چه چیزی به نام خدا شبه چرچیلهای ما را وادار میکند تا با جنگ جهانی دوم سریع و بیپرده بازی کنند؟ اول از همه، این ترزا می بود که می گفت «از زمان جنگ جهانی دوم، عوامل اعصاب در اروپا استفاده نشده است». سپس بوریس جانسون اقدام ژست خود را علیه روسیه تحت بال نبرد اسپیت فایر مشابه در بریتانیا انجام داد – زمانی که او در اتاق عملیات زیرزمینی RAF در زمان جنگ در Uxbridge به اطراف خود نمی چرخید.
آیا این چیزهای کودکانه واقعاً مردم بریتانیا را متقاعد می کند؟ یا صرفاً به جهل خیانت می کند؟ یا صرفاً از تراژدی حماسی قرن بیستم استفاده سیاسی می کند؟
اکنون جانسون دوباره در آن است و جام جهانی روسیه را در تابستان امسال با المپیک 1936 برلین هیتلر مقایسه می کند. اما بازیهای برلین رقبای یهودی و رومی آلمان را کنار گذاشت و هدف آن خفه کردن - هرچند کوتاه - سیاستهای یهودستیزی و نژادپرستانه نازیها به عنوان یک کودتای تبلیغاتی برای دیکتاتوری هیتلر بود. جام جهانی روسیه توسط کرملین مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت، اما هیچ محدودیت ضد یهودی یا نژادپرستانه دیگری برای رقبا ندارد.
وقتی جانسون نسبت به امنیت هواداران بریتانیایی ابراز نگرانی کرد، آیا پیشنهاد می کرد که آنها قربانی خشونت ضد یهودی به سبک هیتلر باشند؟ چه بیمعنی. المپیک 1936 تقریباً سه سال قبل از حمله نازی ها به لهستان برگزار شد. آیا جانسون اکنون پیشنهاد می کند که روسیه جنگ جهانی سوم را در سال 2021 آغاز خواهد کرد؟
روس ها در مورد مسمومیت سرگئی اسکریپال، دخترش یولیا و گروهبان پلیس، نیک بیلی، باید به سوالات زیادی پاسخ دهند. اما چه ربطی به جنگ جهانی دوم دارد؟ حقیقت نمی تواند ارتباط زیادی با آن داشته باشد.
عوامل اعصاب مصرف کنید. در دهه 1930، نازی ها کشف کردند که می توان از آفت کش های کشاورزی برای ساختن عوامل اعصاب استفاده کرد. اما آنها هرگز در جنگ جهانی دوم مورد استفاده قرار نگرفتند - تا حد زیادی برای بیت "از آن زمان" - زیرا آلمان ها تصمیم گرفتند که متفقین احتمالاً حتی بیشتر از آنها دارای ترکیبات سارین و تابون هستند. ژاپنیها آزمایشهای غیرانسانی روی انواع گازها در کارخانه آزمایشی هاربین در چین اشغالی انجام دادند - اما جنایتکاران جنگی آنجا پس از جنگ برای کمک به آمریکاییها روحیه گرفتند. زندانیان ژاپنی و آلمانی در طی آزمایشات جان خود را از دست دادند.
عوامل شیمیایی – در واقع جنگ گازی – مورد استفاده قرار گرفت. هرگز در نبرد - اما در بزرگترین جنایت نازی ها علیه بشریت، علیه یهودیان اروپا، که توسط نازی ها به عنوان بلورهای Cyclon-B در آشویتس و دیگر اردوگاه های کشتار توزیع شد. این گاز حداقل یک میلیون نفر را سلاخی کرد. آیا این همان چیزی بود که آقایان می و جانسون وقتی به "عوامل اعصاب" در جنگ جهانی دوم اشاره کردند واقعاً در مورد آن صحبت می کردند؟ و اگر چنین است، چرا نگفتند؟ یا مقایسه بین مسمومیت سه انسان بیگناه در سالزبری کاملاً در برابر هولوکاست مقاومت نکرد؟
البته مسکو نباید تلاش کند تا یک روسی تبعیدی را در بریتانیا ترور کند، ظاهراً به دستور شخصی ولادیمیر پوتین. با این حال در اوت 1940 - زمانی که نبرد واقعی بریتانیا از قبل در جریان بود - دولت روسیه یک روس تبعیدی را در مکزیک ترور کرد. نام او تروتسکی بود و به دستور شخصی یکی از اسلاف پوتین، جوزف استالین، توسط یک مامور NKVD به نام رامون مرکادر به قتل رسید. مسکو هرگونه دخالت (دژاوو!) را انکار کرد اما بعداً مرکادر را پس از گذراندن 20 سال در زندان مکزیک مورد تقدیر قرار داد. با این حال، تنها در عرض دو سال پس از قتل تروتسکی، پس از حمله نازی ها به اتحاد جماهیر شوروی، چرچیل استالین را به عنوان متحدی وفادار در مبارزه با هیتلر پذیرفت.
درست است، چرچیل از تروتسکی متنفر بود – این احساس متقابل بود – اما او آماده بود تا با دیکتاتور روسیه تجارت کند، زیرا این به نفع منافع ملی بریتانیا بود، علیرغم تمایل استالین به ترور همکاران سابق (و خیانتکار) خود. کاملاً تصادفی، روز دیگر مشغول تماشای فیلمی از نبردهای هوایی شوروی علیه آلمان ها در جنگ جهانی دوم بودم - و در آنجا، در یک فرودگاه گل آلود روسیه، برخی از اسپیت فایرهای مورد علاقه بوریس جانسون بودند که با رنگ های شوروی رنگ آمیزی شده بودند. ستاره قرمز روی دم - هدیه ای از بریتانیا.
البته شباهت ها دقیق نیستند، اگرچه رسانه ها با سناریوی جنگ جهانی دوم بازی کرده اند. رویترزبرای مثال، خط بریتانیایی را در مورد سم مورد استفاده در سالزبری انتخاب کرد و آن را به عنوان "اولین استفاده تهاجمی شناخته شده از چنین عامل عصبی در خاک اروپا پس از جنگ جهانی دوم" توصیف کرد. اما، همانطور که در بالا پرسیدم، آیا این واقعا درست است؟ مواد شیمیایی، بله اما عوامل اعصاب؟ اگر فکر میکنید که این کمی پیچیده است، فقط به نحوه انجام قیاسهای هیتلر/جنگ جهانی دوم نگاه کنید.
قبلاً ادعا می کردیم که صدام «هیتلر دجله» است، اما این هفته محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، دانشجوی ناشناخته جنگ 1939-45، به آمریکایی ها می گوید که جاه طلبی های ارضی رهبر ایران، علی خامنهای را میتوان با هیتلر مقایسه کرد و هشدار داد که «نمیخواست همان حوادث را در خاورمیانه ببیند». پس می توان پرسید کدام یک از این دو ملت مسلمان در حال حاضر است بلیتزکریگ کشور همسایه؟
اما تشابهات تاریخی عجیب پایانی ندارند. تصادفاً در آخر هفته از ترکیه عبور می کردم و متوجه شدم که رئیس جمهور اردوغان – در صد و سومین سالگرد نبرد برای گالیپولی – در حال مقایسه این درگیری حماسی در جنگ جهانی اول با «مبارزه با ترور» فعلی ترکیه در عفرین است. سربازان ANZAC در خلیج سوولا ممکن بود بهطور مبهم مورد تملق قرار میگرفتند، اگر میدانستند روزی با YPG کرد (یا پکک) مقایسه میشوند، اما مطمئنا اردوغان نمیتوانست زمانی که مهاجمان ارتش ترکیه در شمال را مقایسه میکند، جدی باشد. سوریه - بدون ذکر متحدان سوری/اسلامی آنها که به غارت مغازه ها و خانه ها در عفرین مشغول بودند - با شجاعت مصطفی کمال آتاتورک در گالیپولی.
افسوس که اردوغان واقعاً بسیار جدی بود. او در آخر هفته در محل میدان نبرد گالیپولی گفت: «امواج ترور علیه ترکیه» چیزی جز تلاش برای احیای تهاجم نیروهای متفقین در سال 1915 نبود. .
در مقابل، روسها امروز از هرگونه اشاره به جنگهای جهانی خود اجتناب کردهاند - قربانی بینهایتی بزرگتر از همه متحدان دیگر در کنار هم - و زیرکانه پاسخهای خود و تبلیغات RT را حول ناکامی خودمان در پرسیدن سؤالهای واضح به نمایش گذاشتهاند. چرا تبعیدیان روسی فقط در بریتانیا به قتل می رسند؟ چرا مسکو از ابتدا به جزئیات سم دسترسی پیدا نکرد؟ چرا هیچ عکسی از سرگئی اسکریپال و یولیا در بیمارستان وجود ندارد (همانطور که از مامور سابق روسی الکساندر لیتویننکو زمانی که او واقعاً در سال 2006 در بیمارستانی در بریتانیا در حال مرگ بر اثر سم بود) وجود داشت؟ چرا دانشمندان بریتانیایی با لباسهای محافظ لباس فضایی در سالزبری در فاصله چند متری شهروندان بریتانیایی کاملاً محافظتنشده قدم میزدند؟
سوالات خوب - که باید پاسخ های عالی برای آنها وجود داشته باشد. و هرکسی که فکر میکند مسکو با یک کتاب قوانین بازی میکند، میتواند نگاهی به اوکراین بیندازد و سپس فنلاند در سال 1939 را به یاد بیاورد. یا ترور تروتسکی را به یاد بیاورد. اما در عوض، جنگ جهانی دوم را دوباره از سر گرفتیم. رقت انگیز نابالغ. آیا این واقعا بهترین کاری است که می و بوریس می توانند انجام دهند؟ آیا واقعاً باید یک بار دیگر ما را برای کودکان گرفت؟ چرا با خطر واقعی برای خود بریتانیا – برکسیت – مبارزه نکنیم؟ یا این زوج بدبخت خشم در سالزبری را تنها راه دیگری برای فرار از تراژدی واقعی می دانستند که خود بر بریتانیا تحمیل می کنند، تحولی که بسیاری از منتقدان آن را - بله - بزرگترین خطر برای بریتانیا از زمان جنگ جهانی دوم توصیف کرده اند؟
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
2 نظرات
من برای رابرت فیسک احترام زیادی قائلم اما ……
او از "موازی های تاریخی خاص" دیگران ابراز تاسف می کند و سپس از ما می خواهد که فنلاند را در سال 1939 به یاد بیاوریم، زمانی که در تلاش برای تفسیر اوکراین در سال 2014 هستیم. در واقع، اگر به آنچه در اوکراین در سال 2014 اتفاق افتاد از دریچه رسانه های جریان اصلی نگاه کنید، به طوری که آقای فیسک می نویسد: ، شباهت هایی را خواهید یافت.
او سپس معتقد است که "مسکو نباید در تلاش برای ترور یک روس تبعیدی در بریتانیا باشد" و از این طریق - مانند بوریس جانسون و ترزا می - حکم میدهد که مسکو مسئول حمله اسکریپال بوده است. فیسک با بیان اینکه این حمله فقط «به دستور شخصی ولادیمیر پوتین» بوده است، بر قطعیت مسئولیت مسکو برای این حمله تاکید می کند. تا آنجا که به روزنامه اصلی مربوط می شود، هیچ چیز "ادعای" در مورد مسئولیت مسکو وجود ندارد.
و سپس، به گفته فیسک، روسیه "با زیرکانه تبلیغات RT را در مورد شکست خودمان در پرسیدن سوالات واضح به بازار عرضه کرده است". بدیهی است که شکستی که به آن اشاره شد، عمدی بوده است و روزنامهنگاری که چنین شکستی را در خود جای داده، روزنامهنگاری نیست، بلکه تبلیغاتی است. حقیقت این است که روسیه زیرکانه روزنامهنگاری RT را حول ناکامی غرب در ارائه چیزی جز تبلیغات به بازار عرضه میکند. مقالات رابرت فیسک معمولاً از جمله استثناهایی هستند که قاعده را اثبات می کنند. این یکی نیست.
نابالغ؟ رقت انگیز؟ البته.
همچنین، جنگ جهانی دوم آخرین جنگی بود که «ما» بردیم. اگرچه، در واقع، هیچ کس در جنگ برنده نمی شود، اما همگی تعداد زیادی کشته و زخمی دارند، زخمی برای زندگی. این برنده است؟
با این وجود، ایالات متحده نمی تواند ادعا کند که در بیش از نیم قرن گذشته در هیچ جای دیگری پیروز نشده است، حتی کره، نه واقعاً. همچنین، دیگر به ندرت کسی در اطراف شاهد دهه 30 و 40 بوده یا به یاد می آورد، پس هر چه می توان گفت، حقیقت گفته نمی شود.
همچنین، همانطور که رابرت شروع به اشاره می کند، هنگام اشاره به جنگ جهانی دوم، تضادها، ریاکاری ها فراوان است. وقتی صحبت از مبلغان معاصر در دولت های ایالات متحده و بریتانیا می شود، همه چیز منزجر کننده است. خدایا ما را حفظ کن