مانند «بازبینی» خصمانه جرالد کاپلان از کتاب ما، سیاست نسل کشیحمله تهاجمی آدام جونز به پاسخ ما به کاپلان را می توان تا حد قابل توجهی با تعهد عمیق جونز به روایتی در مورد نسل کشی رواندا توضیح داد که به اعتقاد ما نادرست است - روایتی که مسئولیت اصلی آن فاجعه هنوز ادامه دارد را به اشتباه تخصیص می دهد، اما بر آن مسلط است. فضیلت منافع سیاسی و انطباق فکری.1] کاپلان شاید 5 درصد از «بررسی» خود را به کتاب ما اختصاص داد و 95 درصد باقیمانده را به حمله به ما به دلیل رفتارمان با رواندا و جمهوری دموکراتیک کنگو اختصاص داد.اما جونز کتاب ما را به کلی نادیده گرفت (که به نظر میرسید جونز در زمان نوشتنش آن را نخوانده باشد، علیرغم نگرانی شدیدش با "نسلکشی") و در عین حال بر پاسخ ما به کاپلان تمرکز کرد.نتیجه یک سری اتهامات نادرست و توهینهای احساسی بود که - حداقل در مورد دوم - قبلاً در آثار جونز ندیده بودیم.
اختلافات دیگری بین ما و جونز وجود دارد که ممکن است او را ناراحت یا عصبانی کند: اولویتهای اخلاقی او و ما متفاوت است، به طوری که جونز اغلب با اولویتهای جونز مطابقت دارد. ایالات متحده و دیگر دولت های غربی، در حالی که دولت ما مطمئناً چنین نیست.تفاوت دیگر اعتقاد نزدیک جونز به نهادهای سازمان یافته و تحت تسلط غرب مانند دادگاه های سابق است. یوگسلاوی و برای رواندا چیزی فراتر از عدالت پیروز که در آن دشمنان حامیان این دادگاه ها هدف مجازات قرار می گیرند (یعنی صرب ها و هوتوها)، در حالی که آنها و دوستانشان از مصونیت برخوردار هستند.
جونز، نسل کشی و اولویت ها
با توجه به اولویتها، نظام غربی کمترین توجه را به «تحریمهای کشتار جمعی» تحمیل کرده است. عراق توسط ایالات متحده و بریتانیا از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد (1990-2003) که منجر به کشته شدن یک میلیون نفر شد.در کتاب درسی خود در سال 2006، نسل کشی: مقدمه ای جامعجونز دو بار اشاره میکند که او معتقد است این تحریمها با توجه به میزان رنج و تلفات جانی که ایجاد کردهاند و "آگاهی از آن آسیب" توسط صاحبان قدرت - کنوانسیون نسلکشی، مصداق نسلکشی بوده است. مردانه rea یا قصد آگاهانه برای تحمیل چنین خساراتی.اما جونز این قضاوت را واجد شرایط میداند و میافزاید، گویی مرتبط است، که او «ماهیت استبدادی رژیم عراق را در دوران تحریمها تصدیق میکند» و تحریمها را در بخشی از کتاب درسی خود به نام «موارد مورد بحث، "به جای ارائه آن به عنوان موردی که شایسته توجه گسترده است.2]کتاب درسی جونز در سال 2006 نیز اشارهای به حمله آمریکا و بریتانیا به عراق در مارس 2003 نمیکند، اگرچه او مطمئناً میدانست که تا زمان انتشار کتابش تعداد زیادی کشته و آواره یا پناهنده شدهاند.3]برای یک کتاب درسی که برای آموزش جوانان انگلیسی زبان طراحی شده است، اینها مناطق بسیار بزرگی از سکوت هستند.
در همان کتاب درسی سال 2006، جونز فقط کمی بیش از یک صفحه کامل را به «ایالات متحده در هندوچین» (ویتنام، لائوس و کامبوج) اختصاص میدهد، حتی اگر اذعان داشته باشد که «بین دو میلیون تا پنج میلیون هندوچینی جان خود را از دست دادند، عمدتاً در به دست ایالات متحده و متحدانش» و در معرض «سطح بیسابقهای از جنگ شیمیایی» (بهویژه علیه جنوب ویتنام)، با تخمینی «3.5 میلیون مین زمینی و 300,000 تن مهمات منفجر نشده» به جا مانده از ایالات متحده قرار گرفتند. در زمان عقب نشینی آن در سال 1975.4]
از سوی دیگر، جونز یک فصل کامل را به "کامبوج و خمرهای سرخ."اما، عجیب است، اگرچه جونز مشاهده میکند که «بمباران ایالات متحده علیه یک جمعیت بیدفاع نیز مهمترین عامل در به قدرت رساندن خمرهای سرخ نسلکشی بود» و اگرچه جونز حتی این جنگ بمباران ایالات متحده را «احتمالاً به خودی خود نسلکشی» مینامد.5او سپس از مایکل ایگناتیف شبه اخلاقگرای کانادایی نقل قول میکند، که جونز از سخنان او برای چارچوببندی بقیه فصل استفاده میکند: «این بدان معنا نیست که آمریکاییها مسئول نسلکشی در کامبوج هستند».6]
حتی قابل توجه تر این واقعیت است که جونز یک فصل کامل را به "بوسنی و کوزوو، دو صحنه درگیری که در میان تیپهای «جنگ بشردوستانه» نظام غربی مورد علاقه بودند."انحلال یوگسلاوی در اوایل دهه 1990 نسل کشی را به اروپا بازگرداند"، این فصل آغاز می شود، زیرا جونز تمام ادعاهای تبلیغاتی دو دهه گذشته را تکرار می کند: از "[اسلوبودان] میلوسویچ در آوریل 1987 بذر نسل کشی را در یک بازدید کاشت. به استان ناآرام تحت تسلط آلبانیها کوزوو، جایی که میلوسویچ گفت: «هیچ کس جرأت نکند شما را شکست دهد» و بدین ترتیب «یک فراخوان تظاهرات مدرن صربها» را برای تلاشهایش «برای تأمین امنیت سرزمینهایی که صربها در آن قویاً برای «صربستان بزرگ» او نمایندگی میکردند، ایجاد کرد. به «اردوگاههای تجاوز جنسی» اسطورهای صربها،7] تا "اقدام نسل کشی نهایی که در کمپین میلوسویچ برای صربستان بزرگ انجام می شود - در کوزوو، استان صرب که حرکت ملی گرایانه او آغاز شده بود."8]ما در جاهای دیگر به این ادعاها پرداختهایم و در اینجا صرفاً خوانندگان را به این و دیگر تحلیلهای جایگزین ارجاع میدهیم.[9]اما در مورد برچیدن یوگسلاوی، کتاب درسی جونز در سال 2006 مجرای غیرانتقادی یک خط حزبی بسیار چالش برانگیز است و از تاریخ نگاری تشکیلات منحرف نمی شود.
فصل جونز در بوسنی و کوزوو نیز در مواجهه با ادعای او مبنی بر اینکه «رویکردی تطبیقی اتخاذ میکند که نسلکشیهای خاص را بر دیگران برتری نمیدهد، مخالفت میکند. مگر در حدی که مقیاس و شدت توجه ویژه ای را ایجاب می کند"[10]با اندازهگیری «مقیاس و شدت»، جنگهای داخلی در بوسنی و هرزگوین و کوزوو از راه دور با حمله ایالات متحده به ویتنام، کشتار در اندونزی (در اواسط دهه 1960، در حین و پس از سرنگونی سوکارنو) مشابه نبودند. ، دو فاز ازنسل کشی عراق (دوران تحریم ها و سپس جنگ تجاوزکارانه-اشغالگری)، یا تهاجم-اشغال هنوز در جمهوری دموکراتیک کنگو.علاوه بر این، رفتار او با اعداد در بوسنی فریبنده استجونز ادعا می کند که "یک چهارم میلیون نفر در بوسنی و هرزگوین جان خود را از دست دادند" در سال های منتهی به توافق دیتون در اواخر سال 1995.11]اما تا زمانی که جونز این را نوشت، دو مطالعه مهم تأسیسی نشان داده بود که تعداد کل کشتههای مربوط به جنگ از همه طرفها، سربازان و نیز غیرنظامیان، در مجموع به 100,000 نفر میرسید.12]از این تعداد، حدود 40,233 نفر در حال حاضر غیرنظامی (39,199 غیرنظامی و 1,035 پلیس) گزارش شده اند.13]بنابراین جونز اطلاعاتی را که نشان میداد ادعای استاندارد قبلی یعنی 250,000 مرگ ناشی از تبلیغات زمان جنگ بوده، سرکوب میکند.
مهمتر، و بدون شک در عدم ذکر این بازنگری چشمگیر جونز در اعداد، این واقعیت است که این اعداد نسبت به مواردی که جونز در کتاب درسی سال 2006 خود نیاورده است، بسیار کوچک است، اما با دوستانه سازگاری ندارد. تصویری از نقش نظام غربی در نسل کشی بر اساس جدول 1 در کتاب ما سیاست نسل کشی,[14ما میتوانیم نسبت «مقیاس» نسبی مرگومیر مسلمانان در بوسنی (1992-1995) را به مرگها در تئاترهای دیگر که جونز در کتاب درسی سال 2006 خود نشان نمیدهد تخمین بزنیم: با فرض مرگ مسلمانان بوسنیایی = 1، سپس مرگهای عراقی در طول تحریمها. دوره = 24، تلفات عراقی در طول جنگ ایالات متحده و بریتانیا = 30، و تلفات در DRC = 164.[15]مقیاس مرگ و میر در ویتنام و اندونزی همان میزان مرگ و میر در بوسنی را به همراه خواهد داشت.ممکن است اشاره جونز به کوزوو را بهعنوان «اقدام نسلکشی نهایی» میلوسویچ به یاد بیاوریم - موردی که در آن تعداد نهایی کشتهشدگان در میان آلبانیاییهای کوزوو (تا ژوئن 1999) 4,000 (یا 0.1، در مقیاسی که در اینجا استفاده میکنیم) تخمین زده شد. .پس واضح است که فصل جونز در مورد "بوسنی و کوزوو» بر اساس ملاحظات «مقیاس و شدت» نیست، بلکه بر ملاحظات سیاسی، ساده و واضح استوار است.
جونز, رواندا، و DRC
حمله جونز به رفتار ما رواندا بهتر از رفتار او با او نیست بوسنی و کوزوو مهمتر از همه، جونز از پرداختن به نکات محوری که در کتاب خود و همچنین پاسخ ما به جرالد کاپلان بر آنها تأکید کرده بودیم طفره می رود.به عنوان مثال، به طور گسترده پذیرفته شده است که سرنگونی جت حامل جوونال هابیاریمانا، رئیس جمهور وقت رواندا، سیپرین نتاریامیرا، رئیس جمهور وقت بوروندی، و 10 نفر دیگر در هنگام نزدیک شدن به فرودگاه بین المللی کانومبه در کیگالی در شامگاه 6 آوریل، سال 1994 "رویداد محرک" در کشتارهای دسته جمعی پس از آن بود.اشاره می کنیم که تحقیقات درباره ترور که توسط مایکل هوریگان و تحت نظارت دادگاه کیفری بین المللی انجام شد. رواندا پل کاگامه و RPF را مسئول آن دانستند، اما این تحقیقات توسط لوئیز آربور، دادستان ارشد ICTR، به دلایل متقلبانه، پس از مشورت با او رد شد. ایالات متحده مقامات.[16] تحقیقات توسط ژان لوئیس بروگر، قاضی ضد تروریسم فرانسوی، همچنین کاگامه و RPF را درگیر کرد و استدلال کرد که کاگامه نیازمند "حذف فیزیکی" هابیاریمانا است زیرا کاگامه و RPF مطمئناً در انتخابات آتی که قرار است تحت این قانون برگزار شود، شکست خواهند خورد. توافقنامه آروشا در اوت 1993 امضا شد.17]ما همچنین متذکر می شویم که ICTR در 12 سال از زمانی که دادستان اصلی آن تحقیقات اولیه را که به Kagame و RPF اشاره می کرد، خاتمه داد، هیچ تحقیق دیگری در مورد این ترور انجام نداد.چرا ICTR این کار را می کند مگر اینکه کاگامه مورد علاقه غرب مطمئناً مجرم شناخته شود؟و این حقایق با دیدگاه اصلی جونز که دستهای از توطئهگران قدرت هوتو قتلعام را برنامهریزی کرده بودند، چه میکنند، اگر در واقعیت این قتلها با تصمیم کاگامه-RPF برای حمله انجام شده باشد؟
سپس این واقعیت وجود دارد که نیروهای کاگامه در عرض یک ساعت پس از شلیک وارد عمل شدند و در عرض 100 روز موفق به تصرف قدرت دولتی در رواندا.قدرت ادعایی هوتوبه نظر میرسد که توطئهگران در آشفتگی کامل بودهاند، در حالی که نیروهای کاگامه با کارآیی بالایی کار میکردند، که دوباره به توطئه کاگامه-RPF برای تصرف قدرت دولتی اشاره میکند، نه توطئه هوتو برای از بین بردن اقلیت توتسی در کشور. ما همچنین بر این واقعیت تأکید می کنیم که ایالات متحده به کاهش نیروهای حافظ صلح سازمان ملل رای داد روانداو این همان چیزی بود که کاگامه می خواست، اما بقایای دولت هوتو مخالفت کردند.باز هم، این با این دیدگاه مطابقت دارد که RPF کاگامه قتل اصلی را انجام میداد و نمیخواست کسی در آن دخالت کند.چرا کاگامه و او ایالات متحده متحد مخالف "مداخله بشردوستانه" در رواندامگر اینکه وقایع به نفع هدف RPF برای تصرف کشور رواندا پیش می رفت؟جونز نه تنها در برخورد با این سؤالات مهم ناکام است.او حتی آنها را بزرگ نمی کند.
جونز ادعا میکند که کاگامه و RPF با توتسیهای رواندا همسو نبودند، RPF مهاجم ظاهراً «هیچ ارتباطی با جمعیت غیرنظامی توتسیها نداشت و ظاهراً هیچ همدردی خاصی با آنها نداشت. رواندا."جونز از تفرقه و جنگ طبقاتی طولانی و تاریخی بین توتسی و هوتو، و ایجاد صدها هزار پناهنده هوتو پس از تهاجم RPF به رواندا در اکتبر 1990، ترور ملچیور ندادای رئیس جمهور هوتو از همسایه توسط توتسی ها ناتوان است. بوروندی در اکتبر 1993، و حمام های خون در مقیاس بزرگ پس از آن.او به یادداشت داخلی وزارت امور خارجه در سپتامبر 1994 اشاره نمی کند که ما به آن اشاره می کنیم که ادعا می کند «[RPF] و جانشینان غیرنظامی توتسی [در حال کشتن] 10,000 یا بیشتر غیرنظامیان هوتو در ماه بودند که [RPF] 95 درصد از این غیرنظامیان را تشکیل می دهد. کشتار» و این یادداشت «گمانه میکرد که هدف از کشتار، یک کمپین پاکسازی قومی بود که هدف آن پاکسازی مناطق خاصی در جنوب رواندا برای سکونت توتسیها بود».18]
جونز به یک نتیجهگیری که توسط کریستین داونپورت و آلن استام از کارشان بر روی آن به دست آمده است، تصدیق میکند رواندا 1994: که «اکثریت کشتهشدگان احتمالاً هوتو بودهاند» (در اینجا به نقل از جونز)، اما او به «غیرمنطقی بنیادین» که ادعا میکند کار آنها را توصیف میکند، و «استفاده نادرست هرمان و پترسون از آن را مورد انتقاد قرار میدهد».جونز میپرسد: «چرا هوتوها میتوانستند هوتوهای دیگر را در چنین مقیاس گستردهای میکشتند، و به این شکل ظاهراً سیستماتیک؟… حمام خون، با قربانیان توتسی رانده شده به حاشیه؟
اعتراضات جونز ناآگاهانه و حتی خنده دار است و هر دو را به بدی معرفی می کنند. یکنوع میز تحریر ظریف و کار Stam و همچنین نحوه استفاده ما از آن.به عنوان مثال، توجه کنید که جونز چگونه به سادگی به پاسخ واضح به این سوال که چرا بسیاری از هوتوها مردند - رهبر نظامی قوی اما از نظر سیاسی ضعیف حزب توتسی، پل کاگامه، با علم به اینکه هیچ شانسی برای به دست آوردن چیزی ندارد، صرف نظر می کند. در انتخابات سراسری فراخوانده شده توسط توافقنامه آروشا، دستور ترور رئیس جمهور هوتوهای رواندا (همراه با رئیس جمهور هوتو بروندی) را صادر کرد و در همین اقدام واحد، باعث تشدید سریع خشونت سیاسی شد.به این دلیل بود که RPF توتسی بسیار سازماندهی شده، کاملاً آماده و مجهز کاگامه طرح خود را برای تصرف قدرت دولتی رواندا در شامگاه 6 آوریل 1994 آغاز کرد و - همراه با حمایت ایالات متحده در شورای امنیت - نیروهای حافظ صلح سازمان ملل را رد کرد. این امر به مهار کشتارها کمک میکرد، این که RPF توانست به سرعت کشور را تسخیر کند، ارتش رواندا را شکست دهد و تا سال 1995 به کشتار هزاران هوتو در هر ماه ادامه دهد.هیچ "حمام خون غول پیکر هوتو روی هوتو" برای مرگ و میر هوتوها در چنین مقیاس گسترده ای لازم نبود.
روانداسرشماری رسمی تا 15 آگوست 1991 تجزیه قومی کشور را 91.1 درصد هوتو، 8.4 درصد توتسی، 0.4 درصد توا و 0.1 درصد دیگر گزارش کرد.همانطور که سرشماری سال 1991 مشخص شد روانداکل جمعیت به 7,099,844 می رسد، این درصدها به این معنی است روانداجمعیت اقلیت توتسی 596,387 نفر بود، در مقایسه با جمعیت اکثریت هوتو 6,467,958.(جدول 1 را در پیوست ما در زیر ببینید.)
داونپورت و استام کاملاً منطقی استدلال می کنند که اگر طبق سرشماری سال 600,000 تقریباً 1991 توتسی در رواندا در سال 1991 وجود داشته باشد، و اگر "بر اساس سازمان بقای ایبوکا، حدود 300,000 توتسی از کشتار سال 1994 جان سالم به در برده اند"، از این تعداد 800,000 نفر تا یک میلیون نفر که در آن زمان کشته شدند، بیش از نیمی از آنها هوتو بودند.19] و غیر از این نمیتوانست باشد - و همانطور که جونز در کتاب درسی خود در سال 2006 بیان میکند، «توتسی» نبودند.20]در واقع، هم ادعای جونز و هم مدل استاندارد که اکثریت قریب به اتفاق یا «قاطع» یک میلیون مرگ احتمالی در رواندا در آن زمان، اگر توتسی به تعدادی از توتسیها مرگ نیاز داشت که از تعداد توتسیهایی که در ابتدا زنده بودند، بیشتر بود.واضح است که هیچ توتسی در آنجا باقی نمی ماند رواندا برای کمک به کاگامه برای حکومت بر آن کشور و کسب 95 درصد آرا در انتخابات 2003!
به همان اندازه مهم است که جونز، داونپورت و استم را نادرست معرفی می کند یافته اصلیهمانطور که در اکتبر 2009 بیان شد میلر-مک کیون مقاله، که "در سال 1994 همه رواندا همزمان در خشونت فرو نرفت، اما "خشونت از محلی به محلی دیگر سرایت کرد و به نظر میرسید که توالی مشخصی برای گسترش وجود داشته باشد."همانطور که آنها توضیح می دهند منطق پشت سکانس خشونت سیاسی رواندا:
به نظر می رسید که کشتارها در منطقه تحت کنترل FAR [ارتش رواندا] با ورود RPF [جبهه میهنی رواندا] به داخل کشور و تصاحب قلمرو بیشتری تشدید می شود. هنگامی که RPF پیشروی کرد، کشتار در مقیاس بزرگ تشدید شد. وقتی RPF متوقف شد، کشتار در مقیاس بزرگ تا حد زیادی کاهش یافت.دادههای فاش شده در نقشههای ما با ادعای FAR مطابقت داشت که اگر RPF به سادگی تهاجم خود را متوقف میکرد، بسیاری از کشتارها را متوقف میکرد. این نتیجه گیری در تضاد با ادعای دولت کاگامه است که RPF به تهاجم خود برای توقف قتل ها ادامه می دهد.21]
در کتاب ما سیاست نسل کشیما اشاره می کنیم که "کار داونپورت و استام به طور قانع کننده ای نشان می دهد که تئاترهایی که کشتار در آنها بیشترین همبستگی را با افزایش فعالیت RPF (به عنوان مثال، در اصطلاح آنها با "سرگرمی" RPF، به عنوان یک سری از پیشرفت های RPF، به ویژه در ماه آوریل 1994، الگوهای سرگردان کشتار را ایجاد کرد.22] در جای دیگر بیان می کنیم که هر زمان و هر جا که RPF پیشروی می کرد، تعداد زیادی از روانداها جان خود را از دست می دادند، و هر زمان و هر جا که RPF پیشرفت های خود را متوقف می کرد، روانداهای کمتری جان خود را از دست می دادند.[23]علاوه بر این، در کتاب خود می نویسیم که «داونپورت و استام از بیان مهم ترین درس کار خود طفره می روند» (که همین الان خلاصه کردیم)، و «در مورد سوال عاملان احتمالی، با شواهد احتمالی آنها ناسازگار هستند. مسئولیت RPF با اظهارات مسئولیت اصلی FAR در تضاد است."24]این انتقادات را در صفحات 58 و 59 و در یادداشت پایانی 129 (ص 132-133) می کنیم. هرکسی که میخواهد در مورد نحوه استفاده ما از کار مهم داونپورت و استم، حتی گاهی مردد و حتی متناقض، بیاموزد،25] باید به جای جونز به آنجا بپیوندد.
این الگوی حمام خون با RPF از آوریل تا ژوئیه 1994 زمانی که RPF قدرت دولتی رواندا را در ژوئیه به دست گرفت، پایان نپذیرفت، اما در باقی مانده سال 1994 و تا سال 1995 ادامه یافت (یافته های یادداشت وزارت امور خارجه در سپتامبر 1994) و بعدها ادامه یافت. به مناطق وسیعی از همسایه زئیر (جمهوری دموکراتیک کنگو کنونی) گسترش یافت.جونز این مرحله دوم و بسیار بزرگتر از نسل کشی های RPF را به شدت نادرست معرفی می کند. مرکز آفریقا.او ادعا می کند که زمانی که RPF میدان های کشتار خود را گسترش داد زئیراین به این دلیل بود که دو میلیون پناهنده هوتو از این کشور "نسل کشی" صادر کرده بودند رواندا به زئیر، "رژیم RPF تازه نصب شده را تحریک می کند رواندا برای راه اندازی عملیات در منطقه که خود منجر به کشته شدن هزاران غیرنظامی همراه با هاردکور شد نسل کشان"[26]
اما همانطور که گزارش سال 2002 سازمان ملل متحد هیئت کارشناسان در مورد بهره برداری غیرقانونی از منابع طبیعی و سایر اشکال ثروت جمهوری دموکراتیک کنگو به وفور روشن شد، اگرچه "رهبران رواندا موفق شدهاند جامعه بینالمللی را متقاعد کنند که حضور نظامی آنها در شرق جمهوری دموکراتیک کنگو از کشور در برابر گروههای متخاصم در جمهوری دموکراتیک کنگو محافظت میکند، گروههایی که ادعا میکنند فعالانه علیه آنها تهاجم میکنند. "هیئت شواهد گسترده ای بر خلاف آن دارد" - "هدف واقعی درازمدت، استفاده از اصطلاحی است که توسط میز کنگو ارتش میهنی رواندا به کار می رود، "ایمن سازی اموال".27]به طور خلاصه، هنگامی که RPF ایالت رواندا را کنترل کرد، بلافاصله ماشین کشتار شگفت انگیز خود را به سمت آن سوق داد. زئیرمنابع طبیعی.این ممکن است تحت پوشش تعقیب هوتو انجام شده باشد.نسل کشاناما غارت زئیر - جمهوری دموکراتیک کنگو برای RPF آنقدر خوب عمل کرد که در اواخر دهه 1990 موفق شد به گفته پانل سازمان ملل، "یک اقتصاد جنگی خود تامین مالی با محوریت بهره برداری از مواد معدنی ایجاد کرد."28] با غارت منابع به حدی کامل که نه تنها تهاجم RPF را تأمین مالی می کند، بلکه مازاد سالانه را در کیگالی نیز ایجاد می کند.همانطور که مورخ رنه لمارشان این سیستم خون و پول را خلاصه می کند: «به سختی می توان از این نتیجه گیری اجتناب کرد که با چشم پوشی بر سود حاصل از غارت مردم کنگوثروت او، جامعه بینالملل... به طور ضمنی یک کار استعماری را در بهترین سنت امپریالیسم اروپایی تشویق میکند.»29]البته آنچه در مورد "جامعه بین المللی" صادق است، در مورد دانشگاهیان نیز صادق است.
گزارش 2002 هیئت سازمان ملل بخش خود را به پایان رساند رواندا با ارزیابی «درگیریهای مسلحانه و پیامدهای آن» و «سوء تغذیه و مرگومیر». هشدار داد "بیش از 3.5 میلیون مرگ مازاد... از آغاز جنگ [اوت 1998] تا سپتامبر 2002، و افزود که «این مرگها نتیجه مستقیم اشغال [شرق جمهوری دموکراتیک کنگو] توسط رواندا و اوگاندا"[30]البته از سال 2002، تعداد تلفات حتی بیشتر از هشت سال گذشته گزارش شده است.31]
نتيجه گيري رنه لمارشان از عبارت «تفسیر صحیح سیاسی نسلکشی» برای اشاره به آنچه ما آن را مدل استاندارد «نسلکشی رواندا» مینامیم، استفاده میکند، که اکثریت مورخان حتی در مواجهه با شواهد انبوه بر خلاف آن از آن دفاع میکنند.از جمله حقایق مرتبطی که این «تفسیر صحیح سیاسی» آن را کماهمیت میکند یا سرکوب میکند، اهمیت تهاجم 1 اکتبر 1990 به رواندا توسط RPF تحت حمایت ایالات متحده و اوگاندا، جنگ تجاوزکارانه (نه جنگ داخلی) هدف فوری است. که سرنگونی حکومت اکثریت هابیاریمانا – هوتو و تسخیر قدرت دولتی توسط این نماینده خارجی بود. مسئولیت RPF برای ترور هابیاریمانا، "رویداد آغازگر" خونریزی آوریل - ژوئیه 1994، و شواهد (که تعداد بسیار کمی از محققان مایل به بررسی آن هستند) در واقع این بود اقدامات RPF از این لحظه به بعد که باعث کشتار، با هدف بلندمدت RPF برای تعمیق و گسترش نفوذ خود (و ایالات متحده) در آفریقای مرکزی شد.در دنیای واقعی، "نسل کشی رواندا" (یعنی مرگ شاید یک میلیون رواندا از آوریل تا ژوئیه 1994) در این مدت رخ داد. این زمینه تاریخی - مانند حمام های خون بسیار بزرگ تری که ارتش های ملی کاگامه و موسوینی، نیروهای نیابتی، "شبکه های نخبگان" و همکارانش علیه جمهوری دموکراتیک کنگو از سال 1994 در تلاش برای تصرف منابع طبیعی آن، با حمایت بی وقفه ایالات متحده تا امروز، به راه انداختند.
تردیدی وجود ندارد که هشدار لمارچاند یک نکته انتقادی به خوبی در مورد تاریخ نگاری غالب در رواندا ایجاد می کند - ترس زیادی سالن های "مطالعات نسل کشی" را فرا گرفته است.ویرانی در این تئاترهای غم انگیز درگیری در آفریقای مرکزی با پیروزی سیاسی "تفسیر صحیح" و رد نوعی "تجدید نظر طلبی" و "انکار" که تجاوزات مورد حمایت غرب را تجاوزات و غلتیدن می نامد بسیار تسهیل شده است. نسل کشی پل کاگامه و یووری موسونی با نام های خاصشان.
-- ضمیمه --
جدول 1. جمعیت ملی رواندا تا سال 1991، تقسیم بر دو گروه قومی بزرگ آن [1]
بخشدار
هوتو
تتسی
جمع کل [2]
بوتر
618,172 (82.0٪)
130,419 (17.3٪)
753,868
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.