این قسمت اول از یک مجموعه تاریخی 2 قسمتی است که بر امپریالیسم ایالات متحده، جهانی شدن و اقتصاد نئولیبرال در سراسر جهان در 5 سال گذشته تمرکز دارد. هر قسمت بعدی در سه شنبه های متوالی منتشر خواهد شد.
جهانی سازی[1]
جهانی شدن یک فرآیند مداوم است. استفاده از این اصطلاح به معنای در نظر گرفتن یک گستره سیاره ای است و دیگر تحلیل فرد را به سطح دولت-ملت محدود نمی کند. این بدان معنا نیست که دولت-ملت منسوخ، بی ربط و غیره است، بلکه نمی توانیم تحلیل سیاسی خود را فقط به سطح دولت-ملت محدود کنیم. یان ندروین پیترز بسط می دهد:
در میان تحلیلگران و سیاست گذاران، شمال و جنوب، اجماع در حال ظهور بر روی چندین ویژگی جهانی شدن وجود دارد: جهانی شدن توسط تغییرات تکنولوژیک شکل می گیرد، شامل پیکربندی مجدد دولت ها می شود، همراه با منطقه ای شدن [به عنوان مثال، اتحادیه اروپا، آمریکای لاتین-KS]، و ناهموار است (ندروین پیترز، شماره ۱۰۲۹، جهانی شدن و فرهنگ: ملانژ جهانی، 3rd اد. Lanham، MD: Rowman and Littlefield.: 8).[II]
او همچنین می نویسد که در حالی که مردم اغلب به فشرده سازی زمان-فضا اشاره می کنند، "به این معنی است که جهانی شدن شامل تعامل فشرده تر در فضای وسیع تر و در زمان کوتاه تر از قبل است" (ندروین پیترز، 2015: 8).
با این حال، مسائلی در مورد جهانی شدن وجود دارد که در آن هنوز اختلافات قابل توجهی وجود دارد. این نویسنده به پیروی از ندروین پیترز استدلال می کند که علاوه بر موارد فوق، جهانی شدن چند بعدی است (یعنی نمی توان فقط به یک جنبه مانند اقتصاد محدود شود، بلکه شامل مواردی مانند سیاست و فرهنگ می شود) و باید به عنوان یک پدیده بلندمدت تلقی شود. که هزاران سال پیش در آغاز اولین مهاجرت مردمان و ارتباطات تجاری از راه دور آغاز شد و متعاقباً تحت شرایط خاص (گسترش فناوریها، ادیان، سواد، امپراتوریها، سرمایهداری) شتاب میگیرد (ندروین پیترز، 2015: 70-). 71).[III] به عبارت دیگر جهانی شدن پیش از آن سرمایه داری و مدرنیته، یعنی پیش از «غرب» است. و البته این که در دهه 1970 شروع نشد.
در حالی که جهانی شدن مجموعه ای بسیار گسترده تر، عمیق تر و طولانی تر از آنچه معمولاً به رسمیت شناخته می شود است، این فرآیندها در اوایل دهه 1970 شتاب گرفتند.
اگر جهانی شدن در نیمه دوم قرن بیستم با «قرن آمریکایی» و دوره 1980-2000 مصادف با تسلط سرمایه داری انگلیسی-آمریکایی و هژمونی آمریکا بود، جهانی شدن قرن بیست و یکم پویایی های متفاوتی را نشان می دهد. هژمونی آمریکا ضعیف شده است، اقتصاد ایالات متحده وابسته به واردات است، به شدت بدهکار است و در بحران های مالی فرو رفته است.
روندهای جدید جهانی شدن قرن بیست و یکم، مراکز اقتصاد جهانی هستند که به سمت جنوب جهانی، به کشورهای تازه صنعتی شده و صادرکنندگان انرژی تغییر می کنند (ندروین پیترز، 2015: 24).[IV]
وی در ادامه خاطرنشان کرد: این تغییرات در حوزههای اقتصادی و مالی، نهادهای بینالمللی و الگوهای تغییر مهاجرت رخ میدهد. او به طور خلاصه می گوید: «هژمونی فرهنگی بی چون و چرای غرب گذشته است» (ندروین پیترز، 2015: 24-25).
در حالی که این نویسنده با تفکر ندروین پیترز در مورد جهانی شدن موافق است - از جمله اینکه آن چند بعدی است و پیش از مدرنیته است - من می خواهم نکته دیگری را در مورد جهانی شدن اضافه کنم: چند لایه است.غذاها، 2012a، "جهانی سازی از پایین: فعالان کارگری برنامه سیاست خارجی AFL-CIO را به چالش می کشند." جامعه شناسی انتقادی، جلد 38، شماره 2: 303-323. آنلاین در https://researchgate.net/publication/254084376_Globalization__from_Below_Labor_Activists_Challenging_the_AFL-CIO_Foreign_Policy_Program; واندانا شیوا، شماره ۱۰۲۹، دموکراسی زمین: عدالت، پایداری و صلح. بوستون: ساوت اند پرس. آموری ستاره، شماره ۱۰۲۹، شورش جهانی: راهنمای جنبش ها علیه جهانی شدن). این نکته ی مهمی است.
تجارت و دولتها اصطلاح «جهانیسازی» را به خود اختصاص دادهاند، و اصرار دارند که این یک نیروی یکپارچه از «خیر» است که جهان را غرق در آب میکند، و همهی آن را در بر گرفته است، مانند دیواری از آب سیل که نمیتوان آن را متوقف کرد.
فعالان در ابتدا با مخالفت با جهانی شدن به این امر پاسخ دادند. برای وجود، عنوان کتاب آموری استار در سال 2005 بود شورش جهانی: راهنمای جنبش ها علیه جهانی شدن. با این حال، فعالان متوجه شدند که ما مخالف جهانیشدن نیستیم، بلکه مخالف نوع جهانیسازی هستیم که ترویج و تبلیغ میشود (مثلاً، توماس ال. فریدمن، شماره ۱۰۲۹، لکسوس و درخت زیتون: درک جهانی شدن نیویورک: پیکادور.).
تعدادی از نویسندگان فکر می کنند ایده بهتر این است که دو سطح جهانی شدن وجود دارد - ادعای جهانی شدن "از بالا به پایین"، جهانی سازی شرکتی/نظامی، و "از پایین به بالا"، جنبش جهانی برای عدالت اجتماعی و اقتصادی- و که این دو سطح بر اساس ارزش هایی کاملاً متضاد با دیگری هستند (شیوا، 2005). منظورم این است که جهانی شدن است نه یک پدیده یکپارچه، یک پدیده جمعی، اما استدلال میکنیم که حداقل دو لایه دارد، بنابراین میتوان به «جهانیسازی از بالا» و «جهانیسازی از پایین» اشاره کرد. معنی آن چیست؟
با پذیرش ادعای ندروین پیترز مبنی بر اینکه «جهانی شدن مستلزم تعامل فشردهتر در فضای وسیعتر و در زمان کوتاهتر از قبل است» (ندروین پیترز، 2015: 8)، باید به ارزش هر یک از این سطوح جهانی شدن. ارزشهای جهانیسازی از بالا به پایین آنهایی هستند که گسترش بیمانند استثمار اقتصادی و سلطه شرکتها را در سراسر جهان، و نظامیگری (و جنگها و عملیاتهای نظامی مرتبط) مورد نیاز برای اطمینان از امکانپذیری آن، ترویج میکنند. به عبارت دیگر، جهانی شدن از بالا به پایین آخرین تلاش برای تسلط بر جهان، همه موجودات زنده و سیاره است.
این را می توان با نگاهی به موضوع فرهنگ در سطح جهانی مشاهده کرد. اساساً، جهانیسازی از بالا به پایین، فرهنگ «جهانی» را ترویج میکند که به موجب آن فرهنگ بازیگران مسلط به گونهای طرحریزی میشود که گویی فرهنگ هر جامعه انسانی است یا باید باشد. فرهنگهای محلی را نادیده میگیرد یا به دنبال آن است که فرهنگهای محلی را بهخاطر پذیرش فرهنگ غالبی که طرح میکند، از بین ببرد.
از سوی دیگر، جهانیسازی از پایین، زندگی را تقویت میکند: سلطه را در همه اشکال آن رد میکند و به دنبال ساختن جهانی جدید مبتنی بر برابری، عدالت اجتماعی و اقتصادی و احترام به همه موجودات زنده و کره زمین است (دوباره، نگاه کنید به شیوا، 2005). این دو جهان بینی و ارزش هایی که هر کدام بر آن ها بنا شده اند، بیش از این نمی توانند متضاد باشند.
اینجاست که فراخوان من از متفکران سطح کلان برای گنجاندن اتحادیهگرایی مترقی در تحلیلهای خود اهمیت بیشتری پیدا میکند: این اتحادیههای مترقی[V] بخشی از جنبش جهانی برای عدالت اقتصادی و اجتماعی هستند (خواه آن را تشخیص دهند یا نشناسند)، و با کسب چنین آگاهی، راه هایی برای توسعه همبستگی با کارگران و سایر اتحادیه ها، زنان، دهقانان، دانشجویان، فقرای شهری خواهند یافت. و غیره در سراسر جهان.
بنابراین، درک اینکه دو سطح متفاوت از جهانی شدن وجود دارد، و این که آنها با یکدیگر مخالف هستند، به این معنی است که مردم باید انتخاب کنند: شما در کدام طرف هستید؟
و به طور عملی تر، به این معنی است که جستجوی ما برای متحدان در سراسر جهان باید بر ایجاد پیوند با کسانی متمرکز شود که ارزش ها، اهداف و سازمان های جنبش "جهانی سازی از پایین" را پیش می برند، زیرا آنها به دنبال عدالت اقتصادی و اجتماعی جهانی هستند. همه جاهای دنیا برای همه جاهای دنیا.
این مجموعه تاریخ توسط ZNetwork و منتشر شده است جامعه سبزالفکر.
بخش سوم «اقتصاد نئولیبرال» را مورد بحث قرار میدهد. تو می توانی کل مجموعه (هر 5 قسمت) را اینجا بخوانید.
کیم سایپس، دکترا، چاپگر سابق، یک فعال اتحادیه کارگری و کارگری قدیمی است که در حال حاضر عضو اتحادیه ملی نویسندگان محلی 1982، AFL-CIO است. او همچنین استاد بازنشسته جامعه شناسی در دانشگاه پوردو شمال غربی در وست ویل، ایندیانا، ایالات متحده است. او تا به امروز چهار کتاب و بیش از 250 مقاله - در مجلات و خبرنامههای معتبر، تخصصی عمومی و فعالان - در ایالات متحده و 11 کشور در سراسر جهان منتشر کرده است. آثار او، از جمله کل کتاب او در مورد مرکز کار KMU فیلیپین، به صورت رایگان در اینجا قابل دسترسی است. انتشارات - دانشگاه پوردو شمال غربی (pnw.edu). او همچنین یکی از بنیانگذاران LEPAIO (پروژه آموزش کارگری در عملیات بین المللی AFL-CIO) است که وب سایت آن به آدرس https://aflcio-int.education/.
EndNOTES
[1] این بخش در مورد "جهانی سازی" برگرفته شده است غذاها، 2016b، "مقدمه ای" بر کیم سایپس، ویرایش. ایجاد همبستگی کارگری جهانی در زمان تشدید جهانی شدن (شیکاگو: کتاب های مارکت): 2-3، 16-17. به صورت آنلاین در https://www.academia.edu/25374866/INTRODUCTION_to_Scipes_ed_Building_Global
_کار_همبستگی.
[II] این نکته در مورد ناهمواری بسیار مهم است. یعنی این فرآیندها بر کشورها تأثیر متفاوتی میگذارند و میتوانند در زمانهای مختلف، با شدتهای متفاوت و غیره ضربه بزنند. در واقع میتوانند مناطق مختلف یک کشور را متفاوت تحت تأثیر قرار دهند.
این را باید درک کرد: جهانی شدن یک نیروی یکپارچه واحد نیست که جهان را فرا گرفته است و هر نظم اجتماعی، منطقه و اقتصاد را به طور یکسان تحت تأثیر قرار می دهد. تاثیر آن ناهموار است
[III] چارلز تیلی، 2005 ("پیشگفتار" در جو باندی و جکی اسمیت، ویرایش. ائتلاف در سراسر مرزها: اعتراض فراملی و نظم نئولیبرال. Lanham، MD: Rowman و Littlefield.) با این درک بلندمدت موافق است: "با شروع حرکت انسان ها به خارج از آفریقا در حدود پنجاه هزار سال پیش، بشریت بارها و بارها جهانی شده است." او سپس سه موج جهانی شدن را که از سال 1500 به بعد رخ داده است، مورد بحث قرار می دهد.
[IV] ندروین پیترز، 2008 (آیا به عمو سام امیدی هست؟ فراتر از حباب آمریکا لندن و نیویورک: زد) افول ایالات متحده را با جزئیات قابل توجهی بررسی می کند. همچنین ببینید غذاها، 2009 («سیاستهای اقتصادی نئولیبرال در ایالات متحده: تأثیر جهانی شدن بر یک کشور «شمالی»». مجله سیاست و روابط بین الملل هند، جلد 2، شماره 1، ژانویه-ژوئن: 12-47. آنلاین در https://znetwork.org/znetarticle/neo-liberal-economic-policies-in-the-united-states-by-kim-scipes-1/, مک کوی، 2017 (در سایه های قرن آمریکایی: ظهور و افول قدرت جهانی ایالات متحده. Chicago: Haymarket Books). این کار را نیز انجام می دهد. ناگفته نماند که آثار متعدد دیگری نیز در این زمینه وجود دارد.
[V] همه اتحادیه ها مترقی نیستند. برخی می توانند به طرز وحشتناکی ارتجاعی باشند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
2 نظرات
ترنس عزیز -
ممنون از پاسخگویی و کلمات محبت آمیز شما! فکر میکنم بخشهای دو هفتهی آینده را حتی جالبتر خواهید دید: آنها تأثیر 40 سال اقتصاد نئولیبرالی را بر مردم ایالات متحده نشان میدهند.
من ندیده ام که هیچ کس دیگری این سه چیز - امپریالیسم، جهانی شدن و اقتصاد نئولیبرال را کنار هم بگذارد، اما برای من، این ترکیبی ضروری است! این کل داستان را بیان نمی کند، اما بسیار بیشتر از آنچه در نیویورک تایمز و بقیه مطبوعات جریان اصلی دریافت می کنید، می گوید!
باز هم از کلمات محبت آمیز شما متشکرم!
کیم عزیز،
مدتها پیش من به عنوان یک ویرایشگر کپی برای برخی از مقاله ها با شما ارتباط برقرار کردم - نمی توانم به خاطر بیاورم کدام یا چه مجله (به احتمال زیاد تاریخ دیپلماتیک). من به یاد دارم که در آن زمان فکر می کردم که این مرد خیلی چپ است (یعنی راستگو). اکنون میخواهم از شما تشکر کنم و از شما به خاطر پیگیری مسیر تحقیقاتی خود به نتایج آن (آنچه باید واضح باشد اما ظاهراً نیست) تشکر کنم. خدا خیرت دهد (برای استفاده از عبارتی آگنوستیکی که به آن چسبیده ام، به معنای بهترین آرزوهاست).
ترنس