابرابری یا نکته او در مورد «هیاهو» در مورد توزیع نمی گویند. توسط "سوسیالیست های مبتذل".
- ↩ Mészáros. Op.cit, 817.
- ↩ رجوع کنید به مایکل A. Lebowitz، The Contractions of "Real Socialism": The Conductor and the Conducted (نیویورک: نشر ماهانه ریویو، 2012).
- ↩، 138.
- ↩ به بخش «دیدگاه طبقاتی اقتصاددانان» در همانجا مراجعه کنید. 120-28.
- ↩ برچسب زدن به این دوره به عنوان یکی از دوره های "گذار" به معنای پیروزی آینده است.
- ↩ ساموئل بولز، اقتصاد اخلاقی: چرا مشوقهای خوب جایگزینی برای شهروندان خوب نیستند (نیوهیون: انتشارات دانشگاه ییل، 2016.، 50. همچنین نگاه کنید به مایکل A. Lebowitz، بین سرمایهداری و جامعه (نیویورک: انتشارات ماهانه بررسی، 2021، فصل 8، فراتر از اتمیسم.
- ↩ کارلوس تابلادا، چه گوارا: اقتصاد و سیاست در گذار به سوسیالیسم (سیدنی: راه یاب، 1989)، 92.
- ↩ مارتا و من مفتخریم که مشاهده کنیم چگونه تشویق هوگو چاوز از ابتکارات پایین به مردم (از طریق شوراهای اشتراکی و در کارخانههای احیا شده) امکان توسعه قدرت، غرور و وقار را میدهد - ویژگیهایی که امروز ادامه مییابد، جایی که آنها در پاسخ به پیام او در ونزوئلا کمون میسازند. "comuna o nada." آنچه از چاویسم باقی مانده است به بهترین وجه در تحلیل ونزوئلا [https://venezuelanalysis.com] دنبال می شود. همچنین به Cira Pasqual Marquina و Chris Gilbert، Venezuela: the Present as Struggle (نیویورک: چاپ ماهانه بررسی، 2020) مراجعه کنید.
- ↩ مارتا هارنکر، "ایده هایی برای مبارزه"، 2016، oldandnewproject.net; همچنین نگاه کنید به Lebowitz، 2020، op.cit، فصل 12، "ابزار سیاسی ما نیاز داریم."
- ↩ به تأثیر فقدان شخصیت طبقه کارگر در «سوسیالیسم واقعی» توجه کنید، لبوویتز، تضادهای «سوسیالیسم واقعی»، op.cit.
- ↩ فیدل کاسترو، سخنرانی در دانشگاه هاوانا، 17 نوامبر 2005، cuba.cu
- ↩ هلن یافه، چه گوارا: اقتصاد انقلاب (Houndsmills: Palgrave Macmillan, 2009)، فصول 1-3 passim.
- ↩ کارلوس تابلادا، «خلاقیتهای اقتصادی دل چه»، 25 نوامبر 2004.
- ↩ کارلوس تابلادا، چه گوارا: اقتصاد و سیاست در گذار به سوسیالیسم (اقیانوس آرام و آسیا: راه یاب، 1989)، 93.
- ↩[58] هلن یافه، چه گوارا: اقتصاد انقلاب (Houndmills: Palgrave Macmillan، 2009)، 63.
- ↩ تابلادا، چه گوارا، op.cit, 121.
- ↩ ، 122، 126-7، 133-4.
- ↩ Yaffe, op.cit., 56.
- ↩، 250-1.
- ↩، 49.
- ↩ طبلادا، اقتصاد، op.cit, 135-6, 193; Yaffe, op.cit, 56.
- ↩ طبلادا، op.cit, 136.
- ↩ ، 193، 136.
- ↩ Yaffe, op.cit, 63.
- ↩، 131.
- ، 171، 133.
- ↩، 146-8.
- ↩ همان،.133، 149-50.
- ↩، 138-9، 144-5، 161.
- ↩، 207-16.
- ↩ طبلادا، همان نقل، 200.
- ↩ Yaffe, op.cit, 249.
- ↩.، 85.
- ↩ طبلادا، همان منبع، 172,178،194، XNUMX.
- ↩ Yaffe, op.cit., 67.
- ↩ طبلادا، همان نقل، 201.
- ↩ ، 121-2.
- ↩ Yaffe, op.cit., 263.
- ↩مایکل لبوویتز، تضادهای "سوسیالیسم واقعی": رهبر و هدایت شونده" (نیویورک: انتشارات مانتلی ریویو)، 2012.
- ↩ طبلادا، پیشینه، 41-51.
- ↩ خوان والدس پاز،کوبا: los cambios institucionales que vendrán"، 5 دسامبر 2015 La Haine (مقاله، 2011).
- ↩ با این حال، به طور کلی پذیرفته شده است که افزایش اتکا به بازارها منجر به افزایش نابرابری در این زمان شده است.
- ↩ فیدل کاسترو روز، سخنرانی برای اتحادیه کمونیست های جوان 8th کنگره، هاوانا، 5 دسامبر 2004. خوان والدس پاز در سال 2020 به یاد آورد که یکی دیگر از عوامل بیکاری است. آنها به فیدل گفتند "ما 12 درصد بیکاری داریم" و فیدل گفت "بیکاری در سوسیالیسم؟ خوان والدس پاز، «Las instituciones cubanas tienen una serie de graves desviaciones»، سخنرانی در مرکز یادبود مارتین لوتر کینگ جونیور، ماریانائو، هاوانا، لا تیزا، 3 دسامبر 2021.
- ↩ La Tizza Collective، «ما باید به آینده برگردیم»، (منتشر شده در 15 ژوئیه 2021 به زبان اسپانیایی در کوبا)، بررسی ماهانه، جلد 73، شماره. 8 (ژانويه 2022).
- ↩ مارس کامرون، «نبرد ایدههای کوبا»، هفتهنامه چپ سبز، Np. 667، 10 مه 2006. من به خوبی به یاد دارم که فارغ التحصیلان اخیر مددکاری اجتماعی را دیدم که همگی لباس سفید پوشیده بودند و با افتخار به بالکن کاخ کنوانسیون ها در هاوانا رفتند، جایی که شرکت کنندگان در کنفرانس جهانی سازی در سال 2003 مورد تشویق قرار گرفتند.
- ↩ La Tizza Collective، op.cit;; با این حال، از دیدگاه یک اقتصاددان، این دوره با «سیاستهای مالی و پولی غیرمسئولانه» مشخص شد. پاول ویدال-الخاندرو، "روندهای کلان اقتصادی کوبا و اصلاحات پولی در انتظار". مطالعات کوبا، شماره 47 (2019)، ص 279، 286. انتشارات دانشگاه پیتسبورگ. به طور مشابه، خولیو کارانزا، یکی دیگر از اقتصاددانان برجسته کوبایی، خاطرنشان کرد که نبرد ایده ها «اشکال ناکارآمد و محدودی از مدیریت اقتصادی را بازگرداند» و علاوه بر آن بعد بسیار مثبت آن از نقطه نظر سیاسی و ایدئولوژیک بود. اخبار کوبا، 17 ژوئیه 2021.
- ↩ خوزه لوئیس رودریگز، "تحولات اخیر در اقتصاد کوبا"، مجله بین المللی مطالعات کوبا، جلد. 5، شماره 2 (زمستان 2013).
- ↩ رائول کاسترو روز، http://www.granma.cubaweb.cu/2007/07/27/nacional/artic01.html; فیلیپ پیترز، "گاهشماری از «بهروزرسانی» مدل سوسیالیستی کوبامجله بین المللی مطالعات کوبا، پاییز/زمستان 2012، جلد. 4، شماره 3/4،
- ↩ پیترز، op.cit.
- ↩ پیترز، op.cit. این تغییرات به عنوان «اصلاحات» و یا اصطلاح روسی برای بازسازی، «پرسترویکا» نامیده نمیشوند.
- ↩ به بحث قرارداد اجتماعی در «سوسیالیسم واقعی» در لبوویتز، 2012، فصل 2 مراجعه کنید.
- از دیگر دستاوردهای ارزشمند اجتماعی انقلاب میتوان به خدمات بهداشتی و درمانی رایگان و آموزش رایگان همگانی اشاره کرد.
- ↩ خوان تریانا کوردوی و استفان ویلکینسون، "کارهای زیادی انجام شده، اما باید انجام شود: ارزیابی تحول اقتصادی کوبا تاکنون"، مجله بین المللی مطالعات کوبا، جلد. 5، شماره 2 (زمستان 2013)، 119، 127-8.
- ↩ آل کمپبل، «به روز رسانی مدل اقتصادی کوبا: سوسیالیسم، توسعه انسانی، بازارها و سرمایه داری»، سوسیالیسم و دموکراسی، 2016 جلد. 30، شماره 1، 18.
- ↩ Campbell, op.cit., 18-26; رائول کاسترو، op.cit، 2010.
- ↩ به بحث توضیح لئونتیف در مورد اینکه چرا باید تاریخ را به عقب بنویسیم، در Lebowitz، 2020، فصل 10، «چگونه مسیری به سوی جامعه پیدا کنیم» مراجعه کنید.
- ↩ نمونههای کلاسیکی که اغلب در رابطه با وابستگی مسیر ذکر میشوند عبارتند از تسلط مداوم صفحهکلید Qwerty در رایانهها بر طرحبندی Dvorak [علیرغم برتری دومی]، گیج راهآهن کوچکی که در ابتدا برای راهآهنها نسبت به راهآهنهای وسیعتر که امکان سرعت بیشتر را فراهم میکرد، استفاده شد. پیروزی فرمت VHS بر Betamax در نتیجه اقدامات اولیه مشروط.
- ↩ آنتونی پی مینگوت، "«روشنفکران ارگانیک» معرفتی و نبرد ایدههای کوبا،"یومپو.
- ↩ لبوویتز، 2012، فصل 5، "هادی و نبرد ایده ها در اتحاد جماهیر شوروی".
- ↩ عمر اورلنی، «چگونه میتوانیم قیمتها را کاهش دهیم و تورم را در کوبا متوقف کنیم»، هاوانا تایمز، 29 ژانویه 2022؛ هلن یافه، «میراث ماندگار چه گوارا: نه فوکو، بلکه نظریه ساخت سوسیالیستی»، دیدگاههای آمریکای لاتین، مارس 2009، جلد. 36، شماره 2; سی. خوان تریانا کوردوی و استفان ویلکینسون، "کارهای زیادی انجام شده، اما باید انجام شود: ارزیابی تحول اقتصادی کوبا تاکنون"، مجله بین المللی مطالعات کوبا، جلد 5، شماره 2 (زمستان 2013). خوان تریانا در "Desafios de Consenso Economia"Revist a Alma Mater، 9 اوت، 2021.
- ↩ Triana and Wilkinson, op.cit.
- ↩ رجوع کنید به «اورتور: رهبر و هدایتشده» در مایکل آ. لبوویتز، تضادهای «سوسیالیسم واقعی»: رهبر و هدایتشده (نیویورک: نشر ماهانه بررسی (2012)، 21-7.
- ↩ یکی از مثالهای بارز این است که تعاونیها سالهاست که به عنوان نوعی دارایی اجتماعی پذیرفته شده و وعده داده شده است. با این حال، اسکار فرناندز، اقتصاددان اخیراً اظهار داشت که «متاسفانه هیچ قدرت یا اراده سیاسی یا دانشی برای ترویج راهحلهای مشارکتی وجود ندارد». Revista Alma Mater، "Economía Cubana: Cuatro preguntas urgentesکوبا و اقتصاد.
- ↩ سانچز اوترو آلمانی، «حزب کمونیست کوبا و چالشهای کنونی: تأملاتی در کنگره هشتم حزب»، ماهنامه بررسی، جلد. 73، شماره 8 (ژانويه 2022)، 38.
- ↩ استفان ویلکینسون، "نه پکن و نه هانوی بلکه سوسیالیسم بازار کوبا؟"، مجله بین المللی مطالعات کوبا، پاییز/زمستان 2012، جلد. 4، شماره 3/4، به هشدار ویرانگر سانچز در مورد ایده کپی برداری از چین و ویتنام توجه کنید. Op.cit, 38-9.
- ↩ از جمله ویژگی های دیگری که باید به رسمیت شناخته شود، عوامل جمعیت شناختی مانند جمعیت سالخورده (به ویژه در کشاورزی)، نرخ پایین زاد و ولد (تا حدی به دلیل کمبود مسکن، با چند نسل زندگی مشترک) و مهاجرت جوانان است.
- ↩ سانچز اوترو آلمانی، «حزب کمونیست کوبا و چالشهای کنونی: تأملی در کنگره هشتم حزب»، ماهنامه بررسی، جلد. 73، شماره 8 (ژانويه 2022)، 36-7. آلمانی سانچز به عنوان سفیر کوبا به چاوز نزدیک بود و کتاب هایی در مورد او نوشته بود.
- ↩ Revista Alma Mater، «Economía Cubana: Cuatro preguntas urgentes»، Cuba y la Economía.، op.cit.
- ↩ خوان والدس پاز، "La institucionalidad Cubana tiene una serie de grave desviaciones." لا تیزا، 3 دسامبر 2021.
- ↩ استبان مورالس دومینگوئز، «سرشماری، رنگ پوست و تحلیل اجتماعی»، پورتساید، 11 سپتامبر 2021. همچنین نگاه کنید به مورالس، نژاد در کوبا: مقالاتی در مورد انقلاب و نابرابری نژادی (نیویورک: چاپ ماهانه بررسی، 2012) و لا Problematica Racial en Cuba (هاوانا: سرمقاله خوزه مارتی، 2012.)
- ↩ CUC، پزو قابل تبدیل، که به معنای بازتاب دلار آمریکا بود، به عنوان بخشی از اصلاحات ارزی متوقف شد.
- ↩ همانطور که هنسینگ و هافمن اشاره می کنند، مفهوم این تمایز نژادی (اگرچه توسط دولت کمتر گزارش شده است) را نمی توان اغراق کرد. آنها در این رابطه به استبان مورالس اشاره می کنند که اظهار داشت: «جمعیت کوبا به عنوان یک توده همگن رفتار می شود. این یک خطای غیر قابل محاسبه است.» کاترین هانسینگ و برت هافمن، «ساختار اجتماعی جدید کوبا: ارزیابی لایهبندی مجدد جامعه کوبا 60 سال پس از انقلاب»، مؤسسه مطالعات جهانی و منطقهای آلمان (GIGA) (2019)، شماره 315 (فوریه 2019)، http://www.jstor.com/stable/resrep21213 همچنین به کاترین هنسینگ مراجعه کنید. «وقتی نابرابری های نژادی بازگشت: ارزیابی ساختاربندی مجدد جامعه کوبا 60 سال پس از انقلاب، 20 مارس 2020؛ رافائل بتانکور، "کمک اقتصاد اجتماعی و همبستگی در ساخت سوسیالیسم در کوبا"، در اخبار کوبا، 9 ژوئیه 2020.
- ↩ مایرا اسپینا پریتو و دایما اچواریا لئون، "El cuadro socio-structural emergente de la 'actualización' en cuba: retos a la equidad social" (چارچوب اجتماعی-ساختاری نوظهور "به روز رسانی" در کوبا: چالش های بین المللی)، به مجله اجتماعی بین المللی مطالعات کوبا، جلد. 12، شماره 1، (تابستان 2020)، صص 29-52.
- ↩ یکی از مشکلاتی که در نهایت احتمالاً حل شد) تأخیر در مجوز دادن به تعاونیهای غیرکشاورزی با افراد آموزش دیده حرفهای است. کوبا فارغ التحصیلان دانشگاهی زیادی تولید کرده است. با این حال، همانطور که در سخنرانی خود در دانشگاه هاوانا در نوامبر 2016 استدلال کردم، "استهلاک اخلاقی ظرفیت انسانی ایجاد شده است، همه چیزهای دیگر برابر است، اگر از آن استفاده نشود." جای تعجب نیست اگر این موضوع باعث نارضایتی جوانان شود. لبوویتز، «شخصیت و بهرهوری»، op.cit.
- ↩ Juan Valdés Paz، "· Las instituciones cubanas tienen una serie de graves desviaciones" گفتگو در مارتین لوتر کینگ جونیور. مرکز یادبود، ماریانائو، هاوانا، لا تیزا، 3 دسامبر 2021. والدز پاز در آنجا در مورد مشاوران اقتصادی کوبا اظهار نظر می کند: «رفیق مارینو موریلو می تواند دو ساعت در مورد هر تعداد مشکل بدون اشاره به هیچ پیامد اجتماعی صحبت کند. وقتی اقتصاددانان صحبت می کنند، امر اجتماعی هرگز ظاهر نمی شود.
- ↩ نمونه مشابهی در Manzanillo بود، جایی که نوجوانان جوان پس از هفت روز بی آب بودن منطقه دست به تظاهرات زدند. کمونیست ها، "از کوبا: شرحی از تظاهراتپیوندها: مجله بین المللی تجدید سوسیالیستی.
- ↩ هلن یافه، "کوبا پس از اعتراضات 11 ژوئیهدانشگاه آمریکایی، واشنگتن دی سی. یافه گزارش می دهد که شعارها و پلاکاردهایی که خواستار اعتراضات بودند ظاهراً در ساعت 9.am (قبل از تظاهرات در سن آنتونیو) در وب سایت ها ظاهر شد.
- ↩ Op.cit.. همان نکته توسط لا تیزا کالکتیو، که اشاره کرد که "به حاشیه رانده ترین بخش" توسط "برنامه سیاسی ضد انقلاب بسیج شده است." ما باید به آینده برگردیم، ماهنامه بررسی، جلد. 7 3، شماره 8 (ژانويه 2022)، 23-4
- ↩ "Desafios del Consenso," op.cit
- ↩ Everleny، "چگونه می توانیم قیمت ها را کاهش دهیم و تورم را در کوبا متوقف کنیم"، op.cit.
- ↩ Revista Alma Mater، "Economía Cubana: Cuatro preguntas urgentesکوبا و اقتصاد. https: elestadocomotal.com.
- ↩ ویسنته مورین آگوادو، "چگونه کوبا می تواند از خاکستر پس از کووید-19 برخاست؟"، هاوانا تایمز، 12 مه 2020.
- ↩ Yaffe, op.cit
- ↩ CubaNews، 21 نوامبر 2021.
- ↩ مایکل هرناندز، OnCubaNews، 13 اکتبر 2021.
- ↩ دیاز کانل، "ما آماده و مایل به انجام هر کاری هستیم تا از مقدس ترین چیزها دفاع کنیم، آنچه ما را متحد می کند"، CubaNews، 26 اکتبر 2021؛. دیاز کانل در لاس توناس و هولگین: «همه چیز باید از مردم شروع شود، از مشارکت مردم»، کوبا نیوز، 10 دسامبر 2021؛ دیاز کانل: «توسعه سیاستی برای توجه به جوانان از مهمترین دولت ها است. پروژه های در دست اجرا، Granma 23 فوریه 2022/
- ↩ فیدل رندون ماتینزو، "CDRها فرآیند احیا و تقویت ماموریت های خود را انجام خواهند داد." ACN [خبرگزاری کوبا]، 01 آوریل 2022؛ Yenia Silva Correa "کشور در همسایگی خود رشد می کند" | [ایمیل محافظت شده] 1 آوریل 2022; جراردو هرناندز نوردلو، ما باید سازمان را با خلاقیت و اشتیاق احیا کنیم،» ACN، 28 سپتامبر 2021.
- ↩ یایما پویگ منسس، "کوبا توسعه خود را متوقف نخواهد کرد"، CubaDebate، 27 آوریل 2022.
- ↩ والدس پاز اظهار داشت که "ما سوسیال دموکرات های زیادی داریم: "در نهایت امپراتوری آنقدر بد نیست، ما باید آن را حل کنیم، این اجتناب ناپذیر است، ما باید عینی باشیم، باید واقع بین باشیم..." و گفتمانی شروع می شود. به نام "رئالیسم" ظاهر می شود." op.cit.,
- ↩ کارلوس تابلادا، «خلاقیتهای اقتصادی دل چه»، op.cit.
- ↩ همچنین نگاه کنید به مصاحبه در سال 2014، مایکل A. Lebowitz، "کوبا نیاز به آزادسازی خلاقیت دارد انرژی"هاوانا تایمز، 28 مارس 2014.
- ↩ یایما پویگ منسس، "دیاز کانل: دگرگونی های استراتژی اقتصادی - اجتماعی باید به سوسیالیسم پاسخ دهد" | [ایمیل محافظت شده], آوریل 25، 2022
- ↩ CubaDebate: "رئیس جمهور کوبا: ما از محله ها حمایت می کنیم، نه مداخله در آنها"، ترجمه والتر لیپمن، کوبانیوز، 18 اوت 2021
- ↩ رنه تامایو، «دیاز کانل در لاس توناس و هولگوین: همه چیز باید از مردم شروع شود، از مشارکت مردم» Cubadebate، 09 دسامبر 2021. ترجمه والتر لیپمن، Cubanews 12 دسامبر 2021
- ↩ دیاز کانل، "ما آماده و مایل به انجام هر کاری هستیم تا از مقدس ترین چیزها دفاع کنیم، آنچه ما را متحد می کند." Op. cit.، تأکید مارتا را بر نیاز به فضا برای شخصیت اصلی که ظرفیت انسانی را ایجاد می کند را به یاد بیاورید، همچنین نگاه کنید به Lebowitz، "The Political Instrument as Revolutionary Pedagogue"، 171-5، Lebowitz، (2020)، op. cit.
- ↩ هارنکر، «ایدههایی برای مبارزه»، op.cit. لبوویتز، همان، 140. ↩ آلمانی سانچز، op. cit, 41.
- ↩ گرانما، 27 آوریل 2021، "آموزش برای تقویت کنترل داخلی و پیشگیری از جرم" این بدان معنا نیست که دیاز کانل خود از گسترش کلی مشارکت دموکراتیک از پایین در محل کار حمایت نمی کند. در واقع، در مصاحبه اخیر، او موضع خود را اینطور خلاصه کرد: "ما از نیاز به گسترش روزافزون دموکراسی بر اساس مشارکت و کنترل مردم در جامعه خود دفاع می کنیم." مانولو دی لس سانتوس، "ما پیروز خواهیم شد: گفتگو با رئیس جمهور کوبا میگل دیاز-کانال"، کانترپانچ، 8 آوریل 2022.
- ↩ در اینجا سؤالات مارتا را که در ابتدای این مقاله مطرح کرد، به یاد بیاورید.
- ↩ Mauricio Betancourt، "تأثیر آگرواکولوژی کوبا در کاهش شکاف متابولیک: رویکرد کمی به تولید غذای آمریکای لاتین"، تغییرات جهانی محیطی، 25 ژوئن 2020.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا