J
بایدن زمانی که چند روز قبل از قتل جورج فلوید توسط افسران پلیس در سال 2020، او در حین تبلیغ نامزدی خود به مجری یک برنامه رادیویی محبوب سیاه پوستان گفت: «اگر مشکلی دارید، اظهار داشت که حزب او چه چیزی را برای حقیقت در مورد دموکراتها و آمریکای سیاه میداند. اگر بفهمی طرفدار من هستی یا ترامپ، پس سیاه پوست نیستی.»
ادعای بایدن تلخ بود. به عنوان یک قانونگذار طعمه نژاد در دهه های 1980 و 90، او به از بین بردن رفاه و گسترش نظام حقوقی کیفری کمک کرد. این اظهار نظر نیز متکبرانه بود. بایدن هفته ها درگیر رقابت های مقدماتی دموکرات ها بود. اما حزب دمکرات بود اساساً نزدیک به نیم قرن صاحب رأی سیاهان بود. آیا بلکنس چنان یکنواختی سیاسی ایجاد کرد که حتی فردی مانند بایدن بتواند بگوید رای به او رای به منافع سیاهپوستان آمریکایی است؟
اگر این درست است، چرا حفظ یک جنبش علیه نژادپرستی در ایالات متحده دشوار بوده است؟ چه چیزی وحدت سیاهپوستان را در میان حملات نژادپرستانه تضعیف میکند، از جمله تیراندازی جمعی اخیر به سیاهپوستان در فروشگاه دلار جنرال توسط یک برتریطلب سفیدپوست در جکسونویل، فلوریدا؟ چند روز پس از سخنان غیرسیاسی بایدن، بزرگترین اعتراضات در تاریخ آمریکا در سراسر این کشور رخ داد. شعار «زندگی سیاهان اهمیت دارد» در یک بیماری همه گیر که به ویژه جوامع سیاه پوست را ویران کرده بود، معنای جدیدی پیدا کرد. قتل احمد آربری، برونا تیلور، و جورج فلوید، افکار عمومی را از فرسودگی جامعه متزلزل ما شوکه کرد.
فعالان محلی از خواسته های رادیکال برای ریشه کن کردن علل خشونت، بیماری و مرگ پرده برداری کردند - خواسته هایی که ناشی از هرج و مرج بیماری همه گیر و رادیکالیزه شدن ایجاد شده توسط شکست دولت در اعمال اصلاحات معنادار است. معترضان خواستار توزیع مجدد پول عمومی به دور از پلیس و بازگشت به کتابخانه ها، مراقبت های بهداشتی، مسکن، مدارس و برنامه های اجتماعی شدند. مردم عادی به تهمتی که دونالد ترامپ بر سر سیاست ملی انداخت پاسخ دادند و همچنین به شرایط محلی که به دلیل خشونت پلیس و بودجه های ریاضتی بدتر شده بود اعتراض کردند.
وقتی بایدن ادعا کرد که هیچ سیاهپوستی نمیتواند به ترامپ رای دهد، تأثیر سیاسی توهینهای نژادپرستانه ترامپ به شهرهایی که شهرداران سیاهپوست یا جمعیت سیاهپوست زیادی دارند را احساس کرد. ترامپ یک بار داشت شرح داده شده بالتیمور به عنوان شهری نفرت انگیز و پر از موش که هیچ انسانی دوست ندارد در آن زندگی کند. شیکاگو به خاطر کاریکاتور نژادپرستانهاش از شهرهای آمریکا - چیزی که او در سخنرانی مراسم تحلیف خود در سال 2017 آن را «قتل عام آمریکایی» نامید، تبدیل به یکی از جاذبههای اصلی شد. گفت: از سانفرانسیسکو، «این از یک محله فقیر نشین بدتر است. چنین زاغهای وجود ندارد.» در پاسخ به شان هانیتی مجری فاکس نیوز که شهرهای تحت رهبری سیاهپوستان، ترامپ را متمایز می کند گفت:"وقتی من آن را می گویم همه ناراحت می شوند. نژادپرستانه نیست صادقانه بگویم، سیاهپوستان به سراغ من میآیند و میگویند "از شما متشکرم، قربان، که آن را گفتید." آنها کمک می خواهند. این شهرها مانند زندگی در جهنم است.
رفتار نادرست ترامپ باعث شد تا مقامات دولتی سیاه پوست به راحتی از او در رسانه های خبری ملی انتقاد کنند و با جنبش زندگی سیاه پوستان مهم است ابراز همبستگی کنند. بسیاری از معترضان امیدوار بودند که آن سیاستمداران، برخی از آنها تاریخ خود را استناد کردند همدلی با خشم در خیابان ها، راه را برای تبدیل مطالبات اعتراضی به سیاست عمومی هدایت می کند. سیلوستر ترنر، شهردار هیوستون و رئیس سابق انجمن شهرداران آفریقایی آمریکایی، در سال 2021 گفت: "شهرداران سیاهپوست، ما باید آن را بدست آوریم" و افزود: "ما از این جوامع آمده ایم و بسیاری از ما در این جوامع زندگی می کنیم. جوامع پس چه کسی بهتر از ما برای رسیدگی به همه این نیازها و چالش ها قرار دارد؟» احساس سال قبل هم همین بود: مقامات منتخب سیاه پوست در همبستگی با معترضان سیاه پوست برای پیگیری اصلاحات می ایستادند. همه اینها انتظارات معترضان را افزایش داد. اگر سیاستمداران فدرال خواسته های آنها را رد می کردند، شاید سیاستمداران محلی آنها را برآورده می کردند، به ویژه در مورد اصلاحات پلیس، که یک موضوع محلی است، با توجه به وجود حدود 18,000 اداره پلیس.
با این حال، رهبران سیاهپوست در دفتر محلی و فدرال تا حد زیادی نتوانستند اصلاحات اساسی را انجام دهند، که ادعا میکردند برای انجام آنها واجد شرایط منحصر به فرد هستند. در عوض، قتل های پلیس در سطح ملی بالاتر بودند در سال های 2021 و 2022 نسبت به سال 2020. اغلب در سیاست، سیاستمداران یک چیز می گویند و چیز دیگری انجام می دهند، و مقامات منتخب سیاه پوست تفاوتی ندارند. تغییر سیاسی مستلزم همکاری میان چند حزب است که می تواند سخت باشد. اما این مقامات از هویت خود استفاده کردند تا این تصور را ایجاد کنند که دارای بینش های منحصر به فردی هستند که به آنها امکان می دهد قانونگذاران مؤثری باشند. این دیدگاهی است که با عنوان مقاله ای از دانشمند علوم اجتماعی و نویسنده آندره پری متبلور شده است: «برای محافظت از زنان سیاه پوست و نجات آمریکا از خودش، زنان سیاه پوست را انتخاب کنید».
با وجود بیشترین تمرکز قدرت سیاسی سیاهپوستان در تاریخ آمریکا، مشکلاتی که جوامع سیاهپوست فقیر و طبقه کارگر را رنج میدهد همچنان ادامه دارد. ما نه تنها یک رئیس جمهور سیاه پوست برای دو دوره و دادستان های کل سیاه پوست داشتیم، بلکه اکنون دو قاضی دادگاه عالی سیاه پوست وجود دارند. سیاه پوستان به عنوان شهرداران برخی از بزرگترین و ثروتمندترین شهرها ریاست می کنند: نیویورک، لس آنجلس، شیکاگو و هیوستون. به زودی، شرل پارکر، یک زن سیاه پوست، شهردار فیلادلفیا، ششمین شهر بزرگ خواهد شد. تعداد مقامات منتخب سیاه پوست در کنگره بیش از هر زمان دیگری است، اما هیچ اصلاح اساسی صورت نگرفته است. در نتیجه، تقریباً 40 درصد از سیاهپوستان در نظرسنجی اخیر گفتند که «BLM در سالهای اخیر بیشترین کمک را به سیاهپوستان در ایالات متحده انجام داده است» در حالی که 6 درصد ناچیز میگویند که گروه سیاه پوستان کنگره بیشترین کار را انجام داده است. . و با وجود تمام مشکلات جنبش BLM، بیش از 80 درصد از سیاهپوستان در نظرسنجی میگویند که از آن حمایت میکنند.
پیشنهاد سیاستمداران سیاه پوست مبنی بر اینکه هویت نژادی مشترک به این معنی است که انتخاب آنها به تنهایی جوامع سیاه پوست را اصلاح می کند، به نظر می رسد که کار سخت برای ایجاد همبستگی و مشارکت در مبارزه سیاسی غیرضروری است. برخی این شکاف بین وعدهها و نتایج را بهعنوان بیفروشی یا حتی خیانت توصیف میکنند، اما مقامات منتخب سیاهپوست از اینکه رسانهها یا رأیدهندگان سیاهپوست، که به ادعای آنها انتظارات غیرواقعبینانهای برای تغییر دارند، از استانداردهای بالاتری برخوردار هستند، شکایت دارند. اما این مقامات بهعنوان افراد سیاهپوست که از طرف جامعه کار میکردند، وعدههای دروغینی دادند که سؤالات جدیدی در مورد چگونگی دستیابی به تغییر ایجاد کرد.
T
رابین دی جی کلی، تاریخدان، «فرض یک جامعه سیاهپوست تنیده و هماهنگ را که در زمان و مکان وجود داشته است» به چالش کشیده است. در دوران جیم کرو، به نظر می رسید که جداسازی مسکونی و ترور نژادی سرنوشت سیاه پوستان را متحد می کند. در آن زمان، درست مثل الان، جامعه سیاهپوستان به دلیل تنشهای طبقاتی بین طبقه متوسط سیاهپوست و طبقه فقیر و کارگر سیاهپوست مشروط، شکننده و متلاشی شده بود. هر انسجامی که در آن زمان ناشی از ضرورت باشد، امروز نمی تواند به عنوان یک استراتژی واقعی برای مبارزه با ظلم مورد استناد قرار گیرد. موفقیتهای جنبش حقوق مدنی هر گونه حس یک جامعه سیاهپوست یکپارچه را بیشتر از بین برد، زیرا سیاهپوستان بیشتری به طبقه متوسط رسیدند و مناصب انتخاب شدند. نسلی که پس از دهه 1960 به بلوغ رسیدند، از حقوق و ابتکارات عمل مثبتی که امکان زندگی بهتر را گشوده بود، بهره بردند. دسترسی بیشتر به دانشگاه و کار با دستمزد بهتر و همراه با آن مسکن بهتر، زندگی آنها را متحول کرد و انتظاراتی را افزایش داد که بتوانند در جامعه صعود کنند. اما این هزینه داشت.
مایکل داوسون، دانشمند علوم سیاسی در کتاب پیشگامانه خود به نام «پشت قاطر» می نویسد: «وقتی اعضای یک گروه نژادی یا قومی ثروتمند می شوند، آنها به دنبال حفظ امنیت و امتیازات «به خوبی به دست آمده» خود با تشکیل ائتلاف با دیگران هستند. گروههای نژادی یا قومی که منافع اقتصادی آنها مشابه است، که منجر به افزایش «تضاد طبقاتی میان آمریکاییهای آفریقاییتبار» میشود. این در سال 1994، زمانی که داوسون کتاب خود را منتشر کرد، صادق بود، و امروز حتی بیشتر صادق است. با وجود تمام تمرکز بر شکاف ثروت نژادی بین خانواده های سیاه و سفید، بزرگترین دگرگونی در زندگی سیاه پوستان در 50 سال گذشته قطبی شدن طبقاتی بوده است. در میان خانواده های سیاه پوست در سال 1975، کمتر از 1.4 درصد بیش از 100,000 دلار درآمد داشتند. امروز این رقم 20 درصد است.
وقتی صحبت از نخبگان سیاه پوست می شود، 5 درصد بالای خانواده های سیاه پوست هستند در 2001 درآمدی بالاتر از 85 درصد از خانواده های سفیدپوست داشتند. 20 درصد از خانوادههای طبقه متوسط سیاهپوست پردرآمدتر از 62 درصد کل خانوادههای سفیدپوست درآمد داشتند. هنری لوئیس گیتس جونیور، پروفسور مطالعات آفریقایی آمریکایی هاروارد، در مقاله ای در سال 10 گفت: «دهم بااستعداد دوبویس به «13 درصد مرفه» تبدیل شده است. امروزه این تعداد به احتمال زیاد بیشتر است. در مقاله، «آمریکای سیاه و شکاف طبقاتیگیتس مشاهده کرد: «در آمریکای سیاه واقعاً دو ملت وجود دارد.» او با استناد به ویلیام جولیوس ویلسون، جامعه شناس دانشگاه هاروارد، افزود: «مشکل نابرابری درآمد بین سیاهان آمریکا و آمریکای سفید نیست، بلکه بین سیاهان دارای و نداشته است، چیزی که ما اغلب در یک دوره تحت سلطه در انظار عمومی درباره آن صحبت نمی کنیم. با روایتی از ترس و شکست و این ادعا که نژادپرستی بر 42 میلیون نفر به روش های مشابه تأثیر می گذارد.
این البته اغراق بود. در مقایسه با آمریکاییهای سفیدپوست، ما میتوانیم شکنندگی طبقه متوسط سیاهپوست و حتی نخبگان سیاهپوست را با بار بدهیهای نسبی یا اختلاف درآمد یا ثروتشان بسنجیم. و در حالی که شکاف ثروت بین فقرای سیاهپوست و طبقه متوسط سیاه پوست ممکن است وفاداری های سیاسی را کاهش دهد، آنها را نیز به هم مرتبط می کند. سیاهپوستان طبقه متوسط بیشتر از همتایان سفیدپوست خود از بستگان فقیرتر حمایت مالی میکنند. اما این تضمین کننده همبستگی سیاسی نیست. سیاهپوستان طبقه متوسط ممکن است از افرادی که «آنها را عقب نگه میدارند» ناراحت باشند. عمدتاً به دلیل نژادپرستی در بازار املاک و مستغلات، سیاهپوستان طبقه متوسط نسبت به مناطق سفیدپوست فقیر، بیشتر به محلههای سیاهپوستان فقیرنشین نزدیکتر هستند تا سفیدپوستان طبقه متوسط. این دستوری برای اتحاد نیست. در عوض، صاحبان خانه های سیاه پوستی که می خواهند ارزش دارایی ها برای محافظت از دارایی های بی ارزش شده خود افزایش یابد، ممکن است با این نزدیکی احساس دشمنی کنند.
فرصت های جدید برای تحرک اجتماعی تنش های طبقاتی را افزایش داد که در نگرش های منفی ظاهر شد. در سال 1986، تنها 44 درصد از سیاهپوستان احساس کردند که ارزشهای سیاهپوستان طبقه متوسط و فقیر «متفاوتتر شده است». این رقم در یک سال به 61 درصد افزایش یافت نظرسنجی پیو 2007 که در آن 70 درصد از پاسخ دهندگان سیاه پوست با مدرک دانشگاهی موافق بودند که شکاف ارزشی بین سیاهان طبقه متوسط و فقیر وجود دارد. تقریباً از هر چهار یک نفر میگویند که تنوع رو به رشد در جوامع سیاه پوست به این معنی است که دیگر نمیتوان آنها را یک نژاد واحد در نظر گرفت.
By آوریل 2022تنها نیمی از سیاهپوستان بر این باور بودند که «آنچه برای سیاهپوستان دیگر در ایالات متحده اتفاق میافتد بر زندگی آنها تأثیر میگذارد». حدود یک سوم گفتند که آنها "همه چیز یا بیشتر چیزهای مشترک" با سیاهپوستان فقیر دارند، در مقایسه با 12 درصد که با سیاهپوستان ثروتمند وابستگی عمیقی داشتند. با ثروتمندتر شدن افراد، هرگونه احساس واقعیت مشترک کاهش مییابد: تنها ۲۲ درصد از سیاهپوستان که به عنوان «درآمد بالا» شناخته میشوند، در مقایسه با تقریباً ۴۰ درصد از سیاهپوستان کمدرآمد که این کار را میکنند، بیشترین همبستگی را با فقرای سیاهپوست ابراز میکنند.
آنجلا دیویس، محقق رادیکال سیاهپوست، در مصاحبهای در سال 2007 با روزنامهنگار بریتانیایی، گری یانگ، از این تغییر نگرش ابراز تأسف کرد: «ما قبلاً فکر میکردیم که یک جامعه سیاهپوست وجود دارد. همیشه ناهمگون بود، اما همیشه میتوانستیم خود را بخشی از آن جامعه تصور کنیم. من تا آنجا پیش میروم که بگویم بسیاری از سیاهپوستان طبقه متوسط همان نگرشهای نژادپرستانه را به سیاهپوستان طبقه کارگر درونی کردهاند که سفیدپوستان درباره جنایتکار سیاهپوست دارند. مرد سیاهپوست جوان با شلوار آویزان که در خیابان راه میرود توسط طبقه متوسط سیاهپوست نیز به عنوان یک تهدید شناخته میشود. بنابراین فکر نمیکنم که بتوان جوامع سیاهپوست را مانند گذشته بسیج کرد.» او ادامه داد: "من حتی نمی دانم که اکنون حتی به دنبال رهبری سیاه پوستان خواهم بود. ما به دنبال کار با آن دسته بودیم زیرا به ما حس امید می داد. اما این مقوله پیوندی بین نژاد و سیاست مترقی را فرض میکند هال استوارت می گوید: "هیچ تضمینی وجود ندارد." آنچه مهمتر از شناسایی نژادی فرد است این است که آن شخص در مورد نژاد چگونه فکر می کند.
نه تنها نگرش ها، بلکه حتی معنای سیاهی در طول زمان تغییر کرده است. در ایالات متحده 11 میلیون سیاهپوست بیشتر از سال 2000 وجود دارد. این شامل سیاهپوستان مهاجر است که 12 درصد از جمعیت سیاهپوست را تشکیل میدهند و سیاهپوستان اسپانیایی اسپانیایی 6 درصد از سیاهپوستان را بر اساس سرشماری ایالات متحده تشکیل میدهند. دلبستگی به هویت نژادی آنها در بین این گروه ها بسیار متفاوت است. بیش از نیمی از سیاه پوستان متولد ایالات متحده می گویند که "همه چیز یا بیشتر چیزهای مشترک" با سایر سیاه پوستان متولد ایالات متحده دارند. اما این رقم برای سیاهپوستان متولد خارج از ایالات متحده به حدود یک چهارم کاهش مییابد.
در حالی که سیاهپوستان تقریباً یکپارچه به حزب دموکرات رأی میدهند، ممکن است بر اساس طبقه اجتماعی چیزهای متفاوتی بخواهند: دسترسی بیشتر به مالکیت خانه ممکن است برای سیاهپوستان طبقه متوسط ضروری باشد، اما کنترل اجاره و استراتژیهای کاهش اخراج برای طبقه کارگر سیاهپوست اهمیت بیشتری دارد. ، که برآوردن نیازهای آنها از نظر سیاسی دشوارتر است. نیازهای طبقه متوسط سیاهپوست هم با آرمانهای طبقه سیاسی سیاهپوستان هماهنگ است و هم در سیستم سیاسی و اقتصادی موجود خواناتر است. به همین دلیل است که نهادهای شرکتی مشتاق هستند تا از پایان دادن به شکاف ثروت نژادی، افزایش نرخ مالکیت خانه و گسترش تجارت سیاهپوستان دفاع کنند، در حالی که درخواست ها برای کنترل اجاره بها، دسترسی گسترده به Medicaid و بازگرداندن اعتبار مالیاتی ماهانه کودکان را که در سال 2021 منقضی شده بود نادیده گرفته اند. این اهداف سیاسی مختلف به توضیح شکاف بین مقامات منتخب سیاه پوست که کمک های مالی شرکت ها را دریافت می کنند و میلیون ها سیاهپوست معمولی که ادعا می کنند نماینده آنها هستند کمک می کند. و هنگامی که مقامات منتخب سیاه پوست درگیر سیاست قدیمی مقصر دانستن مردم فقیر برای شرایط خود می شوند، که سناتور سابق کارول موزلی براون تلاش کرد آن را در قانون بگذارد، چشم انداز یک "برنامه سیاه" واحد و یکپارچه تیره می شود.
A
کارول موزلی براون که یکی از دو زن سیاه پوستی است که تا به حال در سنای ایالات متحده خدمت کرده است، هنگامی که اصلاحیه ای را برای لایحه جنایی سال 1994 پیشنهاد داد که نوجوانان 13 ساله را محاکمه می کرد، نشان داد که آماده حضور در زمان نخست سیاسی در حزب دموکرات است. در بزرگسالی اگر با اسلحه مرتکب جرم شده باشند. او در ابتدا اولین قانون اصلی خود را برای هدف قرار دادن کودکان 12 ساله، The Chicago Tribunereported، تهیه کرد و خواستار جریمه شدن والدین آنها تا 5,000 دلار شد.
موزلی براون مطمئن شد که در مورد نیات او سردرگمی وجود ندارد مصاحبه با خبرنگاران "آیا ما با نوجوانان جنایتکار مانند جنایتکاران رفتار می کنیم یا مانند نوجوانان؟" او پرسید. من معتقدم که مبنای فلسفی و مبنای عملی جداسازی نوجوانان از سیستم عدالت کیفری که 100 سال پیش وجود داشت، زمانی که این همه اصلاحات اتفاق افتاد، دیگر وجود ندارد. او افزود: «جنایتکاران نوجوان مسنتر از جوانترها بهعنوان قاطر برای تفنگها، برای سلاحهایشان استفاده میکنند. آنها کسانی هستند که اکنون بیش از هر گروه دیگری تیراندازی می کنند، تا حد زیادی به این دلیل که می دانند در سیستم دادگاه اطفال تحریمی وجود نخواهد داشت.» موزلی براون نظرات خود را مخاطبان سفیدپوست هدف قرار داد تا تلاش کند حضور خود را به عنوان سناتور زن سیاه پوست تنها تأیید کند.
بیش از هر چهره سیاسی سیاه پوست دیگری، این باراک اوباما بود که در دو فهرست، اغلب همزمان با مردم آمریکا صحبت کرد: یکی برای مخاطبان سفیدپوست و دیگری برای سیاهان آمریکا. او پیشگام کهن الگوی سرزنش دلسوز بود که مایل بود حقایق سخت را به جوامع سیاه پوست بگوید. زمانی که اوباما در سال 2008 در ایستگاهی در بومونت، تگزاس، برای ریاست جمهوری دست به کار شد، گفت: «تلویزیون را خاموش کنید، بازی ویدیویی را کنار بگذارید. یک میز تحریر کوچک بخرید یا آن کودک را کنار میز آشپزخانه بگذارید. آنها را در انجام تکالیف خود تماشا کنید. اگر نمی دانند چگونه این کار را انجام دهند، به آنها کمک کنید. اگر نمی دانید چگونه این کار را انجام دهید، با معلم تماس بگیرید. کاری کنید که در زمان معقولی به رختخواب بروند. آنها را از خیابان ها دور نگه دارید. به آنها صبحانه بده بیا دیگه." او افزود: "می دانید که من درست می گویم. من باید کمی در مورد ما صحبت کنم.» مردم آن را دوست داشتند، زیرا به نظر آشنا می رسید. حالا اوباما واقعاً سیاهپوست بود، نه فقط برای رای سیاهپوستان. و سفیدپوستان نیز میتوانند بدون احساس نژادپرستی از آن لذت ببرند، زیرا یک مرد سیاهپوست آن را به تماشاگران سیاهپوستی که به نشانه تایید غرش میکردند، گفت.
سه سال بعد، شهردار فیلادلفیا، مایکل ناتر، زمانی که نوجوانان سیاهپوست را به عنوان اراذل در کلیسای سیاهپوستان مورد انتقاد قرار داد، خبر ملی شد. او هشدار داد: «اگر به دنبال شغل میروید، اگر با موهای شانه نشده و چنگال در پشت وارد دفتر کسی میشوید و کفشهایتان را باز کردهاید، این کار را به گردن سفیدپوستان یا هیچکس دیگری نیندازید. شلوارت نیمه پایین، خالکوبی های بالا و پایین دستت، روی صورتت، روی گردنت، و تعجب می کنی که چرا کسی تو را استخدام نمی کند؟ آنها شما را استخدام نمی کنند زیرا به نظر می رسد دیوانه هستید! به همین دلیل است که شما را استخدام نمی کنند.» ادامه داد: «کمربند بخر! هیچ کس دوست ندارد لباس زیر یا ترک باسن شما را ببیند! یک کمربند بخر! یه سری آداب یاد بگیر دایره لغات انگلیسی خود را فراتر از چند کلمه نفرینی که می دانید، برخی غرغرها و غرغرهای دیگر و چیزهای دیگری که هیچ یک از ما نمی فهمیم چه می گویید، گسترش دهید.» Nutter نیز شرح داده شده پدران سیاه پوست آنها به عنوان "فقط اهداکنندگان اسپرم" تصور می کرد که فرزندان خود را رها کرده اند.
بدجنس، پست و نژادپرست.
مقامات سیاهپوست چنین سرزنشهایی را به زبان عامیانه طبقه کارگر سیاه انجام میدهند، که حس آشنایی را برمیانگیزد، اما به قیمت هزینه مقصری که نژاد را شرمنده کرده است. وقتی طبقه سیاسی سیاه پوست کلیشهها را فرا میخواند یا خواستار «نظم و قانون» میشود، به آنها اجازه میدهد تا مشغول رسیدگی به مسائلی که شهرهایشان را گرفتهاند، در حالی که در واقعیت، آنها صرفاً از سنت طولانی آمریکا در سرزنش سیاهپوستان برای مشکلات اجتماعی حمایت میکنند. ما ممکن است این انتظار را از مقاماتی داشته باشیم که فاقد منابع یا توانایی جمع آوری آنها هستند که برای خنثی کردن چندین دهه عدم سرمایه گذاری لازم است. در پایان، مقصر دانستن قربانی و عهد بستن پلیس بیشتر آسانتر است. در واقع، سخنان شریرانه ناتر بلافاصله پس از آن صورت گرفت که دادگاه فدرال حکم داد که شیوه ای که افسران پلیس شهر در ایست و خم انجام داده بودند، خلاف قانون اساسی است.
فوران جنبش زندگی سیاهپوستان مهم است در سال 2013 باعث میشود که هیچ دموکرات سیاهپوستی نتواند دوباره چنین سخنرانی کند، اما دروازهها را برای پویاییهای جدید در روابط درون نژادی باز کرد.
T
اعتراضات سال 2020، دوره ای از «حساب نژادی» را آغاز کرد، جایی که «نژادپرستی سیستمی» وارد گفت و گوهای جریان اصلی شد. بنابراین مقامات منتخب سیاه پوست برجستگی و اقتدار اخلاقی جدیدی به دست آوردند. آنها بیش از هر زمان دیگری احساس شجاعت کردند که از هویت نژادی خود به عنوان سپری برای منحرف کردن انتقاد از سفیدپوستان، سیاه پوستان و لاتین تبارها که با آنها یا برنامه سیاسی آنها مخالف بودند، استفاده کنند. برای مثال، در مصاحبه ای با Vogue در سال 2020، شهردار لندن برید سانفرانسیسکو منتقدان خود را با بیان اینکه آنها سفیدپوست هستند و آنطور که او زندگی کرده بود، رد کرد. او گفت: "من مجبور بودم در یک ساختمان مسکونی عمومی زندگی کنم که آنها حتی جرات نمی کردند پا بگذارند. این بیش از 20 سال است، نه فقط دو سال از زندگی من. من تمام عمرم در سنگر برای جامعه ام کار کرده ام. و هیچ یک از این افراد زمانی که به طور منظم با مسائل خشونت پلیس سروکار داشتیم در سنگر نبودند. تقریباً هر روز می شنوید که کسی که دوستش دارید کشته شده است. فکر می کنم بخشی از آن این است، تجربه من چیزی است که تعیین می کند چگونه تصمیم بگیرم. خبر خوب این است که مردمی که من را می شناسند و از محله ای که در آن بزرگ شده ام دوستم دارند، آنها می دانند که چرا من کاری را انجام می دهم. آنها "فعال" نیستند، اما آنها من را دوست دارند و به من اعتماد دارند."
برید از آن زمان نظرات نژادپرستانه ای را در مورد لاتین تبارها مطرح کرد و آنها را به دلیل گسترش فنتانیل در بحبوحه حمله گسترده تر او به مصرف عمومی مواد مخدر در سانفرانسیسکو سرزنش کرد. او در پاییز گذشته مدعی شد: «متاسفانه افراد زیادی از یک کشور خاص، از هندوراس آمدهاند، و «افرادی که آن مواد مخدر را عرضه میکنند، اتفاقاً از آن قومیت هستند». این بیانیه به همان اندازه نژادپرستانه است که توصیه بدنام ترامپ مبنی بر اینکه مکزیکی ها "متجاوز به عنف" هستند. اما تمایل برید برای استقرار سیاست هویت به عنوان یک میدان نیرو، محکومیتی را که او باید دریافت میکرد، کاهش داد. فیلسوف این ایده که «تجربه زیسته» جایگزین دانش یا سیاست میشود. Olúfẹ́mi O. Táíwó به عنوان «معرفت شناسی احترامی» توصیف می شود. این فرض که سیاست نژادی آن زمان، فرد را فراتر از سرزنش قرار می دهد، پاسخی قدرتمند است.
لوری کامبو، یک زن سیاهپوست که قبلا عضو شورای شهر نیویورک بوده و اکنون در دولت شهردار اریک آدامز حضور دارد. شرح داده شده تقاضای کاهش بودجه پلیس به عنوان شاهدی بر "استعمار" جنبش عدالت نژادی توسط مترقیان سفیدپوست. او متهم جباری بریسپورت، سناتور ایالتی سیاهپوست و عضو سوسیالیستهای دموکرات آمریکا که از تلاش برای انحراف بودجه از پلیس بهعنوان محصول «مثلسازی» حمایت میکند. در اینجا کامبو از زبان چپ استفاده کرد تا به یک سوسیالیست سیاهپوست حمله کند. او به همان دلیلی که برید انجام داد احساس جسارت کرد.
بسیاری از این مقامات منتخب نژادپرستی را تجربه کرده اند. به هر حال، آنها سیاه پوستان آمریکا هستند، بنابراین تجربه خود یا والدینشان ممکن است آنها را مجبور کرده باشد که فعالان مردمی شوند یا کلاه خود را به عرصه سیاسی بیندازند. اما تجربه زیسته به تنهایی آنها را مترقی یا دموکراتیک نمی کند. همچنین به این معنا نیست که آنها با کسانی که ادعا می کنند نمایندگی می کنند، سیاست یا دیدگاه یکسانی دارند. در عوض، طبقه اجتماعی، و به ویژه قدرت سیاسی، واسطه نحوه تجربه و زندگی نژادپرستی در این کشور است. آنجلا دیویس در مصاحبهاش با گری یانگ این را توضیح داد: «وقتی گنجاندن سیاهپوستان به ماشین ظلم به گونهای طراحی میشود که آن ماشین کارآمدتر کار کند، پس اصلاً نشاندهنده پیشرفت نیست. ما افراد سیاه پوست بیشتری در موقعیت های قابل مشاهده و قدرتمندتر داریم. اما پس از آن ما سیاهپوستان بسیار بیشتری داریم که به پایینتر از نردبان رانده شدهاند. وقتی مردم به تنوع دعوت می کنند و آن را به عدالت و برابری مرتبط می کنند، خوب است. اما مدلی از تنوع به عنوان تفاوت وجود دارد که هیچ تفاوتی ایجاد نمی کند، تغییری که هیچ تغییری ایجاد نمی کند.
B
آمریکا به طور فزاینده ای مهاجر، جوان، ناامن و بدبین است که برابری نژادی می تواند در طول زندگی آنها به دست آید. واقعیتهای اجتماعی متلاشی شده در میان سیاهپوستان، هر گونه فرضی را که همبستگی سیاسی ذاتی است، تضعیف میکند. همچنین هویت نژادی یک سیاستمدار به آنها توانایی حل بحران های اقتصادی طولانی مدت در یک نظم اجتماعی ناهنجار را نمی دهد. در عوض، همبستگی از طریق مبارزه متقابل شکل می گیرد. واقعیت های مشترک مانند نژادپرستی و خشونت پلیس. و تجربیات رایج ناامنی اقتصادی، آسیب پذیری در برابر تغییرات آب و هوایی، و بدهی بی انتها دانشجویان. فقط از طریق مبارزه جمعی می توانیم این نظم اجتماعی را به طور اساسی تغییر دهیم.
فریاد حمایت سیاهپوستان در پاسخ به ویدئویی از ضرب و شتم یک کارگر قایق رودخانه سیاهپوست توسط اراذل سفید در اسکله مونتگومری، نشان میدهد که ما خواهان اتحاد بیشتر هستیم. هنگامی که این ویدئو سیاهپوستان را ضبط میکند که به نجات او میآیند و مهاجمان سفیدپوست را پس میزنند، موجی از غرور، جنگجویی و کاتارسیس در چندین پلتفرم رسانههای اجتماعی موج میزند. چنین همبستگی از طریق همذات پنداری با خشونت نژادپرستانه در این عصر افشاگری های رسانه های اجتماعی در همه جا وجود داشته است. ما همچنین میتوانیم تمایل به همبستگی را پس از حملات نژادپرستانه گسترده مانند حملات چارلستون، بوفالو و اکنون جکسونویل مشاهده کنیم. تنها چیزی که همه سیاهپوستان به اشتراک میگذارند این است که قربانی یکی شوند. اما زمانی که زمان تصمیم گیری در مورد این وضعیت و چگونگی دستیابی به تغییرات اجتماعی فرا می رسد، ما فاقد پاسخ روشن هستیم.
برای لحظه ای قدرتمند، به نظر می رسید که اعتراضات تاریخی 2020 راه حل هایی را ارائه کند. مشخص ترین ویژگی آن تظاهرات این بود که همه را شامل می شد. میلیون ها سفیدپوست، بومی و لاتین تبار شرکت کردند. میلیونها نفری که به خیابانها ریختند، دموکراتها را مجبور کردند که گستردهترین برنامههای اجتماعی را در حداقل دو نسل در واکنش به همهگیری جهانی تولید کنند، تغییری نسبت به نحوه برنامهریزی دموکراتها برای نزدیک شدن به انتخابات ریاستجمهوری آتی. انگیزه رای دهندگان ترس بود، نه شوق، برای انتخاب بایدن و جلوگیری از دومین دوره فاجعه بار ترامپ. اما در غیاب یک جنبش پایدار، حتی زمانی که حزب دموکرات کنگره و کاخ سفید را کنترل می کرد، این اقدامات اضطراری برچیده شد. و سپس وعده های داده شده در اوج مبارزه برای پایان دادن به خشونت پلیس و لغو وام های دانشجویی کنار گذاشته شد، که این ایده را تقویت کرد که علی رغم ماهیت تاریخی جنبش، هیچ چیز تغییر نکرده است. علیرغم تمام صحبتهایی که در مورد محاسبه تاریخ نژادپرستی انجام میشود، جمهوریخواهان اکنون مسئولیت پاک کردن این تاریخ را از طریق ممنوعیت کتابها و حمله به برنامههای درسی دارند، در حالی که شرکتهای آمریکایی بسیاری از وعدههای خود برای ترویج تنوع، برابری و شمول را نادیده میگیرند.
برخی از فعالان، مشارکت سفیدپوستان را بهویژه آن را اجرایی و زودگذر رد کردند. تردید وجود دارد که صدها معترض جوان عمدتاً سفیدپوست در بویز، آیداهو یا الف هزار در پورتلند، مین، برای کسب اعتبار نزد معدود سیاه پوستانی که در آن مناطق زندگی میکنند، اجرا میکردند. در عوض، مشارکت آنها حقیقت امیدوارکنندهتری را نشان میدهد: بسیاری از آنها از قتل جورج فلوید و همچنین مسیری که جامعه به سوی آن میرود، وحشت زده شدهاند. و جنبش سیاهان، همانطور که اغلب بوده است، به آنها اجازه داد تا اندوه و ناراحتی خود را ابراز کنند. اما این فقط مخالفت آنها با نژادپرستی یا خشونت پلیس نبود، بلکه رابطه آنها با واکنش ناموفق عمومی به این همه گیری بود که آنها را به خیابان آورد.
در طول قیام ها، کارگران جوان به مشاغل خود بازگشتند، حتی در حالی که هزاران نفر از ما در اثر کووید-19 می مردند. با تهدید اخراج، ترس از آینده، و خشمگین از بیحوصلگی میلیونرهای کنگره و کاخ سفید که در حالی که جهان میسوزد، خشمگین شدهاند، میلیونها نفر با وجود اختلافات ما در همبستگی دور هم جمع شدند. این یک شروع است، روزنه ای که می توانیم از آن عبور کنیم یا از آن دور شویم. اکنون این بر عهده سازماندهندگان، فعالان و کسانی است که برای ایجاد یک جنبش تودهای علیه نژادپرستی و نابرابری سرمایهگذاری کردهاند تا سازمانها و سایر نقاط ورودی را ایجاد کنند. یک چپ جدید صرفاً به وجود نخواهد آمد. ما باید آن را با هم بر اساس سیاست رادیکال سازماندهی و بسازیم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا