منبع: مستقل
عکس از Dilok Klaisataporn/Shutterstock.com
زنی در دنور، کلرادو، بر سر دو کارگر بیمارستان که جلوی ماشینش ایستاده بودند فریاد میزند تا از شرکت در تظاهرات علیه قرنطینه ویروس کرونا جلوگیری کنند. فریاد او نشانهای از موفقیت ترامپ در شیطانسازی چین است: او میگوید که «اعتماد زیادی» به این دارد که ویروس کشنده از آزمایشگاهی در ووهان سرچشمه گرفته است، اگرچه نمیتواند منبع اطلاعات خود را فاش کند.
سطح دروغگویی ترامپ بسیار شدیدتر از آن چیزی است که برای فروش جنگ عراق با ادعای اینکه صدام حسین دارای سلاح های کشتار جمعی (WMD) است، استفاده می شود. سپس داستان هایی از آزمایشگاه های مخفی در حال ساخت سلاح های بیولوژیکی وجود داشت. اگرچه ترامپ در حال پاکسازی روسای اطلاعاتی آمریکا و جایگزین کردن آنها با وفاداران ترامپ است، حتی آنها نیز نتوانستند آخرین نظریه توطئه او را درک کنند. در بیانیه دفتر مدیر اطلاعات ملی، ریچارد گرنل، آمده است: «اطلاعات همچنین با اجماع گسترده علمی که ویروس کووید-19 ساخته دست بشر یا اصلاح ژنتیکی نشده است، مطابقت دارد.
هدف از دروغهای ترامپ متقاعد کردن با استدلال منطقی نیست، بلکه تسلط بر برنامه خبری با ادعاهای ظالمانه است. این ترفند ساده روابط عمومی قبلاً برای او مفید بوده است، اما قربانی کردن چین ممکن است برای منحرف کردن توجه از هزینهای که آمریکاییها برای مدیریت نادرست فاجعهبار او با همهگیری پرداختهاند، کافی نباشد. آمار تلفات حکایت تلخ خود را دارد: در چین 84,373 مورد بیماری و 4,643 مورد مرگ گزارش شده است در حالی که در ایالات متحده فقط بیش از 1.1 میلیون مورد و 64,460 مورد مرگ ثبت شده است. وفاداران ترامپ ادعا خواهند کرد که چینی ها دروغ می گویند، اما پس از آن باید در مورد کاهش تلفات جانی در کره جنوبی، سنگاپور و تایوان نیز توضیح دهند.
بسیاری از کسانی که در سال 2003 از سلاحهای کشتار جمعی برای جنگ داغ علیه عراق استفاده کردند، همان کسانی هستند که امروز جنگ سرد علیه چین را ترویج میکنند. این رویکرد مستلزم درجه فوقالعادهای از بیمسئولیتی است: ترامپ درست زمانی جنگ سرد خود را علیه چین آغاز میکند که یک واکنش پزشکی و اقتصادی جهانی برای مقابله با ویروسی که از تاجیکستان به بخش بالایی آمازون سرایت کرده و تنها میتواند با اقدام بینالمللی سرکوب یا مهار شود، مورد نیاز است. .
مطمئناً بدشانسی تاریخی فاجعهبار است که این تهدید جهانی بیسابقه درست در زمانی که دولتهای ملی مستقل در حال ظهور مجدد هستند، تا جایی که ناپدید شدهاند، به عنوان بازیگران اساسی در صحنه بینالمللی به قیمت نهادهای بینالمللی: سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا نفوذ خود را قبل از اپیدمی از دست می داد و از آن زمان در شش ماه گذشته به حاشیه رفته است. دولتهای ملی نه تنها به تجارت بازگشتهاند، بلکه به طور فزایندهای توسط رهبران پوپولیست بومیگرای راست افراطی اداره میشوند که ترامپ تنها یکی از دیوانهترین نمونههای آنهاست. بسیاری از این افراد در مقابله با بیماری همه گیر ناتوان هستند و احتمالاً هیچ کدام از همکاری بین المللی حمایت نمی کنند.
مشکل واقعی در اینجا ایالات متحده است: سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل و آژانسهایی مانند سازمان بهداشت جهانی تنها زمانی اعمال نفوذ واقعی را انجام میدهند که مورد حمایت واشنگتن باشند. آنها که اغلب به دست نشانده بودن آمریکا متهم می شدند، از میزانی از خودمختاری و کارآمدی برخوردار بودند، زیرا ایالات متحده برای حفظ هژمونی جهانی خود نیاز داشت بخشی از قدرت خود را برون سپاری کند. ترامپ این محاسبه را کنار گذاشته است.
جنگ سرد جدید علیه چین پیش از همهگیری در حال افزایش بود. نهادهای سیاسی غربی مدتهاست که بین مخالفت با چین بهعنوان یک ابرقدرت رقیب و پرورش آن بهعنوان یک نیروگاه اقتصادی که انفجار ناشی از بدهیهای آن به بیرون کشیدن بقیه جهان از رکود اقتصادی پس از 2008 کمک میکند، دست و پنجه نرم میکنند.
جنگ سرد پس از 1945 توسط ایالات متحده و متحدانش علیه اتحاد جماهیر شوروی جنگید تا اینکه در سال 1991 فروپاشید. این مصادف بود پس از انقلاب اسلامی در سال 1979 با جنگ سرد علیه ایران و عراق که به تناوب سرچشمه همه بدی ها معرفی می شدند. بعید است ترامپ ایران را از وضعیت شیطانی کنونی اش پایین بیاورد، اما او به وضوح قصد دارد چین را به همان اندازه شرور نشان دهد. بسیاری از دلایل سیاسی دلپذیر برای این موضوع در ماههای آینده مطرح خواهند شد، اما اتهام واقعی علیه چین، اثربخشی است. این کشور در مقابله با دو بحران جهانی، صلاحیت بیشتری نسبت به سایر کشورهای قدرتمند نشان داده است: بحران مالی 2008 و همهگیری 2019-20.
افول ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت کامل نیست: این کشور نقشی هژمونیک در سیستم مالی جهان ایفا می کند. اما جنگهای پس از 9 سپتامبر در عراق و افغانستان نشان داد که، علیرغم هزینههای هنگفت، نیروهای مسلح آن نتوانستند پیروزی را به ارمغان بیاورند و این بیماری همهگیر نشان میدهد که سیستم بهداشتی به همان اندازه گران آن به طرز وحشتناکی نابرابر و ناکافی است.
ترامپ نشانه و همچنین عامل قطبی شدن نظام سیاسی ایالات متحده است که اکنون بیش از هر زمان دیگری از زمان پایان جنگ داخلی در سال 1865 تقسیم شده است. این ممکن است باشد، و ساده لوحانه است که تصور کنیم پکن به سادگی واشنگتن را در جدول بالا جانشین خواهد کرد.
در واقع، هیچ کس قرار نیست جای ایالات متحده را بگیرد، اما هجوم کشورهای دیگر برای پر کردن خلاء ناشی از فقدان آن وجود خواهد داشت. بسیاری از این اتفاقات به هر حال با از بین رفتن اولویت اقتصادی و سیاسی ایالات متحده رخ می داد. اما روندی که طی آن این اتفاق میافتد توسط دو کارت وحشی که هیچکس حتی نمیدانست در این بسته وجود دارد تسریع شده است: انتخاب ترامپ به عنوان رئیسجمهور در سال ۲۰۱۶ و همهگیری کووید-۱۹. جهان در حال حاضر مملو از دولتهای ملت است، و نه فقط چین، که تهدیدها و فرصتهایی را در اطراف خود میبینند. نتیجه آن آشفتگی روزافزون خواهد بود.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا