در مورد علل کاهش سرمایه گذاری در اقتصاد ایالات متحده
دکتر راسموس در کتاب خود با عنوان «رکود حماسی: مقدمه ای برای رکود جهانی» در سال 2009 پیش بینی کرد که بهبود پس از سقوط و انقباض عمیق اقتصادی 2008-09، بهبودی «کوتاه و کم عمق» و به دنبال آن بازگشت به رکود یا رکود بیشتر خواهد بود. (دو، سه گانه سقوط) در اقتصادهای اصلی سرمایه داری OECD. دلیل اساسی ناتوانی در بازیابی سرمایه گذاری دارایی های واقعی خواهد بود، زیرا سرمایه گذاری دارایی های مالی جهانی همچنان به انحراف سرمایه از سرمایه گذاری واقعی به سفته بازی دارایی های مالی در ادامه اشکال جدید ادامه می دهد. در مقاله زیر، دکتر راسموس دیدگاه «لیبرال» (شبه کینزی) معاصر را نقد میکند – دیدگاهی که امروزه برخی از نئومارکسیستهای ایالات متحده نیز از آن حمایت میکنند – که افزایش دستمزد و درآمد کارگران راهحلی برای بهبود پایدار است. راسموس این دیدگاه را که اساساً دیدگاه مارکس یا حتی کینز نیست، به چالش میکشد و استدلال میکند که تنها یک برنامه سرمایهگذاری عمومی عظیم میتواند باعث بهبود اقتصادی پایدار در اقتصادهای اصلی سرمایهداران شود و در نتیجه به دورههای مداوم «ایست برو»، بهبودهای کوتاه و سطحی پایان دهد. که به ناچار دچار تزلزل می شوند و به رشد راکد یا رکود مجدد باز می گردند.»
آیا بهبودی دائمی راکد اقتصادی ایالات متحده از سال 2009 نتیجه رشد ناکافی درآمد برای اکثر خانوارها است - که پس از آن برای تحریک تقاضای مصرف ضروری است که به نوبه خود منجر به سرمایه گذاری واقعی می شود که شغل ایجاد می کند؟ یا افزایش قیمت داراییهای مالی از سال 2009 - که خود پیامد 10 تا 15 تریلیون دلار تزریق نقدینگی فدرال رزرو و بانک مرکزی است - منجر به کاهش سرمایهگذاری واقعی در ایالات متحده و در نتیجه شکست رشد شغل و درآمد شده است؟
به بیان ساده تر: آیا فقدان رشد دستمزد و درآمد تعیین کننده سرمایه گذاری دارایی واقعی است؟ یا آیا فرصت های در حال گسترش برای سود سوداگرانه دارایی های مالی سودآور در سطح جهانی باعث کاهش سرمایه گذاری دارایی های واقعی ایالات متحده (و در نتیجه مشاغل، دستمزدها و رشد درآمد) می شود؟
کدام رابطه علی اولیه بیشتر است؟ اگر کسی معتقد باشد که کمبود درآمد عامل اصلی کاهش سرمایه گذاری واقعی امروز در ایالات متحده است، پس راه حل صرفاً افزایش دستمزد و درآمد خانوارهایی است که معمولاً به هر وسیله ای خرج می کنند - کاهش مالیات، یارانه و غیره. سطح ناکافی درآمد
اما اگر در عوض، این درآمد نباشد که سرمایهگذاری واقعی را تعیین میکند، بلکه اعتیاد سرمایهگذاران به سفتهبازی داراییهای مالی و سرمایهگذاری عامل اصلی کاهش سرمایهگذاری داراییهای واقعی است؟
اگر مورد دوم اولیه باشد، افزایش دستمزدها و درآمدها به تنهایی لزوماً بازگشت سرمایه واقعی به سطوح تاریخی در اقتصاد ایالات متحده را تضمین نمی کند. یعنی عوامل تعیینکننده سرمایهگذاری داراییهای واقعی نه با رشد درآمد ناکافی در ایالات متحده، بلکه با فرصتهای سرمایهگذاری مالی در حال گسترش و سودآور در یک 21 است.st دنیای سرمایه مالی قرن که در آن سرمایه گذاران به طور فزاینده ای به اشکال سرمایه گذاری سفته بازی دارایی های مالی معتاد می شوند.
این یک تمایز مهم است که اقتصاددانان جریان اصلی از درک آن ناتوان هستند (و برخی از اقتصاددانان «چپ» فقط تا حدی آن را درک می کنند). این مهم است زیرا صرف افزایش دستمزدها و درآمد خانوارهای متوسط و پایین تر، به خودی خود باعث سرمایه گذاری واقعی پایدار و بهبود در اقتصاد ایالات متحده نمی شود. این یک تصور کروگمن-رایش-استیگلیتز است. همچنین این یک استدلال کلاسیک «کم مصرفگرایانه» است که کسانی که از مارکس پیروی میکنند باید بدانند که مارکس بهطور واضح رد شده است.
بهبود پایدار مستلزم سرمایهگذاری مستقیم است، نه فقط افزایش درآمد مصرف که امیدواریم سرمایهداران را متقاعد کند که دوباره در ایالات متحده سرمایهگذاری کنند (یا متقاعد نشوند). بنابراین مشکل صرفاً عدم رشد درآمد برای تحریک سرمایه گذاری نیست. سرمایه داران ایالات متحده سرمایه گذاری می کنند – نه در سرمایه گذاری دارایی های واقعی و نه در ایالات متحده. آنها در بازارهای نوظهور و حتی بیشتر از آن در بازارهای دارایی مالی در سطح جهان سرمایه گذاری می کنند (که اکنون به دلیل ایجاد یک سیستم بانکداری سایه جهانی غیرقابل تنظیم، بیش از هر زمان دیگری تعداد، نقدشوندگی و در دسترس هستند). تزریق 15 تریلیون دلاری فدرال رزرو به اینجا می رسد (البته برخی از آنها فقط در ترازنامه احتکار می شوند).
مشکل اساسی تر این است که سرمایه مالی تغییر کرده است. افزایش درآمد کارگران و طبقه متوسط آمریکایی تا حدودی به بهبودی کمک خواهد کرد، اما نه آنقدر. این دیگر منجر به بهبود پایدار اقتصادی نخواهد شد. بنابراین، این راهحل اصلی برای رکود اقتصادی بلندمدت نیست که ایالات متحده از سال 2009 تجربه کرده است. حتی اگر کارگران ایالات متحده بتوانند آن کالاها و خدمات واقعی را در صورت داشتن درآمد بیشتر بخرند.
نه اقتصاددانان لیبرال جریان اصلی، و نه حتی بسیاری از اقتصاددانان مارکسیست ایالات متحده، تفاوت ها، یا روابط علّی متقابل مهم بین سرمایه گذاری دارایی های مالی و سرمایه گذاری دارایی واقعی را درک نمی کنند، که برای درک روندهای رکود اقتصادی درازمدت جهانی امروز در ایالات متحده، اروپا، و ژاپن "قلب" اقتصاد سرمایه داری جهانی.
استدلال صرفاً برای افزایش دستمزد و درآمد به عنوان راهحل بهبود مزمن راکد اقتصادی ایالات متحده - همانطور که کروگمن و همکارانش برای مثال انجام میدهند - این است که فرض کنیم شرکت سرمایهداری خود را از فرصتهای سود پرسودتر ناشی از سفتهبازی مالی و در بازارهای فراساحلی هدایت میکند. تولید واقعی کالاها و خدمات با سود کمتر در ایالات متحده است. آنها به میزان قابل توجهی نخواهند بود، زیرا نرخ بازده در دومی به طور قابل توجهی کمتر از اولی است.
تنها راه حل واقعی برای بهبود پایدار ایالات متحده، سرمایه گذاری عظیم دولتی است که متعاقباً باعث ایجاد درآمد می شود. سرمایه گذاری مقدم بر ایجاد درآمد است، اما در دنیای قرن دوم سرمایه مالی جهانی دیگر لزوماً از آن پیروی نمی کند. اگر سرمایهداران به سفتهبازیهای مالی سودآورتر در خارج از کشور ادامه دهند، تنها درخواست برای رشد درآمد (از طریق افزایش حداقل دستمزد، ایجاد شغل احتمالی کمتر دستمزد، کاهش مالیات یا هر چیز دیگری) لزوماً منجر به افزایش سرمایهگذاری در ایالات متحده نمیشود. بنابراین سرمایه گذاری عمومی در مقیاس عمده باید قبل از رشد درآمد اتفاق بیفتد تا بهبودی پایدار ایجاد شود.
کروگمن و همکاران نئوکینزی او این خطای اساسی را در تحلیل خود درک نمی کنند. آنها به سادگی معتقدند که همه اشکال تحریک تقاضای مصرف کننده یکسان است. فقط مقدار کل مهم است. (که اتفاقاً خود کینز آن را حفظ نکرد، بنابراین آنها اصلاً واقعاً کینزی نیستند).
نئومارکسیستها باید مراقب این ایده باشند که «افزایش ساده دستمزدها و درآمدها راهحل بهبود اقتصادی است». آنها باید درک کنند که حبابهای مالی که دوباره در سراسر جهان ایجاد میشوند، نتیجه کاهش سرمایهگذاری داراییهای واقعی نیستند، بلکه علت آن هستند. آنها باید از لغزش در بحث ترویج کم مصرف گرایی بن بست در اشکال مختلف آن بر حذر باشند.
در دنیای امروزی 21st Century Global Finance Capital، از سرمایه داران انتظار نداشته باشید که در تولید واقعی و در نتیجه مشاغل و درآمد در اقتصاد ایالات متحده سرمایه گذاری کنند. آنها بیش از حد مشغول کسب سود بیشتر در خارج از کشور و در سفته بازی دارایی های مالی هستند و از تریلیون ها دلار پول رایگان و اعتبار ایجاد شده توسط فدرال رزرو برای آنها استفاده می کنند. اگر قرار است سرمایه گذاری واقعی در اقتصاد ایالات متحده بازگردد، باید از طریق ابتکارات عمده سرمایه گذاری عمومی انجام شود. و در غیر این صورت، انتظار داشته باشید که رکود مزمن واقعی اقتصادی ادامه یابد، همانطور که از سال 2010 تاکنون ادامه داشته است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا