عمق و طول بحران جهانی اکنون برای میلیون ها نفر روشن است. در ششمین سال از شروع آن در اواخر سال 2007، هیچ پایانی در چشم نیست. نرخ بیکاری اکنون کمتر از نیمه راه از اوج رکود خود به جایی که در سال 2007 بود رسیده است. بیش از 20 میلیون نفر بیکار هستند، میلیون ها نفر دیگر به کار پاره وقت محدود شده اند، میلیون ها نفر از خانه های خود محروم شده اند. کسانی که شغل خود را حفظ می کنند از کاهش دستمزد واقعی، مزایای کمتر، کاهش امنیت شغلی و کار بیشتر رنج می برند. این سال «ریاضت اقتصادی» با افزایش نرخ مالیات بر حقوق برای بیش از 150 میلیون حقوقبگیر از 4.2 به 6.2 درصد (افزایش 48 درصدی نسبت به سال 2012) آغاز شد - یک رویداد مالیاتی بسیار مهمتر از آنچه پیش پا افتاده است. افزایش مالیات بر افرادی که بیش از 450,000 دلار در سال درآمد دارند از 35 به 39.6 درصد (افزایش 13 درصدی نسبت به سال 2012). ریاضت اقتصادی عمیق تر می شود زیرا جمهوری خواهان و دموکرات ها صرفاً در مورد جزئیات توافقات خود برای کاهش هزینه های دولت در برنامه های اجتماعی برای کمک به افراد شاغل مذاکره می کنند.
بین بحران و سیاستهای ریاضت اقتصادی امروز، کمکهای مالی نهفته است - برنامهای که دولت خریداری کرد برای کمک به کلان فاینانس و دیگر شرکتهای بزرگ با سرمایههای نامحدود که با هیچ چیز قابل مقایسه برای توده کارگران و مشاغل کوچکتر نیست. کمک های مالی کارساز بود برای آنها، برای شرکت های بزرگی که آنها را برای خود تضمین کردند. به همین دلیل، "بهبود" آنها را برکت داد در حالی که دیگران را دور زد. اکنون سیاستهای ریاضت اقتصادی بخش عمدهای از هزینههای بحران و کمکهای مالی را به جمعیت عمومی منتقل کرده است. اوضاع آنقدر بد است و همدستی دولت آمریکا با سرمایه داران به قیمت مردم آنقدر آشکار است که نظام سرمایه داری زیر سوال می رود. نقد برخورد نیم قرن گذشته با سرمایه داری را به عنوان بهترین نظام اقتصادی ممکن، فراتر از هرگونه نیاز به بحث یا بحث، به چالش می کشد که به طور موجهی در سراسر جهان با نیروی نظامی و غیره کاشته شده است.
اول از همه، این بحران عمیق و طولانی دههها اطمینان و پیشبینی مطمئن را تضعیف میکند که دیگر رکود عمیق سرمایهداری دیگر محتمل یا حتی ممکن نیست. بی ثباتی ذاتی سرمایه داری غلبه کرد و در نتیجه بیهودگی تلاش ها برای جلوگیری از بحران های آن را ثابت کرد. علاوه بر این، سیاستهای پولی و مالی متعارف و غیرعادی بارها نتوانستند اروپا، ژاپن و ایالات متحده را از بحران خارج کنند. بانکهای مرکزی، آژانسهای بینالمللی و مدیران ملی مسئول مسئولیتهای اقتصادی، از سال 2007، با اطمینان صحبت کردهاند و بارها با یکدیگر ملاقات کردهاند، عکسهای رسانهای گرفتهاند، پف کردهاند و تهدید کردهاند، چند لحظه آخر توافقنامههای توقف شکاف بستهاند، تصمیم به دیدار دوباره گرفتهاند. و در جلسه بعدی کارهای بیشتری انجام دهید. با این حال، بحران برای اکثر مردم ادامه یافت. در خیلی جاها خیلی بدتر شده است. همه اینها تصورات ناچیز را به چالش می کشد که بالاترین مقامات سرمایه داری سیستم را «تحت کنترل» دارند.
به طور ضمنی، در ابتدا، میلیون ها نفر شروع به این سوال کردند که آیا سرمایه داری همچنان «کالاها را تحویل می دهد» همانطور که مدافعان آن مدت ها اصرار داشتند. در ایالات متحده، کاهش شرایط اقتصادی برای والدین همراه با افزایش بدهی های مدارس و کاهش چشم انداز شغلی برای فرزندانشان نشان می دهد که سرمایه داری "مضرات را به ارمغان می آورد". افزایش نابرابری ثروت و درآمد که به بحران کمک کرد، به نوبه خود توسط آن تشدید شده است.
مکانیسمهای ایدئولوژیک قدیمی که برای دههها اکثر شهروندان ایالات متحده را متقاعد کرده بود - که مشکلات اقتصادی نتیجه تصمیمهای فردی و شکستهای شخصی است - باعث نارضایتی تعداد فزایندهای شد. قربانیان قدیمی (مهاجران، فقرا، اقلیت ها، قدرت های خارجی و غیره) که برای انحراف از انتقادات سیستمی مطرح شده اند، نسبت به گذشته کمتر کار می کنند. به جای آنها، این تصور در حال افزایش است که مشکلات اقتصادی امروز سیستمیک هستند، خود سرمایه داری مشکل است. انتقاد سیستمی به گونهای که از دهه 1930 در ایالات متحده دیده نشده بود، به آگاهی عمومی و به بحث عمومی بازمیگردد.
در سمت راست، در ایالات متحده و فراتر از آن، پرسش از سرمایه داری هنوز صداهای قوی زیادی پیدا نکرده است. در عوض، نارضایتیهای راستگرایان درباره نابرابری ثروت و درآمد، بحران، کمکهای مالی به بانکها و غیره تا کنون عمدتاً منحرف شده و تابع مخالفتهای خشونتناپذیر و فزایندهای با دولت، مهاجرت، فقرا و غیره شده است. ایدئولوژی جناح ائتلاف گسترده ای از محافظه کاران سنتی، ملی گرایان، نژادپرست ها، بنیادگرایان مذهبی، علاقه مندان به سلاح و غیره را بسیج می کند. در ایالات متحده، آنها با منابع مالی در میان منافع اصلی سرمایه داری متحد می شوند تا دولت را به عنوان شری که باید بر آن غلبه کرد، شیطانی جلوه دهند. این اتحاد از سیاستهای ریاضتی که سرمایهداران خصوصی ترجیح میدهند، پشتیبانی میکند. حمله به دولت اهریمنی، به ویژه هنگامی که توسط یک رئیس جمهور سیاه پوست و دموکرات رهبری می شود، شعار اصلی حزب چای است.
در مقابل، زیر سؤال بردن سرمایهداری این است که چگونه بخشهایی از چپ به جریان اصلی گفتگو در ایالات متحده دسترسی پیدا میکنند. آنها در حال توسعه روش های جدید برای پرسیدن سؤال و تمرکز بر انتقاد هستند. آنها تا حد زیادی از زبان، مفاهیم و تصاویر مرتبط با اشکال قبلی ضد سرمایه داری اجتناب می کنند: سوسیالیسم سنتی، اتحاد جماهیر شوروی، چین، و گروه های به حاشیه رانده شده و اغلب فرقه ای که همچنان با آن اشکال یکی هستند. انواع مختلفی از آنارشیسم و مارکسیسم های نامتعارف ظاهر شده و پیروانی در سمت چپ پیدا کرده اند. بسیاری از این جنبشهای متنوع نقدهایی را از بحران با تمرکز بر ریشههای آن در سرمایهداری تدوین کردهاند. آنها تاکید می کنند که سرمایه داری نظامی است که می توان و باید آن را زیر سوال برد.
گذار از نقدهای ضمنی به انتقادات سیستمی چپ آشکار و به طور گسترده منتشر شده از سرمایه داری، دستاورد مهم جنبش تسخیر وال استریت (OWS) از پاییز 2011 است. شعارهایی در مورد 99% که با 1% مقابله می کنند، طعنه ای از انتقادات بسیار متنوع را فشرده کرده است. نگرش نسبت به بحران، سیاست عمومی، و جهت گیری اقتصاد و سیاست ایالات متحده. یک موضوع متحد کننده قدرتمند بوجود آمده است. علت بحران، کمکهای مالی ناعادلانه، افول اقتصادی و ناکارآمدی سیاسی مشابه نیز مشکل اصلی زمان ما است. توزیع بسیار نابرابر ثروت، درآمد و قدرت محصولات سیستمی سرمایه داری هستند و به همین ترتیب مشکلات، بحران ها و شکست های مکرر آن در حل آنها را توضیح می دهند. برای فراتر رفتن از بی ثباتی، نابرابری و بی عدالتی سرمایه داری، تغییر سیستم ضروری است.
در اروپا، همان بحران سرمایه داری جهانی به طور متفاوتی تکامل یافت. در داخل ایالات متحده، مخالفت آشکار و توده ای با بحران یا سیاست دولت یا نظام سرمایه داری به ندرت بوده است. هنگامی که این اتفاق افتاد، در انفجارهای کوتاه مدت مانند اقدامات اتحادیه کارمندان عمومی ویسکانسین علیه فرماندار و در فعالیت های مرتبط با OWS شعله ور شد. در مقابل، مخالفت تودهای در اروپا پس از اواسط سال 2010 تقریباً مستمر شد زیرا سیاستهای ریاضتی تحمیل شد و ترکیبهای مختلفی از اتحادیههای کارگری، احزاب سیاسی چپ و جنبشهای اجتماعی جدید و اغلب مستقل به خیابانها آمدند. اروپا از آن زمان تاکنون تظاهرات، اعتصابات، تظاهرات گسترده و اعتصابات عمومی هماهنگ شده در سطح ملی و گاهی قاره ای را تجربه کرده است. این اقدامات تودهای شهروندان بزرگتر، طولانیتر و بهتر از هر چیزی که حداقل برای نیم قرن دیده شده، سازماندهی شده است. همانطور که در ایالات متحده، به ویژه از زمان OWS، موضوع ضد سرمایه داری بعد قابل توجه و رو به رشد این اقدامات بوده است.
علاوه بر این، تبیین تفاوت بین جنبش های ضد سرمایه داری و ضد ریاضت اقتصادی اروپا و آمریکا درس های مهمی می آموزد. در اروپا پس از 1945، تلاشهای تجاری و محافظهکاران برای نابودی اتحادیههای کارگری و احزاب و جنبشهای ضد سرمایهداری بسیار کمتر از همتایان خود در ایالات متحده بود. بنابراین، همانطور که بحران کنونی به ریاضت کشانده شد، اروپاییهای مخالف ریاضت و سرمایهداری بسیار کمتر بیسازمان بودند و بسیار کمتر از یکدیگر منزوی شدند - و به همین ترتیب کمتر از نظر ایدئولوژیک خلع سلاح شدند. آنها می توانستند میلیون ها نفر را برای اقدامات خیابانی کلاسیک و قابل مشاهده برای پیشبرد انتقادات و خواسته های خود بسیج کنند و کردند. آنها میتوانستند و میتوانستند اقدامات مؤثر انتخاباتی را نیز تهدید کنند.
در مقابل، تاریخ ایالات متحده پس از سال 1945، نابودی مؤثر بی امان سازمان هایی را نشان می دهد که اتحاد آنها، نیو دیل را بر دولت روزولت تحمیل کرده بود. کنگره سازمان های صنعتی (CIO) و احزاب سوسیالیست و کمونیست پس از آن مخالفت قدرتمندی را با ریاضت در هم آمیخته با ضد سرمایه داری جدی بیان کردند. مخالفت آنها با ریاضت اقتصادی موفقیت آمیز بود. مالیات های بسیار بالایی بر شرکت ها و ثروتمندان تحمیل شد تا برای توسعه عمده رفاه اجتماعی برای توده ها (امنیت اجتماعی، غرامت بیکاری و برنامه شغلی عظیم فدرال) بپردازند. تضاد بین واکنش گسترده FDR به فروپاشی اقتصاد سرمایه داری در آن زمان و واکنش های بوش و اوباما اکنون نمی تواند آشکارتر باشد. با این حال، آنچه اتحاد چپ کارگری در دهه 1930 نتوانست به دست آورد، هرگونه تغییر در سطح خرد نظام سرمایه داری بود. سهامداران عمده و هیئت مدیره آنها در کنترل و کنترل کامل شرکتهای سرمایه داری باقی ماندند.
هنگامی که جنگ جهانی دوم به پایان رسید، تجارت و ثروتمندان از هر سلاح ممکن برای عقب انداختن نیو دیل استفاده کردند. آنها از محل حفظ موقعیت و ثروت شرکتی خود، نیروهای اجتماعی (کارگری، سوسیالیست ها و کمونیست ها) را هدف قرار دادند که در افزایش مالیات و گسترش قدرت یک دولت توده ای موفق شده بودند. یکی از راهبردهای کلیدی، ریشه کن کردن احزاب سوسیالیست و کمونیست به عنوان جنبش های اجتماعی مؤثر بود. این به نام ضد کمونیسم شدید جنگ سرد به دست آمد. راهبرد کلیدی دیگر که در کنار هم توسط بازرگانان، دولت، ثروتمندان و راست های سیاسی دنبال می شد، مستلزم حمله به اتحادیه های کارگری بود. از زمان قانون تافت-هارتلی در سال 1947، قوانین، مقررات و مبارزات خصوصی بیشماری به کاهش پیوسته عضویت اتحادیهها و نفوذ اجتماعی در طول نیم قرن کمک کردند. در هر صورت، بحران فعلی تا سال 2012 این کاهش را تشدید کرده است.
بنابراین، مخالفت ایالات متحده با ریاضت اقتصادی و سرمایه داری از سال 2009 با مخالفت های اروپایی متفاوت بود. چپ ایالات متحده به طور سیستماتیک از هم گسیخته، شیطانی به عنوان خائن و تکه تکه شده بود. برای زنده ماندن، کسانی که تعهدات سیاسی قبلی خود را به کلی کنار نگذاشتند به جنبش های اجتماعی تک موضوعی (علیه نژادپرستی، جنسیت گرایی، همجنس گرا هراسی، تخریب محیط زیست و غیره) تقسیم شدند. بسیاری به دنبال پناهگاه های کم و بیش امن اجتماعی مانند آکادمی، مؤسسات مذهبی و هنر رفتند. هنگامی که تظاهرات بزرگ رخ میداد، آنها بر موضوعات واحد متمرکز میشدند، انتقادات مستقیم از سرمایهداری را به حداقل میرسانند یا حذف میکردند، و حمایت از سیستمهای اقتصادی جایگزین را به حاشیه میبردند یا حذف میکردند.
به مدت نیم قرن، نظام سرمایه داری در ایالات متحده از انواع بحث ها و انتقاداتی که سایر سیستم ها در ایالات متحده تجربه کردند، آزاد بود. سیستمهای آموزشی، بیمههای پزشکی، حملونقل، انرژی و سایر سیستمهای متشکل از جامعه ایالات متحده به سختی از این بحثها و انتقادات آسیب دیده بودند. در واقع چنین بحث ها و انتقادهایی به طور گسترده ای به عنوان نشانه هایی از سلامت اجتماعی، ضروری برای بهبود آن سیستم ها باور می شود. در مقابل، انتقاد و بحث بر سر سرمایه داری به عنوان یک سیستم تابو تلقی شد و با جشن و تشویق جایگزین شد. محافظت در برابر انتقاد و بحث، سرمایه داری را قادر ساخت تا به تاریک ترین گرایش های خود (تعمیق نابرابری، سفته بازی، رفاقت، فساد و غیره) تن دهد. هر سیستم جزئی در هر جامعه زمانی پوسیده می شود که از انتقاد و بحث مصون بماند.
بحران اقتصادی سرمایهداری از سال 2007 این پوسیدگی را آشکار کرد: ضعفها و نقصهای عظیمی که در نیم قرن گذشته انباشته شده بود. شرکتهای مالی و دیگر شرکتهای بزرگ برای بسیج کمکهای عظیم دولت برای نجات آنها از فروپاشی عجله کردند. برای همگان واضح است که آن عجله تضاد ضعیف دوره قبل از بخش خصوصی را به عنوان کارآمد و بخش دولتی بی فایده یا بدتر را به سخره می گرفت. هیچ بنبست سیاسی مانع از آن نشد که دولت به سرعت و تقریباً به اتفاق آرا تریلیونها وام، ضمانت، سرمایهگذاری و سایر اشکال مخارج محرک را به آن شرکتهای بزرگ ارائه کند. با این حال، همان دولت نتوانست به بیکاری بالا و مداوم پایان دهد (مثلاً با یک برنامه شغلی فدرال)، یا میلیونها نفر را از سلب مالکیت نجات دهد (مثلاً با مدیریت انتقال از مالکیت به اجاره برای کسانی که به آن نیاز داشتند)، یا دستمزد واقعی را متوقف کند. ، مزایای شغلی و امنیت شغلی ناشی از کاهش مداوم (مثلاً با مقرراتی که از هر گونه کاهش نسبت به سطوح سال 2007 در طول مدت بحران جلوگیری می کند). این و بسیاری از راه حل های ممکن دیگر، مداخلات در سرمایه داری سرمایه داری آزاد، مورد توجه قرار نگرفت، چه رسد به بررسی و بحث. فرهنگ تسلط سرمایه داری و تابو انتقاد از سرمایه داری برای نادیده گرفتن چنین راه حل هایی کار می کرد، نه اینکه به مسئله تغییر نظام اقتصادی اشاره کنیم.
همین فرهنگ چپی را ایجاد کرد که به طور مزمن سازماندهی نشده است (شرایطی که اغلب به عنوان ضداستبدادی بسته بندی می شود تا ناتوانی خود را پنهان کند). همچنین یک خواب زمستانی طولانی در سمت چپ در چند منطقه امن اجتماعی که در بالا ذکر شد ایجاد کرد. این مصیبت ها باعث شد که چپ برای تشخیص، چه برسد به بسیج یا رهبری، بیگانگی فزاینده جمعیت ایالات متحده از رهبران و نهادهای اقتصادی و سیاسی آن، مجهز نبود.
در حالی که فاقد خروجی های سازمانی بود، بیگانگی فزاینده از سرمایه داری باعث ایجاد تغییرات توده ای در درک، آگاهی و احساس شد. انگیزه ها و استدلال های ضد سرمایه داری از معدود مناطق حاشیه ای که حداقل تا حدی از جنگ سرد جان سالم به در برده بودند، گسترش یافت. آنها به طور فزاینده ای در بحث های عمومی که قبلاً آنها را مورد تمسخر و طرد قرار می دادند پذیرفتند، در حالی که صرفاً آنها را به عنوان آمیزه های تحقیرآمیز جهل و شر رد نمی کردند. اشغال وال استریت این پذیرش رو به رشد را منعکس کرد و به طور قابل توجهی بزرگ کرد.
با این حال، یکی دیگر از درک گسترش یافته ناشی از بحران، سرمایه داری را زیر سوال برد. فراتر از بحران (چرخههای سرمایهداری به این معنی است که رکودها در نهایت باعث صعود میشوند)، سوء ظن افول بلندمدت در آمارهای اقتصادی پایه و همچنین در حساسیت تودهها وجود دارد. این شبهه به ویژه به تحرک سرمایه مربوط می شود. به هر حال، اروپای غربی و ایالات متحده شامل مناطقی هستند که شرایط بازار به علاوه چندین دهه مبارزه کارگران در نهایت دستمزدهای بالایی را به همراه داشت. سرمایه در حال حاضر به مناطقی در آسیا، آمریکای لاتین و جاهای دیگر نقل مکان می کند تا از سطوح بسیار پایین دستمزدها سود ببرد. توصیف ایالات متحده و اروپای غربی بهعنوان اقتصادهای «بالغ»، تضاد بین رشد کند آنها و رشد فزاینده در آسیا، آمریکای لاتین و غیره را آشکار میکند. بازارهای رو به رشد و رفاه اقتصادی را به خارج از کشور منتقل می کند.
بسیاری از آمریکاییها به خوبی میدانند که چگونه شهرهایی مانند دیترویت، کلیولند، کمدن، نیوجرسی و تعداد بیشماری دیگر در پی خروج سرمایهها به مناطق با سود بیشتر، در دههها سقوط اقتصادی و فروپاشی اجتماعی فرو رفتند. برای چند منطقه دیگر از ایالات متحده ممکن است وخامت طولانی مدت مشابه باشد؟ افزایش سود برای کسانی که از جابجایی سرمایه منتفع میشوند در مقابل کاهش درآمد کسانی که از آن آسیب میبینند، از عوامل اصلی نابرابریهای روزافزون ثروت و درآمد در ایالات متحده و اروپای غربی است. هر دو منطقه با تشدید تنشها و درگیریهای داخلی مواجه هستند، زیرا سرمایههای در حال خروج منابع عمومی و خصوصی را تضعیف میکنند.
سرمایهداری اغلب به شرکتهایی که سود، رشد و/یا سهم بازار را به حداکثر میرسانند پاداش میدهد و اغلب آنهایی را که این کار را نمیکنند مجازات میکند. سرمایه داری همچنین عمدتاً شرکت های سرمایه داری خصوصی را قادر می سازد تا سود حاصل از تحرک سرمایه را حفظ کنند و در عین حال از هزینه های آن فرار کنند. جنرال موتورز، فورد، کرایسلر، تامین کنندگان و سرمایه گذاران آنها هزینه ای برای جبران خسارات وارده به دیترویت و مردم آن که ناشی از خروج سرمایه است، دریافت نکردند. این هزینههای جابهجایی سرمایه اجتماعی شده و بر روی بخش عمومی ایالات متحده ریخته شد، و زمانی که مالیاتدهندگان در برابر پوشش هزینهها مقاومت کردند، شهرهای آسیبدیده ویران شدند. تحرک سرمایه در سرمایه داری اغلب باعث شوک و هیبت می شود. کل جمعیت را به وحشت می اندازد.
شهروندانی که از سال 2007 با بحران پایدار مواجه هستند، به طور فزاینده ای متعجب می شوند که آیا عمق و مدت آن نشان دهنده مشکلات عمیق تر از چرخه های تجاری است یا خیر. جابجایی سرمایه یکی از این مشکلات عمیق تر است. یکی دیگر از تغییرات فنی است: همیشه مورد ستایش قرار می گیرد زیرا می تواند کار را نجات دهد، در سرمایه داری پذیرش آن اغلب به نفع عده معدودی است، در حالی که کارگران کمتری برای مدت طولانی و با درآمد واقعی کمتر کار می کنند. همانطور که شهروندان در مورد کنترل یا محدود کردن تحرک سرمایه به عنوان یک خطر ملی و اجتماعی تعجب می کنند، آنها دوباره با مسئله خود سیستم اقتصادی مواجه می شوند. از آنجایی که شهروندان در مورد کنترل نوآوری فنی تعجب می کنند تا هزینه ها و منافع آن به طور عادلانه تقسیم شود، آنها با سرمایه داری روبرو می شوند که به این روش کار نمی کند.
در اوایل تاریخ خود، سرمایه داری های رو به رشد در اروپا و ایالات متحده رشد سریعی را تجربه کردند. درگیریهای تلخ اغلب بین کارگران و سرمایهداران بر سر اینکه چه کسی و چقدر از این رشد سود میبرد، به وجود میآمد. احتمالاً اکنون حداقل به همان اندازه درگیریهای تلخی خواهیم داشت که برندهها در برابر بازندههای در حال زوال اقتصادی قرار میگیرند. در هر صورت، تهدیدها و خطرات انحطاط سرمایهداری و چرخههای شدید سرمایهداری در اروپای غربی و ایالات متحده، این سیستم را به گونهای زیر سوال میبرد که دههها دیده نشده بود.
ریچارد دی. ولف پروفسور ممتاز در دانشگاه ماساچوست در آمهرست و همچنین استاد مدعو در برنامه تحصیلات تکمیلی در امور بینالملل دانشگاه نیواسکول در نیویورک است. او نویسنده است انحرافات جدید در نظریه مارکسی (راتلج، 2006) در میان بسیاری از انتشارات دیگر. به وب سایت Wolff's مراجعه کنید www.rdwolff.comو یک نسخه از کتاب جدیدش را سفارش دهید دموکراسی در محل کار: درمان برای سرمایه داری. آثار او نیز در وب سایت جدید به نمایش گذاشته شده است: www.democracyatwork.info. برنامه هفتگی رادیویی او، "به روز رسانی اقتصادی" در چندین ایستگاه شبکه پاسیفیکا از جمله WBAI در شهر نیویورک و KPFA در سانفرانسیسکو پخش می شود. در آرشیو شده است rdwolff.com.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا