ایندیپندنت لندن گزارش می دهد که جف سشنز، دادستان کل در حال برنامه ریزی برای جرم انگاری گزارش اطلاعات طبقه بندی شده دولتی است. قطعه، ارزش بررسی اینجا را دارد، گزارش می دهد که وزارت دادگستری "در حال بررسی سیاست های احضار خبرنگاران در طول تحقیقات درز افشای اطلاعات فدرال است، که نشان می دهد دولت ایالات متحده ممکن است تاکتیک های تهاجمی تری را برای تلاش و وادار کردن خبرنگاران به شناسایی منابع خود در نظر بگیرد."
ایندیپندنت به نقل از سشنز، که به خبرنگاران اعلام کرد که «یکی از کارهایی که ما انجام میدهیم، بازنگری در سیاستهایی است که بر احضاریههای رسانهای تأثیر میگذارد. ما به نقش مهم مطبوعات احترام می گذاریم و حمایت خود را خواهیم کرد. اما، نامحدود نیست. آنها نمی توانند زندگی را بدون مجازات در معرض خطر قرار دهند.» این بیانیه، مانند بسیاری از هر آنچه که از زبان اعضای این دولت بیرون می آید، در ظاهر پوچ است، نه اینکه به نقض آشکار آزادی مطبوعات در متمم اول قانون اساسی اشاره کنیم.
دشوار است که بدانیم دولت تا چه اندازه در تلاش برای اجرای این حمله به آزادی مطبوعات جدی است. فاشیستهای بدجنسی که شرکت ترامپ را اداره میکنند – که از خود ترامپ شروع میشود – عمدتاً احمقانه هستند و اقدامی ناچیز دارند. بسیاری از آنچه ترامپ و دولتش به خبرنگاران می گویند، خارج از ارزش شوک اولیه آن، ارزش کمی دارد. و بیشتر توئیتهای ترامپ فقط یک ترفند برای نگه داشتن دولت در راس چرخه اخبار 24 ساعته است، گویی دوره ریاستجمهوری رئیسجمهور صرفاً یک دوره طولانی از «شاگرد» است.
اما نشانه های اولیه وجود دارد که ترامپ ممکن است این بار جدی باشد. وزارت دادگستری با هدایت ریچارد نیکسون درونی خود، شروع به سرکوب افشای اطلاعات از کاخ سفید به مطبوعات می کند. به گزارش ایندیپندنت، «آقای. Sessions به Rod Rosenstein معاون دادستان کل دستور داده است که بر تمام تحقیقات نشت طبقه بندی شده نظارت کند و بر هر مورد نظارت کند. وزارت دادگستری همچنین تعداد تحقیقات نشت فعال را سه برابر می کند، در حالی که FBI منابع بیشتری را برای سرکوب نشت ها اختصاص می دهد. او گفت که چهار نفر قبلاً به افشای غیرقانونی مطالب طبقه بندی شده یا مخفی کردن تماس با افسران فدرال متهم شده بودند.
اگر سشنز و ترامپ در مورد حمله به خبرنگاران جدی باشند، بلافاصله سؤالات حقوقی جدی در مورد تلاش های اجرایی برای سانسور مطرح می شود. بدیهی است که ذکر این نکته ضروری است که زبان متمم اول به صراحت بیان میکند که «کنگره هیچ قانونی برای محدود کردن آزادی بیان یا مطبوعات وضع نخواهد کرد». برای کسانی که با قوانین عرفی و سابقه قانونی آشنا نیستند، این حمایت از روزنامه نگاران علیه ایالت ها و قوه مجریه اعمال می شود، نه فقط کنگره.
در پرونده Near v. Minnesota (1931)، دادگاه عالی حکم داد که مقامات ایالتی نمیتوانند با سانسور اخبار، در برابر روزنامهنگاران «احتیاط قبلی» اعمال کنند. در عوض، این به روزنامه نگاران و سردبیران بستگی داشت که تصمیم بگیرند که آیا محتوای خبری جنجالی "رسوایی" یا "بدخواهانه" تلقی شود. در سال 1971، دادگاه عالی ضربه ای به دولت نیکسون و تلاش های آن برای سانسور گزارش های مربوط به اسناد پنتاگون وارد کرد. در دادگاه نیویورک تایمز علیه ایالات متحده، دادگاه حکم داد که قوه مجریه هیچ قدرتی برای اعمال محدودیت قبلی در برابر روزنامه نگاران ندارد، به ویژه زمانی که حق عمومی قانع کننده ای برای اطلاع از اطلاعات طبقه بندی شده وجود دارد که دروغ ها و فریب های دولتی را افشا می کند.
دادگاه در نیویورک تایمز علیه ایالات متحده واضح بود که سانسور تنها در صورتی مجاز است که محتوای گزارش شده مستقیماً زندگی آمریکایی ها را تهدید کند. به عنوان مثال، اگر یک گزارشگر اطلاعات خاصی در مورد مواضع نیروها در میدان ارائه دهد، که منجر به مرگ یک سرباز شد، دولت فدرال می تواند در آینده داستان های مشابه را به نام منافع "امنیت ملی" سانسور کند.
البته هیچ «نیروی در میدان» وجود ندارد که سشنز یا ترامپ توجه خود را به آن جلب کرده باشد که در نتیجه اطلاعات طبقه بندی شده درز کرده کشته شدند. این بدان معناست که ادعاهای سش در مورد ارتقای امنیت ملی از مشروعیت کمی برخوردار است و احتمالاً در صورت اصرار این دولت بر ادامه تهدیدات خود علیه خبرنگاران در دادگاه لغو خواهد شد.
چیزی که سشنز و ترامپ ظاهراً از قلم انداختهاند یا شاید برایشان اهمیتی ندارد، این است که اگرچه مقامات فدرال ممکن است از نظر قانونی در تلاشهایشان برای افشای اطلاعات محافظت نشوند، اما شکی نیست که خود خبرنگاران حتی تحت حمایت متمم اول قانون اساسی قرار دارند. وقتی نوبت به انتشار اطلاعات طبقه بندی شده می رسد. تمام هدف مطبوعات گزارش در مورد موضوعاتی است که مردم حق دارند در مورد آنها مطلع شوند. دموکراسی زمانی امکان پذیر نیست که مقامات آزادانه گزارش های خبری را بدون مجازات سانسور کنند و در نتیجه افکار عمومی را از فریبکاری رسمی و غیرقانونی ها بی خبر نگه دارند.
علیرغم اهمیت مطبوعات آزاد برای ترویج دموکراسی، تعداد کمی از آمریکایی ها آنقدر ساده لوح هستند که تصور کنند رسانه های جمعی در ایالات متحده وظیفه حیاتی اطلاع رسانی عمومی را انجام می دهند، به ویژه وقتی صحبت از افشای اطلاعات غلط و دروغ های رسمی به میان می آید. روزنامهنگاران مدتهاست که در بستر رسمی بودهاند، زیرا مطالعات دانشگاهی بیشماری نشان میدهد که چگونه رسانههای خبری بهطور سیستماتیک به صدای دولت از طریق «سوگیری منبع رسمی» امتیاز میدهند. این به معنای به حاشیه راندن صدای شهروندان - به ویژه آنهایی است که باورهایشان خارج از طیف دو حزبی نظرات "قابل قبول" است.
هنگامی که دولت های اقتدارگرا (به ویژه دولت های غیر متحد) به طور فعال اخبار را سانسور می کنند، مقامات سیاسی غربی فریاد می زنند و از سرکوب آزادی بیان و دموکراسی ابراز تاسف می کنند. اما وقتی روزنامهنگاران آمریکایی داوطلبانه گزارشهای خود را به تناسب برنامههای رسمی در واشنگتن کوتاه میکنند، ما به سختی کلمهای از روشنفکران یا مقامات غربی در مورد تبلیغات در اخبار میشنویم. هر دو سیستم - چه سانسور اقتدارگرا یا خودسانسوری داوطلبانه - نقش تبلیغاتی را از نظر تقویت صداهای رسمی و سرکوب مخالفان ایفا می کنند. اما در گفتمان غربی این موضوع به رسمیت شناخته نشده است.
اگر روزنامه نگاران آمریکایی به سادگی از تمرکز گزارش های خود از سیاست ایالات متحده در اطراف کنگره و کاخ سفید دست بردارند، روزنامه نگاری غربی بسیار بهبود می یابد. در عصری که چرخش رسمی دیگر پنهان نمیشود و دولت ترامپ آشکارا حقایق را تحقیر میکند، با اتلاف وقت در نشستهای تبلیغاتی آشکار در کاخ سفید یا گوش دادن به سخنان سناتورهای جمهوریخواه که تلاش میکنند پوشش دهند، چیز چندانی به دست نمیآید. برای رئیس جمهور در حالی که شخصیت خود را حفظ می کند. برای خبرنگاران بسیار بهتر است که به سادگی از دبیر مطبوعاتی کاخ سفید در مورد هر بیانیه رسمی مزخرفی که دولت می خواهد آن روز منتشر کند فکس بفرستند و سپس به کار بر روی گزارش واقعی بپردازند.
خبرنگاران میتوانند به جای مبارزه برای زبالههای دفتر بیضی شکل، منابع خبری خود را متنوع کنند، از اطلاعات روشنفکران، دانشگاهیان، گروههای شهروندان، دیدگاههای خارج از کشور و سایر بازیگران غیردولتی استفاده کنند. مزیت این رویکرد برای گزارشدهی به اندازه کافی آشکار است: در حالی که مقامات هنوز فرصتی برای بیان دیدگاههای خود دارند، خبرنگاران کیفیت گفتمان را با ترکیب نه تنها دیدگاههای قدرتمندان، بلکه کسانی که از قدرت سیاسی خارج شدهاند را بهطور اساسی بهبود میبخشند.
اما حقیقت ماجرا این است که رسانه های شرکتی هیچ علاقه ای به تعریف مجدد معنای گزارش اخبار ندارند. کسانی که صاحب این رسانهها هستند مدتهاست که به منظم کردن تولید اخبار خود رضایت میدهند - در نتیجه جریان ثابتی از سود تبلیغاتی را تضمین میکنند - از طریق یک سبک گزارش تسمه نقاله که در آن مقامات به خبرنگاران میگویند چه چیزی را گزارش کنند، و خبرنگاران وانمود میکنند که تقویت آنها از رسمی است. دیدگاه ها پوشش "عینی" و "بی طرفانه" را تشکیل می دهند. این رسانه ها آنقدر ناامیدانه با وضعیت موجود پیوند خورده اند که حتی نمی توانند خود را از رابطه آشکارا توهین آمیزی که بین دولت ترامپ و سپاه مطبوعاتی کاخ سفید ایجاد شده است، رها کنند. این مدل روزنامه نگاری از نظر فکری و اخلاقی ورشکسته است، و به نظر می رسد اکثر آمریکایی ها با توجه به اعتماد کمی که به واشنگتن یا اخبار دارند، آن را می دانند.
گفتگوی بسیار مورد نیاز در مورد چگونگی بهبود روزنامه نگاری وجود دارد که انجام نمی شود. لباسهای خبری شرکتها هرگز خط راه خود را تغییر نخواهند داد، اما هنوز هم ارزش دارد که در مورد اینکه یک سیستم رسانهای واقعا مستقل واقعاً چه شکلی است، بحث کنیم. گفتوگوی عمیقتر در مورد اینکه کجا باید از اینجا برویم باید منتظر زمان دیگری بود، اما من فکر میکنم یک نکته مهم در اینجا ارزش تاکید دارد این است که ما شدیداً نیاز داریم که از گزارشدهی بهعنوان تنگنگاری رسمی دور شویم و به سمت آن برویم. گزارشی که بر صداقت و دقت تاکید دارد.
من نمیخواهم یک گزارش «اخبار» بخوانم که به سادگی به من میگوید دموکرات A و جمهوریخواه B میخواهند من چه فکر کنم. نیویورک تایمز و سایر رسانه های شرکتی کار فوق العاده ای در این زمینه انجام می دهند. اما این باید بخش بسیار کوچکی از گزارش باشد. قلب گزارشهای مدرن ابتدا باید بر ارائه تصویری کاملتر از دیدگاههای سیاسی آمریکاییها تأکید کند، نه تنها کسانی که اعتقادات دو حزب اصلی را که به طور فزایندهای نامحبوب میشوند، بلکه نیمی دیگر از مردم را نیز که به طور فزایندهای نسبت به سیاست آمریکا ناامید میشوند، طوطیسازی میکنند. و نسبت به نظامی که معتقدند منافع و نیازهای مردم را تامین نمی کند ابراز بی علاقگی می کنند.
ثانیاً، روزنامهنگاری باید به جای تکرار غیرانتقادی بیانیههای رسمی، بر حقیقتسنجی و ارزیابی صحت اظهارات رسمی تأکید کند. خبرنگاران تازه شروع به انجام این کار کرده اند، عمدتاً از زمانی که ترامپ به شهرت سیاسی ملی رسید. اما این تاکید جدید بر بررسی حقایق تنها به این دلیل اتفاق میافتد که اظهارات رئیسجمهور در ظاهر بسیار پوچ و مغالطهآمیز است، که نادیده گرفتن دروغهای او هر گونه اعتبار باقیمانده در اخبار را تهدید میکند. بهجای بررسی نیمهدلی واقعیت، ما به نوع جدیدی از روزنامهنگاری نیاز داریم که متعهد به تحقیقات جدی و منظم نه تنها درباره دروغهای آشکار رسمی، بلکه درباره اطلاعات غلط رسمی و نیمهحقیقتهای معمولی باشد که مدتهاست بر پیامهای هر دو تسلط داشته است. احزاب سیاسی.
فریادهای سوگیری ناگزیر با هر تلاش جدی برای ترویج روزنامه نگاری مستقل و تحقیقی همراه خواهد بود. اما اگر دولت ترامپ قصد دارد رسانه ها را شیطانی جلوه دهد و گزارش های انتقادی را جرم انگاری کند، روزنامه نگاران چه چیزی را از دست خواهند داد؟ در زمانی که مقامات سیاسی در حال تشدید حملات اقتدارگرایانه و فاشیستی خود علیه رسانه ها هستند، گزارش های آمریکایی باید از اتکای برده وار خود به منابع رسمی دور شوند. اگر این به معنای دور شدن از یک سیستم رسانه ای شرکتی است که به طور جدایی ناپذیری با سالن های قدرت سیاسی مرتبط است، همین طور باشد.
روزنامهنگاری غیرانتفاعی و با تامین مالی مالیاتدهندگان مزایای جدی نسبت به مدل روزنامهنگاری انتفاعی کنونی فراهم میکند، زیرا امکان حذف تبلیغات شرکتی و فشارهای تجاری بر خبرنگاران را فراهم میکند، در حالی که همچنان از آزادی روزنامهنگاران در برابر سانسور دولتی محافظت میکند (آزادی مطبوعات قبلاً در قانون اساسی ایالات متحده و از طریق حمایت های قانونی مرسوم دادگاه ها تدوین شده است). در عصری که شهروندان خواستار اطلاعات رایگان هستند و دیگر نمیخواهند بهعنوان مخاطبان اسیر رسانههای چاپی، آنلاین و تلویزیونی انتفاعی باشند، مصرف رسانههای سنتی با بودجه تبلیغکنندگان به سرعت در حال کاهش است. از آنجایی که دایناسورهای قدیمی مطبوعات آمریکایی شروع به محو شدن می کنند، ما نیاز فوری داریم که بحثی را در مورد چگونگی گردآوری اخبار در آینده آغاز کنیم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا