وای! ائتلاف تغییر برای پیروزی خود را در جنبش کارگری تثبیت کرده است! روزهای مبارک دوباره اینجاست! اندی استرن ما را به سرزمین موعود هدایت می کند!
و پاسخ قاطع کارگران آمریکایی: خمیازه کشیدن.
در زمانی که کارگران آمریکا - در واقع، جامعه ایالات متحده به عنوان یک کل - به یک مرکز کار جدید نیاز دارند، برای مبارزه برای عدالت اقتصادی و اجتماعی، برای به چالش کشیدن سیاست های دولت بوش، برای به چالش کشیدن شرایط بدتر برای کارگران در سراسر جهان. کل نظم اجتماعی، و برای به چالش کشیدن امپراتوری ایالات متحده به طور کلی، یک AFL-CIO دیگر دریافت می کنیم. فقط با اسم دیگه خواهش می کنم ببخشید در حالی که من ضعیف هستم.
استیو ارلی، یکی از رهبران کارگران ارتباطات آمریکا (AFL-CIO)، که در شماره اکتبر یادداشت های کارگری نوشت، تحولات جدید را به خوبی خلاصه کرد:
جدایی CTWC از AFL-CIO ناشی از منازعات بوروکراتیک درون کمربند بود که اعضای اتحادیه علاقه چندانی به آن ندارند و در مورد آن حرفی برای گفتن ندارند. AFL-CIO و جداشدگان آن سازماندهی محل کار یا برنامه های سیاسی کاملاً متفاوتی ندارند. برخلاف شوالیههای کار، IWW یا CIO اولیه، امروز هیچ گروه کارگری چشماندازی جایگزین از چگونگی ساختار مجدد اقتصاد برای کمک و توانمندسازی کارگران آمریکایی ارائه نمیکند.
و بنا به گفته جری تاکر، که برای تأسیس مرکز جدید کارگری در سنت لوئیس در 27 سپتامبر (XNUMX سپتامبر) آماده بود، تأسیس آن یک رویداد "به خوبی مدیریت شده" بود.http://mrzine.monthlyreview.org/tucker041005.html ). و اشتیاق زیاد بود. اما تاکر به مشکلاتی اشاره کرد که هنوز با آن مواجه نشدهاند: پس از اشاره به اینکه ما اکنون دو مرکز کار در این کشور داریم، مینویسد: «اما هیچکدام نشاندهنده گسست آگاهانه از فرهنگها، سنتها و شکستهای گذشته است که ما را عمیقاً به این کشور سوق داده است. بحرانی که هر دو به آن اذعان کرده اند.» به عبارت دیگر، "رقابت آنها هنوز در قلمرو تجارت یا "مشارکت" اتحادیهگرایی است.
امیدوارم اشتباه کرده باشم و افراد خوب در هر دو مجموعه از مراکز کارگری بتوانند جنبش کارگری ایالات متحده را اصلاح کنند. اما، من شک دارم. (و انصافاً، با این حال، باید توجه داشته باشم که ما در سمت چپ جنبش کارگری نتوانسته ایم در مجموع بهتر عمل کنیم، اما من کارگر ایالات متحده علیه جنگ را هر روز علیه رابطه AFL-CIO با بنیاد ملی حمایت خواهم کرد. برای دموکراسی، یا امتناع CTWC از اتخاذ موضع در مورد جنگ بوش در عراق!)
دو حوزه وجود دارد-یکی در حیطه اختیارات اتحادیهگرایی تجاری امروزی، و دیگری در خارج- که فقدان چشماندازی که از جنبش کارگری امروز و بهویژه از سطوح بالای جنبش کارگری بیرون میآید را روشن میکند.
اولین مثال در حوزه اتحادیهگرایی تجاری است. یعنی ارتباطات کارگری.
در زمانی که نیروی کار بسیار ضعیف است و در رسانه های جمعی و بسیاری از جامعه بزرگتر بی اعتبار است، به نظر می رسد که کارگران برای ایجاد یک شبکه ارتباطی جایگزین برای دریافت اخبار و دیدگاه های کارگری کار کنند. به مخاطبان بیشتری در واقع، تام بافن بارگر، رئیس انجمن بینالمللی ماشینکاران (IAM/AFL-CIO)، اظهار داشته است که نیروی کار باید چیزی در حدود 188 میلیون دلار برای ایجاد یک شبکه تلویزیونی ملی کارگری هزینه کند. این مطمئناً یک پیشرفت جالب خواهد بود.
با این حال، چند نفر میدانند که در حال حاضر یک سرویس خبری سرفصل روزانه (پنج روز در هفته) وجود دارد که اخبار و اطلاعات را برای افراد شاغل در سرتاسر آمریکای شمالی بر روی اینترنت تولید میکند، بنابراین در سراسر ایالات متحده و کانادا ارتباط برقرار میکند؟ و چند نفر از این افراد میدانند که در مراسم شروع کار اریک لی در لندن انجام میشود، بنابراین در سراسر جهان شنیده میشود؟
این سرویس سرفصل اخبار کارگری، علاوه بر اینکه در اینترنت در دسترس است، WIN (سرویس خبری مستقل کارگران، www.laborradio.org ) در برخی مناطق این کشور از طریق رادیو نیز در دسترس است. WIN همچنین در شبکه رادیویی "Air America" و همچنین بیش از 100 ایستگاه رادیویی در سراسر کشور به صورت روزانه یا هفتگی پخش می شود. و در پاییز 2004، WIN در KMOX، دومین ایستگاه رادیویی تجاری بزرگ در غرب میانه، از سنت لوئیس، هر روز صبح در زمان رانندگی، زمانی که اکثر کارگران به اخبار گوش میدهند، بود. بنابراین، این خبر در بیشتر ایالت میسوری، در بخش خوبی از ایلینوی مرکزی و جنوبی، و در آرکانزاس پخش شد؟
WIN که توسط فعال قدیمی کارگری، رئیس سابق اتحادیه محلی 201 IUE (در جنرال الکتریک در لین، MA)، و در حال حاضر استاد مطالعات کارگری در دانشگاه ویسکانسین-مدیسون، فرانک امسپاک، تأسیس شده است، در یک بند کفش در حال فعالیت است. بودجه، برای تقریبا چهار سال. با این حال، WIN میتواند یک سرویس خبری روزانه برتر، همراه با ویژگیهای طولانیتر، و همچنین مطالبی برای مطالب چاپی مانند روزنامههای اتحادیه محلی، ارائه دهد و این کار را از دیدگاه افراد کارگر انجام دهد. به طور خلاصه، WIN در انتشار اخبار کارگران - از جمله اخبار اتحادیه - برای مدت طولانی کار بسیار خوبی انجام داده است: انجام کاری که خود جنبش کارگری باید انجام دهد، اما انجام نمی دهد. [افشای کامل: من در یک سال و نیم گذشته در شیکاگو مسئولیت همکاری برای WIN را بر عهده داشتم. من خودم این بخش را در مورد WIN نوشتم و مسئولیت کامل آن را بر عهده میگیرم.]
علیرغم ایجاد یک تولید با کیفیت بالا و مداوم برای تقریباً چهار سال، نه تنها دسترسی به اینترنت، بلکه تعداد فزاینده ای از ایستگاه های تجاری در سراسر کشور، نیروی کار چگونه به WIN پاسخ داده است؟ آیا می دانید که علیرغم تعدادی از رویکردها، Buffenbarger و IAM - تا آنجا که من می دانم - حتی یک سنت هم برای این عملیات قرار نداده اند؟ و اینکه AFL-CIO تنها 5,000 دلار در WIN در سال گذشته صرف کرد، علیرغم صرف 44 میلیون دلار برای به قدرت رسیدن جان کری "من جنگ را بهتر مدیریت خواهم کرد"؟ (چند اتحادیه - هم در AFL-CIO و هم در CTWC - کمک های قابل توجهی به WIN کرده اند و اعضایی در هیئت مدیره دارند. اما آنها همچنان اقلیت کوچکی هستند.)
نکته اینجاست که چرا جنبش کارگری به شدت از WIN حمایت نکرده است؟ چرا رهبری کارگری به اتحادیههای وابسته به آنها نرفته است، اهمیت WIN را به آنها نگفت و آنها را وادار به جلب حمایت اعضای خود در ایجاد و گوش دادن به WIN نکرده است؟ چرا شورای مرکزی کار در کشور از WIN حمایت نمی کند؟ چرا این سرویس خبری در سراسر کشور مجبور است هر ماه فقط برای باز نگه داشتن درهای خود دست و پنجه نرم کند؟
این یکی از حوزههایی است که در آن چشمانداز و رهبری زیادی در آن به نمایش گذاشته شده است.
یکی دیگر از حوزهها - این حوزه که کمی برای اتحادیههای تجاری در دسترس است، اما با این وجود مهم است - شکاف نابرابری درآمد خانواده در این کشور افزایش مییابد. همانطور که طوفان کاترینا در نیواورلئان فاش کرد، فقر گسترده ای در ایالات متحده وجود دارد و نژادپرستانه است: آفریقایی-آمریکایی ها و لاتین تبارها نرخ فقر بالاتری دارند، اما با این حال 65 درصد از همه افراد فقیر سفیدپوست هستند. اما نه تنها فقر وجود دارد، بلکه شکاف بین غنی و فقیر به شکاف تبدیل شده است. با این حال، من به یاد ندارم که هیچ رهبر کارگری در این مورد صحبت کرده باشد!
چگونه بفهمیم شکاف در حال افزایش است؟ معیاری در علوم اجتماعی به نام شاخص جینی (که گاهی ضریب جینی نامیده می شود) استفاده می شود که نابرابری درآمد را اندازه گیری می کند. دولت ایالات متحده نابرابری درآمد خانواده را هر سال بین سال های 1947-2001 اندازه گیری کرده است.www.census.gov/hhes/income/histinc/f04.html ). این در هزارم اندازه گیری می شود، مانند میانگین ضربه زدن به بیسبال، و از 1.000 که «نابرابری کامل» است، تا 000. که نشان دهنده «برابری کامل» است، گسترش می یابد. به عبارت دیگر، هر چه امتیاز کمتر باشد، نابرابری کمتر و در نتیجه هر چه نمره بالاتر باشد، نابرابری بیشتر است. بنابراین، شاخص جینی می تواند نشان دهد که آیا نابرابری درآمد در طول سال های مشاهده شده در حال رشد یا کاهش است.
شاخص جینی را می توان در دوره پس از جنگ جهانی دوم در ایالات متحده به دو بخش تقسیم کرد. بین سالهای 1947 و 1968، شاخص جینی از 378 به 348 در تناسب و شروع کاهش یافت، اما هرگز یک بار به 380 نرسید. با این حال، از سال 1969، مسیر دیگری را طی کرده است، دوباره در تناسب و شروع. در سال 1982 رسید. 380. از آن زمان، هرگز یک بار زیر 380 نبوده است. این روند به سمت بالا ادامه یافته است، که نشان دهنده افزایش نابرابری درآمد خانواده در این کشور، هم در زمان جمهوری خواهان و هم دموکرات ها است. در سال 2001، آخرین امتیاز جینی موجود 435 بود.
این در مقایسه با سایر کشورهای جهان چگونه بوده است؟ آیا ما آنچه را که در سطح جهانی اتفاق میافتد منعکس میکنیم یا چیزی بسیار غیرعادی در ایالات متحده در حال وقوع است؟
من سال گذشته مقاله ای در ZNet منتشر کردم با عنوان "نابرابری درآمد بین المللی: ایالات متحده پژمرده می شود؟" (www.zmag.org/content/showarticle.cfm?sectionID=18&itemID=6061 ). در این مقاله، من نمرات جینی 110 کشور را که توسط آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) محاسبه شده بود، گرفتم (در www.odci.gov/cia/publications/factbook/fields/2172.html ، آنها را بر اساس دسته های سطح درآمد بانک جهانی گروه بندی کرد تا بتوان آنها را به طور معنی داری با هم مقایسه کرد (در www.worldbank.org/data/countryclass/classgroups.htm ، اگرچه متعاقباً به روز شده اند)، و سپس برای هر یک از چهار دسته درآمدی بانک جهانی، هم یک میانگین امتیاز (متوسط) و هم یک نمره میانه (50 صدک، بنابراین نیمی از امتیازات گروه بالا و نیمی پایین تر بود) ایجاد کردند. این به من نمرات نماینده جینی برای کشورهای هر دسته درآمدی داد.
نتایج حیرت انگیز بود. میانگین امتیاز برای فقیرترین کشورهای جهان - در سال 2003، آنها درآمد ناخالص ملی (که قبلاً تولید ناخالص ملی بود) کمتر از 765 دلار (کمی بیشتر از 2 دلار در روز) سرانه داشتند - 431 بود، و میانگین آن بود. .406. این برای کشورهایی مانند بنگلادش، غنا، مولداوی، سیرالئون و زیمباوه است. برای رده متوسط پایین (GNI/سرانه 766 تا 3,085 دلار در سال)، میانگین 429/414 و میانه 3,086/9,385 بود. (کشورهای این دسته شامل الجزایر، کلمبیا، هندوراس، رومانی و اوکراین بودند.) برای رده متوسط بالا (GNI/سرانه 385-370 دلار)، میانگین 9,386 و میانه 40,000 بود. (شیلی، استونی، مالزی، پاناما و ونزوئلا.) و برای رده کشورهای پردرآمد (GNI/سرانه بیش از 313 دلار - ایالات متحده در این دسته قرار دارد، با GNI/ نفر تقریباً 316،2001 دلار) - میانگین 435 و رسانه XNUMX بود. (استرالیا، فنلاند، ایتالیا، اسلوونی و ایالات متحده.) باز هم در سال XNUMX، طبق اعلام دولت ایالات متحده، امتیاز جینی برای ایالات متحده XNUMX بود.
به عبارت دیگر، در سال 2001، نابرابری درآمدی ایالات متحده بدتر از نمره هر دو نماینده برای هر چهار دسته بود و ما در ایالات متحده نابرابری درآمدی بیشتری نسبت به برخی از فقیرترین کشورهای جهان داریم!
و در حالی که امتیاز جینی برای ایالات متحده از سال 2001 در وب سایت اداره سرشماری به روز نشده است، من موفق شدم امتیاز را در وب سایت سیا (همان آدرس اینترنتی بالا) پیدا کنم: در سال 2004، امتیاز جینی برای ایالات متحده بود. 450! اوضاع نه تنها بد بود، بلکه بدتر هم می شد.
و رهبران کارگری ما در این مورد چه می کنند؟ لعنتی اینا چی میگن؟؟؟ چیز لعنتی نیست
-
به نظر این نویسنده، اگر جنبش کارگری مستقیماً با برخی از نابرابریها/نابرابریهای اجتماعی آشکار در این کشور مقابله کند و با حملات شرکتی و دولتی به آنها و اعضای آنها مبارزه کند، آنگاه مورد توجه قرار خواهد گرفت و احتمالاً پیروز خواهد شد. حمایت و عضویت تعداد فزاینده ای از کارگران در سراسر این کشور. افراد شاغل از این چیزها می دانند - آنها هر روز آنها را می بینند. اما بسیاری از کارگران کاری برای جلب اعتماد آنها انجام نداده اند. شراکت با شرکتهایی که دستمزد میگیرند، با ظلم و استثمار در نیروی کار بیداد میکنند، با برنامههای بازنشستگی که بدون حتی یک صدای بلند بالا میروند، اعتماد به نفس ایجاد نمیکند.
با این حال، بیایید واقع بین باشیم. همه این کارگران آگاه طبقاتی وجود ندارند، که در حال تلاش برای راهاندازی «مبارزه طبقاتی» بر اساس فرمان هستند.
با این حال، تعداد فزایندهای از افراد شاغل وجود دارند که میدانند همه چیز اشتباه پیش میرود، میخواهند دلیل آن را بفهمند، مایلند آموزش ببینند، و به دنبال این هستند که با آنها محترمانه رفتار شود. برای اینکه اتحادیه ها شروع به آموزش اعضای خود در مورد وضعیت فعلی و نیاز به مبارزه کنند، و کسانی که مایلند به طور مستمر "روی دیگری را برنگردانند"، می توانند اعضای خود را وادار به پاسخ کنند. و اگر آنها با اتحادیهها و سازمانهای مبتنی بر جامعه روابط برقرار کنند، میتوانند اعضایی را به دست آورند که اعتماد کنند که اتحادیهها رهبری را در مبارزه برای جهانی بهتر ارائه میدهند. اما همه اینها نیاز به یک چشم انداز دارد، و من این را از رهبران کارگری امروز نمی بینم.
کارگران چقدر بیشتر باید تحمل کنند قبل از اینکه رهبران به اصطلاح خود را مجبور به رهبری، پیروی یا کناره گیری کنند؟
کیم سایپس یکی از اعضای اتحادیه ملی نویسندگان و یک فعال قدیمی کارگری جهانی در ایالات متحده است. او در حال حاضر در دانشگاه پوردو نورث سنترال در وست ویل، ایندیانا، جامعه شناسی تدریس می کند. کتابشناسی آنلاین او در مورد "مسائل کار معاصر" در اینجا قابل دسترسی است http://faculty.pnc.edu/kscipes/LaborBib.htm . می توان با او تماس گرفت [ایمیل محافظت شده] .
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا