در حالی که دولت بوش به جنگهای غیراخلاقی و غیرقانونی خود در عراق و افغانستان ادامه میدهد و دموکراتها برای یافتن راههایی برای جلوگیری از نابودی همه افراد در جهان از جمله ما از سوی رئیسجمهور احمق و دولت ضد دموکراتیک او، غافلگیر میشوند. من یک سوال تکراری به ذهنم خطور می کند: سبزها کجا هستند؟
همه چیز داشت بالا می رفت. من که در ایلینویز زندگی می کنم، خوشحال شدم که ریچ ویتنی، نامزد سبزها برای فرمانداری ایلینوی، نوامبر گذشته بیش از 10 درصد آرا را به دست آورد. برای من، کسی که عموماً درگیر سیاست های انتخاباتی نیست، این نشان می دهد که سبزها دست به کار شده اند، زیرا برای به دست آوردن 10 درصد در ایالتی پرجمعیت مانند ایلینوی، سطح معینی از زیرساخت ها و پیچیدگی های حزبی انتخاباتی را نشان می دهد. ساخته شده.
و من (شاید ساده لوحانه) تصور کرده بودم که دستاوردهای مشابهی در تعدادی از ایالت ها در سراسر کشور ایجاد شده است.
با این حال، من هرگز چیزی بیشتر نشنیده بودم، واقعا. معمولاً، یک نماینده سبز نوعی بیانیه مطبوعاتی/مقاله ای منتشر می کند که به ما از عملکرد خود اطلاع می دهد - اما اگر آنها بعد از نوامبر 2006 چنین کردند، من هرگز آن را ندیدم. کنجکاو
شاید من در لیست ایمیل درستی نبودم. ممکن است، اگرچه من عضوی (البته، نه عضو فعال) حزب سبز ایلینوی هستم، و فکر میکردم چیزی از حزب به دست آوردهام. و در حالی که من عمرم را صرف بررسی هر وبسایت در شبکه نمیکنم، چندین (از چندین گرایش سیاسی مختلف) را به طور منظم مطالعه میکنم، در فهرستهای ایمیل متعددی هستم و معمولاً میتوانم طیف بسیار خوبی از افکار چپ را ببینم. و نظر
ولی هیچی. و این در پنج ماه اول سال ادامه داشته است، در حالی که بغداد می سوزد و رهبری سیاسی دی سی به ماده مدفوع تبدیل می شود.
اینکه بگوییم این فرصت در خانه سبز را می زند، دست کم گرفته شده است. جنگ -غیرقابل تعجب نیست - یک فاجعه است، اختلاس و فساد در سطح بالا مرتباً افشا می شود، و هنوز هم دموکرات ها هر زمان که بوش گلوی خود را صاف می کند، از خود بیفزایند. به نظر می رسد زمان مناسبی برای یک شخص ثالث، به ویژه شخصی که تا حدودی با هم کار می کند، به دستاوردهای بزرگ برسد.
افسوس، هیچ چیز - حداقل نه به طور عمومی.
چه اتفاقی می افتد؟ چرا سبزها نمی توانند از این فرصت باورنکردنی استفاده کنند؟
صادقانه بگویم، من نمی دانم - و مطمئناً اطلاعات داخلی برای حدس زدن هوشمندانه ندارم. فردی بسیار فعال تر و درگیرتر در رهبری حزب باید این تحلیل را ارائه دهد.
اما اگر بخواهید، ارزش دو سنت من از "بیرون" است.
سبزها در تخیل و رویاهایشان به اندازه کافی جسور نیستند. و آنها آموزش کافی برای اعضا انجام ندادهاند تا اعضای مردمی را به مطالبه بیشتر تشویق کنند.
سبزها به عنوان نماینده انتخاباتی جنبش محیط زیست، قفلی بر این جنبه از سیاست دارند. آن را به دست آورده اند. و مزرعه رسیده است.
یک مثال. در اواخر آوریل، Global Exchange و Co-op America از یک "جشنواره سبز" در شیکاگو (www.greenfestivals.org/content/view/17/37/) حمایت کردند - و در یک مرکز همایش بزرگ که واقعاً از طریق عموم در دسترس نیست. حمل و نقل (علیرغم ادعاهای خلاف این) به ساکنان شهر - آنها هنوز هم توانستند بیش از 31,000 نفر را در طی سه روز به داخل در ببرند تا انواع مشاغل سبز را ببینند (سرمایه داری سبز من را برانگیخته است، اگرچه اگر مجبور شده باشید خرید چیزهایی، بهتر است از یک تجارت سبز، بلندگوهای قدرتمند، و یک مثال بسیار مثبت از اینکه همه ما در کشور چقدر وضعیت بهتری خواهیم داشت سبز شد. برای من روشن بود که من و خانواده ام در آن شرکت کردیم که اساس اجتماعی برای آگاهی زیست محیطی قطعا ایجاد شده است. و منطقی به نظر می رسد که حزب سبز دارای یک پایگاه محیطی قوی برای استقرار باشد.
به این مثال از "هارتلند" بپیوندید - ما در مورد آگاهی زیست محیطی پیشرفته تر به طور کلی در سواحل صحبت نمی کنیم - با پاسخی که "حقیقت ناخوشایند" ال گور در سراسر جهان به دست آورده است (علی رغم ضعف های قابل توجه آن، مانند کمبود از نقد شرکت ها، برای یک)، و ما می بینیم که چیز مهمی در حال توسعه است. و در حال حاضر، به نظر می رسد افزایش جزئی در تمرکز بر تغییرات آب و هوا (یعنی گرمایش جهانی) در رسانه های اصلی در این کشور وجود دارد.
با این حال، آنچه که سبزها از آن استقبال نکردهاند، تا آنجا که من میتوانم بگویم، یک سیاست رادیکال است که بیش از محیطزیست است. آنها یک نت می نوازند، و برخی می توانند بگویند که آن را با مهارت بیشتری می نوازند، اما همانطور که همه می دانند، یک نت سمفونی نمی سازد.
با این حال، با جسارت نه چندان زیاد، چندین موضوع وجود دارد که اگر سبزها آنها را جدی بگیرند - و آنها را جدی بگیرند - فکر می کنم می توانیم تا سال 2020 رئیس جمهور سبز ایالات متحده را انتخاب کنیم.
مسائل اصلی برای هر نوع سیاست جدی رادیکال عبارتند از:
ضد نژادپرستی به دلیل تاریخ هنوز به رسمیت شناخته نشده ایالات متحده، که امروز نیز ادامه دارد، و وضعیت کنونی - به ویژه زندانی کردن شدیداً نامتناسب آمریکایی های آفریقایی تبار و لاتین تبارها - هر پروژه رادیکالی باید به طور خاص برتری سفیدپوستان و هرگونه تبعیض بر اساس نژاد را به چالش بکشد. (و این به ویژه در یک پروژه سیاسی عمدتاً سفیدپوست مانند سبزها مهم است.)
ضد جنسیت گرایی به همین دلایل. (و این درست است که ما باید هر نوع ظلمی را محکوم کنیم و علیه آن کار کنیم، اگرچه اینها تنها مواردی هستند که در اینجا ذکر می کنم.)
تمرکز بر تغییرات آب و هوا-با تقاضای کاهش 80 درصدی انتشار دی اکسید کربن امروزی تا سال 2030. این بدیهی است که مخالفت کامل با انرژی هسته ای را شامل می شود.
تمرکز بر نابرابری درآمد - با تقاضایی که هیچکس در مدیریت شرکت یا استخدام دولتی نمیتواند آن را (از جمله اختیارات سهام، و هر نوع پرداخت دیگری برای سالهای کارکرده) بیش از 10 درصد بیشتر از هر کارمندی در شرکت داشته باشد. باید ظرف سه سال اصلاح شود.
تمرکز بر مراقبتهای بهداشتی - این که مراقبتهای بهداشتی رایگان و با کیفیت بالا برای همه افراد این کشور، صرف نظر از وضعیت مهاجرت، ظرف سه سال در دسترس قرار گیرد.
یک سیاست خارجی جدید ایالات متحده، که شامل رد هرگونه تلاش ایالات متحده برای تسلط بر جهان، کاهش ارتش ما به جایی است که ما بیش از 10٪ از بودجه فعلی را برای همه اشکال ارتش (از جمله مزایای جانبازان) هزینه نمی کنیم. تلاش آگاهانه و فوری برای مذاکره در مورد ریشهکن کردن همه سلاحهای هستهای و توانایی تولید آنها در هر نقطه از جهان.
اکنون، بدیهی است که اینها می توانند مورد بحث، تغییر، و غیره باشند، زیرا آنها فقط یک نقطه شروع هستند، اما ایده اصلی این است که سبزها می توانند برای آن بجنگند و من معتقدم که تا سال 2020 یک برنامه رادیکال برنده می شود - اما باید برای آن مبارزه کرد. و برنده شد، فرض نمی شود.
و این مرا به نقطه پایانی من می رساند. تا آنجا که من می بینم، سبزها در حال حاضر نمی توانند چنین برنامه ای را اتخاذ کنند، زیرا نه زمینه آموزشی، بحث و غیره در داخل حزب صورت گرفته است و نه هیچ بحثی در مورد چگونگی اجرای چنین استراتژی. اگر آنها در پی بردن به ریاست جمهوری جدی هستند - و با حمایت لازم در مجلس و سنا برای اجرای چنین پروژه ای - باید یک پروژه آموزشی جدی و انتقادی به ویژه در حزب توسعه دهند، اگرچه من آنها را تشویق می کنم که آن را در دسترس قرار دهند. به افراد خارجی علاقه مند
اما، اگر آنها تلاش کنند این کار را انجام دهند، در واقع قدرت زیادی دارند که می توانند بسیج کنند، بنابراین مجبور نیستند از صفر شروع کنند. طیفی از دانشگاهیان و مربیان مترقی وجود دارند که احتمالاً از بازدید از شهرها و سازمانها برای سخنرانی و برگزاری رویدادهای آموزشی برای یک پروژه سیاسی جدی خوشحال خواهند شد. همانطور که بیشتر و بیشتر اعضای حزب سبز درک عمیق تری از این مسائل و موضوعات مرتبط به دست می آورند، توسعه بیشتر رهبری - و نامزدهای انتخاباتی - امکان پذیر می شود، که به این معنی است که کیفیت و دامنه رهبری بیشتر در مناطق داخلی ایالات متحده گسترش می یابد.
به طور خلاصه، من استدلال می کنم که ضعف فعلی حزب سبز به دلیل جسور بودن بیش از حد نیست، بلکه به خاطر جسور نبودن کافی است. از کار روزانهام با دانشآموزان در شمال غربی ایندیانا، میدانم که تعداد قابل توجهی از مردم - به دور از اکثریت، اما نه بیاهمیت - وجود دارند که میدانند مشکلی در این کشور وجود دارد، و آنها به شدت به دنبال پاسخی برای وضعیت خود هستند. که به طور مداوم بدتر می شود. اگر با احترام به این افراد پرداخته شود و به درک وضعیت آنها و کشور به طور کلی کمک شود، می توان با آنها تماس گرفت. آنها را می توان برای توسعه یک آگاهی جهانی، که شامل محیط زیست گرایی و طیف گسترده ای از دیدگاه های انتقادی است، به دست آورد. آنها به دنبال راهی برای عملی ساختن آگاهی هستند، و سیاست انتخاباتی یکی از راههای آن است - اگر سیاست به مسائل واقعی بپردازد.
سوالی که دوباره دارم، "آیا میمیرد گرونن؟"
کیم سایپس یک فعال قدیمی کارگری و عضو اتحادیه ملی نویسندگان، AFL-CIO است. او در حال حاضر در دانشگاه پوردو نورث سنترال در وست ویل، ایندیانا، جامعه شناسی تدریس می کند. کتابنامه آنلاین او "مسائل فعلی کار" را می توان در http://faculty.pnc.edu/kscipes/LaborBib.htm مشاهده کرد. می توان با او تماس گرفت [ایمیل محافظت شده].