«مکانیسمهای بازار» و «راهحلهای بازار»: سیاستمداران، بوروکراتها، کارشناسان رسانهها و دانشگاهیان دوست دارند به آنها به گونهای اشاره کنند که گویی از نظر سیاسی و ایدئولوژیک بیطرف هستند و فراتر از حزبگرایی هستند. آنها نیستند. یا گویی آنها منحصراً منصفانه و بهینه کارآمد هستند، که آنها هم نیستند. بازار فقط یکی دیگر از مؤسسات انسانی است که به طور دوره ای در طول تاریخ بشر اختراع و دوباره اختراع شده است. درست مانند سایر نهادها، زمانی که جوامع انسانی نتایج خود را به عنوان غیرقابل قبول اجتماعی رد میکردند، بازارها بهشدت تنظیم میشدند یا به کلی کنار گذاشته میشدند. فیلسوفانی مانند افلاطون و ارسطو انتقادات عمیقی از بازارها داشتند و در مورد تلاشهایی برای حذف یا تنظیم آنها بحث کردند. بسیاری از منتقدان و مناظرهگران به دنبال آن بودند و بدین وسیله سنت نقد بازار را غنیتر کردند.
بازارها یکی از راه های توزیع کالاها و خدمات از تولیدکنندگان به مصرف کنندگان هستند. آنها زمانی ایجاد می شوند که تقسیم کار در جوامع اتفاق بیفتد نه اینکه هر فرد یا خانواده تمام آنچه را که مصرف می کند تولید کند. بازارها شامل مبادلات پولی بین آنهایی هستند که به دنبال فروش و کسانی هستند که به دنبال خرید کالاها و خدمات هستند. جایگزین های بازار همیشه وجود داشته و اکنون نیز وجود دارد. شوراهای ریش سفیدان، رؤسا، مقامات دولتی محلی، مراجع مذهبی، و سنت های فرهنگی مختلف، به طور جداگانه یا با هم، محصولات را از تولیدکنندگان بین مصرف کنندگان توزیع کرده اند و تصمیم می گیرند که چه کسی چقدر دریافت کند. در درون خانوارها یا خانواده ها، قواعد خویشاوندی، از جمله پدرسالاری و مادرسالاری، توزیع محصولات را از تولیدکنندگان به مصرف کنندگان سازماندهی کرده است.
مکانیسم بازار بسیار ساده است: افرادی که خواسته ها یا خواسته هایی دارند با افرادی که مالک کالاها و خدمات هستند درگیر می شوند. مالکان از این حق برخوردارند که آنچه را که دارند بفروشند، اگر کسانی که آن را می خواهند - خریداران احتمالی - در ازای چیزی که فروشنده به دنبال خرید آن است، پیشنهاد دهند. دو مالک، یکی در هر طرف مبادله، بر سر شرایط دقیق مبادله چانه می زنند یا مذاکره می کنند: چه مقدار از یک کالا با مقدار کالای دیگری که معامله می شود برابر است. اگر و زمانی که نسبت مبادله (قیمتی) حاصل شود که هر دو طرف بپذیرند، مبادله انجام می شود. بنابراین بازار "پاکسازی" می شود. با موفقیت محصولات را بین مصرف کنندگان توزیع کرده است.
مشکلات مربوط به سیستم توزیع بازار بلافاصله زمانی بوجود می آیند که کسی می پرسد که چگونه بازار توزیع را مدیریت می کند زمانی که فروشندگان و خریداران با برنامه های بسیار متفاوتی برای آنچه که باید بفروشند و آنچه می خواهند بخرند وارد می شوند. اگر - به هر دلیلی - خریداران به دنبال خرید 100 مورد از هر کالا باشند در حالی که فروشندگان فقط 50 مورد دارند، بازارها به روشی بسیار خاص پاسخ خواهند داد.
شایعه می شود که "کمبود" مورد مورد نظر وجود دارد. تقاضا برای کالا از عرضه آن در بازار بیشتر است. خریداران بلافاصله با افزایش قیمتهایی که میتوانند برای آن کالا پیشنهاد کنند، برای کالای کممصرف رقابت میکنند. با افزایش قیمت ها، فقیرترین خریداران از مناقصه خارج می شوند زیرا نمی توانند قیمت های بالاتر را بپردازند. با این وجود، اگر قیمتها مدام افزایش یابد، خریدارانی که قدرت خرید کمی بیشتر از فقیرترینها دارند، از خرید خارج میشوند، زیرا آنها نیز توانایی پرداخت قیمتهای بالاتر را ندارند. در نهایت، تعداد خریداران به 50 نفر کاهش می یابد، کمبود اعلام می شود و قیمت در هر سطح بالاتری که برای یکسان سازی تقاضا و عرضه لازم بود، تثبیت می شود. دقیقا برعکس زمانی اتفاق می افتد که تقاضا کمتر از عرضه باشد.
بنابراین، مکانیسم بازار، هر کالایی را با عرضه نسبتاً کم (کم نسبت به تقاضا) به گونهای توزیع میکند که بین افراد دارای ثروت کم یا بدون ثروت نسبت به ثروتمندان تبعیض قائل شود. بازارها به هیچ وجه نسبت به تضادهای «بالاتر» بین ثروتمندان و فقرا بی طرف نیستند. البته ممکن است فروشنده در این مورد ترجیح دهد قیمت ها را افزایش ندهد و در عوض محصولات بیشتری تولید یا سفارش دهد تا بفروشد. سرمایهداری سرمایهداری آزاد تصمیم را در دست کارفرمایان (زیر یک درصد از جمعیت) میگذارد که آیا با افزایش قیمتها (باعث تورم) یا افزایش تولید به کمبود عرضه پاسخ دهند. کارفرمایان تصمیم خود را بر اساس سودی که از این طریق به دست می آورند یا محافظت می کنند، می گیرند. بقیه ما با عواقب تصمیم آنها زندگی می کنیم. این روزها به نظر می رسد کارفرمایان از تورم سود می برند.
مدافعان بازار پاسخ می دهند که افزایش قیمت به این دلیل است که چگونه بازار به تولیدکنندگان «سیگنال» می دهد که بیشتر تولید کنند تا بتوانند از سود بالای تولید شده توسط قیمت های بالای محصول بهره ببرند. با این حال، این ویژگی "سیگنال" برای همه کارفرمایان شناخته شده است. آنها میدانند که اگر بخواهند با تولید یا سفارش بیشتر به سیگنالها پاسخ دهند، قیمتها و سود بالایی که از آن بهره میبرند به سرعت ناپدید میشوند. بنابراین کارفرمایان اغلب عجله ای برای تولید بیشتر نشان نمی دهند. و با افزایش قیمتهای بالا از طریق سیستم بازار، فروشندگان بیشتری شروع به توضیح و توجیه افزایش قیمتهای خود میکنند زیرا «هزینههایشان افزایش یافته است». بقیه ما این منظره کارفرمایان را تماشا میکنیم که سودآورانه از یکدیگر به عنوان بهانهای برای افزایش قیمتها استفاده میکنند، حتی در شرایطی که به طور جمعی تورم را بر بقیه تحمیل میکنند.
سرمایهداران مدتها پیش آموختهاند که میتوانند با دستکاری عرضه و تقاضا برای ایجاد یا حفظ «کمبودهایی» که به آنها امکان میدهد قیمتهای بالاتری داشته باشند، سود ببرند. سرمایه داری صنعت تبلیغات را ایجاد کرد تا تقاضا را بالاتر از آنچه در غیر این صورت ممکن بود افزایش دهد. در همان زمان، هر صنعت برای کنترل عرضه (از طریق توافقهای غیررسمی بین تولیدکنندگان، ادغامها، انحصارات، انحصارها و کارتلها) سازماندهی شد. شرایط اجتماعی و تغییرات خارج از کنترل سرمایه داران، آنها را ملزم می کند که دائماً دستکاری های خود را در عرضه و تقاضا تنظیم کنند. در واقع، بازارها نهادهای مفیدی برای سرمایهداران هستند تا آنها را برای کسب سود دستکاری کنند. در ایدئولوژی، بازارها نهادهای مفیدی برای سرمایهداران هستند که بهعنوان راههایی ایدهآل برای همه برای رسیدن به کارایی مطلوب جشن بگیرند.
جستجو، یافتن و گرفتن پیشنهاد شغلی نیز توسط بازارها در سرمایه داری مدرن انجام می شود. اگر تعداد افراد طبقه کارگری که به دنبال شغل هستند از مشاغل موجود بیشتر باشد، کارفرمایان می توانند دستمزدها را کاهش دهند زیرا بدانند که افراد مستأصل اغلب دستمزدهای کمتری را نسبت به خطر زندگی بدون دستمزد دریافت می کنند. این روند بارها و بارها تا آنجا پیش رفت که واکنش های منفی را برانگیخت. کارگران خواستار حداقل دستمزد قانونی شدند و برنده شدند. کارفرمایان عمدتاً با قوانین حداقل دستمزد مبارزه میکردند و با آنها مخالفت میکردند و پس از اجرای چنین قوانینی، اکثر کارفرمایان در برابر افزایش حداقل دستمزد مقاومت کردند که اغلب با موفقیت انجام میشد. نرخ حداقل دستمزد فدرال ایالات متحده 7.25 دلار در ساعت آخرین بار در سال 2009 افزایش یافت. کارفرمایان همچنین اتوماسیون (جایگزینی شغل با ماشین)، جابجایی مشاغل به خارج از کشور، و آوردن کارگران مهاجر را تشویق می کنند. این مراحل شامل چندین سطح از دستکاری عرضه ها و تقاضاهای بازار کار تا پایان کاهش، توقف یا معکوس کردن افزایش دستمزدها است. کارفرمایان بازارهای کار را مانند بازارهای محصول برای کسب سود دستکاری می کنند.
بازار دیگری به وام رسیدگی می کند. وام دهندگان و وام گیرندگان در مورد نرخ بهره ای که می توانند روی آن توافق کنند مذاکره می کنند تا امکان اعطای اعتبار و ایجاد بدهی مربوطه فراهم شود. این روزها، بانک مرکزی ایالات متحده، فدرال رزرو یا فدرال رزرو، نرخ های بهره را برای کاهش یا معکوس کردن تورمی که در سال گذشته نتوانسته بود از آن جلوگیری کند یا کاهش دهد، افزایش می دهد. این باعث افزایش هزینه تمام وام ها (برای وام مسکن، وام خودرو، کارت های اعتباری و موارد دیگر) می شود. بار دیگر، فقیرترین افراد در میان ما بیشترین درد را احساس می کنند و پس از آن طبقه متوسط. نرخ بهره بالاتر احتمالاً ثروتمندان را کمتر آزار می دهد. همچنین، ثروتمندان که خود در بسیاری از موارد وام دهنده هستند، تمایل دارند از نرخ بهره بالاتر بهره مند شوند.
فدرال رزرو می توانست جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا را تحت فشار قرار دهد تا از ریچارد نیکسون، رئیس جمهور سابق پیروی کند، که در سال 1971 برای توقف تورم، در سال XNUMX توقف قیمت دستمزدها را اعمال کرد. او حکم کرد و اجرا کرد که بازار تا مدتی نمی تواند تاثیر بگذارد و قیمت ها را تعیین کند. انجام مجدد آن در حال حاضر حداقل تبعیض کمتری علیه طبقه فقیر و متوسط به جای حمایت از ثروتمندان خواهد داشت. شاید بتوان چنین انتظاری را از رژیم بایدن داشت، که هر دو مجلس کنگره را کنترل می کند، اما به نظر می رسد تفکر و سیاست فتیش گرای بازار و نئولیبرالیستی بر هر دو، سنا و مجلس نمایندگان ایالات متحده حاکم است.
خود طبقه کارفرما اغلب بازارها را تعلیق و جابجا می کند. هنگامی که دستکاری سودآور بازارها بسیار پرهزینه می شود، سرمایه داران اغلب با یکدیگر ادغام می شوند یا یکدیگر را به دست می آورند. سپس روابط بازار خارجی (برای هر شرکت) بین آنها ناپدید می شود. به جای آنها، تولید و توزیع مستقیم داخلی (به شرکت) کالاها و خدمات بدون مبادله انجام می شود.
بازارها خیلی قبل از سرمایه داری وجود داشتند، اما سرمایه داری، همانطور که کارل مارکس اشاره کرد، آنها را در همه جا و تقریباً جهانی ساخت. سرمایهداری همچنین بازارها و قیمتهای آنها را افزایش داد و ستایش کرد تا به آنها اهمیت ایدئولوژیکی بدهد، که به سمت پوچی متمایل شد. همانطور که R.H. Tawney بسیار درخشان در آثار خود نشان داد دین و ظهور سرمایه داریسرمایهداری اولیه اروپا مجبور بود سخت مبارزه کند تا مفهوم قیمت «عادلانه» را که از کلیسای کاتولیک قرون وسطی به ارث رسیده بود، جابجا کند. قیمت «عادلانه» - مطابق با قوانین خدا و آموزه های مسیح که توسط کلیسا تفسیر می شود - اغلب با «قیمت بازار» که عرضه و تقاضا را متعادل می کرد، متفاوت بود. برای پیروزی در آن مبارزه، مدافعان سرمایهداری ساختن نوعی دین سکولار حول بازارها و قیمتهای تعادلی آنها را مفید میدانستند و ویژگیهای خداگونه کارآمدی، انصاف و سایر ویژگیهای مشابه را به آنها نسبت میدادند. با این حال، زمانی که سرمایهداری در مشکلات عمیقتر فرو میرود، زمان آن فرا رسیده است که خدایان دروغین را به عنوان بخشی از فرآیند یافتن راه خود به سوی نهادهای بهتر، و در واقع به سوی یک سیستم بهتر، سرنگون کنیم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا