در عراق چه خبر است؟
وقایع به ظاهر مهم در چند ماه اخیر، امضای توافقنامه «وضعیت نیروها» آمریکا و عراق - که به عنوان تاریخ قطعی خروج ایالات متحده عنوان می شد - و انتخابات استانی عراق - که به عنوان یک گام بزرگ رو به جلو عنوان شد. دموکراسی و ثبات - تصاویر درخشان آنها تقریباً بلافاصله توسط غرغر شوم در راهروهای قدرت در مورد تهدیدهای مداوم علیه صلح، ثبات و خروج ایالات متحده مخدوش شده است. به نظر میرسد رسانههای شرکتی حتی نسبت به گذشته مبهمتر شدهاند - کاهش پوشش و اختصاص خبرنگاران به عراق که اغلب به نظر میرسد فقدان پیشینه را با فقدان پیچیدگی سیاسی ترکیب میکنند (به استثنای چند مورد قابل توجه - آنتونی شادید بینظیر را واشنگتن پست پس از یک وقفه طولانی به عراق بازگشت. با این حال، پرتوهای نور معمولی از خارج از نهاد رسانه ای وجود داشته است - در مدت کوتاهی که من بینش واقعی را از (موثق قدیمی) دریافت کردم. خوان كول, دهر جمیل (بازگشت در بغداد با گزارش های روی زمین)، ریدار ویسر (که به نظر می رسد همه چیزهایی را که در استان های شیعه نشین جنوب بغداد اتفاق می افتد می داند) و همین الان، رابرت دریفوس آگاه و آگاه است. کشور مقاله در مورد انتخابات اخیر
انتخابات در واقع موضوعی شایسته برای بررسی بیشتر است. مانند خیلی چیزهای دیگر، باید منتظر بمانیم تا اهمیت واقعی آنها را بدانیم. پیامدها خواهد شد شروع به ظاهر شدن کند زمانی که حکومت های استانی تشکیل می شوند و خیلی دیرتر شروع به اقدام می کنند. اما - طبق معمول - ما می دانیم که برداشت رسانه های جریان اصلی به شدت اشتباه است. برای اینکه به خوبی به آنچه تاکنون می دانیم، نگاهی بیندازید مقاله دریفوس. وی در میان دیگر مسائل و حقایق، دو نکته قابل توجه را بیان می کند که قابل تحلیل است.
اولاً، انتخابات به این معنا نیست که افکار عمومی عراق نسبت به حضور ایالات متحده شروع به نرم شدن کرده است. رسانهها قویاً گفتهاند که احزاب برنده طرفدار آمریکا بودند، از حزب الدعوه، نخستوزیر مالکی گرفته تا تشکلهای جدید به رهبری ایاد علاوی، نخستوزیر سابق تحت حمایت ایالات متحده و ابراهیم الجعفری تا رهبران سیاسی جنبش بیداری. ، که اعضای آن در دو سال گذشته در لیست حقوق و دستمزد ایالات متحده بوده اند. اما همه این «متحدان» بر روی پلتفرمهای آشکارا ضد آمریکایی اجرا میکردند. مالکی کل کمپین خود را ساخت در مورد ادعای اعتبار برای وادار کردن ایالات متحده به موافقت - در مذاکرات توافقنامه SOFA - برای خروج کامل همه نیروها از شهرهای عراق تا ژوئن امسال و از کل کشور تا دسامبر 2011. از ابهام - هر دو به طور غیرقابل تغییری با اشغال مخالف بوده اند، زیرا هر یک به نوبه خود بدون تشریفات توسط مقامات اشغالگر ایالات متحده کنار گذاشته شدند. رهبران بیداری هرگز از اظهار تضاد خود با حضور ایالات متحده دست برنداشته اند، حتی در حالی که پول آن را می گیرند - ادعا می کنند قبل، حین و بعد از انتخابات که اکنون که جنبش بیداری تروریست ها را از بین برده است، ایالات متحده هیچ کار دیگری در آنجا ندارد. بهانه ای برای حضور نظامی آمریکا و شاید مهمتر از همه، افول چشمگیر ISCI باشد، تنها گروه سیاسی با چشمانداز بالا که از ادامه اشغال آمریکا حمایت میکند (هر چند بدون اعتقاد عمومی). به گفته ویسر، ISCI "در سراسر کشور تخریب شده است."
دوم، و بسیار مهمتر، این پیروزی قاطع برای دولت مالکی (و به طور ضمنی حامیان آمریکایی آن) نبود که رسانه های ایالات متحده و بسیاری از ناظران مستقل به این نتیجه رسیده اند، حتی اگر ائتلاف وی پیروز انتخابات باشد. همانطور که دریفوس اشاره می کند، حزب سیاسی مالکی، دعوت، که هرگز حضور قدرتمندی در خارج از منطقه سبز نداشت، اکنون عملا وجود ندارد. این پیامد یک انشعاب بزرگ است که منجر به "دعوه" مخالفی شد (از زمان تغییر نام) که در انتخابات اخیر به انتخاب خود دست یافت، در حالی که جناح مالکی هیچ موجودیت واقعی کارکردی خارج از نهادهای دولتی که او سعی در اداره آنها دارد، ندارد. در مقابل، دو رقیب اصلی شیعه او، ISCI - متحد سابق او که اکنون به یک دشمن اصلی تبدیل شده و شکستهای ویرانگری را در انتخابات متحمل شده است - و صدریان - هنوز هم نیروی کلیدی ضد آمریکایی در میان شیعیان هستند که تنها قدرت پارلمانی قابل توجهی را در اختیار داشتند. انتخابات - هر دو در اکثر مناطق شیعه حضور سازمانی دارند. صدرها دشمنی بسیار قوی هستند، زیرا آنها دارای پیروان عظیم و کاملاً سازمان یافته ای در میان شهروندان عادی هستند، که آنها را قادر می سازد تا چالش های اساسی اساسی (خشونت آمیز یا غیرخشونت آمیز) را در بسیاری از مناطق در مناطق شیعه نشین ایجاد کنند.
پس چرا رسانه های آمریکایی می گویند که مالکی در انتخابات "پیروز" شده است؟ پاسخ این است که او (به عنوان فردی که حکومت مرکزی را کنترل میکند) با گروههای سیاسی محلی در استانهای مختلف تحت تسلط شیعه (بغداد و استانهای جنوب با اکثریت بزرگ شیعه) اتحاد تشکیل داد. این گروههای محلی که اغلب توسط رهبران مذهبی و قبیلهای رهبری میشوند – که اکنون توسط رسانههای شرکتی به عنوان بخشی از ائتلاف مالکی معرفی شدهاند و تحت پرچم او فعالیت میکنند – قبلاً دشمنان او بودند و نیروهای محلی (خشونتآمیز و همچنین غیرخشونتآمیز) را رهبری میکردند که خواستار انواع منابع و/یا امتیازات دولت مرکزی. در طول مبارزات انتخاباتی، آنها با مالکی ائتلاف تاکتیکی کردند و در ازای وعدههایی مبنی بر اینکه پیروزی منجر به برآورده شدن خواستههای قبلی توسط دولت مرکزی میشود، به او قول وفاداری دادند. با این حال، این گروههای محلی ائتلاف واقعی نیستند، زیرا هیچ ارتباط پایداری با حزب یا دولت مالکی ندارند، و با یکدیگر متحد نیستند – در بسیاری از موارد در واقع رقیب یکدیگر هستند.
در بسیاری از استانهای شیعه، متحدان محلی مالکی تعداد زیادی را به دست آوردند (هیچکدام اکثریت را به دست نیاوردند)، و تقریباً به طور قطع دولت محلی را تشکیل خواهند داد. اما با توجه به اینکه آنها اساساً بدون کمک مالکی در انتخابات پیروز شدند و انگیزه کمی برای پیروی از رهبری او دارند، مگر اینکه او شروع به ارائه منابع وعده داده شده کند، هنوز مشخص نیست که آیا آنها حتی در کوتاه مدت به وی وفادار خواهند ماند یا خیر.
اما در واقع، مالکی نمی تواند آنچه را که وعده داده عمل کند. اصولاً او باید بتواند سه نوع عمده منابع را ارائه دهد: برنامه های اجتماعی و زیرساختی که توسط دولت مرکزی اداره می شوند. کمک های نظامی و حفاظت در برابر رقبای خشن و تامین مالی برای پروژه های آغاز شده محلی. تا آنجا که برنامه های بازسازی ملی، اقتصادی یا زیرساختی پیش می رود، دولت مرکزی فاقد یک دستگاه اداری است و بنابراین نمی تواند هیچ یک از خدمات معمول دولتی را که به عنوان بازده سیاسی در چنین اتحادهایی عمل می کند، ارائه دهد. در واقع، دولت حتی در خارج از «منطقه سبز» حضوری نمادین (بسیار کمتر یک حضور عملکردی) ندارد. این کشور توانایی ارائه خدمات در بغداد را ندارد، چه رسد به سایر نقاط کشور. رکود ملی ایجاد شده توسط ویرانی های جنگ و خرابی هایی که توسط اشغالگران ایالات متحده در برچیدن اقتصاد دولتی عراق ایجاد شده است، حتی شروع به رسیدگی نکرده است. نوع ساختار سازمانی سیستماتیک که دارای ساختار اداری و فنی کارآمد است هنوز آغاز نشده است و رهبران محلی کاملاً می دانند که مالکی - در بهترین حالت - سال ها تا آغاز بازسازی زیرساخت های کشور فاصله دارد.
در جبهه نظامی، با مطالعه رسانههای شرکتی که دولت عراق بالاخره پس از سرمایهگذاری دهها میلیارد دلاری و فعالیتهای شدید دهها هزار نیروی آموزشی ایالاتمتحده، از یک ارتش کارآمد برخوردار است که میتواند از آن محافظت کند، فکر میکند. دولت های محلی از دشمنان خشن. اما در حالی که تعداد کمی از واحدهای نظامی عراقی فعال وجود دارد، مالکی نمی تواند بدون رضایت و مشارکت ارتش ایالات متحده از آنها برای اهداف خود (یا متحدانش) استفاده کند. به بیان ساده، ارتش عراق نمی تواند به تنهایی عمل کند، فقط می تواند در هماهنگی با (و تحت فرمان) ارتش ایالات متحده عملیات کند. تهاجم نافرجام 2008 در بصره، زمانی که مالکی شهامت این را داشت که به نیروهایش دستور ورود به شهر را بدون نیاز به نیروهای نظامی آمریکایی بدهد، نیروهایش به طور کامل توسط شبهنظامیان محلی شکست خوردند و در آستانه شکستی تحقیرآمیز بودند که توسط نظامیان نجات یافتند. آمریکا و از نظر سیاسی توسط ایران.
بنابراین از نظر فنی، مالکی یک ارتش دارد. اما در واقع او نمی تواند به تنهایی دست به اقدامات نظامی بزند، زیرا نیروهایش قابل اعتماد نیستند و او نه زرهی، نه نیروی هوایی، و نه وسیله ای برای انتقال نیروها و تدارکاتش دارد. همه این عناصر ضروری برای اقدام نظامی توسط ایالات متحده تامین می شود. بنابراین همه مأموریت ها باید شامل تزریق عظیمی از نیروهای پشتیبانی ایالات متحده باشد و با این تزریق "مستشاران" ایالات متحده که در واقع فرماندهی واحدهای عراقی را بر عهده دارند و نیروهای "پشتیبان" ایالات متحده آماده می شوند. برای نجات یگان های نظامی عراق به محض این که دچار مشکل شوند، که تاکنون اجتناب ناپذیر بوده است. از آنجایی که متحدان سیاسی محلی مالکی از آمریکاییها متنفرند و با هر گونه حضور نظامی ایالات متحده مخالف هستند، با تمام وجود مخالف کمک نظامی دولت مرکزی هستند، حتی زمانی که درگیر رویارویی خشونتآمیز با دشمنان محلی هستند.
این تنها منبعی را که شرکای ائتلاف مالکی به شدت می خواهند باقی می گذارد: پول - میلیاردها دلار نفت. این وعده این منبع بود که در ابتدا آنها را برای پیوستن به ائتلاف انتخاباتی مالکی ترغیب کرد، و تنها در صورتی میتوان آن را حفظ کرد که مالکی مقدار زیادی بودجه به شرکای محلی جدید خود بدهد.
اما به نظر می رسد که احتمال این تزریق پول به دولت های استانی بسیار اندک است. سال گذشته، زمانی که دولت مرکزی - از نظر فنی - با دلارهای نفتی حمام می کرد و 70 میلیارد دلار مازاد جمع می کرد، تقریباً هیچ منبعی برای هیچ دولت محلی فراهم نکرد. بار دیگر بصره یک نمونه کامل است. حتی پس از اینکه دولت محلی به دست متحدان بصراوی مالکی (از طریق تلاشهای ارتش ایالات متحده و اعمال اهرم سیاسی ایران بر شورشیان) تسلیم شد، استان همچنان از کمبود منابع برخوردار بود و شکایت کرد. استانها به طور سیستماتیک از سهم عادلانه خود از دلارهای نفتی کشور محروم میشوند. دولت بصره تا آنجا پیش رفت که با امتناع از به اشتراک گذاشتن تولید برق خود با بغداد مقابله به مثل کرد.
این شکست ناشی از ترکیبی از محدودیت ها در جریان دلارهای نفتی بود. اولاً، مقامات اشغالگر ایالات متحده و آژانسهای مرتبط، حق وتوی مجازی را بر مخارج کلان دلارهای نفتی که رسماً برای تضمین بازپرداخت بدهیهای دوران صدام و برای اجرای «مسئولیتهای مالی» بدون دستورالعمل صندوق بینالمللی پول ایجاد شده است، حفظ میکنند. این قدرت برای وتوی پروژه های بزرگی که توسط سازمان های دولتی به جای شرکت های چند ملیتی خصوصی انجام می شود، استفاده می شود. بنابراین، دولتهای محلی دریافتهاند که درخواستهای آنها برای تأمین مالی دولتی پروژههای جادهای، اقتصادی، برق، تجاری یا آبی محلی که با پیمانکاران خصوصی بزرگ منعقد نشدهاند، اغلب واجد شرایط تأمین مالی نیستند.
فراتر از این محاصره سیاست، دولت های محلی نیز با فرهنگ گسترده فساد مواجه شدند که دولت مالکی از رژیم صدام حسین و اشغالگری ایالات متحده به ارث برده بود، دو دستگاه اداری که فساد غارتگرانه را به عنوان ویژگی اصلی همه هزینه های کلان، با میلیاردها دلار پرورش داده بودند. در تمام لحظات چرخه دلارهای نفتی از کشور خارج می شود. در دوران اوج کنترل مستقیم ایالات متحده بر درآمدهای دولت (از سقوط صدام تا سال 2007)، میزان بازسازی یا پول محرک اقتصادی که واقعاً به دولتهای محلی میرسید ناچیز بود، زیرا پرسنل نظامی و سیاسی ایالات متحده پول را به (عمدتاً) تحویل دادند. شرکتهای چندملیتی آمریکایی، که پیمانکاران بزرگ شرکتهای فرعی مستقر در خاورمیانه را استخدام میکردند، که به نوبه خود، نظر خود را با مقامات عراقی در میان گذاشتند. مبالغی که به مناطق خاصی می رسید اغلب نسبت های میکروسکوپی تخصیص های اولیه بود، و بقیه توسط تعداد زیادی از شرکت ها و مقامات "قطع خود را" با سرازیر شدن پول حذف می کردند. با انتقال قدرت بر این پروژه ها از مقامات نظامی و غیرنظامی اشغالگران آمریکایی به رهبری سیاسی دولت مالکی، این روند دست نخورده باقی ماند و تنها ذینفعان تغییر کردند. هر پروژه ای که در رژیم مالکی اعلام شد، سرنوشتی مشابه ردیف قبلی پروژه های چراغ سبز ایالات متحده داشت - پول به سطح زمین نرسید - در عوض، به دلیل تقسیم غنایم توسط سطوح مختلف بوروکراسی با شرکت ها، از بین رفت. شرکا حتی زمانی که طرحهای محلی برای افزایش ظرفیت برق، تعمیر سیستمهای فاضلاب، بازگشایی شرکتهای صنعتی و تجاری، احیای سیستمهای پزشکی و مدارس، و تعمیر مسکنهای آسیبدیده انبوه در مناطق جنگی توسط دولت تامین مالی شد. دولت مرکزی، نتیجه معمول این بود که اغلب هیچ نشانه ای از شروع پروژه ها وجود نداشت و پروژه هایی که شروع شده بودند هرگز به اتمام نرسیدند. یک گزارش رسمی دولت عراق نشان داد که در سال 2007، کمتر از 10 درصد از بودجه اختصاص یافته برای بازسازی ملی و محلی در واقع صرف پروژه تعیین شده شده است. در فلوجه، تعمیر سیستم تصفیه فاضلاب و تصفیه آب که توسط اشغالگران ایالات متحده وعده داده شده بود، پنج سال پس از جنگ ناقص باقی مانده است، و دولت عراق اکنون می گوید که پس از تکمیل، حداکثر یک سوم شهر را سرویس خواهد کرد.
تصور اینکه این مشکلات بومی به زودی برطرف شود، سخت است، و مطمئناً نه قبل از اینکه ایالات متحده دست اداری و نظامی خود را از دستگاه دولتی خارج کند. در حال حاضر، حتی قبل از تشکیل حکومت های استانی محلی، رهبران محلی - اعضای ائتلاف شکننده مالکی، خواستار سیل منابع هستند. با توجه به کاهش شدید درآمدهای نفتی، دولت عراق برای تامین هزینه های مستقیم خود با مشکل مواجه است و علناً ناتوانی خود را در تامین مالی پروژه های بازسازی اعلام می کند. که دولت های محلی هم اکنون خواستار آن هستند. در دیوانیه، استانی که ائتلاف مالکی در آن پیروز شد یکی از برجسته ترین پیروزی های آنرهبر محلی او قبلاً از شکست قریب الوقوع دولت ملی در تأمین مالی وعده های خود مبنی بر "سیستم آبیاری نوسازی، مسکن جدید و مشاغل دولتی برای جوانان بیکار" شکایت کرده بود.
اگر مالکی و همپیمانان او (ایالات متحده و عراق) در دولت ملی نتوانند درآمدهای وعده داده شده را به دست آورند، دولتهای محلی دلیل کمی برای خاموش ماندن به مالکی خواهند داشت. آنها تقریباً مطمئناً یک بار دیگر به تکیه بر منابع خود باز خواهند گشت. کسانی که چاههای نفت یا خطوط لوله دارند، «سهم» خود را از نفت به نفع خود و برای استفاده و درآمدهای محلی جمعآوری میکنند و تضاد طولانی دهه بین دولتهای مرکزی و محلی را تجدید میکنند. کسانی که نیروگاه های برق دارند، مانند بصره قبل از انتخابات، از به اشتراک گذاشتن تولید با بقیه کشور خودداری می کنند، مگر بر اساس «هزینه خدمات»، بنابراین مجموعه دیگری از تضادها در میان استان ها و بین استان ها و استان ها ایجاد می شود. دولت مرکزی. استان هایی که دارای شرکت های صنعتی و تجاری اندک هستند، برای تأمین مالی عملیات محلی (شخصی و دولتی) خود از آنها مالیات می گیرند و از تقسیم این درآمدها با سایر بغداد خودداری می کنند. اگر مالکی (و اشغالگران ایالات متحده) بخواهند در برابر این اقدامات "غیرقانونی" مقاومت کنند، گزینه های کمی خواهند داشت به جز مداخلات نظامی در بصره و شهر صدر که در سال 2008 مشخص شد. حتی تهدید به چنین مداخله نظامی البته منجر خواهد شد. دولتهای محلی برای بسیج مجدد شبهنظامیان خود، یا به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر مداخله دولت یا برای آمادهسازی برای یک رویارویی نظامی.
یعنی بدون تزریق منابع گسترده از ملی به این دولتهای محلی، استانهای مختلف به وضعیت «شهر-دولت» که در چند سال گذشته وجود داشته است، که در آن دولتهای محلی در مبارزه دائمی با دولت مرکزی به دلیل عدم دریافت «سهم عادلانه» از درآمدهای نفتی، در حالی که همچنان با حذف جریانهای درآمدی مختلف برای استفاده محلی، بر حوزههای محلی خود حکومت میکند. در حالی که این منابع برای احیای اقتصادهای محلی ناکافی است، اما مطمئناً برای ایجاد اصطکاک و حتی خشونت مداوم بین استان ها و دولت مرکزی و همچنین بین استان ها کافی است.
این مجموعه تنش های قریب الوقوع به بمب ساعتی تبدیل می شود که سال 2009 به سمت انتخابات ملی در پایان سال پیش می رود. اگر مجموعه شکننده ائتلافهایی که ائتلاف انتخاباتی الدعوه مالکی را تشکیل میدهند منحل شود، آنطور که دریفوس به صراحت استدلال کرده است، شانس انتخاب مجدد مالکی نیز از بین خواهد رفت. شکست او در دسامبر 2009 آغازگر دورهای خواهد بود که اکثریت نمایندگان پارلمان به شدت مخالف مالکی و به شدت ضد آمریکایی هستند. این امکان وجود دارد که در ماه دسامبر، اوباما با این انتخاب روبرو شود که از طریق نظامی مانع یا لغو انتخابات دسامبر عراق شود یا اجازه دهد یک دولت متخاصم گشایش قدرت را به دست گیرد.
کتاب جدید مایکل شوارتز جنگ بدون پایان: جنگ عراق در زمینه، در سپتامبر منتشر شد. این کتاب علل و پیامدهای سیاسی و اقتصادی تهاجم را توصیف میکند و تحلیل میکند که چگونه ریشههای جنگ در ژئوپلیتیک نظامیشده نفت، ایالات متحده را به تجزیه دولت و اقتصاد عراق و در عین حال دامن زدن به جنگ داخلی فرقهای در داخل عراق سوق داده است. استاد جامعه شناسی در دانشگاه ایالتی استونی بروک شوارتز نویسنده کتاب های برنده جایزه است در مورد اعتراض و شورش مردمی (اعتراض رادیکال و ساختار اجتماعی)و در مورد تجارت و پویایی دولت آمریکا(ساختار قدرت تجارت آمریکایی، با بت مینتز). علاوه بر ZNet، آثار او در مورد عراق در بسیاری از رسانه های دانشگاهی و مشهور از جمله منتشر شده است TomDispatch، آسیا تایمز، مادر جونز, شهرستانها و زمینه ها آدرس ایمیلش هست [ایمیل محافظت شده].
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا