این قسمت چهارم از یک مجموعه تاریخی 4 قسمتی است که بر امپریالیسم ایالات متحده، جهانی شدن و اقتصاد نئولیبرال در سراسر جهان در 5 سال گذشته تمرکز دارد. قسمت پایانی سه شنبه آینده منتشر خواهد شد.
اقتصاد نئولیبرال (ادامه از قسمت 3)
آنچه تاکنون در خصوص تغییرات توزیع درآمد ارائه شده، در سطح گروه بوده است در داخل نظم اجتماعی ایالات متحده؛ در این مورد، پنجک به پنجک. اکنون زمان آن فرا رسیده است که ببینیم این موضوع چگونه بر جامعه تأثیر گذاشته است.
جامعه شناسان و اقتصاددانان از عددی به نام شاخص جینی برای اندازه گیری نابرابری استفاده می کنند. داده های درآمد خانواده تاکنون استفاده شده است و ما به استفاده از آن ادامه خواهیم داد. استفاده از شاخص جینی نسبتاً ساده است. نابرابری را در یک جامعه می سنجد. شاخص جینی به طور کلی در محدوده ای بین 0.000 تا 1.000 گزارش می شود و معمولاً به هزارم نوشته می شود، درست مانند یک علامت درصد برنده: سه رقم بعد از اعشار. و هر چه نمره جینی بالاتر باشد، نابرابری بیشتر است.
با نگاهی به شاخص جینی، می توان دو دوره را از سال 1947 مشاهده کرد، زمانی که دولت ایالات متحده شروع به محاسبه شاخص جینی برای کشور کرد. از سال 1947 تا 1968، با تغییرات سالانه بزرگتر یا کوچکتر، روند نزولی است که نشان دهنده کاهش نابرابری است: از 376 در سال 1947 به 378 در سال 1950، اما پس از آن به 348 در سال 1968 کاهش یافته است. بنابراین، دوباره در دوره اول، روند نزولی است
از آن زمان چه اتفاقی افتاده است؟ از نقطه پایین در سال 1968 یعنی 348، روند صعودی بوده است (افزایش نابرابری). در سال 1982، شاخص جینی به 380 رسید، که بالاتر از هر سال منفرد بین سال های 1947-1968 بود، و از آن زمان تاکنون ایالات متحده هرگز کمتر از 380 نزول نکرده است. تا سال 1992 به 403. رسید و ما هرگز به زیر 400 نرسیدیم. در سال 2001، ایالات متحده به 435 رسید. اما امتیاز سال 2005 به تازگی منتشر شده است: 440.[1] بنابراین، روند بدتر میشود و با سیاستهایی که در دوران جورج دبلیو بوش ایجاد شد، میبینم که آنها فقط در دوره آینده افزایش خواهند یافت. [و ضمنا، این روند افزایشی هم در دوران جمهوریخواهان و هم در دوران دموکراتها ادامه داشته است، اما از آنجایی که جمهوریخواهان 18 سال از 26 سال گذشته (از سال 1981) ریاست جمهوری را کنترل کردهاند، بیشترین اعتبار را به خود اختصاص دادهاند – اما فراموش نکنیم. که دموکراتها کنگره را در بسیاری از آن سالها کنترل کردهاند، بنابراین آنها نیز یک نابودکننده فرصتهای برابر بودهاند!]
با این حال، یک سوال دیگر باید پرسید: این نابرابری درآمد در ایالات متحده در مقایسه با سایر کشورهای جهان چگونه است؟ آیا سطح نابرابری درآمد با سایر جوامع «توسعه یافته» قابل مقایسه است یا با کشورهای «در حال توسعه» قابل مقایسه است؟
ما باید برای اطلاعات خود به آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) مراجعه کنیم. سیا نمرات جینی را برای درآمد خانواده در اکثر کشورهای سراسر جهان محاسبه می کند و آخرین باری که در سال 2007 (اول اوت) بررسی شد، آنها اطلاعات 1 کشور را در صفحه وب خود داشتند و این اعداد آخرین بار در 122 جولای به روز شده بودند. 19 (آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده، 2007، "کتاب اطلاعات جهانی. فهرست میدانی - توزیع درآمد خانواده-شاخص جینی." به روز شده در 2007 جولای 19. دیگر به صورت آنلاین در دسترس نیست.) با هر کشور فهرست شده، یک نمره جینی ارائه شده است. در حال حاضر، سیا نمرات جینی را سالانه محاسبه نمی کند، اما آنها آخرین سال محاسبه شده را می دهند، بنابراین اینها دقیقاً معادل نیستند، اما به اندازه کافی برای استفاده پیشنهاد می کنند. با این حال، هنگامی که آنها این امتیازات جینی را در یک مکان جمع می کنند، آنها را بر اساس حروف الفبا فهرست می کنند، که کاربرد مقایسه ای زیادی ندارد (آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده، 2007).
با این حال، بانک جهانی کشورها را دسته بندی می کند، به این معنی که آنها را می توان در طبقه بندی و در بین دسته ها مقایسه کرد. بانک جهانی، که امتیاز جینی را ارائه نمیکند، 208 کشور را بر اساس درآمد ناخالص ملی سرانه در یکی از چهار دسته قرار میدهد - که ارزش کل کالاها و خدمات فروخته شده در بازار در یک سال، تقسیم بر اندازه جمعیت است. این یک آمار مفید است، زیرا به ما امکان می دهد جوامعی را با اقتصادهایی با اندازه های بسیار متفاوت مقایسه کنیم: درآمد سرانه تفاوت اندازه بین کشورها را حذف می کند.
بانک جهانی هر کشور را در یکی از چهار دسته قرار می دهد: درآمد پایین تر، درآمد متوسط پایین، درآمد متوسط بالا و درآمد بالا (بانک جهانی، 2007a، "طبقه بندی کشورها." دیگر به صورت آنلاین در دسترس نیست.) اساسا، کشورهایی که در سه دسته پایین تر، کشورهای در حال توسعه یا همان چیزی است که قبلاً آن را کشورهای جهان سوم می نامیدیم، در حالی که کشورهای با درآمد بالا همگی جزو کشورهای به اصطلاح توسعه یافته هستند.
کشورهای فهرست شده توسط سیا با امتیاز جینی مربوطه در دسته بندی های خاص بانک جهانی قرار گرفتند که بانک جهانی قبلاً آنها را در آنها قرار داده بود (بانک جهانی، 2007b، 2007b. "گروه های کشورها." دیگر به صورت آنلاین در دسترس نیست.) یک بار. در دسته بندی آنها، میانگین نمرات جینی برای هر گروه محاسبه شد. هنگام تلاش برای به دست آوردن یک عدد برای نشان دادن گروهی از اعداد، میانه دقیق تر از میانگین در نظر گرفته می شود، بنابراین از میانه استفاده می شود، به این معنی که نیمی از نمرات بالاتر، نیمی کمتر است - به عبارت دیگر، داده ها در 50th صدک برای هر دسته
امتیاز جینی برای کشورها، بر اساس درآمد ناخالص ملی سرانه، طبقه بندی شده توسط بانک جهانی:
دسته درآمد | میانه نمره جینی | امتیاز جینی، ایالات متحده (2004) |
کشورهای کم درآمد (کمتر از 875 دلار/نفر/سال) | .406 | .450 |
کشورهای با درآمد متوسط پایین (بین 876-3,465 دلار/نفر/سال) | .414 | .450 |
کشورهای با درآمد متوسط بالا (بین 3,466-10,725 دلار/نفر/سال | .370 | .450 |
کشورهای با درآمد بالا (بیش از 10,726 دلار / نفر / سال | .316 | .450 |
همانطور که مشاهده می شود، با امتیاز جینی (محاسبه شده توسط سیا) 450، درآمد خانواده ایالات متحده نابرابرتر از میانگین هر دسته است، و نابرابرتر از برخی از فقیرترین کشورهای روی زمین است، مانند بنگلادش (318 - محاسبه شده در 2000)، کامبوج (400، 2004 برآورد)، لائوس (370-1997)، موزامبیک (396، 1996-. 97)، اوگاندا (430-1999) و ویتنام (361، 1998). این یافته مشابه با استفاده از نمره جینی محافظه کارانه تر محاسبه شده توسط اداره سرشماری 440 صدق می کند.[2]
بنابراین، همانطور که در بالا نشان داده شد، ایالات متحده در طول 40 سال نه تنها نابرابرتر شده است، بلکه به سطحی از نابرابری رسیده است که بسیار قابل مقایسه با کشورهای در حال توسعه به طور کلی است و در واقع امروز نابرابرتر از برخی از فقیرترین کشورهای روی زمین! هیچ چیزی وجود ندارد که نشان دهد این نابرابری فزاینده به زودی کاهش خواهد یافت. و از آنجایی که این نابرابری فزاینده درآمد تحت رهبری هر دو حزب بزرگ سیاسی اتفاق افتاده است، هیچ چیزی در افق وجود ندارد که نشان دهد هر کدام قاطعانه به این موضوع در آینده قابل پیشبینی بدون توجه به وعدههای تبلیغاتی پرداخته خواهند پرداخت.
با این حال، برای فراتر رفتن از بحث در مورد اینکه آیا دموکراتها یا جمهوریخواهان احتمالاً به این مسائل و مسائل مرتبط با آن رسیدگی میکنند، برخی از سیاستهای اقتصادی دولت مورد نیاز است. بنابراین، هر رئیسجمهوری با تصمیمهای دولتهای قبلی، و همچنین بهوسیله چشمپوشهای ایدئولوژیک افرادی که برای خدمت در سطوح بالای یک دولت انتخاب میشوند، محدود میشود.[3]
به طور خلاصه، برای حدود 30 سال (1982-2011) اعتراض چندان قابل مشاهده ای در ایالات متحده وجود نداشت، زیرا اجرای برنامه نئولیبرال همراه با ایجاد فرهنگ فردگرایانه تأثیر ضعیفی بر جنبش های اجتماعی داشت و پروژه های سیاسی دیگر، همانطور که قرار بود انجام دهند.
وضعیت اقتصادی در ایالات متحده بد بوده است و زمان زیادی طول کشیده است تا وضعیت اقتصادی کارگران حتی در حدی که هست بهبود یابد. بدیهی است که رکود بزرگ 2008-09 برای اکثر کارگران این کشور یک فاجعه بود.
ما می توانیم با بررسی وضعیت اقتصادی در حدود سال 2013 به این موضوع پی ببریم.[4] اقتصاد ایالات متحده برای کارگران تا سال 2007، قبل از شروع رکود بزرگ در وضعیت بدی قرار داشت (برای جزئیات بیشتر به بالا مراجعه کنید؛ همچنین نگاه کنید به گلخانه، شماره ۱۰۲۹، فشار بزرگ: روزهای سخت برای کارگر آمریکایی. نیویورک: آلفرد ناپف. متعاقباً، بیش از 8.7 میلیون شغل از زمان رکود بزرگ، بین اواخر سال 2007 تا اواسط سال 2009 از بین رفت (استفانی هوگی) بارلو، 2014، "اشتغال ایالات متحده از رکود اقتصادی 2007-2009 تا سال 2022". بررسی ماهانه کار، اکتبر. آنلاین در https://www.jstor.org/stable/10.2.307/monthlylaborrev.2014.10.025و درآمد متوسط آمریکا از سال 8.9، سال اوج پس از جنگ جهانی دوم، 1999 درصد کاهش یافته است. و درآمد متوسط مردان و زنان از سال 2.5 تا 2010 2011 درصد کاهش یافته است (کارمن دناواس والت، برنادت دی. سرپرست، و جسیکا سی. اسمیت 2012، "درآمد، فقر و پوشش بیمه سلامت در ایالات متحده: 2011." اداره سرشماری ایالات متحده، گزارش های جمعیت فعلی، P60-143، سپتامبر: 5. واشنگتن، دی سی: دفتر چاپ دولت ایالات متحده. مقاله اصلی دیگر به صورت آنلاین در دسترس نیست، اما برای انتشار مطبوعاتی و خلاصه، https://www.census.gov/newsroom/releases/archives/income_wealth/cb12-172.html.
دیوید لئونهارت در اواخر سال 2010 نوشت نیویورک تایمز نوشته است:
در حال حاضر، برآورد این است که برای کاهش نرخ بیکاری به 9.4 درصد، 6 میلیون شغل باید فوراً اضافه شود. قبلاً حدود 4 درصد بود، بنابراین این تخمینهای نادرست هستند. با این وجود، برآوردها این است: اگر اقتصاد 300,000 شغل در ماه ایجاد می کرد، ما تا اواسط سال 2014 به کمبود شغل پایان نمی دادیم. (به عبارت دیگر، این ما را به 6 درصد بیکاری می رساند.) اگر اقتصاد رشد می کرد با 250,000 شغل در ماه، که سرعت اواسط دهه 1990 در طول طولانی ترین رشد اقتصاد از زمان جنگ جهانی دوم بود، ما به کمبود شغل در اوایل سال 2016 پایان نمی دادیم. و اگر اقتصاد 200,000 شغل در ماه ایجاد می کرد، کمبود شغل تا اوایل سال 2020 پایان نخواهد یافت.لئونهارت، 2010 "در نمای عقب، سالی که بیصدا شد." نیویورک تایمز، 29 دسامبر: B-1. آنلاین در https://www.nytimes.com/2010/12/29/business/economy/29leonhardt.html.)
ما واقعاً چطور بودیم؟ عنوان یک صفحه اول نیویورک تایمز مقاله ای در 8 ژانویه 2011 توسط مایکل پاول و سول چان پاسخی را پیشنهاد کرد: "رشد آهسته شغل، انتظارات برای احیای زودهنگام را کاهش می دهد: نرخ بیکاری 9.4٪ است—رئیس فدرال رزرو می گوید که بهبودی ممکن است به 4 یا 5 سال دیگر نیاز داشته باشد." این خبرنگاران خاطرنشان کردند که در دسامبر 2010، تنها 103,000 شغل اضافه شد، انتظار می رفت که بیکاری در طول دوره اول ریاست جمهوری اوباما بیش از هشت درصد باقی بماند، و نرخ بیکاری به اصطلاح "واقعی" - که شامل کارگرانی می شود که دلسرد شده اند و داده اند. به دنبال کار، یا کسانی که فقط به صورت پاره وقت کار می کنند که به دنبال کار تمام وقت هستند، 16.7 درصد بود. علاوه بر این، آنها به نقل از یک تحلیلگر می گویند: «ما شواهدی از اشتغال ساختاری در میان افراد جمعیتی 35 تا 44 ساله پردرآمد می بینیم که در آن بیکاری در ماه دسامبر واقعاً افزایش یافت. تا سال 2037 برای بازیابی تعداد مشاغل از دست رفته در طول رکود بزرگ، چیزی که آنها از سال 2007 به این بحران می گویند (پاول و چان، 2011، "رشد آهسته شغل انتظارات از احیای اولیه را کاهش می دهد: نرخ بیکاری 9.4٪ است - رئیس فدرال رزرو می گوید که بهبودی ممکن است به 4 یا 5 سال دیگر نیاز داشته باشد." نیویورک تایمز، 18 ژانویه: A-1. آنلاین در https://www.nytimes.com/2011/01/08/business/economy/08jobs.html).
تا اینجا - همانطور که در اواسط سال 2013 نوشتم - همه چیز تا حدودی بهتر از این پیش رفته است، اگرچه نه چندان. تنها 165,000 شغل در جولای 2013 اضافه شد و نرخ بیکاری 7.4 درصد بود، که فقط کمی کمتر از سطح 7.8 درصدی بود که بین سپتامبر و دسامبر 2012 در آن قرار داشت و کمترین میزان از سال 2008 بوده است. به سادگی از بازار کار خارج شد و اوضاع را بهتر از آنچه بود نشان داد: «از هر 100 بزرگسال آمریکایی، 63 نفر قبل از رکود شغلی داشتند. اکنون، فقط 59 نفر این کار را انجام می دهند.
با این وجود، نرخ بیکاری در حال کاهش است زیرا فقط افرادی را که فعالانه به دنبال کار هستند، در نظر می گیرد. و از زمان رکود اقتصادی، تعداد فزاینده ای از آمریکایی ها حتی در تلاش برای یافتن شغل نیستند. برخی تسلیم شده اند؛ به نظر می رسد دیگران با ماندن در مدرسه یا خانه از بازار کار اجتناب می کنند (نیویورک تایمز, 2013، «نکات مهم گزارش بیکاری جولای». 3 اوت: A-3).
همراه با وضعیت شغلی، فقر نیز در حال افزایش بود. نرخ فقر ملی - در سطح وحشتناکی ناکافی است که تقریباً نیمی از آنچه برای بقای بلندمدت لازم است است.[5]- از 13.2 درصد در سال 2008 به 15 درصد در سال 2011 جهش کرد، در حالی که تعداد افراد در همان سال ها از 39.6 میلیون به 46.2 میلیون افزایش یافت، که بالاترین میزان از زمان شروع جمع آوری داده ها توسط دولت در سال 1959 بود. 2012: 13).
وقتی تجربیات گروههای نژادی و قومی مختلف را نیز بررسی کردیم، فقر افزایش یافته بود. فقر در میان سفیدپوستان از 8.6 درصد در سال 2008 به 9.8 درصد در سال 2011 افزایش یافت، در حالی که نرخ فقر سیاه پوستان از 24.7 درصد به 27.6 درصد افزایش یافت. فقر لاتین از 23.2 درصد به 25.3 درصد در سال 2011 افزایش یافت. در حالی که فقر آسیایی تقریباً در حدود 12.5 درصد ثابت مانده است.[6]
فقر برای کودکان زیر 18 سال نیز بدتر شد: از 19 درصد در سال 2008 به 21.9 درصد در سال 2011 (DeNavas-Walt, Proctor, and Smith, 2012: 13). این تعجب آور نیست، همانطور که در سال 2010 گزارش محققان مرکز ملی کودکان در فقر بیان کرد: «کودکان 25 درصد از جمعیت را تشکیل می دهند. با این حال، آنها 36 درصد از کل افراد فقیر را تشکیل می دهند. در میان کودکان، 42 درصد در خانوادههای کمدرآمد زندگی میکنند [که زیر 200 درصد خط فقر-KS تعریف میشود] و از آنها، 25 درصد در خانوادههای فقیر [زیر خط فقر-KS] زندگی میکنند.» (میشل) چاو، کالیانی تامپی، و ونسا آر. وایت، 2010. "حقایق اساسی در مورد کودکان کم درآمد، 2009." مرکز ملی کودکان در فقر، دانشکده بهداشت عمومی میلمن، دانشگاه کلمبیا، نیویورک: اکتبر. آنلاین در https://www.nccp.org/publications/pub_975.html.)
نوشتن در نیویورک تایمز، چارلز ام. بلو خاطرنشان کرد: "تعداد کودکانی که در فقر زندگی می کنند از سال 33 2000 درصد افزایش یافته است." در حالی که جمعیت کودکان در همان زمان تنها حدود سه درصد افزایش یافته است. علاوه بر این، او گزارش می دهد که «طبق گزارش یونیسف در سال 2007 در مورد فقر کودکان، ایالات متحده در میان 24 کشور ثروتمند رتبه آخر را دارد» (چارلز) فوت کردن، دمیدن، 2010، "کودکان کوچک را رنج بکشند." نیویورک تایمز، 24 دسامبر. به صورت آنلاین در https://www.nytimes.com/2010/12/25/opinion/25blow.html). همانطور که پل کروگمن در این مقاله نوشت نیویورک تایمز، "دانشمندان علوم اعصاب دریافته اند که "بسیاری از کودکانی که در خانواده های بسیار فقیر با موقعیت اجتماعی پایین رشد می کنند، سطوح ناسالم هورمون های استرس را تجربه می کنند که رشد عصبی آنها را مختل می کند." تأثیر آن این است که رشد زبان و حافظه کودک را تا آخر عمر مختل می کند» (پل کروگمن، 2008، "فقر سم است." نیویورک تایمز، فوریه 18. آنلاین در https://www.nytimes.com/2008/02/18/opinion/18krugman.html). به زبان ساده: فقر مغز کودکان را مسموم می کند.
متأسفانه، از بین کسانی که زیر خط فقر زندگی می کنند، 44 درصد از همه افراد در فقر در نیمی از خط فقر رسمی یا کمتر زندگی می کردند. که 6.6 درصد از جمعیت ملی بود که از 17.1 میلیون نفر در سال 2008 به 20.4 میلیون نفر در سال 2011 افزایش یافت. .[7]
چه چیزی باعث این ویرانی اجتماعی شد؟ با اتخاذ یک برنامه اقتصادی نئولیبرالی در واکنش ناامیدانه به این رقابت جهانی تشدید شده و تهدید برای امپراتوری ایالات متحده، ریگان و جانشینان او حملات خود را به اتحادیه ها و کارگران به طور کلی تسریع کردند. شرکتهایی که کارگران زیادی را استخدام میکردند (یعنی «کار فشرده» بودند) فعالیتهای خود را در خانه بستند و به خارج از کشور نقل مکان کردند، بهویژه به مکانهایی مانند مکزیک و چین، که در آن کارگران کنترل میشدند و دستمزدها محدود بود. شرکت هایی که به ماشین آلات پرهزینه متکی بودند ("سرمایه فشرده") در ایالات متحده ماندند، اما پیشرفت های بعدی ماشین آلات مورد نیاز آنها به کارگران کمتر و کمتری نیاز داشت.[8] علاوه بر آن، مالیاتها برای افراد ثروتمند و شرکتها کاهش یافت و این امکان را فراهم کرد که با وجود اینکه بسیاری از مردم به طور فزایندهای به آنها نیاز دارند، خدمات اجتماعی را کاهش دهند.
استیو فریزر این تأثیر را مورد بحث قرار می دهد:
تنها در طول دهه 1970، بین 32 تا 38 میلیون شغل به دلیل عدم سرمایه گذاری از بین رفت، که رویه رایجی در قدیمی (کارخانه های نساجی نیوانگلند) و صنایع جدید (سازندگان هواپیماهای نیوانگلند) بود. تولید که پس از جنگ جهانی دوم نزدیک به 30 درصد از اقتصاد را تشکیل می داد، تا سال 2011 به کمی بیش از 10 درصد کاهش یافت. تنها از آغاز هزاره، 3.5 میلیون شغل تولیدی از بین رفته و 42,000 کارخانه تولیدی بسته شده است. به طور متوسط بین سال های 2000 تا 2011، هفده تولیدکننده آمریکایی هر روز تعطیل می شدند.فریزر، شماره ۱۰۲۹، عصر رضایت: زندگی و مرگ مقاومت آمریکا در برابر ثروت و قدرت سازمان یافته. نیویورک: لیتل، براون و شرکت: 235).[9]
اگرچه اوضاع قبل از رکود بزرگ 2008-09 بد بود، اما رکود باعث شد که آمریکاییها از درک تأثیر این تغییرات اقتصادی بر همسایگان و همکاران خود غافل نشوند. سارا جاف (2016، مشکل ضروری: آمریکایی ها در شورش. New York: Nation Books: 20) گزارش می دهد که تقریباً 8.7 میلیون شغل بین دسامبر 2007 و اوایل سال 2010 از بین رفته است.[10]
شرایط اقتصادی و اجتماعی برای بسیاری از کارگران در سراسر کشور به شدت سقوط کرد، همانطور که استیو فریزر (2015: 223-263) به طور درخشان، اما غم انگیز، روشن می شود.
واقعیت این است که سرمایه داری دیگر نمی تواند تقریباً به همان اندازه که در گذشته فراهم می کرد، شغل و فرصت اقتصادی برای مردم فراهم کند. و با گذشت زمان این به افراد کمتر و کمتری محدود خواهد شد.
اگر واقعاً تشدید نشود، این از دست دادن شغل ادامه خواهد داشت. اگرچه لفاظی های زیادی صرف سرزنش خارجی ها و "رقابت تجاری ناعادلانه" برای از دست دادن مشاغل ایالات متحده شده است، تحقیقات مایکل هیکس و Srikant دورج (2015، "افسانه و واقعیت تولید در آمریکا." Muncie، IN: دانشگاه ایالت بال، مرکز تحقیقات تجاری و اقتصادی. به صورت آنلاین در http://projects.cberdata.org/reports/MfgReality.pdf) دانشگاه بال استیت در ایندیانا نشان داده است که بین سال های 2000 تا 2010، اتوماسیون مسئول 88 درصد از کل مشاغل در این دوره بوده است، در حالی که تجارت مسئول 13 درصد از دست دادن مشاغل بوده است. طبق گفته مک کینزی و شرکت، 45 درصد از تمام کارهایی که در اوایل سال 2016 انجام می شود، می تواند خودکار باشد (کلر کین میلر 2016. "قاتل مشاغل طولانی مدت چین نیست، اتوماسیون است." نیویورک تایمز، دسامبر 21. آنلاین در https://www.nytimes.com/2016/12/21/upshot/the-long-term-jobs-killer-is-not-china-its-automation.html.)
اما در مورد آن ارقام کاهش بیکاری چطور؟ به گفته لارنس بی. کاتز از هاروارد و آلن بی. کروگر از پرینستون، هر دو عضو دفتر ملی تحقیقات اقتصادی، همه مشاغل ایجاد شده از سال 2005 تا 2015 دارای شرایط غیراستاندارد بودند، به این معنی که آنها کارکنان آژانس کمک موقت، کارگران در حال خدمت، کارگران شرکت های قراردادی، و پیمانکاران مستقل یا پیمانکاران مستقل بودند. فریلنسرها (کاتز و کروگر، 2016، "ظهور و ماهیت کار جایگزین
ترتیبات در ایالات متحده، 1995-2015. مارس 29. آنلاین در http://scholar.harvard.edu/files/lkatz/files/katz_krueger_cws_v3.pdf?m=1459369766) و به طور کلی منجر به دستمزد کمتر، مزایای کمتر و امنیت اقتصادی کمتری در کل می شود.
به طور خلاصه، همه چیز بد است و همه نشانهها حاکی از آن است که با افزایش آنها بدتر میشوند
تعداد افراد شاغل بین سالهای 1999 تا 2014، افرادی که برای یک خانواده سه نفره کمتر از 42,000 دلار درآمد داشتند، ده درصد از درآمد خود را از دست دادند. برای افرادی که بین 42,000 تا 125,000 دلار بودند، درآمد آنها شش درصد کاهش یافت. و برای کسانی که بیش از 125,000 دلار درآمد دارند، درآمد آنها در این مدت هفت درصد کاهش یافته است. به طور کلی، «در سرتاسر کشور، متوسط درآمد خانوارهای ایالات متحده در سال 2014، 8 درصد کمتر از سال 1999 بود» و «درآمد متوسط در 190 منطقه از 229 کلان شهر مورد بررسی قرار گرفت» (پیو، 2016، «کاهش طبقه متوسط آمریکا: نگاهی دقیق به تغییرات درون شهری
مناطق." مرکز تحقیقات پیو، 11 می: 10. آنلاین در https://www.pewresearch.org/social-trends/2016/05/11/americas-shrinking-middle-class-a-close-look-at-changes-within-metropolitan-areas/)
اوضاع تا سال 2021 تغییر چشمگیری نکرده بود. با آستانه فقر 27,740 دلاری برای یک خانواده چهار نفره، 11.6 درصد از کل آمریکایی ها در فقر بودند که تعداد آنها 37.9 میلیون نفر است. نرخ فقر برای گروه های نژادی/قومی در آن سال برای سفیدپوستان 10.0 درصد، برای سیاهپوستان 19.5 درصد، برای آسیایی ها 8.3 درصد، برای سرخپوستان آمریکایی و بومیان آلاسکا 24.3 درصد، برای دو نژاد یا بیشتر 14.2 درصد و برای اسپانیایی ها 17.1 درصد بود (دفتر ایالات متحده). سرشماری، 2022، "فقر در ایالات متحده: 2021." به صورت آنلاین در https://www.census.gov/library/publications/2022/demo/p60-277.html).
این مجموعه تاریخ توسط ZNetwork و منتشر شده است اندیشه اجتماعی سبز.
قسمت 5 این مجموعه را با ترسیم پیامدهای اصلی تجزیه و تحلیل در چهار بخش اول به پایان میرساند. تو می توانی کل مجموعه (هر 5 قسمت) را اینجا بخوانید.
کیم سایپس، دکترا، چاپگر سابق، یک فعال اتحادیه کارگری و کارگری قدیمی است که در حال حاضر عضو اتحادیه ملی نویسندگان محلی 1982، AFL-CIO است. او همچنین استاد بازنشسته جامعه شناسی در دانشگاه پوردو شمال غربی در وست ویل، ایندیانا، ایالات متحده است. او تا به امروز چهار کتاب و بیش از 250 مقاله - در مجلات و خبرنامههای معتبر، تخصصی عمومی و فعالان - در ایالات متحده و 11 کشور در سراسر جهان منتشر کرده است. آثار او، از جمله کل کتاب او در مورد مرکز کار KMU فیلیپین، به صورت رایگان در اینجا قابل دسترسی است. انتشارات - دانشگاه پوردو شمال غربی (pnw.edu). او همچنین یکی از بنیانگذاران LEPAIO (پروژه آموزش کارگری در عملیات بین المللی AFL-CIO) است که وب سایت آن به آدرس https://aflcio-int.education/.
EndNOTES
[1] منبع: http://www.census.gov/hhes/www/income/histinc/f04.html: دیگر در دسترس نیست.
[2] سیا (آژانس اطلاعات مرکزی) ایالات متحده داده های اقتصادی تعداد زیادی از کشورها را تولید می کند، البته نه همه آنها، و به صورت آنلاین در "کتاب حقایق جهانی" منتشر می کند. کتاب حقایق جهانی: مقایسه کشوری-شاخص جینی توزیع همکارآمدی درآمد خانواده. آنلاین در https://www.cia.gov/the-world-factbook/field/gini-index-coefficient-distribution-of-family-income/country-comparison.
در 12 فوریه 2023، من به آنجا رفتم تا آخرین "نمرات GINI" مقایسه ای آنها را بدست بیاورم. به نظر می رسد که سیا در حال تنبلی است، زیرا همه آنچه در این زمان ارائه کردند به جای محاسبات فعلی تخمین زده شدند. با این وجود، آنها کشورها را از بیشترین نابرابری تا کمترین فهرست کردند و آنها را از 1 (بزرگترین) تا 176 (کمترین)، بدون در نظر گرفتن امتیاز پایین برای جزیره جرسی، شماره گذاری کردند. (سیا این مقادیر را متفاوت از حد معمول، به عنوان اعداد کامل گزارش می دهد؛ من آنها را به سبک هزارم قرار دادم تا ثبات را حفظ کنم.)
آنها ایالات متحده را 50 رتبه بندی کردندth بیشترین طبقه بندی اقتصادی (نابرابر) کشور با 414 در سال 2016. (این برای من معنی ندارد، زیرا آنها در سال 450 ایالات متحده را 2004 رتبه بندی کردند، و اوضاع به طور قابل توجهی در طول رکود بزرگ بدتر شد، اما این امتیازی است که آنها گزارش می کنند. )
در حالی که من مانند سال 2009 این دسته بندی ها را انجام ندادم، به رتبه بندی و امتیاز تخمینی تعدادی از کشورهای فقیر اشاره کردم. به یاد داشته باشید، اگر آنها بین اعداد 1-49 بودند، نابرابری درآمد آنها بود بدتر نسبت به ایالات متحده، در حالی که 51-176 بود کمتر نسبت به ایالات متحده: موزامبیک در سال 7 با 2014 رتبه هفتم بود. اوگاندا در سال 540 در رتبه 38 با 2016 قرار گرفت. بنابراین هر دو نابرابرتر بودند، در حالی که لائوس در سال 428 در رتبه 65 با 2018 قرار داشت. کامبوج در سال 388 با 73 رتبه 2008 بود. ویتنام در سال 379 در رتبه 96 با 2018 قرار گرفت. و بنگلادش در سال 357 با 134 رتبه 2016 را داشت، یعنی این چهار کشور فقیر کمتر از ایالات متحده نابرابر بودند.
[3] دوباره به رونالد دبلیو مراجعه کنید. کاکس، 2012. "مالی شرکت ها و سیاست خارجی ایالات متحده" در رونالد دبلیو کاکس، ویرایش، قدرت شرکتی و جهانی شدن در سیاست خارجی ایالات متحده لندن و نیویورک: روتلج.: 16-30: این «فقط اتفاق نیفتاد»، بلکه محصول یک کمپین بسیار جامع و موفق برای دگرگونی اقتصاد ایالات متحده بود که به طور خاص دولتهای مختلف ریاستجمهوری را هدف قرار داد و آنها را وادار کرد تا این تحول را ممکن سازند.
[4] این بخش مستقیماً از Scipes، 2021 گرفته شده است، ایجاد همبستگی جهانی نیروی کار: درس هایی از فیلیپین، آفریقای جنوبی، اروپای شمال غربی و ایالات متحده (Lanham, MD: Lexington Books).: 9-11.
[5] به گفته مرکز ملی فقر، «تحقیقات نشان می دهد که به طور متوسط، خانواده ها برای رفع نیازهای اولیه خود به درآمدی معادل حدود دو برابر سطح فقر فدرال نیاز دارند. خانواده هایی با سطح درآمد کمتر از این سطح درآمد به عنوان درآمد کم شناخته می شوند: 44,000 دلار برای یک خانواده چهار نفره (تاکید شده است) (Chau, Thampi, and Wight, 2010: 21). آستانه رسمی فقر توسط دولت فدرال تعیین شده است و برای سال 2013، 23,550 دلار بود (وزارت بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده، 2013).
در واقع اگر از الف استفاده کنیم واقع بینانه آستانه برای نرخ فقر - و نه مقدار بسیار ناکافی ارائه شده توسط دولت ایالات متحده - سپس در سال 2012، 34.3 درصد از تمام آمریکایی ها (بیش از یک سوم) می توانستند کمتر از آن باشند واقع بینانه خط فقر که 200 درصد خط فقر رسمی است (نگاه کنید به DeNavas-Walt, Proctor, and Smith, 2012: 17).
[6] آنچه باید در نظر داشت، علیرغم تصاویر رسانهها برعکس، این است که تقریباً دو سوم افراد فقیر در ایالات متحده در هر زمان سفیدپوست هستند، علیرغم اینکه سفیدپوستان نرخ فقر کمتری دارند.
[7] در اوایل سال 2020، پرزیدنت ترامپ در مورد شکل خوب اقتصاد خود می بالید. با این حال، طبق گزارش سازمان غیردولتی بینالمللی آکسفام (2020)، «پنجاه میلیون نفر در ایالات متحده در فقر زندگی میکنند و امید چندانی به خود یا فرزندانشان ندارند». اداره آمار کار گزارش داد: «در سال 2018، نرخ کلی بیکاری (نرخ بیکاری) برای ایالات متحده 3.9 درصد بود. با این حال، این میزان در بین گروههای نژادی و قومی متفاوت بود. در میان گروههای نژادی، نرخ بیکاری بالاتر از نرخ ملی برای سرخپوستان آمریکا و بومیان آلاسکا (6.6 درصد)، سیاهپوستان یا آفریقاییآمریکاییها (6.5 درصد)، افراد دستهبندی شده به عنوان دو یا چند نژاد (5.5 درصد)، و بومیان هاوایی و سایر ساکنان جزایر اقیانوس آرام (5.3 درصد). نرخ بیکاری کمتر از نرخ ملی برای آسیایی ها (3.0 درصد) و سفیدپوستان (3.5 درصد) بود. این نرخ برای افراد از نژاد اسپانیایی یا لاتین تبار، با 4.7 درصد، بالاتر از نرخ 3.7 درصد برای غیر اسپانیایی ها بود» (اداره آمار کار ایالات متحده، 2019). نرخ کلی بیکاری در ژانویه 2020 3.6 درصد گزارش شده است. با این حال، نرخ بیکاری U-6 - گفته می شود که حساب دقیق تر است، و شامل "کارگران دلسرد" می شود - 7.7 درصد بود (مک ماهون، 2020).
در هر صورت، این نرخ های پایین بیکاری مسلماً نتیجه کسری فزاینده دولت فدرال است که پیش بینی می شود در سال مالی 1 تحت ریاست جمهوری ترامپ از 2020 تریلیون دلار عبور کند و بدهی ملی در حال حاضر بیش از 22 تریلیون دلار باشد (به اما، 2020 مراجعه کنید). بنابراین، من استدلال میکنم که نرخ پایین بیکاری بیشتر محصول مخارج کسری بودجه (نوشتن چکهای داغ) است تا محصول رشد اقتصادی جامد.
[8] من این را به صورت دست اول در حین کار بر روی ماشین های چاپ در یک چاپخانه غیر اتحادیه در روستایی کنتاکی که سعی داشتم در سال های 1981-82 به اتحادیه تبدیل کنم، تجربه کردم. این شرکت یک پرس وب جدید خریداری کرد که تعداد کارگران یک خدمه را از پنج نفر به سه نفر کاهش داد، در حالی که هنگام راه اندازی ضایعات کمتری تولید می کرد و چاپ با کیفیت بالاتری را ارائه می داد، زیرا برخی از چاپ های برتر ما برای صنعت الماس بود. . در آن زمان، من ساعتی 4.85 دلار با حداقل مزایا درآمد داشتم - صاحبش شکایت می کرد که دستمزد بیشتری می گرفتم - و 40 ساعت در هفته کار می کردم. یک کار اتحادیه مشابه در آن زمان در منطقه خلیج سانفرانسیسکو (از جایی که من نقل مکان کرده بودم) بیش از 20 دلار در ساعت حقوق می گرفت، با 35 ساعت کار در هفته (و زمان و نیم بیش از هفت ساعت در روز، و همچنین برای شنبه ها، با دو بار در یکشنبه ها.). 81-
نکته این است که این ارتقای فناوری و بیکاری مرتبط با آن در مناطق کم دستمزد مانند کنتاکی روستایی نیز رخ میداد. فقط به مناطق با دستمزد بالا محدود نمی شد.
[9] گلن پروسک (2017، "طبقه، نژاد و استراتژی سیاسی در کمربند زنگ." استانزبری
انجمن، مه 30. آنلاین در https://stansburyforum.com/2017/05/30/class-race-and-political-strategy-in-the-rust-belt) در تحلیل خود از آنچه در جریان انتخابات ریاست جمهوری 2016 رخ داد - با تمرکز خاص بر غرب میانه صنعتی - و پیشنهادهایی برای راه های پیش رو، داده های دفتر کار ایالات متحده را ارائه می دهد و خاطرنشان می کند که «تا اواخر سال 2000، هنوز موارد بیشتری وجود داشت. بیش از 17 میلیون شغل تولیدی در ایالات متحده چه قبل و چه پس از رکود بزرگ (2007-2009)، این مشاغل با سرعت شگفت انگیزی ناپدید شدند: 30 درصد از مشاغل تولیدی از سال 2000 از بین رفته اند.
[10] و در حال حاضر، همانطور که در گزارش شده است نیویورک تایمز، حتی مشاغل خرده فروشی که تا حدودی کار را برای کسانی که مشاغل کارخانه را از دست داده بودند - البته با نرخ بسیار کمتری - در حال حاضر توسط تجارت الکترونیک نابود می شوند. رجوع کنید به راشل آبرامز و رابرت گبلوف، 2017، "در شهرهای آسیب دیده از تعطیلی کارخانه فولاد، یک مصدوم جدید: مشاغل خرده فروشی". نیویورک تایمز، 25 ژوئن. به صورت آنلاین در
https://www.nytimes.com/2017/06/25/business/economy/amazon-retail-jobs-pennsylvania.html?hp&action=click&pgtype=Homepage&clickSource=story-heading&module=photo-spot-region®ion=top-news&WT.nav=top-news.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا