هیچ یک از "اشتباهات" ادعایی من تحریف نیست، همانطور که سعی خواهم کرد با اختصار نشان دهم، و تنها پاسخ در مورد راکاک کاملاً گسترده است. راجر لیپمن قهرمان جنگهای بالکان است و نقش او گزارش و ارائه هر چیزی است که طرف او (ناتو و مشتریانش) را در وضعیت خوبی قرار میدهد و دشمن و هدف (صربها) را در نور بد قرار میدهد. به عنوان یک قهرمان داستان، او همچنین یک تبلیغ کننده است، که سرکوب می کند و همچنین انتخاب می کند، و به طور منظم متن زدایی می کند تا امتیاز بگیرد. شاهدان مشکوک بدون چالش از بین می روند. موارد ناخوشایند نادیده گرفته می شوند. او این واقعیت را برایش به ارمغان می آورد که منابع عظیمی برای طرح پرونده ای که می خواهد مطرح کند، به او اجازه می دهد درباره شواهد با "جزئیات فوق العاده" صحبت کند، در حالی که بسیاری از این "شواهد" تکرار مداوم ادعاهای یک نفر است. تعداد بسیار محدودی از شاهدان با تبر برای خرد کردن (از جمله کسانی که در مورد "مواجهه" مذاکره کرده اند).
راکاک
لیپمن برای مستندسازی قتل عام 45 غیرنظامی در رچاک، از "بازرسان مستقل" دیده بان حقوق بشر و تیم کارشناسان پزشکی قانونی اتحادیه اروپا استناد می کند. به طور کلی در نقدهای لیپمن، محققین مستقل لیپمن چندان مستقل نیستند. دیده بان حقوق بشر یکی از قهرمانان جنگ های بالکان بود و همیشه خواستار مداخله با زور بود و مشهورتر از همه، گزارشی درباره بمباران صربستان توسط ناتو منتشر کرد که هر گونه جنایات جنگی ناتو را رد می کرد (عفو بین الملل، بسیار مستقل تر، آنها را کامل یافت). گزارش دیدهبان حقوق بشر در مورد راچاک یکی از افتضاحترین گزارشهایی بود که اخیراً منتشر شد و با 14 شاهد آلبانیایی کوزوو از دهکدهای تحت تسلط KLA که ادعا میکردند قتل عام را دیدهاند، با سهل انگاری کامل مصاحبه کرد. اما یک خبرنگار فرانسوی به نام کریستوف شاتله، روزنامهنگار لوموند، در همان بعد از ظهر حمله به راکاک رسید و کارکنان سازمان امنیت و همکاری اروپا به او گفتند که هیچ اتفاق جالبی نیفتاده است (لوموند، 21 ژانویه 1999). روز بعد، خبرنگار Chatelet و Le Figaro، رنو ژیرار، به ویدئوی تهیه شده توسط عکاسان AP که برای مشاهده وقایع دعوت شده بودند، نگاه کرد و چیزی حاکی از یک قتل عام ندید. از آن زمان تاکنون عکاسان و ویدئو در دسترس نبوده اند. آن 14 شاهد خود را فقط به دیده بان حقوق بشر نشان دادند، نه به ناظران واقعاً مستقل، که احتمالاً تمایل داشتند با اظهارات آنها مخالفت کنند.
سازمان امنیت و همکاری اروپا و عکاسان از سوی صرب ها دعوت شده بودند تا با حمله آنها به رچاک، یک پایگاه KLA، که اگر قصد کشتار غیرنظامیان را داشتند، کاری شگفت انگیز انجام دهند. همچنین شگفت انگیز است که آنها ده ها جسد را برای یافتن و سرمایه گذاری توسط KLA و ویلیام واکر رها کردند، به خصوص زمانی که انتظار می رود در موارد دیگر باور کنیم که اجساد دفن شده اند و در برخی موارد دوباره دفن شده اند و حتی در کامیون های یخچال دار به طول صدها مایل منتقل شده اند. برای پنهان کردن جنایات صرب ها از جهان ناظر. جایگزینی که به اعتقاد من درست است، این است که KLA اجساد مبارزان کشته شده KLA را جمع آوری کرد و آنها را در خندق انداخت و روی دستگاه های غربی حساب کرد تا یک قتل عام را ببلعد، که آلبرایت و شرکت اش مشتاقانه می خواستند برای یک قتل عام فراهم کنند. حمله از مدت ها قبل برنامه ریزی شده
مطالعه تیم پزشکی قانونی اتحادیه اروپا درباره راچاک هرگز منتشر نشده است، که حاکی از نتایج آن است، زیرا اتحادیه اروپا به سختی یک نهاد بی طرف و "مستقل" بود. رهبر تیم آن مطالعه، هلنا رانتا، در مورد راکاک با ناراحتی و تردید زیاد صحبت کرده و مرتباً با خود مخالفت کرده است. او تحت فشار زیادی از سوی ویلیام واکر و مقامات اتحادیه اروپا قرار داشت تا از خط حزبی پیروی کند و احمق به نظر می رسید. او در یک مورد، با اکراه آشکار، اعلام کرد که کشتار راکاک "جنایت علیه بشریت" است، اما به سرعت گفت که کشتن یک فرد جنایت علیه بشریت است (رسانه ها این بیانیه بعدی را کنار گذاشتند). او در یک مقطع گفت که قربانیان به نظر غیرنظامیان غیرمسلح هستند، اما در شهادت دادگاه در مورد پرونده میلوسویچ، او عقب نشینی کرد. او به گفتن این جمله اکتفا کرد که "در آن زمان - در آن زمان، هیچ نشانه ای وجود نداشت که آنها چیزی جز غیرنظامیان غیرمسلح باشند." (ص 17727) در واقع، او به صراحت ادعای هرگونه «اعدام» را رد کرد («من هرگز از کلمه «اعدام» استفاده نکردم. او با آگاهی از این واقعیت که برخی از اجساد کالبد شکافی به گونهای لباس پوشیده بودند که نشان میدهد آنها جنگجو بودهاند، و در کنفرانس مطبوعاتی خود در پریشتینا در سال 17770 خاطرنشان کرد که «تحقیقات پزشکی قانونی نمیتواند پاسخ قاطعی به این سؤال بدهد که آیا وجود دارد یا خیر. یک نبرد یا اینکه آیا قربانیان تحت شرایط دیگری جان خود را از دست داده اند." این با اظهارات مبهم او در دادگاه و همچنین اظهارات قبلی او مبنی بر اینکه "به احتمال زیاد در جایی که آنها را پیدا کردند کشته شده اند" در تضاد است، بیانیه ای بر اساس شنیده ها، و ارائه شده علیرغم اینکه او تا قبل از یک روز به صحنه نرسیده بود. یک هفته بعد و اذعان کرد که هیچ "زنجیره ای از نگهداری" اجساد وجود نداشته است.
رانتا پس از آن عقبنشینی کرده است و اخیراً گفته است که باید تحقیقاتی در مورد درگیری در راچاک انجام شود، و پیشنهاد میکند که اجساد به آنجا منتقل شدهاند، از واکر انتقاد میکند که ادعا میکند قتل عام صورت گرفته است، و میپرسد «چرا دادگاه علاقهای به این موضوع ندارد. تعداد صربهای کشته شده در راچاک و زیر سؤال بردن رویههای ضعیف دنبال شده در جمعآوری شواهد (مارکوس بیکل، «کار دادگاه لاهه در مورد راچاک مورد انتقاد قرار گرفت»، برلینر سایتونگ، 17 ژانویه 2004). او اکنون میداند که بسیاری از اجساد پیدا شده یا همه آنها جنگجو بودهاند، مطابق با شواهد باقیمانده باروت روی انگشتان اکثر آنها. در حالی که رانتا عقبنشینی میکند و سازمان امنیت و همکاری اروپا همچنان از انتشار گزارش اتحادیه اروپا خودداری میکند، سه پزشک قانونی در تیم اتحادیه اروپا سرانجام گزارشی از یافتههای خود را در مقالهای درباره شواهد راکاک، "کالبد شکافی مستقل پزشکی قانونی" در مجله بینالمللی علوم قانونی منتشر کردند. در سال 2001. این تحلیلگران گزارش دادند که مجموعه ای عجیب از مسیرهای گلوله را پیدا کرده اند که با تصویر جوخه تیراندازی که ردیفی از افراد ایستاده را می تراشد، مطابقت ندارد. آنها همچنین تنها یک نمونه از جسدی را پیدا کردند که مورد "تیراندازی از فاصله نزدیک" قرار گرفته بود. نویسندگان همچنین اظهار داشتند که تیمهای یوگسلاوی و فنلاند درباره یافتههای کالبد شکافی "با اجماع کامل حرفهای... در هر دو گروه نتایج نهایی به همان اندازه قوی بود." این تحلیلگران هرگونه توانایی برای تعیین اینکه آیا اجساد متعلق به "غیر نظامیان غیرمسلح" هستند را رد کردند.
این اظهارات سه کارشناس پزشکی قانونی فنلاند ارزش بیشتری نسبت به هلنا رانتا دارد که تحت فشار شدید ویلیام واکر، مقام آمریکایی که ادعاهای "قتل عام" را سازماندهی کرده بود، و سازمان امنیت و همکاری اروپا برای دادن پاسخ های صحیح سیاسی مورد نظر قرار داشت. من می گویم شواهد «مستقل» از مدل رویداد صحنه سازی شده پشتیبانی می کند، نه مدل خط حزب.
در ادامه نقد لیپمن تحت عنوان راچاک، شکی نیست که صرب ها بسیاری از آلبانیایی ها را کشتند و فرار قابل توجهی از غیرنظامیان آلبانیایی صورت گرفت. اما او این واقعیت را که KLA نیز کشتارهای زیادی انجام میداد و عمداً تلاش میکرد صربها را تحریک کند تا ناتو را وارد جنگ کند و سیا به آنها کمک میکرد، رد میکند. مقامات بلندپایه بریتانیا مکرراً اعلام کردند که تا قبل از راچاک، "ارتش آزادیبخش کوزوو بیش از مقامات صرب مسئول کشته شدن در کوزوو بود" (وزیر دفاع جورج رابرتسون، 24 مارس 1999). یعنی، KLA اکثریت 2000 کشته شده در کوزوو را در سال قبل تشکیل می داد. نیکلاس ویلر تخمین زد که صرب ها قبل از بمباران ناتو 500 آلبانیایی را کشته اند و 1,500 نفر را به حساب KLA باقی گذاشته اند. لیپمن همچنین این واقعیت را رد می کند که توافق با صرب ها در اکتبر 1998 باعث شد که آنها ارتش خود را عقب نشینی کنند - پس از آن اکثر پناهندگان بازگشتند، هزار ناظر سازمان امنیت و همکاری اروپا در صحنه بودند و درگیری به شدت کاهش یافت. راکاک برای دادن بهانه جنگ به دولت کلینتون و KLA نیاز بود و آنها با کمک دادگاه و رسانه ها به آن دست یافتند. همانطور که آلبرایت با شنیدن راکاک به سندی برگر گفت: "بهار امسال زود آمده است." من فکر نمیکنم راجر لیپمن هرگز به این نقل قول اشاره نکرده باشد که با عذرخواهی مداوم او از عملیات ناتو، از جمله جنایات جنگی، سازگار نباشد.
سربرنیتسا
ادعای لیپمن مبنی بر اینکه کشتار در منطقه سربرنیتسا "بدون نبرد" رخ داده است، یک اشتباه جدی در واقعیت است: هنگ 28 مسلمان بوسنیایی در سربرنیتسا حضور داشته و درگیر نبردهای بزرگی بود که سعی در فرار به قلمرو مسلمانان داشتند، نکته ای که همه به آن اذعان دارند. تحلیلگر جدی آن مبارزه بود و همانطور که اشاره کردم صرب ها صدها نفر را در این جنگ از دست دادند. گورهای زیادی وجود داشت که با عجله کنار هم چیده شده بودند که عمدتاً حاوی اجساد کشته شده در جنگ بود، واقعیتی که تلاش لیپمن را برای تبدیل همه افراد مرده قربانی اعدام ها به کار غیرقابل توجیه یک مبلغ تبدیل می کند. علاوه بر این، منشأ دقیق بسیاری از اجساد مرده اصلاً روشن نیست. هزاران جسد در بوسنی پس از درگیریهایی غیر از درگیری در سربرنیتسا در ژوئیه 1995 دفن شدهاند، و پس از پنج سال یا بیشتر نمیتوان گفت که آنها چه کسانی بودند و چگونه مردند (و هزاران صرب در جنگهای بوسنی کشته شدند).
همانطور که در کوزوو (اما نه در تیمور شرقی و نه در کراجینا کرواسی و بخشهایی از بوسنی که صربها در طی فرآیندهای پاکسازی قومی مورد تایید قتل عام شدند) منابع عظیمی برای حفاری قبرها صرف شده است، همانطور که در کار دادگاه سرمایهگذاری شده است. به طور کامل به یک دستور کار سیاسی ناتو هماهنگ شده است. اما نتایج ضعیف بوده است. هیچ "6000 جسد قربانیان قتل عام غیرنظامی" وجود ندارد - اجساد بسیار کمتری در حومه سربرنیتسا پیدا شده است (و حتی یک تصویر ماهواره ای که حفاری قبر و حمل بار برای دفن مجدد را نشان دهد) تولید نشده است) و هیچ هویتی از کسانی که پیدا شده اند قربانیان "غیر نظامی" یا "قتل عام" - بر خلاف سربازان، احتمالاً از جمله صرب ها، که در ژوئیه 1995 یا احتمالاً در تاریخ دیگری در عملیات کشته شدند.
تلاش دادگاه و ناتو به شدت به اعترافات صرب ها بستگی داشت. لیپمن به دو صرب بوسنیایی اشاره می کند که به برنامه ریزی و اجرای یک قتل عام اعتراف کرده اند. او چندین واقعیت را از قلم میاندازد: (1) اصلیترین آنها دروغ گفتن را پذیرفت. (2) هر دوی آنها با هم معامله میکردند، بنابراین در ازای اعترافشان، مجازاتهایشان کاهش یافت. (3) هیچ یک از آنها عملاً شاهد اعدام نبودند. استفاده از اعترافات تحت داد و ستد، و شواهد گسترده از مربیگری شاهد در عملیات دادگاه، یک رسوایی است. اما لیپمن را اذیت نمی کند.
لیپمن همچنین به همکاری بیشتر مقامات صرب بوسنی در افشای مکان های قتل عام و اعتراف به مسئولیت جنایات اشاره می کند. او اشاره نمی کند که این مقامات تحت فشار شدید مقامات ناتو برای اعتراف، اعتراف به گناه و همکاری با تهدید تلافی جویانه جدی سیاسی و اقتصادی بوده اند. چنین شواهدی که با اجبار به دست میآیند، بیارزش هستند، اما روند فاسد ایجاد یک «حقیقت» مورد نظر سیاسی را روشن میکنند.
نقل قول نادرست از وزارت امور خارجه:
لیپمن می گوید که من در استناد به ادعای وزارت امور خارجه مبنی بر کشته شدن 500,000 آلبانیایی کوزوو اشتباه کردم. لیپمن یک بار دیگر اشتباه می کند: وزارت امور خارجه در یک بیانیه مطبوعاتی رسمی در 19 آوریل 1999 این ادعا را مطرح کرد که در آن آمده است: «تعداد آنها از 100,000 نفر پایین است و فقط به مردان گمشده از میان پناهندگان نگاه می کنند. اگر گزارشهایی مبنی بر جدایی گسترده مردان در میان آوارگان داخلی کوزوو صحت داشته باشد، تعداد خانوادههای آلبانی به 500,000 نفر میرسد.»
…http://www.state.gov/www/regions/eur/rpt_990416_ksvo_ethnic.html:
به ساختگی عظیمی توجه کنید که حداقل تعداد مردان آلبانیایی را که فقط تا 19 آوریل کشته شده اند، به 100,000 می رساند. این یک دستگاه دروغ واقعی در حال کار است.
چرا این جزئیات در این تاریخ دیرهنگام زیر سوال می رود؟
این یکی خنده داره در این اواخر، برای لیپمن و متحدانش کاملاً خوب است که این جزئیات را تبلیغ کنند و تلاش کنند تا به خانه برسند، اما زیر سؤال بردن آنها نادرست است. من مطمئن هستم که لیپمن در تاریخ قبلی همین را می گفت - او می خواهد یک سواری رایگان برای تبلیغات رسمی خود داشته باشد. او نمی تواند اجازه دهد که ممکن است اشتباه کند، بنابراین هر چالشی غیرمنطقی است. اگر ادعاهای من "کاذب" نیستند، و معتقدم که دروغ نیستند، برای مخالفت با خط رسمی لیپمن و اطلاعات نادرست به آنها نیاز فوری داریم.
مطمئن باشید که لیپمن هرگز به این موضوع اشاره نخواهد کرد که آن مردم آلبانیایی قربانی، یا حداقل KLA و حامیان آن، جنایات گسترده ای را تحت نظارت ناتو مرتکب شده اند و نه تنها غیرنظامیان عادی صرب (با بیش از هزار کشته) بلکه روم های بی گناه را بیرون رانده اند. و سایر اقلیت ها این پاکسازی قومی واقعی است و کوزوو اکنون پایتخت تجارت مواد مخدر و زنان در اروپا است. برای گزارش خوب اخیری که لیپمن به آن اشاره نکرده است، به Jan Oberg، PressInfo # 195، بنیاد فراملی برای صلح و تحقیقات آینده مراجعه کنید (29 مارس 2004، http://www.transnational.org/pressinf/2004/Pi195_KosovoEmbarass.html ، و PressInfo #197 (29 آوریل 2004، http://www.transnational.org/pressinf/2004/pi197_KosovoEnd.html ).
هزاران صرب در بوسنی غربی و در کراجینا کرواسی در سالهای 1992-5 کشته شدند، دومی یک پاکسازی قومی واقعاً گسترده، اما تحت حمایت ایالات متحده. لیپمن از «انکار» ادعایی من نسبت به جنایات صرب ها خشمگین است، اما انکار جنایات ناتو، مسلمانان بوسنیایی، کرواسی و آلبانیایی کوزوو به دلایلی کاملاً منطقی است.
در واقع، من به هیچ وجه جنایات صرب ها را انکار نمی کنم و معتقدم که این جنایات جدی بوده و باید محکوم و محاکمه شوند. اما من زمان زیادی را صرف آنها نمیکنم، زیرا این تنها دغدغه لیپمنها و یک دستگاه تبلیغاتی عظیم غربی است که به طور انحصاری و با یکپارچگی گزارش وزارت امور خارجه در سال 1999 در مورد 100,000 تا 500,000 مرد آلبانیایی به قتل رسیدهاند. و این کار را در چارچوب یک دستور کار زشت سیاسی انجام دهند. این دستور کار شامل "عدالت برای آلبانیایی ها" نیست، بلکه شامل قرار دادن جنگ ناتو در یک نور خوب، عذرخواهی برای ناتو و سایر جنایات غیر صرب ها، و نگه داشتن صرب ها در تنگنا و کل آن منطقه فقیر و بی ثبات است. علاقه ظاهری او به آلبانیایی ها تقلبی است، زیرا آنها در کوزوو و بوسنی عملکرد ضعیفی دارند و نگران چیزهای دیگری غیر از وارد کردن خسارت بیشتر به صرب ها هستند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا