منبع: مستقل
عکس مو و پل/Shutterstock.com
پس از 40 سال تماشای جنگ "واقعی"، من آشکارا دیدگاه های قوی در مورد مبارزه ای دارم که دولتمردان، سیاستمداران و دروغگویان - البته این سه نفر قابل تعویض هستند - به عنوان "جنگ" خود علیه آن تلقی می کنند. قرنطینه. هم جنگ «واقعی» و هم جنگ ویروسی (نوع کووید) تلفات ایجاد می کنند. قهرمان می سازند. آنها استقامت انسانی را نشان می دهند. اما نباید آنها را با هم مقایسه کرد.
برای شروع، چنین تشابهاتی می تواند شرم آور باشد. زمانی که مت هنکاک برای اولین بار مبارزه بریتانیا را با آن مقایسه کرد کاویدین-19 با حمله رعد اسااو به طرز وحشتناکی آنچه را که در آن زمان تنها تعداد انگشت شماری از تلفات بریتانیا بود با قتل عظیم حدود 40,000 شهروند بریتانیایی توسط لوفت وافه ترکیب می کرد. اما اکنون که آمار تلفات ناشی از ویروس در بریتانیا - از جمله کشتههای بیشمار، البته - به بیش از 44,000 نفر و شاید بسیار بیشتر است، مقایسههای جنگ جهانی دوم کمی نگرانکننده به نظر میرسند.
ترفند تاریخی بعدی که طرفداران برگزیت روی ما خواهند زد چیست؟ که مجموع مردگان بریتانیا از جنگ جهانی دوم بیش از 66,000 نشان می دهد که پدربزرگ و مادربزرگ ما چه چیزی را تحمل کردند؟ اما تا آن زمان، تلفات کووید-19 در بریتانیا ممکن است حتی از آن آمار وحشتناک هم پیشی بگیرد.
ما انساننماها وقتی «نبرد» کنونیمان به پایان رسیده است، با این فاجعه مواجه نمیشویم – اگر پایان یابد، که بعداً بیشتر خواهد شد. وقتی همه درهای ورودی خود را باز می کنیم، ممکن است خسارات انسانی ما زیاد باشد و خسارات اقتصادی ما غیرقابل پشتیبانی به نظر برسد، اما دنیای فیزیکی ما تقریباً مشابه خواهد بود. مؤسسات بزرگ ما، پارلمانها و دانشگاههای ما، بیمارستانها، تالارهای شهر و ایستگاههای راهآهن، فرودگاهها، شبکههای جادهای و ریلی، سیستمهای آب و فاضلاب، خانههای ما دست نخورده خواهند ماند. آنها دقیقاً همان ظاهری خواهند داشت که چند ماه پیش داشتند. ما از خودکشی ملی جنگ «واقعی» در امان خواهیم بود.
جانسون و کامینگز و دوستان مدرسه برگزیتی آنها - همراه با خدمه علمی وحشتناکی که در کشتی دارند (حداقل در حال حاضر) - هنوز هم می توانند بازی در جنگ، اما نباید بر تفاوت بین این و چیز واقعی تأکید کرد: این واقعیت که دنیای بیرون از درب ورودی بسیار شبیه به آنچه در فوریه و مارس بود به نظر می رسد.
به همین دلیل است که بسیاری از مردم تمایل دارند قوانین حبس خانگی را که برای آنها وضع شده است، زیر پا بگذارند. دلیلش این نیست که همه آنها به خودکشی، خودخواه یا دیوانه تمایل دارند. به این دلیل است که آنها نگاهی به فضای باز انداختهاند و آن را همانطور که به یاد داشتند، یافتهاند. آنها کم کم آماده می شوند تا خود و دیگران را به خطر بیندازند زیرا می توانند - این عبارت کاملاً عمدی است - به نوعی این را بپذیرند.
بنابراین در اینجا - و اکنون من گیومه ها را کنار می گذارم - باید به جنگ های واقعی برگردیم. یکی از قابل توجه ترین پدیده های این درگیری های وحشتناک این است که زندگی عادی در میان خونریزی و نابودی قریب الوقوع ادامه دارد.
در نبردهای بیروت و در ترسناک ترین لحظات جنگ کنونی سوریه، من در مراسم ازدواج شرکت کرده ام. یک زوج مسلمان در بیروت و یک زوج ارمنی در شهر کیمیشله در شمال سوریه - زمانی که نزدیکترین خط مقدم داعش به ندرت 12 مایلی از درب ورودی کلیسا فاصله داشت - تصمیم به ازدواج گرفتند و روحانیون مناسب خدمات را انجام دادند. به قول خودشان با هیبت تماشا کردم. که در لبنان و سوریهمن دوستانی دارم که در طول جنگ های خود خانه خریده و فروخته اند. جان آنها در خطر بود اما آنها همچنان به اسناد ملکی، وجوه بانکی و وکیل نیاز داشتند. در میان هرج و مرج، بوروکراسی رسمی قانون باید مسیر خود را طی کند.
همه اینها - ازدواج ها و نقل و انتقالات اموال - باید ادامه می یافت، زیرا در قدیمی ترین کلیشه ها، زندگی باید ادامه یابد. درست همانطور که در جنگ جهانی ویروس انجام می دهد. ازدواجهای ما امروز مهمانان کمی دارد، اموال از طریق ضمیمههای ایمیل خرید و فروش میشود، و مراسم تشییع جنازه - که فکر میکنم بخش مهمی از "زندگی" معمولی است - هنوز لزوما انجام میشود، البته بدون اینکه نزدیکان خود مردهها را ببینند یا حتی نزدیک به او بایستند. تابوت های آنها
اما نکته دیگری هم وجود دارد که در جنگهای واقعی که پوشش میدهم متوجه شدهام: غیرنظامیانی که در بحبوحه جنگ رنج میبرند توانایی فوقالعادهای برای تحمل خسارات اطراف خود دارند. این چیزی است که با ایده جامعه ارتباط دارد. این ایده که ممکن است، هر چند از شرایط شخصی فرد وحشت زده باشد، درد و مرگ را به عنوان چیزی که به حالت عادی نزدیک می شود، درک کرد. می بینید که جنگ های واقعی نیز به سمت چیزی پیش می روند که می توان آن را "عادی جدید" نامید. دوستان و اقوام کشته می شوند. من کسی را در لبنان یا سوریه نمی شناسم که این شوک را تجربه نکرده باشد. اما شوک نیز نسبی است.
در طول ایرلند شمالی درگیری، رجینالد مادلینگ، وزیر کشور بریتانیا - سلف فراموش شده پریتی پاتل - در سال 1971 به آنچه او "سطح قابل قبول" خشونت می خواند اشاره کرد. این امر به ناچار توسط کسانی که معتقد بودند هرگونه خشونت غیرقابل قبول است محکوم شد، اما اظهارات او منطقی احمقانه بود. این جنگی بود که من نیز از امتیاز نفرین شده گزارشگری برخوردار بودم، و به یاد میآورم که چگونه روزنامهنگاران دقیقاً معنای مودلینگ را درک کردند: این که تلفات و بمبگذاریها در شش شهرستان میتواند به جایی برسد که عادی شود.
این اتفاق در لبنان افتاد. در طول آتشبس یا حتی بدون آتشبس، بیروتیها آخر هفتهها برای آفتاب گرفتن یا شنا به ساحل میرفتند. یک بعدازظهر وحشتناک، اسلحههای فالانژیست مسیحی در شرق به سمت غرب بیروت آتش گشودند و گلولههای آنها در میان آفتابگیران در ساحل زیر کرنیش مدیترانه افتاد. قتل عام وحشتناک بود. صفحات اول روزنامه های بیروت روز بعد پر از عکس هایی بود که هرگز در اروپا یا آمریکا چاپ نمی شد.
یک هفته بعد، سواحل دوباره پر شد. بسیاری از لبنانی ها به "سطح قابل قبول" مرگ رضایت داده بودند. این به یک معنا الهامبخش بود – انسانها میتوانند خود را تسخیر ناپذیر نشان دهند – اما از یک جهت دیگر نیز عمیقاً افسردهکننده بود. اگر غیرنظامیان - عموم مردم، به تعبیر بسیار غربی ما - ممکن است تا حد مرگ مجروح شوند، آنگاه جنگ می تواند تا ابد ادامه یابد. و این، به یاد داشته باشید، جنگی بود که توسط همان گونه های انسانی که در آن جان باختند، ایجاد شد.
اما در اینجا به یک فکر نگران کننده می رسم. همه ما می دانیم که حبس خانگی جمعی میلیون ها نفر در اروپا نمی تواند برای همیشه ادامه یابد. سوئد واقعاً هرگز چنین مقررات منع آمد و شد را آغاز نکرد. آلمان و ایتالیا و هلند اکنون به آرامی و با احتیاط آن را از بین می برند. حتی کوکتل بوبی ها در اطراف بوریس جانسون بدانید این درست است و مهمتر از آن، بریتانیاییها – با یا بدون برگزیتهای کوچک در داونینگ استریت – خودشان تصمیم خواهند گرفت که چه زمانی قرنطینه باید پایان یابد. آنها منتظر نمی مانند تا گروهبان پلود به آنها بگوید.
و همه ما می دانیم که ویروس کووید-19 فعلی به معنای سنتی که یک جنگ به پایان می رسد، "پایان" نخواهد داشت. آخرین تلفات وجود نخواهد داشت. اما وقتی این ارقام پایینتر میشوند، و اگر بازدید دومی از این چیز وحشتناک صورت نگیرد، میترسم بگویم که بریتانیا به «سطح قابل قبول» مرگ خواهد رسید. وقتی آمار روزانه از صدها به ده ها و سپس به ده ها در روز برسد، دیگر خبری از جلسات توجیهی داونینگ استریت نیست، افکار جدی کارشناسان بهداشتی ما به مراتب کمتر خواهد بود و افسوس که کمتر از فداکاری پرستاران و پزشکان یاد می کنند. حتی ممکن است روی اینکه چه زمانی دور بعدی کاهش توری به NHS تحمیل می شود، شرط بندی کنیم.
اما نکته این است که همه ما - به جز کسانی که در سوگواری مردان و زنانی که دوستشان داشتند - توانایی جذب مرگ را داریم. وقتی دولت بریتانیا باور کند که در این بحران کنونی به آن لحظه رسیده است، درها و جاده ها و حتی رستوران ها را باز خواهند کرد. اقتصاد باید زنده بماند.
جانسون و یارانش پیروزی را اعلام خواهند کرد، اما این نادرست خواهد بود. بریتانیایی ها همچنان خواهند مرد. اما مرگ آنها عادی خواهد شد - مانند بیماران سرطانی یا حمله قلبی یا قربانیان تصادفات جاده ای - و بنابراین، به تعبیر اسفناک جانسون، کسانی که "قبل از زمان خود" گم شده اند.
و به این ترتیب، انگلیسی ها نیازی به برخورداری از "مصونیت گله ای" نخواهند داشت. با یا بدون محافظت در برابر این ویروس یا ویروس بعدی، با یا بدون واکسن، آنها به معنای دیگری از کلمه به یک "گله" تبدیل خواهند شد. آنها همانطور که در نهایت دولت میخواهد تبدیل شوند، گلهای خواهند بود که از مرگ دیگران مصون هستند، گلهای که سطح قابل قبولی از مرگ را در میان مردم خود جذب کرده است. همه آنها نسبت به تحمیل چنین رنجی کمی متحمل تر شده اند - یک کلمه خوب ویکتوریایی - و از نزاع در مورد شکست دولت بریتانیا در جلوگیری از این خشم دست بر خواهند داشت.
و آنها - اجازه دهید از شعار نفرت انگیز همه سیاستمداران استفاده کنیم - "به جلو حرکت می کنند". آنها با ویروس "کنار آمده اند". همانطور که دولت مدتها پیش انجام داد - و به انجام آن ادامه خواهد داد.
و ما می توانیم هر گونه برنامه ریزی گران قیمت را برای بازدید بعدی فراموش کنیم. تا زمانی که با Covid-20 یا Covid-22 یا Covid-30 مواجه شویم. یا به ما می رسد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا