در پنتاگون، آنها فیلم وحشتناک گیلو پونتکوروو در سال 1965 از جنگ فرانسه را دوباره به نمایش گذاشتند. الجزایر. نبرد الجزیره، سیاه و سفید، نشان داد که چه بر سر چریک های FLN و ارتش فرانسه زمانی که جنگ آنها کثیف شد، گذشت. شکنجه، ترور، بمب های انفجاری، اعدام های مخفیانه. همانطور که نیویورک تایمز فاش کرد، پروازهایی که برای تماشای این فیلم باشکوه و دردناک به پنتاگون فرستاده شد با این جمله آغاز شد: "چگونه در نبرد علیه تروریسم پیروز شویم و در جنگ ایده ها شکست بخوریم..." اما آمریکایی ها نیازی به آن نداشتند. برای تماشای نبرد الجزیره
آنها قبلاً مرتکب بسیاری از اشتباهات فرانسوی شده اند عراق، و چریکهای عراق به خوبی در جریان خون FLN قدیمی هستند. شانزده تظاهرکننده در فلوجه کشته شدند؟ فراموشش کن. 12 نفر توسط آمریکایی ها به ضرب گلوله کشته شدند موصل? اخبار قدیمی ده پلیس عراقی توسط نیروهای آمریکایی در خارج از فلوجه هدف گلوله قرار گرفتند؟ مقامات اشغالگر هفته گذشته به ما گفتند: "هیچ اطلاعاتی وجود ندارد." بدون اطلاعات؟ انفجار سفارت اردن؟ بمباران مقر سازمان ملل؟ یا نجف با 126 کشته اش؟ فراموشش کن. اوضاع در حال بهبود است عراق. سه روز است که برق 24 ساعته وجود دارد - تا دو US سربازان روز جمعه کشته شدند - پنج روز بود که آمریکایی کشته نشدند.
اینگونه بود که فرانسوی ها اخبار را از آنجا گزارش می کردند الجزایر. چیزی که نمی دانید شما را نگران نمی کند. به همین دلیل است که در عراق هزاران مورد خشونت وجود دارد که هرگز گزارش نمی شود. حملات به آمریکایی ها که به قیمت جان غیرنظامیان تمام می شود، حتی توسط افسران مطبوعاتی مقامات اشغالگر ثبت نمی شوند، مگر اینکه شامل تلفات جانی در میان "نیروهای ائتلاف" باشد. برو به سردخانه عراقشهرها و واضح است که هر شب یک کشتار اتفاق می افتد. قدرتهای اشغالگر اصرار دارند که روزنامهنگاران مجوز بازدید از بیمارستانها را دریافت کنند – دریافت مقالات مناسب ممکن است یک هفته طول بکشد، پس با آمار خداحافظی کنید – اما ارقامی که از پزشکان ارشد میآیند داستان خودشان را میگویند.
In بغدادروزانه 70 جسد - از عراقی هایی که با شلیک گلوله کشته می شوند - به سردخانه ها آورده می شود. به عنوان مثال، در نجف، مقامات قبرستان ورود اجساد حداکثر 20 قربانی خشونت در روز را ثبت می کنند. برخی از کشته شدگان در دعواهای خانوادگی، غارت یا قتل های انتقام جویانه کشته شدند. برخی دیگر توسط نیروهای آمریکایی در ایست های بازرسی یا در "حمله های" وحشیانه فزاینده ای که توسط نیروهای آمریکایی در حومه شهر انجام می شود کشته شده اند. بغداد و شهرهای سنی نشین در شمال. تنها هفته گذشته، خبرنگارانی که کشتار پلیس فلوجه را پوشش میدادند، از دیدن کودکانی که به شدت زخمی شده بودند که ناگهان به بیمارستان میرسند، شگفتزده شدند و همه - به گفته خانوادههایشان - توسط یک تانک آمریکایی که در نخلستانی در خارج از شهر باز شده بود، هدف گلوله قرار گرفتند. طبق معمول، مقامات اشغالگر "هیچ اطلاعاتی" از این حادثه نداشتند.
اما اگر کشتههای نجف را فقط برای دو یا سه شهر بزرگ دیگر حساب کنید، و اگر تعداد کشتهشدگان روزانه بغداد را اضافه کنید و در هفت ضرب کنید، تقریباً 1,000 غیرنظامی عراقی هر هفته کشته میشوند - و این ممکن است محافظهکار باشد. شکل. جایی در تالارهای مرمری غاردار قصر پاول برمر، سرکنسول در دجله، یک نفر باید این آمار وحشتناک را محاسبه کند. اما البته آمریکایی ها به ما نمی گویند.
مثل گوش دادن است عراقایستگاه رادیویی آمریکایی مرگ - مگر اینکه در مقیاسی تماشایی مانند بمب گذاری های اردن یا سازمان ملل یا نجف باشد - به سادگی روی آنتن نمی رود. حتی کشته شدن سربازان آمریکایی 24 ساعت گزارش نمی شود. رانندگی در بزرگراه های عراق، من به گوش دادن به تنها ایستگاه رادیویی با اخبار به روز در مورد جنگ چریکی در عراق: ایران"رادیو علم" که به زبان عربی پخش می شود تهران.
گویی ساکنان اتاق های لوستر آقای برمر توجهی ندارند عراق به عنوان یک کشور واقعی، محلی از تراژدی و ناامیدی که مردم "آزادشده" آن به طور فزاینده ای "آزادکنندگان" خود را برای بدبختی خود سرزنش می کنند. حتی وقتی که US نیروهایی که شش هفته پیش در حمله به منصور در حال حمله بودند، هشت غیرنظامی - از جمله یک پسر 14 ساله - را به ضرب گلوله کشتند - بهترین کاری که آمریکاییها میتوانستند انجام دهند این بود که بگویند در حال «تحقیق» درباره این حادثه هستند. نه، به عنوان یکی US سرهنگ به سرعت به ما اشاره کرد که این به معنای یک تحقیق رسمی است. فقط چند سوال اینجا و آنجا. و البته قتل ها خیلی زود فراموش شدند.
آنچه در داخل رخ می دهد US ارتش اشغالگر تقریباً به اندازه کشتار شبانه غیرنظامیان یک راز است. دوست قدیمی من تام فریدمن، در فاصله ای از نقش خود به عنوان مفسر مسیحایی برای نیویورک تایمز، انگشت خود را روی مشکل گذاشت وقتی - در حال ترتیب دادن ملاقات با یک مقام اشغالگر - او گزارش داد که از یک سرباز آمریکایی در یک ایست بازرسی پل درخواست مکانش را کرده است. . پاسخ آمد: «سمت دشمن پل».
دشمن. این گونه بود که فرانسوی ها هر بومی الجزایری را دیدند. با سربازان در خیابان های اینجا صحبت کنید بغداد و آنها از الفاظ رکیک - در میان خواسته های قلبی برای «به خانه رفتن» - در مورد افرادی که ظاهراً از دست صدام حسین نجات می دادند استفاده می کنند. یک روزنامه نگار لهستانی در کربلا دیدم که چگونه به راحتی تماس انسانی می تواند از بین برود. «گاردهای آمریکایی با صدای بلند سلام علیکم به عابران سلام می کنند. چند پسر جوان عراقی با الاغ و گاری چیزی به زبان عربی می گویند و ناگهان با هم انگشتانشان را روی گلویشان می کشند.
"لعنتی مادر!" فریاد تفنگداران دریایی بکشید، قبل از اینکه مترجمشان به آنها توضیح دهد که پسرها فقط از مرگ پسران صدام حسین ابراز خوشحالی می کنند...» اگرچه سال نوری پس از جنایات نیروهای امنیتی صدام، ارتش آمریکا در اینجا به همان اندازه بد انضباط شده است. و مانند ارتش اسرائیل در کرانه باختری و نوار غزه وحشیانه است. «بازسازی با آتش»، یورش مرگبار آن به خانههای غیرنظامی، تیراندازی به تظاهرکنندگان و کودکان در جریان آتشسوزی، تخریب خانهها، زندانی کردن هزاران عراقی بدون محاکمه یا تماس با خانوادههایشان، امتناع از تحقیق قتلها، آزار و اذیت روزنامهنگاران و قتلهای آن، اظهارات دائمی آن مبنی بر «هیچ اطلاعاتی» در مورد حوادث خونینی که باید بیش از حد در مورد آنها بداند، مانند اتاق پژواک ارتش اسرائیل به نظر میرسد.
بدتر از آن، اطلاعات اطلاعاتی آنها هنوز به همان اندازه که تهاجم غیرقانونی انگلیسی-آمریکایی ها به ایدئولوژی تحریف شده است. عراق. آمریکاییها که از استقبال شایسته «آزادیبخشها» شکست خوردهاند، باید خود را متقاعد کنند که شکنجهگران آنها - به جز «بقایای» معروف صدام - اصلاً نمیتوانند عراقی باشند. آنها باید اعضای "القاعده" باشند، اسلامگرایان وارد شده از ایران، سوریه، عربستان سعودی، افغانستان، پاکستان... در میان 1,000 زندانی "امنیتی" آن در فرودگاه بغداد - تعداد کل زندانیان بدون محاکمه در عراق حدود 5,500 - حدود 200 نفر "خارجی" هستند. اما در بسیاری از موارد، US اطلاعات حتی نمی توانند ملیت آنها را کشف کنند و برخی ممکن است به خوبی در آن حضور داشته باشند عراق از زمانی که صدام اعراب را برای دفاع دعوت کرد بغداد قبل از تهاجم
در واقع، هیچ کس ذره ای از شواهدی که مردان القاعده در حال سرازیر شدن به کشور هستند را ارائه نکرده است. به جز حضور ایرانیان مسلح در خارج از حرم نجف پس از بمباران ماه گذشته، حتی یک مورد از مشاهده این مردان مرموز گزارش نشده است. با این حال، پرزیدنت بوش و دونالد رامسفلد در مورد حضور فرضی خود صحبت کرده اند تا جایی که ستون نویسان معمول جناح راست در US مطبوعات و سپس خبرنگاران به طور کلی از آنها به عنوان یک واقعیت ثابت می نویسند. نوار شوم 11 سپتامبر اسامه بن لادن با کنایه ای قوی نشان می دهد که او به همان اندازه مشتاق است که افرادش را به داخل کند. عراق همانطور که آمریکایی ها معتقدند که در حال حاضر آنجا هستند.
در عمل، فانتزی از واقعیت غلبه می کند. بنابراین، در حالی که آمریکاییها میتوانند ادعا کنند که توسط «خارجیها» مورد حمله قرار میگیرند - مردان شرور بدنامی که آقای بوش علیه آنها «جنگ علیه ترور» میجنگد - به همان اندازه میتوانند پیشنهاد کنند که بمبگذاری انتحاری در مقر سازمان ملل در بغداد کار بوده است. از نیروهای امنیتی عراقی که سازمان ملل آنها را از رژیم صدام دور نگه داشته بود. حقیقت این هرچه که باشد - و تخصص انتحاری حمله سازمان ملل ممکن است ترکیبی از بعثی ها و اسلام گرایان را نشان دهد - پیام به اندازه کافی ساده بود: آمریکایی ها توسط "تروریست های بین المللی" مورد حمله قرار می گیرند، اما شیادهای سازمان ملل توسط همان عراقی ها مورد حمله قرار می گیرند. از قاتلانی که آنها در طی سالیان متمادی سرکوب تحریم ها به محافظت از آنها کمک کردند.
مردان و زنان خارجی به وفور در آنجا حضور دارند بغداد - آمریکایی ها و بریتانیایی های برجسته در میان آنها - که سخت تلاش می کنند تا وعده های دروغین آقایان بوش و بلر را برای ایجاد یک جامعه مناسب و دموکراتیک در عراق انجام دهند. یکی از آنها کریس وولفورد است که شرح زندگی او در کاخ مرمری برمر تنها در خبرنامه داخلی این روزنامه منتشر شد. UK دفتر تنظیم مقررات مخابرات، که او معمولاً برای آنها کار می کند. آقای وولفورد اصرار دارد که نشانه هایی از امید وجود دارد عراق - پرداخت حقوق اضطراری به کارمندان دولت، به عنوان مثال، و بازگشایی مدارس و ادارات اداری.
اما ارزش آن را دارد که شرح آشکار او از زندگی تحت رهبری برمر را به طور کامل ثبت کنیم. "زندگی در بغداد او می نویسد که فقط می توان آن را عجیب توصیف کرد. ما در یک مجتمع بزرگ... در کاخ ریاست جمهوری سابق صدام حسین مستقر هستیم. این مکان مملو از سالنهای رقص مرمری وسیع، اتاقهای کنفرانس (اکنون به عنوان اتاق غذاخوری استفاده میشود)، یک کلیسای کوچک (با نقاشیهای دیواری از موشکهای اسکاد) و صدها اتاق عمل با لوسترهای پرآذین که احتمالاً برای سرگرمی عالی هستند، اما عملکرد کمتری نسبت به دفاتر دارند. و خوابگاه ها... من در بخش "وزارت" کاخ در وزارت حمل و نقل و ارتباطات کار می کنم. در داخل این بال، هر در در امتداد راهرو نشان دهنده یک وزارتخانه جداگانه است. به عنوان مثال، در کنار ما، وزارت بهداشت و مستقیماً در آن سوی راهرو، وزارت دارایی است. در پشت هر دری، اعضای ائتلاف نظامی و غیرنظامی (عمدتاً آمریکایی با بریتانیاییهای عجیب و غریب) در تلاش برای حل مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هستند که در حال حاضر با آن مواجه هستند. عراق.
این کار بدون شک برای یک هدف خوب است، اما نمی تواند مانند تماس ما با دنیای بیرون - واقعی - عجیب باشد. عراق - خیلی محدود است. آقای وولفورد توضیح میدهد که چگونه ملاقاتها با همتایان عراقیاش دشوار است و بهعلاوه، «تصمیمهای کلیدی هنوز پشت درهای بسته CPA (مقامات موقت ائتلاف) یا برای مهمترین تصمیمها در گذشته گرفته میشود. واشنگتن DC". بنابراین، برای شورای موقت و «دولت» منصوب عراق که ظاهراً نماینده «دموکراسی» آینده است، بسیار زیاد است. عراق. در مورد تماس با همتایان عراقی خود، آقای وولفورد اذعان میکند که گاهی از مقامات عراقی خواسته میشود «بیرون در باغ خود بایستند. 7pm و 8pm تا بتوانیم آنها را با تلفن های ماهواره ای زنگ بزنیم - روندی که با خروج کارکنان CPA برای ملاقات با "جلیقه های ضد گلوله و هاموی های مسلسل دار (نوعی جیپ آمریکایی تقویت شده) در جلو دنبال می شود. و پشت چهار چرخ متحرک خودمان…”
بنابراین هستند امریکا و بریتانیا تلاش برای «بازسازی» سرزمین شکستهای که اکنون صحنه یک جنگ چریکی بیرحمانهتر است. اما یک احساس فراگیر - در میان عراقیها و همچنین روزنامهنگارانی که این درگیری را پوشش میدهند - وجود دارد که در واکنش غرب ما به عراق جدید مشکلی وجود دارد. زندگی ما از جان آنها ارزشمندتر است. "تلفات وحشتناک" ماه های تابستان - عبارتی از گزارش خبری نیویورک تایمز در هفته گذشته - فقط به مرگ سربازان غربی اشاره داشت.
آنچه آشکار می شود این است که ما واقعاً به عراقی ها اهمیت نمی دهیم. ما ممکن است فکر کنیم که می خواهیم برای آنها دموکراسی به ارمغان بیاوریم، اما در سطح فردی، چندان به آنها و زندگی آنها اهمیت نمی دهیم. ما آنها را آزاد کردیم. آنها باید قدردان ما باشند. اگر الان بمیرند، خوب، هیچکس نگفته دموکراسی آسان است.
دونالد رامسفلد - که قبل از تهاجم در مورد سلاح های کشتار جمعی خشمگین بود - اکنون اعتراف می کند که حتی با دیوید کی، رئیس تیم تحت رهبری ایالات متحده که به دنبال این سلاح های افسانه ای است، در بازدید اخیر خود از WMD صحبت نکرده است. بغداد. البته که نه. چون وجود ندارند آقای رامسفلد در مورد تلفات غیرنظامیان در اینجا به همان اندازه ساکت است. این پیروان دشمن او بن لادن هستند که اکنون باید به اطلاع عموم برسند.
بن لادن باید قدردان باشد. فلسطینی ها هم باید همین طور. در کمپ های پناهندگان لبنان هفته گذشته، آنها در مورد وقایع در آن صحبت می کردند عراق به عنوان نوعی تشویق "اگر اسرائيلیکی از مقامات فلسطینی در یکی از برنامه ها برای من توضیح داد: متحد ابرقدرت او می تواند توسط اعراب تحقیر شود. بیروت اردوگاهها، «چرا باید از مبارزه خود علیه اسرائیلیهایی که نمیتوانند به اندازه آمریکاییها سربازان کارآمد باشند دست بکشیم؟» این درسی بود که الجزایری ها وقتی دیدند گرفتند فرانسهارتش توانا تسلیم شد ان Bien PHU. فرانسویها، مانند آمریکاییها، موفق شده بودند بسیاری از الجزایریهایی را که ممکن بود با آنها در مورد آتشبس مذاکره میکردند، بکشند یا «تحلیل کنند». زمانی که دوگل تصمیم گرفت از آنجا خارج شود، جستوجو برای یافتن یک همزبان معتبر یکی از سختترین کارهای دوگل بود. الجزایر. اما آمریکایی ها چه خواهند کرد؟ گفتوگوی ارزشمند آنها ممکن است سازمان ملل باشد. اما اکنون سازمان ملل به عنوان یک مذاکره کننده با بمب گذاری انتحاری در این کشور شکست خورده است بغداد. و بن لادن ها و طرفداران فرقه وهابی به هیچ وجه علاقه ای به مذاکره ندارند. آقای بوش "جنگ بی پایان" را اعلام کرد. و به نظر می رسد که عراقی ها – همراه با خودمان – قرار است اصلی ترین آنها باشند
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا