وضعیت مالی کنونی آمریکا مربوط به یک اقتصاد در حال بهبود نیست. این داستان دو اقتصاد است.
یک اقتصاد در حال رشد است و رکوردهای ثروت بازار سهام و دارایی را می شکند. اقتصاد دیگر به سختی دوام می آورد، زیرا مشاغل با دستمزد - برای کسانی که به اندازه کافی خوش شانس هستند - با شغلی جایگزین می شود که درآمد حداقل دستمزد را فراهم می کند و خانواده ها را در بسیاری موارد در لبه یا زیر سطح فقر قرار می دهد. .
برای مردم در اقتصاد ثروت فزاینده، نیویورک تایمز شواهدی ارائه می دهد که دوران خوب بهتر از همیشه بازگشته است در مقالاتی مانند "Hamptons McMansions بازگشت بیش از حد را اعلام می کند."
برای کسانی که رویاهایشان از بین رفته است، اما اراده خود را برای مقاومت و بازپس گیری آنچه متعلق به آنهاست از دست نداده اند، کتاب جدید قابل توجه لورا گوتسدینر وجود دارد. رؤیای محجور: آمریکای سیاه و مبارزه برای مکانی به نام خانه.
گوتسدینر زمینه تاریخی بدی را ارائه می دهد تا جزئیاتی را ارائه دهد که چگونه درصد زیادی از سیاهپوستان آمریکایی از لحاظ تاریخی - به جز مدت کوتاهی پس از رهایی پس از جنگ داخلی - از خانه، دارایی و کار کافی به عنوان یک سیاست اقتصادی واقعی محروم شده اند.
در پیش گفتار به رویای سلب شده، روزنامه نگار و نویسنده کلارنس لوسان می گوید:
CNN Money در سال 2012 گزارشی منتشر کرد که در آن نه تنها متوسط ثروت خانوارهای سفیدپوست بیست برابر خانوارهای سیاهپوست بیشتر است، بلکه ثروت سیاهپوستان از سال 53 تا 2005 به میزان 2009 درصد کاهش یافت و در نتیجه سیاهپوستان معمولی کاهش یافت. خانواده کمتر از 5,000 دلار ثروت داشتند، در حالی که برای سفیدپوستان بیش از 100,000 دلار است.
با ادامه شیوه های غارتگرانه که منجر به سلب مالکیت میلیون ها خانه در چند سال گذشته شده است، بسیاری از سیاه پوستان هنوز در یک سیستم مالی غارتگرانه بزرگ هستند. تقریباً 140 سال پس از پایان جنگ داخلی که منجر به پایان بردهداری قانونی شد، سیاهپوستان بهعنوان یک گروه نژادی هنوز مورد هدف قرار میگیرند، و هنوز با چالشهای دلهرهآور – اغلب غیرقانونی – برای رسیدن به رویای مکانی برای خانهنشینی مواجه هستند.
مارک کارلین: آیا میتوانید تاریخچه مختصری ارائه دهید که زمینهای را فراهم کند که تعداد زیادی از سیاهپوستان آمریکایی از زمان بردهداری، به هر طریقی از مالکیت زمین محروم شدهاند؟ آیا این با وعده "40 جریب و یک قاطر" به بردگان سابق پس از جنگ داخلی آغاز نشد که محقق نشد و تا تبعید خانواده های سیاهپوست از زمین و خانه در نتیجه کلاهبرداری اقامه دخانیات زیرمجموعه ادامه یافت. ?
لورا گاتسدینر: سابقه طولانی انکار مالکیت زمین توسط سیاهپوستان آمریکایی – و به تبع آن حقوقی که برای طبقه مالک در این جامعه قائل شده است – کتابی است که به راحتی می تواند کتابی بسیار طولانی تر از من را پر کند. اما به طور خلاصه، این تاریخ در سال 1865 در مزارع برنج متروکه سواحل جورجیا و کارولینای جنوبی آغاز شد، جایی که 40,000 آزاده و زن از قبل شروع به تأسیس مدارس، دادگاهها و مشاغل حقوقی کرده بودند. قرار بود این زمین ها در قطعات 40 هکتاری بین آزادگان و زنان توزیع شود، اما همانطور که اشاره کردید، این تصمیم لغو شد و در عوض زمین به بردگان سفید بازگردانده شد.
این وعده شکسته نه تنها تلاش بازسازی را محکوم کرد. همچنین به عنوان یک استعاره تاریک برای بسیاری از تاریخ مالکیت زمین در جامعه آفریقایی-آمریکایی از زمان برده داری عمل می کند. شکست بازسازی آغازگر دوره ای از بندگی اقتصادی در جنوب به نام کشت و زرع و اجاره محکومین شد. 6 میلیون سیاهپوست آمریکایی در قرن بیستم از این سیستم فرار کردند و در شهرهای شمالی و غربی ساکن شدند. اما این مناطق دارای مناظر و اقتصاد مبتنی بر طرد نیز بودند. محله هایی با رنگین پوستان "خط قرمز" داشتند، به این معنی که دولت فدرال از تمدید وام مسکن یا تضمین هرگونه وام مسکن در این مناطق خودداری کرد. بیشتر حومهها پیمانهای محدودکنندهای داشتند که ساکنان رنگینپوست را ممنوع میکرد. در همین حال، دولتهای محلی بسیاری از محلههای مرکز شهر را که مردم رنگینپوست در آن زندگی میکردند با بولدوزر یا تصرف کردند تا در اقدامی به نام «نوسازی شهری» بزرگراهها یا زیرساختها بسازند.
همه این تبعیض ها و محرومیت ها قرار بود با تصویب قوانین حقوق مدنی در اواخر دهه 1960 و 1970 پایان یابد. اما در عوض آنچه در آغاز دهه 1990 شاهد بودیم این بود که مؤسسات وام مسکن کشور به رسمیت شناختند که این تاریخ طولانی نژادپرستی بازار پرسودی ایجاد کرده است: مردمی که به شدت در تقاضای وام مسکن و مسکن مناسب هستند. این به رسمیت شناختن «خط قرمزی معکوس» را ایجاد کرد، رویه شرکتهای وام مسکن که وامهای رهنی وحشتناک غارتگرانه را به این جوامع فشار میآورند، با درک کامل این که آنها از بافت تاریخی نژادپرستی برای سود کوتاهمدت خود بهرهبرداری میکنند. و اکنون ما اثرات آن را می بینیم: میلیون ها سلب حق مالکیت، اخراج و چرخه دیگری از آوارگی کج نژادی.
مارک کارلین: کتاب شما زیرنویس است آمریکای سیاه و مبارزه برای مکانی برای فراخوانی خانه. بسیاری از مترقیان بر قربانی شدن بی عدالتی تاکید می کنند. شما این را تصدیق میکنید و جزئیات آن را توضیح میدهید، اما از داستانهای مقاومت در برابر سلب مالکیت که با دنبال کردن چهار داستان خانوادههایی که در برابر قربانی شدن وامدهندگان غارتگر مقاومت میکنند، به جزئیات آن انرژی میدهید. مقاومت در رویای سلب شده انرژی بخش و نیروبخش است، اینطور نیست؟
LAURA GOTTESDIENER: مقاومت یکی از نیروهای محرک تاریخ است، به ویژه در ایالات متحده، بنابراین مطمئناً انرژی بخش است.
کل این ایده که آفریقایی-آمریکایی ها به طور نامتناسبی قربانی بحران سلب اقامه شده اند، خوب بله، این درست است، و اگر بخواهیم نژادپرستی ساختاری را در این کشور پایان دهیم، این واقعیت باید بهتر درک شود. اما ما اغلب به اندازه کافی روی این موضوع تمرکز نمی کنیم که چگونه تبعیض و محرومیت – چه [آنها] علیه آفریقایی-آمریکایی ها یا زنان یا مهاجران اعمال شود – نیازهای مادی و آزادی های فکری را ایجاد می کند که در آن جنبش های مقاومت قدرتمند می توانند شکل بگیرند، شکوفا شوند و در نهایت سود ببرند. هر کس.
خانواده های آفریقایی-آمریکایی و سازمان دهندگانی که در کتاب روی آنها تمرکز کردم، به دور از قربانی هستند. آنها دلیلی هستند که ما امروز یک جنبش رادیکال عدالت مسکن در این کشور داریم. آفریقایی-آمریکایی ها دلیلی هستند که ما برنامه های صبحانه در مدارس دولتی داریم. آنها دلیلی هستند که ما تمام مسکن های عمومی خود را خراب نکرده ایم و دیترویت به طور کامل سقوط نکرده است و ما در واقع یک جنبش قدرتمند برای توقف حبس دسته جمعی مردم از همه نژادها داریم.
نقل قولی از Abiodun Oyewole از آخرین شاعران در ابتدای کتاب وجود دارد مخلوط سیاه قدرت که به خاطر غزل و صداقتش دوستش دارم. او می گوید: «آمریکا یک توله سگ گنگ با دندان های بزرگ است که گاز می گیرد و درد می کند. و ما از آمریکا مراقبت می کنیم. ما آمریکا را در آغوش خود نگه می داریم. ما به آمریکا غذا می دهیم، ما با آمریکا عشق بازی می کنیم. اگر سیاه پوستان نبودند، آمریکا وجود نداشت.»
به عبارت دیگر، تنها برای سیاهپوستان آمریکایی مهلتی برای سلب مالکیت وجود نخواهد داشت. این هرگز اتفاق نمی افتد. بنابراین وقتی شاهد تلاشهای قدرتمند آفریقایی-آمریکایی برای توقف آوارگی و اخراج هستیم، آنچه واقعاً میبینیم جنبشی است برای تبدیل ایالات متحده به خانه امنتر و امنتر برای خانوادهها از همه نژادها. و وقتی این را فهمیدید، متوجه می شوید که قربانی شدن هیچ جایی در این تاریخ ندارد و سفیدپوستان آمریکایی مانند من باید با این جنبش ها همبستگی داشته باشند و از آنها درس بگیرند.
مارک کارلین: به نظر می رسد خلع ید از خانه های خانواده های سیاهپوست نه تنها به تأثیر نامطلوب در کنار هم نگه داشتن خانواده ها بلکه با واقعیت آمریکایی که حقوق مالکیت با قدرت مرتبط است مرتبط است. کسانی که حقوق مالکیت ندارند، از نظر وضعیت موجود، در برابر صاحبان زمین و مسکن فاقد قدرت هستند.
لورا گاتسدینر: این سلب مالکیت قطعاً در نهایت به قدرت می رسد. استوکلی کارمایکل آن را به خوبی توضیح داد وقتی در سال 1966 نوشت: «سیاهپوستان آمریکایی مردمی بیمالک هستند در کشوری که دارایی بیش از همه ارزش دارد. ما باید برای قدرت کار میکردیم، زیرا این کشور با اخلاق، عشق و خشونتپرهیزی کار نمیکند، بلکه با قدرت کار میکند.»
آنچه من سعی دارم در این کتاب برجسته کنم، ارتباط خاص بین مالکیت و دموکراسی در این کشور است. روند دموکراتیک ما با تنها مردان سفیدپوست دارای حق رأی شروع شد. امروزه، تعداد انگشت شماری از شهرهای اکثریت آفریقایی-آمریکایی در سراسر میشیگان، پس از هجوم سلب مالکیت، که اقتصاد آنها را نابود کرد، به کلی از حقوق دموکراتیک محلی خود محروم شده اند. سوالی که در نهایت میخواهم با این کتاب مطرح کنم این است: اگر مسکن یک حق تلقی نشود، آیا یک جامعه واقعاً میتواند یک دموکراسی باشد؟
البته، پس از سیتیزنز متحد، به نظر من تعداد کمی احمق هستند که این کشور را یک دموکراسی فعال بنامند.
مارک کارلین: خواندن رویای سلب شدهمن احساس کردم که برای سیاهپوستان فقیر و آسیبپذیر اقتصادی که با قوانین بازی میکردند – و با روشهای غیراخلاقی و غیرقانونی وامهای رهنی فرعی مورد استثمار قرار گرفتند – در معدن زغالسنگ اینجا قناری وجود دارد: ارزش و منزلت زندگی بر ارزش برتری دارد. اموال و کسانی که ریسمان مالکیت آن را می کشند. در نهایت، این به احتمال زیاد محدود به یک نژاد هدفمند تاریخی نخواهد بود.
لورا گاتسدینر: از نظر تعداد، تعداد بیشتری از سفیدپوستان آمریکایی تاکنون در بحران سلب اقامه دعوی آواره شده اند، بنابراین کاهش ارزش خانه و زندگی انسان قطعاً به یک نژاد هدفمند تاریخی محدود نمی شود.
واقعاً قناری در معدن زغال سنگ قبلاً سالهاست که حضور دارد. انواع وامهای غارتگرانه «Subprime» که از دهه 1990 به مردم از همه نژادها داده شد، در واقع بسیار شبیه وامهایی بودند که قبلاً فقط در بازار وام مسکن ثانویه در محلههای دارای خط قرمز وجود داشتند. این وامها فقط توسط فروشندههای سفیدپوستی به نام «کوسههای قرضی» فروخته میشد که از این واقعیت سوء استفاده کردند که شرکتهای معتبر وام مسکن مستقر در این محلهها وام نمیدادند. اکنون قراردادهای بسیار مشابهی توسط بانک آمریکا به خانواده های سفیدپوست طبقه متوسط فروخته می شود. به عبارت دیگر، و ما میتوانیم این را در بسیاری از صنایع، نه فقط در بازار وام مسکن، ببینیم، سیستم اقتصادی در سالهای اخیر رشد فزایندهتری داشته است و بهرهبرداری حاشیهای سابق به جریان اصلی تبدیل شده است.
آنچه تغییر چندانی نکرده است، اختلاف نژادی در ثروت نسلی و مالکیت دارایی است، به همین دلیل است که ما همچنان شاهد بحران های اقتصادی هستیم که اثرات عمیق تری در جوامع رنگین پوست ایجاد می کند. به عنوان مثال، از ژوئن گذشته، نرخ مالکیت خانه آفریقایی-آمریکایی است 43 درصد، در مقایسه با نرخ آمریکایی سفیدپوستان 73 درصد. این یک [فاصله 30 درصدی] است. این شکاف بزرگتر از آنچه در سال 1970 وجود داشت است.
مارک کارلین: این خانه های توقیف شده نشان دهنده دارایی های از دست رفته جامعه سیاه پوستان است. من خواندهام که نیمی از ارزش داراییهای سیاهپوستان در ایالات متحده از زمان سقوط سال 2007 کاهش یافته است، عمدتاً به دلیل دستکاری بانکها برای ورشکستگی و وام دهندگان ثانویه. آیا این دقیق است؟
لورا گاتسدینر: از نظر کاهش دارایی ها، این همان اعدادی هستند که من نیز دیده ام. شایان ذکر است که تورم بیش از حد افسارگسیخته ارزش مسکن توسط صنعت وام مسکن که منجر به فروپاشی می شود، مطمئناً در این محاسبه مؤثر است. اما صرف نظر از این، از دست دادن ثروت در جامعه آفریقایی-آمریکایی خیره کننده بوده است. اتحاد ملی منصفانه مسکن آن را "بزرگترین از دست دادن ثروت برای این جوامع در تاریخ مدرن" نامید.
با این حال، هنگامی که در مورد از دست دادن ثروت صحبت می کنیم، آنچه مهم است برجسته شود، این است که ما واقعاً در مورد از دست دادن ثبات نسل یک خانواده و دسترسی آینده به هر چیزی که ثروت خریداری می کند، از جمله آموزش عالی، مراقبت های بهداشتی، غذای مغذی و غیره صحبت می کنیم. در سطح جامعه، ما همچنین در مورد بودجه برای مدارس دولتی، بیمارستان ها، برنامه های جوانان، مراکز تفریحی، فعالیت های هنری و فرهنگی صحبت می کنیم. بنابراین ما واقعاً در مورد ثروت صحبت نمی کنیم. ما در مورد بقا و ارزش زندگی مردم صحبت می کنیم. در اینجا یک مثال عینی وجود دارد: در سمت جنوبی شیکاگو، که جمعیتی عمدتاً آفریقایی-آمریکایی دارد و دارای ثروت بسیار کمتری نسبت به شمال شهر است، هیچ مرکز ترومایی سطح یک وجود ندارد. یک مطالعه تخمین زد که زمان حمل و نقل طولانی تر در شهر منجر به "6.3 مرگ و میر مازاد در سال."
ترجمه: هر سال، شش نفر از ساکنان ساوث ساید جان خود را از دست می دهند، زیرا جامعه آنها دارای ثروت کمتری است و در نتیجه زندگی آنها ارزش کمتری دارد.
مارک کارلین: شما چهار خانواده و افراد را در حین بازگشایی کتاب دنبال میکنید و تاریخ تبعیض عملی نسبت به مالکیت سیاهپوستان بر زمین و خانهها را در هم میپیوندید، حتی پس از حذف خط قرمز. به نظر می رسد سلب مالکیت های گسترده جوامع را از بین می برد، نه فقط خانواده ها را.
لورا گاتسدینر: بله، این موضوعی است که فکر میکنم در این بحران بیش از همه نادیده گرفته شده است: اثرات جامعه سلب مالکیت. ما در مورد قراردادهای انفرادی بین خانواده ها و وام دهندگان زیاد صحبت می کنیم و محافظه کاران و منافع تجاری فریاد می زنند که اگر این قراردادها رعایت نشود، خوب، آن وقت تمام یکپارچگی این ملت قرارداد دوست و قانون مدار فرو می ریزد. این بحث "خطر اخلاقی" است. اما این دیدگاه در نهایت نزدیکبینانه است، زیرا به اشتباه فرض میکند که صاحبان خانهها در خلأ زندگی میکنند که در آن قراردادهایشان بر کسی جز خودشان تأثیر نمیگذارد. ما از تحقیقات اقتصادی گسترده و همچنین عقل سلیم خالص می دانیم که اینطور نیست. هنگامی که یک خانواده سلب مالکیت و اخراج می شود، ارزش دارایی دیگران در بلوک کاهش می یابد. این کاهش دو اثر ایجاد میکند: اول، احتمال اینکه دیگران در وام مسکن خود «زیر آب» باشند، بیشتر میشود. دوم، پایه مالیات محلی را کاهش میدهد و ارائه خدمات را برای شهر سختتر میکند. هر دو اثر منجر به سقوط خانوادههای بیشتر و بیرون راندن آنها میشود. سپس شما یک مارپیچ سلب مالکیت رو به پایین دریافت می کنید (صندوق بین المللی پول آن را "مارپیچ انقباضی خود تقویت کننده" می نامد) که در آن جوامع با تعداد زیادی جای خالی، جرم و جنایت، آسیب دیدگی و - همانطور که در هایلند پارک، میشیگان اتفاق افتاد - یک دولت محلی به پایان می رسد. ورشکسته که چراغ های خیابان بازپس گرفته شده اند
این واقعاً کاملاً واضح است که چگونه سلب مالکیت فردی می تواند منجر به ویرانی جامعه شود. بنابراین، برای بازگشت به موضوع قرارداد، کاملاً واضح است که کل شهر هایلند پارک، یا ریچموند، کالیفرنیا، یا پراویدنس، رود آیلند، هرگز قراردادی را امضا نکردند که از نابودی خود اطمینان حاصل کند. به عبارت دیگر، سؤال اصلی این است که آیا صنعت وام مسکن و بانکهای وال استریت که این وامها را اوراق بهادار کردند، با مهندسی کردن این فروپاشی اقتصادی و سپس اجرای 4.5 میلیون خانهنشینی ناشی از آن، قرارداد اجتماعی گستردهتر را شکستهاند یا خیر؟ من قویاً بر اساس تجربهای که از سفر در بسیاری از این محلهها داشتم، معتقدم که آنها این کار را کردند - و در نتیجه، این قراردادها دیگر معتبر نیستند.
مارک کارلین: در مراسم معرفی کتاب خود در بروکلین در ماه اوت، به جنبش عدالت مسکن اشاره کردید. در حال حاضر چند سازمان به عنوان مدافع کار می کنند و چگونه می توان در مورد کار با این گروه ها اطلاعات بیشتری کسب کرد؟
لورا گاتسدینر: حداقل هزاران نفر هستند. در جریان گزارشهایم دو شبکه ملی را دنبال کردم: سرزمین را پس بگیر، یک شبکه مسکن به رهبری آفریقاییآمریکاییها، و خانههای ما را تسخیر کن، که نتیجهای از جنبش تسخیر است که فصلهایی در حدود دهها شهر دارد. همچنین لیگ مدافعان خانگی و حق به شهر وجود دارد که هر دو سازمانهای بزرگ و ملی هستند. تقریباً هر شهر، بزرگ یا کوچک، دارای گروههای مسکونی مردمی است. به عنوان مثال، در شهر نیویورک، حداقل نیم دوجین وجود دارد که تنها بر مسکن عمومی تمرکز می کنند.
همانطور که در مقاله ای برای Yes نوشتم! مجله نزدیک به آغاز این پروژه، «جنبشهای حق به مسکن یکی از پایدارترین جنبشها در تاریخ فعالیت ملت ما هستند – یک ضرورت همیشگی در کشوری که مالکیت خصوصی حق است اما سرپناه، امنیت و ایمنی اساسی خانواده است. یک امتیاز است.»
هر شهر آنها را دارد، به خصوص در حال حاضر. بنابراین، برای افرادی که به دنبال مشارکت هستند، من شروع به پرسیدن به صورت محلی میکنم که کدام گروههای مردمی در منطقه شما فعالیت میکنند، یا به دنبال شرکای محلی میگردم که با برخی از این شبکههای چتر ملی کار میکنند.
مارک کارلین: با توجه به اینکه 28 آگوست سالگرد کتاب "من یک سخنرانی رویایی دارم" اثر دکتر مارتین لوتر کینگ است، آیا می توانید کمی بیشتر در مورد نقل قول دکتر کینگ که کلارنس لوسان در پیش گفتار کتاب شما استفاده می کند صحبت کنید؟
درست همانطور که دکترین برتری سفیدپوستان برای توجیه سیستم سودآور برده داری به وجود آمد، از طریق روش های زیرکانه و زیرکانه برخی مشاوران املاک همان دکترین نژادپرستانه را برای توجیه تجارت سودآور املاک و مستغلات تداوم می بخشند.
لورا گاتسدینر: این نقل قول از کتاب دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور آمده است.از اینجا به کجا برویم: آشوب یا اجتماعکتابی که در سال 1967 منتشر شد. این آخرین کتاب او و کتابی بود که بیش از همه از فقر و روشی که عدالت اقتصادی و برابری اجتماعی به طور جدانشدنی در هم تنیده شده اند صحبت می کند.
این نقل قول، به طور مستقیم، چیزی بسیار قدرتمند را روشن می کند: روشی که نژادپرستی به عنوان مکانیزمی برای حمایت از سیستم های اقتصادی ناعادلانه - از لحاظ اخلاقی، قانونی و اجتماعی استفاده می شود. تکرار کنیم، هدف نهایی برتری سفیدپوستان خود نژادپرستی نیست. در عوض، این تاکتیکی است که توسط نخبگان اقتصادی به کار گرفته شده است که میخواهند تسلط خود را بر قدرت حفظ کنند و از آن نه تنها برای توجیه سود خود، بلکه برای ایجاد اختلاف نژادی استفاده کنند تا مردم را از اتحاد و سازماندهی با هم دلسرد کنند. این واقعاً یکی از زشت ترین راه ها برای حفظ قدرت است، زیرا اساساً مستلزم القای دکترین نفرت بی اساس در سراسر جامعه، به ویژه در ذهن کودکان خردسال است. و همانطور که بسیاری از مورخان اشاره کرده اند، نژادپرستی اغلب به سفیدپوستان طبقه متوسط و پایین و همچنین سیاه پوستان آسیب می رساند، که دلیل دیگری است که فکر می کنم برای برخی از سفیدپوستان کاملا احمقانه است که نژاد را موضوعی بدانند که فقط افراد دیگر باید نگران آن باشند.
برای بازگشت به نقل قول، اولین نظام اقتصادی، برده داری، سیستمی است که امروزه آشکارا از نظر اخلاقی و حتی اقتصادی ناعادلانه می دانیم. اما آنچه در مورد بخش دوم نقل قول او برای من جالب است این است که او از یک سیستم اقتصادی - تجارت انتفاعی املاک - انتقاد می کند که هنوز بخشی از زندگی فعلی ما است. او این جمله را قبل از تصویب قانون مسکن منصفانه و وام عادلانه (به ترتیب 1968 و 1977) نوشت. با این حال، امروزه کاملاً مستند است که چگونه صنعت وام مسکن هنوز نژادپرستی را برای سود به کار میبرد: با هدف قرار دادن جوامع رنگین پوست که از لحاظ تاریخی وام رد شدهاند، با هدایت آمریکاییهای آفریقاییتبار به سمت وامهای غارتگرانه و از همه موذیانهتر، با گسترش دکترینی که به طور ماهرانه ای نژاد را با غیرمسئول بودن، مالک خانه نامناسب بودن و (از آنجایی که ما کشوری صاحب خانه هستیم) کاملا آمریکایی نبودن یکی می داند. همانطور که دکتر کینگ گفت، این موضوع ظریف تر است، اما کم اهمیت تر نیست.
فکر نمی کنم زیاد طول بکشد تا زمانی که به گذشته نگاه کنیم و برده داری و سود بردن از نیازهای اساسی مردم را ناعادلانه ببینیم.
مارک کارلین: شما کتاب خود را با شعر "رویای معوق" لنگستون هیوز آغاز می کنید. چرا آن را برای باز کردن روایت خود انتخاب کردید؟
لورا گاتسدینر: بدیهی است که عنوان خود کتاب، رویای سلب شدهدر حال تکرار هیوز است. من همچنین فکر کردم که در این زمینه، خط پایانی - یا منفجر می شود؟ - به خوبی به انفجار بازار مسکن در سال 2008 اشاره کرد. به طور کلی، من آن را انتخاب کردم زیرا علیرغم اینکه بیش از 50 سال از عمرش می گذرد، هنوز به واقعیت کنونی صحبت می کند.
با این حال، چیزی که میخواهم شعر را نمادین کند، ارتباط مستمر آن نیست، بلکه روشی است که امیدها، رویاها و آرزوهای مردم را مشخص میکند، و آنها را به اندازهای واقعی به نمایش میگذارد که متعفن و متعفن شوند، و قطعاً بسیار واقعیتر از مشتقات انتزاعی یا انتزاعی هستند. کلاهبرداری های معاملاتی با فرکانس بالا به عبارت دیگر، من فکر میکردم که این شعر به طور دقیق خواننده را برای پیشبینی اینکه این کتاب در کجا ارزش قائل است، سوق میدهد.
مارک کارلین: کسانی که خلع ید، به حاشیه رانده شده و استثمار می شوند چه قدرتی دارند تا رویای خانه، خانواده و زمین خود را بازسازی کنند؟
لورا گاتسدینر: مردم همیشه در سازماندهی با هم و استفاده از اقدام مستقیم برای اعتراض به سیستم فعلی یا ایجاد نهادهای موازی که ساختارهای فعلی را دور میزنند، قدرت دارند.
ما درباره وال استریت به عنوان یک نیروی نفوذ ناپذیر صحبت می کنیم - جهانی شده، بی نهایت ثروتمند و توسط قدرتمندترین ارتش های روی زمین محافظت می شود. از برخی جهات، درک قدرت دشمن مهم است. از سوی دیگر، این تصویر به وال استریت اعتبار بسیار زیادی می بخشد.
در طول سال گذشته، زنانی را دیده ام که با کاشت باغ در حیاط خانه خود، صنعت وام مسکن را شکست دادند. مادربزرگ ها از بخش های کلانتری که وظیفه اجرای اخراج وال استریت را دارند با دراز کشیدن بیرون درهای دفتر فرار می کنند. مادران مجرد با جمعآوری بچههای محله برای کمک به او در ساخت دیوار خشک و بازسازی خانههای متعلق به بانک، مالکان را بازپس میگیرند.
اقدام مستقیم بدون خشونت و سازماندهی جامعه کار می کند. فقط کسانی که از تاریخ این ملت - و تاریخ جهان - بی خبرند، قدرت آن را کم می کنند. بنابراین، برای کسانی که متعهد به بازسازی رویاهای خود در مورد خانه، خانواده و زمین هستند، سخنان مادر مایکل هاچینز را که از سازماندهی اجتماعی برای جلوگیری از تخریب مجتمع مسکونی عمومی خود استفاده کرد، تکرار میکنم: «افراد به تعداد زیاد جادو میکنند. " اون بهش گفت. "در تعداد بسیار زیاد، آنها جادو می کنند."
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا