برای کنفرانس ملی مقاومت سازمان یافته، در واشنگتن دی سی، 4 تا 6 فوریه 2005، توسط رابین هانل، دانشگاه آمریکایی و ساترن مریلند گرینز برگزار شد.
چه چیزی باید اجتناب شود
ما نیازی نداریم جز به تاریخ سوسیال دموکراسی قرن بیستم نگاه کنیم تا ببینیم چگونه مبارزه برای اصلاحات می تواند یک جنبش را اصلاح طلب کند. سوسیال دموکرات ها قرن بیستم را مصمم به جایگزینی سرمایه داری با سوسیالیسم آغاز کردند - که آنها آن را سیستمی از همکاری عادلانه مبتنی بر برنامه ریزی دموکراتیک توسط کارگران، مصرف کنندگان و شهروندان می دانستند. مدتها قبل از پایان قرن، احزاب و جنبشهای سوسیال دموکرات در سرتاسر جهان ضرورت جایگزینی بنگاهها و بازارهای خصوصی با نهادهای اقتصادی اساساً متفاوت را رد کرده بودند و خود را متعهد میکردند که اصلاحاتی را بهمنظور ایجاد سیستمی مبتنی بر رقابت و طمع که پذیرفته بودند دنبال کنند. به عنوان اجتناب ناپذیر انسانی تر. در نتیجه، سوسیال دموکرات ها محکوم به دست و پنجه نرم کردن با دو معضل بودند: (1) وقتی سیستم دست نخورده باقی بماند، چه باید کرد، ارتقای عدالت اقتصادی و دموکراسی را غیرممکن می کند، بسیار کمتر پایداری زیست محیطی. (2) وقتی اصلاحات بیشتر سیستمی را بیثبات میکند که فرد پذیرفته است در حالی که سیستم دائماً تهدید میکند که دستاوردهای سخت را تضعیف میکند، چه باید کرد. سوسیال دموکرات ها به طور ناموفقی با این معضلات دست و پنجه نرم کردند و اغلب مؤلفه های مهم عدالت اقتصادی و دموکراسی را کنار گذاشتند و گرایش های سیاسی به سمت چپ خود را محکوم کردند که برنامه های آن را از نظر سیاسی یا اقتصادی بی ثبات کننده می دانستند.
ما نیازی به نگاهی فراتر از تاریخ سوسیالیسم لیبرتارین قرن بیستم نداریم تا ببینیم که چگونه شکست در پذیرش مبارزات اصلاحی می تواند یک جنبش را منزوی کرده و آن را بی ربط کند. شکست اصلی سوسیالیست های آزادیخواه در قرن بیستم ناتوانی آنها در درک ضرورت و اهمیت سازماندهی اصلاحات بود. وقتی معلوم شد که قیام های ضد سرمایه داری اندک بوده اند و سوسیالیست های آزادیخواه ثابت کردند که قادر به حفظ عده معدودی که در اوایل قرن بیستم اتفاق افتاده ناتوان هستند، سکوت آنها در انداختن خود به کمپین های اصلاحی و ناتوانی در زمانی که انجام دادند، آزادیخواهان را محکوم کرد. سوسیالیست ها پس از شکست ویرانگر خود در طول جنگ داخلی اسپانیا 1936-1939 بیش از نیم قرن افول کردند. چیزی که بسیاری از سوسیالیست های آزادی خواه نتوانستند متوجه شوند این بود که هر گذار به یک اقتصاد دموکراتیک و عادلانه چاره ای جز عبور از کمپین های اصلاحی، سازمان ها و نهادهای هر چند آلوده و فاسد ندارد. چپ جدید سعی کرد این معضل را از بین ببرد که کار اصلاحی ضروری است، اما با این مفهوم مفسده دارد اصلاحات غیر اصلاح طلبانه. بر اساس این نظریه راه حل معضل این بود که فعالان روی اصلاحات غیر اصلاح طلبانه کار کنند، یعنی اصلاحاتی که زندگی مردم را بهبود می بخشد و در عین حال پایه های مادی، اجتماعی یا ایدئولوژیک نظام سرمایه داری را تضعیف می کند. هیچ ایرادی با مفهوم پیروزی در اصلاحات و در عین حال تضعیف سرمایه داری وجود ندارد. در واقع، این توصیف مختصری از آنچه ما باید در مورد آن باشیم است! آنچه گمراه کننده بود این تصور بود که اصلاحات خاصی وجود دارد که مانند گلوله های نقره ای هستند و به دلیل چیز خاصی در مورد ماهیت خود آن اصلاحات این کار را انجام می دهند.
افسانه اصلاحات غیر اصلاح طلب
چیزی به نام اصلاحات غیر اصلاح طلبانه وجود ندارد. سوسیال دموکرات ها و سوسیالیست های آزادیخواه به این دلیل اشتباه نکردند که به نحوی نتوانستند این نوع اصلاحات معجزه آسا را بیابند و برای آن مبارزه کنند. چپهای جدید در جایی که دیگران قبل از آنها شکست خوردهاند، موفق نمیشوند، زیرا چپهای جدید نوع خاصی از اصلاحات را یافتهاند که متفاوت از آن اصلاحاتی بودند که سوسیال دمکراتها از آن حمایت میکردند و سوسیالیستهای آزادیخواه از آن دوری میکردند. برخی اصلاحات زندگی مردم را بیشتر و برخی کمتر بهبود می بخشد. برنده شدن در برخی اصلاحات آسان تر است و برخی دیگر سخت تر. دفاع از برخی اصلاحات آسانتر است و برخی کمتر. و البته اصلاحات مختلف به نفع گروه های مختلف مردم است. اینها راه هایی هستند که اصلاحات خودشان با هم فرق دارند. از سوی دیگر، تفاوت های اساسی در نحوه مبارزه با اصلاحات نیز وجود دارد. اصلاح طلبانی که فضایل سرمایه داری را تبلیغ می کنند می توانند برای اصلاحات مبارزه کنند. یا ضد سرمایه داران می توانند برای اصلاحات مبارزه کنند و اشاره می کنند که تنها با جایگزینی سرمایه داری می توان به طور کامل به آنچه اصلاح طلبان می خواهند دست یافت. می توان برای اصلاحات مبارزه کرد و در عین حال نهادهای سرکوب را دست نخورده باقی گذاشت. یا یک مبارزه اصلاحی حداقل می تواند نهادهای سرکوبگر را تضعیف کند، اگر نه آنها را نابود کند. سازمانهای سلسله مراتبی میتوانند برای اصلاحات مبارزه کنند که پویاییهای اقتدارگرا، نژادپرستانه و جنسیتی را تقویت میکنند و در نتیجه جنبش کلی برای تغییر مترقی را تضعیف میکنند. یا سازمانهای دموکراتیک میتوانند برای اصلاحات مبارزه کنند که الگوهای رفتاری ضد مولد را ریشه کن میکنند و به مردم قدرت میدهند تا ارباب و معشوقه سرنوشت خود شوند. برای اصلاحات می توان به شیوه ای مبارزه کرد که هیچ سازمان یا نهاد جدیدی را پس از آن باقی نگذاشته است. یا می توان برای اصلاحات به روش هایی مبارزه کرد که سازمان ها و نهادهای جدیدی ایجاد کند که نیروهای مترقی را در نبرد بعدی تقویت کند. برای اصلاحات می توان از طریق اتحادهایی که مانع از دستیابی به دستاوردهای بیشتر می شود، مبارزه کرد. یا اتحادهایی که برای پیروزی در یک اصلاحات شکل گرفته اند، می توانند مبنایی برای پیروزی در اصلاحات بیشتر ایجاد کنند. برای اصلاحات می توان به شیوه هایی مبارزه کرد که امکانات وسوسه انگیزی را برای شرکت کنندگان و به ویژه رهبران فراهم کند تا از مزایای شخصی ناعادلانه استفاده کنند. گروه موفقیت یا می توان برای آنها به روش هایی مبارزه کرد که احتمال تأثیرات فاسد را به حداقل رساند. در نهایت، سازماندهی اصلاحات می تواند کل برنامه سازمان ها و جنبش ها باشد. یا با توجه به اینکه سازماندهی اصلاحات در سرمایه داری مستعد تضعیف عزم شخصی و سیاسی شرکت کنندگان برای دنبال کردن یک سیستم کامل همکاری عادلانه است، کار اصلاحی را می توان با انواع دیگر فعالیت ها، برنامه ها و نهادهایی ترکیب کرد که نبرد خسته را جوان می کند و مانع می شود. بسوزد و بفروشد.
در مجموع، میتوان برای هر اصلاحی به روشهایی مبارزه کرد که شانس دستاوردهای بیشتر را کاهش دهد و تغییرات پیشرونده را در سایر زمینهها محدود کند، یا به روشهایی مبارزه کرد که پیشرفت بیشتر را محتملتر کند و تغییرات پیشرونده دیگر را نیز تسهیل کند. اما اگر اصلاحات موفقیت آمیز باشد، سرمایه داری تا حدی آسیب کمتری خواهد داشت. هیچ راه حلی وجود ندارد و حتی اگر چیزی به نام اصلاحات غیراصلاح طلبانه وجود داشت، این واقعیت را تغییر نمی داد. با این حال، این واقعیت که هر موفقیت اصلاحی، سرمایهداری را کمتر مضر میسازد، به این معنا نیست که اصلاحات موفق لزوماً عمر سرمایهداری را طولانی میکند – اگرچه ممکن است، و این چیزی است که ضد سرمایهداران باید به سادگی یاد بگیرند که آن را بپذیرند. اما اگر پیروزی در یک اصلاحات به اصلاح طلبان قدرت بیشتری بدهد و اشتهای آنها را برای دموکراسی بیشتر، عدالت اقتصادی بیشتر و حفاظت از محیط زیست بیشتر از آنچه که سرمایه داری می تواند فراهم کند تحریک کند، می تواند سقوط سرمایه داری را تسریع بخشد.
در هر صورت، معلوم می شود که ما گونه ای محتاطتر و اجتماعی تر از آن چیزی هستیم که سوسیالیست های آزادیخواه قرن بیستم تصور می کردند. و معلوم می شود که سرمایه داری بسیار مقاوم تر از آن چیزی است که سوسیالیست های لیبرتارین انتظار داشتند. بیش از نیم قرن شکست سوسیالیست های لیبرتارین این افسانه را که ممکن است برای انقلابیون سوسیال متعهد به دموکراسی از کار اصلاحی بدون منزوی شدن از نظر اجتماعی اجتناب کنند، رد می کند. اجتناب از مشارکت در کارهای اصلاحی به سادگی یک گزینه قابل اجرا نیست و تنها شکست را برای هرکسی که انصراف می دهد تضمین می کند. علاوه بر این، هیچ اصلاحات غیراصلاحطلبی معجزه آسایی به ما کمک نمیکند. اگرچه بسیاری از سوسیالیستهای آزادیخواه قرن بیستم نتوانستند آن را درک کنند، اما تنها امید آنها این بود که از صمیم قلب خود را به مبارزات اصلاحی بیندازند و در عین حال به دنبال راههایی برای به حداقل رساندن فشارهای فاسدی باشند که در نتیجه به آنها وارد میشود.
کار اصلاحی را با آزمایش های همکاری عادلانه ترکیب کنید
اگر پاسخ در یافتن نوع خاصی از اصلاحات نیست، چگونه میتوانیم مانع از تضعیف کار اصلاحی در رد سرمایهداری و خرابکاری در تلاشهایمان برای جایگزینی آن با سیستم همکاری عادلانه شویم؟ در کنار تلاش برای اصلاحات به شیوههایی که منجر به تقاضا برای پیشرفت بیشتر شود، و علاوه بر تلاش برای تقویت جنبشهای مترقی و صداهای مترقی در درون جنبشها، من معتقدم که پاسخ در ترکیب کار اصلاحی با ایجاد آنچه من آزمایشهای ناقص در همکاری عادلانه مینامم نهفته است.
قبل از اینکه بتوانیم رقابت و طمع را با همکاری عادلانه جایگزین کنیم، قبل از اینکه بتوانیم بنگاهها و بازارهای خصوصی را با شوراهای کارگری و مصرفکننده و برنامهریزی مشارکتی جایگزین کنیم، باید ابزارهای میانی برای جلوگیری از عقبنشینی و احیای حرکت رو به جلو ابداع کنیم. برای آینده قابل پیشبینی، بیشتر این کار باید با ترکیب کار اصلاحی با کار برای ایجاد و گسترش آزمایشهای ناقص در همکاری عادلانه انجام شود. هر دو نوع کار لازم است. هیچ کدام از این دو استراتژی به خودی خود مؤثر نیستند.
اصلاحات به تنهایی نمی تواند به همکاری عادلانه دست یابد زیرا تا زمانی که نهادهای بنگاه اقتصادی و بازارهای خصوصی برای تقویت رفتار ضد اجتماعی مبتنی بر حرص و طمع و ترس در جای خود رها شوند، پیشرفت به سمت همکاری عادلانه محدود خواهد شد و خطر قهقرایی همیشه وجود خواهد داشت. . علاوه بر این، کمپین های اصلاحی تعهد رهبران خود را به عدالت کامل اقتصادی و دموکراسی از طرق مختلف تضعیف می کند و برای نشان دادن امکان همکاری عادلانه، یا ایجاد هنجارها و انتظارات جدید، کار چندانی انجام نمی دهد. از سوی دیگر، تمرکز انحصاری بر سازماندهی نهادهای اقتصادی جایگزین در اقتصادهای سرمایه داری نیز نمی تواند موفقیت آمیز باشد. اول و مهمتر از همه، تمرکز انحصاری بر ساختن آلترناتیوهای سرمایه داری بسیار منزوی است. تا زمانی که بخش غیرسرمایه داری بزرگ نباشد، معیشت اکثر مردم به اصلاحات برنده در بخش سرمایه داری بستگی دارد و بنابراین اینجاست که بیشتر مردم درگیر خواهند شد. اما تمرکز انحصاری بر آزمایشهای همکاری عادلانه نیز کارساز نخواهد بود، زیرا قوانین سرمایهداری نهادهای جایگزین را در مقایسه با شرکتهای سرمایهداری که باید با آنها رقابت کنند، در مضیقه قرار میدهند، و چون نیروهای بازار، نهادهای غیرسرمایهداری را به سمت کنار گذاشتن اصول تعاون سوق میدهند. برخلاف سرزمینهای آزاد شده در کشورهای جهان سوم، در اقتصادهای پیشرفته، ما باید تجربیات خود را در همکاری عادلانه در داخل اقتصادهای سرمایهداری خود بسازیم. بنابراین آزمایشهای ما همیشه کاملاً در معرض فشارهای رقابتی و فرهنگ سرمایهداری خواهد بود. حفظ اصول همکاری در آزمایشهای جایگزین تحت این شرایط مستلزم سطوح بالایی از تعهد سیاسی است، که منطقی است از فعالان متعهد به ساختن «دنیای جدید» انتظار داشته باشیم، اما انتظار آن از همه معقول نیست. بنابراین، تمرکز انحصاری بر اصلاحات، و تمرکز تنها بر ساختن آلترناتیوهای درون سرمایه داری، هر دو راه هایی هستند که به بن بست می انجامند. فقط در ترکیب با یکدیگر، کمپین های اصلاحی و آزمایش های ناقص در همکاری عادلانه با موفقیت اقتصاد رقابت و طمع را در دهه های آینده به چالش خواهند کشید.
از آنجایی که هم کار اصلاحی و هم ایجاد آلترناتیو در سرمایه داری ضروری است، هیچ کدام ذاتاً مهمتر و استراتژیک تر از دیگری نیستند. کمپینهای اصلاح سرمایهداری و ایجاد نهادهای جایگزین در سرمایهداری هر دو بخشهای جداییناپذیر یک استراتژی موفقیتآمیز برای تحقق بخشیدن به آنچه در قرن گذشته نتوانستیم به انجام برسانیم - یعنی ساختن آخرین قرن سرمایهداری در این قرن است! متأسفانه، گفتن ما به جنبشهای اصلاحی قویتر و آزمایشهای قویتر در همکاریهای عادلانه نیاز به بزرگی وظایف ندارد. به ویژه در ایالات متحده، ما به یک نیاز داریم خیلی بیشتر از هر دو قبل از اینکه حتی به نقطهای برسیم که یک شانسساز به خود زحمت دهد تا شانس موفقیت ما را ارزیابی کند. در حالی که سرمایهداری میچرخد و اسطورهها را قادر میسازد تا قربانیانش را بههم پیوند بزنند، چپ اغلب افسانههای تسلیدهندهای درباره نیروهای مرموز ایجاد میکند که باعث بحرانهای سرمایهداری میشوند، حتی اگر قدرت سازمانی و سیاسی ما بهطور رقتباری ضعیف بماند. هیچ جایگزینی برای سازمانهای قوی و قدرت سیاسی وجود ندارد و راههای آسانی برای ساختن هم وجود ندارد. در طول دو دهه آینده، بیشتر کارهای سنگین باید در درون جنبشهای اصلاحی پیشروی مختلف انجام شود، زیرا قربانیان سرمایهداری در آنجا پیدا میشوند، و اینجاست که آنها حق دارند از ما انتظار داشته باشند که برای انجام آن تلاش کنیم. سرمایه داری کمتر مخرب است. اما حتی اکنون نیز بسیار مهم است که آزمایشهای زندگی را در همکاری عادلانه انجام دهیم تا به خودمان و دیگران ثابت کنیم که همکاری عادلانه ممکن است. گسترش و ادغام آزمایشها در همکاری عادلانه برای ارائه فرصتها به بیشتر و بیشتر افرادی که تجربیات آنها در جنبشهای اصلاحی آنها را متقاعد میکند که میخواهند بر اساس اصول تعاونی و نه رقابتی زندگی کنند، با گذشت زمان اهمیت بیشتری پیدا میکند.
کمپین های اصلاحی و جنبش های اصلاحی
بنابراین، تا زمانی که ضد سرمایه داران از دل و جان خود را به جنبش های اصلاحی نزنند، ما همچنان به حاشیه خواهیم رفت. حداقل برای آینده قابل پیشبینی، بیشتر قربانیان سرمایهداری از طریق کمپینهای اصلاحی مختلف که برای بهبود آسیبهای ناشی از سرمایهداری مبارزه میکنند، به دنبال جبران خواهند بود، و این قربانیان حق دارند اگر ما برای موفقیتآمیزترین کمپینهای اصلاحی تلاش نکنیم، ما را AWOL در نظر بگیرند. علاوه بر این، ما باید با اشتیاق در جنبشهای اصلاحی کار کنیم و به خوبی بدانیم که معمولاً در این جنبشها به مقام رهبری نخواهیم رسید، زیرا اعتقادات ما تا سالهای طولانی مورد حمایت اکثریت کسانی که جذب این جنبشها میشوند، نخواهد بود. کار در مبارزات اصلاحی و جنبش های اصلاحی به معنی کار با دیگرانی که هنوز سرمایه داری را قبول دارند. اکثر کسانی که در ابتدا جذب کمپین های اصلاحی می شوند، نه ضد سرمایه داری خواهند بود و نه طرفدار جایگزینی نظام سرمایه داری با سیستم کاملاً جدید همکاری عادلانه. و اکثر رهبری کمپینها و جنبشهای اصلاحی حتی بیشتر از سرمایهداری بهعنوان یک سیستم دفاع میکنند و استدلال میکنند که اصلاح یک سوءاستفاده خاص تنها چیزی است که لازم است. اما ما هرگز نباید اجازه دهیم که دیگران در مورد نحوه کار ما در جنبشهای اصلاحی تصمیم بگیرند یا به دیگران اجازه دهیم سیاست ما را دیکته کنند. ما do چیزی را میدانند که اکثر دیگران در این مرحله نمیدانند – اینکه سرمایهداری باید در نهایت با یک سیستم همکاری عادلانه جایگزین شود.
رام کردن امور مالی: از آنجایی که بخش مالی به دلیل به اصطلاح «اصلاحات» نئولیبرالی که طی دو دهه گذشته توسط بخش مالی و سیاستمداران دلسوز در هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات - با کمک اقتصاددانان جریان اصلی - انجام شده، ناکارآمد است. حاشیه برای بهبود عملکرد هر دو بخش مالی داخلی و بین المللی. اصلاحات ضد اصلاحاتی مانند لغو سیستم نظارتی Glass-Steagall در ایالات متحده در سال 1999 و اقدامات مختلفی که تحت عنوان آزادسازی سرمایه بین المللی که توسط وزارت خزانه داری ایالات متحده و صندوق بین المللی پول تنظیم شده است، حداقل حمایت ها و پادمان های اعمال شده توسط قوانین را حذف کرده است. و رویههای بینالمللی که به زمان نیو دیل و کنفرانس برتون وودز بازمیگردد. از دههی خروشان دههی بیست، اقتصادهای ملی و اقتصاد جهانی به اندازهی ما امروز در معرض تأثیرات مخرب حبابها و سقوطهای مالی قرار نگرفتند. در نتیجه، برای بهبود زندگی قربانیان سرمایهداری از طریق اصلاحات مالی، چه داخلی و چه بینالمللی، میتوان کارهای زیادی انجام داد. علاوه بر این، بسیاری از این اصلاحات انحراف بنیادی از سیاست های گذشته نیستند.
در حالی که اصلاحاتی که باید فروش نسبتاً آسانی داشته باشند، میتوانند پیشرفتهای اساسی ایجاد کنند، متأسفانه کارزارهای اصلاحات مالی برای نیروهای مترقی مردمی بهویژه دشوار است که به طور مؤثر در آن کار کنند. برخلاف «صلح، نه جنگ»، اصلاحات مالی از نظر فنی پیچیدهتر است، و بنابراین آموزش و بسیج شهروندان عادی در اطراف دشوارتر است. برخلاف کمپینها علیه آلایندهها که اغلب میتوان به صورت محلی با آنها مبارزه کرد، اصلاحات مالی تا حد زیادی باید در سطح ملی و بینالمللی از طریق سازمانها و ائتلافهایی انجام شود که گامهای زیادی از حوزههای محلی حذف شدهاند و همیشه توسط افرادی هدایت میشوند که دوستی با اقتصاد ندارند. همکاری عادلانه اینها تعهدات مهمی برای گروه هایی است که تصمیم می گیرند این نوع اصلاحات را در اولویت قرار دهند یا خیر. برخی استثناها وجود دارد. می توان با کمپین های ضد پوشش قرمز و سرمایه گذاری مجدد جامعه در سطح محلی مبارزه کرد. مرکز بازارهای مالی حتی کمپینی برای افزایش نفوذ شهروندان عادی بر سیاست پولی با بهرهبرداری از مقررات موجود در قانون توانمندساز دارد که بانک فدرال رزرو را برای نمایندگی گروههای اجتماعی در هیئتمدیرههای محلی بانک فدرال رزرو ایجاد کرد. اما متأسفانه، رام کردن امور مالی داخلی و بینالمللی تا حد زیادی فعالیتی است که برای اکثر فعالان شهروندی باطنی و دور از ذهن به نظر میرسد، به همان اندازه که فرصتهای جذابی را فراهم میکند تا نشان دهند که بخش مالی سرمایهداری تا چه حد در خدمت عموم مردم عادی است.
سیاست های کلان اشتغال کامل: دلیلی وجود ندارد که نتوان تقاضای کل را از طریق سیاست های مالی و پولی مدیریت کرد تا تولید واقعی نزدیک به تولید ناخالص داخلی بالقوه و بیکاری دوره ای به حداقل برسد. و مجبور کردن دولتها به مشارکت در سیاستهای تثبیت مؤثر نه تنها اقتصاد را کارآمدتر میکند، بلکه جنبش گستردهای را که برای همکاری عادلانه مبارزه میکند از راههای دیگر نیز تقویت میکند.
افزایش دستمزدها و بهبود شرایط کار در اقتصاد اشتغال کامل آسانتر است. برنامههای اقدام مثبتی که برای رفع تبعیضهای نژادی و جنسیتی طراحی شدهاند، زمانی که پای اقتصادی در حال رشد است به جای رکود یا کاهش، راحتتر به دست میآیند. انگیزه های سازماندهی اتحادیه در شرایطی که بازارهای کار تنگ است بیشتر از زمانی که نرخ بیکاری بالا است، موفقیت آمیز است. دلیل اینکه بخشهای ممتاز در سرمایهداری مانع از تلاشها برای دنبال کردن سیاستهای کلان اشتغال کامل میشوند - قدرت چانهزنی آنها را کاهش میدهد - دقیقاً دلیلی است که کسانی که برای همکاری عادلانه مبارزه میکنند باید برای آن مبارزه کنند. به همه این دلایل، پیروزی در اصلاحاتی که ما را حتی به «سرمایهداری اشتغال کامل» نزدیکتر از آنچه اسکاندیناویها در دهههای 1960 و 1970 به دست آوردند، بسیار مهم است. اما مهم است که آنچه را که این کار انجام می دهد، دست بالا نگیرید. حتی اگر همه شغلی داشته باشند، شغلی نخواهند داشت که بتوانند با آن خانواده خود را تأمین کنند، چه رسد به شغلی که در قبال فداکاری هایشان به آنها پرداخت عادلانه پرداخت کند. مشاغل با دستمزد پایین که همبرگر را در مکدونالدز میگردانند، جایگزین ضعیفی برای مشاغل با دستمزد بهتر در تولید ماشینآلات کشاورزی است. حتی اگر همه شغلی داشته باشند، از نظر اجتماعی کار مفید و سودمند شخصی نخواهند داشت، زیرا بیشتر مشاغل در سرمایه داری بیش از آنچه لازم است از نظر شخصی ناپسند هستند و بسیاری از کارها در سرمایه داری از نظر اجتماعی بی فایده است. مشاغل در بازاریابی تلفنی یا خدمات موقت بدون مزایا، جایگزینهای ضعیفی برای مشاغلی هستند که مزایای تدریس در کلاسهای با اندازه مناسب یا تمیز کردن رودخانههای آلوده را دارند. اقتصاد اشتغال کامل از طریق کینزگرایی نظامی و کاهش مالیات برای ثروتمندان به سختی از آن نوع برنامه های اشتغال کامل است که مترقی ها باید از آن حمایت کنند.
بنابراین هنگامی که ما برای سیاستهای تثبیت اشتغال کامل مبارزه میکنیم، هرگز نباید فراموش کنیم که آنچه هر شهروند شایسته آن است، یک شغل مفید اجتماعی با غرامت عادلانه است. ما هرگز نباید از اشاره به این نکته خسته شویم که در حالی که سرمایه داری از انجام این امر ناتوان است، اما به همان اندازه که معقول است ممکن است. ما همچنین باید برای گسترش فرصتها برای کار مفید اجتماعی و خود مدیریتی تلاش کنیم که در ازای آن افراد با افزایش تعداد مشاغل در تعاونیهای تحت مالکیت و مدیریت کارگری به طور عادلانه غرامت دریافت میکنند تا افراد بیشتر و بیشتری جایگزینی برای کار برای سرمایهداران داشته باشند.
اصلاحات مالیاتی: مالیاتهای پیشرونده، یعنی مالیاتهایی که افراد دارای درآمد یا ثروت بالاتر را ملزم میکنند که مالیات بیشتری بپردازند درصد درآمد یا ثروت آنها در مالیات، می تواند نابرابری درآمد و ثروت را کاهش دهد. تعدادی از سازمانها با پیشنهادهای اصلاح مالیاتی وجود دارند که مالیاتهای پسرونده را با مالیاتهای تصاعدیتر جایگزین میکنند و مالیاتهای تصاعدی را حتی پیشروتر میکنند. شهروندان برای عدالت مالیاتی (www.ctj.org) و متحد برای یک اقتصاد عادلانه (www.ufenet.org) نه تنها نقدهای مفیدی از طرح های مالیاتی جناح راست ارائه می دهد، بلکه جایگزین های مترقی عالی برای اصلاحات مالیاتی نیز ارائه می دهد. متأسفانه، ما طی بیست و پنج سال گذشته در ایالات متحده به سرعت در حال «پیشرفت» بودهایم، زیرا ثروتمندان از نفوذ فزاینده خود در سیاستمدارانی که سرمایهشان را تأمین میکنند استفاده کردهاند تا بار مالیاتی را از خودشان، جایی که به آن تعلق دارد، بر روی افراد کمتر خوشبخت منتقل کنند. ، جایی که ندارد.
علاوه بر مترقی کردن سیستم مالیاتی، ما باید از رفتار بد مالیات بگیریم نه رفتار خوب. کارایی مستلزم مالیات بر انتشار آلودگی به میزان خسارتی است که قربانیان آلودگی متحمل می شوند. علاوه بر این، اگر دولت ها این کار را انجام می دادند، درآمد زیادی به دست می آوردند. اما حتی اگر مالیات از بنگاه های آلوده کننده اخذ شود، هزینه مالیات بین بنگاه های آلوده کننده و مصرف کنندگان محصولاتی که تولید می کنند تقسیم می شود. مطالعات مربوط به میزان مالیات آلودگی - که در نهایت چه بخشی از مالیات بر آلودگی را متحمل می شود - به این نتیجه رسیده است که افراد کم درآمد بار زیادی از بسیاری از آلودگی ها یا "مالیات های سبز" را متحمل خواهند شد. به عبارت دیگر، بسیاری از مالیاتهای آلودگی به شدت پسرونده هستند و در نتیجه بیعدالتی اقتصادی را تشدید میکنند. از سوی دیگر، دولتهای فدرال، ایالتی و محلی در ایالات متحده در حال حاضر مالیاتهای بسیاری را دریافت میکنند که حتی پسرفتتر از مالیاتهای آلودگی است. در سال 1998، مالیاتهای بسیار پسرونده تأمین اجتماعی دومین منبع بزرگ درآمدهای مالیاتی فدرال ایالات متحده بود که مسئول بیش از یک سوم کل درآمدهای فدرال بود. اگر هر دلار جمعآوریشده در مالیاتهای جدید آلودگی فدرال با کاهش دلاری مالیاتهای تامین اجتماعی همراه شود، مالیاتهای مربوط به «رفتار بد» - آلودگی - را جایگزین مالیاتهای «رفتار خوب» - کار مولد - میکنیم و سیستم مالیاتی فدرال را مترقیتر میکنیم. همچنین. در سطح ایالتی و محلی، حتی مالیاتهای پسروندهتری برای انتخاب وجود دارد که میتوان آنها را با مالیاتهای سبز ایالتی و محلی جایگزین کرد که باعث میشود مالیاتهای ایالتی و محلی کمتر از آنچه در حال حاضر هست، پسرفت کنند. تعریف مجدد پیشرفت (www.redfiningprogress.org) سازمانی است که پیشنهادهای معقولی را برای ترکیب مالیات سبز با کاهش مالیات های قهقرایی بیشتر برای دستیابی به "قیمت های دقیق" که هزینه های زیست محیطی را منعکس می کند و در عین حال سیستم مالیاتی را بیشتر و نه کمتر منصفانه تر می کند، ترویج می کند.
دستمزد زندگی: برخلاف تصور عموم، افزایش حداقل دستمزد نه تنها موجب عدالت اقتصادی می شود، بلکه اقتصاد را در بلندمدت کارآمدتر می کند. به عبارت دیگر، به تمام معنا اقتصاد خوبی است. به طور مشابه، کمپین های دستمزد زندگی در تعدادی از شهرهای آمریکا ابتکارات مهمی برای عادلانه و کارآمد کردن سرمایه داری ایالات متحده در ده سال گذشته بوده است. به ویژه در جایی که اتحادیهها ضعیف هستند و بخش کوچکی از نیروی کار را نمایندگی میکنند، برنامههای حداقل دستمزد و دستمزد معیشتی برنامههای مهمی برای هدایت سرمایهداری به سمت جادههای بلند رشد هستند.
تا ژوئن 2004 تعداد شهرهایی که قوانین دستمزد زندگی را تصویب کرده بودند به 121 افزایش یافت و شامل نیویورک، لس آنجلس، شیکاگو، بوستون، بالتیمور، دیترویت، دنور، مینیاپولیس، سنت پل، بوفالو، پیتسبورگ، کلیولند، سنت پترزبورگ بود. لوئیس و میامی مرکز منابع دستمزد زندگی اطلاعات به روزی را در مورد وضعیت کمپین های دستمزد زندگی در وب سایت خود پست می کند: www.livingwagecampaign.org. United Students Against Sweatshops در وب سایت خود در دسترس قرار داده است، www.usasnet.org، داده های تعدادی از کمپین های دستمزد زندگی پردیس که در آن شرکت داشتند، از جمله کمپین هایی در دانشگاه کالیفرنیا در سن دیگو، دانشگاه ایالتی والدوستا در جورجیا، دانشگاه استنفورد، کالج سوارثمور، و دانشگاه تنسی در ناکسویل. با کاهش قدرت اتحادیه در ایالات متحده، کمپین های دستمزد زندگی به روش های مهمی برای جوامع مترقی تبدیل شده است تا از اعضای کارگر خود در برابر کاهش استانداردهای زندگی محافظت کنند.
مراقبت های بهداشتی تک پرداخت کننده: سیستم مراقبت های بهداشتی ایالات متحده در حال خراب شدن است. هم از منظر پزشکی و هم از منظر مالی، این یک فاجعه قارچی برای بیش از دو دهه بوده است. در همه کارزارهای اصلاحات، همیشه تنش بین کسانی که میخواهند برای تغییرات گستردهتر و مهمتر مقاومت کنند و کسانی که ضرورت عملی یک رویکرد فزایندهتر را موعظه میکنند، وجود دارد. معمولاً بحث به این کاهش مییابد که یک راهحل بلندمدت در مقایسه با احتمال بیشتر برنده شدن تغییرات تدریجی بهتر است. مبارزه برای اصلاحات مراقبت های بهداشتی در ایالات متحده در دو دهه گذشته مورد نادری است که در آن رویکرد افزایشی در واقع کمتر عملی است تا مبارزه برای اصلاحات مهم، زیرا به سادگی هیچ راهی برای گسترش پوشش کافی برای همه و کنترل هزینه های فزاینده از طریق صنعت بیمه خصوصی وجود ندارد. به غیر از گسترش پوشش مدیکر - به عنوان مثال، برای پوشش افراد بین 55 تا 64 سال - تا زمانی که پوشش همگانی و بیمه درمانی تک پرداخت کننده وجود نداشته باشد، هیچ راهی برای اصلاح شرایط وجود ندارد. در سطح ملی HR676، لایحه پزشکی توسعه یافته و بهبود یافته برای همه، که توسط نماینده کنگره، جان کانیرز جونیور در سال 2003 معرفی شد، به وضوح اصلاحاتی است که ارزش کار کردن را دارد.
فقط یک برنامه بیمه دولتی تک پرداختی میتواند با حذف هزینههای اداری قابلتوجه بیمه خصوصی «چری گیلاس»، پوشش همگانی و در عین حال مهار هزینهها را فراهم کند. فقط یک برنامه تک پرداختی میتواند کار کاغذی و سردرگمی مرتبط با اجرای طرحهای بیمه متعدد را از بین ببرد - که همگی معاملات بدتری نسبت به ارائه سیستمهای تک پرداختی در هر کشور صنعتی دیگر در جهان هستند. سیستم تک پرداختی برای استفاده از قدرت مونوپسونی برای کنترل قیمت دارو و هزینه های بیمارستان مناسب است. و تنها یک سیستم جدا از محل کار و انتخاب های کارفرمایان در مورد ارائه بیمه می تواند به نزاع ناشی از زمانی که برخی از شرکت ها در یک صنعت که مزایای مراقبت های بهداشتی را برای کارکنان خود ارائه می دهند باید با سایر شرکت هایی که این کار را نمی کنند به رقابت بپردازند، پایان دهد. واقعیت این است که ارائه مراقبت های بهداشتی از طریق بیمه های خصوصی و سازمان های مراقبتی مدیریت شده برای کسب سود به قدری ناکارآمد است که اصلاحات تدریجی که آن نهادها را در کنترل سیستم مراقبت های بهداشتی قرار می دهد به سادگی نمی تواند موفق باشد. در عوض، معامله بسیار بهتری برای دریافت کنندگان مراقبت های بهداشتی، متخصصان مراقبت های بهداشتی، مالیات دهندگان و جامعه تجاری به عنوان یک کل وجود دارد - بیمه دولتی تک پرداختی.
در حالی که بحث زیادی در مورد اینکه چگونه می توان یک سیستم مراقبت بهداشتی را به بهترین نحو اجرا کرد تا موثر، منصفانه، پاسخگو و کارآمد باشد، وجود دارد، هیچ راهی وجود ندارد که سیستمی در دست بیمه گذاران و سازمان های مراقبت مدیریت شده برای به حداکثر رساندن سود در یک بازار باشد. محیط زیست چیزی غیر از آشفتگی ما را به ارمغان خواهد آورد - چهل و سه میلیون آمریکایی بیمه نشده و تعداد آنها، همراه با هزینه های مارپیچ که خانواده ها و مشاغل را به طور یکسان ورشکست می کند. در این مبارزه اصلاحی، رضایت دادن به چیزی کمتر از پوشش فراگیر، تک پرداختی نه تنها غیراخلاقی است، بلکه غیرعملی نیز هست. پس از تکمیل پوشش و کنترل هزینهها توسط یک پرداختکننده، مترقیها میتوانند به سمت بهترین کاری که ما انجام میدهیم حرکت کنند - پیشنهاداتی در مورد چگونگی کاربرپسندتر و عادلانهتر کردن خدمات مراقبتهای بهداشتی از طریق مقررات ارائهدهندگان خصوصی و دموکراتیک کردن ارائهدهندگان عمومی - تا زمانی که سیستم کاملاً عمومی، بیمار پسند و مراقبت خوب در نهایت به دست آمد.
ابتکارات توسعه جامعه: زمانی که کارفرمایان، بانکها و توسعهدهندگان از مناطقی که سود کمتری نسبت به سایر گزینهها میدانند کنار میروند، جوامع متروکه بدون شغل، مسکن مناسب یا پایه مالیاتی کافی برای ارائه خدمات اجتماعی اولیه باقی میمانند. طبق منطق سرمایهداری، وقتی این اتفاق میافتد، مردم نباید وقت خود را با غر زدن درباره سرنوشت خود تلف کنند، بلکه باید برنامه را دنبال کنند و به جایی بروند که عمل است. سرمایهداری به مردم میگوید که باید محلههایی را که در آن بزرگ شدهاند رها کنند و به حومه شهر بروند. سرمایه داری به مردم می گوید که ریشه های خانواده و جامعه خود را در "کمربند زنگ" رها کرده و به "کمربند خورشیدی" مهاجرت کنند. طبق منطق سرمایه داری، هرکسی که در زمان حرکت نکند، بازنده است و سزاوار چیزی است که به دست می آورد. ابتکارات توسعه جامعه گواهی بر عدم تمایل یا ناتوانی مردم در پیروی از توصیه های سرمایه داری است.
بسیاری از مناطق فقر زده در ایالات متحده هنوز پروژه های توسعه اقتصادی جامعه دارند. بسیاری دیگر برنامه های توسعه جامعه را کاهش داده یا رها کرده اند. شرکتهای توسعه اجتماعی (CDC)، بانکهای توسعه اجتماعی (CDB) و تراستهای زمین اجتماعی (CLTs) همگی میتوانند بخشهای مفیدی از تلاشهای اصلاحی برای احیای محلههای آسیبدیده شهری و مبارزه با بیکاری شهری باشند و باید احیا و گسترش یابند. این پروژهها همچنین فرصتهای عالی برای همکاری بین اصلاحطلبان اقتصادی و سازمانهایی که علیه نژادپرستی مبارزه میکنند و برای کنترل اقلیت بر جوامع خود فراهم میکنند. هر زمان که اقتصاد خصوصی نتواند کالا یا خدمات مفیدی را ارائه کند، باید از دولت بخواهیم که برای اصلاح این مسائل وارد عمل شود. بنابراین زمانی که بخش مالی نتواند اعتباری با شرایط معقول برای بازسازی محله های فقیرنشین در شهرهای ما فراهم کند، ما باید هم خواستار مقررات و هم مداخله باشیم. ما باید اصرار داشته باشیم که دولت از ایجاد خط قرمز جلوگیری کند و نیاز به سرمایهگذاری مجدد کافی پساندازهای جوامع فقیر در آن جوامع توسط بانکهای خصوصی داشته باشد. اما ما همچنین باید از دولت بخواهیم که مؤسسات مالی عمومی یا نیمه دولتی ایجاد کند که وظیفه آنها تأمین مالی نوسازی انبارهای مسکونی فرسوده در گتوهای شهرها و کمک به مشاغل محلی برای ایجاد فرصت های شغلی است. به ویژه هنگامی که هیئت مدیره شرکت های توسعه اجتماعی و بانک ها تحت تسلط سازمان های اجتماعی قوی هستند، آنها راه بهتری برای مقابله با شکست های بازار هستند که محله های یهودی نشین شهری ایجاد و حفظ می کنند تا مناطق آزاد تجاری که توسعه کمی را به قیمت معافیت های مالیاتی بزرگ برای مشاغل خریداری می کنند. تضعیف سازمان های اجتماعی موجود
پروژههای توسعه اجتماعی، انتخاب فاوستی بین رهاسازی اقتصادی و اصیلسازی را با تلاش برای تسریع توسعه مجدد که به نفع ساکنان فعلی است، رد میکنند. پروژههای توسعه اجتماعی این کار را یا با تغییر انگیزهها برای جذب مجدد فعالیتهای سرمایهداری انجام میدهند یا با جایگزینی ابزارهای غیرسرمایهداری اشتغال و مسکن به جای فعالیت سرمایهداری که ترک کرده است. ابتکارات توسعه جامعه که بر مسیر دوم تأکید دارند، حوزههای مهمی هستند که مردم در آن مشغول برآوردن نیازهای سرمایهداری هستند. تراست های زمین اجتماعی (CLTs) می توانند نقش مهمی در شکستن چندین جنبه مخرب بازارهای مسکن سرمایه داری ایفا کنند. بیش از صد CLT در جوامع در ایالات متحده در پاسخ به سرمایهگذاریزدایی و اعیانسازی شکل گرفته است. CLT زمین را برای استفاده جامعه به دست می آورد و آن را برای همیشه از بازار خارج می کند. یک CLT ممکن است ساختمانهای موجود را بازسازی کند، خانهها یا ساختمانهای آپارتمانی جدید بسازد، یا از زمین به روش دیگری که جامعه میخواهد استفاده کند. ساکنان ممکن است مالک ساختمان ها باشند، اما CLT مالکیت زمین را حفظ می کند.
فضای نهادی بیشتری در پروژه های توسعه جامعه موجود وجود دارد تا پیشروها که در حال حاضر از آن به خوبی استفاده می کنند. هنگام کار در این پروژه ها، پیشروها باید بر حق مردم برای ماندن در جوامع تاریخی دلخواه خود، صرف نظر از منطق سودآوری، تأکید کنند. ما باید به ناکارآمدی و اتلاف ذاتی در کنار گذاشتن زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی کاملاً خوب در جوامع موجود برای ایجاد زیرساختهای جدید پرهزینه و آسیبرسان به محیطزیست در جوامع جدید در جای دیگر اشاره کنیم. ما باید به اثرات مخرب اجتماعی حباب های سوداگرانه املاک اشاره کنیم. ما باید برای استراتژیهای مبتنی بر اشتغال و مسکن غیرسرمایهداری فشار بیاوریم، زیرا این امر امنیت و کنترل بیشتری را برای کارگران، ساکنان و جامعه فراهم میکند تا اتکا به سرمایههای خصوصی تازه به دست آمده. و در جایی که نهادهای غیرسرمایهداری ممکن یا ناکافی هستند، مترقیها باید برای به حداکثر رساندن کنترل جامعه بر کارفرمایان و توسعهدهندگانی که از مشوقهای ارائه شده توسط طرحهای توسعه جامعه سود میبرند، تلاش کنند.
ابتکارات ضد پراکندگی: طرف دیگر رها کردن محلههای فقیرنشین و درون شهری توسط سرمایهداران، رشد مخرب محیطزیست یا «گسترش» در مناطق دورافتاده است. اما در حالی که برای توسعهدهندگان سودآورتر است که خانههای جدید را برای خانوادههای طبقه متوسط و بالا به طور بیرویه در زمینهای کشاورزی گسترش دهند، این بهترین چیزی نیست که برای مردم و محیطزیست مناسب است. این یک فاجعه زیست محیطی است زیرا بیهوده فضای سبز بیشتری را با بتن و آسفالت جایگزین می کند. این یک فاجعه مالی است زیرا به ازای هر دلار جدید مالیات محلی که از ساکنان جدید جمعآوری میشود، به دلیل اینکه این مالیاتها در منطقه وسیعی بدون خدمات موجود پراکنده شدهاند، برای دولتهای محلی تقریباً یک و نیم دلار هزینه دارد تا ساکنان جدید را با خیابانها، مدارس فراهم کنند. ، کتابخانه ها و خدماتی که آنها حق استفاده از آنها را دارند. و تأثیر فاجعهباری بر سبک زندگی مردم میگذارد، زیرا «شخصیت زندگی روستایی» در مناطق دورافتاده برای ساکنان مسنتر از بین میرود، و کسانی که به اتاقهای خواب میروند، بیشتر و بیشتر وقت خود را در جادههای بسته و رفتوآمد به محل کار و رانندگی به مدارس میگذرانند. و مراکز تجاری را در فاصله قابل توجهی از خانه هایشان برهنه کنند. همچنین پراکندگی حتی به فوری ترین نیاز کشور به مسکن - کمبود رسوایی مسکن "مقرون به صرفه" پاسخ نمی دهد.
در عوض، آنچه که برای آن نامیده می شود «در رشد» و «رشد هوشمندانه» است. مسکنهای جدید باید در محلههای قدیمی و متروکهای که زیرساختهای آن بازسازی شدهاند، ساخته شود و در مناطق جدیدی که از نظر زیستمحیطی حساسیت کمتری دارند، متمرکز شوند. به جای الگوهای ساخت و ساز دیکته شده توسط نیروهای بازار و خطوط نهایی توسعه دهندگان، آنچه مورد نیاز است، برنامه ریزی توسعه از طریق تغییرات مناسب در منطقه بندی، همراه با هزینه های تاثیرگذاری است که هزینه ها را به طور عادلانه تقسیم می کند. به جای اینکه به توسعه دهندگان اجازه داده شود تا تنها نوع مسکنی را بسازند که بیشترین سود را دارند، باید در ازای مجوز برای ساخت واحدهای پر هزینه، درصد معینی از واحدهای کم هزینه را بسازند. بهجای واگذاری مزارع و فضای سبز به هجوم نیروهای بازار، آنچه مورد نیاز است، حفظ امانت، حق ارتفاق و برنامههای واگذاری حقوق توسعه برای حفظ فضای سبز بدون هزینه کشاورزان است.
نبرد برای جایگزینی پراکندگی با رشد هوشمند، نبردی برای جایگزینی اثرات مخرب نیروهای بازار بر جوامع محلی با برنامه ریزی دموکراتیک توسط خود ساکنان آن جوامع است. این امر مستلزم تعیین دموکراتیک اولویت های جامعه است. این امر مستلزم به چالش کشیدن دفاع محافظه کارانه از حقوق مالکیت فردی است، صرف نظر از اینکه چقدر به منافع جامعه آسیب می رساند. این امر مستلزم استراتژیهای هوشمندانهای است تا از طریق واگذاری حق توسعه به کشاورزان و ملزم ساختن توسعهدهندگان به خرید آنها به منظور ساخت و ساز در مناطق تعیینشده برای توسعه متمرکز، تأییدیه کشاورزان را برای منطقهبندی زمینهای کشاورزی به دست آورد تا توسعه آن امکان پذیر نباشد. این امر مستلزم عدم صدور مجوز ساخت و ساز برای مسکن پردرآمد است مگر اینکه با تعداد کافی واحدهای مقرون به صرفه همراه باشد. این امر مستلزم ایجاد ائتلافهایی از محیطبانان، ساکنان قدیمی، کشاورزان و کسانی است که به مسکن ارزان قیمت نیاز دارند با بستهای از سیاستها که نیازهای آنها را برآورده کند و آنها را از تحمل سهم نامتناسب از هزینههای رشد و رشد هوشمند و از نظر سیاسی محافظت کند. منزوی کردن و شکست دادن توسعهدهندگان، بانکها و تازهواردان ثروتمندی که طرفدار اصالتگرایی و گسترش هستند، زیرا این امر در خدمت منافع آنهاست. این امر مستلزم نامزدهای رشد و رشد هوشمند برای دفاتر محلی است که از کمکهای توسعهدهندگان برای کمپینهای انتخاباتی خود چشم پوشی میکنند و به بلوفهای توسعهدهندگان برای تحریم مناطقی که بر حفاظت از منافع جامعه اصرار دارند میخندند.
البته شعار "رشد هوشمند" می تواند توسط توسعه دهندگان باهوش سوء استفاده شود، همانطور که "توسعه پایدار" توسط شرکت های باهوشی که به دنبال پنهان کردن اهداف رشد مخرب زیست محیطی خود هستند، سوء استفاده شده است. آنچه مهم است خط مشی ها هستند، نه برچسب هایی که برای فروشندگی روی آنها گذاشته می شود. و آنچه مهم است این است که این سیاست ها منافع چه کسانی را تامین می کند و کدام گروه ها و سازمان ها بر ائتلافی برای رشد هوشمند تسلط دارند. اما کمپینهای ضد پراکندگی، کمپینهای رشد آهسته، رشد و رشد هوشمند، و کمپینهایی برای حفاظت از «فضای سبز» در حال ناپدید شدن که هماکنون در هر منطقه بزرگ شهری و جوامع اطراف آن در جریان است، فرصتهای سازماندهی مهمی را برای مترقیها فراهم میکند.
جنبش کارگری:
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا