انکار نسل کشی و تسهیل نسل کشی:
جرالد کاپلان و سیاست نسل کشی
ادوارد اس. هرمان و دیوید پترسون
در «بررسی» کتاب ما در 17 ژوئن سیاست نسل کشی، برای پامبازوکا نیوز,[1] جرالد کاپلان، نویسنده کانادایی که کیگالی جدید بار به عنوان "مرجع پیشرو در مورد نسل کشی و پیشگیری از آن"،[2] تقریباً به طور انحصاری بر بخشی که ما به رواندا و جمهوری دموکراتیک کنگو اختصاص می دهیم تمرکز دارد.3] کاپلان تقریباً در مورد بقیه کتاب چیزی نمی گوید: هیچ چیز در مورد چارچوب تحلیلی که ما در سراسر آن به کار می بریم، هیچ چیز در مورد انبوهی از داده هایی که در مورد استفاده از اصطلاح "نسل کشی" برای تئاترهای مختلف که در آن جنایات انجام شده است، چیزی در مورد ما نیست. انتقاد از دکترین «مسئولیت حفاظت» و دادگاه کیفری بینالمللی، و تقریباً هیچ چیز درباره بسیاری از درگیریهای دیگر که تز ما را تأیید میکنند.4] در عوض، کاپلان از "بازبینی" خود برای شناسایی نادرست منبع اصلی مسئولیت کشتارهای دسته جمعی موسوم به "نسل کشی رواندا" استفاده می کند، و به دروغ نقش مرکزی و مداوم ایالات متحده در حوادث فاجعه بار رواندا و جمهوری کنگو از سال 1990 تا کنون را انکار می کند. و هر کس را که با او مخالف است با سوء قصد به عنوان "منکر نسل کشی" و عضو "حاشیه دیوانه" برچسب گذاری کند. کاپلان حتی از دیکتاتوری پل کاگامه از جمله سرکوب انتخابات آزاد و آزادی بیان توسط کاگامه دفاع می کند. همه اینها، ما معتقدیم، باعث می شود که Caplan نه تنها یک منکر نسل کشیاما از آنجایی که او به منحرف کردن توجه از قتلها و غارتهای دسته جمعی کاگامه در DRC کمک میکند، تسهیل کننده نسل کشی نیز هست.
کاپلان به عنوان منتقد کتاب
کاپلان یک منتقد بی دقت است. او ما را متهم می کند که از ذکر لیست طولانی 45 نویسنده غفلت کرده ایم ("به جز [آلیسون] دس فورج، به علاوه لیندا ملورن،...هیچ یک از نویسندگان زیر توسط هرمان و پیترسون ذکر نشده است")، که حداقل هفت نفر از آنها ذکر شده اند. ما در واقع به چهار مورد مثبت اشاره می کنیم: جرارد پرونیه در رابطه با ماجرای جرسونی در رواندا، فرگال کین در گزارش بروگر، و الکس دوال و محمود ممدانی در مورد درگیری ها در ایالت های دارفور در غرب سودان. نفر پنجم و ششم ویلیام شاباس و فیلیپ گورویچ هر دو هستند رواندا، نه مثبت. هفتم، اینگوار کارلسون، به طور گذرا ذکر می کنیم.
(یکی از محققین در فهرست کاپلان که ما در کتاب خود به او اشاره نکردیم، اما از ذکر آن در اینجا خوشحالیم، رنه لمارشاند است. در نامه اخیر به پامبازوکا نیوز لمارچند با ایجاد تردید در مورد "معتبر بودن کاپلان در اظهار نظر در مورد شایستگی گزارش موتسینزی" [برای بررسی ما با این، به زیر مراجعه کنید]، می نویسد که "اطلاعات نادرست ارائه شده توسط [کاپلان] کافی است تا قوی ترین تردیدها را در [گزارش موتسینزی] ایجاد کند. ] صحت.»[5])
در واقع، کاپلان حتی با نوشته های قبلی خود سازگاری ندارد، از جمله یک اثر که به نظر می رسد در مورد آن افتخار ویژه ای دارد: گزارش سال 2000 از طرف سازمان وحدت آفریقا، با عنوان رواندا: نسل کشی قابل پیشگیری.[6]
کاپلان از ما انتقاد می کند که معتقدیم جبهه میهنی رواندا "تهاجم 1990 به رواندا از جانب اوگاندا نه توسط روانداها، بلکه توسط نیروهای اوگاندایی تحت ریاست رئیس جمهور اوگاندا موسوینی انجام شد، RPF "جناح ارتش اوگاندا" بود."7] او می افزاید که «هیچ منبعی برای این ادعا که تقریباً با تمام تاریخچه های دیگر تهاجم مغایرت دارد، ارائه نشده است». اما در واقعیت وجود دارد بسیاری منابع برای این ادعا-و یکی یکی از آنها خود کاپلان است. بنابراین در او گزارش OAU، کاپلان نوشت که در «1 اکتبر 1990، ... RPF با یک نیروی بزرگ و سازماندهی شده به رهبری افسران ارشد سابق موسوینی [ارتش مقاومت ملی] حمله کرد، و رهبری RPF مدت کوتاهی پس از آن توسط » پل کاگامه، معاون سابق اطلاعات نظامی موسونی... کاپلان در همان گزارش خاطرنشان کرد: «اوگاندای موسوینی زادگاه RPF بوده است، و دولت او همچنان به حمایت از [RPF] ادامه داده است، زیرا آنها در راه پیروزی خود می جنگیدند...».8در مجموع، اظهارات کاپلان در ادعای منشأ RPF در ارتش اوگاندا بسیار فراتر از ادعای ما است. با این حال وقتی we کاپلان ما را به "بازنویسی خارق العاده تاریخ" متهم می کند.
در روشی مشابه، کاپلان ما را به دلیل ادعای اینکه کار میدانی رواندا توسط رواندا مورد تمسخر قرار میدهد ایالات متحده محقق رابرت جرسونی در سال 1994 متعلق به یک "مجموعه ای از تحقیقات مهم اما سرکوب شده"[9کاپلان میگوید: «در واقع، تحقیقات به اصطلاح سرکوبشده توسط جرسونی سالهاست که مشهور بوده است». اما با نگاهی دوباره به گزارش کاپلان در سال 2000 برای OAU، میبینیم که کاپلان مینویسد که تیم جرسونی «ظاهراً اولین شواهد قانعکننده از کشتارهای گسترده و سیستماتیک توسط RPF را جمعآوری کرده است؛ اما سازمان ملل به دلایلی که هرگز اعلام نشد، تصمیم گرفت سرکوب کردن به جرسونی گفته شد که هیچ گزارشی ننویسد و به او و تیمش دستور داده شد که در مورد مأموریت خود با کسی صحبت نکنند.»[10]
چرا کاپلان به خاطر آنچه ما در مورد منشأ RPF به عنوان "یک جناح ارتش اوگاندا" می نویسیم و همچنین "سرکوب" تحقیقات Gersony در مورد قتل های RPF به ما حمله می کند، در حالی که یازده سال پیش، این همان چیزی بود که خود کاپلان بود. نوشتن، سوال جالبی است.
کاپلان در مقابل دیدگاه جایگزین نسل کشی رواندا
ما معتقدیم پاسخ این است که هدف واقعی کاپلان از نوشتن در مورد آن است سیاست نسل کشی صرفاً بی اعتبار کردن آن به دلیل رد خط حزبی است که کاپلان این همه شهرت خود را بر آن گذاشته است. به قول کاپلان، این خط حزبی ادعا می کند که "امضای توافقنامه آروشا در سال 1993 آخرین نی را برای تندروهای قدرت هوتو ثابت کرد... درست قبل از ساعت 8:30 بعدازظهر در 6 آوریل 1994، یک جت خصوصی حامل رئیس جمهور هابیاریمانا... منفجر شده از آسمان منطق میگوید که این اقدام توسط افراطگرایان هوتو سازماندهی شده بود، از ترس اینکه رئیسجمهور آنها را بفروشد... طی 100 روز آینده، در یک حمله هماهنگ شده دقیق از بالای سلسله مراتب هوتو رواندا، حداقل 600,000 و شاید نزدیک به یک میلیون نفر سازماندهی شد. توتسی سلاخی شدند...»[11]
ضد مضمون بخش مربوطه از کتاب ما ادعا می کند که "همه بخش های اصلی تشکیلات غربی خط تبلیغاتی را در رواندا بلعیدند که عامل و قربانی را وارونه کرد."12با توتسی پل کاگامه و نیروی نظامی توتسی او، RPF، که هم به عنوان آغازگر و هم عامل اصلی خونریزی های دسته جمعی در سال 1994 عمل می کند و همه چیز را تابع تصرف قدرت دولتی در رواندا می داند. پیامدهای این طرح شامل یک میلیون یا بیشتر مرگ در رواندا، چندین میلیون نفر دیگر در جمهوری دموکراتیک کنگو، شاید بدترین بحران طولانی مدت انسانی در این سیاره در دو دهه گذشته و یک دیکتاتوری بسیار ریشهدار است که اکنون شانزدهمین سال خود را جشن میگیرد. قدرت، بار دیگر آماده برگزاری انتخاباتی جعلی در آگوست 16 برای رقابت با انتخاباتی که هفت سال پیش برگزار کرد، با احزاب و نامزدهای مخالف هوتو که از رقابت با رئیس جمهور فعلی منع شده بودند، و پیروزی کاگامه با قاطعیت تضمین شده بود. (95 درصد از آرای گزارش شده در سال 2003 به کاگامه تعلق گرفت.) اما به عنوان گزارش ما از این واقعی و همچنان ادامه دارد نسل کشی در آفریقای مرکزی دریاچه های بزرگ منطقه برای یک عذرخواهی کاگامه غیرقابل قبول است، کاپلان بدون هیچ محدودیتی به ما حمله می کند.
کاپلان در مقابل تحلیل جایگزین "رویداد محرک" نسل کشی
یکی از مشکلات اصلی کاپلان و جناحی که از خط حزب کاگامه به عنوان ناجی دفاع می کند.13] شواهدی مبنی بر مسئولیت سرنگونی جت فالکون-6 حامل رئیس جمهور هوتو در 1994 آوریل 50 است. رواندا، جوونال هابیاریمانا، رئیس جمهور هوتو بروندی، سیپرین نتاریامیرا و ده نفر دیگر. اکثر ناظران - از جمله کاپلان - موافق هستند که این یک "رویداد محرک" یا "علت فوری" کشتارهای دسته جمعی پس از آن بود. برای کاپلان و همکارانترور هابیاریمانا توسط "افراط گرایان هوتو" انجام شد، اما نه تنها شواهد جدی برای این ادعا وجود ندارد، بلکه شواهد بسیار قابل توجهی نیز وجود دارد که نشان می دهد این تیراندازی توسط کاگامه سازماندهی شده است.
در سال 1996، دادگاه کیفری بینالمللی رواندا (ICTR) این ترور را بررسی کرد و بازپرس ارشد آن زمان، وکیل استرالیایی مایکل هوریگان، به لوئیز آربور، دادستان ارشد وقت ICTR، شواهدی ارائه کرد که نشان میداد کاگامه و RPF او مسئول بودند. برای این.[14] آربور، ظاهراً پس از مشورت با مقامات ایالات متحده، به سرعت تحقیقات را خاتمه داد و ادعا کرد که مسئولیت این ترور خارج از صلاحیت ICTR است. این نادرست بود، زیرا دستور ICTR رویدادهایی را که از 1 ژانویه تا 31 دسامبر 1994 در رواندا رخ می دهد را پوشش می دهد.15] اما لغو تحقیقات توسط آربور با خدمات طولانی مدت او به قدرت ایالات متحده، هم در جنگ علیه جمهوری فدرال یوگسلاوی و هم در حمایت و حمایت از رژیم کاگامه مطابقت داشت.16] همانطور که هوریگان به روزنامه دانمارکی گفت برلینگسکه تایدند در سال 2006، "تنها باری که دادستان [آربور] گفت این موضوع در حیطه اختیارات [ICTR] نیست، زمانی بود که من کاگامه را درگیر کردم."17]
کاپلان ماجرای آربور-هوریگان را به این دلیل توضیح میدهد که شاهدان هوریگان صرفاً «سربازان RPF ناراضی» بودند که بعداً شهادتهای خود را پس گرفتند. اما هوریگان یک بازپرس با تجربه بود که قادر به ارزیابی شواهد شاهد بود. علاوه بر این، این توضیح نمی دهد که چرا دادستان ارشد آربور این موضوع را در اوایل سال 1997، مدت ها قبل از وقوع هرگونه ابطال شاهد، کنار گذاشت. همچنین توضیح نمی دهد که چرا ICTR در 13 سال پس از آن هرگز دوباره تحقیق درباره این "رویداد محرک" را آغاز نکرد - مگر اینکه به این دلیل باشد که شواهد معتبری به Kagame و RPF اشاره می کند.
تحقیقات ژان لوئی بروگر، قاضی ضد تروریسم فرانسوی در مورد این رویدادها به این نتیجه رسید که کاگامه ضروری "حذف فیزیکی" هابیاریمانا به منظور به دست گرفتن قدرت دولتی در رواندا قبل از انتخابات ملی که توسط توافقنامه آروشا خواسته شده است،18] انتخاباتی که کاگامه قطعا شکست میخورد، با توجه به اینکه تعداد اقلیت او توتسی از اکثریت هوتو بیشتر بود. بروگر همچنین خاطرنشان کرد که RPF به تنهایی در رواندا در سال 1994 یک نیروی نظامی سازمان یافته و آماده حمله بودند. و RPF به رهبری کاگامه از نظر سیاسی ضعیف اما از نظر نظامی قوی حمله کردند و حمله خود به دولت را از سر گرفتند. رواندا بلافاصله پس از ترور هابیاریمانا. در کمتر از 100 روز، Kagame-RPF کنترل شد رواندا. با این فرض که سرنگونی در طرح بزرگتر قدرت هوتوها و نسل کشی مرکزی بود، این امر مستلزم معجزه ای از بی کفایتی هوتوها بود. اما اگر توسط نیروی کاگامه به عنوان بخشی از آن انجام شود، کاملاً قابل درک خواهد بود شان برنامه برنامه ریزی شده برای به دست گرفتن قدرت دولتی
همچنین این واقعیت وجود دارد که RPF آخرین حمله خود را در عرض دو ساعت پس از شلیک به دولت رواندا انجام داد.19] که دانش قبلی و همچنین برنامهها و سازمانی آماده برای عمل را نشان میدهد، در حالی که به نظر میرسد برنامهریزان هوتو در ساخت اسطورهای کاپلان از هم گسیخته، بیش از حد همسان شدهاند و به سرعت بر آن چیره شدهاند. آلن استام، محقق رواندا و افسر سابق نیروهای ویژه ایالات متحده، توجه کرده است که تا چه حد مانورهای نظامی توسط RPF کاگامه پس از 6 آوریل 1994 "به طرز حیرت آوری مانند حمله ایالات متحده به عراق در سال 1991" بود، که او به کاگامه اشاره می کند. ممکن است در اقامت خود در فورت لیونورث آموخته باشد.20] کاپلان البته به اعتبارنامه استم تمسخر میکند و وانمود میکند که «نمیداند این به چه معناست». اما کاپلان هرگز توضیح نمی دهد که چگونه طراحان ادعایی هوتو نسل کشی سال 1994 به این سرعت سرنگون شدند، در حالی که کاگامه-RPF تحت حمایت و آموزش ایالات متحده آنها را از قدرت بیرون راند.
اگرچه کاگامه یک دولت توتالیتر خشن را اداره می کند، و رژیم او مخالفان را در داخل و خارج از کشور به زندان انداخته، به تبعید برده، و ناراضیان را کشته است، کاپلان اعتبار انصراف شهود را زیر سوال نمی برد که معتقد است پرونده هوریگان یا تولید منظم شاهدان تازه را تضعیف می کند. که از خط رسمی Kagame (و Caplan) پشتیبانی می کنند. کاپلان همچنین نتایج سال 2009 کمیته به اصطلاح مستقل کارشناسان (یعنی گزارش موتسینزی[XNUMX] را پیدا می کند.21]) که کاگامه برای تحقیق در مورد این ترور منصوب شد تا "تا حد زیادی متقاعد کننده" باشد، زیرا آنها (نیازی به گفتن نیست) "سرزنش مستقیم و کامل را به گردن گروهی از افراط گرایان هوتو می اندازند که به سادگی آماده پذیرش مفاد تقسیم قدرت نبودند. توافقنامه آروشا." معمولی برای کاپلان، او می افزاید که تنها "منکران نسل کشی، تندروهای هوتو و متنفران از کاگامه" یافته های بازرسان منصوب شده توسط کاگامه را رد می کنند.22] اما اینها، دوباره، هستند کلمات از یک عذرخواهی کاگامه، و آنها به ما اجازه می دهند بفهمیم که چرا یک روزنامه منضبط کیگالی مانند بار جدید از کاپلان به عنوان "مقام اصلی در نسل کشی و پیشگیری از آن" یاد می کند.
در میان «منکران نسلکشی» و «نفرتکنندگان کاگامه» که گزارش موتسینزی را کاملاً متقاعدکننده نمیدانند، رنه لمارچاند، محقق برجسته روانداو لوک مارشال، رئیس سابق بخش کیگالی UNAMIR (که در کیگالی در آوریل 1994). لمارچاند درک کاپلان از توزیع مزایای توافقنامه آروشا را بسیار غیرمعمول میداند – آروشا نه او می نویسد که یک "پیروزی بزرگ" برای RPF، زیرا به احزاب هوتو "اکثریت قاطع" داده است، و اینکه چگونه سرنگونی جت هابیاریمانا برای افراط گرایان هوتو "بسیار کاربردی" بود، منطقی است که "از درک من دور است. ”[23] "تحلیل گزارش موتزینزی" با نویسنده مشترک لوک مارچال ویرانگر است و به طور قانع کننده و با جزئیات فقدان استقلال و تخصص محدود به اصطلاح "کمیته مستقل کارشناسان" را نشان می دهد و این واقعیت را که کمیته "تصور می کند که مقامات" در رواندای پس از نسل کشی هیچ ارتباطی با حمله 6 آوریل 1994 نداشت، که مهم ترین سوال را مطرح می کند و نشان می دهد که کمیته "با انگیزه ایدئولوژی" است. و تجزیه و تحلیل مارشال به تفصیل، انتخاب دقیق شاهدان و مدیریت خام کمیته را شرح می دهد. "شواهد و مدارک." "این یک تقلید از تحقیقاتی بود که فیلمنامه آن از قبل نوشته شده بود"، "تنها هدف آن نشان دادن بی گناهی کامل RPF و گناه ماکیاولیستی هوتوهای افراطی بود."24] هیچ محقق یا روزنامه نگار صادقی نمی توانست گزارش موتسینزی را جدی بگیرد، اما جرالد کاپلان این کار را می کند.
کاپلان نقش ایالات متحده در آفریقای مرکزی را به حداقل می رساند
کاپلان به تلاش های ما برای نشان دادن نقش بسیار مهم اعتراض می کند ایالات متحده سیاست در صعود کاگامه به قدرت، تسلط او بر ایالت رواندا، و کشتارهای دسته جمعی که در پی آن رخ داد. کاپلان این کار را تا حدی با زبان پر زرق و برق ("توطئه پیچیده آمریکایی"، "ضدآمریکایی وسواسی") و طعنه احمقانه انجام می دهد ("از آنجایی که هزاران افسر از کشورهای سراسر جهان از آنجا عبور کرده اند برج و بارو Leavenworth [همانطور که کاگامه انجام داد]، شما فکر می کنید که هزاران تهاجم در مقیاس بزرگی که آنها به خانه باز می گردند و سازماندهی می کنند، برای جهان بهتر از آنچه هستند شناخته شده است. اما عمدتاً او این کار را انجام می دهد با سرکوب شواهد و ناتوانی در گره زدن چیزها به یکدیگر. همانطور که اشاره شد، ما ذکر می کنیم که کاگامه در این مرکز آموزش دیده است ایالات متحده پایگاه نظامی در قلعه لوونورث, کانزاس. کاپلان می گوید که اقامت کاگامه در آنجا "بسیار کوتاه" بود و "این راز نبود." آیا کاپلان از نظر سیاسی بیمعنی میدانست اگر «راز» نبود که یک جوان کانادایی در اردوگاه القاعده در افغانستان حتی برای یک دوره بسیار کوتاه؟
مهمتر از آن، کاپلان به کاگامه گره نمی زند برج و بارو Leavenworth به طیف وسیعی از اقدامات و روابط حمایتی دیگر بمانید. این ایالات متحده برای مدت طولانی تامین کننده تسلیحات بود اوگاندا و RPF، و هیچ کاری در شورای امنیت یا موارد دیگر برای مداخله در تهاجم اوگاندا-RPF انجام نداد. رواندا در اکتبر 1990. (ما حتی به هرمان کوهن دستیار وزیر خارجه سابق آمریکا اشاره می کنیم که ساده لوحانه متعجب بود که چرا اولین دولت بوش «موسوینی» رئیس جمهور اوگاندا را «[اطلاع نداد] که تهاجم به رواندا توسط اعضای یونیفرم پوش ارتش اوگاندا کاملاً غیرقابل قبول بود.»[25]) کاپلان این واقعیت را نادیده می گیرد که پیمان آروشا[26] در اوت 1993 دولت رواندا را مجبور کرد تا به نیروهای متجاوز RPF اجازه دهد تا بیشتر در رواندا نفوذ کنند و در دولت شرکت کنند (و سرنگون کنند)، و او متوجه نشد که حمایت ایالات متحده از کاهش سطح سربازان UNAMIR در آوریل 1994 نبود. یک اشتباه تاسف بار یا حتی بی پروا، اما مطابق با سیاست ایالات متحده برای تسهیل فتح کاگامه. دولت رواندا خواهان نیروهای بیشتر سازمان ملل بود، و ما به ژان داماسکن بیزیمانا، سفیر رواندا در سازمان ملل اشاره می کنیم که در 21 آوریل 1994 به شورای امنیت گفت: «با توجه به وضعیت امنیتی حاکم بر رواندا، اعضای UNAMIR باید افزایش یابند تا این امکان فراهم شود. برای کمک به برقراری مجدد آتش بس و کمک به ایجاد شرایط امنیتی که می تواند به خشونت پایان دهد."27] اما پل کاگامه نیروهای بیشتری از سازمان ملل متحد نمی خواست. از این رو ایالات متحده هم نکرد در نتیجه، شورای امنیت تا حد زیادی نیروهای UNAMIR را کاهش داد - کمی سخت است که بتوان با این روایت استاندارد سازگار کرد که محل مسئولیت اصلی 100 روز کشتار، متعلق به "قدرت هوتو" (و قاتلان) و نقشه نسل کشی آنها است.
کاپلان بسیاری از ابراز پشیمانی های بسیار تبلیغاتی توسط اعضای عالی رتبه را انجام می دهد کلینتون مدیریت، که "او می نویسد که با شرمندگی ترک توتسی را اعتراف کرد و این را شاید بزرگترین پشیمانی دوران ریاستش به حساب آورد. اما عبارات از پشیمانی ارزان است و می تواند سیاست های غفلت ظاهری را که کاملا هدفمند هستند پوشش دهد. (کلینتون به خاطر "درد" دلسوزانه اش از رنجی که متحمل شده بود مورد توجه قرار گرفت.28]) کاپلان اشاره ای نمی کند که کاگامه و RPF او هیچ مداخله نظامی را نمی خواستند که ممکن است برنامه های آنها را برای سرنگونی دولت رواندا از مسیر خارج کند، به طوری که آنچه او "ترک کردن توتسی ها" می نامد هرگز واقعاً اتفاق نیفتاد - چهار دولت متوالی ایالات متحده از کاگامه حمایت کردند. و توتسی ها، و در نتیجه کشتارهای عظیم توده ای تحت رهبری او، از تهاجم RPF به رواندا در سال 1990 تا فتح 100 روزه آن در سال 1994، تا به امروز. در واقع، «ترک کردن توتسیها» نوعی عذرخواهی از سیاست واقعی ایالات متحده در حمایت از کاگامه و سرنگونی و فتح او است - او در حال توقف «نسلکشی» بود و ایالات متحده باید با شدت بیشتری برای حمایت از این رهبر مداخله میکرد. "نجات" رواندا از هوتو نسل کشان!
به طور خلاصه، دولت کلینتون تلفات عظیم جانی از آوریل تا ژوئیه 1994 و پس از آن در رواندا و کشورهای همسایه را "ارزش آن" ارزیابی کرد، به عبارتی که مادلین آلبرایت زمانی در پاسخ به سوالی درباره "نیم میلیون" به کار برد. کودکان عراقی کشته شده از "تحریم های کشتار جمعی" تحمیلی توسط ایالات متحده.29] همانطور که سوزان رایس، دستیار وزیر امور خارجه وقت آمریکا در امور آفریقا (اکنون سفیر ایالات متحده در سازمان ملل متحد) ظاهراً پس از بازدید از آفریقای مرکزی در اواخر سال به همکاران خود گفته است. کلینتوناصطلاح دوم: «موسوینی و کاگامه توافق دارند که مشکل اساسی در دریاچه های بزرگ خطر تجدید نسل کشی است و آنها می دانند که چگونه با آن مقابله کنند. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که به سمت دیگری نگاه کنیم.»[30] از طرف دیگر نگاه کنید- دیرینه ایالات متحده پاسخ به آنچه در سیاست نسل کشی ما حمام خون "خوش خیم" می نامیم، خوش خیم زیرا توسط ایالات متحده متحدان و مشتریان و خدمت رسانی ایالات متحده منافع. که در "بررسی" کاپلان از کتاب ما ذکر نشده است، اما در اینجا ارزش تاکید را دارد، دریافتیم که تفاوت بیشتری بین تعداد کشته ها (5.4 میلیون نفر) و نسبت دادن "نسل کشی" (17) به کشتار در جمهوری دموکراتیک کنگو وجود دارد. بیش از هر تئاتر قساوت دیگری که بررسی کردیم. همراه با خسارات جانی عظیمی که مردم عراق متحمل شدند ابتدا در دوران رژیم تحریم های آمریکا و بریتانیا (1990-2003) و سپس جنگ تجاوزکارانه و اشغال نظامی آمریکا و انگلیس (2003-) و چند بار رسانه های حاکمیتی و روشنفکران از اصطلاح «نسلکشی» برای توصیف آنها استفاده میکردند، ما تردید داریم که سه نمونه ظریفتر از سیاست نسلکشی را بتوان در جهان معاصر یافت.[31]
Caplan مدیریت می کند رواندا تعداد
کاپلان "تخمین هیجان انگیز" کریستین داونپورت و آلن استام را به سخره می گیرد که از آوریل تا ژوئیه 1994 یک میلیون نفر کشته شده اند و "اکثریت قربانیان احتمالاً هوتو هستند و نه توتسی". کاپلان می افزاید: «روش بکار گرفته شده برای رسیدن به چنین ادعای اورولی کاملاً بی اعتبار شده است». اما اگرچه روش داونپورت - استام هرگز بی اعتبار نشده است، و سیاست نسل کشی از کار آنها استفاده مهمی می کند،[32] اعداد و تخصیص قربانیان ترجیحی کاپلان، بر اساس هیچ روش شناسی قابل تشخیص، مدتهاست که نهادینه شده است، و کاپلان میتواند به طور معمول آنها را بدون ترس از رد کردن، بازگرداند.
در مقاله 2009 خود برای میلر – مک کیون, یکنوع میز تحریر ظریف و استام گزارش داد " تکان دهنده ترین نتیجه تحقیقات آنها: «به نظر می رسید که کشتارها در منطقه تحت کنترل FAR [یعنی نیروهای مسلح رواندا] با حرکت نیروهای RPF به داخل کشور و تصاحب قلمروهای بیشتری تشدید می شود. هنگامی که RPF پیشروی کرد، کشتار در مقیاس بزرگ تشدید شد. وقتی RPF متوقف شد، کشتار در مقیاس بزرگ تا حد زیادی کاهش یافت"[33] هنگامی که مضمون متضاد درمان خود را در ذهن داشته باشیم رواندا، که تمام "حقایق پذیرفته شده گسترده" که توسط کاپلان و بقیه تحقیقات "جدی" دفاع می شود مجرم و قربانی را وارونه می کند، شوک بلافاصله از بین می رود. به عنوان «تنها نیروی کشتار سازمان یافته در داخل رواندا در سال 1994، "هر زمان که RPF پیشرفت می کرد، تعداد زیادی از روانداها می مردند؛ و هر زمان که RPF پیشرفت های خود را متوقف می کرد، روانداهای کمتری جان خود را از دست می دادند.
اما برای کاپلان، همانطور که یکی از سرفصلهای او میگوید، ما فقط از "هوتو" استفاده میکنیم. نسل کشانو تبدیل آنها به «قربانیان مرده هوتو». این به سختی مورد است. اما همانطور که خود کاپلان گزارش می دهد که "کمترین تخمین توسط دانشمندان جدی توتسی که در طول 100 روز کشته شده اند 500,000 تا 600,000 است" و برخی (از جمله کاپلان) که "معتقدند می تواند نزدیک به یک میلیون باشد"، نسبت به مدل استاندارد تردید دارند. "رواندا نسل کشی» اجتناب ناپذیر است. آیا تسخیر نیروهای توتسی کاگامه باورنکردنی نبود رواندا در 100 روز، و با این حال، تعداد تلفات اقلیت توتسی از تعداد مرگ و میر اکثریت هوتوها با نسبتی حدود سه به یک بیشتر است؟ مطمئناً در آن صورت ما باید رواندا 1994 را تنها به حساب بیاوریم کشوری در تاریخ که در آن قربانیان نسل کشی بر کسانی که علیه آنها نسل کشی کردند پیروز شدند و قلمرو را از آن پاک کردند.نسل کشان" همزمان. اگر هرگز یک جناح اول موردی برای تردید در خرد جمعی «دانشگاهان، فعالان حقوق بشر، [و] روزنامهنگاران» وجود دارد که سازمان به نظرات آنها احترام میگذارد، ما آن را در اینجا مییابیم، با عاملان ادعایی هوتو که برای جان خود در کشورهای همسایه سرنگون شده و فرار کردهاند، و ادعای توتسی. قربانیان در کنترل کامل
کاپلان قتل توتسی ها از هوتوها را تصدیق می کند، اما او به استناد ما در مورد یادداشتی برای وزیر آمریکا دولت از سپتامبر 1994 که "10,000 یا بیشتر غیرنظامی هوتو در ماه" توسط کادرهای توتسی کشته می شدند. این تعداد غیرنظامی در ماه است-و این کشتارها تا سال 1995 و پس از آن ادامه یافت، زیرا هم پناهندگان هوتوی رواندا و هم هوتوهای کنگو که قبلاً در شرق زئیر زندگی می کردند، هدف حملات RPF برون مرزی قرار گرفتند. اما این یادداشت وزارت خارجه هرگز علنی نشد (به جز به عنوان بخشی از نمایشگاه های دفاعی در ICTR)، و محتوای آن حداقل تأثیری بر حمایت دولت کلینتون از قاتلان RPF که مشغول کار در شرق جمهوری دمکراتیک کنگو بودند، نداشت. زمانی که رئیس جمهور بیل کلینتون عذرخواهی تقلبی خود را در رواندا ارائه کرد. همچنین قابل توجه است که ICTR هرگز یک توتسی را متهم نکرده است هر جرمی که در حیطه وظایف آن است. این به ما اطلاعات زیادی در مورد نقش واقعی ICTR در تأمین معافیت از مجازات برای RPF - از جمله برخورد آن با شواهد هوریگان و "رویداد آغازگر" - در حالی که بیامانانه اهداف خود را تعقیب میکند، به ما میگوید. برای کاپلان، این نقش به عنوان یک امر مشخص و احتمالاً عادلانه در نظر گرفته شده است.
کاپلان در مورد نقش کمیسیون حقوق بشر در سال 1993
کاپلان به نظرات ما در مورد سال 1993 اعتراض دارد کمیسیون بین المللی تحقیق در مورد نقض حقوق بشر در رواندا. اما او نه نقل می کند و نه خلاصه ای از موردی که ما می کنیم: اینکه این کمیسیون در الف کمپین بیثباتسازی و تغییر رژیم که در آن کانون توجه و اتهامپردازی- تبلیغاتی است ایالات متحده و بسیاری از سازمان های غیردولتی که به طرف آن هجوم می آورند به سمت دولت هابیاریمانا هدایت شدند. با وجود نام آن ، تحقیق واقعی کمیسیون در مورد نقض حقوق بشر نبود داخل رواندا، بلکه بیشتر به نقض حقوق بشر که ادعا می شود توسط دولت انجام شده است رواندا، که قلمرو ملی آن نزدیک به دو سال و نیم مورد حمله نیروهای RPF متجاوز قرار گرفته بود. همانطور که رئیس مشترک کمیسیون آلیسون دس فورج مشاهده کرد (و ما نقل قول می کنیم)، انتشار گزارش کمیسیون در 8 مارس 1993 "روآندا را [چنین] نقض حقوق بشر آشکارا در برابر جامعه بین المللی"[34]-یعنی، تخلفات ادعایی دولت هابیاریمانا را کاملاً در برابر "جامعه بین المللی" قرار داد، نقض حقوق بشر توسط RPF متجاوز به سختی ذکر شد.
همچنین اشاره میکنیم که ویلیام شاباس، عضو کانادایی کمیسیون، بیانیهای مطبوعاتی در ارتباط با گزارش کمیسیون منتشر کرد که با عنوان «نسلکشی و جنایات جنگی در رواندا." (کاپلان در جای دیگر می نویسد: «نسل کشی، جنایت جنایت است.») به نقل قول سیاست نسل کشی: "[W]با توجه به نتایج اصلی آن علیه دولت هابیاریمانا، کار این کمیسیون به مشروعیت زدایی از دولت رواندا و افزایش مشروعیت نیروهای مسلح RPF کمک کرد. از آنجایی که RPF به سرعت از ادعاهای کمیسیون برای توجیه یک قتل عام جدید استفاده کرد، ما معتقدیم که می توان این مورد را مطرح کرد که تأثیر کلی این گزارش…قرار بود قتلهای دستهجمعی را که در پی آن دنبال میشد، تضمین کند.»[35] درست است، کاپلان ممکن است منظور ما را نفهمد یا با درک کامل آن، ممکن است آن را رد کند و بنابراین ترجیح دهد آب های اطرافش را گل آلود کند. اما نکته کلی ما در مورد ابزار سیاست خارجی تمرکز بر نقض ادعایی حقوق بشر توسط هدفی ایالات متحده بیثباتی و تغییر رژیم، در عین نادیده گرفتن سوء استفادههای نیروهای مسلح که به آن حمله میکنند، غیرقابل انکار است و نمیتوان آن را به عنوان ادعای «توطئه بزرگ آمریکا در» رد کرد. رواندا."
سازگاری کاپلان با نقض آزادی بیان
کاپلان هیچ مشکل جدی با قوانین کاگامه که "انکار نسل کشی" و جنایات فکری مشابه را جرم می دانند، نمی یابد.36] قوانینی که به کسی که از اهداف سیاسی که توسط کاگامه به ترویج "ایدئولوژی نسل کشی" متهم شده اند، اجازه می دهد دقیقاً به همان جنایات متهم شود. پیتر ارلیندر، وکیل ایالات متحده، بر اساس این قوانین در اواخر ماه مه، پس از پرواز به کیگالی برای دفاع از Victoire Ingabire Umhoza، رهبر حزب نیروهای متحد دموکراتیک - Inkingi، که خود به دلیل "نسل کشی" دستگیر شده بود، دستگیر شد. انکار" اتهامات در آوریل.37] کاپلان دستگیری ارلیندر را به این دلیل توجیه کرد که ارلیندر با آگاهی کامل از این که به قول ارلیندر به دلیل "سوال بردن نسخه کاگامه رویدادها" گناهکار بود، وارد رواندا شد.38] کاپلان این واقعیت را نادیده میگیرد که قوانین «انکار نسلکشی» کاگامه و دستگیری منتقدان و مخالفان او کار یک رژیم توتالیتر است، اما کاپلان ادعا میکند که اینگابیر و ارلیندر آن را به راه انداختهاند - اینگابیر چون «به خبرنگاران [به خبرنگاران گفت که این کار را نمیکند». بدانید که آیا تعداد بیشتری از توتسی ها یا هوتوهای بیشتری کشته شدند" در سال 1994، و ارلیندر زیرا "حضور [او] مانند سیلی تند به صورت همه بازماندگان نسل کشی است."39] کاپلان خود را کاملاً متعهد به نسخه نشان می دهد تاریخ تعبیه شده در روانداقوانین «انکار نسلکشی»، و او مایل است آنها را توسط قدرت دولتی اجرا کند.
ارلیندر هرگز این موضوع را انکار نکرده است جنایات دسته جمعی و نسل کشی انجام شد رواندا، و اینکه تعداد زیادی از توتسی و همچنین هوتو در آنجا ذبح شدند. با این حال، ارلیندر این رویدادهای وحشتناک را در برنامهها و تلاشهای تهاجم و تصاحب RPF Kagame مییابد – همانطور که ما انجام میدهیم. با این حال، از آنجایی که کاپلان حتی نمی تواند امکان بحث در مورد این موضوع را اجازه دهد، ارلیندر صرفاً یک "منکر نسل کشی" است.
کاپلان همچنین با چیزی که ارلیندر می نامد مخالف است.بی صداقتی فکری.» به گفته کاپلان، ارلیندر، وکیل مدافع سرگرد سابق هوتو، آلویس نتاکوزه در محاکمه نظامی 1، به جعل دادگاه دادگاه در دسامبر 2008 مجرم است. داوری در این مورد. همانطور که کاپلان آن را توصیف می کند:
ارلیندر در هیچ یک از ارجاعات مکرر خود به این حکم، ارزش افزودن اظهارات زیر را از این حکم ندانسته است: 1. «در واقع، این تدارکات [توسط متهم] کاملاً با طرحی برای ارتکاب نسل کشی مطابقت دارد.» 2. «این نمی تواند باشد.» از این موضوع که کمپین گسترده خشونت علیه توتسیها به عنوان یک جزء اضافه یا تغییر یافته در این آمادگیها به شمار میرود، کنار گذاشته میشود.
هر دو جملاتی که کاپلان به آنها اعداد 1 و 2 می دهد در بند 2110 دسامبر 2008 آمده است. داوری. اما در بین این دو جمله، دو جمله دیگر وجود دارد که خود کاپلان از آنها صرفنظر کرده است. در این جملات آمده است:با این حال، [این تدارکات] با آمادگی برای یک جنگ قدرت سیاسی یا نظامی نیز سازگار است. اتاق یادآوری می کند که در صورت مواجهه با شواهد غیرمستقیم، تنها در جایی ممکن است که تنها استنباط معقول باشد محکوم کند.»40]
بنابراین کاپلان دلیل ارائه شده توسط اتاق محاکمه برای تبرئه چهار متهم هوتو در ارتش 1 را از جدی ترین اتهامی که می توان علیه آنها در ICTR مطرح کرد: توطئه برای ارتکاب نسل کشی را حذف کرد. به عنوان دولت از روانداپاسخ او به ترور هابیاریمانا و تهاجم نظامی مجدد توسط RPF هم با "طرح ارتکاب نسل کشی" و هم با "نبرد سیاسی یا نظامی قدرت" (دفاع در مورد دومی استدلال می کند)، "توطئه برای ارتکاب نسل کشی" همخوانی داشت. " اتهام توسط دادگاه رد شد. همانطور که در ابتدا نشان دادیم با توجه به بی احتیاطی او به عنوان یک بازبین، در اینجا کاپلان بی پروا ارلیندر را به "بی صداقتی فکری" متهم می کند، در حالی که این کاپلان است که به وضوح در این اتهام مقصر است.
کاپلان, روانداو دسترسی به رسانه
کاپلان میخواهد خوانندگان باور کنند که چالشهای پیش رویرواندا مدل نسلکشی» که او آنقدر با غیرت از آن محافظت میکند، بسیار کم است، که هیچکدام از آنها از نظر فکری جدی نیستند، و تنها «قدرت گسترده اینترنت [که] آنها را در همه جا حاضر و نیرومند جلوه میدهد.» 45 نویسنده که او میگوید. «موافق هستم که یک نسل کشی توسط گروهی از افراط گرایان هوتو علیه اقلیت توتسی رواندا برنامه ریزی و اجرا شده است» ممکن است از نظر تعداد زیاد به نظر برسد، اما کاپلان نگران است که اینترنت تا حد زیادی دامنه دسترسی «منکران نسل کشی» و دیوانه های حاشیه ای مانند ارلیندر را افزایش دهد. ، رابین فیلپاتکریستوفر بلک، کریستین داونپورت، آلن استام، و مایکل هوریگان (بدون ذکر ما دو نفر) از «غرور بسیار نامتناسب مکان» برخوردارند.
برای آزمایش ادعای کاپلان در مورد پوشش نامتناسب «منکران نسل کشی» ادعایی، ما از پایگاه داده Factiva برای جمع آوری یک دنیای رسانه ای متوسط استفاده کردیم و دریافتیم که در حالی که Caplan حداقل 22 مقاله خطی مرتبط با رواندا در این جهان رسانه ای داشته است، نه یک مقاله تنها مقاله هر یک از این شش منتقد پیدا شد.
بنابراین نه تنها خود کاپلان از دسترسی نامتناسب به رسانههای حاکمیتی برخوردار است، بلکه از دسترسی خود برای حمله به به اصطلاح «انکارکنندگان» با نام استفاده کرده است: رابین فیلپات در سه مقاله خود، کریستین داونپورت در دو مقاله و مایکل هوریگان در دو مقاله نیز.41]"کاپلان در سال 2009، در حالی که خود را به عنوان صدایی تنها در بیابان مبدل کرده بود، نوشت: «قاضی فرانسوی بروگر، رئیس سابق سازمان ملل متحد رواندا، ژاک راجر بو، رئیس سابق سازمان ملل رواندا، ژاک راجر بو، رواندا گوگل و شما به احتمال زیاد با یک گروه کوچک از مظنونان معمولی، در گوگل رواندا صحبت خواهید کرد. -بوو، رابین فیلپاتمایکل هوریگان، محقق سابق استرالیایی، کریستین داونپورت، آکادمیک آمریکایی - هر یک با اشتیاق از دیگران به عنوان مدرک خود برای اثبات اینکه کل به اصطلاح نسلکشی واقعاً یک توطئه امپراتوری آمریکایی بوده است، استناد میکنند.42] داده ها بار دیگر نشان می دهد که جرالد کاپلان واقعیت را نادرست معرفی می کند.
همچنین جالب است که کاپلان قربانی فقیر نه تنها بر "منکران" در رسانه های مستقر غربی تسلط دارد، بلکه به آنها دسترسی دارد و مورد قدردانی قرار می گیرد. بار جدید، روزنامه انگلیسی زبان کیگالی که با دیکتاتوری کاگامه دوست است و احتمالاً توسط آن حمایت می شود. همانطور که قبلاً اشاره کردیم، آن مقاله کاپلان را به عنوان "مقام اصلی در مورد نسل کشی و پیشگیری از آن" معرفی کرد. همه اینها با چارچوب تحلیل ما مطابقت دارد: ایالات متحده با قاطعیت از کاگامه حمایت می کند، حمایت رسانه های مستقر ایالات متحده و غرب نیز به کاگامه سرازیر می شود، و کاپلان از دسترسی رسانه ها لذت می برد در حالی که "منکران" به حاشیه رانده شده اند - و البته رسانه های کاگامه نیز از کاپلان قدردانی می کنند. چه در تورنتو گلوب و میلاز تورنتو استار، یا کیگالی's جدید بار، این مرد است که حقایق نهادینه شده را در مورد آن تکرار می کند رواندا که صدایش ممتاز است
کاپلان یک خطای جدی دیگر مرتکب می شود و ادعا می کند که رواندا نسل کشی در غرب مورد توجه کم قرار گرفته است. خوانندگان از سیاست نسل کشی خواهید دید که استفاده از کلمه "نسل کشی" در رسانه های حاکم برای پرونده رواندا بسیار بیشتر از سایر عرصه های کشتار جمعی در دهه های اخیر بوده است - 3,199 در مقایسه با تنها 17 مورد برای جمهوری دموکراتیک. کنگو، 80 مورد برای دوران "تحریم های کشتار جمعی" در عراق، و 13 مورد برای دوره تهاجم و اشغال عراق توسط ایالات متحده و بریتانیا، که هر دو باعث کشته شدن عراقی ها در تعداد قابل مقایسه با رواندا در 1994 شدند.43]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا