در عصبانیت او حمله آقای برنارد هانری لوی در مورد جنبش بایکوت، واگذاری و تحریم (BDS) علیه اسرائیل، عاجزانه تلاش می کند تا با ارائه تعدادی مقدمات آشکارا نادرست، بازگردانده شده، و گمراه کننده، جنبش را لکه دار کند و در نتیجه به ناموجه و حتی غیرمنطقی برسد. ، نتیجه گیری آنچه آقای لوی به طور عجیبی سعی می کند پنهان یا مبهم کند، اهداف واقعی جنبش است، چه کسی پشت آن ایستاده است، و دلایل رشد چشمگیر آن در این اواخر، به ویژه در فرانسه و دیگر کشورهای غربی.
واقعیت این است BDS فراخوان توسط اکثریت عظیمی از جامعه مدنی فلسطین در 9 ژوئیه 2005 به عنوان مرحله کیفی جدیدی در مبارزه جهانی برای آزادی، عدالت و تعیین سرنوشت فلسطین مطرح شد. بیش از 170 حزب سیاسی برجسته فلسطینی، فدراسیون اتحادیههای کارگری، اتحادیههای زنان، گروههای حقوق پناهندگان، سازمانهای غیردولتی و سازمانهای مردمی خواستار تحریم اسرائیل تا زمان اجرای کامل تعهداتش تحت قوانین بینالمللی شدند. این تلاش که ریشه در تاریخ یک قرنی مقاومت مدنی و غیرخشونت آمیز علیه استعمار شهرک نشینان، اشغالگری و پاکسازی قومی دارد، یادآوری می کند که چگونه افراد با وجدان در جامعه بین المللی "به طور تاریخی مسئولیت اخلاقی مبارزه با بی عدالتی را بر عهده گرفته اند، همانطور که در مبارزه برای از بین بردن بی عدالتی نمونه ای از آن به چشم می خورد. آپارتاید در آفریقای جنوبی»، از سازمانهای جامعه مدنی بینالمللی و افراد با وجدان در سراسر جهان میخواهد تا «تحریمهای گسترده و اجرای طرحهای سرمایهگذاری علیه اسرائیل مشابه آنچه در آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید اعمال شد، اجرا کنند».
از سال 2008، جنبش BDS توسط بزرگترین ائتلاف سازمان های جامعه مدنی فلسطینی در داخل فلسطین تاریخی و در تبعید، کمیته ملی BDS رهبری می شود.BNC). این جنبش با احترام عمیق به حقوق بینالملل و حقوق جهانی بشر، در سراسر جهان گسترش یافته و انرژیهای خلاق را توانمند کرده و بسیج کرده و بر حساسیت به ویژگیهای هر زمینه تأکید دارد. فعالان BDS در هر کجا اهداف خود را انتخاب می کنند و تاکتیک هایی را تنظیم می کنند که به بهترین وجه با محیط سیاسی و فرهنگی آنها سازگار است. این واقعیت که BDS به طور قاطعانه نژادپرستی از هر نوع، از جمله یهودی ستیزی را رد می کند، جذابیت آن را در میان جنبش های لیبرال و مترقی در همه جا افزایش داده است.
در حالی که تعدادی از فعالان برجسته BDS آشکارا راه حل دولت واحد را تایید می کنند، اکثر اعضای ائتلافی که رهبری جنبش را برعهده دارند، هنوز راه حل دو دولتی را تایید می کنند. با این حال، این یک موضوع نامربوط است، زیرا جنبش BDS، که کاملاً مبتنی بر حقوق است، پیوسته از اتخاذ هر گونه موضعی در مورد بحث یک دولت/دو دولت اجتناب کرده و در عوض بر سه حق اساسی که باید در هر یک از آنها تحقق یابد، تأکید میکند. راه حل سیاسی پایان دادن به اشغالگری اسرائیل که در سال 1967 بر تمامی سرزمین های عربی آغاز شد، پایان دادن به سیستم تبعیض قانونی و نهادینه شده اسرائیل علیه شهروندان فلسطینی خود، و به رسمیت شناختن حقوق پناهندگان فلسطینی مورد تایید سازمان ملل برای بازگشت به خانه های خود سه اصل اساسی است. جنبش. همه چیز ثانویه و تاکتیکی است.
آقای لوی موضع من را در این مورد کاملاً نادرست بیان می کند. او با استناد به مقاله من در سال 2003، به طرز عجیبی ادعا می کند که من راه حل «دو فلسطین» را تایید می کنم. در اینجا دقیق من است کلماتنبايد انكار كرد كه حق بازگشت آوارگان فلسطيني با الزامات راه حل دو دولتي در تضاد است. اسرائيل به سادگي هرگز آن را نمي پذيرد و آن را پاشنه آشيل هر راه حل دو دولتي مي سازد. رکورد به خوبی نشان داده است." نکته این بود که راه حل دو کشوری با مذاکره عملاً حق دو سوم فلسطینی ها، آوارگان، را برای بازگشت به خانه های خود محروم می کند، همانطور که همه پناهندگان طبق قوانین بین المللی حق دارند.
برای بیش از 27 سال، من به طور مداوم و آشکارا از یک دولت سکولار و دموکراتیک در کل منطقه تاریخی فلسطین دفاع کرده ام، جایی که هر کس فارغ از قومیت، مذهب یا هر ویژگی هویتی از حقوق برابر برخوردار است. به نظر من این سازگارترین فرمول از نظر اخلاقی است که می تواند حق مسلم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود، از جمله بازگشت پناهندگان، با حقوق تمام ساکنان این سرزمین به عدالت، صلح، کرامت و حقوق دموکراتیک. صرف نظر از این، حتی اگر موضع واقعی من در مورد این موضوع توسط آقای لوی ارائه شده باشد، برون یابی از این موضع ادعایی من برای دخالت دادن کل جنبش BDS نه تنها فاقد صداقت فکری است. منطقاً معادل این ادعاست که جنبش ضد جنگ در فرانسه، مثلاً، در حال توطئه برای جایگزینی نظام سرمایه داری با نظم سوسیالیستی مبتنی بر داشتن یک کمونیست (یا فردی که صرفاً ادعای کمونیست بودن) را در میان رهبران خود دارد، طراحی می کند.
مانند هر ائتلاف بزرگ و دموکراتیک از گروههایی که بر اساس اصول مشترک ساخته شدهاند، اما از کثرتگرایی حمایت میکنند و به شدت به آن احترام میگذارند، جنبش BDS، همانطور که هر کسی میتواند از بررسی سوابق عظیم بیانیهها و اسناد رسمی صادر شده در پنج سال گذشته به این نتیجه برسد، هیچ یک را تایید نمیکند. راه حل سیاسی مشخص برای این درگیری استعماری. وجه مشترک این جنبش حمایت از حقوق فلسطینی ها مطابق با قوانین بین المللی است.
یکی دیگر از اشتباهات جدی در مقاله آقای لوی توصیف لفاظی او از اسرائیل به عنوان "دموکراسی" است. آفریقای جنوبی همچنین تنها "دموکراسی" در آفریقا در دوران آپارتاید بود. ایالات متحده یک «دموکراسی» نیز بود، زمانی که در جنوب میلیون ها آفریقایی-آمریکایی کاملاً جدا شده و از نظر نژادی سرکوب شده بودند. یک کشور قوم گرا، مانند اسرائیل، که بر اساس قانون علیه افرادی که یهودی نیستند تبعیض قائل می شود و آنچه را که کارشناسان برجسته حقوق بین الملل و سازمان های حقوق بشر به عنوان جنایات جنگی توصیف می کنند، اشغال می کند، به زور آواره می کند، استعمار می کند و مرتکب می شود، نمی توان از راه دور دموکراسی نامید. اگر فرانسه قوانین تبعیض آمیز علیه شهروندان یهودی خود و حمایت از شهروندان کاتولیک خود را تصویب کند، آیا آن را دموکراسی می نامیم؟
رونی کاسریلز وزیر سابق دولت آفریقای جنوبی و ویکتوریا بریتین نویسنده بریتانیایی به خوبی به این موضوع پرداختند. آنها نوشت:
تمایل به اکثریت قومی-مذهبی یهودیان اسرائیلی در سراسر سرزمین های اشغالی نفوذ کرده است تا در دستور کار "ملی" اسرائیل نفوذ کند... اقلیت فلسطینی در اسرائیل برای چندین دهه از برابری اولیه در بهداشت، آموزش، مسکن و مالکیت زمین محروم بوده است. چون یهودی نیست این واقعیت که این اقلیت مجاز به رأی دادن هستند، به سختی بی عدالتی گسترده در سایر حقوق اولیه بشر را جبران می کند. آنها از تعریف «دولت یهود» کنار گذاشته شده اند و عملاً هیچ تأثیری بر قوانین، یا سیاست های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ندارند. از این رو شباهت آنها به سیاه پوستان آفریقای جنوبی است.
علاوه بر این، در زمانی که موجی از خیزشهای مردمی منطقه عربی را فراگرفته و خواستار آزادی، عدالت اجتماعی و دموکراسی است، دیدن اسرائیل - و دولت آمریکا - در چنین وحشت و هیاهو کاملاً گویای است، اگر تا حد زیادی انتظار میرود. ایستادن در سمت اشتباه تاریخ، با مستبدان و رژیم های مستبد علیه مردم. اسراییل که از طوفان انتقادات، هر چند مؤدبانه، از دیکتاتوری مصر توسط متحدان اروپایی خود و حتی برخی در دولت ایالات متحده عصبانی شده است، اقدامی را آغاز کرده است. کمپین دیپلماتیک برای متقاعد کردن پایتختهای کلیدی به حمایت از حسنی مبارک مبادا ثبات از بین برود و دیگر دوستان مستبد اسرائیل در منطقه احساس کنند که رها شدهاند.
همانطور که سازمان های جامعه مدنی تونس به طور سیستماتیک گزارش دادند، در تونس نیز، دستگاه نظارت الکترونیکی مورد افتخار بن علی دیکتاتور سابق با همکاری نزدیک با اسرائیل اداره می شد. با سرنگونی تعداد بیشتری از دوستان اسرائیل در منطقه، کاملاً مشخص می شود که اسرائیل و شرکای غربی آن تا چه اندازه برای حفاظت و حمایت از رژیم های غیر منتخب و خودکامه در جهان عرب سرمایه گذاری کرده اند، تا حدی به پیشگویی خود تحقق بخشی از اسرائیل بپردازند. "ویلا در میان جنگل" - افسانه ای که اغلب توسط گروه های لابی اسرائیل تکرار می شود.
این واقعیت که اسرائیل برای دههها بهترین دوست آفریقای جنوبی آپارتاید بود و به آن کمک کرد تا سلاحهای هستهای تولید کند، مقاومت مردمی توسط اکثریت سیاهپوست را سرکوب کند، و از تحریم گسترده علیه آن طفره رفت، به پرونده اسرائیل در طرح یک برند فریبنده دموکراسی کمکی نکرده است. روشنگری یا
در نهایت، با توجه به آشکارا گمراه کننده و ادعای بی اساس بایکوت محصولات اسرائیلی معادل بایکوت "کالاهای یهودی" است، تنها می توان پرسید که آیا تحریم سودان یا عربستان سعودی، اسلام هراسی تلقی می شود؟ آیا تحریم آفریقای جنوبی ضد مسیحی بود؟ چرا وقتی صحبت از اسرائیل می شود استانداردهای دوگانه وجود دارد؟ جنبش BDS علیه اسرائیل نمی تواند اهمیتی بدهد که آیا این کشور یهودی، مسلمان، کاتولیک یا هندو است. تنها چیزی که اهمیت دارد این است که این یک ستمگر استعماری است که دائماً حقوق اساسی مردم فلسطین را انکار می کند. آیا درک این خیلی سخت است؟ تحریم اسرائیل امروز یک وظیفه اخلاقی برای همه کسانی است که به حاکمیت قانون و حقوق جهانی برای همه انسان ها به طور یکسان اهمیت می دهند.
* عمر برغوتی یکی از اعضای موسس جنبش BDS و نویسنده کتاب " بایکوت، واگذاری، تحریم ها: مبارزه جهانی برای حقوق فلسطینیان» (هیمارکت، 2011).
این مقاله برای اولین بار در هافینگتون پست، فوریه 1، 2011.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا