این روزها بودن در اسرائیل مانند همیشه عجیب است: یک ماشین نظامی اسرائیلی که روزانه فلسطینی ها را می کشد، با جامعه ای پیوند خورده است که هر روز انسانیت آنها را انکار می کند. هر چه اسرائیل فلسطینیان را بیشتر مجازات می کند، زیرساخت های اساسی آنها را ویران می کند، نهادهای اجتماعی آنها را ریشه کن می کند، آنها را به وحشت می اندازد، و آنها را مجبور می کند که در ترس و ناامیدی زندگی کنند، نخبگان اسرائیل و چهارمین ارتش قوی آن در جهان بیشتر به فکر وسواس فکری برای کوتاه مدت اولیه فلسطینی هستند. - موشک بردی مانند «قسام» (که کمترین آسیب را وارد می کند و تهدیدی جدی برای جان یا مال نیست) یا «مغز ترور» مانند خالد مشعل، رهبر تبعیدی حماس. در مورد کشتار تعداد زیادی خانواده توسط ارتش اسرائیل در غزه تردید ایجاد می کند (یا به طور صریح آن را رد می کند). دستگیری غیرقانونی ده ها نماینده و مقامات فلسطینی منتخب دموکراتیک را مشروع می داند. و فلسطینی ها را ملتی تروریست معرفی می کند که به دنبال ریشه کنی اسرائیل هستند. در یک چرخش منطقی استعماری، اسرائیل فلسطینی ها را متهم می کند که می خواهند دقیقاً همان کارهایی را که خود اسرائیل به طور معمول و سیستماتیک با فلسطینی ها انجام می دهد با آنها انجام دهد: نابودی جامعه آنها، انکار حقوق ملی و دموکراتیک آنها و غیرانسانی کردن آنها.
پس برای اسرائیل، فلسطینی بودن امروز مافوق بشری است. بنابراین نژادپرستی در سیاست و جامعه اسرائیلی موجود است. تصور کنونی از ملیت اسرائیل بر این مفهوم استوار است که یهودیان اسرائیلی انسان های برتری هستند. آنها مستحق تمام حقوق و امتیازاتی هستند که به طور سیستماتیک از دیگران سلب می شود. و از همین جا، برداشت کنونی از امنیت اسرائیل سرچشمه می گیرد، که تا حد زیادی نیز خاص است: برای اینکه اسرائیلی ها در امنیت و امنیت باشند، فلسطینی ها باید در یک وضعیت اشغال دائمی، ناامنی و ترس زندگی کنند. قدرت نظامی، توسعه طلبی و جنگ ابزارهای معمول اسرائیل برای دستیابی به این اهداف بوده است. بنابراین، سیاست اسرائیل هرگز به طور جدی به این گزینه فکر نکرده است که صلح و امنیت اسرائیل باید بر اساس مفهوم امنیت، آزادی و استقلال فلسطین باشد. بنابراین، در جامعه استعماری مانند اسرائیل، مفاهیم جهانی برابری و متقابل متاسفانه وجود ندارند. و نخبگان اسرائیلی مسئول اصلی این امر هستند. برای حفظ امتیازات استعماری خود در سرزمینهای اشغالی فلسطین، جامعه اسرائیل را مجبور کرده است در چیزی زندگی کند که آویشا ارلیش، جامعهشناس اسرائیلی به درستی آن را «جامعه جنگ دائمی» مینامد که بر پایه ساخت اعراب و فلسطینیها به عنوان دشمنان ملی است. بنابراین، جنگ و اشغال نه تنها ابزاری برای درهم شکستن و انکار حقوق ملی فلسطینیان در تعیین سرنوشت هستند، بلکه در خدمت یک هدف داخلی آشکار نیز هستند. آنها ابزاری برای خودسازی اسرائیل هستند: نظامی کردن جامعه اسرائیل برای تداوم تسلط داخلی بر رویه های استعماری اسرائیل ضروری است. به جامعه اسرائیل پیوسته تلقین می شود که این باور را داشته باشد که در یک وضعیت دائمی درگیری وجودی با فلسطینی ها وجود دارد، و این به منظور دیدار و تحقق بخشیدن به سیاست های استعماری و اهداف استعماری خود در زمینه مصادره و گسترش زمین توسط نخبگان اسرائیلی (نظامی کردن جامعه اسرائیل نیز یک امر است). پیش شرط لازم برای ایفای نقش به عنوان ناظر ایالات متحده و خدمت به منافع امپریالیستی آمریکا در منطقه). یکی از نتایج مهم چنین برنامه تهاجمی مستمر این است که اسرائیل تبدیل شده است، همانطور که گیدئون لوی اخیراً آن را بیان کرده است. هاآرتص (26 مارس 2006)، "یک ملت نژادپرست." او قبل از انتخابات اسرائیل به این نتیجه رسید که یک حزب سیاسی یهودی در کنست وجود ندارد که معتقد است فلسطینی ها انسان های برابر یا شریک برابر در صلح هستند. چنین نژادپرستی را میتوان در غیاب غمانگیز اردوگاه صلح مردمی اسرائیل امروز نیز ارزیابی کرد: هیچ تظاهرات گستردهای در اسرائیل برای اعتراض به گلوله باران بیپایان غیرنظامیان در غزه در دو هفته گذشته برگزار نشد. مخالفت های مردمی به وضوح در میان اسرائیلی ها وجود ندارد. اگرچه اکثریت قابل توجهی از آنها (60٪) از آزادی اسرای فلسطینی در ازای سرباز اسیر اسرائیلی (همانطور که حماس پیشنهاد کرده است) حمایت می کنند، موضع آنها منفعل و فلج است. آن تظاهراتی که در اسرائیل در اعتراض به وحشیگری ارتش در غزه برگزار شد، یا ابراز خشم خودجوش اقلیت بود (مانند تظاهرات اخیر در مقابل خانه رئیس ستاد ارتش اسرائیل دان هالوتز در تل آویو) یا تظاهراتی که سازماندهی شده بودند. توسط اقلیت فلسطینی در اسرائیل (در حیفا، ناصره و روستاهای جلیل). به نظر می رسد که هیچ مخالفت عمومی یهودی و اسرائیلی مشروع نیست، زمانی که جان یک سرباز اسرائیلی در خطر است، مانند کشته شدن ده ها فلسطینی (تنها در 16 ساعت گذشته 24 نفر)، زخمی شدن صدها نفر، و بمباران سواحل. ، پل ها، مزارع، خانه ها، نیروگاه ها و جاده ها با سکوت بدبینانه و همدستانه پذیرفته می شود.
همچنین پیشنهادهای به ظاهر بی پایان صلح فلسطین که حداقل در ماه گذشته از فلسطین اشغالی ارائه شده است، تکذیب شده است. سند زندانیان توسط دولت اسرائیل یا به عنوان "بی اهمیت" یا تلاش دیگری برای مشروعیت بخشیدن به تروریسم و نابودی کشور اسرائیل مورد حمله قرار گرفته است! با اجماع بین المللی (که توسط اسرائیل و ایالات متحده رد شده است) برای پایان دادن به اشغال غیرقانونی، برچیدن شهرک ها، ایجاد یک کشور فلسطینی در غزه و کرانه باختری (با پایتختی بیت المقدس شرقی) و رعایت قوانین و قطعنامه های بین المللی در مورد مشکل پناهندگان فلسطینی، سند اسرا توسط دولت فلسطینی تحت کنترل حماس به تصویب رسیده است. پس از آن که بمبهای اسرائیل بر غزه فرود میآیند، فلسطینیها بار دیگر نشان دادهاند که میتوانند و مایلند تا حل و فصل مسئله فلسطین را به شیوهای مسالمتآمیز در نظر بگیرند. پیشنهاد صلح نیز به وضوح توسط نخست وزیر هنیه در این نشست بیان شده است واشنگتن پست (11 ژوئیه 2006)، با متواضعانه از آمریکایی ها می خواهد که از همان حقوقی که کشورهای مستقل و مستقل برخوردارند حمایت کنند: «زندگی در صلح، عزت و تمامیت ملی» و ایجاد «صلح عادلانه و دائمی» با اسرائیل. در واقع، منطقی است که بگوییم در چند هفته گذشته حماس آنچه را که یکی از استراتژیست های اسرائیلی قبل از تهاجم سال 1982 به لبنان با اشاره به ساف، «حمله صلح» نامیده بود، آغاز کرده است. و این تشبیه قدرتمند و شوم است: وقتی اسرائیل با آتشبس حماس (که مانند آتشبس قبلی ساف در سالهای 1981-82 بیش از یک سال به طول انجامید) و صلح واقعی «تهدید» میشود، راه خود را برای خروج از یک توافق دیپلماتیک بمباران میکند. سال 2006 ممکن است تکرار سال 1982 در این زمینه باشد. و اگر اسرائیل در سال 1982 از تلاش برای ترور سفیر اسرائیل در آرگوف لندن توسط گروههای فلسطینی که آتشبس سازمان آزادیبخش فلسطین را امضا نکرده بودند، بهعنوان بهانهای برای به راه انداختن تهاجم از پیش برنامهریزیشده به لبنان برای سرکوب ساف استفاده کرد، در این صورت دستگیری سرباز گیلاد شالیت در سال 2006 نیز برای تهاجم مجدد به غزه که ماهها قبل از عملیات نظامی کرن شالوم برنامه ریزی شده و اشاره شده بود مورد سوء استفاده قرار گرفته است. در مواجهه با صلح واقعی، اسرائیل با راه اندازی جنگ پاسخ می دهد: و «جامعه جنگ دائمی» به طور فعال بازتولید می شود. در نتیجه، یک جامعه صلح دائمی مانند همیشه طرد شده و توهمی است.
با شنیدن بمباران بی وقفه جنوب لبنان در واکنش به حادثه نظامی امروز (12 ژوئیه) حزب الله در شمال اسرائیل (که جزئیات آن هر ساعت آشکار می شود)، به راحتی می توان نتیجه گرفت که یک ماجراجویی نظامی گسترده و وحشیانه در لبنان نیز در جریان است. افق اگر حزب الله به دنبال وادار کردن اسرائیل به آزادی اسرای غیرقانونی لبنانی است که هنوز در زندان های اسرائیل اسیر است، به احتمال زیاد رده های نظامی اسرائیل با اعمال قدرت نظامی اسرائیل علیه یک کشور بی دفاع دیگر عرب پاسخ خواهند داد. در حال حاضر: آینده نزدیک تاریک به نظر می رسد، زیرا طردگرایی اسرائیل و منطق نظامی حاکم است.
* آویشای ارلیش، «اسرائیل: درگیری، جنگ و تغییرات اجتماعی»، در کالین کریتون و مارتین شاو (ویرایشگران)، جامعه شناسی جنگ و صلح، نیویورک، شریدان هاوس، 1987، pp121-142.
بشیر ابو منه در کالج بارنارد نیویورک تدریس می کند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا